فهرست مطالب

طب جنوب - سال چهارم شماره 2 (اسفند1380)

مجله طب جنوب
سال چهارم شماره 2 (اسفند1380)

  • تاریخ انتشار: 1380/12/10
  • تعداد عناوین: 11
|
  • فریدون عزیزی، ایرج نبی پور، فرشته قاسمی، شهریار کیایی، رضا برادرجلیلی صفحه 79
    سرطان مدولری تیروئید (Medullary Thyroid Carcinoma;MTC) به دو صورت اسپورادیک و سندرم های نئوپلازی اندوکرین چندگانه موروثی تیپ 2 به شکل اتوزومال غالب، روی می دهد. تشخیص میان MTC اسپورادیک و موارد موروثی برای درمان و پیگیری بالینی بیماران و خانواده آنان حائز اهمیت بسیار است. ژن مستعد کننده برای انواع موروثی سرطان مدولری تیروئید، پروتوانکوژن RET است. به منظور شناسایی موارد سرطان مدولری تیروئید، موروثی بر اساس آنالیز DNA و همچنین شناسایی موتاسیون های پروتوانکوژن RET در خانواده این بیماران، تعداد 24 بیمار با MTC (شامل 20 مورد MTC اسپورادیک ظاهری، یک مورد MEN 2A، یک مورد MEN 2B و دو مورد MTC فامیلیال) از بیمارستان ها و کلینیک های دانشگاهی تهران، مورد آنالیز ژنتیکی در اگزون های 10 و 11 پروتوانکوژن RET قرار گرفتند. DNA ژرم لاین از گلبول های سفید خون محیطی استخراج و با استفاده از پرایمرهای مربوط به اگزوون 10 و 11 پروتوانکوژن RET، تکثیر (PCR) شدند و با استفاده از آنزیم های محدودالاثر (Restriction enzymes) مورد آنالیز قرار گرفتند.
    یکی از بیماران گروه MTC اسپورادیک ظاهری، دارای موتاسیون در اگزون 10 (Cys620→Arg14) و تنها بیمار با MEN 2A نیز دارای موتاسیون در اگزون 11 (Cys634→Trp+) بود، مابقی بیماران فاقد موتاسیون در اگزون های مورد بررسی بودند. تعداد 3 نفر (12،28 و 39 ساله) از 6 نفر از اعضاء خانواده بیمار با MEN 2A نیز دارای همان نوع موتاسیون (Cys634→Trp+) بودند. بنابراین، تمام بیماران با MTC (چه بصورت موروثی و چه بصورت اسپورادیک ظاهری) می بایست برای موتاسیون های شناخته شده ژرم لاین RET بررسی شوند. با این رهیافت، می توان نسبت به تیروئیدکتومی پروفیلاکسی حاملین موتاسیون پروتوانکوژن RET اقدام نمود.
    کلیدواژگان: سرطان مدولری تیروئید، پروتوانکوژن، RET، موتاسیون
  • محمدحجت فرسنگی، نعمت الله صاحبانی، علی موحد، رحیم طهماسبی، محمد رایانی صفحه 88
    ایران یکی از مناطق اندمیک ژیاردیازیس می باشد و در حال حاضر جهت درمان آن از داروهایی مثل مترونیدازول، فورازولیدن و کیناکرین استفاده می شود. این داروها دارای یکسری عوارض جانبی بوده و بهمین جهت، استفاده از داروهای گیاهی که دارای اثرات جانبی بسیار کمی می باشند از اهمیت بالایی برخوردار است. در این تحقیق غلظتهای مختلف اسانس، عصاره جوشانده و عصاره سوکسیله آویشن پهن (غلظت های تام،1:2،1:4،1:10،1:50و1:100)، در مقایسه با داروی مترونیدازول بر روی کیست ژیاردیا، در دو زمان 30 و 60 دقیقه مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان داد که غلظت تام اسانس آویشن با میانگین کشندگی 1/91 درصد (ماکزیمم و مینیمم کشندگی بترتیب 8/97 و 8/77 درصد) در مقایسه با داروی مترونیدازول با میانگین کشندگی 4/89 درصد (ماکزیمم و مینیمم کشندگی بترتیب 6/95 و 3/83)، عصاره جوشانده آویشن با میانگین کشندگی 7 درصد (ماکزیمم و مینیمم بترتیب 20 و صفر درصد) و عصاره سوکسیله آویشن با میانگین کشندگی 8/13 درصد (ماکزیمم و مینیمم بتریب 22 و 8 درصد) بعد از 60 دقیقه، دارای بیشترین اثر کشندگی بر روی کیستهای ژیاردیا می باشد. بنابراین می توان از اسانس آویشن بعنوان جایگزین مناسبی برای مترونیدازول نام برد که جهت اثبات این امر می بایست کار آزمایی های بالینی مناسبی طراحی شود.
    کلیدواژگان: طب گیاهی، ژیاردیا، آویشن، مترونیدازول
  • فریبا کریمی، سیروس عباسی، علیرضا باطنی صفحه 96
    گیاه دارویی مریم نخودی یا کالپوره (Teucirium Polium) در بسیاری از کشورهای منطقه و نیز در مناطق مختلف استان بوشهر می روید و بومیان از آن در درمان دردهای نفخ شکمی، قندخون، فشار خون و چربی خون استفاده می کنند. در این مطالعه تاثیر آن بر کنترل قند خون در بیماران دیابتی نوع دوم مورد مطالعه قرار گرفته و اثر آن با داروی خوراکی گلی بن کلامید مقایسه شد. تعداد 43 بیمار مبتلا به دیابت نوع 2، پس از یکسان سازی از نظر سن، طول مدت بیماری و شاخص توده بدنی (BMI) در دو گروه شامل: 19 بیمار در گروه اول (قرص گلی بن کلامید) و 24 بیمار در گروه دوم (داروی گیاهی) قرار گرفتند و به مدت 42 روز داروهای مذکور را مصرف کردند. برای بیماران در سه نوبت، یک روز قبل از شروع مطالعه، پانزده روز بعد و در پایان 6 هفته، آزمایشات مختلف شامل میزان هموگلوبین گلیکوزیله،(HbA1c) چربی های خون، تست های کبدی و معاینات بالینی شامل قد، وزن و فشار خون انجام گردید. دوز گیاه دارویی برای بیماران گروه 2 به میزان 125 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن در روز در نظر گرفته شد که به روش دم کرده پودر گیاه، مورد مصرف قرار گرفت. میانگین هموگلوبین گلیکوزیله در هر دو گروه کاهش یافت، همچنین میانگین تری گلیسیرید و کلسترول تام در گروه 2 کاهش نشان داد (05/0 P<). شاخص توده بدنی (BMI) نیز در گروه 2 کاهش یافت (05/0 P<) ولی در گروه 1 تفاوتی مشاهده نگردید. هفت نفر از بیماران گروه 2 دچار کاهش اشتها شدند و تست های عملکرد در هیچ یک از دو گروه تغییر محسوسی پیدا نکرد. بررسی حاضر نشان داد که مصرف داروی گیاهی مریم نخودی میزان متوسط قند خون را در مدت مصرف آن کنترل و اثرات آن مشابه قرص گلی بن کلامید می باشد. همچنین تاثیر آن به مقدار غذای مصرفی و اشتهای بیماران و نیز شاخص توده بدنی و چربی های خون قابل توجه است و توصیه می شود این گیاه به عنوان دارویی مناسب در کنترل قند خون بیماران دیابتی مورد مطالعات دقیق قرار گیرد.
    کلیدواژگان: گیاه مریم نخودی، گلی بن کلامید، دیابت نوع 2، HbA1c، BMI، لیپید
  • عبدالرحمن رستمیان، محمدحجت فرسنگی، زهرا امیر غفران صفحه 104
    بیماری SLE یک بیماری خود ایمن سیستمیک است که در این بیماری، سیستم ایمنی افراد مبتلا بطور اختصاصی بر علیه DNA دو رشته ای، اتوآنتی بادی می سازد. برای اندازه گیری این آنتی بادی ها و تشخیص بیماری SLE روش های مختلفی مثل تست ایمونوفلورسنت، الیزا و رادیوایمونواسی وجود دارد. روش الیزا در حال حاضر بصورت کیت های آزمایشگاهی خارجی در اختیار محققین و آزمایشگاه ها می باشند. هدف از تحقیق حاضر ارزیابی بالینی کیت الیزا طراحی شده در مرکز پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی بوشهر جهت اندازه گیری آنتی بادی های ضد DNA دو رشته ای بود. نمونه های سرم 100 بیمار مبتلا به SLE و 100 فرد طبیعی، جهت تشخیص وجود آنتی بادی های ضد DNA دو رشته ای با استفاده از کیت طراحی شده داخل و کیت استاندارد مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که کیت الیزای طراحی شده دارای حساسیت 2/97 درصد و ویژگی 99 درصد بوده و ارزش اخباری مثبت و منفی و دقت (Accuracy) آن بترتیب 2/97 و 1/93 درصد و 96/0 می باشد. نتایج فوق نشاندهنده حساسیت و ویژگی بالای کیت طراحی شده فوق جهت اندازه گیری آنتی بادی های ضد DNA دو رشته ای می باشد.
    کلیدواژگان: الیزا، آنتی بادی های ضد DNA دو رشته ای، SLE، اتوآنتی بادی
  • کورش رضایی، زهرا صدیقی، حمیدرضا غفاریان شیرازی، نسرین الهی، شهین مشکساران صفحه 110
    تکنیک سالین لاک روشی را جهت دسترسی مناسب و راحت برای گرفتن مکرر نمونه های خون، بدون نیاز به وارد نمودن سوزن به بدن بیمار، فراهم آورده است. اما متاسفانه در مورد اعتبار خونگیری به وسیله نرمال سالن لاک برای اندازه گیری الکترولیتها و قندخون، تاکنون پژوهشی صورت نگرفته است. بنابراین 30 نفر از بیماران بستری در بیمارستان دانشگاهی فاطمه زهرا (س) بوشهر که دارای سالن لاک بودند برای اندازه گیری الکترولیتها و قند خون مورد بررسی قرار گرفتند. بدین ترتیب که، از هر واحد پژوهش، 3 نمونه خون تهیه شد (2 نمونه 2 سی سی از دست دارای سالین لاک و یک نمونه 2 سی سی از ورید دست مقابل) جهت جمع آوری نمونه خون از دست دارای سالین لاک و یک نمونه 2 سی سی از ورید دست مقابل). جهت جمع آوری نمونه خون از دست دارای سالین لاک در ابتدا 5/0 سی سی خون (معادل با 2 برابر فضای مرده سالین لاک که 25/0 سی سی بود) دور ریخته شد. سپس دو نمونه، 2 سی سی تهیه شد. حجم خونی که قبل از نمونه گیری اول دور ریخته شد 5/0 سی سی و حجم خونی که قبل از نمونه گیری دوم ریخته شد 5/2 سی سی محاسبه گردید. بطور همزمان 2 سی سی خون از عضو مقابل تهیه شد. نتایج حاصل نشان داد که میزان الکترولیتها و قندخون در سه نمونه تهیه شده با هم یکسان می باشد و بین دفعات مختلف اندازه گیری میزان الکترولیتها و قندخون گرفته شده از طریق سالن لاک بعد از دور ریختن 5/0 و 5/2 سی سی خون با خون وریدی دست مقابل یکسان است پذیرفته شد. به عبارت دیگر می توان از سالین لاک جهت تهیه نمونه خون برای اندازه گیری میزان الکترولیتها و قندخون استفاده نمود.
    کلیدواژگان: سالین لاک، قندخون، الکترولیت، خون، بیمارستان
  • احمد ریاضی، سید حبیب الله دشتی، محمدرضا فرزانه صفحه 116
    افزایش پروتئین واکنشی سی (CRP) و شمارش گلبولهای سفید خون در موارد مشکوک آپاندیسیت حاد، می تواند اطلاعات بسیار با ارزشی را برای جراح فراهم آورند. برای تعیین سودمندی بالینی افزایش CRP به روش کیفی در آپاندیسیت حاد، در 101 بیمار متوالی مشکوک به آپاندیسیت حاد در بدو بستری شدن در بیمارستان و روز دوم و پنجم بعد از آپاندکتومی، CRP به روش کیفی تعیین شد. تشخیص آپاندیسیت حاد در 64(4/63 درصد) نفر از طریق هیستوپاتولوژی اثبات شد و در 37 (3/36 درصد) نفر آپاندیس طبیعی برداشت شده بود. در بیماران با آپاندیسیت حاد 52 نفر (25/81 درصد) دارای CRP مثبت و در بیماران با آپاندیس طبیعی 9 نفر (3/24 درصد) CRP مثبت داشتند.(05/0 P<). تمام بیماران در روز دوم دارای CRP مثبت بودند. حساسیت اختصاصی بودن و دقت تشخیصی CRP برای آپاندیسیت حاد، به ترتیب 2/81%، 7/75% و 75/0 بود. احتمال آپاندیسیت حاد بیمارانی که سطح CRP و شمارش گلبول های سفید طبیعی داشتند کمتر از 5 درصد و احتمال آپاندکتومی منفی در بیماران با هر دو آزمایش مثبت کمتر از 10 درصد بود. بنابراین اندازه گیری CRP سرم، بعنوان یک آزمون آزمایشگاهی معمول برای بیماران مشکوک به آپاندیسیت حاد توصیه می شود.
    کلیدواژگان: CRP، آپاندیسیت حاد، آپاندکتومی، گلبول های سفید خون
  • فرزاد حدائق، فریدون عزیزی صفحه 122
    شایعترین علت بیرون زدگی چشم به صورت یک طرفه یا دو طرفه در بالغین بیماری گریوز است. علاوه بر اهمیت بیرون زدگی چشم در تشخیص افتالموپاتی بیماری گریوز، میزان بیرون زدگی چشم ها، بعنوان یکی از عوامل تعیین کننده میزان فعالیت افتالموپاتی تیروئیدی محسوب می گردد. به منظور تعیین شیوع بیرون زدگی چشم ها در مبتلایان به گریوز و عوامل مربوطه، 238 بیمار مبتلا به گریوز با اگزوفتالمومتر هرتل مورد بررسی قرار گرفتند. شیوع بیرون زدگی چشم ها 8/19 درصد در موارد جدید بیماری و 1/19 درصد در موارد قدیمی (طول بیماری بیشتر از 6 ماه) بود(05/0 P<). ارتباطی بین شیوع بیرون زدگی چشم ها و جنس، مصرف سیگار و سطوح هورمون های تیروئید یافت نگردید. اما شیوع بیرون زدگی چشم ها، ارتباط قابل ملاحظه ای را با بروز هیپوتیروئیدی و یا دریافت ید رادیواکتیو 131 نشان داد (05/0 P<). همچنین با افزایش سن در جنس مؤنث، از میزان بیرون زدگی چشم ها کاسته می گردد (024/0-r= 0001/0 P<). با توجه به شیوع 3/19 درصد بیرون زدگی کره چشم در مبتلایان به گریوز برای نشان دادن ارتباط قطعی با عوامل مربوطه، نیاز به انجام مطالعات آینده نگر کنترل شده وجود دارد.
    کلیدواژگان: گریوز، بیرون زدگی چشم، افتالموپاتی، هیپوتیروئیدی
  • فاطمه چهره آسا، مهناز شهرکی پور صفحه 128
    کف پای صاف باعث بر هم خوردن وضعیت طبیعی استخوان ها، اعمال فشارهای غیرطبیعی به پا، مچ پا، زانو و هیپ و ایجاد عارضه درد در این مفاصل، کشیدگی مکرر ناحیه پا، خستگی پذیری زودرس، کندرومالاسی پاتلا و آرتروز زودرس می شود. برای تعیین شیوع عارضه پای صاف در دانش آموزان 11-7 ساله شهر زاهدان، 1750 دانش آموز دختر و پسر مدارس ابتدائی زاهدان به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند. متغیرهای مورد بررسی شامل شاخص توده بدنی (BMI)، جنس، سن و تهیه Foot Print با استفاده از جوهر و استامپ مخصوص بوده است. در طبقه بندی انواع قوسهای کف پا از روش ژوزف Joseph استفاده شده است. 9/6 درصد پسران و 5/4 درصد دختران دارای کف پای صاف بودند (01/0 P<). همچنین روند شیوع کف پای صاف با افزایش سن کاهش یافته و در سن یازده سالگی به 1/3 درصد می رسید. میانگین BMI در گروه پای صاف 88/14، در گروه های پای نرمال 48/14 و در گروه قوس بلند 95/13 بود؛ بین مقادیر BMI و شد پای صاف، همبستگی وجود داشت (035/0-r= 001/0 P<). بنابراین شیوع کف پای صاف از مقادیر گزارش شده در کشورهای در حال توسعه پیروی نموده و شاخص توده بدنی بالا با آن همبستگی دارد.
    کلیدواژگان: قوس کف پا، پای صاف، BMI، آناتومی
  • عباس عطارزاده، معصومه اقتداری، علی عطارزاده صفحه 135
    انحراف به خارج چشم (مجموعه فوریا و تروپیا)، می تواند باعث سرکوب بینایی و تنبلی چشم در سنین خردسالی گردد. در مطالعه مقطعی که بر روی 1500 کودک دبستانی نواحی چهارگانه شیراز انجام شد، بر اساس آزمون پوشش متناوب، کودکان دچار انحراف به خارج چشم برگزیده شدند. در کودکان مشکوک به تروپیا ارجاعی به درمانگاه چشم پزشکی، آزمون Cover-Uncover انجام و میزان انحراف نیز به وسیله آزمون Alternate Prism Cover اندازه گیری شد و قابلیت فیوژن مرکزی نیز بررسی گردید. شیوع انحراف چشم به خارج در بین کودکان دبستانی، 06/24% بود که 57/96% آنرا اگزوفوریا و 43/3% آنرا، اگزوتروپیا تشکیل می داد. از نظر تفاوت جنسی، اختلاف آماری معنی داری در آنها دیده نشد، اما انحراف چشم به خارج در گروه های سنی اول و دوم دبستان بالاتر بود (0001/0P<). از 361 دانش آموز ارجاعی، 204 کودک (112 پسر و 92 دختر) به درمانگاه مراجعه نمودند. 51/74 درصد از کودکان گروه های سنی مختلف دچار اگزوفوریای کمتر از 10 پریسم دیوپتر و 88/5 درصد اگزوفوریای بیش از 10 پریسم دیوپتر و 43/3 درصد دچار اگزوتروپیا بودند. معاینه اسلیت لامپ فوندوسکوپی در اکثر بیماران طبیعی بوده است (بترتیب 76/86% و 07/96%) آمبلیوپی در 47/1% بیماران دچار انحراف به خارج چشمی دیده شد. در مجموع اگزوفوریا در میان کودکان دبستانی شیوع بسیار زیادی داشته ولی با افزایش سن بطور معنی داری کاهش پیدا می کند، در مقابل موارد اگزوتروپیا با افزایش سن بیشتر تظاهر می کند.
    کلیدواژگان: استرابیسم، انحراف به خارج چشم، حدت بینایی، آمبلیوپی
  • عبدالرحمن رستمیان، غلامرضا حیدری، محمدهادی ظفرمند، کامبیز اسعدی، رضا برغندان، مهین دیانت، مهرزاد بحتویی صفحه 142
    بررسی رفتار و نگرش مردان در زمینه مشارکت در برنامه های تنظیم خانواده و آگاهی از نیازهای آنان، نقش اساسی در جهت تغییرات مناسب ساختاری مراکز بهداشتی- درمانی دارد. جهت تعیین علل عدم مشارکت کامل مردان در برنامه های تنظیم خانواده در شهر بوشهر، از روش مباحثه گروه روی عنوان خاص (Focus Group Discussion) استفاده شد. در این پژوهش، 16 مصاحبه گروهی با 100 نفر شرکت کننده در گروه های 7-6 نفره انجام شد. شرکت کنندگان شامل زنان (دو زیر گروه کمتر از 30 سال و 30 سال به بالا) و مردان (دو زیر گروه کمتر از 35 سال و 35 سال به بالا) متاهل شهر بوشهر بود؛ هر کدام از زیر گروه ها بر اساس سطح سواد به زیر دیپلم و دیپلم به بالا تقسیم شدند. از علل عدم مشکارکت کامل مردان در برنامه های تنظیم خانواده شامل: مسائل فرهنگی، اجتماعی همچون طعن و تمسخر اطرافیان در صورت استفاده مردان از روش های پیشگیری، عدم آگاهی از حقوق زنان در خصوص بهداشت باروری، به نحوی که تنها خود را مسئول پیشگیری از بارداری می دانند، تبلیغات ناکارآمد با مفاهیم کلی گو و غیرقابل فهم عامه، اطلاع رسانی ناکافی در خصوص نحوه ارائه خدمات در مراکز دولتی، عدم تطابق ساعات کار مراکز با وقت آزاد مردان، نبود فضای مناسب جهت مشاوره حضوری با مردان (اتاق مناسب و خصوصی) و عدم پاسخ مناسب به تمایل مردان جهت دریافت خدمات در این زمینه از افراد همگن (مشاورین مرد)، باعث شده که شدت عدم مشارکت مردان تحت تاثیر قرار گیرد. بناراین پیشنهاد می‎شود که تبلیغات فکورانه و کارآمد، متناسب با گروه های هدف افزایش یافته و از پرسنل مرد ارائه دهنده خدمت استفاده گردد و افزایش کیفیت خدمات تنظیم خانواده با تاکید بر افزایش آگاهی زنان از حقوق خود در زمینه بهداشت باروری می-بایست مورد توجه جدی قرار گیرد
    کلیدواژگان: تنظیم خانواده، مردان، FGD، بهداشت باروری
  • محمود ایمانی، مهدی محمدی صفحه 150
    رشد و تکامل مطلوب کودکان در گرو تغذیه صحیح و عادات غذائی مناسب است. بعد از 6 ماهگی نیازهای غذائی شیرخوار فقط با شیر مادر برآورده نمی شود و علاوه بر شیر، غذاهای نیمه جامد را نیز باید برای کودک شروع کرد. مطالعه حاضر با توجه به مشکلات خاص استان سیستان و بلوچستان از جمله شیوع بالای سوء تغذیه، فقر فرهنگی و عدم آگاهی والدین به ارزش شروع غذای کمکی صورت گرفت. این مطالعه یک مطالعه توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی به روش مصاحبه با مادران و تکمیل پرسشنامه است.
    مصاحبه با 603 نفر از مادرانی که کودک 24-6 ماهه داشتند از جمعیت شهری و روستائی شهرستان زابل در سال 1380 انجام شده است. نتایج این بررسی ها نشان می دهد که سن شروع غذای کمکی در جمعیت شهری بطور متوسط 07/1±19/7 ماه و در جمعیت روستائی 16/1±93/6 ماه می باشد (05/0P<). در شهر شروع تغذیه کمکی به ترتیب با فرنی 2/43%، لعاب برنج 1/25%، غذای سفره 2/17%، سوپ 9/6%، مامانا 6/4% و پوره سیب زمیتی 3% در هفته اول ماه ششم بود در حالی که در روستا به ترتیب فرنی 58%، لعاب برنج 29%، سوپ 3⁄4%، غذای سفره 2/4%، مامانا 3% و پوره سیب زمینی 1% بوده است. ارتباط معنی داری بین شغل مادر، سواد، رتبه فرزند و سن مادر با شروع تغذیه تکمیلی دیده نشد. مطالعه نشان می دهد که سن شروع تغذیه تکمیلی در ظهر زابل نسبت به سایر نقاط کشور و جهان کمی بالاتر بود است. اگر چه ترتیب شروع تغذیه تکمیلی در شهرستان زابل مطابق با برنامه غذائی شیرخواران در ارتباط با تغذیه تکمیلی است ولی تنها حدود نیمی از مادران، از این الگو استفاده می کنند. این شواهد ضرورت برنامه ریزی بیشتر برای آموزش مادران و افزایش آگاهی های آنان در مورد سن مناسب شروع تغذیه تکمیلی و همچنین نوع و ترتیب غذاهای کمکی مورد استفاده را روشن می کند.
    کلیدواژگان: تغذیه تکمیلی، شیرخوران، سوء تغذیه، رشد و تکامل