فهرست مطالب

Researcher Bulletin of Medical Sciences
Volume:14 Issue: 1, 2009

  • تاریخ انتشار: 1388/02/11
  • تعداد عناوین: 10
|
  • هدایت الله الیاسی، صادق عبدالمحمدی، فرامرز مصفا، فیروز مددی، علی دباغ* صفحه 1
    سابقه و هدف

    کنترل درد حاد پس از اعمال جراحی، جزو اهداف مهم در مراقبت پس از عمل بیماران است. با توجه به گزارش های متعدد مبنی بر تاثیر تجویز نورآگزیال و سیستمیک سولفات منیزیوم در کنترل درد حاد پس از عمل، به منظور بررسی تاثیر احتمالی این یون در صورت تجویز داخل مفصلی، این مطالعه بر روی بیماران کاندیدای آرتروسکوپی تشخیصی زانو در بیمارستان اختر تهران در سال های 86-1385 اجرا شد.

    مواد و روش ها

    در این کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی شده با دارونما (placebo)، 60 بیمار که به طور مستمر به بیمارستان مراجعه نمودند پس از کسب رضایت آگاهانه کتبی، از طریق جداول اعداد تصادفی به دو گروه تقسیم شدند. دو گروه بیماران به لحاظ سن، جنس و مدت زمان بیهوشی مشابه بودند. به یک گروه، محلول سولفات منیزیوم داخل مفصلی بر اساس پروتکل مشخص داده شد و به گروه دیگر با همان روش و حجم، دارونما تجویز گردید. میزان درد افراد دو گروه با روش نمره بندی درد Visual Analogous Scale (VAS) در زمان های 1، 2، 6، 12، 18و 24 ساعت بعد از عمل اندازه گیری شد و با آزمون Independent Sample t-test مورد قضاوت قرار گرفت.

    یافته ها

    دو گروه 30 نفری مورد بررسی، از لحاظ متغیرهای زمینه ای، مشابه بودند. میزان درد در اولین ساعت پس از عمل در گروه شاهد، 05/1±70/8 و در گروه مورد، 91/1±53/5 بود. این کاهش درد در ساعت های ششم و دوازدهم پس از عمل کماکان در گروه مورد کمتر از گروه شاهد بود (0001/0p<). در ساعت های دوم، هجدهم و بیست و چهارم پس از عمل این اختلاف معنی دار نبود.

    نتیجه گیری

    به نظر می رسد تجویز سولفات منیزیوم داخل مفصلی به بیمارانی که تحت عمل آرتروسکوپی تشخیصی زانو با بیهوشی عمومی قرار می گیرند، باعث کاهش چشمگیر درد در ساعات اولیه پس از عمل می شود. این مطالعه، بررسی تاثیر مجدد این دارو بر میزان درد حاد پس از عمل را توجیه می کند.

    کلیدواژگان: سولفات منیزیوم، بیهوشی عمومی، درد حاد
  • صدرالله معتمد، شاهرخ عطاریان صفحه 5
    سابقه و هدف
    پوست صورت و گردن به علت نازک بودن و قابلیت انعطاف آن، مستعد ایجاد جمع شدگی (Contracture) در پی سوختگی است. هدف از درمان اسکار جمع شدگی در این نواحی، برقراری حرکت طبیعی گردن و دهان، همچنین فراهم کردن پوست سالم با ضخامت و بافت هماهنگ با حاشیه سالم اطراف اسکار می باشد. زوایای بین گردن و صورت یکی از معیارهای زیبایی در این ناحیه از بدن به شمار می آید و برقراری آن در هنگام ترمیم پوست گردن و صورت، از اصول جراحی پلاستیک است. هدف از این مطالعه، بازسازی زوایای سرویکومندیبولار، سرویکومنتال و پره اوریکولار حین انتقال فلپ، در درمان اسکار سوختگی مزمن صورت و گردن در راستای تکمیل جراحی پلاستیک این ناحیه می باشد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه به روش آینده نگر و توصیفی بر روی 34 بیمار دارای اسکار سوختگی قدیمی صورت و گردن در فاصله سال های 1383 تا 1385 در بخش جراحی ترمیمی بیمارستان 15 خرداد انجام گرفت. طراحی فلپ ها بر اساس گسترش (Advancement) و در موارد محدودی بر اساس انتقال (Transposition) انجام شد. پوست نواحی اهداکننده (Donor) به وسیله Tissue expander متسع گردید. پس از بازکردن کنتراکچر یا اسکارکتومی ناحیه، در هنگام قرار دادن فلپ، با خراش (hatch) دادن کپسول زیر فلپ که دور Tissue expander ایجاد گشته، با استفاده از نخ ویکریل، بافت زیر کپسول در دو ردیف به پریوست ناحیه منتوم و تنه فک تحتانی و راموس و سپس عضله پلاتیسما در ناحیه زاویه گردن و فک تحتانی متصل شد. این عمل در جهت ایجاد فرورفتگی مناسب در قسمت تقعر پایین لبه مندیبول صورت گرفت. در تمامی موارد از درن هموواک، پانسمان پر حجم و splint گردن استفاده شد.
    یافته ها
    سن متوسط بیماران در این مطالعه 3/8±5/25 سال بود. از میان بیماران، 10 نفر (4/29%) مذکر و 24 نفر (6/70%) مؤنث بودند. اسکار 24 بیمار در قسمت تحتانی صورت، 8 نفر در گردن و 2 نفر در صورت و گردن قرار داشت. شعله آتش (47%) و آب جوش (5/26%) شایعترین عوامل سوختگی بودند. از Expander Device ها، Round در10 مورد، Rectangular در20 مورد و Crescent و Elliptical هر کدام در 2 مورد، استفاده گردید. در 31 بیمار پلان جراحی بر روی پلاتیسما و در 3 بیمار زیر پلاتیسما قرار داشت. شایعترین فلپ مورد استفاده به ترتیب Occipitocervicoshoulder در 14 نفر، Occipitocervicopectoral در 12 نفر بر پایه عروقی شریان اکسی پیتال و فلپ Supraclavicular در 8 نفر بر بر مبنای شریان سوپراکلاویکولار از تنه شریان ترانسورس سرویکال بود. تنها عارضه مشاهده شده در این بررسی اپیدرمولیزیس دیستال فلپ در 2 بیمار بود که با درمان طبی بهبود یافت. در پیگیری درمانگاهی، زوایای بازسازی شده تا حداقل 6 ماه بعد از جراحی برقرار بودند و هیچگونه خرابی و یا ایجاد پره (Web) در زاویه سرویکوفاسیال رؤیت نگردید.
    نتیجه گیری
    استفاده از این تکنیک ساده، نتایج بازسازی اسکار سوختگی گردن را به صورت قابل ملاحظه ای بهبود بخشید و با رضایت بیماران همراه بود.
    کلیدواژگان: سرویکوفاسیال، اتساع بافت، فلپ، سوختگی
  • نسرین حاجی سیدجوادی، مهندس ناصر ولایی، مریم جمشیدیان، لیلی اختری صفحه 9
    سابقه و هدف
    گزارش های زیادی درباره اثرات ضد میکروبی برخی سبزی ها از جمله هویج بر علیه میکروب های بیماری زا وجود دارد. اما در مورد زردک تاکنون تحقیقی در دنیا انجام نشده است. هدف از این مطالعه، مقایسه اثرات بازدارندگی تیمارهای رنده شده و رقت های آب هویج ایرانی یا زردک (Parstinaca sativa) و هویج فرنگی (Daucus carota) بر دو رقت باکتری لیستریا مونوسایتوژنز بود.
    مواد و روش ها
    در این پژوهش تجربی، ابتدا آلودگی نمونه ها به باکتری لیستریا مونوسایتوژنز (طبق استاندارد 1-8035) بررسی و سپس تیمارهای هویج تهیه گردید. سوسپانسیون های CFU/mL 103 و 105 باکتری لیستریا مونوسایتوژنز سروتایپ 2a (PTCC 1295) به همه تیمارها تلقیح و با سه تکرار پس از 1 و 24 ساعت مجاورت، این تلقیح روی محیط لیستریا سلکتیو آگار کشت داده شد. نتایج با مقایسه تعداد کلنی های لیستریای تلقیح شده به تیمارهای هویج با شاهد (کلنی های بدون تلقیح) با آنالیز آماری کروسکال- والیس با سطح اطمینان 95% بررسی شدند.
    یافته ها
    هر دو نوع هویج از نظر آلودگی به لیستریا مونوسایتوژنز منفی بودند. هر دو نوع هویج بر لیستریا مونوسایتوژنز اثر بازدارنده داشتند ولی اثر زردک به مراتب بیشتر بود (005/0p<). زردک بر هر دو رقت سوسپانسیون باکتری مؤثر بود، در حالی که هویج فرنگی فقط بر سوسپانسیون CFU/mL 103 تاثیر داشت. اثر بازدارندگی زردک بعد از 24 ساعت نگهداری تلقیح در یخچال نسبت به یک ساعت افزایش یافت، ولی در مورد هویج فرنگی تغییری نکرد. اثر آب هویج کامل از سایر تیمارها بیشتر بود، ولی تفاوت سایر تیمارها معنی دار نبود. ضمن بررسی مشخص شد هویج فرنگی تازه اثر بازدارندگی روی باکتری ندارد، ولی نگهداری آن به مدت 4 روز در دمای اتاق و یخچال، باعث بروز این اثر می شود.
    نتیجه گیری
    هویج فرنگی و زردک اثر بازدارندگی بر روی باکتری لیستریا مونوسایتوژنز دارند، ولی اثر زردک به مراتب بیشتر از هویج است. شرایط بروز اثرات ضد میکروبی در هر یک از انواع هویج بسیار متنوع است و نیاز به بررسی بیشتری دارد. این مطالعه، مقدمه ای است برای تحقیق بیشتر در مورد امکان استخراج ترکیبات ضد میکروبی هویج به خصوص نوع زردک و استفاده از آن به عنوان یک نگهدارنده طبیعی مؤثر بر باکتری های قابل انتقال از غذا.
    کلیدواژگان: ضد میکروبی، هویج، زردک، لیستریا مونوسایتوژنز
  • حمید سوری، محمد رویانیان، علیرضا زالی، عباسعلی موحدی نژاد صفحه 15
    سابقه و هدف
    در ایران به طور متوسط روزانه 70 نفر به علت سوانح ترافیکی جاده ای جان خود را از دست می دهند. در طول 5 سال اخیر اقدامات زیادی توسط پلیس راهنمایی و رانندگی در جهت کاستن از میزان مرگ و شدت جراحات ناشی از سوانح ترافیکی جاده ای صورت گرفته است. از آنجا که نتایج این اقدامات تاکنون بررسی نشده است، به منظور مطالعه الگوی اپیدمیولوژیک مرگ های ناشی از سوانح ترافیکی جاده ای ایران در سال های 1383 تا 1386 و مقایسه معیارهای اپیدمیولوژیکی سوانح ترافیکی جاده ای در سال های قبل و 2 سال بعد از مداخلات پیشگیرانه توسط پلیس راهنمایی و رانندگی این مطالعه انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    این تحقیق با طراحی توصیفی انجام گرفت. آمار سوانح ترافیکی بر اساس آمار و اطلاعات یک پایگاه اطلاعاتی 4 ساله از دو منبع پلیس راهنمایی و رانندگی، و پزشکی قانونی به دست آمد. میزان مرگ ها و صدمات ناشی از سوانح ترافیکی به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه و صد هزار نفر جمعیت محاسبه شد، و نسبت شانس قبل و بعد از مداخلات پیشگیرانه پلیس مورد ارزیابی و بررسی قرارگرفت. فعالیت ها و اقدامات صورت گرفته توسط پلیس راهنمایی و رانندگی عبارت بودند از: 1) اجرای قوانین استفاده از کمربند ایمنی، 2) اجرای قوانین استفاده از کلاه ایمنی، 3) اجرای قوانین ترافیکی خاص، 4) برنامه های آموزشی تولیدشده و پخش شده از وسایل ارتباط جمعی همچون رادیو و تلویزیون.
    یافته ها
    طی زمان مورد بررسی، تعداد خودروها 1/43% و کل وسایل نقلیه جاده ای 58% رشد داشته است. میزان مرگ ها به ازای هر صد هزار نفر، از 2/38 در سال 1383 به 8/31 نفر در سال 1386 کاهش یافته است. نسبت شانس حاصله تحقیق برای این میزان، 83/0 و حدود اطمینان 95% برای این نسبت، بین 82/0 تا 85/0 می باشد. میزان مرگ ها به ازای هر ده هزار وسیله نقلیه، از 2/24 نفر به 4/13 نفر کاهش یافته است. نسبت شانس حاصله تحقیق برای این میزان، 56/0 و حدود اطمینان 95% برای این نسبت، بین 55/0 تا 57/0 می باشد و کاهش مشابهی در میان مجروحین تصادفات ترافیک جاده ای نیز نشان داده شده است.
    نتیجه گیری
    فعالیت ها و اقدامات پلیس ترافیک که به طور همزمان و ملی در جهت جلوگیری از تصادفات ترافیکی جاده ای انجام شده، در جهت کاستن از میزان مرگ و سوانج جاده ای، مؤثر بوده است.
    کلیدواژگان: سوانح ترافیکی، تصادفات جاده ای، پلیس راهنمایی و رانندگی
  • مینو خلخالی زاویه، مهری قاسمی، فاطمه میرزایی، هدی پرنده صفحه 21
    سابقه و هدف
    علیرغم اینکه آسیب مفصل، جنبه های مختلف حس عمقی از قبیل وضعیت و تعادل را تحت تاثیر قرار می دهد و از سوی دیگر، نقش توانبخشی بر بهبود عملکرد و تحرک افراد در ضایعات مختلف ثابت گردیده است، ولی اهمیت برنامه های توانبخشی در بهبود حس عمقی مورد سؤال است. هدف از این تحقیق، تعیین تاثیر تمرینات ثبات دهنده کمر در بهبود حس عمقی و همچنین بر امتداد ستون فقرات لومبو ساکرال در افراد سالم و جوان بود.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه کارآزمایی بالینی، 30 زن جوان سالم وارد مطالعه شدند که به طور تصادفی در دو گروه آزمون (20 نفر) و کنترل (10 نفر) قرار گرفتند. از آنجا که تغییر وضعیت لگن بر وضعیت کمر اثر می گذارد، از ارزیابی حس عمقی لگن به عنوان معیاری برای بررسی حس عمقی لومبوساکرال استفاده شد. خطای بازسازی زاویه هدف برای ارزیابی حس عمقی لگن توسط شیب سنج لگنی اندازه گیری شد؛ همچنین مقدار لوردوز کمر و تیلت استراحت لگن قبل و بعد ازتمرینات برای بررسی تاثیر احتمالی این تمرینات بر امتداد ناحیه لومبوساکرال اندازه گیری شد. در گروه آزمون، افراد در ده جلسه، هرروز ورزش های ثبات دهنده کمر را انجام دادند. گروه کنترل در طی این ده روز هیچ ورزشی انجام ندادند. در هر دو گروه قبل و بعد از ده جلسه خطای حس عمقی با آزمون های غیرپارامتری مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    در گروه آزمون، خطای مطلق حس عمقی از مقدار 2/1±4/1 در جلسه اول، به 1/0±006/0 درجلسه دهم کاهش معنی دار پیدا کرد (0001/0p<)؛ در حالی که در گروه کنترل، پس از ده جلسه خطای مطلق حس عمقی تغییر معنی داری پیدا نکرد (3/0=p). مقدار خطای مطلق جلسه دهم بین دو گروه تفاوت معنی دار داشت (0001/0p<). همچنین بین میزان اولیه خطای عمقی با میزان تغییر آن ارتباط آماری معنی دار وجود داشت (99/0=p). در هر دو گروه، پس از ده جلسه مقدار لوردوز و تیلت استراحت تغییر آماری معنی داری پیدا نکرد.
    نتیجه گیری
    ده جلسه تمرین ثبات دهنده کمر می تواند کاهش معنی دار خطای حس عمقی ناحیه لومبو ساکرال را در افراد سالم و جوان ایجاد کند. میزان این تغییر با مقادیر اولیه خطای حس عمقی ارتباط دارد؛ یعنی افرادی که خطای اولیه بیشتری دارند، در اثر تمرین بهبودی بیشتری پیدا می کنند.
    کلیدواژگان: حس عمقی، ستون فقرات لومبو ساکرال، لگن، تمرینات ثبات دهنده کمر
  • مینو فلاحی، مهتا فاطمه بصیر، مهدی احمدپور قادی کلایی صفحه 27
    سابقه و هدف
    زردی یکی از شایعترین مشکلات نوزادی است که در صورت عدم توجه کافی، عوارض جبران ناپذیری به همراه خواهد داشت. 60% نوزادان ترم و 80% نوزادان نارس در هفته اول عمر دچار زردی می شوند که اغلب موارد، ناشی از هیپربیلیروبینمی غیر کونژوگه و فیزیولوژیک می باشد؛ اما می تواند ناشی از حالات پاتولوژیکی همچون سپسیس نیز باشد. با توجه به فراوانی زیاد نوزادان با علامت زردی و شک به وجود باکتریمی و سپسیس در آنان و به منظور تعیین فراوانی باکتریمی و نوع میکروارگانیزم مسئول آن، این تحقیق در مراجعین به بیمارستان شهدای تجریش انجام شد.
    مواد و روش ها
    این پژوهش، از طریق مطالعه داده های موجود انجام شد. پرونده کلیه نوزادانی که با علامت زردی در بیمارستان بستری شده اند، مورد بررسی قرار گرفت. نوزادان با سن کمتر از 28 روز و وزن هنگام تولد 2500 گرم یا بیشتر، که تنها علامت زردی داشته ا ند، وارد مطالعه شده و نوزادان با علایم سپسیس و زردی نوع مستقیم از مطالعه حذف شدند. کشت خون مثبت به عنوان سپسیس تلقی شده است.
    یافته ها
    در فاصله زمانی سال های 1381 الی 1382، پرونده 394 نوزاد با علامت زردی، در بیمارستان ثبت شده بود که تعداد 201 نفر از نوزادان، دارای شرایط ورود به مطالعه بودند. برای 153 نوزاد، کشت خون انجام شده که در 21 مورد (%7/13)، وجود باکتریمی تایید شده بود. در نمونه گیری مجدد از کشت خون، 5 مورد کشت مثبت وجود داشته که 2 مورد آنها در هر دو کشت یک باکتری کشت شده و در 3 مورد بعدی، باکتری ها متفاوت بوده است. در بررسی از لحاظ سپسیس، در 8/2% موارد، ESR بالاتر از 15، در 6/0% موارد، CRP معادل 3+، در 2/1% موارد، CRP معادل 2+، و در 6/3% موارد، CRP معادل 1+ یافت شد و در 6/94% موارد، نتیجه تست CRP منفی بوده است. میزان بیلیروبین در بدو پذیرش در بیمارستان، در 9/14% کمتر از mg/dL 15 و در 7/54% بین 15 و 20 و در 4/30% بیش از 20 میلی گرم بر دسی لیتر بوده و در هنگام ترخیص، همگی بیلیروبین کمتر از mg/dL 10 داشته اند. 4/97% نوزادان، زردی در هفته اول عمر داشته اند. علت زردی در 9/18% موارد، ناسازگاری ABO و در 4/8% موارد ناسازگاری Rh و در 4% کمبود G6PD و در 7/68% علت زردی نامشخص بوده است. کشت ادرار با کیسه ادرار در 17% مثبت بوده، ولی در نمونه گیری سوپراپوبیک نمونه مثبت وجود نداشته است.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد باکتریمی و سپسیس بدون هیچگونه علایم بالینی (غیر از زردی غیر مستقیم) در نوزادان بعید است که رخ بدهد و بررسی از لحاظ سپسیس، غیر از خونگیری بی مورد، تحمیل هزینه های اضافی و گاه اشتباهات تشخیصی، فواید قابل توجهی به دنبال نخواهد داشت. با این حال و با توجه به اهمیت موضوع، انجام بررسی های بیشتر در قالب مطالعات تکمیلی جهت رسیدن به نتایج قطعی تر پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: نوزاد، زردی، سپسیس، هایپربیلیروبینمی
  • مصطفی علوی مقدم، داوود یادگاری نیا، سید امین ضمیری صفحه 31
    سابقه و هدف
    ایجاد مقاومت در میکروارگانیزم ها نسبت به آنتی بیوتیک ها، یکی از مشکلات جدی در زمینه طب عفونی می باشد که علت عمده آن تجویز نامناسب آنتی بیوتیک توسط پزشکان است. از آنجایی که درباره الگوی تجویز تجربی (Empiric) آنتی بیوتیک در کشور اطلاعات چندانی وجود نداشت، این مطالعه با هدف بررسی الگوی تجویز تجربی آنتی بیوتیک در یکی از بیمارستان های تابعه دانشگاه شهید بهشتی، انجام شد.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی- مقطعی، در سال 1385 در اورژانس بیمارستان مورد مطالعه، با بررسی پرونده 200 نفر از بیمارانی که حداقل یک آنتی بیوتیک در اورژانس دریافت کرده بودند، انجام شد. پزشکان مجری طرح پس از گرفتن شرح حال و معاینه بیماران فوق، فرم اطلاعاتی مطالعه را با توجه به مستندات پرونده بیماران در اورژانس، تکمیل کردند. در مورد ارزیابی مناسب بودن آنتی بیوتیک تجربی تجویزشده، مرجع، آخرین چاپ کتاب بیماری های عفونی مندل (سال 2005) و پروتکل مصوب کمیته کنترل عفونت بیمارستان محل مطالعه بود.
    یافته ها
    از بین 200 پرونده بررسی شده که در آنها حداقل یک آنتی بیوتیک برای بیمار تجویز شده بود، در 108 بیمار (54%)، آنتی بیوتیک تجویزشده اندیکاسیون نداشت و از 92 موردی که تجویزآنتی بیوتیک اندیکاسیون داشت، در 55 مورد (8/59%)، آنتی بیوتیک به صورت صحیح (از نظر مقدار، نوع و فاصله) تجویز شده بود.
    نتیجه گیری
    میزان تجویز آنتی بیوتیک بدون وجود اندیکاسیون و انتخاب نابجای آنتی بیوتیک در اورژانس بیمارستان محل مطالعه زیاد بود. بنابراین، اقداماتی از قبیل آموزش دوره ای پزشکان و نظارت بر تجویز آنتی بیوتیک ها لازم است.
    کلیدواژگان: آنتی بیوتیک، تجویز تجربی، اورژانس
  • مریم امینی، محمد ابراهیم یار محمدی صفحه 37
    سابقه و هدف
    سینوزیت مزمن یکی از بیماری های شایع بوده و سالانه حدود 30 میلیون نفر در امریکا به این بیماری مبتلا می شوند؛ به نحوی که هزینه درمان آن به حدود 60 میلیون دلار در سال می رسد. هدف از این مطالعه، مقایسه اثر کلاریترومایسین XL و کوآموکسی کلاو بر درمان سینوزیت مزمن باکتریال است.
    مواد و روش ها
    در این کارآزمایی بالینی، 59 بیمار با متوسط سن 28 سال که مبتلا به سینوزیت مزمن ثابت شده (از نظر بالینی و تصویر برداری) بودند، در دو گروه تحت درمان با کلاریترومایسین XL و کوآموکسی کلاو قرار گرفتند و نتایج درمانی و عوارض داروها، مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    از 59 بیمار، 7/62% مرد و 3/37% زن بودند. در پایان درمان، درصد موفقیت بالینی برای کوآموکسی کلاو و کلاریترومایسین XL تقریبا یکسان بود؛ ولی در مورد بهبود علایم سی تی اسکن، کلاریترومایسین XL مؤثرتر از کوآموکسی کلاو بود (53% در مقابل 29%). عوارض دارویی در هر دو گروه، عمدتا گوارشی بوده و تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند.
    نتیجه گیری
    کلاریترومایسین XL و کوآموکسی کلاو، هر دو در بهبود کلینیکی سینوزیت مزمن، مؤثر بوده و از نظر میزان تاثیر با یکدیگر مشابه بودند؛ ولی در بهبود علایم سی تی اسکن، کلاریترومایسین XL مؤثرتر از کوآموکسی کلاو بود
    کلیدواژگان: سینوزیت مزمن، رینوسینوزیت مزمن، کلاریترومایسین XL، کوآموکسی کلاو
  • مینو فلاحی، نسیم جودکی، حکیمه محسنی بندپی صفحه 43
    سابقه و هدف
    مرگ و میر نوزادان یکی از شاخص های اصلی در سیستم های مراقبت بهداشتی است. 60% از مرگ و میر این گروه سنی مربوط به نوزادان نارس می باشد. با اینکه مرگ و میر نوزادان نارس در سال های اخیر کاهش یافته است، ولی همچنان به عنوان یک معضل بهداشتی در جوامع و همچنین در مدیریت سلامت مطرح است. در این مطالعه، علل مرگ نوزادان در مقطع زمانی سه ساله در بیمارستان شهدای تجریش بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه در قالب Routine Database Study و با استفاده از داده های ثبت شده در پرونده های بالینی نوزادان با سن کمتر از 30 روز که از سال 1383 الی 1386 در بیمارستان شهدای تجریش بستری و فوت شده بودند، انجام گرفته است. به منظور انجام مطالعه، پرونده بالینی تمام نوزادان نارس فوت شده در دوره زمانی یاد شده استخراج گردید. برای نشان دادن اطلاعات از نسبت (Proportion) و میرایی تناسبی (Proportionate Mortality) استفاده شد.
    یافته ها
    از کل نوزادان بستری در این مرکز، 60 نوزاد در مقطع زمانی یادشده فوت نموده اند که 44% آنها مؤنث، 55% مذکر و وضیعت جنسی 1% نامشخص بود. 59% نوزادان، حاصل سزارین و 41% حاصل زایمان طبیعی بوده اند. 63% نوزادان آپگار کمتر از 7 داشتند. 27% از نوزادان، وزن کمتر از 1000 گرم،50% وزن 1499-1000 گرم، 8% وزن 1999-1500 گرم، 8% وزن 2499–2000 گرم و 5% بیش از 2500 گرم وزن داشتند. سن حاملگی بیشتر موارد فوت شده، مربوط به نوزادان 28 الی 31 هفته بود. 24% آنها در همین مرکز متولد شده و 76% از سایر مراکز اعزام شده بودند. بیشترین علت مرگ نوزادان مربوط به سندرم دیسترس تنفسی و پس از آن به ترتیب سپسیس، ناهنجاری های مادرزادی، آسفیکسی، اختلالات متابولیک، خونریزی ریوی و انتروکولیت نکروزان بوده است. در82% موارد مرگ بین ساعات 12 نیمه شب تا 6 صبح رخ داده است.
    نتیجه گیری
    با توجه به بیشتربودن موارد مرگ نوزادان در ساعات نیمه شب و همچنین در موارد با زایمان های سزارین، به منظور بررسی ارتباط احتمالی بین موارد فوق الذکر و مرگ نوزادان، مطالعات تکمیلی و با استفاده از نمونه های بیشتر پیشنهاد می شود. با توجه به میزان وقوع بیشتر مرگ نوزادان در ساعات نیمه شب، مراقبت های بیشتر پرستاری (افزایش نیروهای پرستاری شب کار) ضروری می نماید. با توجه به کاهش میزان مرگ در زایمان های واژینال و تاثیر آن بر بقای نوزادان، پرهیز از زایمان های سزارین بی مورد را می توان مورد تاکید قرار داد
    کلیدواژگان: مرگ ومیر، نوزاد، سندرم دیسترس تنفسی، سپسیس
  • احمد عامری، اسدالله علیدوستی، خسرو مجیرشیبانی، مهدی سبحانی، علی اکبر شرفی، مهندس ناصر ولایی صفحه 47
    سابقه و هدف
    با توجه به شیوع رو به افزایش کانسر رکتوم و عوارض شناخته شده رادیوتراپی لگن در این بیماران و کمتربودن نیم سایه در دستگاه شتاب دهنده خطی در مقایسه با دستگاه کبالت 60، در این مطالعه، درمان با این دو دستگاه از نظر تاثیر بر دوز رسیده به بیضه ها و تغییرات هورمون های جنسی در طی سال های 1384 و 1385 مورد بررسی قرار گرفت.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه هم گروهی، بیماران مبتلا به کانسر رکتوم در دو گروه، تحت رادیوتراپی لگن با دستگاه کبالت 60 یا شتاب دهنده خطی قرار گرفتند. هورمون های جنسی بیماران، یک بار قبل از درمان و یک بار 3 تا 6 هفته پس از خاتمه رادیوتراپی اندازه گیری شدند. همچنین به طور تصادفی، 5 بیمار از هر گروه مورد دوزیمتری بیضه ها قرار گرفتند و با تست های T و Mann-Whitney مورد قضاوت آماری قرار گرفتند.
    یافته ها
    28 بیمار وارد مطالعه شدند. در گروه کبالت 60، یک بیمار به علت فوت زودرس و در گروه شتاب دهنده خطی، یک بیمار به علت فوت زودرس و یک بیمار به علت اشکالات تکنیکی از مطالعه خارج شدند. بیماران از نظر خصوصیات فردی و بیماری مشابه بودند. در بیماران درمان شده با شتاب دهنده خطی، دوز رسیده به بیضه ها (mGy 7/24±55) به طور معنی داری کمتر از کبالت 60 (mGy 23±120) بود (001/0p<). میزان افزایش سطوح سرمی FSH و LH پس از درمان، در هر دو گروه از نظر آماری قابل ملاحظه بود، ولی میزان افزایش، ارتباطی با نوع دستگاه نداشت (به ترتیب 6/0p< و 2/0p<). میزان کاهش سطح تستوسترون در کبالت 60 از نظر آماری، قابل ملاحظه (05/0p<) بود؛ ولی در دستگاه شتاب دهنده خطی، معنی دار نبود (3/0=p).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد استفاده از شتاب دهنده خطی، با کاهش دوز رسیده به بیضه ها همراه است؛ ولیکن نمی تواند از تغییرات هورمونی ناشی از رادیوتراپی به ویژه در رابطه با اسپرماتوژنز پیشگیری کند. لذا یافتن راه هایی مناسب تر از جمله شیلدینگ مناسب بیضه علاوه بر استفاده از شتاب دهنده خطی توصیه می شود.
    کلیدواژگان: هورمون های جنسی، دوز دریافتی بیضه، کانسر رکتوم، دستگاه رادیوتراپی
|
  • Elyasi H., Abdolmohammadi S., Mosaffa F., Madadi F., Dabbagh A. Page 1
    Background And Aim

    Magnesium as an inorganic ion has several products containing it and has a number of therapeutic properties. A very common product, magnesium-sulfate has been proven in field of anesthesiology. This study looks at the effect of intra-articular injection of magnesium-sulfate on acute pain following knee surgery for diagnostic arthroscopy in patients undergoing general anesthesia.

    Materials And Methods

    60 patients were selected and divided randomly to 2 groups in this double-blind, randomized, placebo-controlled clinical trial. All anesthesia and surgery methods were the same in both groups. One group received intra-articular magnesium sulfate and the second group received the same volume of placebo. Postoperative pain scores were checked at the 1st, 3rd, 6th, 12th and 24th hours after the operation by a Visual Analog Scale (VAS) pain assessment scoring system. To present the results Mean (±SD) was used and the P-value less than 0.05 were considered statistically significant.

    Results

    There was no statistically significant difference between the 2 groups for basic variables. Pain reported by the first group who received intra-articular magnesium sulfate solution was significantly less at the 1st hour postoperatively, than the other group (8.7±1.05 vs 5.53±1.91, respectively). Also, at the 6th and 12th hours postoperatively, the difference was significant (p<0.0001); but it was not at the 2nd 18th and 24th hours, postoperatively, in comparison to the group who received placebo (p>0.3).

    Conclusion

    in patients undergoing general anesthesia for arthroscopic knee surgery, intra-articular magnesium sulfate solution significantly reduced pain in the first few hours after the surgery.

  • Motamed S., Attarian Sh Page 5
    Background And Aim
    Facial and cervical skin are prone to scar contracture due to extensibility and thin characteristic there. End points of scar contracture treatment in this area is to provide good texture and skin color which match with healthy peripheral skin and normal neck and mouth movement. Cervicofacial angle should be restored in every transferred flap as a major principle in aesthetic surgery. We assess cervicomandibular, cervicomental and infra auricular angles refinement while insetting flaps to treat chronic burn scar contractures.
    Materials And Methods
    It is a prospective, descriptive study with 34 patients complaining of chronic burn scar contracture in cervicofacial area that referred to 15 Khordad Hospital from 2004 to 2006. Designed flaps are basically as advancement, transposition and rotational, either random or axial flaps. Donor sites were expanded by tissue expander to inset the flaps after releasing scar contractures. We hatched the fibrous capsule underneath the flap and fixed it to mentum, mandibular body and ramus periosteium and platysma muscle in three rows in cervicomandibular angle to create impressive concavities there. Bulky non compressive dressing and drain were used in all cases.
    Findings
    Mean age is (25.5±8.3) years and 29.4% patients are female and 70.6% are male. Lower facial scar in 24 patients, cervical scar in 8 patients, and cervicofacial scar in 2 patients were observed. Ten patients had bilateral lower facial scars. Flame as the main etiology is observed in 47% of patients and boiling water in 26.5% of patients. The most popular flap is occipitocervico shoulder in 14 patients, and the second is occipitocervico pectoral in 12 patients based on occipital and supra clavicalar artery and pedicled axial flap based on transverse cervical artery in patients and as advancement flap in 8 patients. Advancement flaps were bilateral. The only observed complication is distal epidormolysis of flap which was managed conservatively in two cases. Postoperatively no blunting is considered at least in six months follow up.
    Conclusion
    Cervicofacial angle refinement in flap transfer is an integral part of cosmetic operation in this area.
  • Haji Seyed Javadi N., Vallaei N., Jamshidian M., Akhtari L Page 9
    Background And Aim
    The antilisterial properties of some vegetables such as Daucus carota have already been reported, but there is no report on Zardak (Parstinaca sativa). The objective of this study was comparison of the inhibitory effect of Zardak and Daucus carota (shredded and concentrations of juice) on two suspensions of Listeria (L.) monocytogenes.
    Materials And Methods
    In this experimental study, contamination of two carrot cultivars was examined according to national standard no. 8035-1. Then carrot treatments prepared. Two suspensions (103 and 105 CFU/ml) of L. monocytogenes serotype 1295 PTCC inoculated on shredded and concentrations of carrot juices. After 1 and 24 h in refrigerator, inoculations were cultured on Listeria Selective Agar. The results reported according to the difference between the typical Listeria colonies on inoculated and control plates. Data were analyzed by Kruskal-Wallis test. P-Values lower than 0.05 was considered significant.
    Results
    Carrot samples had no Listeria contamination. Statistical analysis showed both cultivars had significant inhibitory effect on L. monocytogenes, but it is more in Zardak than Daucus carota (p<0.005). The inhibitory effect of Zardak was shown on both bacterial concentrations, but Daucus carota effect only on 103 CFU/ml. The effect of Zardak became more after 24 h in refrigerator than 1 h (p<0.05), but it made no difference in Daucus carota. Whole carrot juice had more effect than other treatments (p<0.05). We noticed fresh carrots had no inhibitory effect, but it could be seen by keeping carrots in refrigerated or room temperature for 4 days.
    Discussion
    Both Zardak and Daucus carota have antilisterial properties, but the effect of Zardak was more significant. Variable inhibitory conditions would be objectives of other researches. On the other hand, probability of extracting antilisterial compounds from Zardak and using as a natural food preservative is suggested
  • Soori H., Royanian M., Zali Ar, Movahedinejad A Page 15
    Background
    In Iran there are about 70 deaths per day due to road traffic injuries (RTIs). Some interventions have been carried out during the past 5 years, however the trend and role of interventions to decrease death and morbidity rates from RTIs has not been evaluated. This study aimed to present the epidemiological pattern of RTIs in Iran during years 2004 to 2007 and comparison of epidemiological measures of RTIs before and 2 years after the four traffic police enforcements and preventive programs.
    Materials And Methods
    Source of data was 4 year databases from two sources (Traffic Police and Iranian Legal Medicine Organization). Data were computerized and analyzed. The morbidity and death incidence rates per 10 000 vehicles and per 100 000 population calculated, and odds ratios (ORs) and 95% confidence Interval for ORs were measured for before and 2 years after these national interventional programs. The interventions were obligatory rules for use of seat belt, enforcements of laws and legislations such as some specific road plans in special occasions, educational program campaigns using the national radio and television, and mandatory rules of wearing helmet for motorcyclists taken place nationally by traffic police of Iran.
    Results
    The number of automobiles and all vehicles had 43.1% and 58% increase during the study duration. Two years after the interventional programs there was a decrease rate of deaths from RTIs per 100 000 population (OR= 0.83, 95% CI= 0.82-0.85), and per 10 000 vehicles (OR= 0.56, 95% CI= 0.55-0.57) in Iran. There was also a significant decrease for morbidity rate from RTIs per 10 000 vehicles after the interventions (OR= 0.68, 95% CI= 0.67-0.68).
    Conclusion
    These findings showed the effectiveness of traffic police interventions in Iran on fatal and nonfatal road traffic injuries.
  • Khalkhali Zavieh M., Ghasemi M., Mirzaei F., Parandeh H Page 21
    Background And Aim
    Despite the fact that joint injury influences different aspects of the propriocepion such as posture and balance, and despite the role of rehabilitation programs in increasing the function and activity, the importance of these programs on proprioception has been remained under question. The aim of this study was evaluating the effect of lumbar stabilization exercises on the lumbosacral proprioception in healthy young women. Methodes and Materials: In this clinical trial study, 30 healthy young women were randomly assigned in two exprimental (n=20) and control groups (n=10). Since the change in pelvic position affects on the lumbar spine position, evaluation of the pelvic proprioception was considered as an scale to evaluate the lumbosacral proprioception. Target angle reproducing error for evaluation of the pelvic proprioception was measured by pelvic inclinometer. The lumbar lordosis and pelvic tilt in rest position were measured to examine the probable effects of the exercises on the alignment of the pelvis and lumbar spine. Subjects in the exprimental group attended in ten exercise sessions and subjects in control group did not do any exercises. Proprioception error was measured before and after ten sessions in both groups and analysed by nonparametric tests.
    Results
    In the exprimental group, the absolute proprioception error was reduced statisticaly (P<0.0001) from the 1.4±1.2 in first session to 0.006±0.1 in last session but in the control group the absolute proprioception error did not change significantly. The absolute error was different significantly (P<0.0001) between the two groups after ten sessions. Also there was excelent relationship between the proprioception error at the first session and its changes (R=0.99). The amount of lumbar lordosis and pelvic tilt angle did not change in none of the groups after the sessions.
    Conclusion
    Ten sessions of lumbar stabilization exercises reduces the lumbosacral proprioception error in young healthy women. The amount of this reduction had significant relationship with proprioception error at the first session; that is the subjects who had more innitial error gained more improvement through exercises.
  • Fallahi M., Basir Mf, Ahmadpour Ghadi Kolaee M Page 27
    Background And Aim
    Jaundice is one of the common problems in neonates and may lead to some irreversible complications. 60% of term and 80% of preterm neonates during first week of their life are icteric which mostly are due to indirect and physiologic hyperbilirubinemia. This problem could have some important pathologic causes, such as sepsis. Because of the high referral rate of neonates with jaundice and suspicion of bacteremia and sepsis, this research conducted to determine the rate of bacteremia and causative microorganisms in Shohadaye Tajrish hospital.
    Materials And Methods
    This study was based on patient’s records. All patients were fullterm (≥37 weeks) newborn with age of <28 days and birth weight of ≥2500 g with chief complaint of indirect hyperbilirubinemia without any symptoms of sepsis that were admitted in Shohadaye Tajrish hospital during years 2002-2003. Neonates with symptoms of sepsis and direct hyperbilirubinemia were excluded. Positive blood cultures confirmed sepsis.
    Results
    During the period of this study, 394 neonates were admitted due to hyperbilirubinemia and 201 cases had the criteria of research. 153 cases had positive blood culture and 21 (13.7%) had bacteremia but in second blood culture of these neonates, 5 cases had positive blood culture and only in 2 cases the same bacteria were grown and in 3 other cases different bacteria were detected in sepsis work up, 2.8% had erythrocyte sedimentation rate more than 15, C-Reactive Protein (CRP) was 1+ in 3.6% of patients, 2+ in 1.2% of patients, 3+ in 0.6% of patients. In 94.5%, CRP was negative, the serumic levels of bilirubin in 14.9% were less than 15, 54.7% between 15 and 20, and in 30/4% were more than 20. 97.4% had jaundice on the first week of life, 4% were Glucose-6-phosphate dehydrogenase deficient, 18.9% had ABO incompatibility, and 8.4% had Rh blood group incompatibility. Cause of jaundice in 67.8% was unknown. There was no positive urine culture in suprapubic specimen, but in 17% of patients’ urine culture were positive in urine bag specimen.
    Conclusion
    It seems that bacteremia and sepsis without any clinical symptom (other than direct hyperbilirubinemia) is unlikely to happen and sepsis work up can cause excessive sampling, and sometimes lead to misdiagnosis.
  • Alavi Moghaddam M., Yadegarinia D., Zamiri Sa Page 31
    Background And Aim
    Resistance in microorganisms is a serious problem in infectious medicine which the most reason is inappropriate antibiotic prescription by physicians. As there was not any information about the pattern of empiric antibiotic prescription in Iran, this study designed for recognition of antibiotic prescription pattern in one of emergency departments in a hospital affiliated to Shahid Beheshti medical university.
    Materials And Methods
    This cross sectional study was performed during the years 2006-7 in the emergency department of the above mentioned hospital on 200 patients whom at least received one antibiotic. Physicians, after taking history and physical examination, completed the information form according to the patients chart in emergency department. Our references on appropriateness of empiric prescribed antibiotics were a) textbook of "Mandell's Principles and Practice of Infectious diseases, 6th Edition; 2005", and b) protocols from the "Infection Control Committee" of the same hospital.
    Results
    Among 200 patients to whom at least one antibiotic was prescribed, for 108 cases (54%), prescribed antibiotic was without indication and among 92 cases which antibiotic was indicated, in 55 cases (59.8%) the prescribed antibiotic was appropriate, i.e., the prescribed antibiotic was appropriate by type, dose and interval.
    Discussion
    according to the results, it is prudent that the prescription of antibiotics without clear indication and wrong selection of empiric antibiotics in this hospital's emergency department were disproportionately high. Thus it seems that using solutions like periodic education programs for physicians and supervision for prescribed antibiotics are mandatory.
  • Amini M., Yarmohammadi Me Page 37
    Background And Aim
    chronic sinusitis is one of the most common medical problems and affected annually 30 million people in USA. This study the efficacy and safety of clarithromycin XL and Co-amoxiclove on clinical and CT scan finding in patients suffering from chronic sinusitis were compared.
    Material And Methods
    In this clinical trial a total of 59 subjects (62.7% male, 37.3% female, mean age 28 years) with clinical symptoms and CT scan findings of chronic sinusitis were divided into two groups and treated with clarithromycin XL or Co-amoxiclav.
    Results
    clinical success rates at the end of therapy similar in two groups, but in subjects treated with clarithromycin XL, CT scan findings had a better results than Co-amoxiclav group (53% versus 29%). Gastrointestinal discomfort was the most frequent treatment–related adverse effects, but no significant difference in two groups.
    Conclusion
    Results demonstrated that clinical success rate of clarithromycin XL and Co-amoxiclav, was similar for treatment of chronic sinusitis, but clarithromycin XL was more effective in improvement of CT scan findings.
  • Fallahi M., Joudaki N., Mohseni Bandpey H Page 43
    Background And Aim
    Neonatal mortality rate is one of the main indicators in health care systems. 60% of deaths in this age group belong to premature neonates. In spite of reduction in premature neonatal mortality rate in recent years, it is still a health problem in social health management. In this study, causes of neonatal deaths are assessed in Shohadaye Tajrish hospital during 3 years November 2004 to June 2007.
    Materials And Methods
    This study is a descriptive study based on the neonatal files data, which performed to determine proportional mortality in dead neonates.
    Results
    According to the results of this study, 60 neonates died in the mentioned period in Shohadaye Tajrish hospital, among them, 44% were female and 55% were male and 1% with undetermined sex. 59% of infants were born by caesarean section and 41% were born by normal vaginal delivery. The Apgar score in 63% of neonates was less than 7. The birth weight in 27% of infants was less than 1000 g, 50% between 1000 to 1499 g, 8% between 1500 to 1999 g, 8% between 2000 to 2499 g, and 5% were over 2500 g. Gestational age in most of these infants was between 28 to 31 weeks. Most frequent mortality cause was respiratory distress syndrome (RDS) and then sepsis, congenital anomalies, asphyxia, metabolic disorders, pulmonary hemorrhage and necrotizing enterocolitis.
    Conclusion
    Concisely, the most frequent causes of death in neonates were RDS and Sepsis, so prophylaxis and appropriate treatment of these diseases are very important for decreasing of neonatal mortality. As caesarean section was the main way of delivery of died neonates, avoiding unnecessary caesarean section may be effective for decreasing neonatal mortality. Because most of died neonates referred from another hospitals providing neonatal intensive care unit (NICU) facilities in delivery centers can be very effective on survival of neonates
  • Ameri A., Alidoosti A., Mojirsheibani Kh, Sobhani M., Sharafi Aa, Vallaei N Page 47
    Background And Aim
    Complications of pelvic irradiation have gained more attention because of increased survival of patients. CO-60 Teletherapy has wide penumbra in comparison with linear accelerator that can cause testes irradiation during radiotherapy in vicinity of lower border of pelvic portal when treated for rectal cancer. In this study we compared testicular doses of testes when pelvis is irradiated for rectal cancer and its effect on sex hormone levels.
    Materials And Methods
    In a cohort study, rectal cancer patients treated by pelvic irradiation concomitant with chemotherapy in two group. A group treated by Co-60 Teletherapy and another group by Linear Accelerator (LINAC). Sex hormones serumic levels were measured immediately before and 3 to 6 weeks after finishing irradiation. Testicular doses were measured by TLD (LiF), 3 times during whole course of irradiation in 5 patients of each group. T test and Mann-Whitney were used to compare data.
    Results
    28 patients entered in study but 2 patients died early in course of radiotherapy (1 in each group), and one patient excluded because testes was inside of treatment portals. Patients and disease characteristics were similar between groups. Testes doses in patients treated by LINAC (55±24.7 mGy) was significantly lower than Co-60 (120±23 mGy) (p<0.001). FSH and LH serumic level increased after irradiation in both groups and there is not a relation between FSH and LH levels with treatment machine (p<0.2 for LINAC and p<0.6 for Co-60. Decrease in serumic levels of testosterone was significant in patients treated by CO-60 (p<0.05), but was not significant in LINAC group (p<0.3).
    Conclusion
    It seems using LINAC in treating patient with rectal cancer can decrease testes doses but can not prevent hormonal changes. We suggest extra shield to decrease testes doses below the toxic dose.