فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال نهم شماره 1 (پیاپی 30، پاییز 1388)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال نهم شماره 1 (پیاپی 30، پاییز 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/08/11
  • تعداد عناوین: 14
|
  • مقاله مروری
  • محبوبه همت آبادی، باقر لاریجانی صفحات 1-6
    دیابت نوع 2 یا غیر وابسته به انسولین، یکی از شایع ترین بیماری های متابولیک در سراسر جهان می باشد که با توجه به ماهیت چند عاملی بیماری، عوامل مختلفی در آن نقش دارند. با توجه به کاهش حساسیت به انسولین در دیابت نوع 2 اختلال در هموستاز گلوکز ایجاد می گردد که در نهایت منجر به هیپرگلیسمی می شود. استرس اکسیداتیو که حاصل عدم توازن میان تولید رادیکال های آزاد و دفاع آنتی اکسیدان های بدن می باشد، در بیماری دیابت افزایش یافته است. یکی از عواملی که منجر به افزایش استرس اکسیداتیو می گردد، هیپرگلیسمی است. همچنین دیابت از طریق کاهش گلوتاتیون و کاتالاز و سوپراکسید دیس موتاز، با کاهش دفاع آنتی اکسیدان همراه است.
    با توجه به وجود استرس اکسیداتیو و اثر آن بر تسریع عوارض میکرو و ماکروواسکولر دیابت، مطالعات گسترده ای جهت بررسی نحوه کاهش اکسیدان های بدن و افزایش و استفاده بهینه از آنتی اکسیدان های سنتتیک و غیر سنتتیک صورت گرفته است. ویتامین های گوناگون و داروهایی همچون مهار کننده های آنزیم تبدیل کننده آنژیوتانسین و سولفونیل اوره ها، لیپوئیک اسید، متفورمین و ملاتونین مورد مطالعه قرار گرفته اند. همچنین اثرات انتی اکسیداتیو در گیاهان مختلف در سال های اخیر مشاهده شده است و همگی حاکی از نقش بسیار پر رنگ استرس اکسیداتیو در بیماری دیابت و ایجاد عوارض آن بوده اند.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، استرس اکسیداتیو، آنتی اکسیدان ها
  • مقاله اصیل
  • زهرا شیردل، رویا میربدل زاده، حسین مدنی صفحات 7-15
    مقدمه
    دیابت شامل گروه ناهمگونی از بیماری های متابولیک است که مشخصه آنها افزایش قند خون و اختلال در متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین می باشد. در این تحقیق تاثیر هیپوگلیسمیک عصاره هیدروالکلی زنجبیل با داروی گلیبن کلامید مورد مقایسه قرار گرفت.
    روش ها
    در این مطالعه رت ها به 4 گروه 10 تایی بصورت زیر تقسیم شدند: گروه شاهد، گروه کنترل دیابتی، گروه زنجبیل و گروه گلی بن کلامید. پس از 48 ساعت، حیوانات بیهوش شده و از همه گروه ها خونگیری به عمل آمد و سطح سرمی گلوکز، لیپوپروتئین ها (HDL،LDL،VLDL)، تری گلیسرید و کلسترول تام توسط کیت های آنزیمی بررسی شدند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از آنالیز واریانس نشان داد که زنجبیل توانسته میزان سرمی گلوکز، تری گلیسرید، VLDLو LDL را در رت های دیابتی در مقایسه با گروه کنترل دیابتی بطور معنی داری (001/0 P=) کاهش دهد. کاهش گلوکز و LDLتوسط زنجبیل به اندازه داروی گلی بن کلامید و کاهش تری گلیسرید و VLDLتوسط زنجبیل بیشتر از کاهش این مقادیر توسط داروی گلی بن کلامید بود. در ضمن زنجبیل توانست به اندازه گلی بن کلامید HLDخون را در رت های دیابتی در مقایسه با گروه کنترل (001/0P=) افزایش دهد.
    نتیجه گیری
    با در نظرگرفتن یافته ها، مشخص می شود که زنجبیل دارای پتانسیل بالقوه ای برای کاهش قند و چربی خون می باشد که البته نیازمند مطالعات بیشتری است.
    کلیدواژگان: زنجبیل، قند خون، لیپید، دیابت، گلی بن کلامید
  • محمدرضا شهرکی، حمیده میرشکاری، احمدرضا شهرکی، الهام شهرکی صفحات 17-23
    مقدمه
    صبر زرد(Aloe Vera)، از گیاهان دارویی است که به عنوان کاهش دهنده قند خون استفاده می شود. چون مصرف غذای سرشار از فرکتوز موجب افزایش مقاومت به انسولین می شود، در این مطالعه، اثر عصاره آبی آلوورا بر قند، انسولین و لیپوپروتئین های سرم در موش های صحرایی نر تغذیه شده با فرکتوز مورد بررسی قرارگرفت.
    روش ها
    این بررسی بر روی 45 سر موش صحرایی نر از نژاد Wistar - Albino انجام شد: گروه شاهد سالم (A) که در تمام مدت مطالعه از آب و غذای معمولی استفاده کرد و 4 گروه آزمودنی E، D، C و B (9=n) که در این مدت از آب آشامیدنی سرشار از فرکتوز (به نسبت 10%وزنی- حجمی) و مقادیر صفر،100، 150و mg/kg 200 عصاره آبی آلوورا به مدت 4 هفته از طریق گاواژ دریافت کردند. در پایان دوره، طی بیهوشی کامل، خونگیری از وریدهای گردن انجام و قند خون، انسولین و لیپوپروتئین های سرم اندازه گیری شد. اطلاعات بدست آمده با نرم افزار رایانه ای SPSS ویرایش 11 و آزمون های آماری آنالیز واریانس و توکی و تست کای زوج آنالیز گردید. نتایج به صورت Mean±SE گزارش و اختلافات آماری با05/0 P < معنی دار تلقی شد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که میزان قند خون و انسولین سرم گروه E نسبت به مقدار این کمیت ها درگروه B کاهش و میزان HDL گروه های D و E نسبت به مقدار این کمیت در گروه B افزایش معنی داری (05/0 = P، 04/0 = P، 01/0 =P) نشان داد. به علاوه میزان مصرف آب در دو گروه D و E نسبت به گروه B کاهش معنی داری (002/0 =P، 006/0=P) نشان داد ولی میزان مصرف غذا در گروه E نسبت به گروه B افزایش معنی داری (03/0 =P) نشان داد. همچنین وزن نهایی گروه E نیز نسبت به وزن نهایی گروه B کاهش معنی داری (04/0 =P) نشان داد.
    نتیجه گیری
    نتایج حاصل از این بررسی نشان داد که عصاره آبی آلوورا موجب بهبود قند خون، انسولین و لیپوپروتئین های سرم در موش های صحرایی دریافت کننده فروکتوز بالا همراه آب آشامیدنی می شود. ساز و کار دقیق آن نیاز به مطالعه بیشتر دارد.
    کلیدواژگان: آلوورا، قند خون، فرکتوز، مقاومت به انسولین، موش صحرایی
  • فرزاد نجفی پور، معصومه زارعی زاده، لیلا بگلر، فرناز صحاف صفحات 25-33
    مقدمه
    برای غربالگری دیابت بارداری، روش های متفاوتی پیشنهاد شده است. برای تایید دیابت حاملگی، آزمون گلوکز 100 گرمی مرسوم تر است اما گاهی با رخداد قند خون بالا در آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی می توان دیابت حاملگی را تشخیص داد و نیازی به تست تحمل گلوکز 100 گرمی نیست. هدف از این مطالعه، تعیین کارایی آزمون قند خون ناشتا و آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی در تایید و یا رد دیابت حاملگی بود.
    روش ها
    در این مطالعه 350 زن حامله در هفته 28-24 حاملگی تحت بررسی قند خون ناشتا و تحمل گلوکز 50 گرمی قرار گرفتند. بیمارانی که در آزمون تحمل گلوکز قند خون مساوی یا بالاتر از mg/dL 130 داشتند، تحت آزمون تحمل گلوکز 100 گرمی قرار گرفتند. اطلاعات با نرم افزار SPSS ویرایش 14 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    از 350 زن حامله، 45 نفر از مطالعه خارج شدند. 109 نفر (7/35%) در آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی قند خون مساوی یا بالاتر از mg/dL 130 داشتند. در این مطالعه 28 نفر (2/9%) دیابت حاملگی و 33 نفر (8/10%) اختلال تحمل گلوکز در حاملگی داشتند. در این بررسی، قند خون بالاتر از mg/dL 200، برابر با دیابت حاملگی بود.
    نتیجه گیری
    در زمانی که قند خون ناشتا بالا باشد، باید بررسی تحمل گلوکز 50 گرمی انجام شود. با قند خون بالاتر از mg/dL 200 در آزمون تحمل گلوکز 50 گرمی، دیابت حاملگی مسجل است و نیازی به انجام بررسی گلوکز 100 گرمی نیست.
    کلیدواژگان: دیابت بارداری، غربالگری، تست تحمل گلوکز 1 ساعته، تست تحمل گلوکز 3 ساعته، قند خون ناشتا
  • شهناز شهرجردی، نادر شوندی، مسعود گلپایگانی، رحمان شیخ حسینی صفحات 35-45
    مقدمه
    دیابت، اختلالی متابولیک است که مشخصه آنها افزایش مزمن قند خون و اختلال متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتئین می باشد.
    روش ها
    در این تحقیق نیمه تجربی، از بین زنان مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به درمانگاه شرکت نفت اراک، تعداد 27 نفر انتخاب و در سه گروه کنترل (8 نفر)، استقامتی (10 نفر) و قدرتی (9 نفر) قرار گرفتند. گروه تمرینات قدرتی و استقامتی، به مدت 8 هفته (3 جلسه در هفته و هر جلسه 50-30 دقیقه) تمرینات را اجرا نمودند. در این پژوهش از سطح HbA1C ناشتا، پرسشنامه های کیفیت زندگی SF-36 و سلامت روان GHQ (Global Health Questionnaire) استفاده شد. تحلیل داده ها به کمک نرم افزار SPSS نسخه 12 با استفاده از آزمون های t زوجی شده و تحلیل واریانس یک طرفه و در سطح معنی داری 01/0 انجام شد.
    یافته ها
    میانگین داده های HbA1C در گروه استقامتی از 554/0±80/7 در پیش آزمون به 517/0±13/7 در پس آزمون و گروه قدرتی از 231/2±766/9 به 507/1±9/7 رسید. با آزمون t زوجی، شده بین میانگین پیش آزمون و پس آزمون گروه استقامتی (004/0 =P) و قدرتی (700/0 =P) اختلاف معنی داری مشاهده می شود. همچنین بین میانگین داده های پیش آزمون و پس آزمون کیفیت زندگی گروه استقامتی (0001/0=P) و قدرتی(007/0=P) و سلامت روان گروه استقامتی(0001/0=P) و قدرتی(0001/0=P) اختلاف معنی داری وجود داشت. در ANOVA بین میانگین داده های پیش آزمون کیفیت زندگی (2/0=P) و سلامت روان (2/0=P) سه گروه، اختلاف معنی داری وجود نداشت ولی در پس آزمون کیفیت زندگی (007/0=P) و سلامت روان (0001/0=P) وجود داشت.
    نتیجه گیری
    تمرینات استقامتی و قدرتی بر کنترل قند خون، کیفیت زندگی و سلامت روان بیماران دیابتی تاثیر دارند اما تاثیر تمرینات بر کیفیت زندگی این بیماران بیشتر است.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، تمرینات قدرتی و استقامتی، کنترل قند خون، کیفیت زندگی، سلامت روان
  • سید علیرضا مهاجرانی، عزیز قهاری، باقر لاریجانی صفحات 45-51
    مقدمه
    هیپرگلیسمی، به عنوان عارضه... اصلی دیابت در ارگان های مختلف از جمله قلبی- عروقی، عوارض متعددی ایجاد می کند. تنظیم این تغییرات ماتریکس خارج سلولی بر عهده متالوپروتئینازهای ماتریکس است که در بیماران دیابتی تفاوت هایی با بیماران غیر دیابتی دارد.
    روش ها
    این تحقیق از نوع مورد-شاهدی بوده و با حضور دو گروه 18 نفره بیماران دیابتی و غیر دیابتی، از بیماران کاندید عمل CABG انجام شد. میزان ترشح آنزیم های Pro-MMP-1، MMP-3 و TIMP-1 قبل از عمل و میزان ایجاد آسیب در دو گروه با آزمایش بر روی نمونه های سرمی مقایسه شد. این ارزیابی با کمک روش ELISA انجام شد.
    یافته ها
    نشان داده شد که Pro-MMP-1، به عنوان عامل مخرب ماتریکس و کلاژن های دیواره عروق در دو گروه متفاوت بود اما این اختلاف معنی دار نبود. همین ارزیابی برای MMP-3 در روزهای قبل از عمل انجام شد، اما اختلاف دو گروه معنی دار نبود. در مورد TIMP یا مهارکننده این دو، MMP هم اختلاف معنی دار مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    عدم وجود اختلاف در این آنزیم ها (به عنوان پایه های اصلی تغییرات ماتریکس) در بیماران دیابتی در مقایسه با افراد سالم نشان می دهد که قند بالا در شرایط پایه تغییر معنی داری در سطح سرمی این مولکول ها نداده و بیمارانی که تنها از نظر میزان قند خون با هم متفاوتند و دچار عارضه مشابه قلبی هستند، تفاوتی در سطح سرمی این آنزیم ها ندارند.
    کلیدواژگان: مهارکننده بافتی پروئیناز ماتریکس، بیماری های قلبی، عروقی، دیابت
  • فرزاد حدائق، آزاده ضابطیان، فریدون عزیزی صفحات 53-63
    مقدمه
    با وجودی که ارتباط افزایش وزن و گسترش سندرم متابولیک در جمعیت های باختری و آسیایی ثابت شده است، تاثیرات تغییرات وزن (شامل کاهش و افزایش وزن) بر میزان بروز سندرم متابولیک و اجزای آن در دو جنس جداگانه در جمعیت قفقازی هنوز بررسی نشده است.
    روش ها
    تعداد 1492 مرد و 2087 زن با سن بیشتر از 20 سال و با نمایه توده بدنی >5/18 kg/m2 به مدت 3 سال پیگیری شدند. رگرسیون لجستیک چند عاملی برای محاسبه نسبت های شانس بروز سندرم متابولیک و اجزای آن با تعریف ATPIII در رابطه با پنجک های درصد تغییر وزن در دو جنس استفاده شد.
    یافته ها
    بروز سندرم متابولیک بعد از تعدیل سن 6/20%]فاصله اطمینان 95%=8/19-4/21[گزارش گردید (6/18% برای مردان و 6/23% برای زنان). در مردان، افزایش وزن جزئی، دور کمر بالا و تری گلیسرید بالا را پیش بینی کرد، افزایش وزن متوسط نیز پیش بینی کننده سندرم متابولیک]نسبت شانس 5/2،فاصله اطمینان95%=4/1-3/4[، دور کمر بالا و پر فشاری خون بود، افزایش وزن زیاد با سندرم متابولیک و تمام اجزای آن بجز قند ناشتای بالا ارتباط داشت. در زنان، افزایش وزن جزئی پیش بینی کننده سندرم متابولیک]نسبت شانس 5/2، فاصله اطمینان 95%=4/1-3/4[، دور کمر بالا و پرفشاری خون بود، افزایش وزن متوسط با سندرم متابولیک، دور کمر بالا و تری گلیسرید بالا ارتباط نشان داد، همچنین افزایش وزن زیاد سندرم متابولیک و تمام اجزای آن را بجز HDL پایین پیش بینی کرد. مقادیر اندک کاهش وزن نیز اثر محافظتی روی دور کمر بالا در دو جنس و سندرم متابولیک در مردان]نسبت شانس 5/0، فاصله اطمینان 95%=26/0-97/0، (04/0=P) [داشت.
    نتیجه گیری
    تغییرات وزن، تاثیراتی متفاوت در دو جنس روی سندرم متابولیک نشان می دهد. در زنان افزایش وزن جزئی، سندرم متابولیک را پیش بینی می کند، در حالی که کاهش وزن در مردان نقش محافظتی در مقابل این سندرم نشان می دهد.
    کلیدواژگان: بروز، سندرم متابولیک، افزایش وزن، تغییر وزن
  • نصرت الله ضرغامی، محمد جعفر ملکی، فریدون ممقانی، قربان محمدزاده، صالح زاهدی اصل، مرتضی قوجازاده صفحات 65-74
    مقدمه
    آدیپونکتین، پپتید مشتق شده از بافت چربی، ارتباط معکوس با آدیپوزیتی دارد. در حالیکه تاثیر آن روی متابولیسم لیپید پروفایل در انسان کاملا مطالعه نشده است. لذا این مطالعه با هدف ارزیابی ارتباط بین آدیپونکتین با شاخص های آنتروپومتریک و پروفایل لیپیدی در بین زنان با وزن نرمال و درجات مختلف چاقی انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه روی 126 زن در گروه های اضافه وزن و درجات مختلف چاق(Kg/m2 25BMI>) و 33 نفر زن با وزن نرمال (Kg/m2 25BMI<) انجام گرفت. سطوح سرمی آدیپونکتین و لپتین با روش ایمنواسای با تعیین شد. سطوح گلوکز و پروفایل لیپید در حالت ناشتا به ترتیب با روش های گلوکز اکسیداز و آنزیماتیک اندازه گیری شدند. برای تعیین اختلاف میانگین متغیرها، همبستگی بین آدیپونکتین با سایر پارامترهای مورد مطالعه و نشان دادن گرایش تاثیرگذاری این پارامترها بر روی آدیپونکتین در بین گروه ها به ترتیب از آزمون های آنالیز واریانس یک طرفه، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیری استفاده گردید.
    یافته ها
    میانگین غلظت سرمی آدیپونکتین با افزایش درجات چاقی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0>P). اختلاف میانگین پروفایل لیپید، متغیرهای آنتروپومتریک، غلظت سرمی آدیپونکتین، غلظت لپتین و گلوکز در بین گروه ها از نظر آماری معنی دار بود (05/0>P). همبستگی بین آدیپونکتین با نمایه توده بدن (321/0- =r) معکوس و معنی داری بود. بین غلظت سرمی آدیپونکتین با سطح سرمی لپتین همبستگی یافت نشد (115/0- =r). همبستگی بین آدیپونکتین با لیپید پروفایل منفی و معنی دار، در حالی که همبستگی آن با سطح سرمی HDL-کلسترول مستقیم و معنی دار بود (134/0=r). نتایج آنالیز رگرسیون چندگانه نشان داد که نمایه توده بدن، دور باسن، قد و دور وسط بازو همبستگی معنی داری با آدیپونکتین دارند (05/0>P). به ترتیب گلوکز و اندازه دور باسن بیشترین و میزان تری گلیسرید و اندازه ضخامت چین پوستی کمترین همبستگی با آدیپونکتین را در گروه های مورد مطالعه داشتند.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که آدیپونکتین برخلاف لپتین همبستگی معکوسی با شاخص های آدیپوزیتی و پروفایل لیپیدی در زنان داشت؛ بنابراین ممکن است به عنوان یک شاخص در مطالعه بیماری های مرتبط با چاقی زنان در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: آدیپونکتین، چاقی، BMI، لیپید پروفایل، شاخص های آنتروپومتریک
  • مجتبی ملک، راهب قربانی، علی رشیدپور، رحیمه اسکندریان صفحات 75-80
    مقدمه
    بیماری های عروق کرونری از مهم ترین و قابل پیشگیری ترین عوامل مرگ و میر جامعه امروزی محسوب می گردند و هیپرلیپیدمی از مهم ترین علل بروز بیماری های قلبی است. در این بین، سندرم تری گلیسرید بالا HDL پایین یک عامل خطرساز قوی برای انفارکتوس قلبی و مرگ در اثر بیماری عروق کرونری می باشد. با توجه به اهمیت این سندرم و عدم بررسی های لازم در این مورد، مطالعه ای با هدف بررسی شیوع این اختلال در استان سمنان انجام شد تا زمینه ساز اقدامات کاربردی لازم دراین راستا باشد.
    روش ها
    این مطالعه اپیدمیولوژیک به صورت مقطعی در سال 1384 و با شرکت 3799 نفر از افراد 70-30 ساله جامعه شهری و روستایی استان سمنان انجام شد. نمونه گیری به روش مرحله ای و در شهرستان های سمنان، دامغان، شاهرود و گرمسار انجام شد. جمع آوری داده ها از طریق تکمیل پرسشنامه انجام گرفت. سپس با راهنمایی قبلی، آزمایش ها پس از با ناشتایی 12 ساعته انجام شد.
    یافته ها
    میانگین سنی نمونه ها 2/10±41 سال و 6/44 درصد آنها مرد بودند. سندرم HDL پایین و تری گلیسرید بالا در 5/15 درصد موارد دیده شد. شانس ابتلا به این سندرم در زنان حدود 7 برابر مردان بود. شیوع این سندرم با سن ارتباط داشت و در افراد 60 ساله یا بالاتر، حدود 8/1 برابر افراد کمتر از40 سال شانس ابتلا به این سندرم را داشتند. هم چنین شانس ابتلا به این سندرم در افراد چاق 91/1 برابر افراد سالم بود. شیوع این سندرم در ساکنین شهر و روستا تفاوت معنی دار نداشت.
    نتیجه گیری
    براساس نتایج این بررسی سندرم تری گلیسرید بالا HDLپایین در استان سمنان شایع می باشد. انجام آزمایش های فوق در افراد جامعه یک اقدام بهداشتی ضروری بوده و نیاز به برنامه های پیشگیری در این زمینه دارد.
    کلیدواژگان: سندرم تری گلیسرید بالا و HDL پایین، تری گلیسرید، HDL، بیماری های قلبی و عروقی، شیوع
  • آرش حسین نژاد، خدیجه میرزایی، آبتین مرادی زیرکوهی، فرهاد زارع، ژیلا مقبولی، باقر لاریجانی صفحات 81-88
    مقدمه
    بارداری و تکامل جنین با تغییرات عمده متابولیکی و توزیع مجدد بافت چربی همراه است. از آنجا که آدیپونکتین و لپتین از جمله هورمون های عمده مترشحه بافت چربی هستند، به نظر می رسد ارزیابی تغییرات این آدیپوکین ها در متابولیسم جنین موثر باشد. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی سطوح آدیپونکتین و لپتین در بند ناف و سرم مادر و ارتباط آنها شاخص های رشد و واگردش استخوان در جنین است.
    روش ها
    در یک مطالعه مقطعی که در بیمارستان های تابعه دانشگاه علوم پزشکی تهران انجام شد، 77 نمونه خون بند ناف (39 نوزاد پسر و 38 نوزاد دختر) بلافاصله پس از زایمان جمع آوری گردید. ویژگی های بالینی و شاخص های رشد نوزادان ثبت و سطوح لپتین، آدیپونکتین، استئوکلسین و کراس لپس تعیین شد.
    یافته ها
    مطالعه حاضر نشان داد میانگین غلظت آدیپونکتین بندناف، 3 برابر میانگین آن در خون مادر است. سطح لپتین بند ناف با وزن هنگام تولد و نسبت قد به وزن هنگام تولد ارتباط معناداری داشت (به ترتیب 29/0=r، 01/0=P و 24/0=r، 04/0=P). نتایج این مطالعه اختلاف معناداری میان وزن و قد هنگام تولد نوزادان پسر و دختر نشان نداد. همچنین غلظت لپتین نوزاد و مادر، شاخص پندرال و نیز سطوح آدیپونکتین نوزاد در میان نوزادان پسر و دختر، معنادار نبود. همچنین سطوح لپتین و آدیپونکتین در آنالیز تک متغیره مستقل از جنس، وزن و قد هنگام تولد با واگردش استخوان نوزاد ارتباط داشتند.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه ارتباط لپتین با وزن هنگام تولد نوزاد را نشان داد و نتایج حاصل از مطالعه حاضر بیانگر تاثیر مهم لپتین و آدیپونکتین بر واگردش استخوان نوزاد می باشد.
    کلیدواژگان: لپتین، آدیپونکتین، استئوکلسین، کراس لپس، بند ناف، واگردش استخوان، رشد جنین
  • رضا صالحی دوست، پیمانه حیدریان، فاطمه ملک زاده، الهام جعفری، افشین اصلانی، اکرم پورشمس صفحات 89-97
    مقدمه
    مطالعات اپیدمیولوژیک نشان داده اند که C-reactive protein (CRP) احتمال حوادث کرونری را در بین زنان و مردان سالم پیشگویی می کند. در این مطالعه توزیع CRP و ارتباط آن را با معیارهای سندرم متابولیک در یک جمعیت عمومی به ظاهر سالم ایرانی بررسی می شود.
    روش ها
    بر اساس داده های مطالعه Polypill که یک مطالعه کارآزمایی بالینی فاز 2 در حال اجراست و اثر قرص polypill (حاوی آتورواستاتین، آسپرین، انالاپریل و هیدروکلروتیازید) و دارونما را در پیشگیری از بیماری های قلبی و عروقی در ساکنین79-50 ساله، شهر کلاله، در استان گلستان بررسی می کند، هفتصد نفر شامل 448 مرد (64%) بدون سابقه شناخته شده بیماری یا مصرف داروی خاص و با مقادیر آزمایشگاهی mg/dL 3/1> کراتینین، per μL12000> WBC وmg/dL 126> FBS در نمونه خون ناشتا از تیرماه 1385 تا دی ماه 1386 وارد مطالعه شدند. سطوح کمی high sensitivity CRP (hsCRP)، با روش ایمونوتوربیدومتری اندازه گیری شد.
    یافته ها
    میانه (IQR) CRP در زنانmg/L] (6/2-7/0) 3/1[بالاتر از مردان mg/L](2-4/0) 9/0[بود (001/0=P). در آنالیز رگرسیون خطی چند مرحله ای، در مردان مصرف سیگار (001/0=P)، فشار خون سیستولی (002/0=P)، اسید اوریک (009/0=P)، HDL (007/0=P) و دور کمر (042/0=P) و در زنان قند خون ناشتا (001/0=P) و اسید اوریک (006/0=P) به صورت مستقل با log CRP همبستگی داشتند.
    نتیجه گیری
    این مطالعه توزیع CRP را در یک جمعیت عمومی به ظاهر سالم ایرانی نشان داد. CRP به عنوان یک نشانگر التهابی با معیارهای متعدد سندرم متابولیک همبستگی دارد که این همبستگی می تواند بیانگر یک پاسخ التهابی سیستمیک در سندرم متابولیک باشد.
    کلیدواژگان: CRP، سندرم متابولیک، جمعیت سالم ایرانی
  • شیوا فقیه، علیرضا ابدی، مهدی هدایتی، سید مسعود کیمیاگر صفحات 99-105
    مقدمه
    مطالعات اخیر پیشنهاد می دهند که متابولیسم کلسیم و شاید دیگر ترکیبات موجود در شیر، ممکن است در تغییر تعادل انرژی و در نتیجه کاهش وزن نقش داشته باشند. این مطالعه با هدف مقایسه اثرمصرف شیر کم چربی، شیر سویای غنی شده با کلسیم و مکمل کلسیم بر کاهش وزن و چربی بدن در زنان دارای اضافه وزن و چاق غیر یائسه صورت گرفت.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی، 100 زن دارای اضافه وزن یا چاق غیر یائسه و سالم، به صورت تصادفی به یکی از گروه های زیر اختصاص یافته و به مدت 8 هفته تحت مطالعه بودند: 1)گروه کنترل، 600-500 میلی گرم در روز کلسیم 2) گروه مکمل کلسیم، همانند گروه کنترل به علاوه 800 میلی گرم کلسیم در روز به شکل کربنات کلسیم 3) گروه شیر، دارای 3 سروینگ در روز شیر کم چربی 4)گروه شیر سویا، دارای 3 سروینگ در روز شیر سویا (انرژی همه گروه ها 500 کیلو کالری کمتر از نیاز روزانه فرد بود). در ابتدای مطالعه و پایان هفته 8، شاخص های تن سنجی اندازه گیری و 3 روز پرسشنامه ثبت مواد غذایی و فعالیت بدنی تکمیل شد.
    یافته ها
    مقایسه میانگین تغییرات وزن، دور کمر، BMI و WHR نشان داد که کاهش دور کمر وWHR در بین 4 گروه تفاوت معنی دار داشت (به ترتیب 029/0P= و 015/0P=). پس از تعدیل برای مقادیر پایه، اختلاف در تغییرات وزن و BMI نیز در بین 4 گروه معنی دار شد (به ترتیب 019/0P= و 017/0P=). بیشترین کاهش در تمام شاخص های تن سنجی، متعلق به گروه مصرف کننده شیر بود.
    نتیجه گیری
    افزایش مصرف شیر کم چربی می تواند باعث کاهش بیشتر چاقی عمومی و مرکزی نسبت به رژیم کم کالری به تنهایی گردد.
    کلیدواژگان: کاهش وزن، کلسیم، چاقی
  • فهرست همایش های آتی بین المللی مرتبط با بیماری های غدد و متابولیسم
    صفحه 106
  • تازه های نشر و کتاب
    صفحه 109