فهرست مطالب

بلور شناسی و کانی شناسی ایران - سال هجدهم شماره 1 (پیاپی 39، بهار 1389)

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال هجدهم شماره 1 (پیاپی 39، بهار 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/02/25
  • تعداد عناوین: 14
|
  • علی امامعلی پور صفحه 3
    در میان سنگ های رسوبی پلاژیک و چرت های رادیولاریتی زون افیولیتی شمال باختر کشور نهشته های منگنز و منگنز- آهن چندی یافت می شوند. کانی سازی-های منگنز-آهن ناحیه ی صفو در شمال شهر چالدران یکی از آن هاست. در ناحیه ی صفو، انباشتگی منگنز در چند افق و به شکل توده های عدسی شکل درون شیل های آهکی پلاژیک، چرت و آهک پلاژیک روی داده است. این کانسار چینه سان بوده و خاستگاه همزمان با ته نشینی دارد. از نظر کانی شناسی از کانه های پیرولوسیت، بیکسبیت، براونیت و هماتیت تشکیل یافته است. کلسیت، کوارتز و باریت کانی های باطله اصلی هستند. ساخت و بافت های نواری، توده ای و پراکنده در توده های معدنی قابل تشخیص اند. شواهد زمین شناسی و ژئوشیمیایی گویای نهشت کانه ها از گرمابی های زیردریایی (بروندمی) در بستر حوضه ی اقیانوسی نئوتتیس در زمان کرتاسه بالایی است. نسبت های Mn/Fe در این کانسار بین 35/1-7/31 متغیر است و میانگین آن برابر 8 است. میانگین این نسبت چندین بار بیشتر از مقدار آن در نهشته-های فلزدار پشته های میان اقیانوسی است. بالا بودن نسبت های Mn/Feو Si/Al، پائین بودن مقادیر فلزات کمیاب و به ویژه فلزات Ni، Co و Cu، پایین بودن مقادیر عناصر Y و Ce و بالا بودن مقادیرSiO2 Ba، Fe، Mn، و Sr به-عنوان شواهدی از غنی شدگی و تخلیه Mn از گرمابی ها بروندمی هستند و نقش فرایندهای هیدروژنز در پیدایش این کانسار ناچیز است. بررسی ضرایب همبستگی میان اکسیدها و عناصر مختلف نیز نشان داد که هیچ ارتباطی بین فلزات Ni، Co و Cu با گرمابی های بروندمی سرشار از Si، Mn و Fe وجود نداشته است.
    کلیدواژگان: نهشته های منگنز، ژئوشیمی، کانی شناسی، براونیت، پیرولوسیت، افیولیت، بروندمی، صفو، چالدران
  • بهنام دیبایی اصل، مجید جعفرتفرشئ، مصطفی فضلی صفحه 15
    در این کار پژوهشی از یک مدل ترمودینامیکی برای رشد تک بلورهای به روش و با استفاده از ید به عنوان عامل انتقال استفاده می شود. شرایط بهینه ی رشد در سیستم، بر اساس فشار جزئی مولفه های نظری مختلف پیش بینی می شود. آزمایش های مختلفی برای رشد تک بلور، با استفاده از ید به عنوان عامل انتقال، در درون لوله ی بسته در شرایط مختلف انجام پذیرفت. نتایج آزمایش ها نشان دادند که تک بلورهایی که در شرایط بهینه ی پیش بینی شده رشد یافته اند، در مقایسه با بلورهایی که در شرایط دیگر رشد کرده اند از کیفیت بهتری برخوردارند.
    کلیدواژگان: انتقال شیمیایی فاز بخار، دمای بهینه، ریخت شناسی، تک بلور
  • فرشته بیات، قدرت ترابی صفحه 23
    متابازیت های پالئوزوئیک زیرین جنوب چاه پلنگ در شمال بلوک یزد از زون ایران مرکزی، با گسترش محدود در همراهی با دگرگونه های دوشاخ وجود دارند. متابازیت ها به دو بخش متاولکانیک و توده های متاگابرو، آمفیبولیت و متادیاباز تقسیم می شوند. متاولکانیک ها با ترکیب بازالتی به صورت روانه های دارای برگوارگی و حفره های پرشده با کلسیت اند. آمفیبول، پلاژیوکلاز و بیوتیت از سازندگان اصلی این سنگ ها هستند. اکتینولیت، کلریت، اپیدوت، کلسیت و آلبیت به عنوان کانی های شاخص رخساره ی شیست سبز در زمینه ی ملانوکرات متابازیت ها یافت می شوند. بر اساس فشار سنجی های انجام شده برای آمفیبول ها در فشار 8 کیلوبار، دمای تشکیل منیزیوهورنبلند موجود در آمفیبولیت ها°C 622 و فروهورنبلندها و فروچرماک هورنبلندهای متادیابازها °C694 – 659 است. دماسنجی بیوتیت ها دمای °C665 - 648 را برای تشکیل بیوتیت های متاولکانیک و °C596 - 585 برای بیوتیت های موجود در دایک های متادیابازی نشان می دهد. سنگ شناختی و شیمی کانی ها، حاکی از ماهیت قلیایی ماگماتیسم و رخدادهای دگرگونی متعدد است. متابازیت های مورد بررسی نخست در رخساره ی آمفیبولیت و سپس در رخساره ی شیست سبز دستخوش دگرگونی شده اند.
    کلیدواژگان: شیمی کانی، متابازیت، پالئوزوئیک، ایران مرکزی، چاه پلنگ، اصفهان
  • محمدحسین زرین کوب، حمید گرانیان صفحه 41
    منطقه ی مورد بررسی در جنوب استان خراسان جنوبی، جنوب نهبندان واقع شده است. سه زون کانی زایی به صورت سه رگه در این منطقه وجود دارند که رگه ی شماره ی دو از آنتیموان به صورت استیبنیت غنی است و دارای بی-هنجاری طلا و جیوه است. این زون از یک مجموعه ی سیلیسی _ کربناتی همراه با استیبنیت، پیریت، کالکوپیریت و هیدروکسید آهن تشکیل شده است. بافت های این رگه ها، پر کننده ی فضای خالی، برشی و کلوئیدی است. کانی-زایی در درون گسل های عمیق ریشه در کنگلومرای کرم رنگ پالئوسن رخ داده است. این کنگلومرا دارای قاعده ای از ته نشست های گونه ی فلیشی و قطعاتی از افیولیت ملانژ است. گسل های کانی زایی شده دارای روند شمال باختری جنوب خاوری اند. فعالیت آتشفشانی جوان با ترکیب داسیت و آندزیت رخ داده است. بر اساس شواهد زمین شناسی صحرایی، بررسی های میکروسکوپی و داده های تجزیه ی، کانی زایی در یک سیستم وراگرمایی رخ داده است. تجزیه ی شیمیایی، ناهنجاری های آنتیموان، طلا و جیوه را در این پهنه ها نشان می دهد. عیار آنتیموان بین 14 گرم درتن تا 48/32 درصد، طلا بین 2/1 تا 472 گرم در هزار تن و جیوه بین 150 گرم در تن تا 8/1 درصد تغییر می کنند.
    کلیدواژگان: کانی شناسی، زمین شیمی، آنتیموان، استیبنیت، افیولیت ملانژ، اپی ترمال
  • کمال الدین بازرگانی گیلانی، بهزاد مهرابی، مرتضی ربیعی صفحه 53
    کانسارهای سرب و روی گونه ی دره ی می سی سی پی شمال سمنان را می توان به دو مجموعه «ارم» در شمال غرب شهمیرزاد و «شهمیرزاد» در جنوب و شرق شهمیرزاد تفکیک کرد. سنگ میزبان این کانسارها از واحدهای کربناتی کرتاسه است و گسلش در کنترل کانه زایی درونزاد در هر دو نقش اساسی دارد. شواهد سنی، کانی شناسی و ساختاری بیانگر خاستگاه مشترک هر دو مجموعه کانه سازی است ولی با این حال تفاوت های زیادی در بستر کربناتی این دو مجموعه ی کانه زایی دیده می شود. بررسی های سنگ شناختی نشان می دهد که سنگ میزبان کانسارهای ارم در رخساره های عمیق دریایی ته نشین شده که نفوذ پذیری بسیار کمی دارند و دولومیتی شدن در این دنباله دیده نمی شود. در حالی که سنگ میزبان کانسارهای شهمیرزاد رخساره های کم عمق را که نفوذ پذیری بالایی دارند نشان می دهند و دولومیتی شدن گسترده ای در این دنباله صورت گرفته است. نبود رخساره های نفوذپذیر و دولومیت در بستر کربناتی کانسار های شمال غرب شهمیرزاد از چرخش و حرکت شاره های کانه زای درون میزبان کربناتی جلوگیری کرده است که این مسئله با مقادیر پایین سرب (کمتر از ppm 5) و روی (کمتر از ppm20) در سنگ میزبان همخوانی دارد. احتمالا این نفوذ ناپذیری از ایجاد فرآیند برونزادی در مجموعه ی کانسار های شمال غرب شهمیرزاد نیز جلوگیری کرده است. تعیین ترکیب ایزوتوپی کربن و اکسیژن بستر کربناتی نیز تا حدودی نقش کانی سازی درونزاد در ایجاد تغییرات ژئوشیمیایی و عدم تاثیر شاره-های دیاژنتیکی بر سنگ میزبان را نشان می دهد. وجود رخساره های کم عمق، نفوذ پذیری و نیز دولومیتی شدن سنگ میزبان کانسارهای جنوب و شرق شهمیرزاد سبب شد تا شاره ها امکان حرکت و چرخش درون بستر کربناتی را داشته باشند را پیدا کنند و این چرخش عاملی برای افزایش سرب (با میانگین ppm 132) و روی (با میانگین ppm 98) در بستر کربناتی و نیز شکل گیری گستره ی کانه های برونزاد در این ناحیه شده است. این کار پژوهشی نشان می دهد که کانی سازی درونزاد سرب و روی در مجموعه ارم در اثر فرآیندهای دیرزاد و بدون تاثیر از بستر کربناتی شکل گرفته و کنترل کننده های ساختاری نقش بنیادی در تمرکز کانی سازی داشته است.
    کلیدواژگان: کانسار سرب و روی، رخساره ی ته نشستی، نفوذ پذیری، چرخش شاره ها، دولومیتی شدن
  • محمدحسن کریم پور، بهنام رحیمی، صدیقه زیرجانی زاده، احسان سلاطی صفحه 67
    منطقه ی معدنی تکنار در فاصله ی 28 کیلومتری شمال غربی شهرستان بردسکن و در بخش مرکزی زون تکنار قرار گرفته است. زون تکنار از شمال با گسل ریوش و از جنوب با گسل درونه محدود شده است. حداقل 30 درصد سازند تکنار را انواع سنگ های آتشفشانی زیر دریایی (اردویسین) تشکیل می-دهند. شواهد نشان می دهد که زون تکنار از منطقه ای دیگر به محل فعلی جابجا شده است. مهمترین تغییرات ساختاری که در منطقه شناسایی شده اند: گسل های راستا لغز راست رو، گسل های راستا لغز چپ رو و گسل های رورانده و وارون را می توان نام برد. توده های نفوذی متعددی در منطقه ی معدنی تکنار شناسایی شدند. براساس آثار دگرگونی ناحیه ای، توده های نفوذی به دو مجموعه تقسیم شدند: 1- توده های اواسط تا اواخر پالئوزوئیک و 2- توده های پس از پالئوزوئیک. توده های نفوذی اواسط- اواخر پالئوزوئیک بیشتر از نوع گرانیت، گرانودیوریت و دیوریت هستند. از نظر شاخص آلومینیوم بیشتر از نوع اشباع از آلومینیوم و محدود به نیمه آلومینیوم و به لحاظ پتاسیم ازنوع متوسط تا زیادند. محیط زمین ساختی تشکیل آن ها غالبا درون صفحات قاره ای و محدود به زون فرورانش است. براساس نمودار عناصر کمیاب و نسبت 15/2 تا 85/9 = La/Yb)N (، خاستگاه ماگما، پوسته ی قاره ای بوده است. براساس ترکیب کانی شناختی و پذیرفتاری مغناطیسی، توده های نفوذی این منطقه به سری ایلمینیت وابسته اند. توده های نفوذی پس از پالئوزوئیک شامل: گرانیت، ترونجمیت و کوارتز مونزونیت هستند. این توده ها از نوع پتاسیم متوسط و بالا بوده و به جز ترونجمیت در گستره ی متاآلومین ترسیم شده اند. در نمودار عنکبوتی غنی شدگی عناصر K، Rb، Ba، Ce و کاهیدگی Sr، Nb، P، Ti دیده می شود. براساس نمودار عناصر کمیاب و نسبت 87/4 تا 47/6 = La/Yb)N (، خاستگاه ماگما، پوسته، قاره ای بوده است.
    کلیدواژگان: تکنار، بردسکن، گرانیت، ساختار زمین ساختی
  • روح الله عقدایی، مریم سلیمیان صفحه 79
    اندازه ی محدود بلورک ها و وجود کرنش در نمونه های بس بلور، منجر به پهن-شدگی خطوط پراش می شود. با بررسی این پهن شدگی می توان اطلاعاتی در مورد ریز ساختار مواد بلوری به دست آورد. در این مقاله با استفاده از داده های پراش سینکروترون و با برازش کل نقش پراش، ساختار نمونه ی نانومتری CeO2 پالایش و ازنتایج به دست آمده، و نیز روش ویلیامسون – هال، ریز ساختار نمونه ی بلوری تعیین شد. میانگین اندازه ی حجمی بلورک ها Å 225 و مقدارکرنش شبکه، 5- 10×6 به دست آمد. سپس با استفاده از تابع توزیع لوگ نرمال اندازه ی بلورک ها، نقش پراش، شبیه سازی شد واطلاعات ریزساختاری آن تعیین شد. میانگین اندازه ی حجمی و میانگین اندازه ی سطحی بلورک ها به ترتیب، Å 234 و Å168 به دست آمدند.
    کلیدواژگان: CeO2، تابش سینکروترون، روش ویلیامسون، هال، توزیع لوگ نرمال، ریز ساختار
  • مسعودالله کرمی، لیلا سید فرجی، کامران احمدی، قاسم کاوه ای صفحه 85
    ترکیب (Bi2Te3)0.96(Bi2Se3)0.04 نیمرسانای نوعn- برای استفاده در سیستم های سرد کننده ی ترموالکتریکی است. تک بلور این ترکیب به روش رشد ناحیه ای رشد داده شد و توان ترموالکتریکی (σ α 2) در امتداد رشد نمونه ی بلورین که در آن σ رسانایی الکتریکی، α ضریب سیبک است اندازه گیری شد. در این اندازه گیری شیب چشم گیری در توان ترموالکتریکی در امتداد نمونه مشاهده شد. ساختارهای ترکیب در بخش هایی از بلور رشد داده شده به روش آنالیزXRD مورد بررسی قرار گرفت. تغییرات ترکیب شیمیایی (تابع توزیع Bi2Se3) برازش هم ارزی با تغییرات توان ترموالکتریکی در امتداد میله ی رشد داده شده دارد. فرایند تجربی رشد بلور با تحلیل ریاضی شبیه سازی شد. با تحلیل ریاضی شیب تراکم Bi2Se3 در امتداد نمونه ی رشد داده شده بررسی و معلوم شد که در فرایند رشد تغییرات مقدار Bi2Se3 در راستای رشد بلور Bi2Se3-Bi2Te3 چشم گیر است.
    کلیدواژگان: نیمرسانای ترموالکتریکی، رشد بلور، توان ترموالکتریکی، محلول جامد شبه دوتایی
  • رحیمه میکائیلی، موسی نقره ئیان، محمدعلی مکی زاده، بتول تقی پور، زهرا طهماسبی صفحه 93
    : توده ی گرانیتوئیدی آستانه در جنوب غرب شهرستان اراک در زون سنندج سیرجان واقع شده است. این توده تحت تاثیر گرمابی ها دگرسان شده و دگرسانی پروپلیتیک یکی از دگرسانی های گسترش یافته در این گرانیتوئید است. اپیدوت، اسفن، پرهنیت وکوارتز از کانی های تشکیل دهنده ی این زون دگرسانند. میانگین پیستاشیت در کانی اپیدوت 24 درصد است و بر این اساس اپیدوت ها ناشی از سوسوریتی شدن پلاژیوکلازها هستند. بر اساس نمودار Al نسبت به Fe، ا سفن ها ثانویه و ناشی از دگرسانی هستند. پرهنیت ها غنی شدگی کمی از آهن داشته و بر این اساس در دمای پایین و فوگاسیته کم اکسیژن تشکیل یافته اند. بهنجارسازی سنگ های دگرسان به سنگ مادر، بیانگر تهی شدگی از عناصر کمیاب است و از دگرسانی پروپلیتیک به فیلیک تهی شدگی افزایش می یابد. تغییرات اکسیدهای اصلی نسبت به اکسید کم تحرک Al2O3 نشانگر افزایشNa2O در تمام زون ها به جز از زون فیلیک است که دلیلی بر کاهش بازی شدن پلاژیوکلازهاست. CaO در زون پروپلیتیک افزایش یافته و MgO تنها اکسیدی است که از تمام زون ها تهی شده است.
    کلیدواژگان: دگرسانی گرمابی، پروپلیتیک، تورمالینی شدن، فیلیک، گرانیتوئید، آستانه، جنوب غربی اراک
  • سمیه توکلی، فرامرز طوطی*، محمدعلی برقی، علیرضا بدیعی صفحه 105

    به منظور بررسی فراورده های دگرسانی توف های ریولیتی، نمونه های مناسبی از نهشته های آذراواری منطقه ی دارآباد، در شمال شرق تهران ، انتخاب و پس از پودر شدن، تحت تاثیر آبگون های حاوی یون هایNa+ وK+ قرار گرفتند. تاثیر تغییرات دما، زمان و غلظت یون های آبگون، در فراورده های حاصل از دگرسانی توف های یادشده بررسی شدند. از نمک قلیایی پتاس و نمک طعام آبگون هایی با غلظت 25/1 تا 5/7 مول بر لیتر تهیه و در آزمایش های گرمابی در دما های C°100 و C°150 مورد استفاده قرار گرفتند. فراورده های حاصل از واکنش، با استفاده از دستگاه های پراش سنج پودری پرتو ایکس و میکروسکوپ الکترونی روبشی شناسایی شدند. نتایج بررسی ها نشان داد که در حضور آبگون های پتاس و نمک طعام، با افزایش دما و غلظت یون Na+و افزایش pH، مقدار کوارتز کاهش و مقدار آلبیت افزایش می یابد (دگرسانی سدیمی)، تا جائی که در دمای C°150 و غلظت بالای یون- های سدیم و پتاسیم (5/7 مول بر لیتر) کوارتز به طور کلی حل شده، آلبیت با تبادل کاتیونی پتاسیم به جای سدیم، تبدیل به ارتوکلاز شده (دگرسانی پتاسی) و کانی هیدروکسی سودالیت تشکیل می شود (دگرسانی زئولیتی). بررسی های XRD از طریق محاسبات کمترین مربعات، سیستم تبلور مکعبی با ابعاد یاخته یکه ی Å8760/8 a0= b0= c0=را برای هیدروکسی سودالیت پیشنهاد می کند.

    کلیدواژگان: توف های ریولیتی، دگرسانی گرمابی، آبگون های قلیایی، هیدروکسی سودالیت
  • حسین خادمی، سعید حجتی صفحه 113
    : پالیگورسکیت از جمله کانی های رسی فیبری فراوان در خاک های مناطق خشک و نیمه خشک و رسوب های ترشیاری به ویژه در منطقه ی خاورمیانه است. این کار پژوهشی با هدف بررسی حضور کانی پالیگورسکیت در برخی از رسوب های ترشیاری در ایران مرکزی و ایجاد ارتباط بین رسوب های حاوی این کانی ها و زمین شناسی و جغرافیای دیرین این منطقه انجام شده است. بدین منظور بر پایه ی مشاهدات صحرایی و آگاهی های ارائه شده در نقشه های زمین شناسی از رسوب های وابسته به دوره های مختلف ترشیاری شامل پالئوسن، ائوسن، الیگوسن، الیگوسن-میوسن، میوسن و پلیوسن در 12 نقطه نمونه-برداری به صورت مرکب انجام شد. نمونه های گرفته شده پس از آماده سازی، با دستگاه پراش پرتو ایکس، میکروسکوپ الکترونی عبوری و روبشی بررسی شدند. نتایج حاصل نشان داد که کانی پالیگورسکیت در رسوب های با سن پالئوسن، ائوسن و الیگوسن مشاهده نمی شود در حالیکه رسوب های با سن میوسن و پلیوسن حاوی مقادیر قابل توجهی کانی پالیگورسکیت هستند. اسمکتیت فروانترین کانی همراه با پالیگورسکیت تشخیص داده شد. رسم نمودار پایداری کانی پالیگورسکیت در رسوب های مورد بررسی نشان داد که در رسوب های با سنین میوسن و پلیوسن پالیگورسکیت در مقایسه با کانی اسمکتیت پایدارتر بوده و در این رسوب ها شرایط برای تشکیل کانی پالیگورسکیت از اسمکتیت محتمل به نظر می رسد. حضور پالیگورسکیت در رسوب های دوران سوم این مطلب را تائید می کند که یکی از منابع اصلی حضور پالیگورسکیت در خاک های ایران مرکزی و با احتمال زیاد نقاط دیگر کشور با شرایط مشابه این است که پالیگورسکیت از مواد مادری به ارث می رسد. به نظر می رسد که شرایط ژئوشیمیایی دریای تتیس طی ترشیاری و با حرکت از پالئوسن به پلیوسن به تدریج برای تشکیل کانی پالیگورسکیت در رسوب های ترشیاری ایران مرکزی فراهم شده و شرایط خشک حاکم بر بخش زیادی از اراضی مرکزی، جنوبی و شرقی کشور باعث پایداری بعدی این کانی ها در خاک های تشکیل شده از این رسوب ها شده است.
    کلیدواژگان: ترشیاری، پالیگورسکیت، اسمکتیت دریای تتیس، ایران مرکزی
  • سید مسعود همام، بهنام رحیمی صفحه 125
    در این کار پژوهشی توالی مجموعه های کانی شناختی در سنگ های متاپلیتی هاله ی دگرگونی گرانیت مشهد مورد بررسی قرار گرفته است. بر اساس مقایسه ی این مجموعه های کانی شناختی با توالی مجموعه های کانی شناختی هاله-های دگرگونی جهان، هاله ی دگرگونی گرانیت مشهد از نوع b2 است. بنابراین فشار بین 5/3 تا 5/4 کیلوبار و بیشینه دمای حدود 600 درجه سانتی گراد برای این هاله برآورد می شود.
    کلیدواژگان: توالی دگرگونی، مجموعه ی کانی شناختی، هاله ی دگرگونی، گرانیت مشهد
  • مریم شیبی، داریوش اسماعیلی صفحه 135
    باتولیت گرانیتوئیدی نوع S شیرکوه یزد از سه واحد اصلی گرانودیوریت، مونزوگرانیت و لوکوگرانیت تشکیل شده است. جدایش کانی های رستیتی از مذاب ابتدایی که با تبلور جدایشی ادامه یافته است از مهم ترین عوامل تنوع ترکیبی مشاهده شده در باتولیت محسوب می شود. انبوهه هایی از بیوتیت های کوچک با محتوای Xmg بالاتر، در مقایسه با بیوتیت های ورقه ای میزبان، برونبوم های سورمیکاسه؛ مجموعه ی کانیایی بیوتیت ± سیلیمانیت؛ کردیریت با محتوای بسیار پایینwt%) Na2O 5/0> (و مراکز یکنواخت و کلسیک پلاژیوکلاز از مهم ترین رستیت های شناخته شده در بخش های مافیک تر گرانیت شیرکوهند. به علاوه زیرکن، آپاتیت و مونازیت نیز که به صورت ادخال در بیوتیت یافت شده اند، می توانند به عنوان رستیت در نظر گرفته شوند. شواهد ژئوشیمیایی نیز همانند بررسی های سنگ شناختی حضور این کانی های رستیتی را تایید می کند. بر اساس این شواهد به نظر می رسد گرانیت شیرکوه از آناتکسی پوسته ی بالایی و اصولا از طریق واکنش های شکست بیوتیت تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: رستیت، آناتکسی، گرانیت نوع S، ژئوشیمی، شیرکوه
  • فرید مر، رضا شریفی صفحه 147
    بررسی های کانی شناسی و زمین شیمیایی، نشان دهنده ی دو مرحله ی اصلی دگرسانی [اسکارنی شدن] (پیشرونده و پسرونده) در منطقه ی محمد آباد واقع در جنوب غربی استان یزد است. اسکارن دگرنهادی (مرحله ی پیشرونده) با نهشت مجموعه کانیایی سیلیکاتی کلسیمی بدون آب (آندرادیت و دیوپسید-هدنبرگیت) در گستره ی دمایی C° 550-470 شکل گرفته است. در مرحله ی پسرونده(دمایC°470>) حجم بزرگی از این سیلیکات های بدون آب، دگرسان شده و به مجموعه ای از کانی های سیلیکاتی کلسیمی آبدار با کلسیم کمتر (اپیدوت و ترمولیت - اکتینولیت) تبدیل شده و در نهایت مجموعه سیلیکات های کلسیمی آبدار و بدون آب، دستخوش دگرسانی شده و در گستره ی دمایی زیر C°300 به مجموعه ریز دانه شامل کلریت، کلسیت، کوارتز و کانی های رسی تبدیل شده اند. نبود ولاستونیت در نمونه های اسکارنی محمد آباد می تواند نشانگر تشکیل مجموعه ی آندرادیت و هدنبرگیت در دمای کمتر از C°550 باشد. حضور بافت همرشدی و نبود بافت جانشینی در آندرادیت و پیروکسن، گویای تشکیل همزمان آن ها در گستره ی دمایی C°550 - 430 و 26-10 تا 23-10 fO2 = است. در دمای C°470> آندرادیت در گستره ی 24-10 تا 21-10 fO2 = به مجموعه ی کانیایی کوارتز، کلسیت و مگنتیت تبدیل شده است. حضور مگنتیت و پیریت همراه با کوارتز و کلسیت در مجموعه ی کانیایی زیر مرحلهIII، نشانگر 6-10fS2 ~ و دماهای C°430> برای شاره های دگرنهاد کننده است.
    کلیدواژگان: درون اسکارن، برون اسکارن، دگرنهادی، دگرسانی پیشرونده، دگرسانی پسرونده
|
  • A. Imamalipour Page 3
    Some Fe and Fe-Mn deposits are found within sedimentary pelagic rocks and radiolarian cherts of the Khoy ophiolite. Mn-Fe mineralizations in Safo area north of Chalderan City are examples of them. In Safo area, deposition of manganese occurred as lense-like orebodies in different horizons within pelagic rocks. They are stratiform and have syn-sedimentary origin. Mineralogically, braunite, pyrolusite, bixbyite, and hematite are the main minerals present in ore and calcite, quartz and barite are principal gangue minerals.The banded, massive and disseminated textures are seen in ore bodies. Geochemical and geological evidence indicates that deposition of ore minerals took place from submarine hydrothermal solutions (exhalative) on the neotethyan oceanic basin during late Cretaceous time. The Mn/Fe ratios in this deposit are highly variable and ranges from 1.35 to 31.7 with an average of 8. This mean ratio is many times higher than that of mid-ocean metalliferous sediments. The high ratio of Mn/Fe and Si/Al, very low content of trace metals specially Co, Ni and Cu, low values of Y and Ce, and high values of SiO2, Mn, Fe, Ba and Sr provide good evidence for Mn enrichment by exhalative hydrothermal fluids and also for insignificant contribution of hydrogenetic processes in formation of this deposit. The study of correlation coefficients among different oxides and elements show that there are no meaningful relationships among Cu, Co and Ni in exhalative hydrothermal solutions rich in Si, Mn and Fe.
  • B. Dibaie Asl, M. J. Tafreshi, M. Fazli Page 15
    In this research, a thermodynamic model used to describe the growth of single crystals by chemical vapor transport technique with iodine as the transporting agent. The optimum growth condition in the system has been predicted theoretically based on partial of different components. Some experiments were carried out for growing crystals by the chemical vapor transport method using iodine as a transporting agent in the closed ampoule under various conditions. The experimental results showed that the single crystals, which have been grown with growth parameters close to the theoretically predicted optimum growth conditions, have better quality in comparison with crystals grown under other conditions.
  • F. Bayat, Gh. Torabi Page 23
    Lower Paleozoic metabasites of south Chah Palang are located in north of the Yazd block in Central Iran with limited distribution and are associated with Doshakh metamorphites. Metabasites divided in to two portions: metavolcanics, and metagabbro, amphibolite and metadiabase masses. Metavolcanic with basaltic composition are presented by foliation and vesicles filled by calcite. Amphibole, plagioclase and biotite are essential rock forming minerals. Actinolite, chlorite, epidote, calcite and albite are index minerals of greenschist facies that found in melanocratic groundmass of metabasites. On the basis of amphibole barometries at pressure of 8kbar, equilibrium temperatures for magnesio-hornblende in amphibolites and for ferro-hornblendes and ferrotschermac-hornblendes in metadiabase are 622 and 659 - 694˚C, respectively. Biotite thermometry indicate crystallisation temperature, 648 - 665˚C for metavolcanic biotites and 585 – 596˚C for biotites of metadiabasic dykes. Petrography and chemistry of minerals reveal alkaline nature of magmatism and polymetamorphism. These metabasites at the first metamorphosed in amphibolite facies and then in greenschist facies.
  • M.H. Zarrinkoub, H. Granian Page 41
    The study area is located south of Nehbandan, in southern Khorasan Province. There are three mineralization zones with three veins in this area which number two is antimony rich and has anomaly for Au and Hg. This zone is composed of silica-carbonate with stibnite, pyrite, chalcopyrite and Fe-hydroxide. The textures of veins are open space filling, brecciate and colloidal. Mineralization occurred in Paleocene buff color conglomerate in deep seated faults. The basal part of conglomerate is composed of flysch type sediments and blocks of ophiolitic mélange. Mineralization fault zones have NW-SE trend. Young volcanic activity occurred as dacite and andesite composition. Based on field evidences, microscopic studies and analytical data, the mineralization occurred in an epithermal system. Chemical analysis show high anomalies for Sb, Au and Hg in these zones. The grades for Au vary between 1.2 to 472 ppb, for Sb 14ppm to 32.48% and for Hg 150 ppm to 1.8%.
  • K. Bazargani, B. Mehrabi, M. Rabiee Page 53
    The Mississippi Valley Type Pb-Zn ore deposits of northern Semnan could be classified as 1) Eram Series in north-west of Shahmirzad and 2) Shahmirzad Series in south and east of Shahmirzad. The host rocks of these mineralizations are Cretaceous carbonates and fawlts have a major role in controlling hypogene ore formation. Age, mineralogy and structural evidences of both series show a resemblance similarity in hypogene ore but there are a lot of differences in carbonate host rock of two series. Petrographic investigations indicate that the host rock of Eram mineralizations precipitated in deep-sea impermeable facies without any dolomitization. While the host rock of Shahmirzad ore deposits exhibit shallow permeable facies and widespread dolomitization. In the Cretaceous carbonate sequence of north-west Shahmirzad, impermeable facies and lack of dolomitization had prevented fluid circulations imply from insignificant lead (<5ppm) and zinc (<20ppm) concentration in the sequence. On the other hand, the impermeability may be had prevented supergene processes in north-western deposits. In addition, oxygen and carbon isotope data show low effects of ore fluids with no any effects of diagenetic fluids on host rock of Eram deposits. Existence of shallow facies, permeability and dolomitization in south and east of Shahmirzad facilitate circulation of fluids in host rock causing Pb-Zn mineralization, consequent supergene mineralizations and raised mean concentration of lead (132 ppm) and zinc (98 ppm) in host rock. This study indicates the significance of epigenetic process and insignificance of carbonate rocks in Pb-Zn mineralization in Eram series. It seems that structure has a major role in all mineralization series.
  • M.H. Karimpour, B. Rahimi, S. Zirjanizadeh, E. Salati Page 67
    Taknar mining district is located about 28 Km northwest of Bardaskan in the central part of Taknar zone. Taknar Zone is surrounded by Rivash fault in the north and Dorouneh fault to the south. At least 30 percent of Taknar Formation (Ordovician age) is made up of submarine volcanic rocks. Geological evidence indicates that Taknar Zone displaced from another place to present location. Major structural features which are identified included: right lateral strike slip, left lateral strike slip, overturned and reverse faults. Several intrusive rocks were identified within Taknar mining area. Based on the effect of regional metamorphism, intrusive rocks were classified into two major groups: 1- Mid-Late Paleozoic and 2- after Paleozoic. Mid-late Paleozoic is mainly composed of granite, granodiorite and diorite. Based on Al-index, they consist mainly of per-aluminous and minor sub-aluminous, and mid to high in potassium content. Tectonic setting are includes intraplate granite (WPG) and minor volcanic are (VAG). Based on REE content and (La/Yb) N = 9.75-2.15 magma originated from continental crust. Based on magnetic susceptibility, all of them belong to ilmenite series. After Paleozoic intrusive rocks are mainly granite, trondhjemite and quartz monzonite. Except trondhjemite, they are per-aluminous, and the potassium content is mid to high. Spider diagram show enrichment in K, Rb, Ba and Ce and depletion in Sr, Nb, P and Ti. Based on REE content and (La/Yb)N = 6.47-4.87 magma originated from continental
  • R. Aghdaee, M. Salimian Page 79
    Finite crystallite size and strain in polycrystalline material led to broadening of the diffraction lines. By analyzing this broadening, it is possible to extract information on the microstructure of crystalline material. In this research, we obtained the microstructure of nanocrystalline CeO2 sample using synchrotron diffraction data, applying the whole powder pattern fitting and Williamson-Hall techniques. The volume weighted average crystallite size and the root-mean-square strain both averaged over all reflections found to be 225Å and 6×10-5 respectively. In another attempt a model of lognormal size distribution of spherical crystallite has been used and the average volume weighted crystallite sizes of 234 Å and average area weighted size of 168Å have been determined, respectively.
  • M. A. Karami, L. Seyed Faraji, K. Ahmadi, G. Kavei Page 85
    The (Bi2Te3)0.96(Bi2Se3)0.04 is an n-type thermoelectric semiconductor for using in thermoelectric cooling systems. Single crystal of this composition was grown by Zone Melting Method and thermoelectric power (α 2 σ) along the crystal growth where α is the Seebeck coefficient and σ is the electrical conductivity was measured. In this measurement a gradient along length of the prepared crystalline ingot was observed. The structures were characterized by XRD system. The obtained results for compositional variation (Bi2Se3 distribution function) were in good agreement with tentative value of the thermoelectric power measured along the crystal growth. The experimental processes were analytically simulated. Simulation of the growth confirms that, Bi2Se3 concentration of Bi2Te3-Bi2Se3 quasi binary solid solution system was eminent.
  • R. Miekaili, M. Noghreyan, M. A. Machizadeh, B. Taghipour, Z. Tahmasebi Page 93
    Astaneh granitoid intrusion is located in southwest of Arak city that is part of Sanandaj-Sirjan zone. This intrusive mass alterated under influence of hydrothermal fluids and so propylitic alteration is one of the most important types of alterations in this granitoid. Epidote, sphene, prehnite and quartz are important minerals in this alterated rocks. The weight percent of pistacist in epidote is about 24 so this base epidote origin if saussuritization of plagioclase took place. On the bases of Al and Fe in structural formula of sphene, these minerals are secondary in origin and forms during the alteration processes. Prehnites have low enrichment of iron so formed in low temperature and oxygen fugacity. Normalization of altered rocks to parent rock is indicator of depletion of REE and this depletion increased from propylitic to phyllic alteration. The variations of major oxides relative to immobile oxides of Al2O3 are indicative of increasing of Na2O in all zones except phyllic zone that it is reason of reduce plagioclase basicity. CaO increasing in propylitic zone and finally MgO is only depleted oxide in all alteration zones.
  • S. Tavakoli, F. Tutti, M. A. Barghi, A. R. Badiei Page 105

    In order to investigate the alteration products of rhyolitic tuffs under alkaline hydrothermal condition, samples of acidic pyroclastic rocks from Darabad area (N-E Tehran) were selected. Rock samples were examined under petrographic microscope, X-Ray powder diffraction, X-Ray Fluorescence and were eventually powdered and mixed with Na+ and K+ bearing solutions in hydrothermal autoclaves. The effect of changes in temperature, time and concentration of cations in solution, alteration of aforementioned tuffs have been studied. The solutions with 1.25- 7.5 mol/lit cation concentrations from KOH and NaCl salt have been prepared and used in hydrothermal experiments in 100 °C and 150 °C. The results revealed that in alteration of rhyolitic tuffs, in presence of KOH and NaCl solutions, with increasing temperature, concentration of Na+ and pH, the quality of quartz decreases and the quality of albite increases (sodic alteration). At 150 °C and high concentration of Na+ and K+ (7.5 mol/lit), quartz dissolves completly, albite changes to orthoclase with cationic exchange of Na+ by K+ (potassic alteration) and forms hydroxy sodalite (zeolitic alteration). XRD studies proposed cubic system with unit cell dimensions of a0= b0= c0= 8.8760 Å for hydroxy sodalite.

  • H. Khademi, S. Hojati Page 113
    Palygorskite is a widely distributed clay mineral that is commonly found in soils and sediments of arid regions, particularly in the Middle East. This study aimed to determine the distribution of palygorskite in major parent materials of soils developed on central Iranian Tertiary sediments. Based on field observations and geologic maps, 12 geological formations with Tertiary age were sampled and analyzed for mineralogical composition using x-ray diffraction (XRD) and transmission and scanning electron microscopy (TEM and SEM). Results showed that sediments of Miocene and Pliocene ages had the highest amount of palygorskite in the study area. In contrast, no trace of palygorskite was found in samples of Paleocene, Eocene and Oligocene ages. Smectites were highly associated with palygorskite. Stability diagrams for smectite-palygorskite system in Tertiary sediments of diff erent ages showed that geochemical conditions were not conductive for pakygorskite formation during the Late Oligocene. Occurrence of palygorskite in the Tertiary sediments of Central Iran suggests that the most possible source of this mineral in soils of the study area, and probably those of other areas with similar conditions, is the inheritance from parent materials. It seems that the geochemical conditions of the Tethys Sea became gradually suitable for palygorskite formation in the Tertiary sediments of central Iran. Today's arid environment prevailing in central, eastern and southern Iran has led to the stability of palygorskite in soils developed on Tertiary sediments.
  • S. M. Homam, B. Rahimi Page 125
    Metamorphic sequences have been examined from contact aureole of Mashhad granite. According to field evidences and textural features, contact aureole of Mashhad granite belongs to contact facies series of type 2b. Therefore, a pressure range from 3.5 to 4.5 Kbar and a contact temperature of around 600 °C is estimated for the formation of this aureole.
  • M. Sheibi, D. Esmaeily Page 135
    The S-type granitoidic batholith of Shir-Kuh consists of three main granodioritic, monzogranitic and leucogranitic units. The separation of restite crystals from the primary melt, followed by the fractional crystallization, appears to have been an effective differentiation process in the batholith. Small biotite assemblages with higher XMg relative to host flaky biotites, surmicaceous enclaves, the biotite cored by sillimanite, the calcic cores of plagioclase, refractory metasedimentary enclaves and cordierite containing less than 0.5wt% Na2O are the main putative restites which are widespread in more mafic rocks of the batholith. In addition, inherited zircons, monazite and apatite, which are enclosed in biotite, would be considered as restite. Geochemical criteria emphasis the petrographic evidences. Accordingly, the anatexis of upper crust is likely to have been mainly controlled by biotite breakdown.
  • F. Moore, R. Sharifi Page 147
    Mineralogical and geochemical investigations indicate two general stages of skarnification i.e, prograde and retrograde stages in the Mohammad-Abad district, south west of Yazd province. Metasomatic skarn (Prograde stage) occurred with precipitation of anhydrous calc-silicate mineral assemblages (andradite and diopside- hedenbergite) within the temperature ranges of 470 to 550 ºC. During the retrograde stage (<470 ºC) considerable amounts of anhydrous calc-silicates were altered and replaced by a series of hydrous calc-silicates (epidote, tremolite–actinolite). Finally, both anhydrous and hydrous calc-silicates were altered to fine aggregates of chlorite, calcite, quartz and clay minerals at temperatures lower than 300 ºC. The absence of wollastonite among the calc-silicate assemblages may suggest that andradite and hedenbergite were crystallized from metasomatizing fluids at lower than 550 ºC in the Mohammad-Abad skarn. The presence of intergrowth texture and non-replacive crystal boundaries between garnets and pyroxenes suggest that they were formed contemporaneously within the temperature and fO2 ranges of 430–550 ºC and 10-26–10-23, respectively. Andradite converted to quartz, calcite and magnetite below 470 ºC and fO2 = 10-24–10-21. Since, both magnetite and pyrite along with quartz and calcite are present in mineral assemblages of sub-stage III, it can be reasoned that the metasomatizing fluids probably had an approximate fS2 10-6.5 and a temperature of about 430 ºC.