فهرست مطالب

فصلنامه علوم کشاورزی ایران
سال سی و هشتم شماره 2 (تابستان 1386)

  • تاریخ انتشار: 1386/05/11
  • تعداد عناوین: 20
|
  • شیرین ملیحی، حمید عبادی، فرشید فرنود، مهدی معبودی صفحه 181
    شته سبز هلو یکی از آفات مهم کشاورزی در سرتاسر جهان میباشد. به دلیل استفاده مکرر و گسترده از ترکیبات شیمیایی، این آفت مکانیسمهای مختلف مقاومت به حشره کشها را بروز داده است. در این مقاله مکانیسم مقاومت به حشره کشهای پریمیکارب و اکسی دی متون متیل مورد بررسی قرار گرفت. زیست سنجی به روش قطرهگذاری و با استفاده از ماده تکنیکال پیریمیکارب و ماده فرموله شده اکسی دی متون متیل انجام شد. نتایج آزمایشات زیست سنجی روی 6 جمعیت جمع آوری شده از استانهای شمالی و شهرستان کرج نشان داد که جمعیتهای تالش، تیرتاش، پلنگر و کرج به حشره کشهای پریمیکارب و اکسی دی متون متیل حساس بودند. نتایج آزمایشات بیوشیمیایی مشخص کرد که در تیمار پیریمیکارب دوز بازدارنده 50 درصد آنزیم استیل کولین استراز (I50) به ترتیب برای جمعیتهای کرج، رشت و مقاوم 8-10×365/1، 8-10×366/1 و 5-10×89/1 مولار است. همچنین در تیمار اکسی دی متون متیل دوز بازدارنده 50 درصد آنزیم استیل کولین استراز به ترتیب برای جمعیتهای کرج، رشت و مقاوم 7-10×566/7، 7-10×236/8 و 6-10×11/2 مولار میباشد. نسبت غیرحساس شدن آنزیم استیل کولین استراز جمعیت مقاوم نسبت به پیریمیکارب و اکسی دی متون متیل به ترتیب 6/1384 و 7/2 بود. نتایج نشان میدهد که آنریم استیل کولین استراز جمعیت مقاوم، به این حشره کشها غیرحساس است.
    کلیدواژگان: شته سبز هلو، پیریمیکارب، اکسی دی متون متیل، استیل کولین استراز، مقاومت به حشره کشها
  • شیرین ملیحی صفحه 191
    پتاسیم یکی از عناصرمهم و ضروری از نظر میزان جذب و فعالیتهای فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی درگیاه برنج محسوب میگردد. این تحقیق با هدف بررسی وضعیت پتاسیم و ارزیابی 16 عصارهگیر مختلف به منظور تعیین عصارهگیر یا عصارهگیرهای مناسب جهت برآورد پتاسیم قابل دسترس خاک وهمچنین تعیین غلظت بحرانی پتاسیم برای گیاه برنج رقم پرمحصول خزر با استفاده از مناسبترین عصارهگیر معرفی شده در 21 مزرعه شالیزاری از اراضی استان گیلان به اجراء درآمد. مزارع به گونهای انتخاب شدند که تا حد امکان درصد رس، ظرفیت تبادل کاتیونی، مواد آلی و پتاسیم قابل استخراج آنها با روش استات آمونیوم مولار با یکدیگر متفاوت و دامنه وسیعی داشته باشند. آزمایش در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سه تکرار و شش سطح کودی پتاسیم به ترتیب (0، 100، 200، 300، 400 و500) کیلوگرم اکسید پتاسیم در هکتار از منبع کلریدپتاسیم (نصف بصورت پایه و نصف در زمان پنجهزنی) به اجراء درآمد. نتایج نشان داد که استفاده ازکودپتاسیم در اکثر خاکها موجب افزایش عملکرد دانه، کاه و کلش و همچنین مقدارجذب پتاسیم در کاه و کلش گردید. نتایج میانگین پتاسیم قابل استخراج با عصارهگیرهای مختلف نیز نشان داد که پتاسیم استخراج شده توسط عصارهگیر اسیدنیتریک با 239 میلیگرم و اسیدکلریدریک 05/0 مولار 1:1 با 11 میلیگرم در کیلوگرم خاک به ترتیب حداکثر وحداقل پتاسیم استخراجی را داشته اند. بررسی نتایج ضرایب همبستگی عصارهگیرهای مختلف با عملکرد نسبی دانه، غلظت و جذب پتاسیم توسط کاه و کلش نیز حاکی از آن بود که روش های استات آمونیوم یک مولار، 5/0 مولار، 25/0 مولار و اسیدنیتریک همبستگی قابل قبولی را با عملکرد نسبی به ترتیب (**80/0، **79/0، **81/0 و **87/0) و مقدار جذب پتاسیم به ترتیب (**73/0، **73/0، **75/0 و **81/0) داشته است. همچنین ضرایب همبستگی عصارهگیرهای آب، مورگان و کلووانا با مقدار غلظت پتاسیم در کاه و کلش که قسمت عمده گیاه جهت تجمع پتاسیم میباشد به مراتب قویتر از سایر روش ها بود (به ترتیب **75/0، **72/0 و **71/0). غلظت بحرانی پتاسیم نیز برای عصارهگیرهایی که بالاترین همبستگی را با عملکرد گیاه داشتند بررسی شد، مقدار این غلظت با 90 درصد عملکرد نسبی دانه برای روش استات آمونیوم یک مولار، 5/0 مولار و 25/0 مولار برابر120 میلیگرم و با روش اسیدنیتریک210 میلیگرم در کیلوگرم خاک بدست آمد.
    کلیدواژگان: استات آمونیوم، پتاسیم، عصارهگیر، گیاه برنج
  • رضا ارغنده جونقانی، علی غفاری، مجید عمیدپور صفحه 203
    بیماری سرطان گالی مو یکی از بیماری های مهم در مناطق مختلف استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد میباشد و سالیانه خسارت زیادی به تاکستانها وارد میکند.طی سالهای 1376 و 1377 سی و یک جدایه باکتریایی از گال، شیره آوندی و خاک در تاکستانهای استانهای فارس و کهگیلویه و بویراحمد جدا گردید. دو جدایه بیماریزا و یک جدایه غیر بیماریزایAgrobacterium vitis، یک جدایه بیماریزا و 6 جدایه غیر بیماریزای A. tumefaciens biovar1 انتخاب و از نظر نقوش پروتئینی، در ژل ناپیوسته آکریل امید مورد مقایسه قرار گرفتند. یک جدایه بیماریزا و یک جدایه غیر بیماریزای A. vitis وA. tumefaciens biovar1، انتخاب و علیه آنها آنتی سرم تهیه و مطالعات سرولوژیکی به روش های نشت دوطرفه در آگار، (Agar gel diffusion)، به هم چسبیدن ذرات (Slide agglutination test) و بدام انداختن کلروپلاست (Chloroplast agglutination) انجام گردید. براساس نتایج حاصله از آزمون نشت دوطرفه در آگار، جدایه های باکتریایی در چهار گروه سرولوژیکی قرار گرفتند، در صورتیکه در روش به هم چسپیدن ذرات باکتریایی،این جدایه ها در 6 گروه سرولوژیکی قرار گرفتند. نتایج حاصله از مقایسه نقوش الکتروفورز پروتئین نشان داد که جدایه های A. tumefaciens biovar 1 و A. vitis در درون خود ناهمگنی (هتروژنی) دارند، هرچند که باندهای پروتئینی مشابهی نیز بین جدایه ها وجود داشت.
    کلیدواژگان: مو، سرطان طوقه و ریشه، Agrobacterium vitis، vitis vinifera
  • علی اکبر عالم رجبی، بابک کامکاری صفحه 211
    برای مطالعه اثر نوع کلینوپتیلولیت روی فراسنجه های شکمبهای گوسفند، آزمایشی به صورت طرح مربع لاتین چرخشی متعادل شده با 4 راس گوسفند نر بالغ فیستولا گذاری شده، 4 جیره و 4 دوره انجام گرفت. جیره های غذایی حاوی 25 درصد علوفه (یونجه و کاه) و 75 درصد کنسانتره شامل: 1) شاهد، 2) شاهد + 4 درصد کلینوپتیلولیت نوع کلسیک، 3) شاهد، + 4 درصد کلینوپتیلولیت نوع پتاسیک و 4) شاهد + 2 درصد کلینوپتیلولیت نوع کلسیک و 2 درصد کلینوپتیلولیت نوع پتاسیک بود. جیره های غذایی در دو نوبت صبح و عصر به طور مساوی داده میشد و هر دوره ازمایشی شامل دو هفته عادتدهی و یک هفته نمونه برداری بود. نمونه گیری از مایع شکمبه برای اندازهگیری pH، نیتروژن آمونیاکی، مجموع اسیدهای چرب فرار، جمعیت کل و جمعیت باکتری های سلولولتیک شکمبه و جمعیت قارچهای شکمبه در ساعات 0، 3، 6 و 10 بعد از وعده خوراک صبح انجام میگرفت. نتایج نشان داد که کلینوپتیلولیت به طور معنی داری (05/0P<) سبب افزایش pH، مجموع اسیدهای چرب فرار و جمعیت باکتری های سلولولتیک میگردد. ولی در مورد جمعیت کل باکتری ها و جمعیت قارچهای شکمبه اثری از آن مشاهده نشد. در رابطه با نیتروژن آمونیاکی نیز کلینوپتیلولیت سبب کاهش آن در ساعت 3 گردیده بود، و به طور کلی غلظت آن در مایع شکمبه هنگام استفاده از کلینوپتیلولیت از ثبات بیشتری برخوردار بود. مقایسه دو نوع کلینوپتیلولیت نیز نشان داد که نوع کلسیک به میزان بیشتری فراسنجه های ذکر شده را تحت تاثیر قرار داده است(05/0P<). به طور کلی نتایج این پژوهش نشان داد که استفاده از 4 درصد کلینوپتیلولیت نوع کلسیک در جیره قادر است فراسنجه های شکمبهای را در جهت بهبود عملکرد دام تغییر دهد.
    کلیدواژگان: کلینوپتیلولیت، جمعیت کل باکتریها، جمعیت باکتریهای سلولولتیک
  • صفحه 219
    نفوذ آب به درون بافت مواد، یا تاثیر گذاری بر خواص فیزیکی آنها باعث شده تا اندازه گیری حجم به کمک آب، در مورد برخی مواد ومحصولات قابل استفاده نباشد. روش حجم سنجی آکوستیک، مبتنی بر فرکانس تشدید رزوناتور هلمهولتس، به تازگی در مورد برخی محصولات کشاورزی مانند سیب و انگور با دقت نسبتا مطلوب مورد آزمایش قرار گرفته اما ناچیز بودن تغییرات فرکانس تشدید هلمهولتس نسبت به تغییرحجم مواد (حدود Hz/cc 1/0) باعث شده تا استفاده از این روش در عمل با محدودیت مواجه گردد. بر این اساس در تحقیق حاضر یکی از فرکانسهای فرعی حاصل از امواج ایستای تشدید کننده، به جای فرکانس تشدید اصلی آن مورد استفاده قرار گرفت. برای این منظور ابتدا یک تشدید کننده هلمهولتس اختصاصا برای حجم سنجی گردو طراحی شد بطوری که دارای حداکثر تغییرات فرکانس اصلی نسبت به تغییرات حجم باشد (Hz/cc 3/1). سپس تشدید کننده مورد نظر ساخته شد و در کل طیف شنوایی انسان، با حجمهای کره ای شکل شاهد در اندازه های مختلف آزمایش گردید تا تغییرات فرکانسهای فرعی تشدید کننده نسبت به تغییر حجم کره ها آشکار گردد. آنگاه مناسبترین فرکانس فرعی تشدید کننده با وضوح Hz/cc 22 شناسایی و پس از کالیبراسیون با کره های استاندارد و نیل به حداکثرعدم قطعیت cc47 /0±، مجددا توسط گردوهایی با حجمهای متفاوت مورد ارزیابی قرار گرفت. ضریب تعیین بین حجمهای اندازه گیری شده با آب، نسبت به حجم سنجی صوتی، خوب بوده وگردوهای منفرد، به صورت کاملا غیر مخرب حجم سنجی شدند. ضمنا میتوان این دستگاه را به راحتی برای اندازه گیری حجم سایر مواد کشاورزی و غذایی مانند خاک دانه ها یا مواد غذایی فرآوری شده که نمی توان روش حجم سنجی مایع را در مورد آنها بکار برد، تعمیم داد.
    کلیدواژگان: حجم، گردو، صوتی، آکوستیک، تشدید کننده، هلمهولتس، فرکانس فرعی، امواج ایستا
  • صفحه 227
    هدف از این پژوهش تعیین بهترین زمان شروع تغذیه شیر جانشین در گوساله های هلشتاین و مقایسه عملکرد آنها با گوساله های تغذیه شده با شیر گاو بود. تعداد 32 راس گوساله نر و ماده نژاد هلشتاین (با میانگین وزن اولیه 72/0± 43 کیلوگرم) در قالب طرح کاملا تصادفی تحت آزمایش قرار گرفتند. در این آزمایش، گروه شاهد تا انتهای دوره شیر خوارگی با شیر کامل گاو تغذیه شدند و 3 گروه از سنین 5 روزگی، 13 روزگی و 20 روزگی با شیر جانشین تغذیه شدند. دوره شیرخوارگی برای این آزمایش 2 ماه درنظر گرفته شد و افزایش وزن روزانه، میزان مصرف کنسانتره و میزان مصرف آب دراین مدت اندازه گیری و ارزیابی گردید. در بین گروه های تغذیه شده با شیر جانشین، گوساله هایی که از 13 روزگی شیرجانشین را دریافت کرده بودند بالاترین افزایش وزن روزانه (523گرم در روز)، بالاترین مصرف آب (3/3 لیتر در روز) و همچنین بالاترین مصرف جیره آغازین را در کل دوره (7/499گرم در روز) نشان دادند (P>0.05).
    کلیدواژگان: شیر جانشین، گوساله های هلشتاین، افزایش وزن روزانه، مصرف کنسانتره
  • صفحه 233
    در این تحقیق اثر عوامل مادری بر صفات رشد با استفاده از 3872 رکورد حاصل از 182 قوچ و 2274 میش نژاد مغانی، که در طی سالهای 1374 لغایت 1382 در ایستگاه اصلاح نژاد گوسفند مغانی جمعآوری شده بود، با استفاده از روش حداکثر درستنمایی محدود شده و مدل حیوان بررسی شد. صفات مورد مطالعه شامل وزن های تولد، 3، 6، 9 و 12 ماهگی بودند. با در نظر گرفتن اثر عوامل مادری و بدون آن، 6 مدل مختلف برای هر صفت برازش و مناسب ترین مدل از طریق آزمون نسبت درستنمایی تعیین گردید. برای صفت وزن تولد مدل دارای اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری بدون برازش کواریانس بین آن ها و اثر محیطی دائمی مادری اهمیت داشت. وراثت پذیری مستقیم، مادری و نسبت واریانس محیطی دائمی مادری به واریانس فنوتیپی این صفت به ترتیب 022/0± 172/0، 045/0 ± 058/0 و 038/0 ± 131/0 برآورد شد. برای وزن های 3 و 6 ماهگی عوامل موثر اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری بودند. برآورد وراثت پذیری مستقیم و مادری برای این صفات به ترتیب، 037/0 ± 044/0 و 075/0 برای وزن 3 ماهگی و 024/0 ± 083/0 و 040/0 ± 075/0 برای وزن 6 ماهگی بود. برای وزن های 9 و 12 ماهگی فقط اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم تنها عامل موثر بوده، وراثت پذیری مستقیم آن صفات به ترتیب 037/0 ± 376/0 و 059/0 ± 227/0 برآورد شد. همبستگی های ژنتیکی افزایشی مستقیم بین وزن های بدن در سنین مختلف دامنهای از 209/0 (بین وزن تولد و 6 ماهگی) تا 604/0 (بین وزن تولد و 3 ماهگی) داشت. این برآوردها برای همبستگی ژنتیکی افزایشی مادری دامنهای از 574/0 (بین وزن تولد و 6 ماهگی) تا 1 (بین وزن 3 ماهگی و 6 ماهگی) داشت. دامنه همبستگی های فنوتیپی بین این صفات نیز از 168/0 (بین وزن تولد و 12 ماهگی) تا 843/0 (بین وزن 6 ماهگی و 9 ماهگی) متغیر بودند.
    کلیدواژگان: گوسفند مغانی، صفات رشد، عوامل مادری، مدل حیوان، حداکثر درستنمایی محدود شده
  • صفحه 241
    اغلب ارقام سیب خودنابارورگزارش شده اند، به طوری که انتخاب و معرفی ارقام سازگار برای تولید محصول مناسب از اهمیت ویژهای برخوردار میباشد. این پژوهش به منظور انتخاب مناسبترین رقم گردهزا بر دو رقم سیب تجاری ایرانی گلاب کهنز و شفیع آبادی که به دلیل زودرسی و عطر و طعم خاصی که دارند مورد توجه میباشند، انجام گرفت. در این آزمایش تاثیر 5 رقم گردهزای گلاب صحنه، گلاب کهنز، شفیع آبادی، نایون ارنگه و خورسیجان و همچنین گرده افشانی آزاد بر روی صفات کمی و کیفی دو رقم گلاب کهنز و شفیع آبادی در قالب دو طرح جداگانه بلوکهای کامل تصادفی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که گرده زاها بر درصد تشکیل میوه، وزن میوه و قند کل در رقم گلاب کهنز اثر معنی داری داشتند. بالاترین درصد تشکیل میوه، وزن میوه و قند کل در رقم گلاب کهنز در نتیجه تاثیر گرده رقم شفیع آبادی بدست آمد. همچنین منابع گرده اثرات معنی داری بر درصد تشکیل میوه، وزن میوه، قطر، شکل، تعداد بذور و قند کل در رقم شفیع آبادی داشت. در این تحقیق مشخص شد که گرده گلاب کهنز در رقم شفیع آبادی بالاترین درصد تشکیل میوه، وزن میوه، قطر و قند کل را موجب شد. بیشترین تعداد بذر نیز مربوط به میوه های حاصل از گرده افشانی آزاد بود. گلاب کهنز و شفیع آبادی بعد از خودگرده افشانی درصد تشکیل میوه پایینی داشتند و خودناسازگار تلقی شدند. با توجه به نتایج بدست آمده بهترین گرده زا برای رقم گلاب کهنز به ترتیب رقم شفیع آبادی و نایون ارنگه می باشند. همچنین گلاب کهنز و گلاب صحنه به ترتیب مناسبترین گرده زا برای رقم شفیع آبادی هستند.
    کلیدواژگان: رقم گرده زا، سیب زودرس ایرانی، تشکیل میوه، تعداد بذور، خودناسازگاری
  • صفحه 251
    به منظور ارزیابی اثر تاریخ و تراکم کاشت بر خصوصیات رویشی و زایشی تره ایرانی، آزمایشی به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار در مزرعه تحقیقاتی گروه علوم باغبانی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی دانشگاه تهران اجرا گردید. تیمارهای تراکم کاشت در 7 سطح(133، 200، 266، 400، 533، 800 و 1600 بوته در متر مربع) و تاریخ کاشت در دو سطح(15 فروردین و 15 شهریور) بود.نتایج نشان داد که با افزایش تراکم مقدار زیست توده عملکرد کاهش می یابد و در این بین تراکم 1600 بوته در متر مربع کمترین میزان را داشت. بیشترین میزان بذر، زیست توده بذر،زیست توده عملکرد و کمترین تلفات بوته از تراکم های133 و 200 بوته در متر مربع حاصل شد. اگر چه میزان محصول در تراکم های بالاتر بیشتر بود ولی اختلاف معنی دار بین تیمارها مشاهده نشد. تاریخ کاشت بهاره با میانگین عملکرد(6/4 کیلوگرم در متر مربع) اختلاف معنی داری نسبت به تاریخ کشت دیگر داشت. همچنین مشخص شد که تعداد ساقه های گل دهنده و میزان تولید بذر در کشت بهاره بیشتر از کشت پائیزه می باشد. وزن هزار دانه، میزان فسفر، پتاسیم، سدیم، کلسیم، منیزیم، ویتامین ث، پروتئین و چربی تحت تاثیر تراکم کاشت قرار نگرفتند و به عبارت دیگر تراکم های بالا در مقایسه با تراکم های کمتر، تاثیر معنی داری بر روند تغییرات مواد درونی محصول نداشتند.
    کلیدواژگان: تره ایرانی، تراکم بوته، زمان کاشت، رشد، عملکرد
  • صفحه 257
    اسفناج (Spinacia oleracea L.) گیاهی یکساله متعلق به خانواده Chenopodiaceae است که سابقه کشت آن در ایران به دو هزار سال میرسد. توده های متنوعی از این گیاه در کشور یافت میشود، ولی تاکنون تحقیقی برای شناسایی و ارزیابی این توده ها صورت نگرفتهاست. به منظور ارزیابی تنوع ژنتیکی توده های بومی اسفناج ایرانی، 29 توده از نقاط مختلف کشور جمعآوری و صفات کمی و کیفی آنها مورد بررسی قرار گرفت. نتایج بدست آمده نشان داد توده های اسفناج مورد بررسی از نظر اغلب صفات ارزیابی شده در سطوح 5 و 1 درصد با یکدیگر اختلاف معنی داری دارند. از جمله نتایج بدست آمده تولید دامنه متفاوتی از نظر تعداد برگ پیش از گلدهی میباشد، بطوریکه در توده های مورد بررسی بین 12-23 برگ پیش از گلدهی تشکیل شد. همچنین از نظر زمان گلدهی توده ها به گروه های زود گل، میان گل و دیر گل طبقه بندی شدند. نتایج نشان داد این توده ها از 135 تا 180 روز پس از کاشت وارد فاز گلدهی شدند. در بین توده ها جنسیت ماده 33/68-39 درصد مشاهده شد. عملکرد توده های مورد مطالعه بین 8/715 تا 3/2707 گرم وزن تر در متر مربع بود. براساس تجزیه خوشهای، توده ها در 4 گروه قرار گرفته و هر کدام به ترتیب دارای 7، 9، 7 و 6 توده بومی بودند. بررسی سطح پلوئیدی توده های بومی نشان داد که تمامی توده های مورد بررسی دیپلوئید (2n=2x=12) میباشند. نتایج این تحقیق نشان داد توده های بومی اسفناج ایرانی از نظر صفات مورد مطالعه از تنوع بالایی برخوردارند و منابع ژنتیکی مناسبی برای انجام امور اصلاحی میباشند.
    کلیدواژگان: اسفناج، توده های ایرانی، صفات مورفولوژیک، سطح پلوئیدی
  • صفحه 267
    این پژوهش به منظور انتخاب ریز نمونه مناسب، تعیین بهترین تیمار ضدعفونی و بهترین ترکیبات تنظیم کننده های رشد در تولید کالوس نیشکر با استفاده از محیط کشت موارشیگ و اسکوگ (MS) انجام گردید. قطعات 5 سانتی متری انتهای شاخه از گیاه نیشکر رقم N. CO. 310 برای تهیه ریز نمونه برگ اولیه و جوانه انتهایی مورد استفاده قرار گرفت. آزمایش در قالب طرح کامل تصادفی با سه تکرار (هر تکرار شامل 10 شیشه کشت) انجام گرفت. مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن انجام شد. وزن کالوس بعنوان شاخص در این تحقیق مورد استفاده قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد تولید کالوس از ریز نمونه برگ نیشکر در حضور 2،4-Dبه همراه نفتالین استیک اسید(NAA) و یا بنزیل آمینو پورین(BAP) و هم چنین وجود 2،4-D به همراه هر دو تنظیم کننده رشد NAA و یا BAP در حد مطلوب میسر نبود ولی حضور NAA در غلظت 1 میلی گرم در لیتر تاثیر معنی داری بر افزایش وزن کالوس داشت(1% P?). کالوس های تشکیل شده در محیط کشت دارای NAA علائم اولیه اندام زایی را نشان دادند. اگرچه در زیر کشت دوم، کالوسهای تشکیل شده در محیط کشت دارای NAA پس از یک دوره پنج هفتهای موجب افزایش معنی دار وزن کالوس نسبت به پنج هفته اول نگردید ولی در بیشتر کالوسها، ریشه تولید گردید. در آزمایش دیگر اثر دو نوع اکسین NAA و ایندول بوتیریک اسید (IBA) در غلظتهای 0، 5/0 و 1 میلی گرم در لیتر بر تولید کالوس مورد مقایسه قرار گرفت. بررسی های آماری نشان داد که بین تاثیر اکسینهای ایندول بوتیریک اسید و نفتالین استیک اسید تفاوت معنی داری بر تولید کالوس وجود داشت. همچنین غلظتهای مختلف اکسین ایندول بوتیریک اسید تفاوت معنی داری بر تولید کالوس داشتند (1% P?). در غلظت یک میلیگرم در لیتر IBA در پایان هفته پنجم وزن تر کالوس بطور معنی داری نسبت به سایر تیمارها بیشتر بود. نتایج تحقیق نشان داد از نظر رنگ کالوس و ساختمان آن تفاوت چندانی بین کالوس تشکیل شده از ریز نمونه برگهای اولیه و ریز نمونه های جوانه انتهایی وجود نداشت.
    کلیدواژگان: نیشکر(Saccharum officinarum)، ریزنمونه، کالوس، اکسین، ضدعفونی
  • صفحه 277
    سوسن چلچراغ از گونه های جذاب و خودروی جنس سوسن است که در ناحیه داماش از منطقه عمارلو در استان گیلان می‎روید. از حیث بازار پسندی، دورگ‎های آسیایی سوسن حائز اهمیت هستند و از گونه های مختلف آسیایی حاصل شده‎اند. به منظور تولید انبوه سوخک عاری از بیماری در مدت زمان کوتاه از طریق کشت بافت، آزمایش‎ها در طرح فاکتوریل در پایه کاملا تصادفی با سه تکرار انجام شد. ریزنمونه های فلس از دو سطح نیمه بالایی و پایینی، روی محیط‎های کشت با غلظت‎های مختلف BA و NAA هر یک در سه سطح صفر، 01/0 و 1/0 میلی‎گرم در لیتر کشت شدند. به منظور رفع آلودگی از هیپوکلریت، اتانول و تیمار آب گرم استفاده شد. در این پژوهش آلودگی ریزنمونه های سوسن چلچراغ و دورگ آسیایی در زمان استفاده از حمام آب گرم به ترتیب با دمای? C53 و? C55 کنترل شد. بیشترین تعداد و وزن سوخک از سوسن چلچراغ و بیشترین تعداد ریشه از دورگ آسیایی حاصل شد. در سوسن چلچراغ محیط کشت شاهد و محیط کشت حاوی mg/l NAA 01/0، بیشترین تعداد سوخک را تولید کردند. بیشترین وزن سوخک از محیط کشت دارای mg/l NAA 01/0 بدست آمد. دورگ آسیایی بیشترین تعداد و وزن سوخک را در محیط دارای mg/l NAA 1/0 و mg/l BA 1/0 تولید کرد. در هر دو سوسن، بیشترین تعداد ریشه در محیط کشت حاوی mg/l NAA 1/0 حاصل شد. اثر محل تهیه ریزنمونه بر تعداد سوخک اختلاف معنی داری نداشت ولی بیشترین وزن سوخک و تعداد ریشه از نیمه پایینی فلس حاصل شد. الگوی رشد سوسن‎ها مشابه نبود. ریزنمونه های سوسن چلچراغ، سوخک‎های بدون برگ تولید کردند در صورتیکه دورگ آسیایی پیازچه هایی، با برگ‎های فلسی تولید کرد.
    کلیدواژگان: ریزافزایی، سوسن، فلس سوخ، ژنوتیپ
  • صفحه 287
    پکلوبوترازول یک کند کننده رشد تریازولی است که علاوه بر جلوگیری از سنتز جیبرلیک اسید، باعث محافظت گیاه در برابر مجموعهای از تنشهای محیطی میشود. هدف از این بررسی، کاربرد پکلوبوترازول به عنوان تعدیل کننده تنش خشکی برای زیتون ارقام بلیدی و میشن میباشد. تیمارهای مورد استفاده شامل دو سطح تنش خشکی به میزان 40% و 100% تبخیر و تعرق پتانسیل(ETp) و سه سطح پکلوبوترازول به میزان 0، 25/0 و 75/0 گرم ماده موثره به ازای هر گلدان بود. تیمار پکلوبوترازول با روش استفاده در خاک انجام شد. در این پژوهش از درختان سهساله زیتون استفاده شد. دو رقم زیتون در دو آزمایش فاکتوریل مجزا، در قالب طرح پایه بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که اعمال تنش خشکی باعث کاهش ارتفاع نهال، کاهش وزن تر و خشک شاخه، برگ و ریشه میشود. همچنین پکلوبوترازول نیز به عنوان یک کند کننده رشد موجب کاهش رشد اندامهای هوایی گردید ولی هیچگونه اثر معنی داری بر وزن تر و خشک ریشه نداشت. این موضوع میتواند کمک بزرگی به گیاهان در راستای یکی از مکانیسمهای عمومی مقاومت به خشکی شامل افزایش نسبت ریشه به اندامهای هوایی باشد. از طرفی تنش خشکی باعث افزایش تعداد روزنه ها در میلیمتر مربع سطح برگ گردید. در صورتی که پکلوبوترازول اثر معنی داری در جلوگیری از افزایش تعداد روزنه ها در واحد سطح برگ نداشت. اگرچه تنش خشکی باعث کاهش میزان نسبی آب برگ شد ولی پکلوبوترازول بهطور مشخصی باعث افزایش میزان نسبی آب برگ در هر دو رقم مورد بررسی گردید. تیمار تنش خشکی و تیمار پکلوبوترازول باعث افزایش دمای سطح برگ و دمای پشت برگ شدند. همچنین نتایج این بررسی مشخص کرد هر دو سطح پکلوبوترازول و تنش خشکی توانستند بر میزان پرولین برگ بیفزایند.
    کلیدواژگان: زیتون، تنش خشکی، پکلوبوترازول، میزان نسبی آب برگ، پرولین
  • صفحه 297
    به منظور بررسی وضعیت باروری و تیپ آمیزشی Magnaporthe grisea عامل بلاست برنج در استان مازندران از 170 جدایه خالص استفاده شد. این جدایه ها از لکه های آلوده که از ارقام مختلف برنج در سطح مزارع استان جمعآوری شده بودند جداسازی شدند. برای تعیین تیپ آمیزشی جدایه ها، از چهار جدایه هرمافرودیت استاندارد با تیپ آمیزشی مشخص استفاده به عمل آمد. هر جدایه ایرانی روی محیط غذایی آرد برنج- آگار درون تشتکهای پتری با دو جدایه استاندارد از دو تیپ آمیزشی مختلف تلاقی داده شد. پس از انتقال به دمای? C21 و زیر نور ثابت، تشکیل پریتسیوم در محل تلاقی25-10 روز پس از تلاقی مورد ارزیابی قرار گرفت. در نتیجه، از مجموع 170 جدایه مورد بررسی، 131 جدایه (حدود 79%) نربارور و از تیپآمیزشی Mat1-1 بودند. همچنین 21% از جدایه ها نابارور بودند وهیچ پریتسیومی در تلاقی با چهار جدایه استاندارد تشکیل ندادند. هیچیک از جدایه ها از تیپ آمیزشی Mat1-2 نبودند. با توجه به اینکه برای بروز تولیدمثل جنسی وجود هر دو آلل از تیپهای آمیزشی مختلف در هر جمعیت ضروری است، در این آزمایش تنها یک تیپآمیزشی درجدایه های قارچ در مازندران شناسایی گردید. از اینرو، امکان بروز نوترکیبی جنسی در جمعیت قارچ M. grisea درسطح مزارع مازندران بعید به نظر میرسد. این اولین تحقیق در زمینه امکان بروز تولیدمثل جنسی در منطقه مازندران است.
    کلیدواژگان: برنج، بلاست، _ Magnaporthe grisea، تیپ آمیزشی، پراکنش الل
  • صفحه 305
    استفاده از کودهای دامی وکودهای زیستی، در افزایش تولید محصولات اثر زیادی داشته و می تواند نیاز به مصرف مواد شیمیایی را کاهش دهد. این طرح تحقیقاتی به منظور بررسی تاثیر این کودها در دیمزارها، به اجرا در آمد. آزمایش مربوطه در اراضی مرکز تحقیقات حفاظت خاک وآب دانشگاه تهران واقع درمنطقه کوهین استان قزوین در دو قطعه زمین مجزا طراحی شد(یکی از زمین ها به صورت دیم ودیگری با سه نوبت آبیاری تکمیلی). در زمین های مورد آزمایش درسال 1379 عملیات شبیه سازی فرسایش باحذف عمق های متفاوت خاک سطحی صورت گرفته بود. طرح آماری مورد استفاده بلوک های خردشده به صورت فاکتوریل بود?که تیمارهای اصلی عبارت از شاهد، و حذف 5، 10، 15، و20 سانتیمتراز خاک سطحی بودند و تیمارهای فرعی شامل 0، 10، و20 تن درهکتارکوددامی در قطعه آبی و 0، 5، و 10 تن درهکتارکود دامی درقطعه دیم بود که تیمارهای با وبدون کود زیستی، در داخل آنها به صورت فاکتوریل پیاده گردید. پس از آماده سازی زمین در پاییز، کود گاوی که مراحل پوسیدگی را طی کرده بود در تیمارهای مختلف در حد مقادیر تعیین شده توزیع، و با اجرای عملیات شخم، در عمق 30 سانتیمتری با خاک مخلوط گردید و سپس زمین به مدت پنج ماه به حال خود رها گردید. در بهار سال بعد بذر عدس(Lens culinaris) همراه با اجرای عملیات دیسک، کشت گردید. در تعدادی از تیمارها بر اساس برنامه تهیه شده بذرها به طور کامل توسط مایه تلقیح ریزوبیومی تلقیح گردیدند. در قطعه آبی در طول دوره رشد، سه نوبت آبیاری (هریک به ارتفاع 13 میلیمتر) صورت گرفت. در اواخر تیر ماه برداشت محصول به صورت کف بر و همراه با شمارش تعداد بوته در متر مربع انجام شد. سپس در آزمایشگاه، وزن دانه، ماده خشک گیاهی، کلش، و وزن هزار دانه عدس تعیین و در تجزیه وتحلیل های آماری مورد استفاده قرار گرفت. در این مقاله اثر کودهای دامی و زیستی بر اجزاء عملکرد عدس مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج بدست آمده از تجزیه واریانس داده ها و مقایسه میانگین ها نشان داد که در قطعه دیم، مصرف کودهای دامی و زیستی و حتی مصرف توام آنها نیز تاثیر معنی داری بر اجزاء عملکرد محصول عدس نداشته است. در قطعه آبیاری تکمیلی، اگرچه اثر معنی داری مشاهده نگردید ولی تاثیر کودهای آلی و زیستی در افزایش محصول تا حدی بیشتر از قطعه دیم بود. این موضوع بیانگر اینست که افزایش تعداد آبیاری درکشت آبی احتمالا می تواند باعث بروز اثرات معنی دار این کودها بر تولید محصول گردد. همچنین شناسایی و جدا سازی و تکثیر ریزوبیومهای مقاوم به خشکی نیز می تواند کمک بزرگی در کاربرد کودهای زیستی در دیم زارها باشد
    کلیدواژگان: فرسایش خاک، کوددامی، کود زیستی، عدس
  • صفحه 313
    کنه قرمز چای، Brevipalpus obovatus از آفات مهم چای است که بعلاوه در روی گیاهان زراعی، باغی، زینتی و غیره فعالیت دارد. این آفت در روی تمام ارقام چای ایجاد خسارت می کند. در این تحقیق، بیولوژی کنه قرمز چای در سه دمای 2 ±5/20، 2 ±5/25 و 1 ±5/29 درجه سانتیگراد و رطوبت نسبی 5 ±80 درصد و 12 ساعت روشنایی در داخل انکوباتور و در روی دیسک برگی و تشتک پتری انجام شد. در این مطالعه تاثیر دما بر روی مراحل مختلف زندگی شامل دوره لاروی، استراحت اول، پوره سن اول، استراحت دوم، پوره سن دوم، استراحت سوم، مراحل قبل از تخمگذاری، مدت تخمگذاری، روند تخمگذاری، خاتمه تخمگذاری، تعداد تخم و زمان مرگ کنه مورد بررسی قرار گرفت. تعداد متوسط تخم های گذاشته شده توسط کنه ماده بطور مستقیم با طول عمر کنه ارتباط داشت. حداکثر تعداد تخم، 82 عدد و طولانی ترین دوره زندگی، 5/107 روز در دمای 2 ±5/20 سانتیگراد دیده شد. بطور متوسط طول دوره زندگی یک نسل کنه (از مرحله تخم تا مرحله تخم بعدی) در دماهای 2 ±5/20، 2 ±5/25 و 1 ±5/29 سانتیگراد بترتیب در 8/39، 9/28 و 2/24 روز کامل گردید
    کلیدواژگان: چای، کنه قرمز Brevipalpus obovatus، بیولوژی آزمایشگاهی، دماهای مختلف
  • امین جودکی، محمد نوع پرست صفحه 321
    به منظور تعیین حد بحرانی روی در خاک و همچنین بررسی اثر روی بر رشد وغلظت روی سویا، این تحقیق گلخانه ای از سال 1379 به مدت 2 سال در 20 نمونه خاک از مناطق سویاکاری شرق استان مازندران انجام شد. خاک های مورد مطالعه دارای کربنات کلسیم معادل از 5 تا 34 درصد و روی محلول در دی. تی.پی.ا. از 52/0 تا 90/2 میلی گرم درکیلوگرم خاک بودند. در این آزمایش تاثیر دو سطح روی (صفر و 20 میلیگرم روی در کیلوگرم خاک از منبع سولفات روی)/ بر 20 نمونه خاک در گلدانهایی با گنجایش 10 کیلوگرم خاک، به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تکرار مطالعه گردید. در هر گلدان 7 عدد بذر سویا رقم Pershing کاشته شد که بعد از 10 روز به 3 بوته در هر گلدان تقلیل داده شد. پس از 8 هفته، شاخسار بوته ها از یک سانتی متری بالای سطح خاک برداشت شد. عملکرد ماده خشک گیاهی، عملکرد نسبی، غلظت و جذب کل روی به عنوان مهمترین پاسخ های گیاهی در نظر گرفته شد. نتایج نشان داد مصرف سولفات روی موجب افزایش معنی داری به ترتیب معادل 20 و 104 درصد میانگین وزن شاخسار، غلظت و جذب کل روی گردید. علاوه بر این بر اساس داده های موجود و با استفاده از روش های تصویری کیت نلسون (1965) و میچر لیخ بری(1977)، حد بحرانی روی در خاک با روش دی. تی. پی.ا. در 85 درصد عملکرد نسبی به ترتیب 10/1 و30/1 میلی گرم در کیلوگرم خاک تعیین گردید. استفاده از این دو روش برای برآورد حد بحرانی روی در خاک نشان داد که نتایج به دست آمده بسیار به هم نزدیک میباشد.
    کلیدواژگان: حد بحرانی، روی، جذب، عملکرد سویا
  • صفحه 329
    داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل وزن تولد، شیرگیری و شش ماهگی 1722 بره گوسفند نژاد کردی است که در سالهای 1371تا 1378 در یک گله مردمی تحت پوشش طرح محوری قوچ در شهرستان بیجار رکوردگیری و جمع آوری شده بود. این داده ها برای برآورد پیشرفت ژنتیکی، روند فنوتیپی، ژنتیکی و محیطی مورد استفاده قرار گرفت. ارزش اصلاحی حیوانات با روش معادلات مدل مختلط و بر اساس مدل دام یک متغییره و چند متغییره پیش بینی شد. روند فنوتیپی، ژنتیکی و محیطی به ترتیب از طریق تابعیت میانگین فنوتیپی بر سال، میانگین ارزش اصلاحی بر سال و تفاوت ارزش اصلاحی از ارزش فنوتیپی بر سال برآورد شد. پیشرفت ژنتیکی کل بعد از 8 سال برای وزن تولد، شیرگیری و 6 ماهگی به ترتیب 230،970 و 882 گرم بود. روند ژنتیکی وزن تولد، شیرگیری و شش ماهگی حاصل از آنالیزهای چند متغیره 9 ±18، 55 ±128 و 71±129 گرم در سال برآورد شد. روند فنوتیپی برای وزن تولد، شیرگیری و شش ماهگی به ترتیب 39 ±37-، 431±380 و 308±173- گرم در سال و روند محیطی برای صفات مذکور به ترتیب 45 ±55-، 308 ± 252 و 359± 301- گرم در سال بود.
    کلیدواژگان: گوسفند کردی، مدل دام، پیشرفت ژنتیکی، روند ژنتیکی و محیطی
  • محمد علی فرقانی الله آبادی، سید محمد اعرابی صفحه 337
    در آزمایشی استفاده از سطوح مختلف رنگدانه در جیره های حاوی منابع مختلف چربی با و بدون آنزیم (گریندازیم جی پی 15000) بر رنگ زرده تخممرغ و عملکرد مرغان تخمگذار مورد ارزیابی قرار گرفت. آزمایش در قالب یک طرح کاملا تصادفی با روش فاکتوریل 3×2×3 انجام گرفت،که شامل3 سطح رنگدانه، 2 سطح آنزیم و 3 منبع چربی بود. کلیه جیره های غذایی از نظر درصد پروتئین خام و انرژی، یکسان در نظر گرفته شدند. این آزمایش دارای 18 گروه آزمایشی و سه تکرار برای هر گروه آزمایشی بود و در هر تکرار از شش قطعه مرغ تخمگذار سویه هایلاین W36 استفاده شد. جیره های آزمایشی شامل سه جیره پایه بر اساس روغن آفتابگردان، پیه و اسیدچرب با و بدون آنزیم و سه سطح رنگدانه (صفر میلیگرم در کیلوگرم رنگدانه قرمز و زرد، 1100 میلیگرم در کیلوگرم رنگدانه قرمز همراه با 125 میلیگرم در کیلوگرم رنگدانه زرد، 1500 میلیگرم در کیلوگرم رنگدانه قرمز همراه با 225 میلیگرم در کیلوگرم رنگدانه زرد) بود. ثبت مقادیر صفات مختلف با توجه به نوع آن صفت بطور روزانه و یا به صورت دورهای انجام گرفته و در پایان دوره آزمایش جهت تعیین میزان کلسترول خون و کلسترول تخممرغ از هر گروه آزمایشی سه قطعه مرغ و سه عدد تخممرغ بطور تصادفی انتخاب گردید. نتایج حاصله نشان داد که درصد تولید، میانگین وزن تخممرغ و ضریب تبدیل غذایی بطور معنی داری تحت تاثیر سطوح رنگدانه، آنزیم و منبع چربی قرار نگرفت. اثرات نوع چربی برای میزان کلسترول خون معنیدار بودبطوریکه اسید چرب با میانگین 46/146 میلی گرم در دسی لیتر و پیه با میانگین 78/ 188 میلی گرم در دسی لیتر به ترتیب کمترین و بیشترین میزان کلسترول را ایجاد کردند (05/0< P). اثر اصلی منبع چربی بر میزان کلسترول زرده معنیدار شد (05/0< P). بطوریکه پیه با میانگین 65/5 میلی گرم در گرم و آفتابگردان با میانگین 85/6 میلی گرم در گرم به ترتیب کمترین و بیشترین میزان کلسترول زرده را ایجاد کردند. نتایج حاصله ازاثر اصلی رنگدانه تاثیر معنی داری بر رنگ زرده در هفته اول نشان داد (05/0< P). سطح دو و سه رنگدانه با میانگین درجه 667/10 و سطح صفر رنگدانه با میانگین درجه 33/3 به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر را بر رنگ زرده گذاشتند. اثر اصلی آنزیم بر رنگ زرده معنیدار نبود، در حالیکه اثر اصلی چربی بر رنگ زرده معنیدار بود (05/0< P). پیه با میانگین درجه 06/9 و اسید چرب با میانگین درجه 28/8 به ترتیب بیشترین و کمترین تاثیر را بر رنگ زرده گذاشتند.
    کلیدواژگان: مرغ تخمگذار، رنگدانه، آنزیم، چربی، رنگ زرده
  • محسن مروتی صفحه 349

    این بررسی ها در دو مرحله آزمایشگاهی و در مزرعه اجرا گردید. در آزمایشگاه بررسی های لازم روی جوندهکشها در5 تیمار تحت شرایط تغذیه غیر انتخابی و تغذیه انتخابی صورت پذیرفت. در آزمایشات تک دزی موش های مغان به طور میانگین 36/0±7/4 گرم/ موش باراکی (پلت)، 4/0 ±5/4 گرم/موش لانیرت (گرانول) و 3/0±2/4 گرم/ موش باراکی (واکس بلاک) مصرف نمودند و درصد رجحان غذائی این جوندهکشها نسبت به غذای معمول به ترتیب 39/45% هویج، 58/21% باراکی (پلت)، 44/19% لانی رت (گرانول) و 57/13% باراکی (واکس بلاک) بود. در تمامی موارد آزمایشها علائم مسمومیت شامل خونریزی از بینی و مقعد از روز چهارم و مرگ و میر از روز ششم الی دهم به طور 100% مشاهده گردید. در مرحله دوم، بررسی ها در مزرعه در قالب طرح آماری بلوکهای کامل تصادفی با سه تیمار و یک شاهد هر کدام به مساحت 1000 مترمربع در 4 تکرار انجام گرفت. تیمارها شامل باراکی با فرمولاسیون پلت، باراکی با فرمولاسیون واکس بلاک، لانی رت با فرمولاسیون گرانول به مقدار 5 گرم در هر لانه مرکب و بدون طعمهگذاری به عنوان شاهد انجام شد. درصد کارآیی این جوندهکشها طبق فرمول هندرسون و تیلتون محاسبه گردیدند. درصد تلفات ایجاد شده توسط ترکیبات مذکور به ترتیب 91، 82 و 64 درصد بود.

    کلیدواژگان: باراکی، دیفتیالون، موش مغان، آنتیکوآگولانت، لانیرت، برومادیولون