فهرست مطالب

فصلنامه زمین شناسی ایران
پیاپی 5 (بهار 1387)

  • تاریخ انتشار: 1387/01/15
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مهرنوش بیات، داریوش باغبانی صفحه 1
    زیرخانواده Biseriammininae شامل جنس هایی است که این جنس ها از تنوع گونه ای قابل ملاحظه ای در پرمین بالایی برخوردار بوده اند. افراد این زیرخانواده گسترش فوق العاده ای در رسوبات پرمین بالایی اکثر نقاط ایران به خصوص حوضه زاگرس داشته اند. تفکیک و معرفی گونه های مربوط به این جنس ها، ایجاد بایوزوناسیون بر مبنای گونه های ممیز و کاربرد چینه شناسی آنها به عنوان بیوزون های مشخص، به پیشنهاد یک بیواستراتیگرافی دقیق رسوبات پرمین منطقه می انجامد. همچنین می توان با توجه به شباهت ها و تفاوت هایی که بین جنس ها و گونه های مربوط به هر جنس وجود دارد، ارتباط فیلوژنی آنها را مشخص نمود. نمونه های مورد مطالعه مربوط به اشترانکوه می باشند. علت انتخاب، کامل بودن رسوبات پرمین بالایی و نمونه برداری سیستماتیک در این منطقه نسبت به سایر مناطق در حوضه زاگرس است.
    در این پژوهش، برش های مربوط به گونه های مختلف جنس های مورد مطالعه به وسیله دستگاه Camera lucida رسم و تفکیک گونه ها براساس مشخصات ساختمانی صدف صورت گرفته است. نتیجه این کار معرفی 24 گونه مربوط به جنس Globivalvulina، 8 گونه مربوط به Paraglobivalvulina و 1 گونه از Paraglobivalvulinoides و ارائه طرح تکاملی این جنس ها و گونه های مربوط به آنها می باشد.
    کلیدواژگان: Biseriammininae، Globivalvulina، Paraglobivalvulina Paraglobivalvulinoides، اشترانکوه، پرمین بالایی، زاگرس مرتفع، فرامینیفرهای کوچک، سازند دالان
  • رادین اسپندار، حسین ذاکرشبستری صفحه 17
    سد و نیروگاه رودبار لرستان از نظر تقسیمات زمین شناسی ایران، در منطقه ساختمانی زاگرس بلند قرار دارد. ساختگاه و نیز بخشی از مخزن سد از سازند دالان به سن پرمین تشکیل شده است. همچنین در پایین دست محور سد، رخنمونی از سازند سروک به سن کرتاسه بالایی وجود دارد که در اثر عملکرد گسل های راندگی در مجاورت سازند دالان قرار گرفته است. آب رودخانه رودبار از بارش های جوی و نیز زه کشی آب های زیرزمینی تامین می شود. با توجه به موقعیت زمین شناسی و آب و هوایی منطقه، انتظار می رفت که فرایند کارستی شدن در نهشته های کربناته محدوده ساختگاه به خوبی گسترش داشته باشد، ولی طبق اطلاعات به دست آمده از مغزه گمانه ها و گالری های اکتشافی که در محدوده محور سد و تکیه گاه ها حفاری شده اند، به نظر می رسد آثار کارستی که بتواند یک شبکه زهکش در آن محدوده ایجاد کند، دیده نشده است. وجود گمانه های آرتزین در محدوده ساختگاه، وجود آبخوان محبوس (علاوه بر آبخوان آزاد) را تایید می کند. براساس نتایج آنالیز شیمیایی تعداد 22 نمونه آب از شش منبع آبی محدوده ساختگاه، غالب ترین تیپ های آب زیرزمینی بی کربناته کلسیک و سولفاته کلسیک می باشند. رودخانه آب رودبار، چشمه کیش و بخش خروجی تونل T2 به علت تغذیه از آبخوان های آزاد و زمان ماندگاری کم، تیپ بی کربناته ولی گمانه های آرتزین TG-4 و RB-8 و بخش ورودی تونل T2 به علت تماس با کانی های سولفات دار و نیز زمان ماندگاری بیشتر در سفره های محبوس، تیپ سولفاته دارند.
    کلیدواژگان: آب زیرزمینی، سد رودبار لرستان، کارست، هیدروژئوشیمی
  • علی اصغر ثیاب قدسی، محمدحسین آدابی، بهاالدین حمدی، عباس صادقی صفحه 29
    نهشته های سازند سلطانیه در جنوب خاوری زنجان به طور عمده از تناوب سنگ های کربناتی و شیل تشکیل شده است. سنگ های آهکی سازند سلطانیه به طور عمده تحت تاثیر دیاژنزمتئوریکی در یک سیستم باز قرار گرفته اند. با توجه به توزیع عناصر اصلی و فرعی و گستره ایزوتوپ های اکسیژن و کربن نهشته های آهکی سازند سلطانیه قابل مقایسه با سنگ آهک های مزدوران و گوردون تاسمانیا با ترکیب کانی شناسی آراگونیتی است. ترکیب کانی شناسی آراگونیتی درسنگ آهک های نئوپروتروزوئیک سایر نقاط جهان قبلا توسط محققین دیگر تایید شده است (Fairchild and Spiro، 1987). این مطالعات نشان می دهد که این سنگ آهک ها، مانند سنگ آهک های گوردون تاسمانیا، تحت تاثیر فرآیندهای متئوریکی قرار گرفته اند. نمونه های آهکی سازند سلطانیه از نظر مقادیر ایزوتوپ اکسیژن و کربن سبک می باشند و سبک شدن δ13C (میانگین (-4.57 0/00 VPDB در نمونه های سازند سلطانیه به دلیل تاثیر شدید دیاژنز متئوریکی است. تغییرات Sr/Mn حاکی از میزان انحلال بالا در این سنگ آهک ها است. دمای تشکیل این آهک ها بر اساس سنگین ترین ایزوتوپ اکسیژن(معادل ‰ 83/5-) و δw آب دریا(معادل 1±3-) به ترتیب 23 و 31 درجه سانتی گراد محاسبه شده است.
    کلیدواژگان: کانی شناسی اولیه، ایزوتوپ پایدار، ژئوشیمی، دیاژنز، سازند سلطانیه، ایران
  • محمد یزدانی، سید احمد علوی، مهندس محمد سراج صفحه 43
    میدان نفتی پارسی در شمال بخش مرکزی فروافتادگی دزفول واقع شده است. در این مطالعه بر اساس اطلاعات زیرسطحی و با بهره گیری از روش های تحلیلی زیرسطحی سازوکار چین خوردگی و شکستگی های این تاقدیس مورد بررسی قرار گرفته است. با توجه به وجود گسل راندگی در یال جلویی(جنوب غرب تاقدیس پارسی)، تاقدیس پارسی یک چین مرتبط با گسل راندگی می باشد و مجموعه ویژگی های این تاقدیس سازوکار چین های جدایشی گسل خورده و مدل مهاجرت لولا و چرخش یال را برای رشد آن پیشنهاد می کند. روش های تحلیلی هندسی، داده های حفاری و مطالعه مغزه ها نشان داد که منطقه های مخزنی یک و دو سازند آسماری از گسترش و تراکم شکستگی بالایی برخوردارند. همچنین یال جنوب غربی کوهانه جنوب شرقی و یال شمال شرقی کوهانه شمال غربی به عنوان بخش هایی از ساختار با تراکم بالای شکستگی شناسایی شدند.
    کلیدواژگان: سازوکار چین خوردگی، شکستگی، گسل راندگی، میدان نفتی پارسی
  • رضا موسوی حرمی، مهدی خدامی، اسدالله محبوبی، مهدی نجفی، سادات فیض نیا صفحه 57
    حوضه آبخیز لاتشور در شمال شرق شهرستان پاکدشت واقع شده و مساحتی بالغ بر 2/22 کیلومتر مربع دارد. واحدهای سنگی در برگیرنده این حوضه شامل کنگلومرای هزاردره، واحدهای قرمز نئوژن و رسوبات کواترنر است. در محل خروجی این حوضه یک سد خاکی احداث شده است که در طی 12 سال، بیش از نیمی از آن بوسیله رسوب پر شده است و عملا استفاده از آن را برای جلوگیری از خطرات احتمالی سیلاب برای زمین های کشاورزی و روستاهای پایین دست حوضه با مشکل جدی مواجه کرده است. این امر نشان می دهد که میزان فرسایش پذیری واحدهای سنگی در بالادست سد لاتشور بالا است. با انطباق نقشه های توپوگرافی قبل و بعد از احداث سد لاتشور میزان رسوب ذخیره شده در مخزن سد برابر88512 متر مکعب شده است. با توجه به نتایج حاصل از دسته بندی خوشه ایو آزمون F، کانی های رسی مونتموریونیت و ایلیت به عنوان منشایاب معرفی شده اند و همچنین برای محاسبه رسوبدهی واحدهای سنگی حوضه لاتشور از روش های مرکب چند متغیره خطی استفاده شده است. در خاتمه مشخص شد که بخش مارنی واحدهای قرمز نئوژن 97% از رسوب انباشته شده در مخزن سد لاتشور را تولید کرده است. نتایج حاصله نشان می دهد که واحدهای مارنی از حساسیت بسیار زیادی در برابر فرسایش برخوردارند و بایستی راهکار مناسبی برای افزایش مقاومت آنها در برابر فرسایش در نظر گرفت.
    کلیدواژگان: آزمون F، دسته بندی خوشه ای، روش های مرکب چند متغیره خطی، کانی های رسی، واحدهای قرمز نئوژن
  • حمیدرضا متین فر، سید کاظم علوی پناه، فریدون سرمدیان صفحه 67
    به منظور ارزیابی قابلیت داده های ماهواره ای درتفکیک-خاک ها، داده های رقومی سنجنده ASTER منطقه آران_بیدگل مور د استفاده قرار گرفت. سنجنده ASTER دارای 14 باند در محدوه های طیفی، مرئی و مادون قرمز نزدیک، مادون قر مز موج کوتاه و مادون قر مز حرارتی است که به ترتیب دارای قدرت تفکیک مکانی 15، 30 و 90 متر می باشند. پس از تصحیح هندسی و رادیومتری و بکارگیری لایه کمکی(DEM) رویکردهای مختلفی از داده ها برای استخراج اطلاعات بکار گرفته شد. نتایج حاصل از پردازش رقومی باندهای ASTER برای تفکیک پذیری خاک ها مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. با تفکیک واحدهای همگن بر روی تصاویر رنگی و بهره گیری از اطلاعات جانبی و مطالعات میدانی نمونه های آموزشی انتخاب شدند. به منظور ارزیابی تفکیک پذیری خاک ها میانگین، انحراف معیار و واریانس نمونه های آموزشی محاسبه و مورد ارزیابی قرار گرفت. تصاویر به روش نظارت شده و با الگوریتم حداکثر احتمال طبقه بندی گردیدند، سپس به منظور ارزیابی طبقه بندی، نتایج با نقشه واقعیت زمینی قطع داده شدند. نتایج نشان می دهد خاک های شور و گچی دارای بالاترین بازتاب در محدوده مرئی و مادون قرمز میانی بوده، لکن خاک های شور و نسبتا مرطوب با پلی گون هایی از پوسته های نمکی دارای کمترین بازتاب در تمامی طول موج ها نسبت به دیگر خاک های شور می باشند، این رفتار به علت اثرات کاهندگی بازتاب ها توسط رطوبت و سطوح اسفنجی می باشد که موجب جذب تابش های خورشیدی و عدم بازتاب آن به فضا می باشد. همچنین نتایج نشان داد که باندهای محدوده مرئی و مادون قرمز نزدیک قابلیت تفکیک خاک های با پوسته های نمکی را دارند و همه باندهای سنجنده ASTER قابلیت تفکیک خاک های با سطوح زبر وناهموار (بافت در شت، سنگ و سنگریزه و یا پوسته های ناهموار) را از خاک های شور با پوسته های صاف وتیره را دارند. نتایج طبقه بندی تصاویر نشان می دهد دقت کلی طبقه بندی66/79 درصد، میزان ضریب توافق کاپا 781/0 و دقت تولید کننده وکاربر به تر تیب86/85 و 86/86 درصد می باشد. بطور کلی داده های سنجنده ASTER برای شناسایی خاک های مناطق خشک می تواند مناسب باشد.
    کلیدواژگان: ASTER، تفکیک پذیری، خاک، منطقه خشک، طبقه بندی نظارت شده
  • راحله هاتفی، فریبرز مسعودی، حسین معین وزیری، سید احمد مظاهری صفحه 81
    در ناحیه ده نو (مشهد) مجموعه ای از سنگ های دگرگونی به همراه توده های گرانیتوئیدی دیده می شود. در میان این شیست ها انواع دارای کلریتوئید توسط لایه ای نازک از متاپلیت های دارای استرولیت و فاقد کلریتوئید از هم جدا شده اند. مطالعه دگرشکلی های منطقه نشان می دهد که کانی کلریتوئید در این سنگ ها از نسل دوم بوده و استرولیت ها نیز همزمان با تشکیل S2 بوجود آمده است. بررسی ها نشان می دهند که درلایه های مجاور هم و با فاصله کمتر از چند متر، شیست های کلریتوئیددار و استرولیت دار، به تناوب تکرار می شوند. بدین ترتیب می توان نتیجه گرفت که این لایه ها در فاز دگرگونی مشابهی شکل گرفته و شرایط فیزیکی(فشار و دما) حاکم بر آنها یکسان بوده است. تجزیه شیمیایی این سنگ ها در نمودارهای ژئوشیمیایی در قلمرو سنگ های مستعد تولید کلریتوئید قرار می گیرد. به عبارت دیگر این سنگ ها از نظر شیمیایی یکسان بوده و چنین به نظر می رسد که توالی کلریتوئید و استرولیت در لایه های متوالی مجاور یکدیگر و در فاصله ای محدود توسط سیال های دگرگونی کنترل شده است. پایین بودن فوگاسیته اکسیژن (XCO2 بالا) که با وجود گرافیت تایید می شود، دلیل پایداری کلریتوئید و عدم تشکیل استرولیت در بعضی لایه ها می باشد.
    از آنجا که استرولیت در بالاترین شرایط دگرگونی منطقه شکل گرفته می توان گفت که در اوج دگرگونی در منطقه ده نو نقش سیالات حاوی CO2 در انجام واکنش های دگرگونی و شکل گیری کانی های متفاوت موثر بوده است. اما حرکت سیال به میزانی نبوده است که بتواند حتی در فواصل چند متری سیال دگرگونی همگنی را بوجود آورد در نتیجه سنگ های با شیمی یکسان رفتار متفاوتی را نشان داده اند.
    کلیدواژگان: استرولیت، دگرشکلی، سیال دگرگونی، کلریتوئید، منطقه ده نو
  • صفحه 89
|
  • Bayatm., Baghbani, D Page 1
    Biseriammininae subfamily includes genera that have great species diversity in Upper Permian sediments. This subfamily has a great distribution in Upper Permian sediments in most parts of Iran, especially Zagros Mountains. Based on identification of species and index species, the biozones have been presented that can be used for biostratigraphic study of the Permian sediments in the region Furthermore, according to the similarities and differences between genera and species of each genus phylogenic relationship can be demonstrated. The Oshtoran-kuh region has been selected of this study, be ….. the complete section of Upper Permian sediments is exposed in the Zagros basin. Sections of the different genera have been drawn by camera lucida instrument and species have been differentiated based on the structural properties of the shell. Finally 24 species of Globivalvulina genus, 8 species of Paraglobivalvulina genus and 1 species of Paraglobiva¬lvulinoides genus have been identified and the evolutionary pattern of these genera and their species are presented.
  • Spandarr., Zaker Shabestari, H Page 17
    Rudbar Lorestan Dam and Power Plant locates on the High Zagros structural zone, according to the geological map of Iran. The Dalan Formation, Permian age, forms the geological structure of dam body foundation and a portion of its reservoir. Meanwhile, outcrops of an Upper Cretaceous formation, called Sarvak Formation, is exposed out beside the Dalan Formation, due to effect of thrust faults. The main sources of Rudbar Lorestan river are precipitation and drainage of groundwater. The karstification process in carbonate sediments at the site was expected to be expanded well, due to geological and climate conditions. However, based on the evidences of karstic features, which could make a drainage network, have not seen. Both confined and unconfined aquifers present in the site. In this regard, presence of artesian boreholes is a good evidence for confined aquifer. The dominant types of ground water are calcic bicarbonate and sulfate, based on chemical analysis of 22 samples, collected from six sources of water at the site, In this manner, the types of water of the Rudbar river, Kish spring and outlet of access tunnel T2 are calcic bicarbonate, because of recharge from unconfined aquifers and short residence time. However, the type of water of artesian boreholes, i.e. TG-4 and RB-8, and inlet of the access tunnel T2, are calcic sulfate, based on contact of water with sulfate minerals and long residence time in confined aquifers.
  • Ciabeghodsi, A.A., Adabi, M.H., Hamdib., Sadeghi, A Page 29
    The Soltanieh Formation “Southeast Zanjan”consists mainly of carbonate and shale sequences.Geochemical studies such as Sr/Ca and δ18 O values shows that these carbonates were affected mostly by open system meteoric diagenesis. Distribution of major and minor elements such as Sr/Na and Mn versus Na and δ18 O and δ13 C values of limestones in Soltanieh Formation indicates that the mineralogy of carbonate were originally aragonite. These data fall within the Mozduran limestone and Gordon limestone (Tasmania, Australia) fields due to similar aragonite mineralogy. Original aragonite mineralogy for Neoproterozoic limestones from other parts of the world, has also been suggestedand can support our interpretation. Light δ13 C (-4.57 0/00 VPDB) values in Soltanieh limestone support meteoric diagenesis and Sr/Mn variation indicates high dissolution rate of limestone.Paleotemperature calculations, based on heaviest δ18 O values (-5.830/00 VPDB) and δw of 3 1, range between 23◦ - 31◦c, respectively.
  • Yazdanim., Alavi, S.A., Seraj, M Page 43
    Parsi oil field is located in the north central part of Dezful Embayment. On the basis of subsurface data and applied suitable methods for subsurface analysis, the mechanisms of folding and fracturing in this structure have been presented. Since the forelimb of the anticline is affected by a thrust fault, it is suggested that the Parsi Anticline is a fault- related fold, and because of it’s significant characteristics, the anticline is of detachment fold mechanism with hinge migration and limb rotation model. Methods of Geometrical analysis, drilling data and core studies are shown that reservoire’s zones of 1 and 2 of the Asmari Formation are of highly fractured zone. Also SW limb of SE culmination and NE limb of NW culmination are recognized as part of this structure with prominent fractures.
  • Moussavi-Haramir., Khoddamim., Mahboubia., Nadjafim., Faisnia, S Page 57
    Lateshur watershed is located in northeast of Pakdasht in the Tehran Province and has surface area more than 22.2 km2. Hezardareh Formation, Neogen red beds and Quaternary alluvium crop out in this watershed. A dam has been built at the downstream part of this watershed that half of this reservoir dam filled with sediments during 12 years period. This subject caused lots of problems for the villages and agricultural lands in the downstream of watershed. This indicates that the rock units exposed in the upstream can produced a huge amount of sediments. We calculated the rates of sediment yield deposited in the reservoir of Lateshur dam with topographical maps during the period of 1993-2005. We used clay minerals as a tracer and multi linear variation methods for calculating of sediment yield from rock units. Based of clustering and F test, montmoriolite and illite are determined to be tracers. Finally, we conclude that marly member of Neogen red beds are the most sensitive rock unit to erosion and produced more than 97% of sediments yield that have been deposited in Lateshur dam reservoir.
  • Matinfarh., Alavipanah, S.K., Sarmadian, F Page 67
    In order to assess the separability of different soil types, three different data sets, including Visible and Near-infrared (VNIR), Shortwave Infrared (SWIR) and thermal bands with the spatial resolution of 15, 30 and 90 m of ASTER data respectively, were selected. In this study, the geometric and atmospheric corrections were applied for all images. Combination of seven different band were analyzed in order to characteristize the soil types. The train samples were chosen upon directing homogenous units on the color composite, using field study and other information. The images were classified by using maximum likelihood algorithm, and then the results were compared with the ground truth map and information. Mean, standard deviation and variance of sample sets were analyzed. The results showed that the saline and gypsiferous soils have high spectral reflectance in visible and short wave infrared bands, while the spectral reflectance of moist saline soils with polygon crusts was the lowest. This means, puffy crust and soil moisture reduce the spectral reflectance. The results of supervised classification with combination of DEM map and remote sensing data have shown an overall accuracy of 79.66 and kappa coefficient of 0.781. Based on the results obtained from this study, we may generally conclude that ASTER data can be useful for differentiation of some soil types
  • Hatefir., Masoudi, F Page 81
    Dehno (Mashhad) is an area of metamorphic and granitic intrusions. In some layers of rocks in schists, staurolite is present while chloritoid is absent. Study of fabric elements show that chloritoid and staurolite formed during the same deformation phase (S2) with similar pressure and temperature conditions. Chemical analyses of these rocks and investigation on geochemical diagrams show that the rocks chemically similar; suggesting that replacement of chloritoid with staurolite in sequence of layers might be controlled by metamorphic fluids. Low oxygen fugacity (low XCO2) condition in some layers which can be confirmed by the presence of graphite in the rocks; increases the stability of chloritoid and prevents the formation of staurolite. Staurolite formed during the pick metamorphism in the area; suggests that in the highest metamorphic condition, CO2 bearing fluids played significant role on metamorphic reactions and formation of different metamorphic assemblages. However, fluid flow was limited to individual layers and different fluids were not able to move to mix and make a homogeneouse fluid in the area.