فهرست مطالب

ارمغان دانش - سال چهاردهم شماره 1 (پیاپی 53، بهار1388)

نشریه ارمغان دانش
سال چهاردهم شماره 1 (پیاپی 53، بهار1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/02/11
  • تعداد عناوین: 13
|
  • حسن خانی، محمود عابدینی، اشرف زروانی، اسفندیار آزادمرزابادی، علی منتظری، رحمان روشن بخش، آمنه قربانی صفحه 1
    مقدمه و هدف
    بیماری میگرن یکی از شایع ترین علل سردرد است. هدف از این مطالعه تعیین اثر داروی توپیرامات با دوز 50 میلی گرم، روزانه به مدت 3 ماه در پیشگیری از حملات سردرد میگرنی مقاوم به درمان بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی دوسوکور می باشد که بر روی 70 بیمار بین سنین 15 تا 45 سال مراجعه کننده به کلینیک سردرد بیمارستان آموزشی درمانی بوعلی سینای ساری که دارای سابقه حملات میگرن براساس معیارهای انجمن بین المللی سردرد به مدت بیشتر از یک سال و با بروز حداقل 1 تا 6 حمله در هر ماه بوده اند، طی سال های 1386 1384 انجام شد. میزان کارایی این دارو به وسیله میزان پاسخ به درمان، میانگین تغییرات در تعداد و شدت حملات میگرن در مقایسه با مرحله پایه و گروه پلاسبو به صورت ماهانه برای یک دوره 3 ماهه محاسبه گشت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری گراف پد و آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و متعاقب آن آزمون نیومن کیولس، مجذور کای و تی تست تحلیل گردید.
    یافته ها
    66 نفر بیمار از 70 بیمار شرکت کننده در مجموع مطالعه را به پایان رساندند و مابقی از مطالعه حذف شدند. میانگین سنی بیماران 9/7±33/30 سال بود، بیماران بر اساس اهداف مطالعه به سه طبقه سنی 2515، 3525 و 4535 سال تقسیم شدند. بیماران هر گروه به طور تصادفی به دو گروه دریافت کننده پلاسبو و توپیرامات تقسیم شدند. گروه توپیرامات در کلیه ماه های ارزیابی شده دارای کاهش معنی داری در میانگین ماهانه شدت و تعداد حملات میگرن بوده است (0001/0 p<). اما گروه پلاسبو تفاوت معنی داری نداشته است. میزان پاسخ به درمان در بیماران تحت درمان با توپیرامات به طور معنی داری بیشتر از گروه پلاسبو در ماه سوم بوده است(0001/0 < p). عوارض جانبی دارو به طور گذرا بوده و به خوبی تحمل گردید.
    نتیجه گیری
    داروی توپیرامات با دوز 50 میلی گرم، روزانه کارایی قابل توجهی در پیشگیری از حملات میگرن در ماه های اول، دوم و سوم دارد. استفاده از توپیرامات با دوز درمانی پایین، یک روش درمانی مطلوب برای بیماران مبتلا به میگرن مقاوم به درمان می باشد.
    کلیدواژگان: توپیرامات، میگرن مقاوم، درمان پروفیلاکسی
  • محمد عاطفی، سید محمد جواد مرتضوی، پریا روشان شمال، نجمه رادپی، ستاره معتضدی، مرضیه درویش صفحه 13
    مقدمه و هدف
    در دهه گذشته ارتش آمریکا مطالعات گسترده ای را در زمینه فناوری های نوین برای متوقف کردن خونریزی های شدید شروع نموده و ترکیب مؤثری از نوعی کانی به نام زئولیت را معرفی کرده است. که استفاده از پودر توری های فانوس سوخته شده رادیواکتیو، ترمیم زخم را تسریع می نماید. آزمایش های بعدی آنها مشخص نمود که استفاده از پودر توری رادیواکتیو موجب پدید آمدن مجموعه تغییرات بافت شناختی می گردد که بهبود زخم را تسهیل می نماید. بر این اساس در این تحقیق تغییرات زمان خونریزی با استفاده موضعی از پودر توری فانوس رادیواکتیو و همچنین کانی های بنتونیت و زئولیت مورد بررسی قرار گرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک تحقیق تجربی است که در سال 1387 در مرکز تحقیقات علوم پرتوی دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام گردید. تعداد 50 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار به صورت تصادفی به 5 گروه (هر گروه شامل 10 سر حیوان) تقسیم شدند. دم تمام حیوانات پس از بیهوشی حیوان با اتر، در محل ضخامت معادل 5 میلی متر به وسیله قیچی جراحی قطع شد. در مورد حیوانات گروه اول (گروه کنترل) هیچ نوع مداخله ای صورت نگرفت. در مورد حیوانات گروه دوم تا چهارم به ترتیب جرم مشخصی از پودر توری فانوس غیر رادیواکتیو، پودر توری فانوس رادیواکتیو، پودر کانی بنتونیت و مخلوطی از پودر کانی های بنتونیت و زئولیت بر روی محل خونریزی از دم حیوان قرار داده شد. متعاقب تیمار با عوامل فوق، حجم خون تلف شده به وسیله ظرف مدرج مخصوص اندازه گیری شد. زمان خونریزی از دم حیوانات و زمان لازم برای تشکیل لخته در لوله آزمایش به وسیله کرونومتر اندازه گیری گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس، مقایسه میانگین شاخص های مورد نظر در گروه های 5 گانه تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    حجم خون تلف شده، مدت زمان خونریزی، و زمان لخته شدن در نمونه های خون گروه کنترل به ترتیب معادل 92/1±39/4 سانتی متر مکعب، 60/39±10/112 و 26/54±9/94 ثانیه بود. این در حالی است که در گروه تیمار شده با مخلوط بنتونیت و زئولیت حجم خون تلف شده، مدت زمان خونریزی، و زمان لخته شدن نمونه های خون به ترتیب معادل 60/0±31/1 سانتی متر مکعب، 65/4±50/34 ثانیه و 61/4±2/24 ثانیه بود.
    نتیجه گیری
    نتایج به دست آمده نشان دهنده تاثیر بسیار شدید مخلوطی از کانی های بنتونیت و زئولیت در کاهش دادن زمان لازم برای توقف خونریزی، تشکیل لخته و یا حجم خون تلف شده می باشد. هر چند توری رادیواکتیو و غیر رادیواکتیو و کانی بنتونیت به تنهایی اثرات قابل ملاحظه ای نشان دادند، اما در مجموع اثر مخلوط کانی های بنتونیت و زئولیت شاخص بود.
    کلیدواژگان: زمان خونریزی، توری فانوس رادیواکتیو، کانی ها، بنتونیت، زئولیت
  • امین کوهپایه، حسین میرخانی، علی اکبر نکوییان، دیوید سنت صفحه 25
    مقدمه و هدف
    فلاونوئیدها ترکیبات پلی فنلی هستند که قادر به از بین بردن مستقیم رادیکال های آزاد هستند. از این رو، این ترکیبات خاصیت آنتی کسیدانی قابل توجهی دارند. مطالعات مختلف نشان می دهند که مصرف این ترکیبات می تواند مرگ و میر ناشی از بیماری های قلبی عروقی را کاهش دهد. نارسایی قلبی یکی از علل اصلی مرگ و میر بیماران مبتلا به دیابت می باشد. تصور می شود که دیابت می تواند به طور مستقیم اثرات مخربی بر قلب داشته و نارسایی قلبی را موجب شود، که در اصطلاح به این عارضه کاردیومیوپاتی دیابتی اطلاق می شود. شواهد فراوانی دال بر نقش استرس اکسیداتیو به عنوان یک عامل پاتوژنز مهم در بروز عوارض وابسته به دیابت، ازجمله کاردیومیوپاتی دیابتی، وجود دارد. در پژوهش حاضر، اثر هسپریدین که یک آنتی اکسیدان فلاونوئیدی است، بر روی کاردیومیوپاتی دیابتی در مدل آزمایشگاهی دیابت نوع 1 مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک پژوهش تجربی است که در سال1386 در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز بر روی 40 سر موش صحرایی انجام شد. از تجویز داخل صفاقی استرپتوزوسین(60 میلی گرم بر کیلوگرم) برای ایجاد دیابت نوع 1 استفاده شد. هسپریدین (500 میلی گرم بر کیلوگرم) به صورت خوراکی به مدت 2 ماه تجویز شد. پس از این مدت، به منظور بررسی عملکرد انقباضی قلب، پس از طی شدن زمان مذکور، قلب حیوان جدا شده و به دستگاه قلب ایزوله لنگندورف منتقل شده، فشار بطن چپ و سرعت تغییرات فشار در هنگام سیستول و دیاستول ثبت و محاسبه شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرف با پس آزمون ال اس دی تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    دیابت موجب کاهش فشار سیستولی بطن چپ و نیز کاهش سرعت تغییرات فشار در هنگام سیستول و دیاستول به طور معنی داری نسبت به گروه کنترل شد(05/0p<). در حیوانات دیابتی، تجویز هسپریدین بهبود معنی دار تمامی پارامترهای اندازه گیری شده را به دنبال داشت(01/0p<).
    نتیجه گیری
    این نتایج نشان می دهد که هسپریدین می تواند موجب بهبود و پیشگیری از کاردیومایوپاتی دیابتی گردد.
    کلیدواژگان: دیابت تجربی، فلاونوئیدها، هسپریدین، لنگندورف، کاردیومیوپاتی دیابتی
  • مجید سیرتی ثابت، نعمت الله غیبی، اسماعیل عباسی، فرهاد خباز صفحه 37
    مقدمه و هدف
    بیماری دیابت قندی یکی از شایع ترین بیماری ها در جوامع بشری است. گلیکوزیلاسیون غیرآنزیمی پروتئین ها در بیماری دیابت آثار مخربی بر ساختمان و کارکرد پروتئین ها دارد. گلیکوزیلاسیون غیرآنزیمی پروتئین ها می تواند سبب برخی از عوارض بیماری دیابت از جمله رتینوپاتی و نفروپاتی گردد. یکی از راه های جلوگیری از این واکنش استفاده از گیاهان دارویی است. بابونه، میخک و سیر گیاهان دارویی هستند که ترکیبات آلکالوئیدی آن ها دارای خاصیت آنتی اکسیدانی می باشد. مطالعه حاضر با هدف تعیین تاثیر عصاره بابونه، میخک و سیر بر روی واکنش گلیکوزیلاسیون آلبومین در شرایط آزمایشگاهی انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی که در سال 1386 در دانشکده پزشکی شهید بابایی قزوین انجام گرفت، عصاره های هیدروالکلی بابونه، میخک و سیر تهیه شد. در حضور غلظت های مختلف (01/0، 05/0 و 1/0 گرم بر لیتر) عصاره بابونه، میخک و سیر واکنش گلیکوزیلاسیون آلبومین در شرایط آزمایشگاهی انجام شد و میزان آلبومین گلیکوزیله تعیین گردید. برای اندازه گیری میزان آلبومین گلیکوزیله از روش نیتروبلوتترازولیوم استفاده شد. تغییرات جذب در 530 نانومتر به وسیله طیف سنج اپندورف اندازه گیری گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری تی، آنالیز واریانس یک طرفه و دانت تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    در شرایط آزمایش، عصاره بابونه در غلظت های 01/0، 05/0 و 1/0 گرم بر لیتر به ترتیب دارای 9، 17 و 26 درصد اثر مهاری بر واکنش گلیکوزیلاسیون آلبومین بود. عصاره های میخک و سیر با غلظت 01/0 گرم بر لیتر سبب مهار واکنش گلیکوزیلاسیون آلبومین به میزان 23 درصد گردیدند و با افزایش غلظت عصاره ها میزان مهارشدن واکنش گلیکوزیلاسیون آلبومین کاهش یافت. در بین عصاره های استفاده شده عصاره بابونه با غلظت 1/0 گرم بر لیتر دارای بیشترین اثر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان می دهد که عصاره بابونه باعث کاهش واکنش گلیکوزیلاسیون آلبومین در شرایط آزمایشگاهی می گردد و در مورد عصاره های میخک و سیر در غلظت های کم اثر مهاری مشاهده می شود و با افزایش غلظت این اثر کاهش می یابد.
    کلیدواژگان: گلیکوزیلاسیون، آلبومین، عصاره، بابونه، میخک، سیر
  • حسین کاکویی، زهرا زمانیان اردکانی، سید مرتضی کریمیان، محمدتقی آیت الهی صفحه 47
    مقدمه و هدف
    کورتیزول یک گلوکوکورتیکوئید ترشح شده از غده آدرنال انسان که بیش از 90 درصد از مقدار ترشح را به خود اختصاص می دهد. این هورمون یکی از مهمترین متغیرهای فیزیولوژیک نشان دهنده وضعیت دستگاه سیرکادین آهنگین در انسان است، اما الگوی ترشح آن در ساعات اولیه صبح و طول روز در شاغلین ایران به ویژه نوبت کاران مشخص نیست. هدف این مطالعه تعیین نیم رخ ترشح 24 ساعته هورمون کورتیزول در پرستاران نوبت کار و ثابت کار در یک نظام نوبت کاری می باشد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه تجربی است که در فاصله سال های 1387 1385 بر روی 44 نفر از پرستاران زن در یک بیمارستان دانشگاه علوم پزشکی شیراز انجام پذیرفت. برای اندازه گیری هورمون کورتیزول از کلیه پرستاران مورد مطالعه (نوبت کار با چرخش سریع و ثابت کار با خواب شبانه) به مدت 24 ساعت(هر سه ساعت) نمونه خون گرفته شد. روش رادیو ایمونو اسی نیز برای تعیین غلظت کورتیزول در سرم انسانی و پلاسما استفاده شد. داده های جمع آوری شده به وسیله نرم افزار SPSS و آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهد که حداقل و حداکثر میزان کورتیزول 24 ساعته در پرستاران ثابت کار با خواب شبانه به ترتیب در ساعت 7 صبح و 16 عصر 75/59 و 74/22 میکروگرم بر دسی لیتر بوده که تا حدودی به حد طبیعی نزدیک است، اما این مقادیر در پرستاران نوبت کار با کار شبانه کاملا متفاوت بوده و در ساعت های فوق به ترتیب 75/36 و 73/44 میکروگرم بر دسی لیتر می باشد که نشان از کاهش در صبح و افزایش در عصر دارد. این اختلاف در میزان کورتیزول پرستاران ثابت کار و نوبت کار از تفاوت معنی داری برخوردار است(006/0=р). در مورد تغییرات زمانی میزان ترشح کورتیزول نیز نتایج نشان می دهد که میزان کورتیزول دو گروه در ساعت 22 با ساعات 7 صبح و16 عصر تفاوت معنی دار دارد(001/0=р).
    نتیجه گیری
    مقایسه مدل تغییرات زمانی ترشح کورتیزول در پرستاران نوبت کار و ثابت کار که نوبت کاری به طور سرشتی برای انسان غیرطبیعی و غیرعادی بوده و با تغییر الگوی طبیعی ترشح کورتیزول (کاهش در اوایل صبح و افزایش در عصر)، به طور قطع و یقین چرخه خواب، میزان استرس و کیفیت فعالیت روزانه را بر هم خواهد زد.
    کلیدواژگان: کورتیزول، نوبت کاری، پرستار زن
  • امیر قنبری حسن آباد، فخرالدین مصباح اردکانی، محمدرضا نام آور، بیژن خادمی، سعید کربلایی دوست صفحه 57
    مقدمه و هدف
    از روش ردیابی برای شناسایی ارتباطات سلولی، مسیرهای عصبی و هسته های مرتبط با اعصاب استفاده می گردد. حساسیت این گونه پژوهش ها موجب شد تا در این مطالعه با تغییراتی در پروتکل ردیابی و نحوه قرار دادن عصب در ردیاب، میزان مشاهده ماده ردیاب در جسم سلولی مورد ارزیابی قرار گیرد.
    مواد و روش ها
    این یک مطالعه تجربی است که در سال 1384 در دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی شیراز بر روی 10 قلاده سگ که به روش تصادفی انتخاب و به دو گروه شاهد و آزمون تقسیم شدند، انجام گرفت، در گروه شاهد انتهای قطع شده تنه عصب حنجره ای بالایی بعد از شستشو و برداشتن غلاف عصب درلوله حاوی پراکسیداز هورس رادیش قرارداده شد. در گروه آزمون انتهای قطع شده تنه عصب حنجره ای بالایی بعد از شستشو در حد امکان شاخه های ریز سرخرگی تغذیه کننده عصب جدا شد تا از تشکیل لخته مجدد جلوگیری شود و سپس با استفاده از سر سوزن شماره 22 به دقت غلاف عصب 32 میلی متری انتهای قطع شده عصب جدا و انتهای الیاف عصبی ریش ریش گردیده و در لوله حاوی پراکسیداز هورس رادیش قرار داده و به مدت 2 ساعت بی حرکت نگه داشته شد. 53 روز بعد در هر دو گروه پس از پرفیوژن و فیکس کردن، پل بصل النخاع برداشته شد. بعد از تهیه مقاطع از هر دو گروه در شرایط یکسان به روش هیستوشیمی دی آمینوبنزیدین و رنگ آمیزی تیونین مورد مطالعه قرار گرفت. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS وآزمون آماری تی تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد تعداد سلول های حاوی ماده ردیاب در گروه شاهد 4 2 سلول در هر مقطع و در گروه آزمون 8 4 سلول در هر مقطع مشاهده گردید و از نظر آماری تفاوت معنی داری داشت (05/0 P<).
    نتیجه گیری
    این مطالعه نشان داد که با افزایش سطح جذب موقع ریش ریش کردن انتهای عصب و بی حرکتی در هنگام قرار دادن عصب در ردیاب موجب افزایش جذب میزان ماده ردیاب و افزایش مشاهده ردیاب گردیده است. این مهم می تواند در پژوهش های آینده ردیابی مورد توجه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: پر اکسیداز هورس رادیش، عصب حنجره بالایی، سگ
  • دکترمهرداد مدرسی، منوچهر مصری پور، رجبعلی رجایی صفحه 67
    مقدمه و هدف
    دارچین گیاهی با نام علمی سیناموموم زینالیکوم و متعلق به خانواده برگ بوها است. این گیاه اثرات درمانی زیادی دارد که یکی از مهم ترین آن ها افزایش میل جنسی می باشد. هدف از این مطالعه تاثیر عصاره دارچین بر فیزیولوژی تولید مثل جنس نر در موش آزمایشگاهی بود.
    مواد و روش ها
    این یک مطالعه تجربی است که در سال 1387 در دانشگاه پیام نور مرکز اصفهان بر روی 48 سر موش انجام گرفت. اثر عصاره دارچین بر سیستم تولید مثل موش های نر کوچک آزمایشگاهی گونه بالب سی بررسی شد. ابتدا نمونه ها به صورت تصادفی در 6 گروه (چهار گروه تیمار و دو گروه کنترل وپلاسبو) تقسیم و هر گروه شامل هشت نمونه بودند. کلیه نمونه ها در شرایطی یکسان نگهداری شدند. عصاره الکلی دارچین در دوزهای مختلف (50، 100، 200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم) تهیه و به روش درون صفاقی به مدت 20 روز به گروه های تیمار تزریق شد. از نرمال سالین و اتانل نیز جهت تزریق به گروه پلاسبو(دوزهای صفر) استفاده گردید. کلیه آزمایش های هورمونی نیز با روش ایمونورادیومتری انجام گرفت. مهم ترین پارامترهایی که مورد بررسی قرار گرفت، شامل؛ تغییر وزن بیضه ها، تغییرات بافتی احتمالی در ساختار بیضه ها، تغییر در تعداد سلول های جنسی و تغییر در سطح هورمون های تستوسترون، LH و FSH خون در مقایسه با گروه های شاهد بودند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون دانکن تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد غلظت هورمون LH و FSH با افزایش دوز تزریقی افزایش یافته و بیشترین افزایش در دوزهای 200 و400 میلی گرم بر کیلوگرم بود. سطح سرمی تستوسترون نیز در دوزهای 50 و100 میلی گرم بر کیلوگرم افزایش داشت. در افزایش وزن بیضه ها و تغییرات بافتی آنها تفاوت محسوسی مشاهده نشد و تنها افزایش در میزان اسپرماتوزوئیدها و اسپرماتوسیت های اولیه در دوزهای 100، 200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان دهنده تاثیر مثبت عصاره دارچین در دوزهای 200 و400 میلی گرم بر کیلوگرم بر سیستم تولید مثلی و محور هیپوفیز گناد موش های نر به دلیل افزایش معنی دار در تعداد سلول های جنسی و میزان هورمون FSH می باشد.
    کلیدواژگان: دارچین، سیستم تولید مثل نر، موش کوچک آزمایشگاهی، تستوسترون
  • رقیه گشمرد، زهرا کاشانی نیا، فیروزه ساجدی، مهدی رهگذر صفحه 79
    مقدمه و هدف
    تغذیه در سال های نخستین زندگی دارای اهمیت خاصی بوده و مادران دارای نقش برجسته ای در رشد و تکامل کودکان می باشند. هدف این پژوهش تاثیر آموزش تغذیه به مادران بر الگوی غذایی کودکان نوپای 3012 ماهه می باشد.
    مواد و روش ها
    این یک مطالعه نیمه تجربی می باشد که در سال 1385 انجام گرفت، نمونه ها شامل 242 مادر و کودک نوپای آن ها بود که به مراکز بهداشتی درمانی منطقه 4 تهران مراجعه می کردند. تخصیص نمونه به مراکز به روش نسبتی جمعیت بوده. سپس نمونه ها به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گردآوری اطلاعات، یک بار در ابتدای نمونه گیری و بار دیگر یک ماه پس از اتمام مداخله با استفاده از سه ابزار پرسش نامه، ترازو و متر نواری صورت گرفت. در طی سه ماه، مادران پنج بار در برنامه آموزش تغذیه شرکت نموده و پرسش نامه بسامد خوراک را تکمیل نمودند. پژوهشگر پس از دریافت فرم بسامد در هر نوبت، آموزش های لازم را به مادران گروه مداخله به صورت چهره به چهره ارایه می نمود. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS وآزمون های آماری کای دو، تی زوجی وآنالیز واریانس داده های تکراری تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    قبل از مداخله امتیاز پرسش نامه نحوه تغذیه (859/6) و امتیاز Z (789/2) بود و پس از مداخله امتیاز پرسش نامه نحوه تغذیه (983/7) و امتیاز Z (722/1) شد. قبل از مداخله از نظر مصرف گوشت، قند و چربی، امتیاز پرسش نامه نحوه تغذیه و امتیاز Z اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت، ولی پس از مداخله از نظرمصرف گوشت و قند و چربی، امتیاز پرسش نامه نحوه تغذیه و امتیاز Z اختلاف معنی داری بین دو گروه مشاهده شد(001/0=p).
    بحث و نتیجه گیری
    قبل از مداخله در دوگروه مصرف گوشت و قند، چربی بیش از مقدار طبیعی بوده که پس از مداخله در گروه مداخله کاهش و مصرف میوه و سبزیجات افزایش یافت. امتیاز نحوه تغذیه قبل از مداخله در هر دو گروه در حد متوسط بوده که پس از مداخله در گروه مداخله افزایش یافت.امتیاز Zقبل از مداخله افزایش وزن را در دو گروه نشان داد که پس از مداخله در گروه مداخله کاهش یافت.
    کلیدواژگان: آموزش تغذیه، الگوی غذایی، کودک نوپا
  • هیبت الله صادقی، عصمت رادمنش، مهدی اکبرتبار، رضا محمدی، حبیب الله ناظم صفحه 91
    مقدمه و هدف
    دیابت شیرین سندرمی است که اولین مشخصه آن اختلال در متابولیسم گلوکز در بدن می باشد که در نتیجه نقص در ترشح انسولین، عملکرد انسولین یا هر دو می باشد و باعث اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، لیپید و پروتئین می شود. چندین گونه دارویی از جمله؛ سیر، شنبلیله، شاه توت،ریحان و گون با خواص هیپوگلیسمیک شناسایی شده اند. هدف از این مطالعه بررسی اثرات هیپوگلیسمیک بوماداران در موش های صحرایی سالم و دیابتی شده به وسیله استرپتوزوسین می باشد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش یک مطالعه تجربی می باشد که در سال 1387 در دانشکده پزشکی یاسوج بر روی 48 سر موش نژاد ویستار انجام شده است. موش ها به دو گروه سالم و دیابتی شده با استرپتوزوسین تقسیم شدند. هر گروه به چهار گروه کنترل (دریافت کننده سرم فیزیولوژی) و گروه های دریافت کننده 100، 200 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره آبی الکلی بومادران روزانه به مدت یک ماه تقسیم شدند و سطح گلوکز خون آن ها اندازه گیری شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری تی و آنالیز واریانس یک طرفه مورد تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    در پایان ماه کاهش معنی داری در سطح گلوکز خون در موش های دیابتی دریافت کننده 100، 200 و 300 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره بومادران در مقایسه با گروه کنترل مشاهده شد(001/0p<). همچنین کاهش معنی داری در سطح گلوکز خون موش های نرمال دریافت کننده300 میلی گرم بر کیلوگرم عصاره بومادران مشاهده شد، اما اثر معنی داری بر میزان گلوکز خون سایر موش های نرمال مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره آبی الکلی گیاه بومادران باعث کاهش میزان گلوکز خون در موش های دیابتی می شود.
    کلیدواژگان: دیابت، بومادران، گلوکز خون، استرپتوزوتوسین
  • مرضیه حسینی، لیلا نیک روز، عبدالله پورصمد، سید علیرضا تقوی، عبدالرضا رجایی فرد صفحه 101
    مقدمه و هدف
    سندرم روده تحریک پذیر شایع ترین اختلال عملکردی روده ای است و روده و مغز با هم در این سندرم درگیر هستند. درمان ترکیبی طبی آرا م سازی جهت کاهش اضطراب و بهبود کیفیت زندگی در این بیماران پیشنهاد شده است، لذا این پژوهش با هدف تعیین تاثیر انجام آرام سازی بنسون بر میزان اضطراب و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر انجام گرفته است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه یک کارآزمایی بالینی است که در سال 1383 بر روی 30 بیمار مراجعه کننده به درمانگاه های شهید فقیهی و مطهری شیراز انجام گرفت. این بیماران مبتلا به سندرم روده تحریک پذیر بوده و از ابتلاء به بیماری آنها حداقل 3 ماه گذشته و تحت برنامه درمانی یکسان سندرم روده تحریک پذیر قرار داشته و هیچ درمان دیگری مثل هیپنوتیزم و هموپاتی دریافت نمی کردند و هیچ یک از نمونه ها به بیماری گوارشی دیگر یا بیماری روانی شناخته شده ای مبتلا نبودند.بیماران به طور تصادفی به دو گروه کنترل (15نفر) و آزمایش (15نفر) تقسیم شدند. گروه کنترل و آزمایش برنامه درمانی یکسانی داشتند و تفاوت آنها تنها در به کار گیری آرام سازی بنسون به مدت 3 ماه به وسیله گروه آزمایش بود. میزان اضطراب و کیفیت زندگی کلیه بیماران با استفاده از دو پرسشنامه، یکی پرسشنامه سنجش میزان اضطراب(اسپیل برگر) و دیگری پرسشنامه کیفیت زندگی در رابطه با بیماران سندرم روده تحریک پذیر قبل، یک هفته و سه ماه پس از مداخله اندازه گیری و مقایسه شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های آماری مجذور کای، تحلیل واریانس داده های مبتنی بر تکرار و من ویتنی تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    قبل از مداخله دو گروه از نظر میزان اضطراب تفاوت آماری معنی داری نداشتند و از نظر ابعاد کیفیت زندگی به جز بعد ارتباطات بین فردی اختلاف آماری معنی داری وجودنداشت. یک هفته پس از مداخله کاهش میانگین اضطراب در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل به اختلاف آماری معنی داری نرسید و درمورد کیفیت زندگی در گروه آزمایش افزایش آماری معنی داری در ابعاد عدم آرامش، نگرانی از سلامت، عملکرد اجتماعی و ارتباطات بین فردی مشاهده شد(05/0 = p) و در سایر ابعاد تفاوت آماری معنی داری بین دو گروه مشاهده نشد. سه ماه بعد در گروه آزمایش میزان اضطراب نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشته و در مورد کیفیت زندگی این گروه در ابعاد عدم آرامش، تداخل با فعالیت، تصورجسمی ازخود، نگرانی از سلامت، پرهیز غذایی، عملکرد اجتماعی و ارتباطات بین فردی نسبت به گروه کنترل کاهش معنی داری داشته(001/0 = p) و در بعد ارتباط جنسی کاهشی نسبت به گروه کنترل مشاهده نشد. تغییرات معنی داری در میزان اضطراب و کیفیت زندگی گروه کنترل در این فاصله زمانی ایجاد نشده و می توان گفت وضعیت این گروه تقریبا ثابت و یا بدتر شده است.
    نتیجه گیری
    انجام آرام سازی بنسون با بهبود اضطراب در بیماران سندرم روده تحریک پذیر موجب ارتقای کیفیت زندگی در این بیماران می شود، لذا پیشنهاد می شود به عنوان بخشی از برنامه های درمانی این بیماران مد نظر قرار گیرد.
    کلیدواژگان: آرام سازی بنسون، کیفیت زندگی، سندرم روده تحریک پذیر
  • سرور آرمان، افسانه کرباسی عامل، احمد حیدری صفحه 113
    مقدمه و هدف
    شب ادراری یک اختلال نسبتا شایع در میان کودکان است که می تواند باعث افسردگی و کیفیت زندگی پایین در مادران گردد. از آنجا که خانواده نقش مهمی در سلامت روانی فرزند دارد می توان چنین انتظار داشت که افسردگی مادر می تواند باعث شب ادراری در فرزند گردد، تا به حال رابطه افسردگی مادر با شب ادراری به طور مستقیم مطالعه نشده است، هدف از این مطالعه ارتباط شب ادراری کودکان با افسرگی مادران می باشد.
    مواد و روش ها
    این یک مطالعه مقطعی به صورت مورد شاهدی می باشد که در سال های 1384 1383 بر روی 192 کودک و هر گروه 96 کودک (48 دختر و 48 پسر) مبتلا به شب ادراری مراجعه کننده به درمانگاه های اطفال وابسته به دانشگاه علوم پزشکی شهر اصفهان انجام شد. این افراد به عنوان گروه مورد در نظر گرفته شده و 96 کودک دیگر غیر مبتلا به شب ادراری (48 دختر و 48 پسر)، به عنوان گروه شاهد انتخاب شدند. میانگین سنی هر دو گروه مشابه و به طور تقریبی 9 سال بود. سپس مادران این کودکان پرسشنامه افسردگی بک را تکمیل نمودند. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون آماری مجذور کای تجزیه و تحلیل گردید.
    یافته ها
    درصد فراوانی نسبی افسردگی در گروه مورد به طور معنی داری بیشتر از گروه شاهد بود (001/0< p). در صد فراوانی نسبی افسردگی در مادرانی که دختر مبتلا به شب ادراری داشتند به طور معنی داری بیشتر از مادران دارای پسر مبتلا بود (04/0= p)، اما درصد فراوانی نسبی افسردگی در مادرانی که دختر غیر مبتلا داشتند، تفاوت معنی داری با مادران افسرده دارای پسر غیر مبتلا نداشت.
    نتیجه گیری
    شب ادراری در کودکان (خصوصا دختران) با افزایش افسردگی در مادران همراه است. پس در درمان شب ادراری کودکان خصوصا دختران، توجه به امر درمان افسردگی مادران و حمایت های لازم از آنها ضروری به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: شب ادراری، افسردگی، پرسشنامه افسردگی بک
  • مهرداد رضایی، حمیدرضا غفاریان شیرازی، خدیجه بلاغی اینانلو، حسام هاشمی صفحه 121
    مقدمه و هدف
    پرخطرترین دوران زندگی هر فرد چند روز اولیه زندگی اوست، به طوری که میزان مرگ و میر در این روزها برابر با عمر است. یکی از دلایل این امر، آسیب های زایمانی است. استفاده از اطلاعات مربوط به میزان انواع آسیب های زایمانی و عوامل احتمالی مرتبط به آن می تواند زمینه ساز اقدامات مداخله ای جهت کاهش عوامل قابل پیشگیری آسیب های موقت و یا دایمی در نوزادان قرار گیرد. هدف از این پژوهش تعیین آسیب های زایمانی و عوامل احتمالی مرتبط با آن در نوزادان متولد شده بوده است.
    مواد وروش ها
    این یک مطالعه توصیفی به صورت طولی بود که بر روی 2005 نوزاد متولد شده در بیمارستان امام سجاد (ع) یاسوج در سال 1384 انجام شد. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه ای بود که در آن میزان بروز آسیب های زایمانی و عوامل احتمالی مرتبط با آن ثبت گردید. داده های جمع آوری شده با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون مجذورکای مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    در این تحقیق مشخص شد که از بین 2005 نوزاد مورد بررسی، 1412 نفر (4/70 درصد) به روش زایمان طبیعی و 593 نفر(6/29 درصد) به روش زایمان سزارین متولد شدند که تعداد 153 نفر (8/10 درصد) از زایمان های واژینال و تعداد 22 نفر (7/3 درصد) از زایمان های سزارین با آسیب زایمانی همراه بوده است. در مجموع 204 مورد آسیب زایمانی در 175 نوزاد (7/8 درصد) گزارش شد که این آسیب ها به ترتیب شامل؛ کاپوت سوکسیدانئوم 75 مورد (7/36 درصد)، خونریزی تحت ملتحمه 57 مورد (9/27 درصد)، سفال هماتوما 21 مورد (2/10 در صد)، اریتم و خراشیدگی صورت 18 مورد (8/8 درصد)، اکیموز صورت 13 مورد (3/6 درصد)، آنسفالوپاتی هیپوکسیک ایسکیک 7 مورد (4/3 درصد)، فلج شبکه بازویی 7 مورد (4/3 درصد)، شکستگی استخوان ترقوه 3 مورد (4/1 درصد)، فلج عصب صورتی یک مورد (4/0 درصد) و سایر ضایعات پوستی 2 مورد (9/0 درصد) بودند، عوامل خطرزا شامل؛ زایمان سخت واژینال، بالا بودن سن جنینی، نمره آپگار پایین دقیقه اول، شیفت کاری شب پرسنل زایشگاه، استفاده از واکیوم و دیستوشی شانه بودند.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه حاکی از میزان بالای آسیب های زایمانی در جمعیت مورد مطالعه است. با توجه به اینکه برخی از عوامل خطرزای به دست آمده در این مطالعه قابل پیشگیری می باشد، لذا لازم است برای حذف یا کاهش آن ها، اقدامات پیشگیرانه به عمل آید.
    کلیدواژگان: نوزاد، آسیب زایمانی، عوامل خطرزا
  • محمدرضا رزاقی، سید حمیدنیکنام، مجتبی محمدحسینی، علیرضا رضایی، بابک جوانمرد، ایرج رضایی صفحه 131
    مقدمه و هدف
    کانسر ترانزیشنال لگنچه کلیه، یکی از تومورهای برخاسته از اروتلیوم سیستم ادراری فوقانی است. رخداد کانسر ترانزیشنال لگنچه کلیه نسبت به موارد مشابه کانسر ترانزشینال مثانه فوق العاده نادر بوده و به علاوه با تاخیر در تشخیص صحیح بیشتری همراه است. با یافتن شواهد بالینی اختلالات نورولوژیک و با تایید وجود متاستازهای مغزی در مطالعات تصویرنگاری می توان به کمک روش های کم تهاجمی مانند چاقوی گاما و همچنین رژیم شیمی درمانی، طول عمر و کیفیت زندگی بیماران را بهبود بخشید. در این مقاله یک مورد کانسر ترانزیشنال لگنچه کلیه با تظاهرات غیر معمول مغزی گزارش شده است.
    معرفی بیمار: بیمار مردی 61 ساله بود که در سال 1384 با شکایت همی پارزی، اختلال حافظه، علایم سایکوتیک، علایم نورولوژیک مربوط به متاستازهای متعدد مغزی و بدون علایم و شکایت ارولوژیک به بیمارستان شهدای تجریش تهران مراجعه نمود. در بررسی های به عمل آمده کانسر ترانزیشنال لگنچه کلیه چپ با متاستازهای مغزی (لوب های پاریتال و فرونتال) تشخیص داده شد و تحت عمل جراحی حمایتی رادیکال نفرویورتکتومی چپ و چاقوی گامای استریوتاکسیک رادیوسرجری جهت متاستازهای مغزی قرار گرفت و به دنبال آن تحت شیمی درمانی قرار گرفت و بعد از مدت 34 ماه بررسی بیمار همچنان در قید حیات می باشد.
    نتیجه گیری
    هر چند متاستاز از ترانزیشنال سل کارسینومای لگنچه کلیه به مغز بسیار نادر است، ولی با وجود روش های کم تهاجمی مانند چاقوی گامای رادیوسرجری و هم چنین رژیم های شیمی درمانی مؤثر جهت درمان تومور اروتلیال متاستاتیک، چنین بیمارانی را می توان با موربیدیتی کم تحت درمان قرار داد و باعث افزایش بقاء و افزایش کیفیت زندگی در آنها شد.
    کلیدواژگان: کانسر ترانزیشنال، لگنچه کلیه، متاستاز مغزی
|
  • Khani H. , Abedini M. , Zarvani A. , Azadmarzabadi E.Md. Montazeri A. , Roshanbakhash R. , Ghorbani A.Bsc Page 1
    Introduction &
    Objective
    Migraine is the most common cause of headache. The aim of the present study was to evaluate the effects of topiramate (TPM) in the prevention of drug-resistant migraine headache.
    Materials and Methods
    This is a double-blind clinical trial conducted on 70 patients between ages 15 to 45 years referred to the Bu Ali Sina Hospital in Sari with a history of migraine attacks based on International Headache Society criteria for a period of more than one years with a minimum incidence of 1 to 6 attacks per month. The drug rate performance was assessed by response rate to treatment, mean changes in the number and severity of migraine attacks compared with the placebo group for 3 months. Collected data were analyzed using analysis of variance (ANOVA), Newman-Keuls and Spearman’s Coefficient Rank Correlation as the post hoc tests. GRAPHPAD software was used for analysis of the data.
    Results
    66 of 70 patients completed the study. The mean age of the patients was 30.33±7.9 years. A significant reduction in the severity and frequency of migraine attacks was seen in all months (P < 0.0001) for topiramate treated group in compare to placebo group. Responder rate for patients treated with TPM was significantly higher than placebo group (63.6%, P<0.0001) in the 3rd month of the treatment Side effects of treatment were transient and well tolerated.
    Conclusion
    Low dose of TPM showed significant efficacy in prevention of migraine attacks within the first, second, and third month of treatment. Low dose of TPM seems to be a good therapeutic option for the patients with refractory migraine.
  • Atefi M.Bsc, Mortazavi Smj.Md, Roshan-Shomal P.Bsc, Raadpey N.Bsc, Motazedi S.Bsc, Darvish M.Bsc, Òeslami J Page 13
    Introduction &
    Objective
    Over the past decade the US army has widely studied new technologies for stopping sever hemorrhages and has introduced an effective Zeolite based hemostatic agent. On the other hand, Mortazavi and his colleagues previously reported the bio-stimulatory effects of the topical application of radioactive lantern mantle powder on wound healing. Their subsequent studies showed significant changes in some histological parameters concerning healing. In this light, here the bio-stimulatory effect of burned radioactive lantern mantles powder as well as two minerals; bentonite and zeolite are presented.
    Materials and Methods
    This experimental study was conducted in the center for radiological studies, Shiraz University of Medical Sciences in 2008. Fifty male Wistar rats were divided randomly into 5 groups of 10 animals each. Following anesthesia, animals’ tails were cut at a thickness of 5 mm by using a surgical scissor. No intervention was made on the animals of the 1st group. The 2nd to 4th group received topical non-radioactive lantern mantle powder, radioactive lantern mantle powder, Bentonite mineral or a mixture of Bentonite-Zeoliteat minerals respectively. After treatment with above mentioned agents, the volume of blood loss was measured using a scaled test-tube. The bleeding time and clotting time were also measured using a chronometer. SPSS software was used for statistical analysis. ANOVA was used for comparing the means of each parameter in the 5 groups.
    Results
    The the volume of blood loss, bleeding and clotting times in control animals were 4.39±1.92 cc, 112.10±39.60 sec and 94.9±54.26 sec, respectively. In the 5th group in which the animals were treated with a mixture of Bentonite-Zeoliteat minerals, the volume of blood loss, bleeding and clotting times were 1.31±0.60 cc, 34.50±4.65 sec and 24.2±4.61 sec, respectively.
    Conclusion
    This is the 1st investigation that studied the alterations of bleeding and clotting times following the use of lantern mantle powder as well as bentonite or the mixture of bentonite-zeolite minerals. The results obtained in this study clearly show the significant effect of the volume of blood loss as well as the bleeding time following the topical use of the mixture of bentonite-zeolite minerals. The radioactive and non-radioactive lantern mantle and the bentonite mineral alone had considerable effects but overally the magnitude of the effect was less than that of the mixture of bentonite-zeolite minerals.
  • Kouhpayeh A.Msc, Mirkhani H. , Nekooeian Aa. , Saint D. Page 25
    Introduction &
    Objective
    Flavonoids are polyphenolic compounds, which are considered as antioxidants due to their ability to scavenge free radicals and inhibit enzymes in oxygen-reduction pathways. Various studies have shown that these products reduce the cardiovascular disease mortalities. Heart failure is one the main cause of mortality in diabetic patients. It is believed that diabetes has deleterious cardiomyopathic effects, which would lead to heart failure. Several evidences indicate that oxidative stress is an important factor in the pathogenesis of diabetic complications, including cardiomyopathy. The objective of the present study was to examine the effects of hesperidin on cardiac function parameters in experimental diabetes mellitus type 1 (DM1).
    Material and Methods
    Diabetes mellitus was induced in rats by single intraperitoneal injections of streptozotocin (60mg/kg). Diabetic rats were given oral Hesperidin (500 mg/kg) for two months. Afterwards, the animal's hearts were used to study left ventricular systolic pressure (LVSP), rate of rise (+dP/ dT) and rate of decrease (-dP/ dT) of left ventricular pressure, using Langendorff isolated heart apparatus.
    Results
    Diabetes significantly reduced the LVSP, +dP/ dT and -dP/ dT compared to the control group(p<0.05). Hesperidin significantly improved all measured parameters in diabetic animals(p<0.05).
    Conclusion
    These results show that hesperidin can improve diabetic cardiomyopathy in experimental diabetes mellitus.
  • Sirati Sabet M. , Geibi N. , Abbasi E. , Khabbaz F.Bsc Page 37
    Introduction &
    Objective
    Diabetes mellitus is a common disease in human societies. Proteins non-enzymatic glycation has deleterious effects on the structure and function of proteins. Non-enzymatic glycosylation of proteins can be involved in the pathogenesis of diabetic complications such as retinopathy and nephropathy. One way of preventing this reaction is the use of medicinal plants.Chamomile, clove and garlic are herbs which their alkaloid compounds have antioxidant property. The aim of this study was to evaluate the effect of chamomile, clove and garlic extract on non-enzymatic glycosylation of albumin.
    Materials and Methods
    In this experimental study, hydroalcoholic extract of chamomile, clove and garlic was prepared. In vitro albumin glycosylation reaction was carried out in presence of different concentrations (0.01, 0.05 and 0.1 g/L) of chamomile, clove and garlic extracts and level of glycosylated albumin was measured. Non-enzymatic glycosylation of albumin was determined by nitrobluetetrazuliom method. Absorbance changes were measured in 530 nm by Eppendorf spectrophotometer.
    Results
    In this study, chamomile extract in 0.01, 0.05 and 0.1 g/L of its concentrations had respectively 9%, 17% and 26%, inhibitory effect on albumin glycosylation. Albumin glycosylation reaction was inhibited 23% by 0.01 g/L concentration of clove and garlic extracts and the level of inhibition of albumin glycosylation decreased by increasing of extracts concentration. Chamomile extract with 0.1 g/L concentration has the most effect among the studied extracts.
    Conclusion
    In this study, chamomile extract inhibited the in vitro albumin glycosylation reaction. Clove and garlic extracts showed inhibitory effect in low concentration but this effect decreased with increasing of the extract concentration.
  • Kakooei H. , Zamanian Ardakani Z. , Karimian M. , Ayttollahi T. Page 47
    Introduction &
    Objective
    It is well established that adrenal hormone cortisol has long been used in human psychobiological studies as a biological marker of circadian rhythm, stress, and anxiety. There is little information, however, about the interrelationships of night work, plasma cortisol levels in females’ nurses of the developing countries. The aim of the present study was to compare circadian cortisol profile between two groups of nurses with shift and permanent work in a Hospital affiliated to Shiraz University of Medical Sciences, Iran, between January 2006 to September 2008.
    Materials and Methods
    In this experimental study, we examined the reproducibility of plasma cortisol levels during one month period in 34 shift work nurses and 10 permanent day shift works. We evaluated potential associations between night work and hormone levels, using current and shift work information for the health care shift workers.
    Results
    The results clearly revealed that shift work significantly increased nighttime cortisol levels (34.93 μg/dl) during night shift and decreased the peak levels of cortisol in the morning (39.03 μg/dl). During the work shift the plasma cortisol presented a decreased concentration in the morning and increasing levels (44.93 μg/dl) by the end of the evening. In contrast, the permanent day work nurses, who had never worked at night shifts, showed a lowest secretion of cortisol during the first half of night time sleep (10.02 μg/dl), and a peak value of the cortisol after awakening at 07:00 h (59.75 μg/ml). We also observed a significant association between night work and increased levels of cortisol over the remaining of the day.
    Conclusion
    It can be concluded that nurses with night shift work have an abnormal cortisol secretion profile. Shift work nurses on rotating night shifts seem to experience changes in hormones levels that may be associated with increased of circadian disorders risk observed among night – shift workers.
  • Ghanbari Hassanabad A. , Mesbah Ardekani Sf. , Namavar Mr. , Khademi B. , Karbalaydoust S.Msc Page 57
    Introduction &
    Objective
    Neuron tracing is a novel method that is used for detecting communications between cells, tracing nervous pathways, and recognizing the nuclei relating to different pathways. One of the most common tracing methods is putting cutting end of nerve inside the tracer solution. This method is so sensitive that improper insertion of the nerve inside a solution or histological preparation, would lead not to observing the tracers. We evaluated methods for observing tracers.
    Material and Methods
    10 adult dogs were assigned into two groups. In the first group, the superior laryngeal nerve was cut and its proximal end, after washing and des-heating, was put inside the horse radish peroxidase (HRP) solution. In the second group, after washing the proximal cutting end of superior laryngeal nerve, we separated tiny vessels supplying the nerve to prevent hemorrhage. Then, by using the needle (gauge 22), 2-3 distal end of nerve sheath was precisely removed and nerve fibers were separated and kept inside the HRP solution. In both groups, nerve end was kept inside the HRP solution for 2 hours. Three to five days later, after perfusion and fixation their head and neck, their pons, medulla oblongata, three upper spinal segments and vagal ganglions were removed, sectioned and prepared histochemically and stained with thionin.
    Results
    The number of labeled cells in the first group was less (2-4 cells per section) than the second group (4-8 cells). This difference was statistically significant (P < 0.05).
    Conclusion
    This study showed that separating nerve fibers and fixation of nerve end inside the solution increased the absorption of tracer.
  • Modaresi M. , Messripour M. , Rajaei R. Page 67
    Introduction and
    Objective
    Cinnamon is a plant with the scientific name Cinnamomum zeylanicum that belongs to the Lauraceae family. This plant has many therapeutic effects; one of them is the increasing of sexual desire. This study was conducted to find out the effects of Cinnamon extracts on reproductive physiology of male laboratory mice.
    Materials And Methods
    Animals were assigned in six groups, each consisted of eight mice. The mice groups were experimental groups (1, 2, 3, 4) and two control and placebo groups. All animals were kept in same condition. Different doses of Cinnamon hydro-ethanolic extract (50,100,200 and 400mg/kg/2day) were injected, intraperitonealy, to animals for 20 days while the control group received normal saline plus ethanol. The most important parameters in this study were included: variation in testicles weight, probabe histological changes in testes, changes in number of sexual cells and density of LH, FSH and testosterone in blood of the subjects.
    Results
    The results indicated that cinnamon can significantly increase the level of LH and FSH in doses of 200, 400 mg/kg. The density of testosterone increased in dose of 50, 100 mg/kg also the number of sperms and primary spermatocytes raise in 100, 200 and 400 cinnamon extract while no significant changes were observed in weight of testicles and also in histological findings.
    Conclusion
    The findings of this research indicated the positive effects of cinnamon extract on male reproductive system and hormonal changes in pituitary-gonad axis because sperm count and secretion of FSH hormone had a meaningful significance in dose of 200 and400 mg/kg of the cinnamon extract.
  • Gashmard R., Kashani Nia Z., Sajedi F., Rahgozar M Page 79
    Introduction &
    Objective
    Considering the importance of nutrition in early years and mother’s prominent role, the objective of the present study was to evaluate the impact of nutritional education to mothers on 12-30 months toddlers food pattern.
    Materials and Methods
    In this quasi-exprimental study subjects were consisted of 242 mothers with their 12-30 months toddlers who were referring to health-care centers in Tehran, Iran, in 2006. After defining the number of the samples, allocation of each health-care center was done by PPS1 method and then sequentially distributed into two groups, intervention and control. Data collection was done in two stages: at the beginning of the study and one month after intervention by three tools 1)questionnaire 2)scale 3)tape meter. During three months, mothers who participated in nutrition education program completed the FFQ. The researcher gave adequate comments to intervention group by face to face teaching. Data analysing was done by chi-squre, paired t.test & analysis of variance of repeated measures.
    Results
    Before intervention, condition of food score was 6.859 and Z score was 2.789. After intervention, the conditionof food score was 7.983 and Z score was found to be 1.722. Before the intervention, in both groups, meat, fat, and sugar consumption was higher than normal ranges. After the intervention, fruit and vegetable consumption was increased. Before intervention, the condition of food questionnaire score was in middle range in two groups while the condition in intervention group was increased after intervention.
    Conclusion
    Z score before intervention in two groups shows overwieght, but after the intervention lossing of wieght was seen.
  • Sadeghi H. , Radmanesh E.Msc, Akbartabar Turi M. .Mohammadi R. , Nazem H. Page 91
    Introduction &
    Objective
    Diabetes mellitus is a syndrome, initially characterized by a loss of glucose homeostasis resulting from defects in Insulin secretion, insulin action both is resulting in impaired metabolism of glucose and other energy yielding fuels as lipids and protein. Several medicinal herbs have been described with hypoglycemic effects. These include: Allium Sativum, Trigonella Foenum, Marus nigra, Ocimum Sanctum, and Astragalus Ovinus. The main purpose of the present study was to determine the effect of Achillea Wilhelmsii C. Koch on blood glucose levels of diabetic rats induced by stereptozotocine (STZ).
    Materials and Methods
    In this experimental research, forty-eight male Wistar rats were divided into two groups: non-diabetic (normal) and STZ-induced diabetic mice. Each group was further divided into four groups: control (induced by normal saline) and treatment received 100, 200.and 300 mg/kg aqueous- alcoholic extract of Achillea Wilhelmsii C. Koch daily for one month. The blood glucose level was measured and Data were analyzed by t-test and ANOVA.
    Results
    At the end of first month, significant decrease was observed in blood glucose level in diabetic rats which received 100 mg/kg (p<0/001), 200mg/kg(p<0/01), 300mg/kg (p<0/001) of aqueous alcoholic extract of Achillea Wilhelmsii C. Koch in comparison with control groups. The extract had not have any significant effects on the blood glucose level of normal groups except in those which received 300mg/kg of the extract.
    Conclusion
    The results of this study showed that aqueous- alcoholic extract of Achillea Wilhelmsii C. Koch have a significant effect on reducing the blood glucose level of diabetic rats.
  • Hoseini M. , Nik Rouz L. , Poursamad A. , Taghavi A. , Rajaeefard A. Page 101
    Introduction &
    Objective
    Irritable bowel syndrom (IBS) is the most common functional bowel disorder which both the bowel and the brain are involved in this syndrom. Combined medical - relaxational therapy has been suggestd to decrease anxiety and relieve symptoms, make better feeling of self health and improve the quality of life in these patients.This study was designed to determine the effects of Benson relaxation technique on anxiety level and quality of life of patients with irritable bowel syndrome.
    Materials and Methods
    In a clinical trial, 30 patients with irritable bowel syndrom were selected and randomly placed into two groups: case and control.The control group was treated by only usual medical therapy but the case group was treated by combined medical - relaxational therapy. The two groups continued therapy for three months. The anxiety of patients was measured by Spielberger test [State& Trait Anxiety Inventory (STAI)]. The quality of life of patients with regard to irritable bowel syndrome, was measured by BS-QOI with subscales 8, before intervention,1 week and 3 months after intervention in both groups. The collected data were analyzed by descriptive and Mann-whitney, repeated measurement tast and chi-square statistical methods.
    Results
    State and trait anxiety mean of the case and control groups two weeks before and one week after intervention didn’t show any significant differences. But after three months the results showed a significant difference between the two groups(p<0.05). There wasn’t significant difference in scales of quality of life before intervention. One week after the intervention, differences of both group in four scales of dysphoria, health worry, social reaction and relationship were meaningful and the function of case group was more undesirable than that of the control group.Three months after completing the process, there wasn’t a meaningful increase in sex function in case group in comparison with the control group but there was a significant recovery in the case group in other performance scales (p<0.001). The quality of life of patients in control group compared to case group decreased or did not change significantly after 3 months.
    Conclusion
    Performing Benson relaxation therapy is effective in reducing anxiety level coinciding with improvement quality 0f life; therefore relaxation therapy can be recommended as an effective care program.
  • Arman S., Karbasi Amel A., Hydari A Page 113
    Introduction &
    Objective
    Functional enuresis, as a common psychiatric problem in children, can cause depression in mothers and also low quality of life. Considering the fact that the family has an important role in mental health of their child, it can be expected that the mother's depression can cause enuresis in her child. Up to now there had been no study about the relationship of mother's depression and child enuresis. The present study is designed with the aim of evaluating this association.
    Materials and Methods
    In this descriptive- analytic cross sectional case-control study, 48 girls and 48 boys with the diagnosis of enuresis based on criteria of DSM-IV-TR that were admitted to the clinics of Isfahan University of Medical Sciences, from 2004-2005 were selected as the case group and 96 children without enuresis (48 girls and 48 boys) as the control group. The average age of both groups was 9 years. Then the mothers of the children of both groups answered to the Beck Depression Inventory (BDI).
    Results
    The prevalence of depression in case group was significantly higher than the control group (P<0.001). The prevalence of depression in mothers with enuretic girls was significantly more than the enuretic boys (P<0.04). But the relative prevalence of depression of non enuretic girl's mothers didnt show significant diference from the non enuretic boy's mothers.
    Conclusion
    Enuresis in children, especially in girls, is accompanied by increased prevalence of mother depression as compared with the control group. So in treatment of enuresis, especially in girls, attention to the treatment of mother’s depression and her support is crucial.
  • Rezaie M. , Ghafarian Shirazi Hr. , Balaghi Einanloo K. , Hashemi H. Page 121
    Introduction &
    Objective
    The first days of life has the highest risk in everyone’s life and the mortality rate in these days is equal to the mortality rate of the whole life. One of the causes of mortality in these days is birth injuries. Determining the type and incidence of birth injuries and their risk factors can be useful in reducing the mortality rate in neonates.
    Materials and Methods
    In this descriptive analytical study, 2005 neonates who were born in Imam Sajad Hospital in Yasouj/ Iran, between the years 2005 to 2006 were studied. The rate of birth injuries and their risk factors were evaluated. Collected data were analysed by SPSS software using chi-squar test.
    Results
    Out of 2005 neonates, 70.4% born by NVD and 29.6% by cesarian section. The study showed that 10.8% of NVD and 3.7% of cesarian section neonates had birth injuries. Two hundered and four of these injuries which occured in 175 of neonates were incude: capute succedaneom (36.7%), sub conjectival hemorrhage (27.9%), cephal hematoma (10.2%), facial erythema and abrasion (8.8%), facial echymosis (6.3%), hypoxic-ischemic encephalopathy (3.4%), brachial plexus palsy (3.4%), clavicular fractures (1.4%), facial nerve palsy (0.4%) and other skin lesions (0.9%).Risk factors were included NVD (difficult vaginal delivery), high gestation age, and low Apgar score at first minute of life, shoulder dystocia, vacuum and birth at night.
    Conclusion
    The present study revealed that the incidence of birth injuries in this area is high. Considering the serious complications of birth injuries and hypoxic-ischemic encephalopathy with no treatment for some cases, it seems that using the preventing methods to reduce the prevalence of birth injuries is nessesary.
  • Razzaghi Mr. , Nicknam Sh. , Mohammad Hosseini M. , Rezaei Ar. , Javanmard B. , Rezaei I. Page 131
    Introduction &
    Objective
    Transitional cell carcinoma of renal pelvis presenting with brain metastases is a very rare case which should be diagnosed and treated in order to prevent further damages.Case: We report a rare case, who had presented with a constellation of neurological symptoms (due to multiple brain metastases), but without any urological symptoms. During evaluation of patient, we found transitional cell carcinoma (TCC) of left renal pelvis, for which palliative radical nephroureterectomy was performed.
    Conclusion
    Although transitional cell carcinoma of renal pelvis presenting with brain metastases is a very rare case, but the patient was managed with gamma knife stereotactic radiosurgery for the metastatic lesions. Afterward he received four cycles of paclitaxel and carboplatin chemotherapy. The patient is alive with stable disease at 32- months’ follow-up.