فهرست مطالب

نشریه دانشور پزشکی
پیاپی 75 (اسفند 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/12/15
  • تعداد عناوین: 10
|
  • ندا بابایی، زهرا تهیدست، فریناز نعمت زاده صفحه 1
    سابقه و هدف

    تالاسمی شایع ترین اختلال ژنتیکی در سنتز هموگلوبین است که با کاهش زنجیره های آلفا و یا بتاگلوبین مشخص می شود. مهم ترین نشانه های این بیماری، شامل تغییرات استخوانی به ویژه در جمجمه، ماگزیلا و استخوان گونه است. ایران از جمله کشورهایی است که بر روی کمربند تالاسمی قرار دارد و طبق آمارهای گزارش شده، بیش از 20000 تالاسمی ماژور در کشور وجود دارد و هر روز بر تعداد آن ها افزوده می شود. به دلیل اهمیت مشکلات دهانی صورتی در این بیماران و عوارض آن که گریبانگیر دندان ها و مخاط دهان می شود، این بیماری مورد توجه دندان پزشکان قرار دارد.

    مواد و روش ها

    این مطالعه مقطعی به روش توصیفی تحلیلی برروی 200 بیمار مبتلا به تالاسمی ماژور 30-12 ساله که به مرکز تالاسمی امیرکلا مراجعه کرده بودند انجام گرفت.

    نتایج

    میانگین سنی بیماران 74/4±4/18 سال و نسبت پسر و دختر به ترتیب 48 درصد و 52 درصد بود. 1/22 درصد از پدران و 7/41 درصد از مادران بیسواد بودند. شایع ترین ضایعه مخاط دهان، آفت (4/31 درصد) بود. میانگین DMFT (دندان های پوسیده، کشیده شده خراب) 84/5±27/6 بود که در 20-12 ساله ها 65/3±63/4 و در 30-20 ساله ها 25/6±81/8 بود. شایع ترین تغییرات اسکلتی مربوط به بیرون زدگی استخوان ماگزیلا (77 درصد) بود. 9/31 درصد بیماران زیر یک سالگی شروع به تزریق خون کردند. 1/96 درصد بیماران دسفرال تزریق می کردند و 43 درصد طحال برداری کرده بودند. OHI-S (ایندکس ساده بهداشت دهان) در 4/29 درصد بیماران، خوب و در 8/58 درصد بیماران متوسط، و در 8/11 درصد بیماران بد بود.

    نتیجه گیری

    عوارض بیماری، ارتباطی با جنس بیماران نداشت، اما تغییرات اسکلتی با افزایش سن بیش تر دیده می شد. اکثر ضایعات مخاط دهان با بیماری ارتباطی نداشت. میانگین DMFT به طور معنادار در بیمارانی که طحال برداری کرده اند و در بیمارانی که بهداشت ضعیف داشتند، بیش تر بود که این امر نشان دهنده تاثیر فقدان طحال و بهداشت ضعیف بر میزان DMFT است.

    کلیدواژگان: بتا تالاسمی ماژور، ضایعات مخاط دهان، DMFT، OHI، S، طحال برداری
  • زهرا جوهری، علی رمضانخانی، فرید زائری صفحه 9
    مقدمه

    مراکز بهداشتی درمانی به عنوان اولین سطح واحدهای ارائه خدمات دولتی در شهر، مسئولیت ارائه خدمات رابه مردم در نظام P.H.C به عهده دارند. بنابراین، رعایت بهداشت محیط، از جمله دفع صحیح زباله و فاضلاب، می تواند نقش مهمی در پیشگیری از سرایت بیماری ها برای پرسنل و مراجعه کنندگان داشته باشد.

    روش بررسی

    این مطالعه یک پژوهش از نوع توصیفی - مقطعی (Cross-Sectional) است. فرم اطلاعاتی تهیه شده در 92 مرکز بهداشتی درمانی شهر تهران تحت پوشش سه دانشگاه شهید بهشتی، علوم پزشکی تهران و علوم پزشکی ایران از طریق مشاهده و مصاحبه تکمیل گردید.

    نتایج

    در میان واحدهای مورد بررسی 3/79 درصد دارای واحد بهداشت محیط و در زمینه دفع زباله 6/46 درصد دارای سطل زباله بوده اند. جمع آوری مجزای سرنگ و اشیای نوک تیز در 3/91 درصد موارد انجام گرفته است. بین خروج زباله و جمع آوری توسط شهرداری در 70 درصد موارد فاصله زمانی بیش از 2 ساعت وجود داشته است. در زمینه دفع فاضلاب از مرکز نیز 4/92 درصد مراکز دارای چاه جاذب بوده اند.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده، اهمیت دفع بهداشتی پسماندها بخصوص پسماندهای بیمارستانی، لازم است بازنگری مجددی در وضعیت بهداشتی مراکز به عمل آید. آموزش پرسنل مسئول دفع زباله امری ضروری است. جایگاه های موقت جمع آوری باید احداث و نگهداری شوند تا از پراکندگی زباله در محیط اطراف مراکز، و ایجاد محیطی نامطلوب و زمینه ساز جهت انتقال بیماری ها پیشگیری شود و محیطی بهداشتی برای پرسنل و مراجعه کنندگان فراهم گردد.

    کلیدواژگان: مراکز بهداشتی درمانی، زباله، فاضلاب
  • مهسا خدایاریان، زهره ونکی، حسن ناوی پور، علی اکبر واعظی صفحه 15
    مقدمه

    توانمندی مدیران پرستاری در ایفای عملکرد مدیریتی خود منجر به ارتقای سطح کیفیت زندگی کاری پرستاران می شود. کیفیت زندگی کاری مطلوب، حاصل ساخت محیط های کاری با کیفیتی است که پرستاران را برای عملکرد حرفه ای توانمند می سازد. پژوهش حاضر قصد دارد از طریق به سازی رفتارهای نظارتی و رهبری سرپرستاران و سوپروایزران بالینی در قالب یک «برنامه ارتقای صلاحیت بالینی» کیفیت زندگی کاری پرستاران را ارتقا بخشد.

    مواد و روش کار

    پژوهش حاضر به صورت نیمه تجربی، در دو مرحله قبل و بعد و در دو گروه آزمون و شاهد در سال 1385 در دو بیمارستان آموزشی شهر یزد روی کلیه پرستاران شاغل در بخش های سی سی یو انجام شده است. دو گروه پرستاران در دو بیمارستان آزمون و شاهد با یکدیگر همسان بودند. از پرسشنامه معتبر بررسی کیفیت زندگی کاری پرستاران در مرحله قبل در دو گروه استفاده شد. سپس برنامه ارتقای صلاحیت بالینی در 4 مرحله به سازی پرستاران، به سازی مدیران، دوره سازگاری و دوره نظارتی اجرا شد و پس از آن، دوباره کیفیت زندگی کاری در دو گروه سنجیده و تجزیه و تحلیل داده ها از طریق برنامه نرم افزاری SPSS انجام شد.

    نتایج

    یافته ها حاکی از آن بود که پرستاران دو گروه آزمون و شاهد از نظر سابقه کار، سن، جنس، وضعیت تاهل، تحصیلات و شیفت غالب همسان بودند. میانگین سابقه کار پرستاران در سی سی یو 5/5 سال بود و بیش تر آنان کارامد یا مجرب بودند. آزمون های آماری ویلکاکسون و «تی» مستقل بین کیفیت زندگی کاری قبل و بعد از مداخله در دو گروه تفاوت معناداری نشان داد (000/0=) به گونه ای که کیفیت زندگی کاری پرستاران از سطح متوسط به سطح مطلوب در گروه آزمون ارتقا یافت، ولی در گروه شاهد تغییری نیافت. آزمون کم ترین اختلاف معنادار به منظور مقایسه میانگین های ابعاد کیفیت زندگی کاری، نشان داد رفتارهای نظارتی و رهبری مدیران پرستاری، متعاقب اجرای برنامه ارتقای صلاحیت بالینی به ترتیب در ابعاد تقدیر، عوامل آموزشی، مدیر لایق و ارزشیابی، بیش ترین تغییر را ایجاد کرده است (05/0<).

    نتیجه گیری

    بسیاری از عوامل عدم رضایت، حاکی از محیط های کاری است که مدیران پرستاری به این عوامل کم توجهی کرده اند. اگر بتوان از توانمندی های مدیران پرستاری، سرپرستاران و سوپروایزران بالینی در جهت ساخت محیط های کاری بهره گرفت می توان کیفیت زندگی کاری پرستاران را افزایش داد. لذا طراحی و سازماندهی برنامه ارتقای صلاحیت بالینی از طریق توانمندسازی مدیران پرستاری، می تواند راهکاری مفید در به سازی کیفیت زندگی کاری پرستاران باشد.

    کلیدواژگان: برنامه ارتقای صلاحیت بالینی، کیفیت زندگی کاری، پرستاران، سی سی یو
  • فریبا خوش زبان، فاطمه غفاری فر، مهدی شرفی، سکینه قاسمی نیکو صفحه 27
    مقدمه و هدف

    توکسوپلاسما گوندی ای از مهم ترین انگل های شاخه اپی کمپلکسا در انسان و سایر جانوران خون گرم است. عصاره آبی پگانوم هارمالا (Peganum harmala) اخیرا در ایران برای درمان لیشمانیا در موش به کار رفته است. در این مطالعه، ما اثر پگانوم هارمالا بر توکسوپلاسموزیس حاد در موش بالب سی (Balb/c) نر را مورد بررسی قرار دادیم.

    روش کار

    همه موش ها (کنترل و مورد آزمایش) به صورت زیر جلدی با 104×2 تاکی زوئیت سویه ارهاش (RH) توکسوپلاسما آلوده شدند. عصاره پگانوم هارمالا به صورت خوراکی به موش ها با دوزهای 100، 200، 300، 400، 500 میکرو گرم بر کیلو گرم در80 میکرولیتر آب مقطر، روزانه تا 7 روز و همچنین 500 میکرو گرم بر کیلو گرم عصاره پگانوم هارمالا به همراه 200 میلی گرم بر کیلو گرم عصاره سیر (روزانه تا 7 روز و تک دوز) یک روز پس از آلودگی تجویز شد. 100 درصد از موش های مورد آزمایش تا روز پنجم زنده بودند، درصورتی که موش های کنترل مثبت، همگی مردند (روزهای 4و5). گروه شاهد بیمار با گروه های تحت درمان از نظر میزان بقا (001/0p<) و میانگین تعداد انگل در مایع صفاق (02/0p<) اختلاف معنادار داشت.

    نتایج

    نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره پگانوم هارمالا باعث بقای بیش تر حیوانات آلوده به توکسوپلاسما شده، میزان بروز این انگل را در برخی بافت های حیوان مهار می کند. تاکی زوئیت ها در مغز و کبد موش های دریافت کننده عصاره مشاهده نشدند، اما در طحال این موش ها به تعداد کم ملاحظه شدند.

    نتیجه گیری

    در این بررسی بهترین دوز موثر از نظر افزایش زمان بقا 300 میکرو گرم بر کیلوگرم وزن موش ها روزانه از عصاره آبی پگانوم هارمالا است.

    کلیدواژگان: توکسوپلاسموزیس، تاکی زوئیت، پگانوم هارمالا
  • علیرضا عبدانی پور، تقی طریحی، سیدجواد میرنجفی زاده صفحه 37
    هدف

    درمان بیماری صرع توسط سلول های استرومایی مغز استخوان و بررسی تمایز سلول های تزریق شده به سلول های عصبی بالغ.

    روش بررسی

    موش های صحرایی به 4 گروه تقسیم شدند: گروه کنترل (درمان نشده)، دو گروه درمان شده با سلول های استرومایی مغز استخوان بعد از 24 و 36 ساعت از شروع اولین حمله صرع، و یک گروه به عنوان شم که تنها فسفات بافر (PBS) دریافت کردند. برای ارزیابی رفتاری موش های صحرایی به مدت ها 3 هفته در فاز مزمن بیماری به صورت شبانه روزی مانیتورینگ شدند و 6 هفته بعد از شروع اولین حمله کشته شدند و مورد ارزیابی بافتی قرار گرفتند.

    نتایج

    میانگین تعداد حملات در طی 3 هفته برای گروه کنترل 3/1±25/6، گروه شم 8/0±2/6، و گروه درمان شده با سلول های استرومایی مغز استخوان بعد از 24 و 36 ساعت از اولین حمله به ترتیب 4/0±2 و 47/0±25/2 به دست آمد. در ارزیابی بافتی تعداد سلول ها در نواحی مختلف هیپوکامپ برحسب تعداد سلول در میلی مترمربع بررسی شد. نتایج به دست آمده نشان داد که در گروه درمان شده با سلول (24 ساعته و 36 ساعته) تعداد سلول ها در نواحی CA1 تا CA4 نسبت به گروهی که فقط PBS دریافت کرده بودند به طور معنادار افزایش داشت و به عبارت دیگر، تزریق سلول های استرومایی مغز استخوان از آسیب های تخریب کننده ناشی از ایجاد تشنج در حیوانات جلوگیری کرد. درصد سلول های مهاجرت کرده به نواحی ضایعه دیده هیپوکامپ در گروه درمان شده (24 ساعته) 81/15 درصد و در گروه درمان شده (36 ساعته) 2/13 درصد به دست آمد. نتایج با استفاده از آنتی بادی نوروفیلامنت 200 گویای این مطلب بود که سلول های مهاجر به این منطقه بعد از 6 هفته به نورون بالغ تبدیل شده اند.

    نتیجه گیری

    تزریق وریدی سلول های استرومایی مغز استخوان در کاهش حملات ناشی از صرع مدل پیلوکارپین موثر است.

    کلیدواژگان: سلول های استرومایی مغز استخوان، اپیلپسی، پیلوکارپین، تزریق درون وریدی
  • سیدحمیدرضا فیاضی، حسن عراقی زاده صفحه 51
    مقدمه

    متابولیسم افزایش یافته در مسیرهای گلیکولیز و پنتوزفسفات سلول های توموری، نشان از بروز نقایصی در عملکرد میتوکندری دارد که باعث مقاومت در برابر دارو نیز می گردد. در بسیاری از انواع سلول های سرطانی، شاهد میزان بالایی از سنتز اسیدهای چرب از مسیر پنتوز فسفات هستیم که این، تامین کننده بخش عمده ای از فسفولیپیدهای غشاهای زیستی است. این یافته ها نشان می دهندکه سرعت بالای گلیکولیز تومورها، نتیجه مختل شدن تنفس است. تومورها از کاهش ظرفیت تنفسی، افزایش گلیکولیز و تولید اسید لاکتیک رنج می برند. نقوص ساختاری غشای داخلی میتوکندری که باعث از هم پاشیدن گرادیان پروتون می شود، اغلب می تواند تولید ATP نرمال را با وجود ظهور نسبی متابولیسم اکسیداتیو کاهش دهد. با توجه به وابستگی زیاد سلول سرطانی به گلوکز برای تامین انرژی، در این مطالعه ما بر آن شدیم تا اثر کاهش بازده انرژی با روش تغییر سوبسترای متابولیکی را بررسی کنیم.

    مواد و روش ها

    مطالعه به صورت محیط کشت آزمایشگاهی (in vitro) بر روی لاین سرطانی 3T3 NIH به عنوان آزمون و سلول های فیبروبلاست جنینی موش به عنوان شاهد انجام گردید. سلول ها در فلاسک های کشت سلول در دمای 37 درجه سانتی گراد انکوباتور CO2 5 درصد کشت داده شدند.
    در این مطالعه، تاثیر کاهش تدریجی پیوسته گلوکز و افزایش سرم به عنوان منبع طبیعی فاکتورهای تغذیه ای بر میزان مرگ سلولی در کشت های مختلف بررسی گردید.

    نتایج

    بنا بر نتایج به دست آمده از روز هفتم به بعد آزمایش در گروه اصلی (A)، سلول های سرطانی وارد فاز نکروز شده، حتی تا 3 روز بعد 100 درصد سلول های نئوپلاستیک از بین رفتند و جالب تر این که در همین بازه زمانی، سلول های نرمال نه تنها آسیب ندیدند، بلکه وارد فاز رشد و تکثیر نیز شدند. این آزمایش نشان داد که چنانچه به آهستگی و با شیب معین و در بازه های زمانی منظم، اقدام به تعویض سوبسترای متابولیکی گردد، سلول های نئوپلاستیک بر خلاف سلول های نرمال، توان انعطاف لازم و تعویض سوبستراهای اصلی متابولیکی خود را ندارند.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد با تمرکز بر اختلافات بین سلول های سرطانی و نرمال در نحوه و چگونگی متابولیسم گلوکز در سلول های سرطانی بتوان به شیوه موثری برای مقابله با سرطان دست یافت. البته این یک شروع است برای رهیافت های جدید درمانی.

    کلیدواژگان: متابولیسم گلیکولیتیک، متابولیسم سلول نئوپلاستیک، رژیم کتوژنیک، متابولیسم گلوگز
  • منیژه کرمی، زهرا دل زنده، فاطمه عاصی طهرانی صفحه 65
    مقدمه و هدف

    ترجیح مکانی شرطی شده ((Conditioned Place Preference روش مناسبی برای ارزیابی وابستگی روانی ناشی از مواد مخدر، مانند مرفین، است. مطالعات بر روی نسل برآمده از حیوانات دریافت کننده مرفین بسیار نادر و اغلب بر پایه مطالعات تکوینی استوار است و درباره شرطی شدن مکانی وابسته به مرفین در اولین زاده های والد دریافت کننده مرفین (طی بارداری) شواهدی در دست نیست. بنابراین بر آن شدیم تا فرایند شرطی سازی را که نشانگر وابستگی روانی ناشی از مرفین است در زاده های حاصل از والد (مادر) شرطی شده با مرفین طی بارداری مورد مطالعه قرار دهیم.

    روش بررسی

    به منظور بررسی اثرهای وابسته به جنس مرفین در جریان شرطی سازی در زاده های موش های سفید نژاد ویستار، زاده های اول (نسل اول) موش های ویستار باردار که در دوران بارداری (روزهای 14 تا 16) به روش غیرطرفدار ((Unbiased سه روزه با تزریق زیر جلدی مرفین (mg/kg5/7-5/2) شرطی شده بودند، پس از رسیدن به سن از شیر گرفتن، به کمک روش مذکور تحت همان مقادیر دارو (mg/kg 5/7-5/2) در گروه های جداگانه (نر و ماده) مورد آزمایش قرار گرفتند.

    نتایج

    نتایج حاکی است که در نرها و ماده های مورد بررسی (زاده های اول)، پاسخ نسبت به مرفین به طور متفاوتی حاصل گردیده و حیوانات ماده حداکثر پاسخ را با mg/kg 5/7 دارو نشان دادند، حال آن که حداکثر پاسخ حیوانات نر نسبت به دارو در مقدار mg/kg 5 حاصل شد و در مقادیر بالاتر ثابت ماند. پاسخ حرکتی حیوانات نر طی شرطی سازی با مرفین نسبت به کنترل معنا دار نبود، ولی در حیوانات ماده با حداکثر مقدار دارو (mg/kg5/7) افزایش معنا دار پاسخ حرکتی مشاهده گردید که این امر احتمالا به پاسخ شرطی این حیوانات تحت مقدار مذکور منسوب نیست. تزریقات مرفین طی شرطی سازی بر وزن حیوانات نر و ماده تاثیر نشان نداد.

    نتیجه گیری

    این شواهد اثرهای دارو را در دو جنس به طور متفاوت نمایان می سازد. این بررسی که در نوع خود بدیع و جدید است، نشان داد که تفاوت های وابسته به جنس در اثرهای القایی مواد اپیوئیدی، مانند مرفین حائز اهمیت است و این امر باید در تجارب بعدی مورد نگرش و بررسی قرار گیرد.

    کلیدواژگان: مرفین، وابسته به جنس، شرطی سازی مکانی، زاده ها، بارداری
  • لیلا کسراییان، سیداردشیر تراب جهرمی صفحه 71
    مقدمه و هدف

    افزایش روزافزون موارد بروز و شیوع عوامل عفونی منتقله از راه خون، به ویژه ویروس های هپاتیت C، هپاتیت B و ایدز و طولانی بودن دوره پنجره آن ها، از مهم ترین دلایل طراحی سیستم خودحذفی محرمانه در اهداکنندگان به منظور افزایش سلامت خون است.

    مواد و روش ها

    این مطالعه یک مطالعه مقطعی بود که از تاریخ 1/1/85 تا 1/7/85 بر روی 75314 نفر اهداکننده خون که در مدت اجرای سیستم خود حذفی محرمانه در سازمان انتقال خون فارس اقدام به اهدای خون کرده بودند انجام گرفت. خصوصیات دموگرافیک و میزا ن شیوع عوامل عفونی در اهداکنندگانی که خون خود را خودحذفی کرده بوند، تعیین شد و با خصوصیات دموگرافیک و میزان شیوع عوامل عفونی در اهداکنندگانی که خودحذفی انجام نداده بودند مقایسه شد. داده ها با استفاده از آزمون مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و P کم تر از 05/0 معنادار تلقی شد.

    نتایج

    به طور کلی در نیمه اول سال 1385، 75314 اهداکننده جهت اهدای خون داوطلبانه به سازمان انتقال خون فارس مراجعه که 537 نفر آن ها (7/0 درصد) خون خود را حذف کرده بودند. شیوع هپاتیت C، هپاتیت B و ایدز در اهداکنندگانی که خودحذفی محرمانه انجام داده بودند 1862/0 درصد، 744/0 درصد و 048/2 درصد بود و میزان شیوع هپاتیت C، هپاتیت B و ایدز در اهداکنندگانی که خودحذفی انجام نداده بودند 0092/0 درصد، 138/0 درصد و 280/0 درصد بود. شیوع کلی بیماری های منتقل از راه خون در اهداکنندگانی که خودحذفی انجام نداده بودند 7/0 درصد و در اهداکنندگانی که خودحذفی انجام داده بودند 3 درصد بود که شیوع کلی بیماری های منتقله از راه خون در اهدا کنندگانی که خودحذفی انجام داده بودند به طور معنادار بالاتر از اهداکنندگانی بود که خودحذفی انجام نداده بودند (05/0p<).

    نتیجه گیری

    به طور کلی به نظر می رسد به دلیل بالاتر بودن میزان شیوع عفونت های منتقله از راه خون در افرادی که از سیستم خودحذفی محرمانه استفاده کرده بودند استفاده از این روش موجب افزایش سلامت خون های اهدایی می گردد.

    کلیدواژگان: اهدای خون، خودحذفی محرمانه، سلامت خون
  • بهار موقر، تقی طریحی، علیرضا مصباح نمین صفحه 79
    مقدمه و هدف

    سلول های استرومایی مغز استخوان، سلول هایی با منشا مزودرمال هستند که قابلیت تمایز یافتن به سلول های سه لایه جنینی از جمله سلول های شوان را دارند. بتامرکاپتو اتانول و رتینوئیک اسید که هر دو القا کننده های عصبی هستند در روش تمایزی تثبیت شده توسط Dezawa در مراحل اولیه القا مورد استفاده قرار می گیرند. در این مطالعه٬ نقش فورسکولین به عنوان یک افزاینده cAMP داخل سلولی که می تواند در القای عصبی نقش داشته باشد در فرایند تمایز سلول شوان، مورد بررسی قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    سلول های استرومایی در دو گروه و طی دو مرحله پیش القا و القا تحت تاثیر القا کننده ها قرار گرفتند. پس از طی مراحل القا، سلول ها با آنتی بادی ضد S100 رنگ آمیزی شده، سلول های S100 مثبت شمارش و نسبت آن ها به کل سلول ها محاسبه شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری آنوا (ANOVA)، مورد بررسی قرار گرفتند. جهت بررسی بیان ژن های پروتئین میلین صفر (myelin protein zero(P0))، فاکتور رشد عصبی (nerve growth factor(NGF))، اکتامر 4(octamer-4 (OCT-4)) و نورو D (NeuroD) در سلول های القا شده تکنیک RT-PCR به کار رفت.

    نتایج

    دو گروه آزمایشی از نظر آماری، تفاوت معناداری را در تعداد سلول های S100 مثبت، نشان دادند. گروهی که در آن از بتامرکاپتو اتانول و رتینوئیک اسید استفاده شده بود از لحاظ میزان بیان پروتئین S100 از گروهی که در آن از فورسکولین استفاده شده بود بالاتر بود. در گروه اول پس از طی مرحله پیش القا NGF به صورتی قوی و در هر دو گروه OCT-4 ضعیف بیان شد. پس از مرحله القا، هیچ یک از ژن های P0، NGF و NeuroD در گروه ها بیان نشد.

    نتیجه گیری

    فورسکولین، آثار القایی بتامرکاپتو اتانول و رتینوئیک اسید را در تمایز سلول های شوان از سلول های استرومایی مغز استخوان تقلید می کند. میزان کم تر بیان پروتئینS100 را در سلول های گروه دوم می توان به مدت زمان کوتاه تر القا با فورسکولین، ونه به عدم کفایت آن نسبت داد.سلول های القا شده، خاصیت نورونی نداشتند؛ زیرا هیچ یک از ژن های NeuroDو NGF در سلول های به دست آمده بیان نشد.

    کلیدواژگان: سلول استرومایی مغز استخوان، سلول شوان، فورسکولین
  • مهسا هادی پورجهرمی، رضا مظفری کرمانی صفحه 87
    مقدمه و هدف

    با توجه به مصرف گسترده مکمل های غذایی، نظیر گلوکزامین (GA)، کندراتین سولفات (CS)، و متیل سولفونیل متان (MSM) در بیماری استئوآرتریت (OA)، در تحقیق حاضر به بررسی اثرهای درمانی و تغییرات هیستوپاتولوژیکی آن ها در دوزهای بالا در مدل تجربی استئوآرتریت ناشی از منو سدیم یدواستات MIA در مفصل فموروتیبیال موش صحرایی نر پرداختیم.

    مواد و روش ها

    ابتدا در حیوانات، با تزریق تک دوز داخل مفصلی از (1mg/knee) MIA به زانوی چپ و سالین به زانوی راست (شاهد)، استئوآرتریت ایجاد کرده، سپس به بررسی اثرهای مکمل های غذایی پرداختیم. گروه 1 تجویز GA mg/kg750، گروه 2 تجویز GA+CS mg/kg 500+750، گروه 3 تجویز GA+MSM mg/kg 200+ 750، گروه 4 تجویز GA+CS+MSM mg/kg 200+500+750. بعد از دو هفته، حیوانات را کشته، مقاطع بافتی زانو را از نظر شاخص های هیستوپاتولوژیکی مورد بررسی قرار دادیم.

    نتایج

    مصرف GA به تنهایی در زانوی استئوآرتریتی، تا حد زیادی باعث کاهش اثرهای مخرب MIA در کندروسیت ها و پروتئوگلیکان شده بود (01/0p<). هیچ گونه سلول التهابی و یا پرولیفراسیون سلولی در سینوویال دیده نشد. افزودن مواد جانبی، نظیر CS و MSM، به GA، محافظت بیش تری از کندروسیت ها و PG نسبت به مصرف GA به تنهایی ایجاد نکرد.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج این پروژه، در درمان های کوتاه مدت با مکمل های غذایی، گلوکزآمین به تنهایی نقش اساسی در محافظت از غضروف مفصلی، علاوه بر اثرهای ضدالتهابی و ضددردی، دارد. لذا مطالعات گسترده تر، البته با دوزهای متفاوت و مدت تجویز طولانی تر (و بدون تعصب کارخانجات سازنده)، می تواند به طور دقیق تر ما را در استفاده صحیح از این مکمل ها هدایت کند.

    کلیدواژگان: استئوآرتریت، منو یدو استات، مکمل های غذایی