فهرست مطالب

کومش - سال دهم شماره 1 (پیاپی 29، پاییز 1387)

فصلنامه کومش
سال دهم شماره 1 (پیاپی 29، پاییز 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/08/11
  • تعداد عناوین: 11
|
  • عبدالکریم مهروز، محمد نوری، محمدرضا رشیدی، ناصر اصلان آبادی، دردی قوجق، عاطفه آذری صفحه 1
    سابقه و هدف
    نظر به اهمیت آنزیم پاراکسوناز سرم (PON1) در جلوگیری از تشکیل LDL اکسید شده و در نتیجه نقش این آنزیم در جلوگیری از ایجاد و پیشرفت آترواسکلروز، در مطالعه حاضر فعالیت های پاراکسونازی و آریل استرازی آنزیم PON1 در بیماران مبتلا به بیماری عروق کرونر (CAD) با گرفتگی عروقی متفاوت مورد بررسی قرار گرفت تا تغییر فعالیت آنزیم با پیشرفت آتروم ارزیابی گردد.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه 120 بیمار مبتلا به CAD بررسی شد که پس از مشخص شدن میزان گرفتگی عروقی آنان با آنژیوگرافی، به دو گروه تقسیم شدند: 60 نفر با گرفتگی عروقی 50%< و 60 نفر با گرفتگی عروقی 70%>. فعالیت های پاراکسونازی و آریل استرازی PON1 به ترتیب با سوبسترای پاراکسون و فنیل استات مورد سنجش قرار گرفت. اثر هشت داروی مورد استفاده در بیماری های قلبی- عروقی بر فعالیت PON1 در حضور پاراکسون آزمایش گردید.
    یافته ها
    میزان LDL-C، کلسترول تام (TC) و تری گلیسرید (TG) در دو گروه مورد مطالعه اختلاف معنی داری با یکدیگر نداشتند، اما مقدار HDL-C در گروه بیمار با گرفتگی عروقی 70%> نسبت به گروه بیمار با گرفتگی عروقی 50%< به طور معنی داری کاهش می یافت (03/0< P). فعالیت های پاراکسونازی و آریل استرازی PON1 در بیماران مبتلا به CAD با گرفتگی عروقی 70%> نسبت به گروه دیگر به طور معنی داری (05/0< P) پایین تر بود.
    نتیجه گیری
    فعالیت های پاراکسونازی و آریل استرازی آنزیم PON1 و میزان HDL در بیماران مبتلا به CAD با گرفتگی عروقی 70%> نسبت به بیماران با گرفتگی عروقی 50%< پایین تر است. به عبارت دیگر، این فعالیت های PON1 و مقادیر HDL با پیشرفت آتروم کاهش می یابند. بنابراین، این مطالعه می تواند از نقش مهم PON1 متصل به HDL در جلوگیری از تشکیل ox-LDL و آنتی آتروژنیک بودن این آنزیم حمایت کند.
    کلیدواژگان: پاراکسوناز سرم انسانی، آریل استراز، بیماری عروق کرونر، آترواسکلروز
  • لیلا کسراییان، علیرضا توسلی صفحه 7
    سابقه و هدف
    ابتلا به عفونت هپاتیت C ممکن است منجر به ابتلا به بیماری های ناتوان کننده از جمله سیروز و سرطان کبدی شود یکی از راه های انتقال هپاتیت C تزریق خون و فرآورده های خونی می باشد هدف از این مطالعه تعیین میزان شیوع هپاتیت C و عوامل خطر در اهداکنندگان خون شیراز طی سال 1386 است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک مطالعه مورد شاهدی بود که از ابتدای سال 1386 تا تا ابتدای سال 1387 بر روی اهداکنندگان سازمان انتقال خون شیراز انجام گرفت. بدین صورت که اهداکنندگانی که در آزمایشات غربال گری و تاییدی مبتلا به هپاتیت C شناخته شده بودند به عنوان مورد و اهداکنندگانی که نتایج آزمایش غربال گری سالم داشتند به عنوان کنترل انتخاب شدند. 150 مورد و 300 شاهد به طور تصادفی از بین اهداکنندگان انتخاب شدند سپس نامه ی دعوتی جهت شرکت در مطالعه به اهداکنندگان فرستاده شد و سپس پرسش نامه ای که حاوی خصوصیات دموگرافیک، انگیزه های اهدای خون و ریسک فاکتور ابتلا به بیماری بود جهت هر دو گروه پر شد.
    یافته ها
    به طور کلی در سال 1386، 93987 اهداکننده جهت اهدای خون به سازمان انتقال خون فارس مراجعه کرده بودند که 203 نفر آن ها در آزمایشات تائیدی مبتلا به هپاتیت C شناخته شدند که شیوع هپاتیت C در آن ها 21/0% بود. 5/10% مبتلایان به هپاتیت C هم زمان مبتلا به HIV بوده و هیچ کدام مبتلا به هپاتیت B نبودند. شیوع هپاتیت C در مردان، متاهلین، اهداکنندگان بار اول و سطح تحصیلی پائین تر از دیپلم به طور معنی داری بالاتر بود (05/0P<). ولی از لحاظ سنی بین گروه مورد و شاهد تفاوتی وجود نداشت (05/0P<). انگیزه اهدای خون به منظور کمک به هم نوع به طور قابل توجهی در گروه کنترل بیش تر از گروه مورد و انگیزه اهدای خون به منظور اثرات مثبت اهدا برروی سلامتی و انجام آزمایش در گروه مورد بیش تر از گروه کنترل بود (05/0P<). ریسک ابتلا به هپاتیت C، در اهداکنندگانی که سابقه اعتیاد تزریقی داشتند به طور معنی داری بالاتر از اهداکنندگانی بود که اعتیاد تزریقی نداشتند (7/62OR=). ریسک ابتلا به HCV در اهداکنندگانی که سابقه تماس جنسی داشتند به طور معنی داری بالاتر از اهدا کنندگانی بود که سابقه تماس جنسی نداشتند (7/ 11OR=).
    نتیجه گیری
    در این مطالعه شیوع هپاتیت C در اهداکنندگان خون شیراز 21/0% بود که کم تر از مطالعات انجام گرفته در اهداکنندگان سایر کشورها بود که نشان دهنده پایین تر بودن هپاتیت C در جمعیت یا پایین تر بودن شیوع هپاتیت C در قسمتی از جامعه که خون اهدا می نمایند یا انتخاب صحیح اهدا کننده توسط پزشک می باشد. مهم ترین ریسک فاکتور ابتلا در اهدا کنندگان مبتلا به هپاتیت C اعتیاد تزریقی بود
    کلیدواژگان: اهداکنندگان خون، هپاتیت C، ریسک فاکتور، میزان شیوع
  • پیمان حجازی، بیژن هاشمی، مجید شهریاری، محمدتقی عیوضی، انوشیروان کاظم نژاد صفحه 13
    سابقه و هدف
    در این تحقیق وابستگی فاکتور وج ناشی از به کارگیری یک وج داخلی به عمق، اندازه میدان و جدایی در میدان های متقارن در باریکه فوتونی MV6 یک دستگاه شتاب دهنده خطی الکتا با استفاده از روش شبیه سازی مونت کارلو مورد بررسی قرار گرفته است. این امر به منظور تعیین دقیق تر فاکتور وج در طرح های درمانی و ارائه الگوریتمی برای در نظر گرفتن سهم آن و کاهش خطای ناشی از آن در کاربردهای بالینی انجام شده است.
    مواد و روش ها
    ابتدا ساختار دقیق سر هندسی و بیم فوتونی MV6 شتاب دهنده خطی الکتا با و بدون وج بر مبنای اطلاعات دریافتی از شرکت سازنده و با استفاده از کد مونت کارلوی MCNP 4C شبیه سازی و با مقایسه آن ها با مقادیر اسمی و اندازه گیری شده تجربی اعتبار سنجی شد. سپس با استفاده از کد مونت کارلوی فوق، ساختار هندسی یک فانتوم دزیمتری کوچک شبیه سازی و فاکتور وج ناشی از به کارگیری وج داخلی شتاب دهنده مذکور در اندازه میدان های 4، 5، 10، 15 و 220 سانتی متر در عمق هایی از 5/0 تا 34 سانتی متر با حضور فانتوم در میدان های تابشی مذکور تعیین شد. فاکتور وج بر مبنای مقادیر اندازه گیری شده درSAD معادل 100 سانتی متر وعمق 10 سانتی متر برای هر یک از اندازه های میدان فوق تعیین شد.
    یافته ها
    خط هایی بر مقادیر فاکتورهای وج محاسبه شده در عمق های مختلف برای هر یک از میدان های تابشی برازش شد. سپس ثابت های خط برازش شده محاسبه و چگونگی وابستگی آن ها به اندازه میدان تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان داد که فاکتور وج در هر اندازه میدان وابسته به عمق است. علاوه بر این مشاهده شد که میزان این وابستگی برای میدان های مختلف نیز متفاوت است. به عنوان مثال مشاهده شد که فاکتور وج در عمق 10 سانتی متری دارای تغییراتی در حدود 4/7% است به هنگامی که ابعاد میدان های متقارن از 4 تا 20 سانتی متر مربع تغییر می کند.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه الگوریتم دقیق تری تعریف شد که می تواند جایگزین جدول فاکتور وج تقریبی مورد استفاده در محاسبات MU در طرح های پرتو درمانی شود. با استفاده از روش مونت کارلو و با به کارگیری الگوریتم پیشنهادی می توان تغییرات باریکه فوتونی ناشی از میدان های وج شده را در شتاب دهنده های خطی پزشکی به طور دقیق تری تعیین کرد. این الگوریتم امکان کاهش خطاهای سیستماتیک را در طرح های پرتودرمانی فراهم می سازد
    کلیدواژگان: فاکتور وج، مونت کارلو، پرتودرمانی
  • سارا فریادیان، حسین علی صفاخواه، علی رشیدی پور صفحه 21
    سابقه و هدف
    شواهد پژوهشی جدید دخالت گلوکوکورتیکوییدها را در رفتارهای درد نوروپاتی نشان می دهند ولی مکانیسم های درگیر روشن نیستند. با توجه به تغییر فعالیت کانال های کلسیمی نوع L در طی درد نوروپاتی و نیز تعامل گلوکوکورتیکوییدها با این کانال ها، هدف این تحقیق بررسی نقش این کانال ها در اثرات کورتیکوسترون بر رفتارهای درد نوروپاتی در مدل آسیب مزمن ناشی از فشردگی عصب (Chronic Constriction Injury، CCI) است.
    مواد و روش ها
    موش سفید بزرگ آزمایشگاهی نر از نژاد ویستار با وزن بین 200 تا 300 گرم مورد استفاده قرار گرفتند. CCI با ایجاد چهار گره شل به فواصل 1 میلی متر قبل از سه شاخه شدن عصب سیاتیک ایجاد شد. دو هفته بعد از ایجاد CCI، اثرات کورتیکوسترون (15 میلی گرم بر کیلوگرم) بر پاسخ های رفتاری (آلودینیای مکانیکی و هیپرآلژزیای حرارتی) در حضور یا عدم حضور دوزهای مختلف وراپامیل (5، 10 و 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم) بررسی شد.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهند که تزریق دوز واحد کورتیکوسترون هر دو پاسخ رفتاری درد نوروپاتی (آلودینیای مکانیکی و هیپرآلژزیای حرارتی) را مهار می کند. وراپامیل نه تنها این اثرات کورتیکوسترون را تضعیف می کنند، بلکه در دوز بالا به تنهایی آلودینیای مکانیکی و هایپرآلژزیای حرارتی را مهار می کند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که حداقل بخشی از اثرات مهاری کورتیکوسترون بر رفتارهای درد نوروپاتی از طریق کانال های کلسیمی وایسته به ولتاژ نوع L وساطت می شود. نتایج این مطالعه یک نقش بالقوه آگونیست های گیرنده های گلوکوکورتیکوییدی همراه با آنتاگونیست های کانال های کلسیمی در درمان علایم درد نوروپاتی در کلینیک پیشنهاد می کند.
    کلیدواژگان: کورتیکوسترون، درد نوروپاتی، کانال های کلسیمی، آلودینیای مکانیکی، هیپرآلژزیای حرارتی
  • مهین تفضلی، لیلا امیری فراهانی، اشرف محمدزاده، حبیب الله اسماعیلی، کیارش قزوینی صفحه 29
    سابقه و هدف
    بندناف یکی از مهم ترین مکان ها جهت استقرار باکتری ها بعد از تولد است و به سرعت بعد از تولد باکتری های موجود در دستگاه تناسلی مادر و محیط در بندناف استقرار می یابند. از دیر باز روش های متفاوتی جهت مراقبت از بندناف نوزادان استفاده می شود که برخی از آن ها اثرات نامطلوبی برای نوزاد ایجاد می کنند و ممکن است حتی باعث تاخیر در افتادن بندناف شود و تاخیر در افتادن بندناف باعث افزایش استقرار باکتری ها در آن می شود. با توجه به این که تاکنون هیچ کارآزمایی بالینی در زمینه اثرات مصرف موضعی شیر مادر روی استقرار باکتری ها در بندناف انجام نشده است، هدف این پژوهش مقایسه مصرف موضعی شیر مادر و خشک نگه داشتن بندناف روی استقرار باکتری ها در بندناف نوزادان تازه متولد شده است.
    مواد و روش ها
    این کارآزمایی بالینی در زایشگاه ام البنین (س) مشهد در سال 1385 انجام شد. 150 نوزاد با سن حاملگی 42-37 هفته، تک قلو و ظاهرا سالم بود که به صورت تصادفی در دو گروه مصرف موضعی شیرمادر و خشک نگه داشتن بندناف قرار گرفتند. به همه مادران در هر دو گروه طی 3 ساعت بعد از زایمان در مورد مراقبت از بندناف به صورت چهره به چهره توسط پژوهش گر و با استفاده از جزوه ی آموزشی، آموزش داده شد. در گروه مصرف موضعی شیرمادر، به همه مادران توصیه شد که از3 ساعت بعد از تولد مالیدن شیرمادر به قسمت باقیمانده بندناف و لبه بریده شده آن را شروع کرده و این کار را دو بار در روز تا دو روز بعد از افتادن بندناف ادامه دهند و در گروه خشک نگه داشتن بند ناف، توصیه شد که هیچ ترکیبی درقسمت باقیمانده بندناف استفاده نکنند. در هر دو گروه با استفاده از سوآب عاری از میکروب سه ساعت و روز سوم بعد از تولد نمونه هایی از بندناف گرفته شد. نوع و تغییرات استقرار باکتری ها در بندناف در دو گروه مورد سنجش قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج مطالعه نشان داد با کنترل اثر متغیر های مداخله گر از نظر تغییرات استقرار باکتری استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس، استافیلوکوکوس اورئوس، اشیرشیاکلی و کلبسیلا تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه وجود دارد به طوری که استقرار باکتری غیر بیماری زا استافیلوکوکوس اپیدرمیدیس در گروه مصرف موضعی شیر مادر بیش تر از گروه خشک نگه داشتن بند ناف است (49.2% درمقابل 31.6%،002/0=p) هم چنین اسقرار باکتری های بیماری زا استافیلوکوکوس اورئوس، اشیرشیاکلی و کلبسیلا در گروه مصرف موضعی شیر مادر کم تر از گروه خشک نگه داشتن بندناف بود(31.2%،16.4%،14.4% در مقابل 45.6%،28%،28.1%) که این تفاوت ها با 05/0>p از نظر آماری معنی دار بوده است و از نظر سایر گونه های باکتری تفاوت آماری معنی داری دیده نشد. نتایج مطالعه نشان داد تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه از نظر میانگین زمان افتادن بندناف دیده شد (016/0=p) به طوری که میانگین زمان افتادن بندناف در گروه مصرف موضعی شیرمادر (804/48±42/152) کم تر از گروه خشک نگه داشتن بندناف (57/59 ± 57/175) بود.
    نتیجه گیری
    نتایج پژوهش نشان داد، مصرف موضعی شیرمادر در قسمت باقیمانده بندناف، استقرار باکتری ها در بندناف را کاهش می دهد و می تواند به عنوان یک روش آسان، ارزان و غیرتهاجمی جهت مراقبت از بندناف مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: بندناف، مصرف موضعی شیرمادر، استقرار باکتری، خشک نگه داشتن بندناف
  • حمیدرضا همتی، ستاره سلطانی*، راهب قربانی، الهه گلوردی، مریم بیطرف صفحه 37
    سابقه و هدف

    عفونت زخم جراحی یکی از عوارض شایع اعمال جراحی است. امروزه با استفاده از تمهیدات مختلف سعی در کاهش عفونت زخم می شود که استفاده از آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک (پیش گیرانه) یکی از این روش ها است. از آنجائی که لاپاروسکوپی توانسته است بسیاری از موارد دخیل در عفونت زخم از جمله عوامل مکانیکال را کنترل نماید شاید بتوان نقش آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک را زیر سوال برد. در این پژوهش اثر آنتی بیوتیک در پیش گیری از عفونت زخم در کله سیستکتومی لاپاروسکوپیک مورد بررسی قرار گرفته است.

    مواد و روش ها

    در یک مطالعه کارآزمائی بالینی دو سوکور، بیماران کاندید کله سیستکتومی لاپاروسکوپیک به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده آنتی بیوتیک (38 نفر) و گروه دریافت کننده پلاسبو (32 نفر) تقسیم شدند. سپس بیماران 24 ساعت، 4 تا 7، 10 تا 15 و 30 روز پس از عمل از نظر عفونت زخم بررسی و سپس با یک دیگر مقایسه شدند.

    یافته ها

    مطالعه نشان داد که دو گروه از نظر توزیع جنسی، سنی، مصرف سیگار و شاخص توده بدنی جور بودند. در 24 ساعت اول، 4 تا 7، 10 تا 15 و 30 روز پس از عمل در هر دو گروه دریافت کننده آنتی بیوتیک و پلاسبو هیچ موردی از عفونت زخم دیده نشد.

    نتیجه گیری

    استفاده از آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک در جلوگیری از بروز عفونت زخم کله سیستکتومی لاپاروسکوپیک، مزیتی بر پلاسبو ندارد. بنابراین می توان در جراحی کله سیستکتومی لاپاروسکوپیک از آنتی بیوتیک پروفیلاکتیک استفاده نکرد تا ضمن جلوگیری از ایجاد سوش های مقاوم باکتریال و جلوگیری از تحمیل عوارض غیر ضروری آن، سبب کاهش هزینه های اقتصادی آن نیز بشویم.

    کلیدواژگان: عفونت زخم جراحی، کله سیستکتومی، آنتی بیوتیک پیش گیرانه، لاپاراسکوپی
  • معصومه رسول زاده، علی اکبر پهلوانیان، محمد عموزاده خلیلی، سید ضیاء الدین صفوی فرخی صفحه 43
    سابقه و هدف
    سالمندی فرآیندی است که در طول دوره رشد انسان در سال های واپسین عمر اتفاق می افتد، سالمندان دارای نیازها و علایق فردی هستند که همواره به دلیل تفاوت نسل ها و عدم شناخت کافی نسبت به آن ها ناشناخته باقی مانده است. لذا، هدف این پژوهش شناخت علایق سالمندان در حیطه ی فعالیت های فردی است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 80 نفر از سالمندان ساکن 8 آسایشگاه منتخب شهر تهران تحت پوشش سازمان بهزیستی در گروه سنی 65 تا 85 سال مطالعه شدند. علایق سالمندان در سه حیطه ی فعالیت های فردی (فعالیت های روزمره زندگی، امور فرهنگی- تربیتی و ورزش های جسمی) با استفاده از پرسش نامه و چک لیست برگرفته از چک لیست ماتسو تسیو و کلایزک تعیین شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش مقیاس اسمی و نسبی و درصد فراوانی داده ها و جهت اعتبار آماری داده ها از روش تحلیل خوشه ای(Cluster Analysis) استفاده گردید.
    یافته ها
    با بررسی علاقه مندی سالمندان در سه حیطه ی فعالیت های فردی مشخص گردید که بیش ترین علاقه مندی در فعالیت های روزمره زندگی در هر دو جنس به آرایش و رسیدگی به ظاهر، لباس مرتب پوشیدن و خرید کردن بوده است، درحالی که زنان به غذا پختن نیز علاقه مند بودند (بیش از 80%). بیش ترین علاقه مندی به ا مور فرهنگی- تربیتی در هر دو جنس به نماز، مطالعات مذهبی، علمی، شنیدن سخنرانی بوده است، در حالی که مردان به مطالعه کتاب های تاریخی و کنسرت نیز اشاره نمودند (بیش از 80%). بیش ترین علاقه مندی در حیطه ی ورزش های جسمی در هر دو جنس به پیاده روی و بدن سازی نشان داده شد در ضمن این که مردان به شنا نیز علاقه مند بودند (بیش از 70%).
    نتیجه گیری
    نتایج این پژوهش نشان داد که در حیطه های مختلف فعالیت های فردی در هر دو جنس سالمند، میزان علاقه مندی در دسته های فعالیت های روزمره زندگی، امور فرهنگی- تربیتی و ورزش های جسمی بسیار مشابه است. با این وجود، در بعضی از موارد تفاوت هایی بین علاقه مندی دو جنس دیده می شود.
    کلیدواژگان: سالمندی، علایق فردی، ورزش، امور فرهنگی، تربیتی، فعالیت های روزمره زندگی
  • شایسته اسماعیل زاده، رضا وزیری نژاد، مرضیه لری پور*، فروزان سرافرازی صفحه 49
    سابقه و هدف

    آمادگی یا رسیدگی دهانه رحم قبل از شروع زایمان را که می توان با نمره بی شاپ سنجید، فاکتور مهمی برای پیش بینی نوع زایمان، خصوصا در موارد القاء زایمان است. رسیدگی بیش تر دهانه رحم موجب افزایش احتمال زایمان طبیعی و کاهش سزارین خواهد شد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر رابطه جنسی زوجین در4 هفته ی آخر حاملگی بر نمره بی شاپ خانم های نخست زا در زمان مراجعه جهت زایمان ترم، انجام شده است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه تحلیلی از نوع مورد، شاهدی تعداد 74 خانم اول زا که با مشکل عدم آمادگی (رسیدگی) دهانه رحم در هنگام زایمان روبرو بوده اند (نمره بی شاپ 4 و کم تر) به عنوان مورد انتخاب و با یک گروه 102 نفره از خانم های اول زا که از نظر تعدادی فاکتورهای مهم و تاثیر گذار با گروه مورد همسان شده بودند ولی مشکل عدم آمادگی دهانه رحم در هنگام زایمان را نداشته اند (نمره بی شاپ بالای4) به عنوان گروه کنترل، از نظر وضعیت روابط جنسی در 4 هفته اخیر مورد مقایسه و بررسی قرارگرفتند. حجم نمونه لازم به روش علمی و با استفاده از یک مطالعه pilot برآورد و روش نمونه گیری آسان بود. اطلاعات مورد نیاز با استفاده از چک لیست و به روش معاینه و مصاحبه رودررو جمع آوری گردید.

    یافته ها

    مقایسه آماری نشان داد که دو گروه به طور شایسته ای از نظر تعداد زایمان ها، تعداد قل ها و نمایش آن ها، سن، شغل و وضعیت اقتصادی همسان شده بودند. میانگین دفعات ارتباط جنسی در دو گروه مورد و شاهد به ترتیب برابر با 3/2±8/1 و2/3±1/3 مرتبه بود. آنالیز آماری نشان داد که سابقه رابطه جنسی زوجین و ارگاسم (2/70 درصد در برابر4/55 درصد) در گروه کنترل به طور معنی داری بیش از گروه مورد بوده است. زایمان طبیعی نیز به طور معنی داری در گروه کنترل بیش از گروه مورد بود

    نتیجه گیری

    یافته های مطالعه حاضر نشان دادند که وجود و تعداد دفعات روابط جنسی و ارگاسم درهفته های آخر حاملگی برآمادگی دهانه رحم در هنگام زایمان و افزایش نمره بی شاپ که خود موجب کاهش سزارین می گردد، موثر بوده است.

    کلیدواژگان: ارتباط جنسی، آمادگی دهانه رحم، نمره بی شاپ، سزارین، زایمان طبیعی
  • حمیدرضا ثامنی، مرضیه پناهی، علیرضا سرکاکی صفحه 55
    سابقه و هدف
    نوروپاتی دیابتی یکی از شایع ترین اختلالات بیماری دیابت و عامل اصلی قطع عضو غیر ترومایی و ضایعات اعصاب خودکار است. استروئیدهایی مثل پروژسترون قادرند به عنوان یک عامل محافظت نورونی امیدبخش در چندین مدل از ضایعات عصبی نقش ایفا نمایند. در این مطالعه ما اثرات محافظتی پروژسترون را در مدل آزمایشگاهی نوروپاتی دیابتی بررسی نمودیم.
    مواد و روش ها
    حیوانات به طور تصادفی به سه گروه شامل: حیوانات بدون دیابت، مبتلا به دیابت ملیتوس و دیابتی تحت درمان با پروژسترون تقسیم شدند. دیابت در موش های صحرایی نر بالغ با یک بار تزریق داخل صفاقی استرپتوزوتوسین (mg/kg55) ایجاد شد. در گروه دیابتی تحت درمان با پروژسترون، 4 هفته بعد از ایجاد دیابت، موش های صحرایی با تزریق داخل صفاقی پروژسترون (هر دو روز یک بار، mg/kg8) به مدت 6 هفته تحت درمان قرار گرفتند.
    یافته ها
    در حیوانات دیابتی کاهش معنی داری در سرعت هدایت عصبی و هم چنین میانگین قطر رشته های عصبی میلین دار و ضخامت غلاف میلین عصب سیاتیک مشاهده شد. در عصب سیاتیک گروه دیابتی، ادمای اندونوریال مشاهده شد. هم چنین تعداد رشته های عصبی میلین دار حاوی چین خوردگی به داخل آکسوپلاسم، بی نظمی در رشته های عصبی، حدود نامشخص غلاف میلین و تغییراتی در تراکم میلین افزایش یافته بود. درمان طولانی مدت با پروژسترون به طور معنی داری سرعت هدایت عصبی را افزایش داده و از تمام این ناهنجاری ها در عصب سیاتیک حیوانات دیابتی تا حد زیادی جلوگیری نمود.
    نتیجه گیری
    یافته های ما نشان دادند که پروژسترون به عنوان یک عامل با پتانسیل درمانی می تواند تغییرات نوروفیزیولوژیک و هیستومورفومتریک ناشی از نوروپاتی محیطی دیابتی را جلوگیری نماید
    کلیدواژگان: پروژسترون، عصب سیاتیک، نوروپاتی دیابتی، سرعت هدایت عصب، هیستومورفومتری
  • معصومه خسروی، حسین علی مهرابی، میعاده عزیزی مقدم صفحه 65
    سابقه و هدف
    نشخوار فکری مؤلفه ای است که در اختلالات افسردگی و وسواس- جبری نقش به سزایی ایفا می کند و منجر به تداوم و تشدید علائم اختلال و زمینه ساز بروز سایر اختلالات روانی می شود. بر این اساس، بررسی میزان نشخوار فکری در بیماران افسرده و وسواس- جبری در مقایسه با گروه گواه در این پژوهش مد نظر قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این راستا، در قالب طرحی علمی– مقایسه ای، تعداد 30 نفر (15 مرد و 15 زن) از بیماران افسرده، 30 نفر (15 مرد و 15 زن) بیمار وسواس- جبری از مراکز روان پزشکی و بیمارستان های شهرهای سمنان و تهران انتخاب و با 60 نفر (30 مرد و 30 زن) از افراد فاقد اختلال که به صورت تصادفی انتخاب شده بودند، با استفاده از پرسش نامه افسردگی بک (BDI)، پرسش نامه وسواس فکری- عملی مادزلی (MOCI) و پرسش نامه نشخوار فکری (RQ) مورد ارزیابی قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج تحلیل واریانس چند متغیره نشان داد تفاوت معناداری بین سه گروه در نمره کل نشخوار فکری و در خرده مقیاس های «مرور احساسات ناشی از مشکل»، «انتقاد از خود» و «نگرانی در مورد عدم حل مشکل» وجود دارد. مقایسه های زوجی هم نشان داد نشخوار فکری در حیطه های گرایش به تبیین گری و مرتبط با انزوا در بیماران افسرده به طور معناداری بیش از افراد عادی است. هم چنین، میزان نشخوار فکری مرتبط با مرور احساسات ناشی از مشکل، نگرانی در مورد عدم حل مشکل و انتقاد از خود در بیماران افسرده و وسواس- جبری بیش از افراد عادی بود. ضمن این که، دو گروه بیمار، نشخوار فکری بیش تری نسبت به افراد عادی داشتند (000/0=p).
    نتیجه گیری
    بر اساس این نتایج، می طلبد با در نظر گرفتن نقش نشخوارهای فکری در تداوم اختلالات افسردگی و وسواس، به درمان آن در قالب برنامه های روان درمانی مبتنی بر اصلاح نگرش های ناکارآمد و آموزش شیوه های صحیح کنترل فکر و شیوه های حل مسئله توجه ویژه مبذول داشت
    کلیدواژگان: نشخوار فکری، اختلال وسواس فکری، جبری، اختلال افسردگی
  • فرهاد ملک، مجتبی ملک، جعفر طوسی، محمدرضا تمدن، مهرداد زحمتکش صفحه 73
    موکورمایکوز ریوی یک عفونت قارچی فرصت طلب می باشد. آن معمولا در بیماران با نقص ایمنی و هم چنین در افراد دیابتی با کنترل نامناسب و هم چنین عمدتا در عوارض دیابت به خصوص در کتواسیدوز دیابتیک دیده می شود. تشخیص بیماری به ویژه در بیماران با نقص ایمنی شدید بسیار مشکل است. در این گزارش به مورد خاص از بیمار دیابتی با درگیری ریوی اشاره می شود که در حین درگیری ریوی با موکورمایکوز دارای قند کنترل شده و هم چنین دارای علایم بالینی محدودی بوده است. درمان بیمار با آمفوتریسین B موفقیت آمیز نبود و بیمار پس از مدتی فوت کرد. به نظر می رسد این گزارش یک مورد نادر از مورد موکورمایکوز ریوی در یک بیمار با دیابت کنترل شده است
    کلیدواژگان: دیابت شیرین، موکورمایکوز ریوی، قند خون کنترل شده
|
  • A. K. Mahrooz, M. Nouri, M. R. Rashidi, N. Aslanabadi, D. Qujeq, A. Azari Page 1
    Introduction
    Considering the importance of serum paraoxonase (PON1) in preventing from production of oxidized low-density lipoprotein (LDL), and consequently, its role in prohibiting from development of atherosclerosis, we investigated paraoxonase and arylesterase activities of PON1 in patients with coronary artery disease (CAD) and with different coronary stenosis.
    Materials And Methods
    In the present study, 120 patients with CAD were examined and their stenosis documented by coronary angiography. Then, the patients were divided into two groups: 60 patients with less than 50% of stenosis and 60 patients with more than 70% of stenosis. Paraoxonase and arylesterase activity was measured with substrates of paraoxon and phenylacetate, respectively. The effects of eight drugs, which are prescribed in cardiovascular diseases, were assayed on paraoxonase activity.
    Results
    There were no significant differences in LDL-C, total cholesterol and triglyceride levels between two groups, but HDL levels in patients with >70% of stenosis were significantly decreased as compared with those of patients who had <50% of stenosis (P<0.03). Both paraoxonase and arylesterase activity in patients with >70% of stenosis were significantly lower (P<0.05) than patients with<50% of stenosis.
    Conclusion
    Paraoxonase and arylesterase activities of PON1 and HDL levels in patients with >70% of stenosis were lower than patients with <50% of stenosis. In other words, the PON1 activities and HDL levels decrease with progression of atheroma. Therefore, the study might support the important role of HDL-bound PON1 in preventing from formation of ox-LDL and its anti-atherogenic activity.
  • L. Kasraian, A. R. Tavassoli Page 7
    Introduction
    Infection with hepatitis C virus (HCV) may be accompanied by serious long-term sequel such as cirrhosis and hepatocellular carcinoma. One of the transmission routes of HCV is by blood or blood products transfusion. The objectives of this study were to determine the prevalence and risk factors of HCV among blood donors and their motivation for blood donation in Shiraz Blood Transfusion Organization in 2007.
    Materials And Methods
    This case control study was performed on the blood donors who attended for blood donation in Shiraz blood transfusion center between January 2007 and January 2008. A number of 150 donors with HCV infection, documented serologically with ELISA and RIBA test, were considered as cases and 300 donors with negative result for HCV in the screening tests were defined as controls. A questionnaire including the flowing three sections was prepared: 1- demographic status 2- motivation for blood donation 3- risk factors. Samples were randomly selected from blood donors. They were invited to enroll the study and filled up the questionnaires.
    Results
    Between Jan 2007 and Jan 2008, a total number of 93987 persons presented for blood donation to the department, of which 203 had a positive result for HCV test. Therefore, the prevalence of HCV was 0.21 % among the blood donors. 10.5 % of these donors had a positive result for HIV test as well; however, none of them were positive for HBV infection. HCV infection was more prevalent in male, married, first-time and low educated blood donors (P<0.05). There was no significant difference in their average ages (P>0.05). The motivation of control was more for altruistic reason and in case group was more for positive effect on their health and check up. The transmission risk of HCV infection was greater in blood donors who had a previous history of IV drug abuse in compared with those were not drug addict (OR=62.7). In addition, the transmission risk of HCV infection was greater in blood donors who had unsafe sexual contact compared to those had never sex before (OR=11.7).
    Discussion
    In this study, the prevalence of hepatitis C infection was 0.21% that it was lower than other studies in other countries. This might be due to a lower prevalence of HCV infection in our general population, a lower prevalence of HCV in the blood donors or due to a better donor selection. In addition, the main risk factor of hepatitis C in the study was IV drug abuse, which is similar to other studies
  • P. Hejazi, B. Hashemi, M. Shahriari, M. T. Eivazi, A. Kazemnejad Page 13
    Introduction
    The study was performed to investigate the dependency of the wedge factors (WF) of a linac internal wedge with the depth and field size for 6MV photon beams. In addition, the current study was performed in order to accurate determination of the WF to introduce an algorithm to be incorporated it in treatment planning to decrease the level of systematic error due to this factor in clinical applications. Materials An Elekta linac head structure with and without the internal wedge was precisely simulated based on the data provided by the manufacturer using MCNP 4C Monte Carlo code. The simulated linac was then benchmarked against the experimental measurement. Thereafter, a mini - phantom was simulated using the same Monte Carlo code. Then, the relevant linac wedge factors due to the internal wedge were determined for different symmetric field sizes of 4, 5, 10, 15, and 20 cm2 at various depths ranged from 0.5 to 34cm, while the mini phantom was present in the fields. The wedge factors were determined based on the values, which are measured at 100cm SAD and 10 cm depth for each field size. Linear trend lines were fitted on the set of depth dependent wedge factors for each of the field sizes. Then the trend lines’ constants were analyzed for investigating their field size dependency.
    Results
    Results indicated that the wedge factor is dependent on the depth for each field size. In addition, it was noted that the level of the wedge factor dependency on the depth varies for different field sizes. For example the wedge factor calculated at a depth of 10 cm had a variation of %7.4 when the field size varied from 4 to 20 cm2 symmetric square fields.
    Conclusion
    ‎In this study, a more accurate algorithm was determined that it can be used instead of the ‎usual wedge factor look-up tables used for MU calculation in radiotherapy planning. The variation of the ‎photon beam due to these circumstances can be determined accurately using Monte Carlo method and the ‎proposed algorithm. This algorithm enables us to reduce the level of possible systematic errors ‎encountered in clinical practices
  • S. Faryadian, H. A. Safakha, A. Rashidy-Pour Page 21
    Introduction
    The mechanisms underlying the inhibitory effects of glucocorticoids on neuropathic pain are not clear. The aim of this study was to determine the role of L-type voltage sensitive calcium channels (VSC) in the effects of corticosterone on neuropathic pain behaviors in CCI model in rats.
    Materials And Methods
    Male adult Wistar rats (200-300 gram) were used in this study. Chronic constriction nerve injury (CCI) was produced in the animals by loosely ligating in their common sciatic nerve. Two weeks after inducing CCI, the effects of corticosterone (15 mg/kg) on neuropathic pain behaviors were examined in the presence or absence of verapmil; a blocker of L-VSC channels, at the dose of 5, 10, or 20 mg/kg. Behavioral pain responses including thermal hyperalgesia and thermal and mechanical allodynia, were studied using standard procedures.
    Results
    Our findings indicated that peripheral administration of corticosterone suppresses both hyperalgeisa and allodynia. Verapmil pretreatment attenuated the effects of corticosterone on both thermal hyperalgesia and mechanical allodynia. In addition, the administration of verapmil alone and at high dose suppressed both thermal allodynia, and mechanical allodynia.
    Conclusion
    These findings showed that inhibitory effects of glucocorticoids on neuropathic pain behaviors, at least in part, might mediate through L-type VSC channels. Our findings suggest a potential role for glucocorticoid receptors agonist in combination of L-type VSC channels antagonists in the clinical management of neuropathic pain.
  • M. Taffazoli, L. Amiri Farahani, A. Mohammadzadeh, H. Esmaeeli, K. Ghazvini Page 29
    Introduction
    The umbilical cord is an important site for bacterial colonization. Several agents have been used for umbilical neonatal cord care, and some of them have established bad effects for neonate. In respect to no clinical trial study about human milk effects on bacterial colonization in umbilical cord, we decided to compare the effect of topical application of breast milk and dry cord care on bacterial colonization and cord separation time in neonates.
    Materials And Methods
    This is a randomized clinical trial which was done at Omolbanin hospital in Mashhad (Iran) in 2006. 118 neonates with 38-42 weeks gestational age, singleton and with ought congenital anomaly were chosen in base of interview and registration information from mother and her neonate, and they divided in two groups, Mother's milk for group 1, and dry cord care for group 2. All mothers in two groups received an instructed one-to-one cord care education within 3 hours of birth. Group 1 was applied breast milk to the umbilical stump 3 hours after birth and continued every 12 hours until 2 days after umbilical cord separation. Nothing was applied to the umbilical stump of the dry cord care group. Three hours after birth and the third day of life, were obtained an umbilical swab either from the base of the cord or from the umbilicus if the cord was already sloughed. Rate of bacterial colonization were recorded in both groups
    Results
    The most common cultured organisms were S.Epidermidis, S.Aureus, E.Coli and Klebsiella Pneumoniae in the umbilical stump, there were significant differences between two groups in colonization rate.
    Conclusion
    Topical application of breast milk on umbilical cord care leads to reduced bacterial colonization and cord separation time and can be used as easy, cheep, non injury methods for umbilical cord care.
  • H. R. Hemati, S. Soltany, R. Ghorbani, E. Golverdi, M. Bitaraf Page 37
    Introduction

    Wound infection is one of the most common complications of surgical procedures. At present, different procedures are used to reduce wound infection including prophylactic antibiotics. Since laparoscopy controls the most sources of wound infection such as mechanical factors, the role of prophylactic antibiotic therapy may be in doubt. In this study, we evaluated the antibiotic effects in prevention of wound infection in laparoscopic cholecystectomy. Methods and Materials: In this double-blind clinical trial study, patients who were candidate for laparoscopic cholecystectomy were divided randomly into two groups: antibiotic receivers (38 patients) and placebo (Normal Saline) receivers (32 patients) group. The patients were visited in 24 hours, 4-7, 10-15 and 30 days after surgery for wound infection and then 2 groups compared.

    Results

    The study showed that there were no significant differences between two groups with respect to age, body mass index and smoking. In addition, no wound infection was observed in first 24 hours, 4-7, 10-15 and 30 days after operation in both groups.

    Conclusion

    The findings showed that prophylactic antibiotic therapy in laparoscopic cholecystectomy has no effect on the incidence of wound infection. Therefore, it is suggested that prophylactic antibiotic therapy does not use in laparoscopic cholecystectomy because of producing antibiotic resistance, unnecessary complications and also reducing economical costs

  • M. Rasoulzadeh, A. A. Pahlavanian, M. Amozadeh Khalili, Z. Safavi Farokhi Page 43
    Introduction
    The elderly is an important period of human growth. The elderly persons have their own needs and individual interests. Social and cultural cognition models respect to the elderly persons should be recognized. The purpose of this study was to determine the items on interests on individual activities in the elderly person.
    Materials And Methods
    This is a descriptive-analytical study. The interest checklist was administered to 80 elderly between 65-85 years. The subjects resided in 8 Institutionalized places in Tehran, sponsored by Tehran Welfare Organization. The items on the interests checklist empirically cluster in to the 3 categories of interests described by Matsutsuyua and Klyczek tool.
    Results
    The results indicated the 3 categories of individual activities that most in the activities daily living set including, the attention to appearance and dressing, shopping and the women were interesting in cooking of (more than 80%). The most interests in the cultural - educational set activities, including religious studies, attending in lectures, scientific studies, saying the prays and men the concert and historical studies (more than 80%). The most interests in the physical activities set including working- out, body building and the men swimming (more than 70%).
    Conclusion
    The results of the present study suggest that the elderly of both sex interested in some activities including activities daily living, educational-cultural and physical exercises. Also some different interests observed between male and female subjects, i.e.; males interested in swimming, concert, study of chronological and females interested in cooking
  • Sh. Esmaeelzadeh, R. Vazirinejad, M. Loripour, F. Sarafrazi Page 49
    Background

    Cervical favoring or ripening which is evaluated by Bishop score is an important factor for predicting the type of delivery, especially at the induction of labor. Higher bishop score predicts more vaginal delivery and reduction of cesarean. The present study is designed to assess the effect of intercourse during the last four weeks of pregnancy on cervical ripening for giving birth.

    Material And Method

    In this case-control study, cases were included 74 primigravid women with unriped cervix (Bishop<4) and control was 102 primigravid women with ripped cervix (Bishop>4). The two groups were referred for vaginal delivery at term and compared based on times of intercourse and experiencing orgasm during the last four weeks of pregnancy. The data were collected by examination and interview using a checklist.

    Results

    Case and control group were matched based on age, job and economic situation. Mean times of intercourse were 1.8±2.3 and 3.1±3.2 in case and control groups, respectively. Mann-Whitney u test showed that the control group reported more intercourse than the case group in the last four weeks of pregnancy, significantly (P<0.01, Z=2.8). In case group, 41 persons (55.4%) and in the control 72 persons (70.2%) experienced orgasm during intercourse. This difference was also significant.

    Conclusions

    According to the results of this study, sexual relationship and orgasm in the last four weeks of pregnancy are related to cervical favoring and so declining cesarean

  • H. R. Sameni, M. Panahi, A. R. Sarkaki Page 55
    Introduction
    Diabetic neuropathy is one of the most common complications affecting more than 50-60% of diabetic patients and it is a common cause of non-traumatic amputation and autonomic failure. Neuroactive steroids, such as progesterone (PROG), have been recently identified as promising neuroprotective agents in several models of neurodegeneration. In this study, we investigated the potential neuroprotective effects of PROG in an experimental model of diabetic neuropathy.
    Material And Methods
    Thirty male rats were randomly divided into 3 groups (with 10 rats in each), control (non-diabetic), untreated diabetic and diabetic PROG-treated. Diabetes was induced in the animals by a single dose injection of streptozotocin (STZ, 55 mg kg-1, i.p.). In the PROG-treated group, 4 weeks after inducing of diabetes; the animals were treated with PROG (8 mg kg-1, i.p., every two days) for 6 weeks
    Results
    Diabetic rats showed a significant reduction in motor nerve conduction velocity (MNCV), mean myelinated fibers (MFs) diameter, axon diameter and myelin sheath thickness in the sciatic nerve after 6 weeks. In the untreated diabetic group, endoneurial edema was observed in sciatic nerve and the numbers of MFs with enfolding into the axoplasm, irregularity of fibers, myelin sheath with unclear boundaries and alteration in myelin compaction were also increased. Long-term treatment with PROG increased MNCV significantly and prevented all these abnormalities in treated diabetic rats.
    Conclusion
    Our findings indicated that PROG as a therapeutic approach can protect neurophysiologic and histomorphologic alterations induced by peripheral diabetic neuropathy.
  • M. Khosravi, H. A. Mehrabi, M. Azizimoghadam Page 65
    Introduction
    Obsessive rumination is a component which plays an important role in depression and obsessive- compulsive states. It leads to dept and continue others psychological disorders. In this study, rate of obsessive rumination on depressive and obsessive- compulsive’s patients was studied.
    Materials And Methods
    This is a causal-comparative study which was performed on 60 patient and 60 normal subjects that randomly were selected. 30 patients with depression (15 women, 15 men), and 30 obsessive- compulsive patients (15 women, 15 men) from clinics and psychiatric centers of Tehran and Semnan cities were selected randomly. 60 normal subjects (30 women, 30 men) who were matched in age, sex and job, randomly selected from the same places. Depression and Obsessive - compulsive questioners were selected as tools and used for collecting data. Multivariate analyze variance was used for analyzing data.
    Results
    It was found significant differences obsessive in rumination between three groups (normal, obsessive – compulsive and depression).Components of isolation and tendency to explanatory in depressive patients were more than normal subjects. Rate of repeating feeling about problems, worrying about unsolved problems, and also self-criticizing was significantly more in depressive and obsessive patients than normal subjects.
    Conclusion
    These findings indicated that obsessive-rumination factor plays an important role in depressive and obsessive–compulsive. Thus, obsessive-rumination treatment is needed base on psychotherapy programs, modification of inefficiency attitudes, teaching thought control and learning problem solving skills.
  • F. Malek, M. Malek, J. Toosi, M. R. Tamadon, M. Zahmatkesh Page 73
    Pulmonary mucormycosis is an opportunistic fungal infection. It usually affects immunocompromised patients with poorly controlled blood glucose and ketoacidosis. The diagnosis of mucormycosis is very hard, particularly in severely immunocompromised patients. Here we describe a case of pulmonary mucormycosis in a well controlled diabetic patient who had limited clinical signs and symptoms. The patient was unsuccessfully treated with amphotericin B and died. This report seems to be a rare case of pulmonary mucormycosis in well controlled diabetes mellitus.