فهرست مطالب

مجله متن شناسی ادب فارسی
پیاپی 3 (پاییز 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/08/12
  • تعداد عناوین: 8
|
  • علی اکبر باقری خلیلی صفحات 1-18
    طنز، انتقاد غیرمستقیم از پلیدی ها و کجروی های جامعه با بیانی خنده آور است و هدف آن، اصلاح پلشتی ها و تهذیب عیوب. آن را تصویر هنری اجتماع نقیضین و یا ضدین دانسته اند، با دو ارزش اجتماعی و ادبی که مکمل یکدیگرند. ارزش ادبی طنز، زاده عناصر بلاغی خاص و کاربرد آنها با شگردهای ویژه است. این مقاله به روش آماری و توصیفی به بررسی این عناصر و شگردها در طنزهای دیوان خروس لاری پرداخته است.
    کنایه شاخصه اصلی طنزهای اجتماعی و سیاسی دیوان مذکور است که بدان صبغه مردمی بخشیده است، اما تشبیه با وجه شبه دوگانه؛ یعنی حقیقی و کنایی، شاخصه دوم طنز های اجتماعی است و نماد یا سمبل، شاخصه دوم طنزهای سیاسی. علت این رویکرد نیز آزادی نسبی طنزپرداز در تنوع تصویرسازی آماج و مفاهیم طنز های اجتماعی و محدودیت شدید و ممنوعیت سیاسی او در تصویرگری های استهزاآمیز آماج طنز های سیاسی است. استعاره و مجاز به علاقه تضاد، عناصری هستند که در طنز های سیاسی و اجتماعی به اشکال کم رنگ تری نمود پیدا کرده اند و اغراق از عناصری است که صور مختلف خیال از آن مایه گرفته است.
    کلیدواژگان: طنز، ابوالقاسم حالت، کنایه، تشبیه، استعاره و نماد
  • سید احمد پارسا صفحات 19-34
    منوچهری دامغانی سراینده سده پنجم هجری توجه ویژه ای به زبان و ادبیات عرب داشته است.به کارگیری واژه ها و اصطلاحات عربی، حتی واژه های غریب و نامانوس، اشاره به نام نزدیک به سی سراینده عرب در دیوان او، اشاره به مطالعه و حفظ دیوانهای سرایندگان عرب، بهره گیری از اسلوب و درون مایه سروده های عربی، برخی از مصادیق این توجه محسوب می شوند. مقاله حاضر در حوزه ادبیات تطبیقی و با هدف بررسی میزان تاثیر پذیری منوچهری دامغانی از معلقه امرؤالقیس انجام شده است. نتیجه بیانگر تاثیرپذیری منوچهری در دو چامه خود از معلقه امرؤالقیس در محور عمودی و موتیف است. علی رغم این موارد، در محور افقی ابتکار و استقلال عمل منوچهری، بویژه در زمینه توصیفات کاملا به چشم می خورد. همچنین نتیجه این پژوهش می تواند به شناخت بهتر قصاید منوچهری و دریافت بهتر بخشی از ادبیات تطبیقی کمک کند.
    کلیدواژگان: منوچهری دامغانی، قصیده، امرؤالقیس، معلقه، درون مایه، توصیف
  • نسرین علی اکبری، مهرداد حجازی صفحات 35-58
    در این مقاله بر اساس نظریه دریافت (reception theory) هفت پیکر نظامی تحلیل شده است. زمینه این دریافت تلفیق اسطوره و عرفان است که در زبانی رمزی شکل گرفته است. ویژگی آن برداشت استعلایی متن است که در فرایند تعامل میان خواننده و متن شکل گرفته و محتوای آن آگاهی قابل ادراک و شهود متن است که به وسیله خواننده دریافت شده و از آن به نگاه مقدس نظامی به هستی تعبیر شده است.
    هفت پیکر نظامی به عنوان یک پدیده زبانی امری ظاهری فرض شده که باطن (محتوای) خود را آیینه وار منعکس می کند. به عبارت دیگر، این صورت مظهر و مجلای آن باطن است، که خود آن باطن حکایت از الگویی آسمانی دارد، و بدون این ظاهر، آن محتوا آشکار نمی شود. ظاهر چیزی کمتر از آن است که در پس آن پنهان است و باطن بزرگتر و فراتر از ظاهر است. ظاهر چون کوچکتر است، نمی تواند باطن را به تمامی و چنان که هست منعکس سازد، ولی می تواند آیینه آن باشد و آن را رمزگونه در خود بازتاباند. با همین چشم انداز، گنبد آیینهآسمان (هفت سیاره) فرض شده است. برای تعیین این آیینگی عناصر هم پیوند از قبیل مکان (آسمان، گنبد، هفت پیکر و مرکز)، عدد (هفت)، نور، رنگ، جنس سیاره و شخصیت (بهرام، شیده و سنمار) تحلیل شده است.
    کلیدواژگان: الگوی آسمانی، هفت اقلیم، هفت گنبد، انسان کیهانی، سیاره، نظامی
  • محمدرضا امینی صفحات 59-76
    آمیختگی و اختلاف سطح علمی در شروح و متون درسی علوم بلاغی و بخصوص علم معانی به دلیل فقدان چهارچوب علمی روشمند و نداشتن تعریف درست و دقیقی از مبانی آن، جایگاه این شاخه علمی را در میان علوم زبانی و ادبی تضعیف کرده و کارآیی های بالقوه آن در ادراک و تحلیل مسایل زبان و ادبیات را پنهان نموده است. این مقاله بر آن است که با تحلیل منطقی تعریف علم معانی و نقد و بررسی برداشتهای مختلف از آن و با استفاده از روش شناسی و آموزه های زبان شناسی جدید و تعمق در شیوه های مرسوم ادبی، به برداشتی نو و کاربردی تر از علم معانی برسد.
    از این رو، پس از نقد برداشتهای سنتی از تعریف علم معانی، به بحث پیرامون مفهوم درست مقتضای حال می پردازد و از این طریق، ابتدا به ارتباط بنیادین صناعات ادبی و علم معانی توجهی تازه دارد و سپس از طریق نمونه های مختلف که برخی از آنها تازگی دارند، چگونگی تناسب سخن با موضوع را در سطوح گوناگون خط، آوا، واژگان و جمله بررسی می کند.
    کلیدواژگان: علم معانی، مقتضای حال، زبان شناسی و ادبیات، بلاغت، نظریه ادبی سنتی
  • احمد رضی، سهیلا روستا صفحات 77-90
    داستان کوتاه کوتاه یا داستانک در دهه های اخیر مورد توجه داستان نویسان فارسی زبان قرار گرفته و در ایران رواج و گسترش یافته است. رواج داستانک نویسی ریشه در گرایش به کمینه گرایی یا مینی مالیسم در دنیای معاصر دارد که جنبشی در هنر به شمار می رود و بر دو پایه سادگی و ایجاز بنا شده است.
    نویسندگان این گونه آثار با حذف عناصر غیرضروری، می کوشند اثر ادبی را در کمترین حجم و کوتاهترین شکل عرضه کنند. آنان با استفاده از شگردهایی، ازجمله گزینش برشی از لحظه های جذاب زندگی، مقدمه گریزی، استفاده از ارجاعات بین متنی، گزینش کلمه ها، جمله ها و بندهای کوتاه، گنجاندن پایان پرکشش و... تلاش می کنند داستانهایی ساده و اثرگذار بیافرینند.
    در این مقاله، ضمن نگاهی به زمینه ها و عوامل گرایش به کمینه گرایی در گذشته و امروز، دیدگاه های منتقدان درباره آن توضیح داده می شود و ویژگی های داستانهای کوتاه کوتاه و شگردهایی که نویسندگان در خلق این گونه آثار به کار می برند، معرفی می شود و برای نمونه، داستانک«شمع ها خاموش نمی شوند» بر اساس مباحث مطرح شده، تجزیه و تحلیل می گردد.
    کلیدواژگان: داستانک، روایت، ایجاز، مینی مالیسم، سادگی بیان
  • مختار کمیلی صفحات 91-102
    یکی از متون کهن فارسی، «سندبادنامه» ظهیری سمرقندی است که در سده ششم ه.ق تالیف شده است. اهمیت سندبادنامه درآن است که از متون مهم ادبیات داستانی فارسی به شمار می رود و از این رو در پژوهش های مربوط به ادب داستانی فارسی حایز کمال توجه است. همچنین به سبب تالیف این اثر در سبک فنی، در تحقیقات سبک شناسانه نثر فارسی، جایگاه ویژه ای دارد.
    سندبادنامه تا امروز دوبار تصحیح انتقادی شده است؛ بار نخست، احمد آتش و بار دیگر محمدباقر کمال الدینی به تصحیح این اثر همت گماشتند. گرچه در چاپ اخیر، پاره ای از اغلاط چاپ نخست تصحیح شده است، اما خود به دور از لغزش نمانده است.
    هدف این مقاله، بررسی و تصحیح اغلاط غالبا مشترک این دو چاپ است. در تصحیح پاره ای از اغلاط عبارات کتاب، به عبارات کتاب دیگر ظهیری سمرقندی، اغراض السیاسه، و متون هم عصر آن، استناد شده است؛ مثلا در تصحیح «روز نیکوکاران» به «حاصل نیکوکاران» در این عبارت: «او را زنی بود... روی چون روز نیکوکاران و زلف چون شب گناهکاران» به عبارات کلیله و دمنه، فرائدالسلوک و بیتی از دیوان ابوالفرج رونی استناد شده است.
    در تصحیح لغزشهای راه یافته به ابیات کتاب، به اصل دیوانهای مصحح گویندگان آن ابیات، از جمله دیوان عمادی شهریاری و دیوان ابوالفرج رونی، رجوع شده است.
    در بخش دیگری از این مقاله، نام سرایندگان پاره ای از ابیات فارسی و عربی کتاب که در حواشی و تعلیقات چاپهای دوگانه مشخص نشده، معلوم گردیده است.
    کلیدواژگان: سندبادنامه، تنقیح، حاصل نیکوکاران، زجر و نیرنج و عرافه
  • علی محمدی آسیابادی صفحات 103-123
    یکی از جنبه های فلسفی شعر حافظ، شیوه استفاده او از مقوله های مختلف زمان و تصرف شاعرانه وی در آن است. از منظر فلسفه هنر، شعر از جمله هنرهایی است که در زمان، اجرا (خوانده) می شود و اجرای آن به گونه ای است که زمان حال در آن محور قرار می گیرد. با توجه به اینکه در شعر دو افق گذشته و حال با یکدیگر تلاقی پیدا می کنند، بر اثر آن، نوعی زمان به وجود می آید که می توان آن را زمان جهان متن یا زمان دراماتیک نامید. این نوع زمان در شعر یا متن ادبی هست، اما هنر حافظ در این است که وجود آن را با درهم آمیختن زمانها برجسته می کند و آن را فراروی خواننده می آورد. حافظ نسبیت زمان و محدودیت زبان را در دلالت بر زمان واقعی با تمهیدات مختلف برجسته می کند و تا جایی که ظرفیت شعر اجازه می دهد، از همه انواع زمان در شعر خود استفاده می کند. به طور کلی، می توان گفت نحوه رویکرد حافظ نسبت به زمان، یکی از ویژگی های سبک شناختی شعر او را تشکیل می دهد.
    کلیدواژگان: زمان، شعر، حافظ، غزل، سعدی
|
  • A. A. Bagheri Khalili Pages 1-18
    Satire which consists in critical innuendos to social viles and evils without direct derision aims at righting the wrongs and improving human frailties. Some have regarded satire as paradoxical, artistic, portrayal (narrative), with both social and literary values complementing each other. The literary worth of satire has to do with its specific rhetorical elements and the effective use of these elements. This paper examines Khorus Lari's Divan from the above perspective.Irony is the distinctive feature of the socio-political satires of the Divan which has given them a popular tone. Simile, however, with its dual part is the second characteristic of social satire. Symbolism, on the other hand, is the second characteristic of political satires. The reason for this is that the satirist is relatively at liberty to employ a range of images in his social satire but he is restricted in his political satires. Metaphor and Metonymy are the elements which are used infrequently in socio-political satires, but hyperbole is the element from which different forms of imagery arise.
  • Sayyed A. Parsa Pages 19-34
    Manouchehri Damghani, a poet of the 5th century, had a special notice to the Arabic language and literature. The application of Arabic words and idioms even obsolete ones, pointing out the names of nearly thirty Arab poets, his recommending memorizing and studying their poems, and utilizing the style and theme of Arabic poetry are considered as parts of this notice. This research is carried out at the domain of comparative literature which is aimed to study the rate of Manouchehri's impressionability from ImrulQays's pending ode. This research shows Manouchehri's impressionability in his own two odes from ImrulQays's ode both structurally aswell as in terms of motifs, however one can obviously observe his innovation and independence especially in his descriptions. This research can help students understand Manouchehri's poetry better and it will develop our understanding of comparative literature.
  • N. Aliakbary, M. Hejazi Pages 35-58
    'Nizami''s 'Haft Paykar' has been anslysed based on reception theory in this paper. The background of such a reception is the combination of myth and gnosis in a symbolic language. Its characteristic is the transcendent understanding of the context through interaction between the reader and the context and its content is the perciptable and clear awareness of the reader and it is interpreted as Nizami's sacred observation of creation.Nizami's Haft Paykar as a lingual phenomenon has been assumed the external that reflects its interior (content) similar to a mirror. In other words, the appearance is the manifestation of its interior, which in turn represents a heavenly prototype; the content cannot be manifested without its appearance. The appearance is smaller than its interior; thus, it cannot reflect the whole interior but it can be the mirror and manifest it symbolically. From such a viewpoint dome is assumed as the mirror of heaven (seven planets). In order to explain such a reflection correlated elements such as location (heaven, dome, Haft Paykar and centre), number (seven), light, color, the material of planet and personality (Bahram, Shideh and Semenar) have been analyzed.
  • M.R. Amini Pages 59-76
    Ma’āni (semantics), an important and potent branch of the traditional literary and linguistic studies, has gradually lost its original importance due to lack of a clear theoretical framework. This is caused by the confusion and misunderstanding of its definitions and essential concepts. In this article, profiting new linguistic methodology, it is tried to arrive at a new and clear understanding of Ma’āni by examining its original definition and concepts, and criticizing the secondary texts and explanations which are considered as the main sources of the misinterpretation. Literary examples cited all through the article demonstrate the potential of this new understanding of Ma’āni to a more vivid study and analysis of the Persian literary works.
  • A. Razi, S. Rosta Pages 77-90
    Short story has recently become the focus of attention in the late decades in Iran. The expanding value of writing short story is actually a reasonable outcome of the dominance of minimalism- a movement which is based upon simplicity and shortness. Minimalist writers, leaving out redundant features of narration, mainly focus on essentialities through applying a variety of techniques such as cuttings from the interesting moments of real life, evading introduction, applying inter-referents, choice of words, short stanzas and sentences and so on. Looking upon critic’s opinion about such a tendency over the past and present, this article will come up with a brief explanation of the properties of such stories. Finally a sample story “candles will never go dead” will be analyzed and discussed in the lights of such techniques.
  • M. Komeili Pages 91-102
    Sendbad-nameh, from Zahiri Samarghandi, is one of the old texts in Persian literature, which has been compiled in the 6th century (A.H). The importance of this book is in its literary narrative style. Sendbad-nameh has been critically corrected twice. Ahmad Atash has corrected it for the first time and Mohammad Bagher Kamal-addini for the second time. Although some of the errors from the first one have been corrected the second time, it has its own problems, too. The purpose of this short survey is to correct the errors visible in these two books. Some errors have been documented to the phrases of Zahiri's other book. To correct the errors of the poems cited in this book, we have referred to the original books in which these poems were cited such as Divan-e-Emadi Shahriari, and Divan-e-Abolfaraj-e- rouni. Some Persian and Arabic poets who are not specified in margins of the previous books have also been determined in here.
  • A. Mohammadi Asiabadi Pages 103-123
    One of the philosophic aspects of Hafez's poetry is his approach in making use of the time and bringing about changes in it. Poetry is one of the arts performed in the time and its performance is a kind in which present time is considered as an axle. Since in poetry two horizons, that is, present and past, become confluent, this confluence produces a time that can be named the time of the universe of text or dramatic time. This time exists in poetry, but Hafiz by his own skill, raises it by means of mixing past and present times. Hafiz raises the relativity of the time and limitation of the language by indicating true time through several techniques and as far as the capacity of his poem permits, he makes use of all kinds of time in his poetry. On the whole, it can be said that Hafez's approach to the time is one that comprises one of the stylistic characteristics of his poetry.