فهرست مطالب

دیابت و متابولیسم ایران - سال نهم شماره 2 (پیاپی 31، زمستان 1388)

مجله دیابت و متابولیسم ایران
سال نهم شماره 2 (پیاپی 31، زمستان 1388)

  • ویژه نامه عوامل خطرساز دیابت و بیماریهای قلبی-عروقی
  • تاریخ انتشار: 1388/12/15
  • تعداد عناوین: 12
|
  • مقالات مروری
  • احمد اسماعیل زاده، فهیمه حقیقت دوست، فاطمه زریباف، گلگیس کریمی، لیلا آزادبخت صفحه 1
    اضافه وزن و چاقی، عوامل خطر مستقلی برای بیماری های قلبی عروقی (CVD) محسوب می شوند. به علاوه بسیاری از عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی مثل دیس لیپیدمی و التهاب در افراد چاق و دارای اضافه وزن نسبت به سایر افراد بیشتر دیده می شوند. در این افراد توصیه های تغذیه ای رایج، بر روی کاهش دریافت چربی کل، اسیدهای چرب اشباع و کلسترول متمرکزند تا بتوانند سطح LDL-C و کلسترول تام (TC) را کاهش دهند. مطالعات اخیر نشان می دهند که سطح چربی های خون در پاسخ به درشت مغذی ها تغییر می کنند، لذا می توان رژیم هایی را ارائه کرد که فراسنج های خاص لیپیدی را تحت تاثیر قرار دهند. البته ممکن است این رژیم های غذایی در افراد چاق و دارای اضافه وزن که التهاب یا مقاومت به انسولین دارند، کمتر مؤثر باشد. در نتیجه شناسایی و تنظیم یک رژیم غذایی کاهنده سطح کلسترول خون برای کاهش التهاب و افزایش حساسیت به انسولین در افراد چاق یا دارای اضافه وزن، توجه زیادی را به خود جلب کرده است.
    کلیدواژگان: چاقی، لیپوپروتئین ها، مداخلات تغذیه ای، مقاومت انسولینی
  • مقالات پژوهشی
  • لیلا خواجه علی، منوچهر نخجوانی، فاطمه اصفهانیان، جواد بهجتی، علیرضا استقامتی، فیروزه عسگرانی صفحه 14
    مقدمه
    شواهد موجود موید نقش استرس اکسیداتیو در بروز عوارض دیابت است. پراکسیداسیون LDL خواص آتروژنیسیتی این عامل را افزایش می دهد. در مقابل، پروتئین های شوک حرارتی، چون پروتئین شوک حرارتی 70 کیلودالتونی (HSP70)، از عملکرد و بقای سلول در مقابل استرس اکسیداتیو حمایت می کنند. بر طبق مطالعات vitro In٬ oxidized-LDL(ox-LDL) توانایی القای ترشح HSP70 از سلول های اندوتلیال، عضله صاف و ماکروفاژهای انسانی را دارد. در این مطالعه به بررسی رابطه سطح سرمی ox-LDL و HSP70 در افراد دیابتی پرداختیم.
    روش ها
    این مطالعه به صورت «Stratified cross-sectional» و بر روی 73 بیمار دیابتی نوع دو]37 بیمار با سابقه ابتلای 5 ساله و یا بیشتر به بیماری دیابت (گروه A) و 36 بیمار دیابتی تازه تشخیص داده شده) گروه B)[که در طی سال 1387 به درمانگاه دیابت بیمارستان امام خمینی(ره) تهران مراجعه کرده بودند، انجام گرفت. 36 فرد غیر دیابتی سالم که از نظر سن و جنس با بیماران دیابتی همسان سازی شده بودند، به عنوان گروه کنترل (گروه C) انتخاب گردیدند. افراد با نارسایی قلبی کلاس III و IV، بیماری های عفونی و التهابی، مصرف کننده های داروهای ضد التهابی، گلوکوکورتیکوییدها و سیگار، افراد مبتلا به نارسایی کلیه (mg/dl 5/1 ≥ کراتینین) و زنان حامله وارد مطالعه نشدند. در هر گروه، سطح سرمی قند ناشتا، HbA1C، پروفایل لیپید،ox- LDL و HSP70 اندازه گیری و ارتباط این عوامل از طریق آنالیز رگرسیون مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    سطح سرمی ox-LDL در بیماران با سابقه ابتلای 5 ساله و یا بیشتر به دیابت، بیشتر از بیماران تازه تشخیص داده شده و افراد سالم بود (به ترتیب u/l50/45±43/81، u/l 96/8±50/45 وu/l 90/8±41/42؛ 001/0P<). سطح سرمی HSP70 نیز در بیماران با سابقه ابتلای 5 ساله و یا بیشتر به دیابت، از بیماران تازه تشخیص داده شده و افراد سالم بیشتر بود (به ترتیب ng/ml51/0±87/0، ng/ml 33/0±52/0 و ng/ml 12/0± 26/0؛ 001/0P<). پس از آنالیز کوواریانس (ANCOVA)، از بین متغیرهای مستقل، تنها سن (09/0=r، 001/0P=) و بیماری دیابت (88/0=r، 003/0P=) با سطح سرمی HSP70 رابطه معنی دار داشتند.
    نتیجه گیری
    HSP70 با سن و بیماری دیابت ارتباط مستقیم دارد. سطح سرمی ox-LDL وHSP70 در افراد دیابتی، بالاتر از افراد سالم و در بیماران دیابتی با ابتلای طولانی، بیشتر از افراد تازه تشخیص داده شده می باشد. "ازمان دیابت"، خود محرک کافی برای تولید ox-LDL و HSP70 است.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، لیپوپروتئین با دانسیته کم اکسیده، پروتئین شوک حرارتی 70 کیلو دالتونی
  • آتوسا سعیدپور، پروین میرمیران، فیروزه حسینی اصفهانی، سمیه حسین پور نیازی، فریدون عزیزی صفحه 22
    مقدمه
    رژیم های غذایی دارای شاخص گلیسمی(GI=Glycemic Index) و بار گلیسمی(GL=Glycemic Load) بالا ممکن است افزایش دریافت انرژی و خطر بروز بیماری های قلبی- عروقی را به دنبال داشته باشند. هدف از این مطالعه، بررسی ارتباط GI و GL با پروفایل چربی های خون و تغییرات آنها بود.
    روش ها
    نمونه های خون و یادآمد 24 ساعته تغذیه ای، در یک مطالعه آینده نگر با پیگیری 7/6 ساله از 120 فرد بالای 40 سال جمع آوری گردید. ارتباط بین لیپیدهای سرم با GI و GLتوسط مدل رگرسیون خطی و تنظیم شده (برای عوامل خطرساز شناخته شده مرتبط با لیپیدهای سرم) در شروع مطالعه ارزیابی شد.
    یافته ها
    دریافت بالاتر GI به طور مثبت با سطح کلسترول تام سرم (58/1، 22/0CI=%95)، کلسترول LDL(لیپوپروتئین با چگالی پایین) (83/1، 37/0CI=%95)، نسبت کلسترول LDL/HDL (06/0، 0 CI=%95) و تغییرات نسبت کلسترول LDL/HDL (52/0، 15/0CI=%95) و به طور منفی با کلسترول HDL(لیپوپروتئین با چگالی بالا)(75/0، 47/0 CI=%95) ارتباط داشت؛ حال آن که GL به طور مثبت با سطح کلسترول تام(74/0، 38/0 CI=%95)، کلسترول LDL(33/0، 12/0 CI=%95)، نسبت کلسترول LDL/HDL (01/0، 0CI=%95) تغییرات کلسترول تام(05/0، 0 CI=%95)، کلسترول LDL (16/0، 12/0CI=%95) و نسبت کلسترول LDL/HDL (50/0، 14/0CI=%95) در ارتباط بود.
    نتیجه گیری
    یافته های مطالعه حاضر، نشان دادند که دریافت بالای GI و GL اثر نامطلوب هم بر سطح لیپیدهای سرم و هم بر تغییرات آنها دارند.
    کلیدواژگان: شاخص گلیسمی، بار گلیسمی، لیپوپروتئین ها، کلسترول تام
  • اصغر قاسمی، صالح زاهدی اصل، لیلا صید مردای، فریدون عزیزی صفحه 32
    مقدمه
    هدف از مطالعه حاضر، بررسی الگوی عوامل خطرزای سندرم متابولیک و ارتباط آن با متابولیت های سرمی اکسید نیتریک (NOx) در کودکان و نوجوانان است.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی- مقطعی در 851 کودک و نوجوان با دامنه سنی 4 تا 19 سال انجام شد. سندرم متابولیک بر اساس معیارهای تغییر یافته ATPIII تعریف شد. برای بررسی الگوی عوامل خطرزای سندرم متابولیک از تحلیل عاملی استفاده شد.
    یافته ها
    شیوع سندرم متابولیک در پسران و دختران به ترتیب 8/10 و 0/10 درصد بود. غلظت سرمی NOx در افراد مبتلا به سندرم متابولیک بعد از تعدیل سن و جنس بالاتر بود (2/25 در برابر 9/27 mmol/L، 04/0P=). تعداد افراد با سندرم متابولیک در پایین ترین چارک NOx در مقایسه با چارک بالایی NOx از 1/6 به 2/13 درصد افزایش یافت (014/0P=)؛ پس از تعدیل سن و جنس، شانس ابتلا به سندرم متابولیک در افرادی که در چارک بالایی NOx قرار داشتند، بالاتر بود (نسبت شانس 2/2، 029/0P=). در کل جمعیت سه عامل فشار خون/چاقی، لیپید/چاقی و گلوکز/اکسید نیتریک شناسایی شد که توجیه کننده 9/59 درصد واریانس کل داده ها بود. تفکیک بر اساس جنس، مجددا سه عامل را در هر جنس مشخص کرد، اما این بارNOx در مردان در دو عامل وارد شده بود.
    نتیجه گیری
    متابولیت های سرمی اکسید نیتریک با سندرم متابولیک در کودکان و نوجوانان ارتباط دارد، علاوه بر آن در آنالیز بررسی هم گروهی عوامل خطرساز متابولیکی، NOx با اجزای دیگر سندرم متابولیک به ویژه قند خون ناشتا همراه گردید.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، اکسید نیتریک، کودکان، نوجوانان
  • معصومه توحیدی، محمدرضا کلانترهرمزی، امیر آدینه پور، محمدحسین دباغ منش، جواد سیادتان، غلامحسین رنجبرعمرانی صفحه 43
    مقدمه
    شیوع چاقی در سال های اخیر افزایش یافته است. چاقی یک عامل خطر برای دیابت نوع2، بیماری عروق کرونر، افزایش فشارخون و حتی مرگ ناگهانی می باشد.
    روش ها
    در این مطالعه که در سال 1387 در جمعیت ساکن شهر شیراز انجام شد، تعداد 855 نفر با شیوه نمونه گیری سیستماتیک انتخاب شدند. اطلاعات آنتروپومتریک آنان از قبیل وزن و قد، اندازه گیری شد. نمایه توده بدنی مطالعه گردید. نمایه توده بدنی (BMI) kg/m 2 25 - 9/29 به عنوان اضافه وزن و بیشتر از 30 به عنوان چاقی تعریف شد.
    یافته ها
    شیوع اضافه وزن و چاقی در شیراز به ترتیب 1/37 درصد و 9/17 درصد بود. متوسط نمایه توده بدنی در کل جمعیت 6/4 ± 9/25 بود. شیوع اضافه وزن در مردان و زنان به ترتیب 7/42 درصد و 1/34 درصد بود. شیوع چاقی در مردان و زنان به ترتیب 5/10 درصد و 9/21 درصد بود.
    نتیجه گیری
    این نتایج نشان می دهد که شیوع اضافه وزن و چاقی در جمعیت شیراز رو به افزایش است و باید راهبردهای مشخص برای کاهش وزن در اولویت برنامه های بهداشتی قرار گیرد.
    کلیدواژگان: اضافه وزن، چاقی، شیوع، نمایه توده بدنی
  • حسین فخرزاده، فرشاد شریفی، مژده میرعارفین، یاسرتجلی زاده خوب، قاسم کیایی، رسول پورابراهیم، معصومه نوری، محمدحسین فروزانفر، سارا قطبی، مریم قادر پناهی، باقر لاریجانی صفحه 49
    مقدمه
    غلظت زیاد هموسیستئین با افزایش خطر بروز پرفشاری خون همراه است. با این که دوزهای کم و زیاد فولات به صورت معنی دار موجب کاهش سطح هموسیستئین خون می شوند، ولی اثرات نسبی دوزهای متفاوت آن بر روی پرفشاری خون هنوز به خوبی شناخته شده نیست. در این مطالعه به بررسی ارتباط بین دوز اسید فولیک، کاهش هموسیستئین و نیز تغیرات فشار خون پرداخته ایم.
    روش ها
    بیست و چهار فرد مبتلا به بیماری پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی خفیف و متوسط (moderate/intermediate hyperhomocysteinemia)، پنج میلی گرم اسید فولیک و یا دارونما به صورت روزانه به مدت شش هفته دریافت کردند. در ابتدا و نیز بعد از شش هفته از شروع مطالعه، فشار خون، سطح خونی هموسیستئین، فولات و ویتامین B12 اندازه گیری شد.
    یافته ها
    با این که تفاوت معنی داری میان فشار خون دیاستولی در دو گروه مورد مطالعه یافت نشد (17/0=P، ANOVA)، ولی کاهش معنی دار فشار خون سیستولی در گروه مداخله (اسید فولیک) نسبت به گروه دارونما مشاهده شد (001/0=P، ANOVA). کاهش معنی دار میزان هموسیستئین و نیز افزایش معنی دار میزان فولات در گروه اسید فولیک نسبت به گروه دارونما مشاهده گردید (به ترتیب 04/0 =P و 002/0 = P، ANOVA). همچنین تغییرات غلظت اسید فولیک به صورت معنی دار و معکوس با تغییرات فشار خون سیستولیک ارتباط داشت (51/0 -=r، 02/0 =P، Pearson''s correlation coefficient).
    نتیجه گیری
    مصرف کوتاه مدت مکمل اسید فولیک با دوز بالا در کاهش فشار خون سیستولیک در افراد مبتلا به پرفشاری خون همراه با هیپرهموسیستئینمی موثر است.
    کلیدواژگان: فولیک اسید، پرفشاری خون، هموسیستئین، فشار خون
  • سکینه رخشنده رو، محتشم غفاری، علیرضا حیدرنیا، اسدالله رجب صفحه 57
    مقدمه
    نتایج مطالعات مربوط به عوارض و کنترل دیابت، به طور واضح ثابت کرده اند که کنترل متابولیکی خوب و آموزش کافی می توانند پیامد بالینی افراد دیابتی را بهبود بخشند. آموزش بیمار به عنوان یک بخش اساسی از کنترل دیابت محسوب می شود. مطالعه حاضر با هدف بررسی میزان تاثیر آموزش بر ارتقای آگاهی، نگرش و رفتارهای خود مراقبتی بیماران دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران و متعاقب آن کنترل متابولیک آنها انجام گرفته است.
    روش ها
    پژوهش حاضر، تحقیقی نیمه تجربی از نوع پرسشنامه قبل و بعد از مداخله می باشد. در این مطالعه 44 بیمار دیابتی مراجعه کننده به انجمن دیابت ایران (24 مرد و 20 زن) که باسواد و ساکن شهر تهران و مبتلا به دیابت نوع2 بودند، به روش نمونه گیری غیر تصادفی به عنوان واحدهای پژوهش انتخاب گردیدند (سن 40 تا 65 سال). ابزار گردآوری داده ها در این تحقیق پرسشنامه سنجش آگاهی، نگرش و رفتار و همچنین بررسی آزمایشگاهی HbA1C بودند که روایی و پایایی پرسشنامه به ترتیب با روش های اعتبار صوری/ محتوی و آزمون - آزمون مجدد بررسی و مورد تایید قرار گرفت. جمع آوری اطلاعات از واحد های تحت مطالعه (تکمیل پرسشنامه و نمونه گیری خون) در دو مرحله انجام شد، به این صورت که پس از انجام آزمون اولیه، مداخله آموزشی انجام گرفت. 3 ماه بعد از اتمام آموزش، آزمون ثانویه صورت گرفت. برای تجزیه و تحلیل داده ها در این مطالعه، از نرم افزار آماریSPSS ویرایش 12 (آزمون های آماری پارامتریک و ناپارامتریک شامل تی زوجی و ویلکاکسون) بهره گرفته شد. مشارکت افراد در این تحقیق با رضایت آگاهانه و کاملا داوطلبانه بود.
    یافته ها
    در پژوهش حاضر، 45% (18 نفر) از افراد تحت مطالعه را مردان تشکیل می دادند. میانگین و انحراف معیار افراد از نظر سنی در این مطالعه 7 ± 52 سال بود. همه افراد تحت بررسی متاهل بودند. میانگین و انحراف معیار مدت ابتلای افراد تحت مطالعه به بیماری دیابت 4 ± 6 سال بود. همچنین از نظر سابقه بیماری در خانواده افراد، 5/62% (25 نفر) بیماران دارای سابقه خانوادگی بیماری دیابت بودند. یافته های حاصله نشانگر تاثیر مثبت و معنی دار آموزش بر آگاهی، نگرش و عملکرد افراد دیابتی تحت مطالعه بود (001/0 P <). همچنین طبق نتایج، میانگین HbA1C از 2/2±1/13 درصد (قبل از آموزش) به 6/1±5/10 درصد (بعد از آموزش) کاهش یافت و تفاوت حاصله معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    برنامه های آموزشی منسجم؛ آگاهی، نگرش و عملکرد بیماران دیابتی را به طور قابل ملاحظه ای ارتقا می دهد و نیز باعث بهبود کنترل متابولیک آنها می گردد. با ایجاد چنین تغییراتی در بیماران دیابتی، می توان نتایج خوبی را برای آنان انتظار داشت.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، کنترل متابولیک، آگاهی، نگرش، رفتار، HbA1C
  • صالح زاهدی اصل، اصغر قاسمی، لیلا صید مرادی، پروین سربخش، فریدون عزیزی صفحه 65
    مقدمه
    شواهدی وجود دارد که نشان می دهد تولید بالای اکسید نیتریک با اختلالات متابولیک در ارتباط است. هدف از این مطالعه، تعیین سطح سرمی متابولیت های اکسید نیتریک (NOx) در افراد دارای سندرم متابولیک می باشد.
    روش ها
    افراد شرکت کننده در این مطالعه توصیفی مقطعی، 3505 مرد و زن با دامنه سنی 20 تا 94 سال بودند که بین سال های 85 تا 86 در فاز 3 مطالعه قند و لیپید تهران (TLGS) شرکت کرده بودند. TLGS یک مطالعه آینده نگر به منظور تعیین عوامل خطرساز برای بیماری های قلبی- عروقی در تهران است که 15005 نفر فرد بالای 3 سال از ساکنین منطقه 13 تهران در آن مشارکت دارند. سطح سرمی NOx با استفاده از روش گریس اندازه گیری شد و ارتباط آن با سندرم متابولیک مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته ها
    ارتباط مستقیمی بین تعداد عوامل خطرساز متابولیک و سطح سرمی NOx در هر دو جنس مشاهده شد (01/0P<). سطح سرمی NOx به طور معنی داری در مبتلایان به سندرم متابولیک (01/0±2/30 در برابر 02/0±1/26، 001/0P<) و دیابت نوع 2 (03/0±3/32 در برابر 01/0±7/26، 001/0P<) بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه تایید کننده این فرضیه است که ممکن است تولید بیش از حد اکسید نیتریک در سازوکارهای زمینه ساز حساسیت به انسولین نقش داشته باشد.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، اکسید نیتریک، دیابت نوع 2
  • مریم مظاهریون، محمد جواد حسین زاده، بنفشه گلستان، علی واشقانی فراهانی، اعظم نجم افشار، ندا رضوان صفحه 72
    مقدمه
    ویسفاتین به عنوان یک آدیپوسیتوکین جدید شناسایی شده است و در مطالعات اخیر نشان داده شده که این آدیپوسیتوکین دارای خاصیت پیش التهابی می باشد. از آنجایی که جنبه های بالینی ویسفاتین در بیماری های قلبی- عروقی کمتر مورد توجه قرار گرفته است، لذا در مطالعه حاضر سعی شده با اندازه گیری سطح ویسفاتین در سرم بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد، همراهی این آدیپوکین با انفارکتوس میوکارد بررسی شود.
    روش ها
    مطالعه حاضر به صورت مقطعی بر روی 47 بیمار65-40 سال مراجعه کننده به مرکز قلب تهران با تشخیص انفارکتوس میوکارد انجام گرفت. 47 نفراز افراد غیر مبتلا و سالم به روش Frequency Matched Selection انتخاب شدند.
    از بیماران در حالت 10-12 ساعت ناشتایی و با رعایت حداکثر 8 ساعت پس از بروز علایم حاد انفارکتوس میوکارد،10سی سی خون دریافت شد. ارزیابی های آزمایشگاهی شامل FBG، پروفایل چربی و غلظت ویسفاتین، در حالت ناشتا برای کلیه افراد انجام شد. با استفاده از اندازه گیری های تن سنجی، BMI و WHR محاسبه شد.
    یافته ها
    میزان ویسفاتین سرم در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد به طور معنی داری در مقایسه با گروه کنترل بالاتر بود (به ترتیب ng/ml2/1±13 وng/ml3/0±6، 001/0P=). بین میزان ویسفاتین سرم با متغیرهای اندازه گیری شده ارتباط آماری معنی داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    میزان ویسفاتین پلاسما به طور معنی داری در بیماران مبتلا به انفارکتوس میوکارد افزایش می یابد. یافته های مطالعه حاضر پیشنهاد می کند که میزان ویسفاتین می تواند به منظور پیش بینی احتمال خطر انفارکتوس میوکارد مفید باشد.
    کلیدواژگان: انفارکتوس میوکارد، آترواسکلروز، ویسفاتین
  • مریم تقدیر، محمود جلالی، محمدرضا اشراقیان، هاله صدرزاده یگانه، مجتبی سپندی، مهکامه عاشورپور، اسدالله رجب، مریم چمری، سیدابوالقاسم جزایری صفحه 81
    مقدمه
    هورمون لپتین، نقش مهمی در حفظ تعادل انرژی در بدن دارد که با واسطه اثرگذاری بر تنظیم اشتها و متابولیسم انرژی رخ می دهد. این مطالعه با هدف تعیین ارتباط بین لپتین با انرژی دریافتی، انرژی دریافتی از درشت مغذی ها و محیط دور کمر در زنان یائسه مبتلا به دیابت نوع 2 انجام شد.
    روش ها
    مطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی تحلیلی می باشد. در این مطالعه 45 زن دیابتی و 45 زن سالم با محدوده سنی 60-45 سال و نمایه توده بدن (BMI) kg/m2 30-25 شرکت کردند. میزان قند خون ناشتا، لپتین و محیط دور کمر در هر دو گروه اندازه گیری شد. میزان انرژی دریافتی و درصد انرژی دریافتی از کربوهیدرات ها و چربی ها با استفاده از سه روز یادآمد خوراک 24 ساعته در دو گروه فوق تعیین گردیدند.
    یافته ها
    در هر دو گروه، لپتین با انرژی دریافتی و درصد انرژی دریافتی از کربوهیدرات ارتباط مستقیم و با درصد انرژی دریافتی از چربی ارتباط معکوس نشان داد که فقط ارتباط بین لپتین با درصد انرژی دریافتی از چربی در گروه زنان سالم از نظر آماری معنی دار بود (3/0- =r، 04/0=P). همچنین بین لپتین و محیط دور کمر در زنان دیابتی و سالم ارتباط مستقیم معنی داری مشاهده شد (به ترتیب 59/0 =r و 55/0 =r، 001/0>P).
    نتیجه گیری
    در زنان یائسه دیابتی، بین لپتین سرم با انرژی دریافتی و درصد انرژی دریافتی از درشت مغذی ها ارتباط آماری معنی داری مشاهده نشد در حالی که لپتین با محیط دور کمر ارتباط مستقیم معنی داری را نشان داد.
    کلیدواژگان: لپتین، دیابت نوع 2، انرژی دریافتی، محیط دور کمر
  • مریم توحیدی، معصومه حاتمی، فرزاد حدائق، مریم صفرخانی، هادی هراتی، فریدون عزیزی صفحه 88
    مقدمه
    اختلال لیپیدهای سرم نقش مهمی در افزایش خطر رخدادهای قلبی- عروقی(CVD) در بیماران دیابتی دارند. هدف از مطالعه حاضر مقایسه کارایی پارامترهای لیپیدی در پیش گویی بروز CVD در جمعیتی از بالغین مبتلا به دیابت ساکن تهران بود.
    روش ها
    افراد شرکت کننده در مطالعه شامل 413 مرد و 608 زن ≥30 سال و در شروع مطالعه فاقد CVD بودند. با استفاده از تحلیل رگرسیونی متناسب کاکس، نسبت های خطر (HRs) تعدیل شده برای CVD به ازای 1 انحراف معیار افزایش در کلسترول تام(TC)، تری گلیسرید (TG)، کلسترول لیپوپروتئین پرچگال (HDL-C)، کلسترول لیپوپروتئین کم چگال (LDL-C)، کلسترول لیپوپروتئین های به جزHDL (non- HDL-C)، نسبت TC به HDL-C(TC/HDL-C) و TG به HDL-C(TG/HDL-C) محاسبه گردید. بروز CVD طی دوره پیگیری با میانه 4/8 سال ارزیابی شد.
    یافته ها
    طی پیگیری، 189 مورد CVD (91 مرد و 98 زن) ثبت شد. HR تعدیل شده برای عوامل خطر در مردان، برای تمام پارامترهای لیپیدی به جز HDL-C و TG/HDL-C، معنی دار بود. در تحلیل چند متغیره تعدیل شده در زنان، تنها نسبت TC/HDL-C، خطر معنی داری داشت](57/1- 10/1) 31/1[. در هر دو جنس، در مدل های تعدیل شده برای عوامل خطر، بین قدرت تمایز پارامترهای مختلف لیپیدی (که با آماره C ارزیابی می گردد) در پیش بینی بروز CVD اختلافی وجود نداشت. در بررسی ادغام شده دو جنس، در تحلیل چند متغیره TC، LDL-C، non-HDL-C وTC/HDL-C، دارای HR تعدیل شده معنی داری بودند. این HR ها بین 20/1 تا30/1 با آماره C مشابهی متغیر بود.
    نتیجه گیری
    بر اساس آزمون های مهم کارایی مدل ها، مطالعه حاضر نتایج مبتنی بر شواهدی برای پیشنهاد WHO برای جمعیت های با وضعیت اقتصادی پایین و متوسط ارائه می دهد که در افراد دیابتی، TC سرم در مقایسه با LDL-C، non-HDL-C و TC/HDL-C، پارامتری قابل قبول در پیش بینی بروز CVD هستند.
    کلیدواژگان: لیپید، بیماری قلبی، عروقی، دیابت
  • گزارش کوتاه
  • راحیل رستمی، آرزو حقیقیان رودسری، بنفشه گلستان، فریده طاهباز صفحه 99
    مقدمه
    مداخله های تغذیه ای، یکی از روش های مهم برای کاهش چربی های خون می باشند. در این مطالعه، اثر مصرف آب مرکبات بر فراسنج های لیپیدی خون افراد مبتلا به هیپرکلسترولمی خفیف تا متوسط مورد بررسی قرار گرفت.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی متقاطع، 2 مرد و 18 زن 60-45 سال با کلسترول سرم mg/dl300-200 شرکت کردندکه بطور تصادفی به دو گروه AوB، رژیم گام 1 کلسترول و یا رژیم گام 1 کلسترول همراه با دریافت روزانه 250 میلی لیتر آب مرکبات (مخلوط آب پرتقال و آب گریپ فروت به نسبت مساوی) تقسیم شدند. 6 هفته بعد از رعایت رژیم ها، دوره استراحت به مدت 2 هفته برقرار شد و سپس گروه ها با هم جا به جا شدند و مطالعه 6 هفته دیگر ادامه یافت. در شروع و پایان هر مرحله از مطالعه اندازه گیری های تن سنجی، یادآمد غذایی 24 ساعته، فشارخون و چربی های خون انجام گرفت.
    یافته ها
    مقادیر نمایه توده بدن، فشار خون سیستولیک و دیاستولیک، سطوح LDL-C، HDL-C، TG و نسبت TC/HDL-C تحت تاثیر نوع مداخله قرار نگرفتند. در حالی که تحت تاثیر نوع مداخله در سطح کلسترول تام (TC) سرم کاهش معنی دار (024/0P =) و در نسبت HDL-C/LDL-C افزایش معنی داری دیده شد (04/0P =).
    نتیجه گیری
    رژیم غذایی گام 1 به اضافه آب مرکبات، موجب کاهش کلسترول تام و افزایش نسبت HDL-C/LDL-C در افراد مبتلا به هیپرکلسترولمی شد، لذا می تواند به عنوان مداخله ای مؤثر در بیماران مبتلا به این اختلال در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: هیپرکلسترولمی، چربی های خون، آب پرتقال، آب گریپ فروت، کارآزمایی بالینی