فهرست مطالب

نشریه علوم دانشگاه خوارزمی
سال ششم شماره 3 (پاییز و زمستان 1385)

  • زمین شناسی
  • تاریخ انتشار: 1385/08/15
  • تعداد عناوین: 6
|
  • محسن خادمی، سهراب شهریاری صفحه 739
    گسل ترود واقع در110 کیلومتری جنوب دامغان با راستای تقریبی ENE-WSW در پایانه باختری خود راستای تقریبی EW به خود می گیرد. در این منطقه پایانه، ساخت هایی مشاهده می شود که نشان دهنده الگوی ویژه پایانه گسل های راستالغز است. این ساخت ها از نظر راستا کلا دو دسته می شوند:ساخت هایی با راستای تقریبی N-S که به طور عمده ساخت های فشارشی مانند راندگی ها و چین های ماکروسکوپی با گرایش(vergence) عمده به سوی باختر هستند و در سنگ های پالئوزوئیک و مزوزوئیک دیده می شوند. همراه با این ساخت ها، ساخت های برشی راست بر و عادی نیز با همین راستاها وجود دارند. همچنین ساخت های مزوسکوپی مانند ریز چین ها، برگوارگی ها و خطوارگی های مرتبط با ساخت های ماکروسکوپی جزء این گروه هستند. دسته دوم ساخت هایی با راستای میانگینNE-SW هستند که شامل چین هایی ملایم و راندگی های جوانتر هستند و در کل گرایشی به سوی جنوب نشان می دهند. این ساخت ها در سنگ های سنوزوئیک وجوانتر آشکارتر هستند. با این حال در سنگ های قدیمی تر نیز تغییرات ساختاری چشم گیر به وجود آورده اند. جهت رشته کوه ترود و گسل ترود، اصلی ترین سیمای ساختاری منطقه، نسبت به نیروهای حاصل از هم گرایی صفحه های عربستان- اوراسیا و فشارش وچرخش بلوک لوت و حرکات گسل های پیرامون آن به گونه ای است که دگرریختی در رشته کوه مزبور به صورت ترافشارشی (transpression) است. جهت لغزش در این سیستم ترافشارشی در طول زمان دستخوش تغییراتی شده است که علت آن تغییر راستای محلی میدان تنش به واسطه چرخش ها و حرکات فوق بوده است. همانند بیش تر مناطق ترافشارشی، واتنش دربرخی نقاط این منطقه به دو مولفه برشی و فشارشی هم زمان یا در دو زمان مستقل از هم تقسیم (partitioning)شده است و ساخت های مربوطه به وجود آمده اند. ساخت های فرعی دیگری مانند شکستگی های نوع ریدل وP و چین های منطبق بر الگوی زمین ساخت راستالغز(wrench tectonic) که جهاتی غیر از شمالی- جنوبی و/ یاشمال خاوری- جنوب باختری دارند مانند اغلب پهنه های برشی، در این منطقه نیز وجود دارند.
    کلیدواژگان: گسل ترود، گسل های راستا لغز، ترافشارش، تقسیم واتنش، پایانه گسل های راستالغز
  • غلامرضا زینلی، خیرالله جعفری جوزانی، عاطفه توفیق، حشمت الله ورمزیار، پرویز سلیمانی صفحه 757
    برای بررسی شرایط بهینه سنتز و شکل گیری زئولیت های ZSM-5، تحت شرایط مختلف تعداد زیادی زئولیت ZSM-5 سنتز شد، نمونه ها بدون قالب ریزی سنتز شده و شرایط مختلف سنتز روی pH ژل اولیه، دمای واکنش، نسبت Sio2/Al2o3 و زمان واکنش در یک گستره وسیع اعمال شد. سپس این نمونه ها برای بررسی شکل گیری زئولیتZSM-5 و تعیین درجه کریستالینیتی توسط روش دیفراکسیون پرتو ایکس (XRD) بررسی شد و نتایج برای به دست آوردن شرایط بهینه با یک دیگر مقایسه گردید. برای به دست آوردن درجه کریستالینیتی با XRD، روش های محاسباتی مختلفی به کار گرفته شد و نتایج به دست آمده به هر روش با دستگاه های دیگر مانند میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) مقایسه شد و در نهایت یک روش دقیق و نسبتا سریع برای تعیین درجه کریستالینیتی با XRD پیشنهاد شده است.
    هدف
    ساخت کاتالیست های فیشر تروپش با کمک زئولیت ها برای فرایند کاتالیستی تبدیل گازهای طبیعی به سوخت مایع یکی از پروژه های مهم اقتصادی کشور است. تعیین شرایط بهینه برای سنتززئولیت های ZSM-5 در رسیدن به این هدف، از جایگاه ویژه ای برخوردار است
  • مرتضی شریفی، موسی نقره ئیان، ایرج نوربهشت صفحه 767
    توده های گرانیتوئیدی شمال شرق گلپایگان در یک مجموعه دگرگونی تیپ بارووین نفوذ کرده و در برخی نقاط موجب دگرگونی همبری در سنگ های مجاور خود شده اند. برخی از این توده ها در نمودار مثلثیQAP در قلمرو تونالیت، گرانودیوریت، گرانیت، آلکالی فلدسپار گرانیت، مونزوگرانیت، کوارتز دیوریت، کوارتزمونزونیت و کوارتز مونزودیوریت قرار می گیرند. دایک های آپلیتی و پگماتیتی نیز در حاشیه توده ها مشاهده می شود. بافت های موجود در این گرانیتوئیدها در دو بخش شامل بافت های اولیه(1. بافت گرانیتی، 2. بافت پوئی کیلیتی، 3. بافت گرانوفیری) و بافت های ثانویه(1. هم رشدی های پرتیتی، 2. میرمکیت، 3. کلریتنیراسیون، 4. سریسیتیزاسیون، 5. کائولینیزاسیون) بررسی شده اند. بررسی بافت و کانی شناسی گرانیتوئیدها از جمله دارا بودن درشت بلورهای فلدسپات پتاسیم و نیز وجود زیرکن های گردشده در برخی از گرانیتوئیدهای بررسی شده احتمالا می تواند بیان کننده یکی از مشخصات گرانیتوئیدهای نوع S یا گرانیتوئیدهای با منشا پوسته ای باشد. اما وجود بافت گرانوفیری در برخی دیگر از گرانیتوئیدها ازجمله تونالیت های منطقه نشان می دهد که این توده ها، از نوع پلاژیوگرانیت بوده، جزء گرانیتوئیدهای نوع I یا گرانیتوئیدهای با منشا گوشته ای محسوب می شوند. همچنین وجود بافت میلونیتی در برخی دیگر ازگرانیتوئیدهای شمال شرق گلپایگان که در شمال روستای ورزنه و شمال روستای اسفاجرد رخ نمون دارند، نشان می دهد این توده ها هم زمان با یک فاز کوه زایی(لارامید) تشکیل شده اند. با توجه به بررسی های انجام شده بر اساس فسیل کونودونت به دست آمده از کالک شیست های متبلور و همچنین آکریتارژ به دست آمده از اسلیت های منطقه- که برای اولین بار در زون سنندج- سیرجان معرفی می شوند، سن سنگ های متامورفیک که به پرکامبرین نسبت داده شده بود تجدید نظر شده است و متعلق به پالئوزوئیک دانسته شده است. همچنین سن گرانیتوئیدهای منطقه جوان تر از ژوراسیک پسین و قدیمی تر از الیگوسن تعیین شد. این نوشتار دلایل و شواهد تجدید نظر در سن جایگیری گرانیتوئیدهای شمال گلپایگان را بر اساس روابط صحرایی و فسیل شناسی برای اولین باردر قالب یک مقاله ارائه می کند. بنابر این با بررسی بافت و تعیین سن توده های گرانیتوئیدی شمال گلپایگان می توان نتیجه گرفت که این توده ها هم سن نبوده اند، بلکه برخی از این توده ها(گرانیتوئیدهای دارای بافت گرانوفیریا گرانیتوئیدهای نوع I) در زمان ژوراسیک و اوائل کرتاسه در طی فرورانش و قبل از برخورد قاره ها به وجود آمده اند.
    کلیدواژگان: بافت های اولیه، بافت های ثانویه، گرانیتوئید، گلپایگان، سن جای گیری
  • فرج الله فیاضی، خلیل رضایی، محمد نخعی، محمود فاطمی عقدا صفحه 785
    امروزه اهمیت بررسی های دقیق زمین شناسی برای شهر های دارای پتانسیل خطرات طبیعی برکسی پوشیده نیست. هر چه این بررسی ها در مقیاسی دقیق تر و به صورت توام انجام پذیرد، نتایج و دستاوردهای بهتری خواهد داشت. با هدف بررسی اثر ساخت گاه در میزان تخریب سازه ها در شهر بم در کنار بررسی های لرزه شناسی، ژئوالکتریک و حفر چندین گمانه ژئوتکنیکی در نقاط مختلف شهر، بررسی رسوبات سطحی و زیر سطحی نیز به انجام رسیده است. پس از تلفیق همه نتایج با استفاده از GIS و نرم افزارهای مختلف کامپیوتری، اطلاعات دقیق و با ارزشی در خصوص چگونگی کیفیت و عمق رسوبات مختلف و سنگ کف در نقاط مختلف شهر، پراکندگی زون های شنی، ماسه ای و رسی در زیر شهر به دست آمده است. در انتها، نقاط مختلف بر اساس این پژوهش ها و تطابق با نقشه میزان تخریب در سطح شهر از لحاظ پهنه بندی خطر تفکیک شده و اولویت هایی برای انجام اموری نظیر نصب سیستم های پیش هشدار معرفی شده اند.
  • حسین وزیری مقدم، ابراهیم کاملی، مریم قیامی، عزیزاله طاهری صفحه 803
    سازند گورپی در برش تیپ بر اساس ویژگی های سنگ شناسی قابل تفکیک به 8 واحد و در برش سبزه کوه 11 واحد است. بررسی میکروسکوپی روزن داران پلانکتونیک منجر به شناسایی7 بیوزون در ناحیه لالی و 4 بیوزون در ناحیه سبزه کوه شد که قابل تطابق با بیوزون های استاندارد جهانی هستند. بیوزون Globotruncanita elveta معرف کامپانین پیشین، بیوزون Globotrunca ventricosa نشان گر کامپانین میانی، بیوزون Globotruncanita calcarata معرف اوایل کامپانین پسین، بیوزون Globotruncanita stuarti شاخص اواسط کامپانین پسین، بیوزون Globotruncana aegyetica شاخص اواخر کامپانین پسین، بیوزونGansserina gansseri معرف اواخر کامپانین پسین- مائس تریشتین پیشین و بیوزون Abthamphalus mayaroensis شاخص مائس تریشتین پسین است. در برش سبز کوه همانند برش تیپ بیوزون های کامپانین شناسایی شده ولی به دلیل کاهش عمق حوضه رسوبی در طی مائس تریشتین بیوزون های 5 و 6 و 7 قابل شناسایی نیستند. تغییرات جهانی سطح آب دریا در طی کامپانین- مائس تریشتین در پخش و پراکندگی روزن داران پلانکتونیک تاثیر مهمی داشته است. به نحوی که در ابتدای کامپانین پسین و مائس تریشتین پسین که سطح آب دریاها پایین بوده است، روزن داران پلانکتونیک با حجرات کروی از فراوانی بیش تری برخوردار هستند. در طی انتهای کامپانین پسین و مائس تریشتین پیشین با بالا آمدن سطح آب دریا و افزایش عمق حوضه رسوبی روزنداران پلاژیک با حجرات فشرده شده و کارن دار فراوان هستند.
  • محمد دارایی، محمد اسماعیل عظیم عراقی، ماهیار نوشیروانی صفحه 827
    در این مقاله، نتایج حاصل از عمل کرد یک آشکارساز سد پتانسیل سطحی با زیرلایه نیمه عایق که در دمای اتاق و خلا 4-10تحت تابش ذرات آلفا با انرژی 48/5 از چشمه 241 قرار گرفته است، مورد بررسی قرار می گیرد. قدرت تفکیک انرژی آشکارسازهای با قطر تماس شاتکی 2 و 3 میلی متر بررسی و با هم مقایسه می شوند. اثر تغییرات ولتاژ بر قدرت تفکیک پذیری آشکارسازها بررسی شده است.
|
  • Page 739
    Torud fault is located in 110 Km away from the south of Damghan and trends ENE-WSW that is approximately E-W at its west end. In this termination region, observed structures indicate a special aspect of strike-slip fault terminations. These structures are of two sets: the first set are structures trending approximately N-S and are mainly compressional ones such as thrust faults and folds both verging to the east. These structures are in Paleozoic and Mesozoic rocks. Right lateral and normal shear structures, microfolds, foliations, and lineations are also associated with them. The second set are structures having NE-SW direction and include open gentle folds and younger thrusts which both verge to the south. They are mainly in Cenozoic and younger rocks but have made notable changes in older rocks too. Direction of Torud Mountain and its surrounding faults to direction of Arabia –Eurasia convergence, and effects of rotation and compression of Lut block and movements of its surrounding faults, led to transpressional deformation in the area under studyThe direction of slip in this system was related to tactors that were mentioned above and has been changed in response to the local changes of stress field.Strain in some locations has been partitioned into two components: shearing; and compression. They operated contempo-rarily or in two separate times. Other minor structures such as Reidel and P shears and folds of wrench tectonic also exist as they are predictable in shear zones.
  • Page 757
    To investigate the optimum synthesis conditions and formation of ZSM-5 zeolite without using template, Samples of ZSM-5 zeolites were prepared under different conditions without using any template. The synthesis conditions were varied over a vast range of pH, temprature, SiO2/Al2O3 ratio, and reaction time. The formation of ZSM-5 crystals and relative crystallinity of these samples were determined by XRD, the results were compared for optimum condition. For determination of crystsllinity by XRD, different ways of calculations were employed and the results of each way were compared with the results obtained by other instruments lik SEM and a fast and accurate way of relative crystallinity measurement by XRD has been taken into account.
  • Page 767
    The granitoidic masses from northeast of the Golpayegan area were intruded in a metamorphic complex of Barrovian type and the some area caused contact metamorphism in the adjacent rocks. These masses in the QAP triangular diagram consist of tonalite, granodiorite, granite, alkali feldspar granite, monzogranite, quartz diorite, quartz monzonite and quartz monzodiorite. The aplitic and pegmatitic dykes can also be observed on the rim of these masses. The textures of granitoids are mainly based on primary textures [1)granitic texture, 2)poikilitic texture, 3)granophyric texture] and secondary textures[1)perthitic intergrowths, 2)myrmekite, 3)chloritization 4)sericitiza-tion, 5)kaolinitization]. Fabric and mineralogical study of granitoids show that the presence of k-feldspar mega crystals and rounded zircons could probably indicate the characteristics of S-type granitoids or granitoids with crustal origin. But presence of granophyric texture in some of tonalites shows that these masses are plagiogranite type which is considered as I-type granitoids or the granitoids with mantle origin. Presence of mylonitic texture in some other granitoids which have outcrops in the northeast Golpayegan (north of Varzaneh and Sfajerd villages) show that these masses were formed during an orogenic phase (Laramid). Based on studies conducted on conodont fossils obtained from crystallized calc schists and acrytarge in slates of the area which are introduced for the first time in Sanandaj-Sirjan Zone, the age of the metamorphic rocks, that previously were documented as Precambrian, was reviewed and show that they belongs to Paleozoic. Thus, the age of granitoids from the north of Golpayegan was considered younger than late Jurassic and older than Oligocene. In this paper, based on field observations and paleontological studies, the age of granitoids from the north of Golpayegan emplacement were documented for the first time. Thus, throgh studing the texture and age of the granitoidic masses from the Golpayegan area, it could be concluded that some of these masses (granophyric granitoids or I-type) were formed during Jurassic and initial Cretaceous and synchronous with subduction and before continental collision, and some other masses (mylonitic granitoids) were formed during continental collision and synchronous with the end of deformations at the end of orogenic events. Some others (often S-type granitoids), finally, were formed in late Cretaceous-Paleocene after collision of the Arabian plate with the Iranian plate at the end of Cretaceous.
  • Page 803
    The Gurpi Formation, at the type section (NW of Masjed-Soleiman) and in Sabze-kuh (SW of Borujen) are lithologically subdivided into 8 and 11 units, respectively. The study of planktonic foraminifera resulted in recognition of 7 biozones in Lali area and 4 biozones in Sabzeh-kuh area. These biozones are compared to the most standard biozones defined in Tethysian domain. Biozones I (Globotruncanita elevata Zone), II (Globotruncana ventricosa Zone) and III (Globotruncanita calcarata Zone) suggest the Early, Middle and Late Campanian, respectively. Biozones IV (Globotruncanita stuarti Zone) and V (Globotruncana aegyptica zone) represent Late Campanian. Biozone VI (Gansserian gansseri Zone) show Late Campanian-Early Maastrichtian and biozone VII (Abathomphalus mayaroensis) indicates Late Maastrichtian. In Sabze-kuh area, due to the decrease in water depth in Maastrichtian, biozones V, VI and VII were not recognized. Changes in water depth during the Campanian and Maastrichtian had a very important role in the distribution of planktonic foraminifera. In the early Late Campanian and Late Maastrichtian with decreasing of water depth, the globular, unkeeled planktonic foraminifera dominates the fauna. In the Late Campanian and during the Early Maastrichtian with increasing of water depth, the keeled foraminifera forms a significant portion of the planktonic foraminifera.
  • Page 827
    In this research work, alpha particle detector is made using semi-insulating GaAs. A surface barrier detector with a semi-insulating GaAs substrate at room temperature with pressure of 10-4 Torr under -particle radiation with 5.48 Mev of Am241 source, have been under investigation. Energy resolution of 2 and 3 mm schottky diameter have been matured and compared with the effect of voltage variation