فهرست مطالب

فصلنامه حیات
سال چهاردهم شماره 2 (پیاپی 37، تابستان 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/05/11
  • تعداد عناوین: 8
|
  • فاطمه شجاعی صفحه 5
    زمینه و هدف
    در حال حاضر بررسی کیفیت زندگی به عنوان یک موضوع مهم در مطالعات بیماری های مزمن مطرح است. نارسایی قلبی در تمام موارد بر کیفیت زندگی بیماران به درجات مختلف تاثیر می گذارد. این پژوهش با هدف بررسی کیفیت زندگی و ابعاد آن در بیماران مبتلا به نارسایی قلب انجام گرفته است.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی تحلیلی در مورد تعداد 250 نفر از بیماران مبتلا به نارسایی قلبی در مراکز آموزشی درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی تهران و ایران انجام گرفت. نمونه گیری با استفاده از روش آسان انجام یافت. جهت جمع آوری اطلاعات از پرسشنامه شاخص کیفیت زندگی بیماران قلبی Ferrans و Powers استفاده شد. اطلاعات با استفاده از نرم افزار SPSS v.10 و آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و مجذور کای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج این مطالعه نشان داد که 4/76% بیماران مورد مطالعه کیفیت زندگی نامطلوب یا نسبتا مطلوب دارند. ارتباط آماری معناداری بین کیفیت زندگی و مشخصات فردی (سن، جنسیت، سطح تحصیلات، وضعیت تاهل) درصد کسر تخلیه ای قلب، طول مدت ابتلا به بیماری قلبی، دفعات بستری، ابتلا به بیماری های مزمن دیگر وجود داشت.
    نتیجه گیری
    نتایج تحقیق نشان داد که بیماری نارسایی قلبی تاثیر منفی بر کیفیت زندگی بیماران دارد. لذا بهتر است بررسی و ارتقای کیفیت زندگی این بیماران به عنوان یکی از وظایف پرستاران در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، نارسایی قلبی، پرستار
  • فاطمه رحیمی کیان، مهوش مشرفی، پروانه یاوری، عباس مهران، مهناز میرزایی روزبهانی، مهرنوش عامل ولی زاده صفحه 15
    زمینه و هدف
    طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی، استئوپروز، کاهش تراکم مواد معدنی استخوان بیش از 5/2 انحراف معیار از متوسط تراکم استخوان افراد جوان و طبیعی است. این بیماری قابل پیشگیری است و پیشگیری از آن در دوران کودکی با مصرف کافی لبنیات و فعالیت بدنی مناسب آغاز می شود. مشارکت والدین به خصوص مادر درآموزش رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز به نوجوانان آنان نقش اساسی دارد. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر آموزش هم زمان مادران و دختران بر رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز دختران دبیرستانی منطقه 17 شهرداری تهران است.
    روش بررسی
    در این مطالعه نیمه تجربی که از نوع مقایسه ای است 400 دختر نوجوان دبیرستانی که در 4 دبیرستان دولتی شهر تهران مشغول به تحصیل بودند به روش نمونه گیری دو مرحله ای تصادفی انتخاب شدند و سپس به طور تصادفی در دو گروه دانش آموزان همراه با مادر و دانش آموزان تنها قرار گرفتند. برنامه آموزشی برای هر دو گروه طی دو جلسه 45 دقیقه ای (جلسه اول به روش سخنرانی و جلسه دوم به روش پرسش و پاسخ) به فاصله یک هفته از یکدیگر برگزار شد. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه ای مشتمل بر دو بخش مشخصات جمعیت شناختی و رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در زمینه تغذیه، فعالیت بدنی و استعمال سیگار بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS و روش های آماری توصیفی و استنباطی (آزمون تی و مجذور کای) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین گروه دانش آموزان همراه با مادر و دانش آموزان تنها، بعد از آموزش از نظر رفتار پیشگیری کننده تغذیه ای اختلاف معنادار آماری وجود دارد (003/0=p) و میانگین نمره رفتار پیشگیری کننده تغذیه ای بعد از آموزش، در گروه دانش آموزان همراه با مادر (54/122=) به طور قابل ملاحظه ای بیشتر از گروه دانش آموزان تنها (36/117=) می باشد.
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد آموزش هم زمان مادران و دختران در زمینه رفتارهای پیشگیری کننده از استئوپروز در رفتار تغذیه ای دختران موثرتر بوده است.
    کلیدواژگان: استئوپروز، برنامه آموزشی، نوجوانان، رفتارهای پیشگیری کننده بهداشتی، مادران
  • شیوا سادات بصام پور، علیرضا نیکبخت نصرآبادی، عباس عباس مهران، زهرا پور اسماعیل، سینا ولیئی صفحه 23
    زمینه و هدف
    اضطراب از جمله حالات عاطفی و طبیعی بیماران تحت عمل جراحی است که می تواند موجب افزایش درد بعد از عمل، افزایش نیاز به مسکن و داروهای بیهوشی و در نهایت طولانی شدن مدت زمان اقامت در بیمارستان گردد. این پژوهش با هدف بررسی تاثیر طب فشاری (طب سوزنی بدون استفاده از سوزن) بر اضطراب و علایم حیاتی بیماران قبل از اعمال جراحی شکم انجام گرفته است.
    روش بررسی
    این پژوهش یک مطالعه نیمه تجربی از نوع کارآزمایی بالینی یک سوکور و دوگروهی است که در طی آن 70 بیمار نامزد اعمال جراحی شکم بستری در بخش های جراحی بیمارستان های دانشگاه علوم پزشکی تهران که واجد شرایط ورود به مطالعه بودند به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و سپس به صورت تصادفی در دو گروه آزمون و پلاسبو قرار گرفتند. بیماران گروه آزمون طب فشاری را در نقاط صحیح (چشم سوم و شن من) و گروه پلاسبو در نقاط دروغین که اعمال فشار بر آن ها هیچ گونه تاثیری در آرام بخشی ندارد، به مدت 10 دقیقه دریافت نمودند. ابزار سنجش اضطراب مقیاس استاندارد دیداری عددی ده قسمتی و ابزار اندازه گیری علایم حیاتی دستگاه فشارسنج جیوه ای بود که پس از تعیین اعتبار و اعتماد مورد استفاده قرار گرفت. اضطراب، ضربان قلب، تعداد تنفس، فشارخون دیاستول و سیستول بیماران قبل و بلافاصله بعد از مداخله در دو گروه آزمون و پلاسبو اندازه گیری شد.
    یافته ها
    بین میانگین میزان اضطراب و همچنین علایم حیاتی گروه آزمون، قبل و بلافاصله بعد از مداخله تفاوت آماری معنادار (001/0p<) مشاهده شد. در گروه پلاسبو بین میزان اضطراب (001/0p<) و نیز دو مورد از علایم حیاتی (تعداد نبض با 016/0=p و تعداد تنفس با 007/0=p) قبل و بلافاصله بعد از مداخله تفاوت آماری معنادار دیده شد. در مقایسه دو گروه بعد از مداخله بین میانگین میزان اضطراب (001/0p<)، میانگین تعداد تنفس (013/0=p) و فشارخون سیستول (008/0=p) اختلاف آماری معنادار مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    به کارگیری طب فشاری در نقاط صحیح می تواند اضطراب بیماران را قبل از اعمال جراحی شکم کاهش دهد، اما تاثیر بالینی چندانی بر علایم حیاتی آن ها ندارد.
    کلیدواژگان: طب فشاری، اضطراب، علایم حیاتی، عمل جراحی شکم
  • فریده اخلاقی، منیره پورجواد، عطیه منصوری، فاطمه تارا، محمد واحدیان صفحه 35
    زمینه و هدف
    ایلئوس پس از عمل سزارین شایع است و باعث درد، اتساع شکمی، عدم توانایی در شروع تغذیه، و در نتیجه افزایش مدت بستری در بیمارستان می شود. در چندین تحقیق نشان داده شده که تغذیه کاذب باعث افزایش حرکات روده می شود، بنابراین هدف مطالعه حاضر بررسی اثر جویدن آدامس به عنوان یک نوع تغذیه کاذب بر حرکات روده و پیشگیری از ایلئوس پس از عمل سزارین است.
    روش بررسی
    این مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی درباره 400 مورد سزارین انتخابی در بیمارستان حضرت زینب (س) مشهد انجام گرفته است. بیماران به صورت اتفاقی به دو گروه مساوی تقسیم شدند. هر یک از گروه ها شامل 200 بیمار بود که از نظر متوسط سن، تعداد زایمان و طول مدت عمل تفاوتی با هم نداشتند. بیماران گروه تجربه پس از عمل روزی سه بار تا زمان شروع غذای معمولی آدرس می جویدند و در مورد گروه شاهد مراقبت های معمولی بعد از عمل و محدودیت رژیم غذایی تا شروع حرکات روده اجرا شد. به منظور سنجیدن ایلئوس بعد از عمل، معیارهای زیر شامل زمان های اولین عبور گاز، اولین دفع مدفوع و همچنین زمان شروع اولین حرکت بیمار بعد از عمل، شروع رژیم غذایی و مدت بستری در دو گروه اندازه گیری شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS v. 11.5 و آزمون های آماری t-Student و Fisher مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت و مقادیر p-value کمتر از 05/0 معنادار محسوب شد.
    یافته ها
    در هر دو گروه، متوسط سن، تعداد زایمان و مدت عمل مشابه بود. همه بیماران گروه تجربه جویدن آدامس را بلافاصله پس از هوشیاری کامل بعد از عمل جراحی تحمل کردند. مقایسه دو گروه (تجربه و شاهد) به لحاظ فاصله زمانی میان انجام سزارین تا بروز اتساع روده (01/0=p و 7/14 ساعت در مقابل 6/16 ساعت)، اولین دفع مدفوع (001/0p< و 1/28 ساعت در مقابل 2/32 ساعت)، شروع رژیم غذایی (001/0p< و 3/19 ساعت در مقابل 5/16 ساعت)، اولین حرکت بیمار (001/0p< و 1/20 ساعت در مقابل 5/17 ساعت) و مدت بستری (02/0=p و 8/1 روز در مقابل 9/1 روز) اختلاف آماری معناداری نشان داد. اولین عبور گاز از روده و مدت اتساع روده ها بعد از عمل سزارین در دو گروه متفاوت بود اما اختلاف معناداری نداشت.
    نتیجه گیری
    جویدن آدامس پس از سزارین بدون خطر بوده و به خوبی تحمل می شود. این کار باعث کاهش ایلئوس بعد از عمل شده و فاصله زمانی تا اولین دفع را کوتاه می کند. همچنین تحمل رژیم غذایی زودتر و حرکت کردن بیمار سریع تر صورت می گیرد و این همه باعث ترخیص زود هنگام بیمار می شود. بنابراین جویدن آدامس به عنوان یک روش فیزیولوزیک و ارزان در پیشگیری و یا کاهش ایلئوس بعد از سزارین پیشنهاد می گردد.
    کلیدواژگان: جویدن آدامس، ایلئوس بعد از سزارین، تغذیه کاذب
  • معصومه ایمانی پور، شیوا سادات بصام پور، حمیدرضا حقانی صفحه 41
    زمینه و هدف
    یکی از راه های پیشگیری از ابتلا به بیماری های قلبی عروقی اصلاح سبک زندگی غیر سالم است. آموزش به افراد و افزایش آگاهی آنان در دستیابی به این هدف نقش مهمی داشته و تدارک برنامه های آموزشی مؤثر در این مسیر نیازمند شناخت میزان آگاهی و چگونگی عملکرد فعلی افراد است. بر این اساس مطالعه حاضر با هدف ارزیابی رفتارهای پیشگیرانه از بیماری های قلبی و تعیین ارتباط آن با میزان آگاهی از عوامل خطرساز در جامعه معلمان انجام گرفته است.
    روش بررسی
    این مطالعه مقطعی در مدارس پنج منطقه آموزش و پرورش شهر تهران و در مورد 703 معلم اجرا شده است. روش نمونه گیری به صورت چند مرحله ای بوده و ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه ای مشتمل بر برخی مشخصات جمعیت شناختی، عوامل خطر ابتلا به بیماری های ایسکمیک قلبی و رفتارهای مرتبط با عوامل خطر قابل تعدیل بود که توسط خود افراد تکمیل می شد. داده ها با نرم افزار آماری SPSS تحلیل شده و یافته ها در قالب مقادیر فراوانی و درصد، میانگین و انحراف معیار گزارش شد. برای تعیین ارتباطات از ضریب همبستگی پیرسون در سطح معناداری 05/0p< استفاده گردید.
    یافته ها
    این مطالعه نشان داد اکثریت نمونه ها (67%) درباره عوامل خطر بیماری های قلبی از سطح آگاهی خوبی برخوردار هستند و میانگین نمره آنان 63/2±20/15 از مجموع 20 نمره بود. بیشترین میزان آگاهی افراد از عوامل خطر بیماری های قلبی مربوط به استرس و فشارهای عصبی (3/95%) بوده و کمترین میزان آگاهی درباره دیابت (2/61%) و متغیر جنسیت (6/17%) بود. در زمینه رفتارهای پیشگیری کننده از بیماری های قلبی تنها 7/27% نمونه ها از رژیم غذایی بی خطر استفاده می کردند و کمتر از نیمی از آنان (6/35%) فعالیت ورزشی مرتب داشتند. در زمینه دخانیات اکثریت نمونه ها (7/77%) سیگاری نبوده و در معرض دود سیگار دیگران نیز قرار نداشتند. آزمون های آماری بین میزان آگاهی و رفتارهای پیشگیرانه ارتباط معناداری نشان نداد.
    نتیجه گیری
    یافته ها نشان داد جامعه معلمان از آگاهی خوبی درباره عوامل خطر بیماری های قلبی برخوردارند ولی این آگاهی تاثیر چندانی در رعایت رفتارهای پیشگیری کننده از این بیماری ها نداشته است. لذا نیاز به تدارک برنامه های آموزشی اثربخش در مورد سبک زندگی سالم برای کمک به تاثیر بیشتر دانسته های معلمان در زندگی روزمره احساس می شود. ضمن این که شاید از این طریق بتوان به طور غیرمستقیم بر افزایش سطح آگاهی و بهبود عملکرد دانش آموزان در راستای پیشگیری از بیماری های قلبی تاثیر گذاشت.
    کلیدواژگان: بیماری های قلبی عروقی، پیشگیری، عوامل خطر، آگاهی، معلمان
  • معصومه رامبد، فروغ رفیعی، فاطمه حسینی صفحه 51
    زمینه و هدف
    نتایج پژوهش های اخیر نشان می دهد که در هنگام تعیین کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی توجه به درک بیماران در مقایسه با ارزیابی کلینیکی از اهمیت بیشتری برخوردار است. هدف مطالعه حاضر شناخت کیفیت زندگی بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی و مشکلات و چالش های پیش روی این بیماران است.
    روش بررسی
    این مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی است. در این تحقیق 202 بیمار مراجعه کننده به بخش های همودیالیز مراکز آموزشی درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران به صورت سرشماری مورد مطالعه قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی Ferrans و Powers نسخه دیالیز، جمع آوری گردید و با استفاده از نرم افزار SPSS v.14 و آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    یافته ها نشان داد که بیشتر بیماران مورد مطالعه دارای کیفیت زندگی مطلوب هستند. بیماران کمترین میانگین رضایت را برای گویه های «سلامت خودشان، تامین هزینه های مالی، دستیابی به اهداف شخصی و شادی و خوشحالی خانواده» به ترتیب با میانگین و انحراف معیار 80/3=M و 74/1=SD، 31/3=M و85/1=SD، 02/4=M و63/1=SD و 96/4=M و27/1=SD قایل بودند و برای گویه هایی از جمله «احتمال دریافت پیوند کلیه در آینده، همسایگان، ظاهر شخصی و همسرشان» به ترتیب با میانگین و انحراف معیار 22/4=M و15/2=SD، 32/4=M و09/2=SD، 67/5=M و91/0=SD و 84/5=M و 61/0=SD کمترین اهمیت را در نظر گرفته بودند. کیفیت زندگی با وضعیت تاهل، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات در ارتباط بود (05/0p<)، در حالی که بین کیفیت زندگی با سن، جنسیت، وضعیت اشتغال کنونی و طول مدت دیالیز ارتباط معنادار آماری مشاهده نشد (05/0
    نتیجه گیری
    اکثر بیماران کیفیت زندگی مطلوب داشتند. همچنین ارتباط معناداری بین وضعیت تاهل، تعداد فرزندان، وضعیت اقتصادی و سطح تحصیلات با کیفیت زندگی دیده شد. بنابراین، عوامل یاد شده ممکن است در بهبود وضعیت سلامت، خوب زیستن و افزایش طول عمر بیماران تحت همودیالیز مؤثر باشند. یافته های این مطالعه می تواند در جهت برنامه ریزی های آموزشی و حمایتی برای بیمار و خانواده مفید واقع شود.
    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، احساس خوب زیستن، نارسایی مزمن کلیوی، چالش های ناشی از بیماری مزمن
  • معصومه ذاکری مقدم، شیوا سادات بصام پور، اسدالله رجب، سقراط فقیه زاده، مریم نثاری صفحه 63
    زمینه و هدف
    آموزش بیمار مبتلا به دیابت به تنهایی تبعیت از رژیم درمانی را تضمین نمی کند. از این رو مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر پی گیری تلفنی توسط پرستار بر میزان تبعیت از رژیم غذایی دیابتی در مبتلایان به دیابت نوع دوم انجام گرفته است.
    روش بررسی
    این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی است. حجم نمونه 60 نفر می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس از بین مبتلایان به دیابت نوع دوم مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران انتخاب شده است. ابزار جمع آوری اطلاعات شامل برگه ثبت اطلاعات جهت درج میزان هموگلوبین گلیکوزیله و پرسشنامه می باشد. اعتبار ابزار گردآوری اطلاعات به روش اعتبار محتوا و اعتماد آن از طریق آزمون مجدد سنجیده شد. جمع آوری اطلاعات در دو نوبت بدو ورود به مطالعه و 12 هفته بعد انجام گرفت. ابتدا تمامی افراد مورد پژوهش توسط انجمن دیابت ایران تحت آموزش خود مراقبتی در دیابت و مشاوره تغذیه قرار گرفتند. سپس به طور تصادفی به دو گروه تجربه و شاهد تقسیم شدند و تماس های تلفنی جهت پی گیری تبعیت از رژیم غذایی دیابتی در گروه تجربه به مدت 12هفته انجام گرفت. نهایتا تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون های آماری نظیر مجذور کای، تی مستقل، تی زوجی و آزمون هموژنیتی و با کمک نرم افزار SPSS نسخه 13 انجام گرفت.
    یافته ها
    آزمون مجذور کای نشان داد بعد از مداخله بین دو گروه تجربه و شاهد در تبعیت از رژیم غذایی اختلاف آماری (035/0=p) وجود دارد و آزمون تی مستقل نیز بعد از مداخله اختلاف آماری معنادار (0001/0>p) بین دو گروه از لحاظ میزان هموگلوبین گلیکوزیله نشان داد.
    نتیجه گیری
    با توجه به یافته ها می توان نتیجه گرفت که پی گیری تلفنی توسط پرستار منجر به بهبود تبعیت از رژیم غذایی دیابتی و کاهش میزان هموگلوبین گلیکوزیله در مبتلایان به دیابت نوع دوم می گردد.
    کلیدواژگان: دیابت نوع دوم، تله نرسینگ، تبعیت از رژیم غذایی دیابتی
  • گیتی ابراهیم طاهری، گیتی خوشه مهری، محسن صفاری، سمیه سمیه مسلمیان صفحه 73
    زمینه و هدف
    با انتخاب روش های درست پیشگیری از بارداری می توان شیوع بارداری ناخواسته و سقط های غیر طبیعی را کاهش داد. IUD یکی از مطمئن ترین و مؤثرترین روش های پیشگیری از بارداری است و انجام مطالعات دوره ای جهت کشف عوامل مؤثر بر قطع مصرف آن، در برنامه ریزی تنظیم خانواده و کنترل جمعیت حایز اهمیت است. از این رو تحقیق حاضر با هدف تعیین عوامل مؤثر بر قطع استفاده از IUD در زنان مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی جنوب تهران، انجام گرفته است.
    روش بررسی
    این مطالعه توصیفی در مورد 400 نفر نمونه انجام گرفته است. این تعداد از میان زنان تحت پوشش مراکز بهداشتی درمانی جنوب تهران که دارای سابقه قطع استفاده از IUD بوده و یا برای خارج کردن آن مراجعه نموده بودند، به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب شدند. اطلاعات لازم از طریق پرسشنامه و مصاحبه گردآوری و با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری 2c و t-test تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    میانگین طول مدت استفاده از IUD، 88/27±95/29 ماه بود. شایع ترین علت در آوردن IUD در زنان مورد مطالعه خون ریزی بوده که در 44% مراجعان گزارش شده است. عفونت با 5/36%، ترشح با 5/20%، درد با 3/12% و دفع خود به خود با 3/11% به ترتیب در مرتبه های بعد قرار دارد. بین قطع استفاده از IUD با عارضه، تحصیلات همسر، طول مدت استفاده از IUD ارتباط معناداری وجود دارد (به ترتیب 001/0p<، 01/0=p و 04/0=p).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که عوارض ناشی از IUD یکی از دلایل عمده قطع این روش پیشگیری از بارداری در استفاده کنندگان از این وسیله است و می بایست جهت کاهش این عوارض و افزایش زمان ماندگاری IUD تدابیری اندیشیده شود.
    کلیدواژگان: IUD، قطع استفاده، عوارض
|
  • F. Shojaei Page 5
    Background and Aim
    Today, quality of life measurement is important in health care systems especially for patients with chronic diseases. Heart failure has several complications that affect patient's lives. The aim of this study was to investigate the quality of life and its dimensions in patients with heart failure.Methods & Materials: It is a cross-sectional study. Two hundred and fifty patients with heart failure referred to Tehran medical centers were selected using convenience random sampling method. Data were collected using "Ferrans and Powers quality of life Index". Data were analyzed using descriptive statistics, chi-square, and Pearson correlation coefficients.
    Results
    The study findings showed that 76/4% of the participants possessed undesirable and less desirable levels of quality of life. There was significant statistical relationship between quality of life with age, gender, education, marriage status, ejection fraction, length of heart disease, co-morbidity, and readmission.
    Conclusion
    Cardiac heart failure has negative effects on quality of life. So, it seems that if assessing the QOL of these patients becomes one of the nurse's duties, it will promote the major caring goals.
  • F. Rahimikian, M. Moshrefi, P. Yavari, A. Mehran, M. Mirzaei Rozbahani, M. Amelvalizadeh Page 15
    Background and Objective
    Osteoporosis is a metabolic disease which results from gradual destruction of bone mass. Prevention of osteoporosis should be started from childhood by getting adequate calcium and doing weight-bearing exercises. Participating of mothers in health education interventions is likely to promote longer-lasting health behaviors in their daughters. The aim of this study was to investigate the effect of simultaneous education of mothers and daughters on osteoporosis preventive behavior among high school female students.Methods & Materials: In this interventional study, 400 female students were randomly selected via a two-phased sampling method. At first stage, four schools were selected randomly. At the second stage, 400 students were divided randomly into two groups. Their osteoporosis preventive behaviors were measured using a two-sectioned questionnaire: demographic section, and osteoporosis preventive behaviors assessment section. The first group participated in the educational programs with their mothers and the other group participated without their mothers. The educational program had two sessions, each one lasted 45 minutes. The second stage of the study was performed three months later. Data analysis was carried out using t-test and chi squared test.
    Results
    Results showed that in both groups, osteoporosis preventive behaviors scores increased significantly after intervention. It was higher in case group (P<0.001). Eating behavior was significantly different in two groups (P=0.003).
    Conclusion
    Results showed that simultaneous educational program for mothers and daughters promotes eating behavior in the girls.
  • Sh Bassampour, A. Nikbakht Nasrabadi, A. Mehran, Z. Poresmaeil, S. Valiee Page 23
    Background and Aim
    Anxiety is one of the emotional conditions among patients scheduled for surgery that can result in increasing postoperative pain, increasing analgesic and anesthetic requirements and prolonging hospital stay. The aim of this study was to assess the effectiveness of acupressure (acupuncture without needle) in reducing patient's anxiety before abdominal surgeries.Methods & Materials: In this randomized, blinded, sham controlled trial, 70 patients who were scheduled to undergo abdominal surgery in Tehran University of Medical Science's hospitals were selected using convenience sampling method. The patients were randomized to an acupressure group (n=35) or a placebo group (n=35), receiving acupressure either at the right points (Yintang and Shen men) in acupressure group or at sham points in the placebo group for 10 min. Anxiety was recorded on a Visual Analog Scale (0-10). Vital signs were measured before and after pressure application in both groups.
    Results
    The anxiety was decreased in both groups following pressure application for 10 min (P<0.001). The amount of anxiety was significantly different between the groups (P<0.001). The heart rate, respiratory rate, and diastole/systole pressure (P<0.001) were decreased in the case group. Only heart rate (P=0.016) and respiratory rate (P=0.007) were decreased in the placebo group. Changes in respiratory rate and systole pressure following pressure application were statistically significant between two groups.
    Conclusion
    Acupressure at the right points can decrease anxiety before abdominal surgeries but it has no clinical effect on vital signs.
  • F. Akhlaghi, M. Pourjavad, A. Mansouri, F. Tara, M. Vahedian Page 35
    Background and Aim
    Post cesarean ileus is a common complication that induces abdominal distention, delays feeding, and increases hospitalization. Multiple studies showed that false nutrition increases the bowel movement. This study aimed to investigate the effect of gum chewing as false nutrition on the bowel movement and prevention of post cesarean ileus.Methods & Materials: In this randomized controlled trial, a total of 400 patients who were hospitalized in Mashhad Zeinab hospital were divided into two 200-patient groups. The groups were matched for age, gravity and duration of surgery. In the intervention group, gum chewing was started after surgery, 3 times/day until the regular diet was initiated. In the control group, patients underwent routine care by restricting oral intake until the bowel function was returned. The outcomes were time of the first bowel sound, flatus passage, defecation, ambulation of patients post cesarean, initiation regular diet, and hospitalization. Statistical analysis was performed using unpaired t-test and fisher's exact probability test.
    Results
    The mean age, parity and operation time were similar in the two groups. All patients in the intervention group tolerated gum chewing immediately after surgery. The results showed the followings among the intervention group vs. control group, respectively: post operative time intervals to bowel sounds (14.7 hours vs. 16.6 hours; P=0.569), time intervals between surgery and abdominal distention (16.59 hours vs. 14.21 hours; P=0.01), first post operative defecation (28.16 hours vs. 32.21 hours; P=0.000), post operative time interval to onset diet (19.3 hours vs. 16.54 hours; P=0.000), post operative time interval to ambulation (20.14 hours vs.17.58 hours; P=0.000), post operative lengths of ileus (31.13 hours vs. 30.35 hours; P=0.5), hospitalization (1.84 days vs. 1.92 days; P=0.02).
    Conclusion
    Gum chewing after cesarean section is safe and well tolerated and reduces post operative ileus, shortens mean duration of first defecation, decreases the time of returning to regular oral diet, shortens the time of patient ambulation and hospital discharge. Gum chewing is offered as a physiologic and inexpensive method to prevent or reduce post cesarean ileus.
  • M. Imanipour, Sh Bassampour, H. Haghani Page 41
    Background and Aim
    Modification of unhealthy life style is a preventive method in cardiovascular diseases. It seems that education which results in enhancing knowledge would improve the life style. For developing effective educational plans, it is required to evaluate the knowledge and performance of the patients. So, this study aimed to determine the relationship between the teacher's preventive behaviors and their knowledge on cardiovascular risk factors. Methods & Materials: This cross-sectional study was conducted in five zones of Ministry of Education in Tehran. Seven hundred and three teachers participated in the study. Multi-stage sampling was used to gather data using a self-report questionnaire consisted of demographic characteristics, risk factors of CAD, and related modifiable behaviors. Data were analyzed using Pearson coefficient test to determine correlations.
    Results
    The results showed that the majority of participants (67%) had good knowledge on cardiovascular risk factors with the mean scores of 15.20±2.63 out of 20. Stress was found to be the most recognized risk factor (95.3%). Knowledge about diabetes (61.2%) and gender (17.6%) were in the lowest level. Regarding prevention, just 27.7% of the participants reported healthy nutrition. Some of the patients (35.6%) exercised regularly and majority of them (77.7%) were not active or passive smokers. Pearson coefficient did not find any significant relationship between knowledge level and preventive behaviors among teachers.
    Conclusion
    According to our findings, teacher's knowledge level on cardiovascular risk factors was good; but it did not result in healthy practice. Therefore, providing effective educational programs about healthy life style can improve their daily life practices, as well as it can affect the knowledge and practice of their students about prevention of CAD.
  • M. Rambod, F. Rafii, F. Hosseini Page 51
    Background and Aim
    Recent studies suggest that patient's perceptions might be more important than objective clinical assessments in determining quality of life (QOL) in patients with End Stage Renal Disease (ESRD). The aim of this study was to determine QOL in patients experiencing ESRD and its related factors.Methods & Materials: In this descriptive-correlational study, we recruited 202 hemodialysis patients from Iran University of medical science's hemodialysis units using convenience sampling method. Data were collected using "Ferrans and Powers quality of life Index- dialysis version" instrument and analyzed using SPSS-14.
    Results
    Findings showed that the patients had a high perceived QOL. Lowest satisfaction mean scores were for the items "your health" (M=3.80, SD=1.74), "being able to take care of your financial needs" (M=3.31, SD=1.85), "achieving your personal goals" (M=4.02, SD=1.63), and "your family's happiness" (M=4.96, SD=1.27). It was reported that "probably you will get a kidney transplant" (M=4.22, SD=2.15), "neighborhood" (M=4.32, SD=2.09, "personal appearance" (M=5.67, SD=0.91), and "your spouse"(M=5.84, SD=0.61) also had lowest mean score for importance from patients point of view. Financial status, educational levels, marital status and number of children were all associated with the QOL (P≤0.05). There were no relationship between age, sex, occupational status, with duration of dialysis treatment (P>0.05).
    Conclusion
    This study denoted financial status, educational levels, marital status and number of children is related to QOL of hemodialysis patients. So, these factors that affect quality of life may promote health and wellbeing and may increase survival in hemodialysis patients. The findings of this study can assist providers in planning and implementing educational and support programs for patients and their family.
  • M. Zakerimoghadam, Sh Bassampour, A. Rjab, S. Faghihzadeh, M. Nesari Page 63
    Background and Aim
    Diabetes education does not assure adherence to diabetic regimen. The aim of this study was to investigate the effect of nurse-led telephone follow ups (Tele-Nursing) program on adherence to diabetic diet among type 2 diabetic patients.Methods & Materials: This was a quasi experimental study. Sixty patients who were registered at Iranian Diabetes Society were selected using convenience sampling method. Data gathering instruments included a data sheet to record glycosylated hemoglobin and a questionnaire. Data were gathered at baseline and 12 weeks after the intervention. First, all participants attended in a three-day self-care education and dietary consultation program at Iranian Diabetes Society. Then, they were randomly assigned to the experiment and control groups. Telephone follow ups were applied in experiment group for 3 months, twice a week for the first month and then weekly for the second and third months. Data were analyzed using SPSS version 13.
    Results
    Results showed that there were significant statistical differences between control and experiment groups in adherence to diabetic diet (P=0.035). There were significant differences in glycosylated hemoglobin between control and experiment groups after the intervention (P<0.000).
    Conclusion
    According to the results of the study, it is concluded that the nurse-led telephone follow ups can improve HbA1c and diet adherence in type 2 diabetic patients.
  • G. Ebrahim Taheri, G. Khosheh Mehri, M. Saffari, S. Moslemian Page 73
    Background and Aim
    Choosing proper method for contraception can help to reduce prevalence of unwanted pregnancy and unsafe abortions. IUD is one of the most trustable; effective, and long-term contraceptive methods. The periodical study for recognition of the discontinuation factors is important in family planning and population control. Thus, the study was designed to determine the factors influencing the IUD discontinuation among women referring to Tehran' south health care centers.Methods & Materials: In this descriptive study, 400 women attending to the health care centers in south Tehran in order to discontinue their IUDs were selected randomly. Data were gathered using questionnaires and analyzed using statistical tests such as chi-square and T-test.
    Results
    The mean IUD duration usage was 29.5±27.88 months. The main complication was bleeding that was reported by 44% of the clients. Infection 36.5%; spotting 20.5%; pain 12.3% and explosion 11.3% were the other causes of discontinuation, respectively. There was a significant correlation between the discontinuation and complications (P<0.001), husband's education level (P=0.01), and usage duration (P=0.04).
    Conclusion
    The study showed that the most common reason for IUD removal was its side effects. It seems considering appropriate policies could decrease the complications and increase the usage duration.