فهرست مطالب

بلور شناسی و کانی شناسی ایران - سال هفدهم شماره 2 (پیاپی 36، تابستان 1388)

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال هفدهم شماره 2 (پیاپی 36، تابستان 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/04/15
  • تعداد عناوین: 12
|
  • محسن قلی پور، سید احمد مظاهری، مصطفی رقیمی، غلامحسین شمعانیان صفحه 173
    این کار پژوهشی به بررسی اثرهای زیست محیطی زهاب اسیدی معدن در باطله های کارخانه زغالشویی زیرآب در استان مازندران می پردازد. این کارخانه به عنوان یکی از بزرگترین و قدیمی ترین مناطق تولید کننده کنسانتره زغال در حوزه زغالی البرز مرکزی مطرح است که سالانه مقادیر زیادی باطله تولید می کند. نمونه برداری از زغالسنگ، باطله های زغالی، آب های زهکش شده از باطله ها، پساب کارخانه، کانی های ثانویه سطحی و آب رودخانه در تابستان 84 انجام شد. بر اساس نتایج بررسی های ژئوشیمی و کانی شناسی، کاهش شدید اکسیدهای Fe2O3 و SO3 و فلزات سنگین در انبارهای باطله در مقایسه با زغالسنگ خوراک کارخانه بیانگر فرایندهای اکسایش پیریت و تشکیل محیط های اسیدی است. واکنش اسید با کانی های کلسیت و دولومیت منجر به کاهش شدید اکسیدهایCaO، MgO و MnO در باطله ها و افزاش pH زهاب ها شده است. بر اساس نتایج هیدروژئوشیمی، آب های زهکشی و تراوش شده از انبارهای باطله از نوع SO4–(Na-Ca-Mg) است. در فصول خشک در اثر تبخیر هیدروسولفات های محلول، کانی های ثانویه بلودیت به طور گسترده ای در سطح انبارهای باطله تشکیل شده است. ورود این زهاب ها به رودخانه سبب ته نشینی گئوتیت، هیدروکسیدهای آمورف آهن و کلسیت می شود. بر پایه مدل سازی هیدروژئوشیمیایی معلوم شد که گئوتیت و هیدروکسیدهای آهن همراه با کانی های کربناته (کلسیت، دولومیت و آراگونیت) در حال تشکیل است. بنا بر نمودارهای گیبس، لیتولوژی پدیده غالب و مهمترین عامل افزایش غلظت یونی در آب های تراوش شده از باطله ها و آب رودخانه است. میزان SO4، PO4، Sr، Ca، Sb وBi در آب های تراوش شده از باطله ها و پساب کارخانه زغالشویی بیشتر از حد استاندارد بوده که می تواند منجر به آلودگی آب-های سطحی و زیرزمینی منطقه شود. با توجه به تخلیه باطله ها در حریم رودخانه برای جلوگیری از آلودگی، انتقال باطله ها به مکانی با سیستم زهکشی و تصفیه مناسب ضروری به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: زهاب اسیدی، انبارهای باطله، کارخانه زغالشویی زیرآب، استان مازندران
  • حبیب الله بیابان گرد، عباس مرادیان صفحه 187
    کوه آتشفشان تفتان در جنوب خاوری ایران، استان سیستان و بلوچستان، و به فاصله حدود یکصدکیلومتری جنوب و جنوب خاوری شهر زاهدان قرار دارد. از دیدگاه زمین شناسی این آتشفشان در انتهای زون ساختاری فلیش نهبندان - خاش و شمال زون مکران واقع شده است. بررسی های صحرایی، سنگ-شناختی، و ژئوشیمیایی نشان می دهد که سنگ های این آتشفشان اغلب دارای ترکیب آندزیتی تا داسیتی اند. سنگ های این آتشفشان تنوع کانیایی زیادی ندارد و معمولا از کانی های اصلی پلاژیوکلاز، کوارتز، بیوتیت، هورنبلند، و پیروکسن تشکیل شده اند. ریزپردازهای انجام شده روی کانی-های این سنگ ها نشان می دهد که پلاژیوکلازها فراوان، اغلب دارای منطقه-بندی وارون، نرمال و نوسانی بوده و گستره ترکیبی آن ها از آندزین تا لابرادوریت است. مقادیراکسید سیلیسیم آن ها معمولا از 2/57 تا 2/60 درصد وزنی متغیر است. تغییرات ترکیبی پلاژیوکلازها از مرکز تا حاشیه کاملا مشهود و مطابق با شواهد میکروسکوپی آن ها بوده که احتمالا حاصل عواملی چون تغییر ترکیب شیمیایی ماگما توام با تغییرات فشار، اختلاط ماگمایی و تغییرات فشار بخار آب در این آتشفشان است. فرمول ساختاری آمفیبول ها، میکاها و پیروکسن های موجود در سنگ های این آتشفشان نشان می دهد که ترکیب آن ها غالبا بترتیب هورنبلندمنیزیم دار، بیوتیت، هیپرستن، و دیوپسید است.
    کلیدواژگان: تفتان، سیستان و بلوچستان، مکران، ریزپردازش
  • رباب حاجی علی اوغلی، محسن مؤذن صفحه 203
    توده نفوذی کلیبر به وسعت km2 750 در شمال آذربایجان خاوری، در شمال باختری ایران واقع شده است. این توده بخشی از نوار ماگمایی البرز باختری-آذربایجان است که در ارتباط با فاز زمین ساختی پیرنه از زمان ائوسن فوقانی تا الیگو-میوسن در پوسته قاره ای آذربایجان نفوذ کرده است. سنگ های تشکیل دهنده باتولیت کلیبر شامل مجموعه ای از نفلین سینیت، سینیت، نفلین دیوریت و به طور پراکنده دیوریت و میکروگرانیت است. کانی های اصلی نفلین سینیت ها شامل ارتوکلاز، پلاژیوکلاز، آمفیبول، بیوتیت و نفلین است. کلینوپیروکسن، پلاژیوکلاز، آمفیبول و نفلین کانی های تشکیل دهنده نفلین دیوریت ها هستند. گارنت تیتانیوم دار کانی فرعی مهم در پاراژنز نفلین سینیت ها و نفلین دیوریت های مورد بررسی است. مقدار TiO2 در ترکیب گارنت های تیتانیوم دار تجزیه شده در نفلین سینیت در حدود wt%5- wt%5/1 است. ترکیب اعضای نهایی کانی ها به صورت mole% 1/0 Uva mole% 33- 21 Grs mole% 78- 67 Adr است. گارنت در نفلین سینیت به صورت بلورهای مجزا، شکل دار تا نیمه شکل دار و به رنگ قهوه ای سرخ تا قهوه ای تیره است که از لحاظ ویژگی های کانی شناسی متفاوت از گارنت بی شکل، اسکلتی، ریز دانه با رنگ قهوه ای روشن در نفلین دیوریت است. بررسی ترکیب شیمیایی، روابط بافتی و ویژگی های کانی شناسی نشان داد که گارنت تیتانیوم دار در نفلین سینیت های کلیبر خاستگاه ماگمایی داشته، در صورتی که تشکیل گارنت دگرنهاد محدود به سنگ های نفلین دیوریت است.
    کلیدواژگان: سنگ های قلیایی فلدسپاتوئیددار، گارنت تیتانیوم دار، ترکیب شیمی گارنت و کلینوپیروکسن، توده نفوذی کلیبر، شمال باختری ایران
  • محمدحسین یوسف زاده، سید محمد پورمعافی، مسیب سبزه ئی، منصور وثوقی عابدینی، محمد هاشم امامی صفحه 213
    سنگ های آتشفشانی ترشیری شمال و باختر بیرجند شامل داسیت، آندزیت، آندزیت بازالتی، تراکی آندزیتی و ریولیت بوده و به سری ماگمائی آهکی- قلیایی تعلق دارند. شواهد کانی شناسی، سنگ شناسی و ژئو شیمیائی نشان می دهد که محل تشکیل این سنگ ها با حاشیه فعال قاره ای مطابقت دارد. آندزیت ها و داسیت ها غالبا به صورت گنبدهای آتشفشانی و یا به صورت دایکی، سنگ های قدیم تر منطقه، شامل افیولیت ملانژ اواخر کرتاسه و فلیش های اواخر کرتاسه و پالئوسن را قطع می کند. یکی از بارزترین ویژگی های این سنگ ها حضور برونبوم های متفاوت در آن هاست. این برونبوم ها شامل انواع زینولیتی و اتولیتی می شوند. زینولیت ها شامل هورنفلس های پلیتی، آمفیبولیتی و گنیس های تونالیتی و اتولیت ها از نوع آندزیتی (دیوریتی) و داسیتی (تونالیتی) می شوند. زینولیت ها قطعات کنده شده از واحدهای افیولیت ملانژ و فلیشی کرتاسه است که حین صعود ماگما به درون آن سقوط کرده و حداقل دستخوش دو نوع دگرگونی شده اند. دگرگونی اول از نوع گرما جنبشی بوده که به جایگیری افیولیت ها بر پوسته قاره ای وابسته است. طی این دگرگونی، واحدهای فلیشی به اسلیت، فیلیت و میکاشیست؛ واحدهای بازیک مجموعه افیولیتی به آمفیبولیت و واحدهای اسیدی آن به گنیس تونالیتی تبدیل شده است. دگرگونی دوم از نوع مجاورتی و ناشی از تاثیر گرمای ماگمای مادر گدازه ها بر برونبوم ها بوده، به طوری که آن ها را تا درجات متوسط و شدید دگرگون کرده است.
    کلیدواژگان: سنگ های آتشفشانی، آهکی، قلیایی، برونبوم، ترشیری، بیرجند
  • مهرداد کریمی صفحه 231
    تنوع سنگ شناسی متعلق به اواخر پرکامبرین تا عهد حاضر و شرایط مناسب کانی سازی موجب تشکیل کانسار طلا و آرسنیک زرشوران در افق کانه دار شامل شیست های سیاه، شیل، سنگ آهک و دولومیت شده است. پاراژنز کانه-ها شامل سولفیدهای آرسنیک، آنتیموان، آهن، سرب، روی و جیوه همراه با طلا، فلوریت، باریت و کوارتز است. مهمترین دگرسانی از نوع سیلیسی است که اغلب در افق کانه دار گسترش یافته و توده هایی از جاسپروئید را به وجود آورده است. طلا در این کانسار به صورت ذرات بسیار ریز است و به ندرت به صورت قابل دید یافت می شود. کانی کمیاب گچلیت در کانسنگ آرسنیکی کانسار زرشوران به صورت یک کانی سرخ رنگ با رخ (001) یافت شده است. این کانی از نظر پاراژنتیکی به عنوان کانی حد واسط سولفیدهای آرسنیک و آنتیموان به وجود آمده است. با توجه به حضور کانی گچلیت در برخی از کانسارهای طلای اپی ترمال، وجود این کانی می-تواند نشان دهنده احتمال رخداد طلا دراین نوع کانسارها باشد.
    کلیدواژگان: گچلیت، کانسارهای طلای اپی ترمال، زرشوران، تکاب
  • سعید تاکی، علی درویش زاده، مجید قادری، خسرو خسروتهرانی صفحه 239
    منطقه دیلمان در البرز باختری و در نزدیکی مرز بین زونهای ساختاری البرز مرکزی و باختری روی سنگهای آتشفشانی پالئوژن قرار دارد. توالی پالئوژن در این ناحیه شامل سه فاز جداگانه است که هر کدام یک مرحله از فعالیتهای آتشفشانی را به نمایش میگذارد. هدف اصلی این کار پژوهشی، بررسی توالی سنگشناسی و ویژگی های ژئوشیمیایی سنگهای آتشفشانی فاز دو با سن احتمالی الیگوسن است. سنگهای فاز دو در این ناحیه خود از سه بخش (زیرواحد) مجزا تشکیل شده است که از قدیمی ترین به جدیدترین عبارتند از: زیرواحد یک: گدازه های بازالتی و آندزیت بازالتی، زیرواحد دو: توفهای درشت دانه و ریز دانه و برش آتشفشانی، زیرواحد سه: توفهای آندزیتی همراه با عدسی های آندزیتی. بررسی های ژئوشیمیائی عناصر اصلی و کمیاب گدازه ها نشان میدهد که این سنگها در قلمرو کالکوآلکالن قرار می گیرند که بیشتر شاخص قوسهای آتشفشانی هستند. در عین حال، شباهت هایی میان الگوهای REE آن ها وجود دارد، از جمله این که همه آن ها از نظر LREEها بسیار غنیشده ترند و HREEها نیز الگوهای تخت را به نمایش میگذارند، بی هنجاری منفی Eu نیز در همه الگوها مشترک است. بنابراین ماگماهای تشکیلدهنده این سنگها از یک خاستگاه مشترک فاقد گارنت ولی حاوی فلدسپات سرچشمه گرفتهاند. داده های وابسته به عناصر کمیاب غیر متحرک مانند Cr و Th نیز وابستگی آن ها را به قوسهای آتشفشانی تایید میکند.
    کلیدواژگان: سنگشناسی، ژئوشیمی، آتشفشانی، پالئوژن، دیلمان، البرز
  • شهروز حق نظر، سارا ملکوتیان صفحه 253
    بازالت های جواهر دشت تنوع ترکیبی بین اولیوین بازالت ها تا آندزیت های بازالتی کوارتزدار نشان می دهند. بنابر بررسی های سنگ شناختی تفریق کانی های کلینوپیروکسن و اولیوین عامل اصلی تنوع سنگ شناسی بازالت های منطقه است. خوردگی خلیجی و حاشیه های دندانه دار و ناهم رنگ بودن حاشیه فنوکریست های کلینوپیروکسن با دانه های پیروکسن خمیره، بیانگر یک حالت عدم تعادل و از شواهد سنگ شناختی آلایش پوسته ای این بازالت هاست. همبستگی های مثبت CaO و CaO/Al2O3 و Cr با Mg و CaO/Al2O3 با Sc و همبستگی منفی Al2O3 با Mg از شاخصه های ژئوشیمیایی تفریق کلینوپیروکسن و اولیوین در سیرتکامل ماگمایی سنگ های منطقه است. نسبت های بالای Ba/Zr، Pb/Nd و نسبت پایین Ce/Pb و همبستگی مثبت SiO 2 و Rb با 87Sr/86Sr و همبستگی منفی ایزوتوپ های Nd-Sr، حکایت از آلایش این بازالت ها باپوسته قاره ای دارد.
    کلیدواژگان: بازالت، ژئوشیمی، آلایش پوسته ای، ایزوتوپ های Nd، Sr، جواهردشت، گیلان
  • سید نعیم امامی، محمودخلیلی، موسی نقره ئیان صفحه 267
    بر اساس نتایج حاصل از گرما- فشارسنجی آمفیبول های موجود در سنگ های آتشفشانی و نیمه عمیق حاصل از آتشفشانی ژوراسیک فوقانی در بخش مرکزی زون سنندج - سیرجان، واقع در شمال شهرکرد به روش های هاماراستروم، اشمیت، جانسون - رادرفورد و هالیستر، این کانی ها در دما هایی بین 635 تا 715 درجه سانتیگراد و فشارهای 52/3 تا 5/7 کیلوبار و معادل 20 تا 25 کیلومتر عمق تشکیل شده اند. نتایج محاسبات به دست آمده در تعیین فشار حاکم بر تشکیل آمفیبول ها از دقت متوسطی برخوردار بوده اند. پائین بودن میزان Fet/(Fet + Mg) در آمفیبول های یاد شده و به طور کلی پائین بودن نرخ افزایش پارامتر مورد نظر از ویژگی های بارز مجموعه های ماگمایی آهکی- قلیایی است. دما، فشار و عمق به دست آمده برای آمفیبول های مورد بررسی که غالبا هستنگزیت تا منیزیو هستنگزیت اند، با شرایط پایداری هورنبلند سبز سازگار بوده و موید شکل گیری این گروه از آمفیبول ها در یک زون فرورانش همراه با ماگماتیسم آهکی- قلیایی است، به طوری که عمق بیشینه ی تشکیل آمفیبول ها روی قطعه ی فرورانده، 25 کیلومتر و با توجه به فاصله ی مجموعه سنگ های آتشفشانی و نیمه عمیق در بردارنده این کانی ها تا گسل زاگرس که حدود 35 کیلومتر است، زاویه ی فرورانش کمتر از 45 درجه ارزیابی می شود. با توجه به مقادیر 5/1
    کلیدواژگان: آتشفشانی ژوراسیک، زون سنندج، سیرجان، تکتونوماگمایی، گرما، فشارسنجی، آمفیبول
  • زهرا طهماسبی، محمود خلیلی، احمد احمدی خلجی، محمد علی مکی زاده صفحه 279
    نتایج تجزیه ریزگمانه الکترونی (EPMA) انواع آمفیبول ها در توده گرانیتوئیدی آستانه و سنگ های نیمه آتشفشانی آن واقع در زون سنندج – سیرجان وجود چهار نوع آمفیبول را در این سنگ ها نشان می دهد. ترکیب آمفیبول ها از منیزیوهورنبلند در تونالیت و برونبوم های کوارتزدیوریتی، اکتینولیت در گرانودیوریت و مونزوگرانیت، پارگازیت در برونبوم های داسیتی و آنتوفیلیت حاصل از تجزیه اورتوپیروکسن در یک نمونه تونالیتی متغیر است. همه این آمفیبول ها در فوگاسیته بالای اکسیژن تشکیل می شوند که نشانه سری مگنتیتی ایشی هارا و I بودن نوع این گرانیت هاست. روش های متفاوت محاسبه فشار و دمای تشکیل آمفیبول ها نشان می دهد که پارگازیت برونبوم های داسیتی در گستره فشار و دمای های بالاتر (C° 767 و Kbar 6/6) نسبت به منیزیوهورنبلند در برونبوم کوارتزدیوریتی (C° 734 و Kbar 8/2) و منیزیوهورنبلند در تونالیت های منطقه (C° 708 و Kbar 4/1) تشکیل شده است.
    کلیدواژگان: آستانه، تونالیت، گرانودیوریت، تجزیه نقطه ای، زون سنندج، سیرجان، دماسنجی، فشارسنجی
  • علیرضا زراسوندی، فرید مر، هوشنگ پورکاسب صفحه 291
    منطقه خضرآباد، در جنوب خاوری یزد در ایران مرکزی و در برخورد با بازون آتشفشانی نفوذی ایران (ارومیه دختر) قرار دارد. کانسارهای مس پورفیری علی آباد و دره زرشک به عنوان مهمترین کانسارهای این منطقه، به فعالیت های ماگمایی الیگو میوسن (میلیون سال 28- 15) وابستگی دارند. این کانسارها با سنگ های گرانیتوئیدی منطقه شامل کوارتز مونزونیت، کوارتز دیوریت، گرانودیوریت و گرانیت همراهند. هدف از این کار پژوهشی استفاده ازروش رد شکافت آپاتیت بر توده های گرانیتوئیدی میزبان کانه زایی مس پورفیری (علی آباد و دره زرشک) در منطقه مورد بررسی و بررسی شرایط گرمایی و زمان بالاآمدگی سنگ های پورفیری این منطقه بوده است. در این راستا کانی آپاتیت از نمونه های سنگ های گرانیتوئیدی با کانه زائی مس مورد آنالیز رد شکافت قرار گرفته است. نتایج حاصل از این کار پژوهشی نشان می دهند که فاز نفوذی کانه دار در این منطقه در گستره زمانی کوتاهی در حدود 1 میلیون سال رخ داده است (7/22 تا 4/23 میلیون سال). آغاز بالاآمدگی و یا سرد شدن در نمونه ها تقریبا مشابه و در حدود 5/21 تا 6/22 میلیون سال بوده است که تقریبا در گستره زمانی میوسن میانی تا بالائی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: دما، زمان سنجی، گرانیتوئید، خضرآباد، رد شکافت آپاتیت
  • ناهید شبانیان بروجنی، علیرضا داودیان دهکردی، محمود خلیلی، مهناز خدامی صفحه 299
    بلور زیرکن در سیستم چارگوشی متبلور می شود و ثبت کننده رویدادهای مختلف زمین شناسی در ساختار خارجی و بافت درونی خود است. رشد و تبلور زیرکن تابعی از دمای تبلور، ترکیب و محتوی آب ماگما است. گونه شناسی بلورهای زیرکن گرانیت قلعه دژ غالبا در گستره P5 رده بندی پوپین (1990) قرار می گیرند که دال بر خاستگاه گوشته ای بودن آن است. ریخت شناسی غالب دانه های زیرکن برتری منشورهای {100} بر {110} و هرم های {101} بر {211} را آشکار می سازد. این ریخت شناسی غالب، بالا بودن میزان قلیائیت، دمای تبلور 850 درجه سانتی گراد و ماهیت خشک یک ماگمای قلیایی را برای این گرانیت ها نشان می دهد. عدم وجود برهم رشدی هیدروزیرکن نشانگر ماگمای خشک است. همچنین دماسنجی اشباع از زیرکن نیز میانگین دمای در حدود 835 درجه سانتی گراد را نشان می دهد. تمامی نتایج بالا با شواهد ژئوشیمیایی و سنگ شناختی قابل تایید است و با ماگمای گرانیتی نوع A با خاستگاه گوشته ایی و پوسته ایی همخوانی دارد.
    کلیدواژگان: ریخت شناسی زیرکن، گرانیت نوع A، قلیائیت، ازنا
  • محمدحسین زرین کوب، علی اصغر کلا گری، بهناز برقی صفحه 309
    پهنه کانی زایی کمرتلار در منطقه گزیک در درون افیولیت ملانژهای زون جوش خورده سیستان، در خاور ایران قرار گرفته است. توده های معدنی منگنزدار کمر تلار به شکل رخنمون های ناپیوسته همراه با چرت های رادیولاریتی و سنگ های متااسپیلیتی هستند. شواهد صحرایی و بررسی ترانشه های حفر شده در محل، نشان از کانه زایی منگنز تا عمق کم و بدون گسترش جانبی پیوسته دارد. کانی های منگنزدار آن براونایت، بیکسبیایت و پیرولوزایت، و باطله اصلی آن سیلیس است. کانه های منگنز اغلب به صورت رگه ای و رگچه ای و نیامی اند که شاهدی بر تحرک دوباره منگنز طی عملکرد محلول های گرمابی است. در این شاخص سه سیمای کانی زایی همزادی، درون-زادی و روزادی منگنز تشخیص داده شدند. این کانی زایی در یک محیط ته-نشستی طی فرایندهای برون دمی در بستر اقیانوس رخ داده است.
    کلیدواژگان: افیولیت ملانژ، زون جوش خورده سیستان، براونایت، بیکسبیایت، پیرولوزایت
|
  • M. Gholipour, A. Mazaheri, M. Raghimi, Gh. H. Shamanian Page 173
    This study mostly investigated the environmental impact of acid mine drainage (AMD) on the tailing of coal cleaning factory in Mazandaran province. This factory is one of the largest and the oldest in the coal concentration in Central Alborze Coal Basin. So, annually huge amounts of coal tailing will be left. The sampling of coal, coal tailing, drainage water from coal tailing, factory's waste water, secondary surface minerals and river water have been carried out in summer in 2005. On the basis of geochemistry and mineralogy results indicate that the amount of Fe2O3, SO3 and heavy metal have decreased strongly in coal tailing of Zirab coal cleaning factory compare to homogenate coals. This is an indication of oxidation of pyrite and acidic environment formation. This acid reacts with calcite and dolomite and increase the value of pH. The process also decreases the amount of CaO, MgO and MnO in coal tailing. Hydrogeochemical studies demonstrate that drainage and seepaged water from tail dumps are of (Na-Ca-Mg)-SO4 type. In arid seasons, due to evaporation of hydro-sulfates solution, blodite and secondary minerals are formed on the tailing dump surfaces. This drainage water from tailing and Zirab coal cleaning factory into adjacent river has caused the precipitation of hematite, calcite, amorphous iron oxide. Hydrogeochemical modeling proved that hematite goethite and iron hydroxides along with carbonate minerals (cacite, dolomite and aragonite) are forming. According to Gibbs diagram, indicates that lithology is the most important factor in increasing the ionic concentration in drained and seepage water from tailing and river water. The rate of SO4, PO4, Ca, Sr, Sb, and Bi in seepage water from tailing and coal cleaning factory are more than the standard value, which can cause the surfaces and groundwater pollution in this region. By keeping the coal waste material in vicinity of the river, so for prevention of pollution, it is necessary to collect and transform the tailing to a place with a sufficient drainage and treatment systems.
  • H. Biabangard, A. Moradian Page 187
    Taftan volcano, is located in about 100 Km South to Southeast of Zahedan, Sistan and Baluchestan province in southeast of Iran. On geological point of view, it is located at the end of Nehbandan-Khash flysch and North Makran structural zones. Field, petrographic and geochemical studies from different samples of rocks show that the volcano mostly composed of andesitic and dacitic rocks. These rocks have no variety in mineralogy and mainly composed of plagioclase, biotite, hornblende and pyroxene minerals. Microanalyses on these minerals show that plagioclases are common minerals with reversal, oscillatory and normal zoning and are andesine to labradorite in chemical composition. Plagioclases have 57.2 to 60.2 wt% Silica contents in composition. These mineral shows variation in composition from the core to rim that is correlative with the microscopic evidence and may be resulted by changes in magma composition accompanied with pressure changes during the ascent of magma, magma mixing and variation in water pressure in magma. Structural formulate indicate that amphiboles, micas and pyroxenes minerals are magnesiohornblende, biotite, diopside and hypresthene composition, respectively.
  • R. Hajialioghli, M. Moazzen Page 203
    The Kaleybar intrusion with an area of 750 km2 is located in the north east Azerbaijan, NW Iran. Based on structural subdivisions of Iran, it is located in the West Alborz-Azerbaijan Zone wich is intruded into the Azerbaijan continental crust during Eocene to Oligocene following the Pyrenean Orogeny. It consists of various rock types including nepheline syenite, syenite, nepheline diorite together with minor diorite and microgranite. The rock forming minerals of the investigated nepheline syenites are plagioclase, orthoclase, nepheline, biotite and amphibole. Clinopyroxene, plagioclase, amphibole and nepheline are dominant minerals in nepheline diorite. Titanian garnet is uncommon accessory phase of the both rock types. Chemically, garnet from the nepheline syenite has TiO2 contents ranging from 1 wt% to 5.0 wt%. Its composition is consistent with Ti-Adr67 to 78 mole %Grs 21 to 33 mole %. Ti-garnet from the nepheline syenite is euhedral to subhedral with reddish to deep brown colours which is different from light brown anhedral and fine grain garnet from the nepheline diorite. Magmatic origin of the Ti-garnet from nepheline syenite is suggested on the basis of petrographic studies, mineralogical criteria and chemical properties whereas the secondary garnet in the nepheline diorite seems to originate from metasomatic source.
  • M. H. Yousefzadeh, S. M. Pourmoafi, M. Sabzehei, M. Vosooghiabedini, M. H. Emami Page 213
    The Tertiary volcanic rocks in the north and west of Birjand are dacite; andesite, basaltic andesite, trachyandesite and rhyolite.They belong to calc- alkaline from magmatic series. Mineralogcal, petrographcal and geochemical evidence show that they have formed in active continental margins. Most andesites and dacites are appeared as volcanic domes or subvolcanic dykes that injected older units contianing Late Cretaceous ophiolite melange and Late Cretaceous and Paleocene flysch. One of the most important characteristic of these rocks is the presence of enclaves with various compositions. These enclaves are xenolithic types including pelitic hornfels, amphibolitic, tonalitic gneiss and autolithic types with andesite (diorite) or dacite (tonalite) compositions. The xenoliths are fragments of older flysch and ophiolite melange units that fall to ascending magma and at least bearing two type metamorphism.The first type of metamorphism is dynamothermal that can be related to emplacement of ophiolite upon continental crust. Along with this metamorphism, flysch units change to slate, phyllite and micaschist; basic units change to amphibolite and acidic unit change to granitic geniss. Second type is contact metamorphism resulting from temperature of lava that caused these enclaves metamorphosed to medium or high grade.
  • M. Karimi Page 231
    The variety of lithologies from Late Precambrian to Quaternary and suitable conditions for mineralization caused formation of Zarshuran gold and arsenic deposit in black schists, shale, limestone and dolomite. The ore paragenesis include As, Sb, Fe, Pb, Zn, Hg sulfides and gold along with fluorite, barite and quartz. The most important alteration is silicification which is more obvious in the ore zone and formed jasperoid. The gold in this deposit is found as very fine grains and is rarely visible. The rare Getchellite occurred in arsenic ore zone of Zarshuran as a red mineral with (001) cleavage. Paragenetically, this mineral is intermediate between As and Sb sulfides. Getchellite found in some epithermal gold deposits, can be used as a gold tracer.
  • S. Taki, A. Darvishzadeh, M. Ghaderi, Kh. Khosrow Tehrani Page 239
    Deylaman area lies on Paleogene volcanic rocks in Western Alborz near the border between Central and Western Alborz structural zones. The succession of Paleogene rocks in the area is comprised of three separate phases each of which representing one stage of volcanic events. The main purpose of this paper is to study the lithologic sequence and geochemical characteristics of phase two volcanic rocks with Oligocene age (?). Rocks from the second phase are made of three separate parts (subunits) which by the order of age from the oldest to the youngest are; subunit one: basalts and basaltic andesite lavas, subunit two: coarse and fine grained tuffs and volcanic breccia, subunit three: andesitic tuffs with andesitic lenses. Geochemical studies on major and trace elements of lavas show that these rocks have calc-alkaline characteristic of volcanic arcs. Meanwhile, there are some similarities between REE patterns, for example LREE are more enriched, HREE have flat patterns as well as Eu negative anomalies. Therefore, the magmas of these rocks formed from a garnet-free but feldspar-bearing source. Immobile trace element data such as Cr and Th confirm their volcanic arc origin.
  • Sh. Haghnazar, S. Malakotian Page 253
    The Javaherdasht Basalts show compositional range from olivine basalts to quartz basaltic andesites. Petrographic studies indicate that the differentiation of clinopyroxene and olivine minerals has main role for lithologic variety of the basalts.The corosion golf, crenated margins and lack of the same colour in the clinopyroxene phenochrysts margins with matrix Pyroxene grains express a nonequilibrium and are petrographic features for crustal contamination of the basalts.The positive correlation CaO,CaO/Al2O3 and Cr with Mg and CaO/Al2O3 with Sc and the negative correlation Al2O3 with Mg are geochemical characters for the differentiation of clinopyroxene and olivine in the magmatic evolution of the area.The high ratios of Ba/Zr and Pb/Nd and low ratio of Ce/Pb and positive correlation of SiO2 and Rb with 87Sr/86Sr and negative correlation of Nd-Sr isotopes display the contamination of these basalts with continental crust.
  • N. Emami, M. Khalili, M. Noghreyan Page 267
    On the basis of geothermobarometric calculations, amphiboles in volcanic and subvolcanic rocks belong to Upper Jurassic volcanism of Sanandaj-sirjan zone in north of Shahrekord. Using Hamarstrom, Schmidt, Johnson - Rutherford and Hollister methods, amphiboles have crystallized about 635 to 715◦ c and 2.68 to 7.5 kbar at the depth about 17 to 25 km. The result of calculations has moderate accuracy. The lower FET/ (Fet + Mg) ratio in amphibles is characteristic of calc-alkaline magma suites. Calculated temperatures, pressures and depths for amphiboles is coincide with a subduction tectonical environment. The maximum depth of crystallization of amphiboles is 25km and subduction angle is lower than 45 km on the basis of 35 km distance between this volcanic belt and main Zagros fault. Aliv measures of amphiboles are higher than 1.5 that indicate an island arc suite.The presence of this old island arc had predicted in Zagros orogenic belt.
  • Z. Tahmasbi, M. Khalili, A. Ahmadi-Khalaji, M. A. Makizadeh Page 279
    The results of microprobe analysis indicate four different kinds of amphiboles in Astaneh pluton and its subvolcanic rocks in the Sanandaj-Sirjan zone. The composition of these amphiboles in this area are magnesio hornblende in tonalite and quartz dioritic enclaves, actinolite in granodiorite and monzogranite, pargasite in dacititc enclaves and anthophillite in one tonalitic sample formed by replacement of orthopyroxene at the rim. All of the amphiboles crystallized at high fO2 which imply I-type nature. Application of different barometers and thermometers show that pargasite in dacitic enclave formed at higher pressure and temperature (767 °C, 6.6 Kbar) than the magnesio hornblende in quartz dioritic enclave (734°C, 2.8 Kbar) and magnesio hornblende in tonalites (708°C, 1.4 Kbar).
  • A. Zarasvandi, F. Moore, H. Pourkaseb Page 291
    The Khezr-Abad area is located in southwest of Yazd in central Iran at the intersection with the Central Iranian Volcano-Plutonic Belt (Urumieh-Dokhtar Belt). The Darreh-Zerreshk and Ali-Abad porphyry copper deposits are the most important deposits in this district. These deposits are associated with Oligocene-Miocene (18-28 Ma) granitoid intrusions which consisted mainly of quartzmonzonite, quartzdiorite, granodiorite and granite. The aim of this study is to determine the age, thermal history and timing of uplift in the Cu porphyry bearing-granitoid rocks, using Apatite Fission Track (AFT) thermochronology. The result of this investigation shows that mineralized intrusions were formed in a short period approximately 1Ma. Timing of uplift and cooling in all samples are all the same (about 21.5-22.6 Ma; Middle to Upper Miocene).
  • N. Shabanian B., A. Davoudian D., M. Khalili, M. Khodami Page 299
    Zircon is a tetragonal crystal and records different episode(s) of geology in external morphology and internal textures. Factors affecting the shape of the zircon crystals are the composition, possibly the temperature of the crystallization and water content in magma. The zircon typology of the Ghaleh-Dezh granite mostly introduces the fields P5 in classification of Pupin (1990), therefore, show mantle source for the granite. The dominant morphology of the zircon grains reveals a strong dominance of {100} prisms and {101} pyramids over {110} prisms and {211} pyramids. The dominant morphology shows high alkalinity, the temperature of crystallization about 850 ºC and dry alkalic nature for the granite. Absent of hydrozircon overgrowth indicate dry magma. Also, the Zr saturation temperature based on zircon solubility reflects a mean temperature of 835 °C. All of information is corresponded by petrography and geochemical evidences and also with a-type granitic magma that has mantle and crust sources.
  • M. H. Zarrinkoub, A. Kalagari, B. Barghi Page 309
    Kamar Tallar mineralization zone in Gazik area is engulfed within ophiolitic melange in Sistan suture zone in east of Iran. The Mn- bearing ore bodies of Kamar Tallar are occurred as discontinuous patches intimately associated with cherts and meta – spilites. Field evidences and study of trenches show that the Mn- bearing patches are principally superficial and laterally limited. Braunite, Bixbyite and Pyrolusite are the major Mn minerals and silica is the main gangue mineral. Mn- bearing minerals mainly occur as veins, veinlets, and podiform, indicating later remobilization of Mn during operation of hydrothermal fluids. Three types of Mn mineralization are recognized in KamarTallar, 1) syngenetic, 2) diagenetic and 3) epigenetic. Mn mineralization occurred in a sedimentary environment as sea floor exhalative process.