فهرست مطالب

مجله پژوهش های ادب عرفانی (گوهر گویا)
سال دوم شماره 3 (پیاپی 7، پاییز 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/08/11
  • تعداد عناوین: 7
|
  • محمدحسین کرمی، حشمت الله آذرمکان صفحه 1
    در این مقاله، مقدمه ای که در ستایش و حمد خداوند در آغاز چهار مثنوی لیلی و مجنون نظامی، مجنون و لیلی امیر خسرو دهلوی، لیلی و مجنون جامی و لیلی و مجنون مکتبی آمده و اصطلاحا تحمیدیه نامیده می شود با هم مقایسه شده است. مقایسه این چهار تحمیدیه، چند نکته را آشکار می سازد: 1- صفات ثبوتی و صفات سلبی خداوند، توجه به خلقت و دعا، محوری ترین مباحث تحمیدیه هاست.2- ترتیب مباحث، در تحمیدیه ها ساختار خاصی دارد؛ تحمیدیه با صفات ثبوتی (یا سلبی) آغاز می شود، در ادامه از مخلوقات ذکری به میان می آید، پس از آن مباحث دعا و معاد مطرح می شود و نعت(یا توصیه) در مرتبه آخر قرار می گیرد. 3- از میان مباحث مطرح شده در تحمیدیه ها کاربرد صفات ذاتی و استعمال آیات و احادیث در طی زمان سیری نزولی دارند.4- اگرچه بسیاری از متکلمان و فقها به توقیفی بودن اسما و صفات معتقدند؛ اما گاهی تحت تاثیر فرهنگ و آداب زمانه برخی از صفات به خداوند منسوب می شوند که مستند نقلی و روایی ندارند. بسیاری از صفاتی که جامی به کار برده است از این سنخ اند.5 - از میان چهار شاعر، مکتبی بیش از دیگران به صفات سلبی و به خلقت و نیز به نعت توجه کرده است. از نظر ادبی نیز تحمیدیه مکتبی بر دیگر تحمیدیه ها برتری دارد؛ بویژه در زمینه تشبیه، این برتری مشهودتر است. بدین ترتیب تحمیدیه او ضمن داشتن امتیاز ایجاز، از نظر ادبی و عمق مفاهیم، بر سایر تحمیدیه ها برتری دارد.
    کلیدواژگان: تحمیدیه، لیلی و مجنون، نظامی، امیرخسرو، جامی، مکتبی
  • مریم زیبایی نژاد، نجف جوکار صفحه 39
    در گستره ادب فارسی، شاعران و نویسندگان اهل عرفان با بهره جستن از مضامین و واژه هایی که برای عشق صوری و ظاهری به کار می رود (رخ و خط و خال، شراب و عیش و...) در مفاهیم و معانی هر یک، دگرگونی بنیادی و اساسی به وجود آورده اند و این الفاظ را به صورت استعاری و رمزی برای جمال حقیقی و خوشی ناشی از وصال و رسیدن به معبود ازلی به کار گرفته اند. ایشان، معنا را به کسوت لفظ پوشانده اند که با کنار زدن پوشش لفظ، معنای اصلی و حقیقی، خود را می نمایاند. در این نوشتار، نگارنده با توجه به باورهای عرفانی که در ادب فارسی بازتابیده است و با کنکاش در فرهنگ ها و اصطلاح نامه های استعاری عرفانی، تاثیر عرفان و دیدگاه های آن را بر دگرگونی مفاهیم استعاره ها، نشان می دهد.
    کلیدواژگان: عشق، عاشق، معشوق، شراب، استعاره، عرفان
  • حسن اکبری بیرق صفحه 75
    اخلاق یکی از سه قسم حکمت عملی است. متکلمان اسلامی به اقتضای مباحثی چون عدل الهی، وعد و وعید، جبر و اختیار و... به نحوی درگیر این مساله شده اند وحتی وجه فارق دو نحله کلامی معتزلی و اشعری را می توان در این موضوع دانست. مولانا جلال الدین محمد بلخی نیز به دلیل آن که یک سنی حنفی اشعری است؛ قاعدتا می بایست از دیدگاه متکلمان اشعری در این باب پیروی کند. در این مقاله با ذکر مواضعی از مثنوی معنوی که در آن از فعل اخلاقی سخن رفته است کوشیده ایم، اقوال مولانا را با ترازوی کلام اشعری بسنجیم. حاصل این که مولوی با بیانی شاعرانه و از موضع یک صوفی، فلسفه اخلاق اشعری را با قرائتی عرفانی در مثنوی می پرورد. نظرگاه مولانا در باب اخلاق، بی شباهت به اندیشه های عارفانه کیرکگور فیلسوف دانمارکی قرن نوزدهم، نیست. او با قائل شدن ساحت های سه گانه حسی،اخلاقی و دینی برای حیات بشری، برای افعال بظاهر نامعقول آدمی توجیات خاصی ارائه می کند که حکایت از برتری نهادن ایمان بر عقل دارد.تطبیق آرا او با مولانا از موضوعات این مقاله است.
    کلیدواژگان: کلام اشعری، مولوی، مثنوی، فلسفه اخلاق، فلسفه قرن نوزدهم، کیرکگور
  • بیژن ظهیری ناو، مریم علایی ایلخچی، سوران رجبی صفحه 91
    مثنوی مولوی از محبوب ترین و پرطرفدارترین آثار کلاسیک فارسی است که در عصر حاضر در داخل و در خارج از ایران مورد توج‍ه و اقبال عام و خاص قرار گرفته است. شاید بتوان گفت که یکی از این دلایل، توجه خاص مولوی به «انسان» بوده است. مسائل و مفاهیمی که هم اکنون نیز مورد توجه ج‍دی بشر است و شاخه های مختلف علوم انسانی؛ از جمله ادبیات، فلسفه و روان شناسی متاثر از آن است. مولوی انسان گرای معنوی نگر، در لحظاتی که سوار بر مرکب خیال در وادی حقایق حرکت می کند، چشم انداز وسیع و شگفت انگیزی در برابر دیدگانش به نمایش در می آید و در این هنگام، بخش هوشیار وجود او، الگوی جامعی از انسان کامل را در اشعارش ارائه داده است. آبراهام مزلو، روان شناس انسان گرا، از خود شکوفایی و «هنر انسان شدن» سخن گفته است و نقش جامعه را در خود شکوفایی امری کلیدی معرفی کرده است و بر این باور بود، در جوامعی که شخص از مسئولیت پذیری، شناخت مکانیسم های دفاعی، آزمودن شیوه های جدید، سخت کوشی در اجرای تصمیمات و به طور کلی از توجه به فرا انگیزشها برخوردار باشد؛ می تواند به سوی خودشکوفایی پیش رود. در این مقاله، علاوه بر ایجاد ارتباط میان دو علم ادبیات و روان شناسی و قرابت زیاد بین اندیشه های مولوی با اندیشه های روان شناسی انسان گرا، به بررسی تطبیقی شخصیت خودشکوفا در مثنوی معنوی با الگوهای ارائه شده از سوی آبراهام مزلو پرداخته شده است.
    کلیدواژگان: انسان گرایی، روان شناسی، خودشکوفایی، مثنوی، مزلو، مولوی
  • غلامحسین غلامحسین زاده، قربان ولیئی محمدآبادی صفحه 125
    یکی از اصول اساسی و مهم عرفان، پنهان کردن راز یار و دم فرو بستن از بیان اسرار شهود و دیدار است و عجیب آنکه حرارت و شور این دیدار آنقدر قوی است که زبان عارف را بی اختیار به جنبش در می آورد و از زبان او راز می گوید. این حالت فقط وقتی پدید می آید که عارف کاملا خود را مخلوع الاراده کرده باشد و نه تنها زبان که حتی درون خود را هم خاموش کرده باشد. این خاموشی سه مرحله دارد: مرحله نخست وقتی است که زبان سالک خاموش می شود؛ ولی ضمیر گویاست، مرحله دوم وقتی است که ضمیر هم خاموش می شود، و مرحله سوم آن است که پس از خاموشی ارادی زبان و ضمیر، زبان عارف بی اختیار او، و در عین خاموشی ضمیر او، به سخن در می آید و بدون خواست و اراده او سخن می گوید، تا جایی که خود عارف نیز متحیرانه به سخن در می آید و می پرسد «آنکه گوید از لب من راز کیست؟ / بشنوید این صاحب آواز کیست؟» در این مقاله چگونگی این موضوع متناقض نما درعرفان و بخصوص در دیدگاه و اندیشه مولوی بررسی و تبیین شده و سرانجام نشان داده شده است که مولوی از کسانی است که ضمیرشان خاموش؛ ولی زبانشان گویاست.
    کلیدواژگان: خاموشی، سکوت، عرفان اسلامی، مولوی
  • عبدالرضا مدرس زاده صفحه 135
    در این مقاله، ضمن ارائه تعریف های ادیبان گذشته و حال، از قافیه و بررسی جایگاه ادبی، هنری و موسیقایی آن در شعر فارسی، بر این نکته تاکید کرده ایم که قافیه بخشی از واژگان در دسترس هر شاعر است و واژه ای است که از زبان معیار برخاسته است و نقش و ارزشی سبکی دارد و همین که شاعر از میان ده ها کلمه هم وزن و هم آهنگ، برخی از آنها را به عنوان قافیه انتخاب می کند و در شعرش می آورد، ناخود آگاه تشخص سبکی خود را نشان داده است.این تشخص سبکی در ویژگی های سبکی شعر آن شاعر و نیز سبک دوره (Period Style) در روزگار او ریشه دارد و شعر شاعر را برجسته می کند. در ادامه مقاله نمونه هایی از کارکردهای سبکی قافیه در شعر شاعران دوره های گوناگون را ارائه کرده ایم. یادآور می شود که در تحقیقات ادیبان معاصر به قافیه از منظر سبک شناسی توجه نشده است.
    کلیدواژگان: قافیه، سبک شناسی، سبک شخصی، سبک دوره، شعر معاصر
  • مهدی احمدی صفحه 167
    درباره این بیت از دیوان خواجه: «پیر گلرنگ من اندر حق ازرق پوشان / رخصت خبث نداد ارنه حکایتها بود» از دیرباز تاکنون تفاسیر و معانی متعدد و گوناگونی مطرح گردیده است. در این مقاله، ابتدا دیدگاه های متقدمان را در چهار گروه کلی دسته بندی کرده آنها را به اختصار نقد و بررسی می کنیم. سپس، با این فرض که در روش شناسی شرح متون آنچه اهمیت دارد، به دست دادن گونه ای «پارادایم» یا انگاره هماهنگ برای فهم متن است و آنچه یک تفسیر را بر دیگری تفوق می بخشد سازگاری بیشتر اجزاء پارادایمی است که شارح ترسیم کرده است، قرائت خود یا خوانش جدید را، از رهگذر برجسته سازی دو تقابل و قرار دادن این بیت در آن نظام تقابلی یا شبکه روابط، به گونه ای صورت می دهیم که همخوانی بیشتری با سایر اجزاء دیوان و جهان بینی حافظ داشته باشد. قرائت ما در واقع گونه ای دیگر از خوانش زرین کوب(1364) است.
    کلیدواژگان: پیر گلرنگ، خرقه سرخ، باده کهن، حافظ