فهرست مطالب

علوم کشاورزی و منابع طبیعی - سال شانزدهم شماره 1 (پیاپی 71، فروردین و اردیبهشت 1388)

نشریه علوم کشاورزی و منابع طبیعی
سال شانزدهم شماره 1 (پیاپی 71، فروردین و اردیبهشت 1388)

  • ویژه نامه 1-الف
  • تاریخ انتشار: 1389/04/20
  • تعداد عناوین: 33
|
  • اقتصاد کشاورزی
  • محمد قربانی، علی دریجانی * صفحات 1-11

    با توجه به اهمیت ارتقاء ضریب مکانیزاسیون کشاورزی از طریق سرمایه گذاری در ماشین های کشاورزی، مطالعه ای در سال 2006 با استفاده از اطلاعات پیمایشی 573 بهره بردار کشاورزی استان خراسان رضوی و بهره گیری از الگوی توبیت به روش دومرحله ای هکمن و با هدف شناسایی دو گروه عوامل موثر بر اقدام به سرمایه گذاری و حجم سرمایه گذاری انجام شده در ماشین های کشاورزی صورت پذیرفت. بررسی اثر نهایی متغیرهای الگوی پروبیت نشان داد تجربه و تحصیلات بهره بردار، سطح زیرکشت، دسترسی به اعتبارات بانکی، سرمایه شخصی، استفاده از سموم شیمیایی و مالکیت با اثر مثبت و متغیرهای سن بهره بردار و سطح دسترسی به ماشین های اجاره ای با اثر منفی بر اقدام به سرمایه گذاری در ماشین های کشاورزی نقش دارند. همچنین نتایج برازش الگوی مرحله دوم رگرسیون خطی بیانگر تاثیر مثبت تحصیلات و تجربه بهره بردار، استفاده از سموم شیمیایی، نیروی کار خانوادگی، سطح زیرکشت، هزینه برداشت، سرمایه شخصی، دسترسی به اعتبارات بانکی و مالکیت زمین، و تاثیر منفی متغیرهای سن بهره بردار، استفاده از بقولات در الگوی کشت و دسترسی به ماشین های اجاره ای بر میزان سرمایه گذاری در ماشین های کشاورزی می باشد. با توجه به یافته ها، به منظور ارتقاء ضریب مکانیزاسیون، طرح لیزینگ ماشین های کشاورزی با اعتبارات یارانه ای، طرح ایجاد بانک مکانیزاسیون کشاورزی، یک پارچه سازی اراضی، ایجاد انگیزه مالکیت و اعمال نظام ترویجی مناسب در قالب بسته سیاستی به برنامه ریزان این عرصه پیشنهاد شد.

    کلیدواژگان: مکانیزاسیون، ماشین های کشاورزی، سرمایه گذاری، عوامل موثر، الگوی توبیت، خراسان رضوی
  • محمدصادق علیایی، احمد رضوانفر*، مرتضی اکبری صفحات 12-22

    در این مقاله ویژگی های اجتماعی- اقتصادی موثر بر سهم زنان مناطق روستایی شهرستان دیواندره از درآمد خانوار مورد بررسی قرار گرفته است. پژوهش از نوع کاربردی، و روش آن از نوع پیمایشی بود. جامعه آماری مورد نظر تعداد 1770 نفر زنان سرپرست خانوار واقع در 4 دهستان شهرستان دیواندره بوده و تعداد 177 نفر به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسش نامه ای بود که روایی صوری آن براساس نظر جمعی از استادان و صاحب نظران تایید و پایایی آن با استفاده از فرمول کرونباخ- آلفا بالاتر از 7/0=α تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها از طریق نرم افزار SPSSwin11.5 انجام گردید. یافته های پژوهش نشان داد که بین متغیرهای تعداد فرزندان، ارزش نیروی کار زنان، میزان مشارکت در تصمیم گیری های اقتصادی خانواده، میزان تحصیلات و میزان باور به سنت های اجتماعی همبستگی و متغیر دوم (سهم زنان روستایی در درآمد خانوار) رابطه معنی داری وجود دارد. براساس نتایج به دست آمده از تحلیل رگرسیونی 5 متغیر شامل تعداد فرزندان، ارزش نیروی کار زنان، میزان مشارکت در تصمیم گیری های اقتصادی خانواده، میزان تحصیلات و میزان باور به سنت های اجتماعی در مجموع 67 درصد سهم زنان روستایی در درآمد خانوار را تبیین نمود. همچنین نتایج به دست آمده از تحلیل مسیر نشان داد 2 متغیر تعداد فرزندان و مشارکت در تصمیم گیری های اقتصادی خانواده به صورت مستقیم و 3 متغیر اعتقاد به سنت ها و باورهای اجتماعی، نیروی کار و تحصیلات به صورت مستقیم و غیرمستقیم بر متغیر وابسته (سهم زنان روستایی در درآمد خانوار) تاثیر گذاشته اند.

    کلیدواژگان: زنان روستایی، ویژگی‎های اجتماعی، اقتصادی، درآمد خانوار
  • ترویج کشاورزی
  • ابوالقاسم شریف زاده*، مهنوش شریفی صفحات 23-33

    تحقیق پیمایشی حاضر با هدف بررسی نگرش تسهیل گرانه کارگزاران ترویج کشاورزی کشور و تحلیل عوامل موثر بر آن انجام شده است. جامعه آماری این تحقیق، کلیه کارگزاران ترویج کشاورزی کشور را شامل شده (2961 نفر) و بر پایه فرمول کوکران حجم نمونه 232 نفر تعیین گردید. برای انتخاب نمونه ها از روش نمونه گیری چند مرحله ای بهره گرفته شد و از یک پرسش نامه محقق ساخته برای گردآوری داده ها استفاده گردید. روایی محتوایی این پرسش نامه از سوی گروهی از کارشناسان ترویج و اعضای هیات علمی ترویج و آموزش کشاورزی مورد تایید قرار گرفت. برای مقیاس نگرش تسهیل گری ضریب آلفای کرونباخ 90/0 به دست آمد. داده های گردآوری شده از طریق نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. براساس یافته های تحقیق، بیشتر پاسخ گویان (58 درصد) از نگرش به نسبت تسهیل گرانه ای برخوردارند. یافته های به دست آمده از تحلیل رگرسیونی چندگانه نشان می دهد که پنج متغیر بازدید میدانی، گذراندن دوره آموزشی، مشارکت در طرح های تحقیقی- ترویجی، سابقه خدمت و سابقه عضویت در تعاونی ها و تشکل ها، حدود 50 درصد تغییرات متغیر وابسته را تبیین می کنند. تاثیر مستقیم و غیرمستقیم متغیرهای مستقل بر نگرش تسهیلگرانه از طریق دیاگرام تحلیل مسیر، تبیین شده است.

    کلیدواژگان: ترویج کشاورزی، تسهیل گری، نگرش تسهیل گرانه، کارگزاران ترویج
  • لاله صالحی *، شاپور ظریفیان، احمد رضوانفر صفحات 34-43

    هدف کلی این پژوهش تحلیل دیدگاه های کیوی کاران غرب استان مازندران در خصوص عوامل تاثیرگذار بر تغییر الگوی کشت از برنج و مرکبات به کیوی می باشد. جامعه آماری تحقیق شامل 7867 نفر از کیوی کاران غرب استان مازندران (شهرستان های چالوس، تنکابن و رامسر) بود که تعداد 150 نفر از آنها به عنوان نمونه، با استفاده از نمونه گیری تصادفی طبقه ای با انتساب متناسب در 23 روستا انتخاب شدند. ابزار اصلی برای جمع آوری داده ها پرسش نامه سازمان یافته و از پیش آزمون شده بود. برای روایی پرسش نامه از روایی محتوایی استفاده شد. جهت تعیین اعتبار بخش عوامل تاثیرگذار بر تغییر کشت برنج و مرکبات به کیوی از ضریب اعتبار کرونباخ آلفا استفاده گردید که مقدار آن 90/0 به دست آمد. تجزیه و تحلیل ناشی از تحلیل عاملی نشان داد 7 عامل مزیت های اقتصادی، مدیریت عملیات زراعی، دسترسی به تسهیلات اعتباری، هم سازی با شرایط زراعی محلی، مدیریت آبیاری، نیروی انسانی و انگاره اجتماعی، مولفه های تاثیرگذار بر تغییر کشت برنج و مرکبات به کشت کیوی بودند که این عوامل 4/57 درصد از کل واریانس را تبیین نمودند.

    کلیدواژگان: تغییر الگوی کشت، کیوی کاری، برنج کاری، کشت مرکبات، مازندران
  • شیلات
  • غلامحسین علی پور *، بهاره شعبانپور، علی شعبانی، محمدرضا ایمانپور صفحات 44-53

    در این پژوهش برای شور کردن ماهی سفید از آب نمک با غلظت های سبک، متوسط و سنگین (10 درصد، 18 درصد و 26 درصد) در دو دمای محیط و یخچال (16 و 4 درجه سانتی گراد) استفاده شد. ماهی ها پس از توزین و آب نمک گذاری، در فواصل زمانی 8، 16، 32، 40، 48، 56، 64 و 72 ساعت وزن شدند. پایان فرآیند براساس توقف تغییرات وزن ماهی ها تعیین گردید. سپس ماهی ها در یک دودخانه سنتی با دود سرد، دودی شدند و پس از آن بلافاصله مورد آزمایش قرار گرفتند. آزمایش ها به روش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سطح اطمینان (05/0>P) انجام شد. نتایج نشان داد که اثر متقابل غلظت و دمای آب نمک تنها روی مقدار بازهای نیتروژنی فرار، تیوباربیتوریک اسید و امتیاز کیفی طعم معنی دار بود (05/0>P). مقایسه میانگین ها، کمترین مقدار رطوبت، pH، پراکسید و مجموعه بازهای نیتروژنی فرار را در غلظت 26 درصد آب نمک نشان داد، که به ترتیب 21/46 درصد، 70/6، 44/19 (میلی مول اکسیژن در کیلوگرم لیپید) و 33/72 (میلی گرم در 100 گرم نمونه) بودند. همچنین بیشترین مقدار خاکستر، نمک موجود در بافت، چربی در وزن خشک، پروتئین در وزن خشک و تیوباربیتوریک اسید مربوط به غلظت 26 درصد آب نمک بود، که به ترتیب 09/13 درصد، 17/16 درصد، 23/6 درصد، 92/39 درصد و 24/0 (میلی گرم مالونالدهید در کیلوگرم نمونه) بودند. در ارزیابی حسی، فرآورده های دودی شور شده در غلظت 26 درصد آب نمک امتیازهای کیفی بالاتری داشتند، به طوری که برای آنها امتیاز کیفی طعم معادل خیلی خوب در نظر گرفته شد. در مجموع فرآورده دودی شور شده در غلظت 26 درصد آب نمک دارای کیفیت بهتری بود.

    کلیدواژگان: دودی کردن، ماهی سفید، شور کردن، غلظت آب نمک
  • محمد قلی زاده*، رسول قربانی، عبدالرسول سلمان ماهینی، عبدالمجید حاجی مرادلو، حسین رحمانی، مسعود ملایی صفحات 54-63

    در این پژوهش ریخت شناسی، سن و رشد سیاه ماهی،Capoeta capoeta gracilis در نهر زرین گل استان گلستان، ایران، طی آبان ماه 1386 بررسی شد. به این منظور تعداد 100 عدد سیاه ماهی که در دامنه طولی 8/149-9/39 میلی متر بودند، صید گردید. ماهیان صفر ساله با فراوانی نسبی 59 درصد غالب ترین گروه سنی و ماهیان 3 و 4 ساله با فراوانی نسبی 1 درصد کمترین درصد فراوانی ماهیان را به خود اختصاص داده بودند. در مقایسه صفات ریخت سنجی بین ماهیان صفر ساله، 1 ساله و 2 ساله مشاهده گردید که ماهیان صفر ساله به طور معنی داری دارای فاصله دو چشم و قطر چشم بزرگ تری نسبت به ماهیان 1 ساله و 2 ساله هستند. ماهیان 2 ساله به طور معنی داری دارای طول سر و ارتفاع سر کوچک تری نسبت به ماهیان صفر و 1 ساله بودند. رشد لحظه ای سیاه ماهیان در سن 3 سالگی بسیار کمتر از سنین دیگر بود. رابطه نمایی طول و وزن به صورت آلومتریک منفی (822/2L 00003/0 =W) بود. در معادله رشد برتلانفی 8/223 =، 185/0 = و 8/1-= 0t به دست آمد.

    کلیدواژگان: سیاه ماهیCapoeta capoeta gracilis، زرین گل، ریخت سنجی، سن، رشد
  • محمدعلی جلالی *، اسدالله محمدی زرج آباد، محمدرضا ایمانپور، علی برامی صفحات 64-72

    این آزمایش به منظور بررسی اثر درجه حرارت آب بر طول دوره انکوباسیون، زمان شروع تغذیه خارجی، میزان رشد و بازماندگی لاروهای تاس ماهی ایرانی انجام شد. آزمایش ها به صورت تصادفی در سه تیمار A، B و C دارای 3 تکرار و به ترتیب در سه دامنه حرارتی با میانگین 6/0±5/14 درجه سانتی گراد، 2/1±3/16 درجه سانتی گراد و 4/1±5/20 درجه سانتی گراد انجام پذیرفت. تخم ها پس از لقاح با تراکم یکسان در انکوباسیون قرار گرفته و لاروها نیز پس از جذب کیسه زرده و شروع تغذیه خارجی تا روز پانزدهم پس از تخمه گشایی با ناپلی آرتمیا ارومیانا (Artemia urmiana) تغذیه شدند. در پایان آزمایش داده های به دست آمده مورد تجزیه و تحلیل آماری و مقایسه قرار گرفتند. کمترین مدت زمان انکوباسیون تخم ها (3/113 ساعت) در تیمار C مشاهده شد. وزن لاروها در زمان تفریخ، اختلاف آماری معنی داری را در بین گروه های آزمایشی نشان نداد. اما میانگین وزن ماهیان در زمان شروع تغذیه خارجی و در روز پانزدهم پس از تفریخ تفاوت معنی داری در بین گروه ها داشت به طوری که ماهیان گروه C در زمان شروع تغذیه خارجی کمترین و در روز پانزدهم پس از تفریخ بیشترین وزن را داشتند (به ترتیب 1/0±38 و 7±95 میلی گرم). مدت زمان سپری شدن مرحله تغذیه داخلی و شروع تغذیه خارجی نیز تحت تاثیر دما قرار گرفت. پایین ترین و بالاترین زمان شروع تغذیه خارجی در لاروهای تیمارهای C و A مشاهده شد که به ترتیب معادل 3/7 و 6/13 روز بود. فاکتورهای مربوط به رشد نیز در زمان شروع تغذیه خارجی و به ویژه در روز پانزدهم پس از تفریخ در ماهیان گروه C بیشترین میزان را نشان دادند. در پایان آزمایش، بیشترین میزان بازماندگی در ماهیان گروه B مشاهده شد. نتایج به دست آمده از این بررسی نشان می دهد که دما تاثیر بسیار مهمی بر مدت زمان تخمه گشایی، زمان شروع تغذیه خارجی، فاکتورهای رشد و بازماندگی لاروهای تاس ماهی ایرانی داشته به صورتی که افزایش دما سبب افزایش رشد و کاهش مدت زمان تخمه گشایی و شروع تغذیه خارجی گردید.

    کلیدواژگان: تغذیه خارجی، دما، راندمان رشد، زمان تخمه گشایی، لارو تاس ماهی ایرانی
  • احسان احمدی فر، محمدعلی جلالی *، محمد سوداگر، قباد آذری تاکامی، اسدالله محمدی زرج آباد صفحات 72-80

    در این پژوهش یک دوره آزمایش غذادهی 60 روزه به منظور ارزیابی تاثیر ارگوسان بر راندمان رشد، بازماندگی و تغییرات سلول های مربوط به خون در فیل ماهیان جوان (Huso huso) انجام شد. ارگوسان به عنوان یک فرآورده جلبکی که دارای 1 درصد اسید آلژنیک می باشد به میزان 0، 2، 4 و 6 گرم در کیلوگرم به جیره های غذایی افزوده شد (به ترتیب جیره های A، B، C و D). جیره های غذایی مربوطه در فواصل 10 روزه در طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در اختیار تیمارهایی از فیل ماهیان جوان با میانگین وزنی 8/1±7/41 گرم قرار گرفتند (روزهای 10-1، 30-20 و 50-40 با جیره های بدون ارگوسان و روزهای 20-10، 40-30 و 60-50 با جیره های دارای ارگوسان). ماهیان تیمار شاهد در طول دوره آزمایش با استفاده از جیره غذایی شاهد (جیره A) تغذیه شدند. غذادهی براساس 5 درصد وزن بدن در روز انجام شد. این میزان غذا به تعداد 4 بار در روز در اختیار ماهیان قرار داده شد. میانگین دمای آب در طول دوره پرورش 3/2±3/24 درجه سانتی گراد بود. دوره روشنایی/ تاریکی نیز به صورت 13 ساعت روشنایی و 11 ساعت تاریکی تنظیم شد. بیشتر شاخص های مربوط به رشد در ماهیان تغذیه شده با جیره های دارای ارگوسان بهتر از ماهیان تیمار شاهد بود (05/0>P). ضریب تبدیل غذایی در ماهیان تیمارهای B، C و D به صورت معنی داری بهتر از تیمار A بود (05/0>P) در حالی که نسبت کارایی پروتئین تفاوت معنی داری را در بین تیمارها نشان نداد. از نظر میزان بقاء در بین تیمارهای آزمایشی تفاوتی وجود نداشت (05/0P) در حالی که تفاوت آماری معنی داری در درصد هماتوکریت، مونوسیت و میلوسیت، غلظت هموگلوبین، تعداد گلبول های قرمز، تعداد کل لوکوسیت ها، حجم متوسط گلبولی، وزن هموگلوبین داخل گلبولی و درصد غلظت هموگلوبین داخل گلبولی مشاهده نگردید. درصد نوتروفیل ها و ائوزینوفیل ها در ماهیان تیمار شاهد بیشتر از ماهیان تغذیه شده با جیره های دارای ارگوسان بود. نتایج نشان داد که استفاده ارگوسان در جیره غذایی فیل ماهیان جوان، میزان رشد و برخی شاخص های مربوط به خون را تحت تاثیر قرار می دهد. انجام آزمایش هایی در ارتباط با اثرات ضدباکتریایی این عامل محرک سیستم ایمنی در بررسی های آینده ضروری به نظر می رسد.

    کلیدواژگان: کارایی رشد، خون شناسی، سیستم ایمنی، اسید آلژنیک، ارگوسان، فیل ماهی
  • فردین شالویی*، علی شعبانی، محمدرضا ایمانپور، بهاره شعبانپور، مریم باغفلکی صفحات 81-88

    در این مطالعه تاثیر رقیق کننده ها برروی حرکت اسپرماتوزوآی رقیق سازی شده حاصل از مخلوط اسپرم 3 مولد نر تاس ماهی شیپ مورد بررسی قرار گرفت. مقدار بهینه یون ها (سدیم، پتاسیم، کلسیم، و منیزیم)، pH و میزان بافری (تریس، تریس اسیدی و هپس) محلول فعال کننده، همچنین نسبت رقیق سازی و اسمولاریته تعیین شد. بهترین پارامترهای حرکتی اسپرماتوزوآ در محلول بافری تریس اسیدی 30 میلی مول در لیتر حاوی 5/12، 1، 7 و 15 میلی مول در لیتر یون های سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم در نسبت رقیق سازی 1:100 و pH 5/8 مشاهده شد. اسمولاریته های 94-68 میلی اسمول بر کیلوگرم نسبتا از حرکت اسپرماتوزوآ جلوگیری کرد. اما اسپرماتوزوآ در فشار اسمزی بالا (133 میلی اسمول بر کیلوگرم و بالاتر) بی حرکت باقی ماند. این مطالعه ثابت کرد که پارامترهای متعددی مانند غلظت یون (سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم)، فشار اسمزی، pH، میزان بافری و نسبت رقیق سازی روی حرکت اسپرماتوزوآ در ماهی شیپ موثر است. غلظت یون پتاسیم همراه با فشار اسمزی حرکت اسپرماتوزوآ ماهی شیپ را کنترل می کند. در کل یون های سدیم، کلسیم و منیزیم برخلاف خاصیت بازدارندگی حرکت یون پتاسیم عمل می کنند و کاتیون های دو ظرفیتی (کلسیم و منیزیم) از سدیم موثرترند.

    کلیدواژگان: ماهی شیپ، حرکت اسپرماتوزوآ، محلول های فعال کننده
  • پاتیمار رحمان*، عبدلی اصغر، حسن زاده کیابی بهرام، اللهیاری سعیده، جلودار مهدی صفحات 89-98

    در بررسی تنوع گونه ای ماهیان منطقه ساحلی تالاب گمیشان که از پاییز 1385 تا تابستان 1386 دو بار در هر فصل انجام شد، 13555 نمونه متعلق به 15 گونه از 8 خانواده صید گردید. تنوع و فراوانی کلی گونه ها بین فصول و فراوانی هر یک از گونه ها در فصول مختلف دارای تفاوت های معنی داری بود. گونه Atherina boyeri در سه فصل بهار، تابستان و زمستان و گونه Gambusia holbrooki در پاییز ماهی غالب بود. گونه Alburnus alburnus کمترین فراوانی را بین گونه ها در طول یک سال نشان داد. از شش گونه گاوماهیان، بیشترین فراوانی سالیانه را گونه Neogobius fluviatilis و کمترین فراوانی سالیانه را گونه Benthophilus leobergius داشت. در منطقه ساحلی تالاب گمیشان، بالاترین شاخص شانون و تنوع گونه ای در زمستان، بالاترین شاخص غنای گونه ای در بهار و بالاترین شاخص همگنی گونه ای در زمستان مشاهده گردید.

    کلیدواژگان: ماهیان، تنوع گونه ای، منطقه ساحلی، تالاب گمیشان، ایران
  • معظمه کردجزی، محمدرضا ایمانپور*، بهاره شعبانپور صفحات 99-107

    در این پژوهش به منظور ارزیابی محصول ماهی کپور برخی از خصوصیات فیزیکوشیمیایی آب شامل ترکیبات یونی (سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم) و آلی (پروتئین کل، گلوکز و کلسترول) و روابط آنها با شاخص هماتوکریت، رشد و بازماندگی به مدت 7 ماه روی 15استخر 10 هکتاری در منطقه دیکجه گنبد در استان گلستان مورد مطالعه قرار گرفت. محدوده ترکیبات یونی آب حاوی 30/26-99/0 میلی مول در لیتر سدیم، 20/14-60/0 میلی مول در لیتر پتاسیم، 62/24-68/0 میلی گرم در دسی لیتر کلسیم و 12-87/0 میلی گرم در دسی لیتر منیزیم بود، همچنین دامنه ترکیبات آلی آب 73/0-02/0 گرم در دسی لیتر پروتئین کل، 41/85-86/0 میلی گرم در دسی لیتر کلسترول و 8/105-68/0 میلی گرم در دسی لیتر گلوکز اندازه گیری شد. نتایج به دست آمده از آماره پیرسون نشان داد که بین یون منیزیم با طول، وزن (01/0>P) و بیومس ماهی (05/0>P)، یون کلسیم با وزن و بیومس ماهی (05/0>P)، یون سدیم با طول و وزن ماهی (01/0>P)، یون پتاسیم با بیومس ماهی (05/0>P)، پروتئین کل با طول، وزن (01/0>P) و با بیومس ماهی (05/0>P)، کلسترول با هماتوکریت (05/0>P) و گلوکز آب با طول (05/0>P) و وزن ماهی (01/0>P) ارتباط معنی داری وجود داشت. بنابراین بین پارامترهای یونی و غیریونی آب با رشد و بازماندگی ارتباط معنی داری مشاهده شد که می توان با مدیریت و تعدیل این عوامل در محدوده مناسب پرورش سبب افزایش رشد و بقاء در ماهی کپور معمولی شد.

    کلیدواژگان: کپور معمولی، پارامترهای فیزیکوشیمیایی آب، هماتوکریت، رشد و بازماندگی
  • مهناز نعمتی*، بهاره شعبان پور، علی شعبانی، محمد قلی زاده صفحات 108-117

    در این پژوهش، تغییرات کیفی چربی برگرهای تولیدی از سوریمی ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio) بررسی شد. ترکیبات شیمیایی برگرها (میزان پروتئین، چربی و رطوبت) و فاکتورهای کیفی چربی مانند میزان تغییرات اسیدهای چرب آزاد، پراکسید، تیوباربیتوریک اسید و آهن هم برگرها اندازه گیری شد. آزمایش ها در یک دوره زمانی 30 روزه در فواصل روزهای 0، 5، 10، 15،20، 25 و 30 انجام و آنالیزهای حسی با ارزیابی پارامترهای مزه، بو، رنگ، بافت و پذیرش کلی برگرها نیز در همان فواصل زمانی انجام شد. میزان پراکسید، تیوباربیتوریک اسید و اسیدهای چرب آزاد برگرهای تولیدی در روز صفر 76/0، 21/0 و 14/0 و در انتهای دوره نگهداری به مقدار 77/9، 04/2 و 73/4 رسید و میزان آهن هم کاهش یافت. نتایج به دست آمده از آنالیزهای حسی برگرها نشان دادند که نمونه ها تا روز پنجم از کیفیت عالی تا خوب برخوردار بودند. و از روز پنجم تا هشتم کیفیت به حد قابل قبول بودن کاهش یافت. بر این اساس مدت ماندگاری برگرهای ماهی کپور در دمای یخچال هشت روز تعیین شد.

    کلیدواژگان: ماهی برگر، ماهی کپور معمولی (Cyprinus carpio)، تغییرات چربی، آنالیز حسی
  • علوم دامی
  • محمد قره باش آشور*، تقی قورچی، سعید حسنی، نورمحمد تربتی نژاد، هرمز منصوری صفحات 118-125

    این پژوهش به منظور بررسی امکان پرورش بره های شیرخوار با جایگزین شیر تجارتی و اثرات تغذیه جیره های آغازین با نسبت های مختلف کنسانتره بر عملکرد رشد، مصرف خوراک و توسعه شکمبه انجام شد. تعداد 30 راس بره نر به سن 1±3 روزه نژاد دالاق از مادران جدا و در 6 گروه 5 راسی با 6 تیمار آزمایشی تا سن 90 روزگی تغذیه شدند. روش آماری مورد استفاده فاکتوریل 3×2 در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی، عامل اول اثر نوع شیر (شیر مادر و جایگزین شیر) و عامل دوم اثر جیره های آغازین (1: 100 درصد کنسانتره، 2: دارای 67 درصد کنسانتره + 33 درصد یونجه خشک، 3: دارای 33 درصد کنسانتره + 67 درصد یونجه خشک) بود. در پایان آزمایش 3 راس بره از هر تیمار ذبح شده، صفات مربوط به توسعه دستگاه گوارش اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که میانگین افزایش وزن روزانه، ماده خشک مصرفی، ضریب تبدیل غذایی، نسبت وزن شکمبه به وزن معده خالی و ضخامت دیواره شکمبه در بره های تغذیه شده با شیر جایگزین و شیر میش تفاوت آماری نداشتند، ولی ارتفاع، عرض و تراکم پرزهای شکمبه در بره های تغذیه شده با شیر میش بالاتر بود (01/0>P). در بره های تغذیه شده با جیره های آغازین افزایش وزن روزانه (05/0>P)، ضخامت دیواره شکمبه، ارتفاع، عرض و تراکم پرزهای شکمبه (01/0>P) تفاوت آماری داشته، سرعت رشد و توسعه شکمبه در بره های تغذیه شده با جیره آغازین دارای 100 درصد کنسانتره از دو جیره دیگر بیشتر بود. نتایج این آزمایش نشان داد که تغذیه بره های شیرخوار با جایگزین شیر هیچ گونه اختلالی در رشد، مصرف خوراک، ضریب تبدیل غذایی و توسعه شکمبه نداشته و جیره آغازین دارای نسبت کنسانتره بالا در بره های شیرخوار سبب افزایش سرعت رشد و توسعه بهتر شکمبه شده است.

    کلیدواژگان: جایگزین شیر، جیره آغازین، توسعه شکمبه
  • سعید حسنی *، حسن دلتنگ سفیدسنگی، امیر رشیدی، مجتبی اهنی اذری صفحات 126-132

    در این پژوهش داده هایی مانند وزن های تولد، شیرگیری، 6 ماهگی، 9 ماهگی و یک سالگی 7072 بره گوسفند نژاد بلوچی که در سال های 1361 تا 1385 در گله شماره یک گوسفند بلوچی واقع در ایستگاه پرورش و اصلاح نژاد عباس آباد مشهد رکوردگیری و جمع آوری شده بود، برای برآورد روند ژنتیکی، فنوتیپی و محیطی مورد استفاده قرار گرفت. ارزش اصلاحی حیوانات با روش معادلات مدل مختلط و براساس مدل دام یک متغیره پیش بینی شد. روند فنوتیپی، ژنتیکی و محیطی به ترتیب از طریق تابعیت میانگین فنوتیپی بر سال، میانگین ارزش اصلاحی بر سال و تفاوت روند فنوتیپی و ژنتیکی برآورد شد. پیشرفت ژنتیکی کل بعد از 22 سال برای وزن تولد و بعد از 24 سال برای وزن های شیرگیری، 6 ماهگی، 9 ماهگی و یک سالگی به ترتیب 011/0، 488/1، 066/2، 062/2 و 034/2 کیلوگرم بود. روند ژنتیکی وزن های تولد، شیرگیری، 6 ماهگی، 9 ماهگی و یک سالگی به ترتیب 06/0±7/0، 1±55، 2±72، 2±77 و 3±88 گرم در سال برآورد شد. روند فنوتیپی برای وزن های تولد، شیرگیری، 6 ماهگی، 9 ماهگی و یک سالگی به ترتیب 1±4، 9±3، 11±11-، 11±15 و 14±118 گرم در سال و روند محیطی برای صفات یاد شده به ترتیب 1±3، 8±52-، 9±83-، 9±62- و 12±29 گرم در سال بود.

    کلیدواژگان: گوسفند بلوچی، مدل حیوانی، روند ژنتیکی، صفات رشد
  • فیروز صمدی صفحات 133-140

    در این پژوهش، امکان جایگزینی دانه جو با تفاله خام زیتون در جیره بره های پرواری دالاق بررسی شد. تعداد 28 بره نر با میانگین وزن اولیه 1/1±30 کیلوگرم در 4 گروه 7 تایی و در قالب یک طرح کاملا تصادفی انتخاب شدند. بره ها با 4 جیره غذایی متفاوت و به مدت 93 روز تغذیه شدند. گروه شاهد با یک کنسانتره معمولی تغذیه، ولی برای گروه های دوم، سوم و چهارم به ترتیب مقدار 33، 66 و 100 درصد تفاله زیتون جایگزین جو شد. جیره ها از نظر محتوی مواد مغذی برابر بودند. در پایان دوره پروار، 5 راس از هر تیمار جهت بررسی برخی از خصوصیات لاشه، کشتار شدند. میانگین وزن پایانی بره ها، ماده خشک مصرفی، افزایش وزن روزانه، ضریب تبدیل خوراک، وزن لاشه گرم و سرد در بین گروه های آزمایشی تفاوت معنی داری نشان دادند (05/0>P). مقادیر بالای تفاله زیتون (100 درصد جایگزینی) سبب کاهش (05/0>P) ماده خشک مصرفی و کاهش ضریب تبدیل خوراک شده که این خود باعث کاهش افزایش وزن روزانه، کاهش وزن پایان دوره و کاهش وزن لاشه شد. سطوح میانی تفاله زیتون (33 و 66 درصد جایگزینی) در مقایسه با گروه شاهد به طور معنی داری سبب افزایش (05/0>P) ضریب تبدیل خوراک و افزایش وزن روزانه شدند. درصد لاشه های گرم و سرد، وزن سر دست، وزن دنبه و درصد دنبه در بین گروه های آزمایشی تفاوت آماری نداشت. هزینه تولید هر کیلوگرم خوراک براساس ماده خشک برای جیره های 1 الی 4 به ترتیب 1010، 962، 905 و 859 ریال برآورد شد. همچنین هزینه خوراک برای تولید هر کیلوگرم لاشه با توجه به افزایش وزن زنده و بازدهی لاشه برای جیره های 1 تا 4 به ترتیب 20804، 15182، 15127 و 20840 ریال تعیین شد. نتایج این مطالعه نشان داد که با افزایش بازدهی خوراک، بهبود افزایش وزن روزانه و وزن لاشه و نیز کاهش هزینه تولید، استفاده از تفاله زیتون در جیره بره های پرواری تا سطح 66 درصد امکان پذیر است.

    کلیدواژگان: تفاله خام زیتون، پرواربندی، بره های دالاق، جو
  • مسعود لطفان*، کامبیز ناظرعدل، یحیی ابراهیم نژاد، محمد مقدم صفحات 141-152

    هدف از انجام این پژوهش، بررسی اثرات منابع و سطوح مختلف پری بیوتیک]آسپرژیلوس (AM) و مانان اولیگوساکارید (MOS)[در جیره جوجه های گوشتی روی صفات عملکرد (مصرف خوراک، افزایش وزن بدن، ضریب تبدیل غذایی) در دوره های آغازین، رشد و پایانی و همچنین صفات لاشه (درصد وزنی بخش های خوراکی و غیرخوراکی بر مبنای وزن زنده پرنده) در پایان دوره پرورش بود. به این منظور در شروع آزمایش 280 قطعه جوجه گوشتی نر یک روزه سویه راس 308 در یک طرح بلوک های کامل تصادفی با 7 تیمار و 4 تکرار قرار داده شدند. تیمارها شامل 1) بدون پری بیوتیک (شاهد) 2) 10/0 درصد پری بیوتیک AM در دوره آغازین و 05/0 درصد در دوره رشد و پایانی 3) 20/0 درصد پری بیوتیک AM در دوره آغازین و 10/0 درصد در دوره رشد و پایانی 4) 30/0 درصد پری بیوتیک AM در دوره آغازین و 15/0 درصد در دوره رشد و پایانی 5) 10/0 درصد پری بیوتیک MOS در دوره آغازین و 05/0 درصد در دوره رشد و پایانی 6) 20/0 درصد پری بیوتیک MOS در دوره آغازین و 10/0 درصد در دوره رشد و پایانی 7) 30/0 درصد پری بیوتیک MOS در دوره آغازین و 15/0 درصد در دوره رشد و پایانی، بودند. در دوره آغازین (21-1 روزگی) تیمارهای تغذیه شده با منبع پری بیوتیکی AM، خوراک مصرفی بیشتری در مقایسه با تیمارهای تغذیه شده با منبع پری بیوتیکی MOS داشتند (05/0>P). در دوره پایانی (49-43 روزگی)، مشاهده شد که جیره های غذایی حاوی پری بیوتیک AM افزایش وزن بهتری نسبت به جیره های غذایی حاوی پری بیوتیک MOS داشته (05/0>P)، و تیمارهای تغذیه شده با منبع پری بیوتیک AM، ضریب تبدیل غذایی بهتری نسبت به تیمارهای تغذیه شده با منبع پری بیوتیک MOS در دوره پایانی (49-43 روزگی) داشتند (05/0>P). منابع و سطوح مختلف پری بیوتیک درصد وزنی لاشه خالص، روده ها، سینه و ران ها را تحت تاثیر قرار ندادند ولی با مقایسه میانگین منابع مختلف پری بیوتیک از نظر درصد وزنی کبد مشخص شد که جیره های غذایی حاوی پری بیوتیک MOS نسبت به جیره های غذایی حاوی پری بیوتیک AM درصد وزنی کبد بالایی داشتند (05/0>P). درصد وزنی چربی حفره شکمی در تیمار شاهد، کمتر از بقیه جیره های غذایی بود. به طورکلی پری بیوتیک AM نسبت به پری بیوتیک MOS عملکرد بهتری نشان داد.

    کلیدواژگان: پری بیوتیک، آسپرژیلوس، مانان اولیگوساکارید، عملکرد، لاشه
  • ایوب فرهادی، هادی سیاح زاده *، علیرضا جعفری اروری صفحات 153-165

    این آزمایش به منظور بررسی اثر افزودن آنزیم بر عملکرد صفات اقتصادی و کیفیت لاشه جوجه های گوشتی سویه تجاری آرین صورت گرفت. جیره های غذایی بر پایه ذرت، گندم و جو تهیه گردید. آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با 8 جیره غذایی مختلف و 3 تکرار به ازای هر تیمار و تعداد 30 قطعه جوجه گوشتی یک روزه در هر تکرار انجام گرفت. جیره های غذایی شامل جیره شاهد بر پایه ذرت، ذرت با آنزیم، جو با آنزیم، گندم با آنزیم، ذرت و جو با آنزیم، ذرت و گندم با آنزیم، جو و گندم با آنزیم و ذرت، جو و گندم با آنزیم بوده است. آب و خوراک به صورت آزاد در اختیار آنها قرار گرفت. در پایان دوره های آغازین، رشد و پایانی میزان تلفات، خوراک مصرفی، وزن بدن و ضریب تبدیل خوراک اندازه گیری و در پایان آزمایش تفکیک قطعات لاشه و ارزیابی تغییرات وزن و طول قسمت های مختلف روده انجام شد. نتایج به دست آمده بیانگر وجود تفاوت معنی دار وزن بدن و مصرف خوراک در هر سه دوره آغازین، رشد و پایانی در بین جیره های غذایی بود (05/0P<) و ضریب تبدیل غذایی در دوره های آغازین و رشد تفاوت معنی داری را نشان داد (05/0P<). از نظر درصد قطعات سینه و ران در بین تیمارها تفاوت معنی داری مشاهده نشد. درصد لاشه فقط بین تیمارهای جو با آنزیم و ذرت و جو با آنزیم معنی دار بود و همچنین اختلاف معنی داری به لحاظ درصد ماندگاری بین تیمارهای ذرت و گندم با آنزیم و ذرت، گندم و جو با آنزیم مشاهده شد (05/0P<). درصد وزن سنگدان، کبد، لوزالمعده و چربی محوطه بطنی نسبت به وزن زنده در بین تیمارها تفاوت معنی داری را نشان نداد، اما درصد وزن دئودنوم، ژئوژنوم و ایلئوم نسبت به وزن زنده در بین تیمارها دارای تفاوت معنی داری بودند (05/0P<)، اما از نظر تغییرات در طول این قسمت ها، در بین تیمارها تفاوت معنی داری مشاهده نشد. در این پژوهش نشان داده شد که افزودن آنزیم به این غلات سبب بهبود عملکرد طیور، حداقل به میزان جیره بر پایه ذرت شده است، این به این معنی است که اثر فاکتورهای ضدتغذیه ای جیره ها بر عملکرد طیور، با افزودن آنزیم به جیره رفع شده است.

    کلیدواژگان: آنزیم، جوجه های گوشتی، صفات لاشه
  • علوم مرتع
  • زهره کریمی * صفحات 166-176

    سرده افراAcer L. یا Mapleاز تیره افراAceraceae یا Sapindaceaeمی باشد، به جز A. sacharumکه در تهیه شکر از آن استفاده می کنند؛ تمام گونه های افرا در صنعت چوب بری و تهیه لوازم چوبی استفاده می شود. به رغم کاربرد و اهمیت اکولوژی این گیاه، به دلیل شناسایی نشدن دقیق گونه ها، وجود گونه های دورگ، وجود نام های مترادف، تاثیر تغییرات اقلیمی و آب و هوایی جهت تشخیص گونه ها و وجود پلی مرفیسم برگی، هنوز از نظر رده بندی گیاهی پرسش های زیادی در مورد آن وجود دارد. بنابراین در این پژوهش به بررسی ریخت شناسی گونه های افرا پرداخته تا تفاوت ها و شباهت های ریختی بین آنها مشخص گردد، تعداد 63 صفت رویشی و زایشی از ساقه، برگ، گل و میوه بررسی شد و تحلیل خوشه ایبراساس فاصله بری- کورتیس1 صورت گرفت، تحلیل های رسته بندی براساس تحلیل محورهای مرتبط2 توانست گونه های متعلق به این سرده را در محور اول از گونه های دیگر (Koelreutaria paniculata Laxm و Dodonea viscosa (L) Jacq.) مجزا سازد. نتایج به دست آمده از تحلیل خوشه اینشان داد A. cappaducicum Gled و Wall. ex Brandis A. platanoides دارای بیشترین شباهت اند که با مطالعات فیلوژنتیکی RNA ریبوزومی سایر تحقیقات هم خوانی دارد. همچنین جدا افتادن A. negundo L. درمراحل اولیه تحلیل خوشه اینشان داد که این گونه به عنوان گونه پایه بوده که با مطالعات فیلوژنتیکی نیز تایید شده است.

    کلیدواژگان: ریخت شناسی، Acer L، _ تحلیل خوشه ای
  • عادل سپهری *، رستم خلیفه زاده صفحات 177-185

    چکیده آبشخوارها به عنوان یکی از عوامل موثر در توزیع چرای دام هستند. زمانی که سایر عوامل موثر در توزیع چرا از جمله شیب، ارتفاع و خاک محدودیتی ایجاد نکنند، در نهایت فاصله از آبشخوار میزان بهره برداری از علوفه مرتع را محدود می کند. در این پژوهش اثرات شدت چرای دام بر روی پوشش گیاهی مناطق بحرانی اطراف آبشخوار در مراتع دشتی و خشک چاه نو دامغان مورد بررسی قرار گرفت. به منظور شناسایی مناطق تخریبی در اطراف آبشخوار، درجه اهمیت گونه های اسپند و درمنه دشتی که به ترتیب نامرغوب ترین و خوش خوراک ترین گونه های موجود در منطقه هستند، در جهت های مختلف جغرافیایی با استفاده از آزمون های F و دانکن مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. پیرامون آبشخوار مطالعاتی، 8 ترانسکت 1500 متری به صورت سیستماتیک و در 8 جهت جغرافیایی مستقر گردید. در فواصل 100 متری هر ترانسکت، با استفاده از چهار پلات 4 مترمربعی، پارامترهای پوشش تاجی، تراکم و فراوانی گونه های اسپند و درمنه به منظور محاسبه درجه اهمیت آنها اندازه گیری شد. نتایج نشان می دهد درجه اهمیت گونه اسپند در امتداد ترانسکت های مطالعاتی اختلاف معنی داری ندارد (05/0P>) ولی مورد اخیر در خصوص گونه درمنه معنی دار است (05/0P<). نتایج آنالیز اجتماع گونه های درمنه و اسپند بیانگر وجود همبستگی منفی میان آن دو می باشد. همچنین محدوده ای به شعاع 500 متر در اطراف آبشخوار را می توان به عنوان محدوده بحرانی آن قلمداد کرد. از دیگر نتایج این پژوهش ایجاد تغییرات قهقرایی شدید در ترکیب پوشش گیاهی واقع در اطراف آبشخوار است که در اثر فشار زیاد چرای دام در این قبیل مناطق حاصل می شود. بنابراین شایسته است با اعمال سیستم های مدیریتی و نظارتی مناسب گام موثری در جهت حفظ و حمایت از این قبیل اکوسیستم های مرتعی برداشته شود.

    کلیدواژگان: آبشخوار، درجه اهمیت گونه ای، اسپند، درمنه دشتی
  • زهره کریمی صفحات 186-200

    در این پژوهش گیاهان دارویی و علوفه ای- مرتعی در حال انقراض مراتع آستانه میان بند که در شهرستان دامغان واقع شده، مورد بررسی قرار گرفت. فلور منطقه نشان داد که 242 گونه گیاهی متعلق به 38 تیره وجود دارد که 93 گونه گیاه دارویی و 149 گونه علوفه ای- مرتعی می باشند که به صورت اشکال زیستی 30 گونه کامفیت 141 گونه همی کرپیتوفیت و ژئوفیت، 40 گونه تروفیت و 31 گونه فانروفیت و نانوفانروفیت دیده می شوند. از نظر عناصر رویشی (کوروتیپ) گیاهان به طور عمده به چندین سرزمین گیاهی تعلق دارند. 8/3 درصد گونه ها عنصر جهان وطنی، 17 درصد عنصر اروپا- سیبری و مدیترانه ای و ایرانی- تورانی، 45/1 درصد گونه ها عنصر رویشی اروپا- سیبری و صحارا سندی و یا ایرانی- تورانی و 7/9 درصد عنصر مدیترانه ای و ایرانی- تورانی، 2/10 درصد عنصر صحاری سندی و ایرانی- تورانی، 42/2 درصد عنصر اروپا- سیبری، صحاری سندی و ایرانی- تورانی و مدیترانه ای و 8/3 درصد عنصر صحارا سندی و ایرانی- تورانی و مدیترانه ای، 4/19 درصد عنصر اروپا- سیبری و ایرانی- تورانی و 6/28 درصد عنصر ایرانی- تورانی، 1 درصد عنصر اروپا- سیبری، 63/1 درصد عنصر صحارا سندی و 1 درصد عنصر مدیترانه ای می باشند. علاوه بر این گونه های تهدید شده منطقه نام برده براساس معیارهای IUCN بررسی گردید و 4 رسته گونه های در معرض انقراض، آسیب پذیر، با خطر کمتر و کمبود داده در منطقه مورد مطالعه تعیین، و فهرست نام های گونه های یاد شده ارایه گردید. این مطالعه نشان داد که 47 گونه گیاهی در رسته گونه های تهدید شده وجود دارند.

    کلیدواژگان: فلور، اشکال زیستی، پراکنش جغرافیایی، گیاهان نادر، دامغان
  • علوم و صنایع غذایی
  • طیبه ابراهیمی*، مرتضی خمیری، یحیی مقصودلو، مازیار احمدی گل سفیدی صفحات 201-207

    بادام زمینی (آراچیس هیپوجیا)، یکی از حساس ترین محصولات کشاورزی در برابر هجوم کپک Aspergillus flavus می باشد. به منظور تشخیص ارتباط بین مقدار ترکیبات شیمیایی بادام زمینی با مقاومت آن در برابر کپک Aspergillus flavus، 4 واریته بادام زمینی به نام های گلی، محلی، چینی و هندی از استان گلستان جمع آوری و پس از اندازه گیری مقدار ترکیبات شیمیایی، به هر 20 گرم بادام زمینی ضدعفونی شده، تعداد (106×2 اسپور در میلی لیتر) اضافه و به مدت 8 روز در دمای 26 درجه سانتی گراد گرم خانه گذاری شد. مقدار ترکیبات شیمیایی ارقام مختلف بادام زمینی عبارت است از رطوبت: 56/3-33/3 درصد، پروتئین: 28/24-02/20 درصد، چربی: 26/55-77/44 درصد، اسید اولئیک: 33/53-16/43 درصد، اسید لینولئیک: 84/36-19/25 درصد، خاکستر: 43/2-98/1 درصد و قند احیاءکننده: 53/4-56/3 درصد. در پایان 8 روز واریته های گلی و محلی به ترتیب بیشترین و واریته های هندی و چینی کمترین مقاومت را در برابر کپک مورد نظر دارا بودند. به علاوه مشاهده شد که واریته گلی و هندی به ترتیب کمترین و بیشترین میزان تولید آفلاتوکسین 1B را دارا بودند. ارتباط معنی داری بین مقدار ترکیبات شیمیایی بادام زمینی با میزان رشد کپک وجود دارد. به طوری که با افزایش مقاومت، مقادیر پروتئین و اسید اولئیک افزایش و مقادیر چربی و اسید لینولئیک به صورت معنی داری کاهش می یابد اما ارتباطی بین میزان خاکستر و قند با مقاومت بادام زمینی در برابر کپک Aspergillus flavus مشاهده نشد.

    کلیدواژگان: Aspergillus flavus، آفلاتوکسین B1، بادام زمینی، اسید اولئیک، اسید لینولئیک
  • مریم ابراهیم رضاگاه*، مهدی کاشانی نژاد، حبیب الله میرزایی، مرتضی خمیری صفحات 208-216

    قارچ دکمه ای (Agaricus bisporus) بیشترین تولید و مصرف قارچ های خوراکی در سطح جهان را به خود اختصاص می دهد با این حال کاربرد روش های نگهداری جهت افزایش زمان انبارمانی آن مورد نیاز است. خشک کردن یکی از مهم ترین روش های افزایش ماندگاری محصولات با رطوبت بالا است. از آن جایی که قارچ نسبت به حرارت بسیار حساس است، انتخاب روش خشک کردن مناسب بسیار اهمیت دارد. در این پژوهش ثیر خشک کردن اسمزی در غلظت های 10، 20، 30 و 40 درصد وزنی محلول ساکارز، دماهای 30، 40، 50 و 60 درجه سانتی گراد و نسبت های وزنی قارچ به محلول اسمزی 1:10، 1:15 و 1:25 بر خصوصیات سینتیکی ورقه های قارچ بررسی شد. نتایج نشان دادند که با افزایش غلظت و دما، مقدار رطوبت محصول کاهش و بریکس افزایش یافت. بسته به تیمارهای اعمال شده، رطوبت نهایی و بریکس ورقه های قارچ پس از اتمام فرآیند اسمزی به ترتیب در محدوده 9/87-6/47 درصد و 7/46-4/7 درصد بود. منحنی های سینتیک تغییرات رطوبت و بریکس طی فرآیند خشک کردن اسمزی رسم گردید. همچنین مشخص شد غلظت محلول اسمزی تنها عامل ثر بر نسبت آب گیری مجدد ورقه های قارچ خشک شده است.

    کلیدواژگان: قارچ دکمه ای، خشک کردن اسمزی، بریکس، آب گیری مجدد
  • گیاه پزشکی
  • میرمعصوم عراقی*، کامران رهنما، معصومه مصطفی صفحات 217-224

    دما یکی از مهم ترین عوامل محیطی موثر در خصوصیات فیزیولوژیکی قارچ ها می باشد. در این راستا اثر دما بر رشد، تولید اسپور و سراتوالمین 4 جدایه Ophiostoma ulmi و 6 جدایه O. novo-ulmi (عوامل بیماری مرگ نارون) در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفت. برای اندازه گیری میزان رشد روزانه از محیط کشت عصاره مالت آگار 2 درصد و برای تعیین میزان اسپورزایی و سراتوالمین از محیط کشت مایع زنتمایر استفاده شد. در تمامی آزمایش ها از 3 تیمار دمایی 1±22، 1±27 و 1±33 درجه سانتی گراد استفاده گردید. نتایج نشان داد که تاثیر دما بر رشد رویشی و تولید سراتوالمین محسوس تر از اسپورزایی بود. جدایه های O. novo-ulmi در دمای 1±22 درجه سانتی گراد بیشترین رشد روزانه و تولید سراتوالمین را داشتند. بیشترین رشد روزانه و تولید سراتوالمین برای جدایه های O. ulmi نیز به ترتیب در دماهای 1±27 و 1±33 درجه سانتی گراد به دست آمد، اما بیشترین میزان اسپورزایی برای جدایه های هر گونه در دماهای مختلفی به وجود آمد. توانایی اسپورزایی عامل بیماری در دماهای مختلف با توجه به اهمیت انتشار آن به وسیله اسپور در داخل آوندهای چوبی درختان نارون می تواند قابل ملاحظه و بحث باشد.

  • ماشینهای کشاورزی
  • عباس روحانی صفحات 225-235

    هدف هر شرکت زراعی، رسیدن به بیشترین سود می‭باشد. یکی از عوامل موثر در دست یابی به این هدف، مدیریت جایگزینی ماشین‭های مختلف به ویژه تراکتور است. بنابراین باید بتوان هزینه های تعمیر و نگهداری تراکتور را با دقت بسیار بالای پیش‭بینی کرد. هدف از این تحقیق پیش‭بینی هزینه های تعمیر و نگهداری تراکتور با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی و روش رگرسیون و مقایسه عملکرد این دو تکنیک می‭باشد. در این مطالعه از داده های واقعی 60 تراکتور دو چرخ محرک موجود در کشت و صنعت آستان قدس رضوی در این مطالعه استفاده شده است. تحلیل رگرسیونی مجموعه داده ها در فاز آموزش انجام، و مدل های پلی نومیان درجه دوم، درجه سوم و مدل های توان ارزیابی شدند، که پلی نومیان درجه سوم براساس معنی داری ضرایب رگرسیون و ضریب تبیین به عنوان شکل تابعی انتخاب گردید. همچنین شبکه عصبی توسط الگوریتم یادگیری پس از انتشار با ضریب ممنتوم و تعداد گره ها در لایه مخفی متاثر از دقت پیش بینی هزینه است. در این بررسی مدل بهینه شبکه عصبی با ده نرون در لایه مخفی پیدا شد. به ترتیب مقادیر بهینه برای آهنگ یادگیری و ضریب 7/0 و 8/0 می باشند. عملکرد مدل شبکه عصبی و مدل رگرسیونی توسط مجموعه داده ها در فاز تست ارزیابی شدند. مدل بهینه شبکه عصبی قادر به پیش بینی مقادیر هزینه های تراکتور در فاز تست به ترتیب با متوسط قدرمطق درصد خطا و ریشه متوسط مربعات خطای کمتر از 82/2 درصد و 52/0 در مقابل 5/9 درصد و 39/1 برای مدل رگرسیونی بود.

    کلیدواژگان: شبکه عصبی، رگرسیون، هزینه تعمیر و نگهداری
  • محیط زیست
  • سیدمحمود عقیلی*، غلامرضا خوشفر، صادق صالحی صفحات 236-250

    هدف اصلی این پژوهش، پاسخ گویی به این پرسش های اساسی است که اولا؛ آیا رابطه ای بین سرمایه اجتماعی و ابعاد آن با رفتارهای زیست محیطی مسئولانه وجود دارد؟ ثانیا؛ رابطه بین سرمایه اجتماعی با رفتارهای زیست محیطی در مناطق مختلف جغرافیایی شمال کشور (استان های سه گانه گیلان، مازندران و گلستان) چگونه است؟ روش تحقیق از نوع پیمایشی بوده و نمونه آماری شامل 750 نفر از ساکنان مناطق شهری استان های گیلان، مازندران و گلستان است که به روش تصادفی طبقه ای متناسب نمونه گیری شده اند. ابزار این تحقیق پرسش نامه محقق ساخته بوده و یافته های پژوهش نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی با رفتارهای مسئولانه زیست محیطی ارتباط معنی داری وجود دارد. علاوه بر این بین عناصر عمده سرمایه اجتماعی با رفتارهای مسئولانه زیست محیطی نیز ارتباط معنی داری برقرار بوده و این روابط در مناطق مختلف جغرافیایی نیز متفاوت است. از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که برای ترویج و توسعه رفتارهای مسئولانه نسبت به محیط زیست باید سرمایه اجتماعی و ابعاد آن به ویژه اعتماد نهادی، عضویت در نهادهای مدنی و شبکه روابط بین گروهی تقویت شود.

    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، اعتماد، مشارکت، امنیت، رفتارهای زیست محیطی مسئولانه، شمال ایران
  • مهندسی آب و آبخیزداری
  • مهدی ذاکرنیا*، تیمور سهرابی، فریبرز عباسی، محمدرضا نیشابوری، مهدی شهابی فر صفحات 251-265

    در این تحقیق به بررسی نقش بخش های مختلف ریشه در جبران تنش رطوبتی خاک از طریق افزایش جذب آب در بخش های مرطوب خاک پرداخته شده است. چهار لایسیمتر از جنس PVC با قطر 25 و ارتفاع 100 سانتی متر انتخاب گردید. لایسیمترها با خاک لوم رسی که با لایه های شن و واکس به چهار لایه مجزا تقسیم شده بود، پر شد. آبیاری لایه های مورد نظر در لایسیمترها به طریق زیرسطحی و تنش رطوبتی در لایسیمترها با کاهش تعداد لایه های تحت آبیاری صورت پذیرفت. جلوگیری از تبادل رطوبت بین لایه های خاک در لایسیمترها، امکان محاسبه جذب آب در هر لایه و نقش واقعی ریشه ها در لایه های تحتانی در جذب آب به هنگام وقوع تنش رطوبتی در لایه های فوقانی را به وجود آورد. رطوبت در لایه های مختلف لایسیمترهای بالا به کمک دستگاه بازتاب سنجی زمانی (TDR)1، اندازه گیری شد. تغییرات حجم آب مخازن متصل به لایه ها و نیز تغییرات رطوبت در هر لایه معادل آب مصرفی هر لایه بود. معادله جذب آب در شرایط تنش آبی، با توسعه یک فاکتور برای جبران تنش اصلاح شد. در این فاکتور ضریبی به عنوان ضریب فعالیت گیاهی ریشه معرفی و به کمک معادله جبران تنش، مقدار این ضریب برای بخش های مختلف ریشه به هنگام وقوع تنش آبی در لایه های فوقانی ارزیابی شد. نتایج بیانگر آن بود که معادله جبران تنش ارایه شده در این تحقیق در بسیاری از حالات، مقادیر جذب را مناسب تر از معادله های موجود پیش بینی می نماید. مقدار فاکتور جبران تنش به ضریب فعالیت گیاهی جبران بستگی داشت که مقدار حداکثر این ضریب به روش معکوس از روی داده های جذب آب در لایسیمترهای مختلف تعیین شد. نتایج بیانگر آن بود که با شدت یافتن تنش (افزایش تعداد لایه های تحت تنش آبی) مقدار ضریب فعالیت گیاهی افزایش یافت (به ترتیب 1/1، 87/1، 23/2 و 38/2 در لایسیمترهای 1 تا 4). بنابراین با افزایش شدت تنش (افزایش تعداد لایه های تحت تنش) گیاه با افزایش ضریب فعالیت در ریشه های تحتانی، آب بیشتری را از آنجا جذب نمود.

    کلیدواژگان: آبیاری زیرسطحی، تنش آبی، جذب آب توسط ریشه، لایسیمتر
  • امیر احمد دهقانی*، محمد ابراهیم زنگانه، ابوالفضل مساعدی، نسرین کوهستانی صفحات 266-276

    در کشور ما اطلاعات دقیق و صحیح از فرسایش، انتقال رسوب و رسوب گذاری بسیار کم است و بین اندازه گیری ها و برآوردهای انجام شده نیز اختلاف زیادی مشاهده می شود. جوان بودن تحقیقات در این رشته و فقدان اندازه گیری های درازمدت رسوب، مانع از دست یابی به اعداد قابل اعتماد شده است. با توجه به اینکه در رودخانه ها همواره فرسایش و انتقال رسوب صورت می گیرد، بنابراین بررسی ظرفیت حمل رسوب جریان و مکانیسم انتقال رسوب در هیدرولیک رودخانه و مورفولوژی آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. پدیده انتقال رسوب از جمله فرآیندهای هیدرودینامیکی مهمی است که بسیاری از سازه های رودخانه ای و تاسیسات عمرانی را تحت تاثیر قرار می دهد و به عنوان یکی از بزرگ ترین مشکلات بهره برداری از منابع آب های سطحی در جهان مطرح می باشد. در این مقاله شبکه عصبی مصنوعی به صورت روشی موثر جهت تخمین مقدار رسوب معلق به کار گرفته شده است. دبی جریان مورد نظر همراه با دبی جریان روز قبل و وضعیت هیدروگراف (به لحاظ شاخه صعودی یا نزولی هیدروگراف) به عنوان پارامترهای ورودی و دبی بار معلق رسوب به عنوان پارامتر خروجی در نظر گرفته شد. در این تحقیق پس از طرح و آموزش شبکه، کاربرد این مدل هوشمند در برآورد رسوب برای رودخانه مادرسو (دوغ) در استان گلستان بررسی گردید و نتایج به دست آمده از آن با روش متداول منحنی سنجه رسوب مقایسه شد. نتایج نشان داد که شبکه عصبی مصنوعی با دقت بسیار مناسب و با اطمینان بیشتر (98/0=2R، 015/0RMSE= و 97/0NASH=) می تواند نسبت به روش منحنی سنجه با و بدون دسته بندی داده ها برای تخمین بار معلق رسوب مورد استفاده قرار گیرد.

    کلیدواژگان: بار معلق، شبکه های عصبی مصنوعی، منحنی سنجه رسوب، استان گلستان، رودخانه دوغ
  • ابوالفضل مساعدی، مهدیه مرعشی، غزاله کواکبی صفحات 277-290

    چکیده پدیده خشک سالی یکی از بلایای غیرقابل پیشگیری می باشد. این مساله اهمیت انجام دیده بانی به طور گسترده و ایجاد سیستم هشداردهنده خشک سالی را نشان می دهد. در این تحقیق، به منظور بررسی فراوانی وقوع خشک سالی از شاخص خشک سالی SPI ماهانه و سالانه استفاده شده است. به این منظور پس از اخذ آمار و اطلاعات بارندگی ایستگاه های باران سنجی مستقر در سطح استان گلستان و انجام آزمون های آماری لازم، از قبیل آزمون ایستایی داده ها، آزمون همگنی و آزمون داده پرت، آمار بارندگی ماهانه 26 ایستگاه در طول دوره آماری 30 ساله (از سال آبی 1356-1355 الی 1385-1384) مورد استفاده قرار گرفت. پس از آن با توجه به مقادیر SPI ماهانه و سالانه هر ایستگاه و در طول دوره آماری، وضعیت خشک سالی در هر ماه و هر سال مشخص گردید. آنگاه جدول های فراوانی وقوع خشک سالی در ایستگاه های منتخب تهیه شد. نتایج بررسی ها نشان می دهد که به طورکلی بیشترین فراوانی وضعیت رطوبتی (چه در دوره ماهانه و چه در دوره سالانه) در تمامی ایستگاه های مورد نظر در محدوده نرمال می باشد. ضمن آن که در همه سال ها و در تمامی 26 ایستگاه مورد بررسی، بیش از یک وضعیت رطوبتی حاکم بوده است. به عبارت دیگر هر ساله می بایست وضعیت های متفاوت رطوبتی در مناطق مختلف استان را انتظار داشت. بررسی نتایج فراوانی سالانه شرایط رطوبتی مختلف در ایستگاه های مورد مطالعه نشان می دهد که فراوانی سالانه وضعیت بسیار مرطوب و بسیار خشک در ایستگاه های کم باران بیشتر از ایستگاه های پرباران می باشد. در حالی که براساس شاخص SPI انتظار می رود که در همه مناطق این دو وضعیت با هم برابر باشند. از طرف دیگر فراوانی وضعیت مرطوب و خشک در ایستگاه های کم باران کمتر از ایستگاه های پرباران می باشد، در حالی که انتظار می رود براساس شاخص SPI این دو وضعیت در همه مناطق با هم برابر باشند.

    کلیدواژگان: خشک سالی، شاخص خشک سالی، SPI، فراوانی خشک سالی، استان گلستان
  • گزارش کوتاه
  • میترا حمزه لویی، حبیب الله میرزایی *، محمد قربانی صفحات 291-294

    چکیده جایگزینی شیرین کننده های استخراج شده از استویا به جای شکر در فرمولاسیون بیسکویت، علاوه بر اینکه موجب ایجاد طعم شیرین و خوشایندی در این محصول می گردد، از طریق کاهش اندیس پراکسید چربی استخراجی نیز موجب بهبود کیفیت و افزایش عمر ماندگاری محصول می شود. در این مطالعه گونه های ربادیانا، پیلوسا و اپاتوریا که به عنوان مهم ترین گونه های استویا شناخته شده اند، انتخاب گردیدند. نتایج نشان داد که عصاره استویا پیلوسا دارای قدرت آنتی اکسیدانی بیشتری بوده و موجب کاهش بیشتر اندیس پراکسید چربی می گردد. همچنین غلظت مورد مصرف ترکیبات شیرین کننده اثر مستقیم بر میزان خاصیت آنتی اکسیدانی آنها دارد.

    کلیدواژگان: استویا، بیسکویت رژیمی، آنتی اکسیدان، اندیس پراکسید
  • جلیل علوی صفحات 295-298

    چکیده در بررسی هایی که به منظور شناسایی فون بال ریشک داران سویا در استان گلستان طی سال های 1378 و 1379 به عمل آمد، در مجموع 14 گونه از 8 جنس و 3 خانواده شناسایی گردیدند. طبق نتایج این بررسی، Thrips tabaci با فراوانی نسبی 71 درصد و انبوهی نسبی 5/45 درصد به عنوان گونه غالب در مزارع سویای استان انتشار دارد.

    کلیدواژگان: بال ریشک داران، سویا، استان گلستان، ایران
  • اکبر یعقوبفر*، رحمت سمیعی، بهروز دستار، سعید زره داران، فریدون نیک نفس، وحید تقی زاده صفحات 299-301

    این آزمایش با استفاده از طرح کاملا تصادفی با روش فاکتوریل 2×2 که شامل 4 تیمار آزمایشی و 8 تکرار (25 قطعه در هر تکرار) و در مجموع تعداد 800 قطعه جوجه خروس گوشتی سویه تجاری راس 308 صورت گرفت. نتایج به دست آمده از آزمایش نشان داد که استفاده از جیره های غذایی پلت شده و با سطح حداکثر مواد مغذی و انرژی قابل متابولیسم سبب بهبود افزایش وزن زنده و عدم افزایش خوراک مصرفی و ضریب تبدیل خوراک نسبت به جیره های با سطح حداقل و به صورت آردی در جوجه های گوشتی می گردد که در این شرایط، استفاده بهینه از توان ژنتیکی جوجه های گوشتی به عمل آمد.

    کلیدواژگان: خوراک پلت و آردی، مواد مغذی، انرژی قابل متابولیسم، جوجه گوشتی
  • سارا شعیبی*، سعید نصرالله نژاد صفحه 302

    چکیده در سال های اخیر علایم مشکوک به بیماری های ویروسی در سطح وسیعی از مزارع جالیز استان گلستان مشاهده شده است. به این منظور در تابستان سال 1387 نمونه برداری های متوالی از بوته های جالیزی (کدو، هندوانه، خربزه و خیار) دارای علایمی از قبیل موزائیک، بدشکلی، تاولی شدن برگ و میوه به منظور شناسایی WMV به عمل آمد. برای شناسایی بیماری و تعیین پراکنش آن از روش سرولوژیکی DAS-ELISA استفاده شد. نتایج این تحقیق نشان داد که از 153 نمونه جمع آوری شده، تعداد 28 نمونه در واکنش DAS-ELISA مثبت و بقیه منفی بودند. در استان گلستان، خربزه (39 درصد) بیشترین درصد آلودگی به WMV و خیار (7 درصد) کمترین مقدار آلودگی را نشان داد. همچنین نتایج تعیین پراکنش ویروس موزائیک هندوانه در استان نشان داد بیشترین آلودگی مربوط به شهرستان بندرگز (40 درصد) و کمترین آن مربوط به شهرستان های گنبد و علی آباد (هر یک 7 درصد) بوده است. این اولین گزارش از وجود WMV در استان گلستان می باشد.

    کلیدواژگان: جالیز، WMV، DAS، ELISA، پراکنش
  • بخش انگلیسی
  • صفحه 1

    چکیده هدف اصلی این پژوهش، پاسخ گویی به این پرسش های اساسی است که اولا؛ آیا رابطه ای بین سرمایه اجتماعی و ابعاد آن با رفتارهای زیست محیطی مسئولانه وجود دارد؟ ثانیا؛ رابطه بین سرمایه اجتماعی با رفتارهای زیست محیطی در مناطق مختلف جغرافیایی شمال کشور (استان های سه گانه گیلان، مازندران و گلستان) چگونه است؟ روش تحقیق از نوع پیمایشی بوده و نمونه آماری شامل 750 نفر از ساکنان مناطق شهری استان های گیلان، مازندران و گلستان است که به روش تصادفی طبقه ای متناسب نمونه گیری شده اند. ابزار این تحقیق پرسش نامه محقق ساخته بوده و یافته های پژوهش نشان می دهد که بین سرمایه اجتماعی با رفتارهای مسئولانه زیست محیطی ارتباط معنی داری وجود دارد. علاوه بر این بین عناصر عمده سرمایه اجتماعی با رفتارهای مسئولانه زیست محیطی نیز ارتباط معنی داری برقرار بوده و این روابط در مناطق مختلف جغرافیایی نیز متفاوت است. از یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که برای ترویج و توسعه رفتارهای مسئولانه نسبت به محیط زیست باید سرمایه اجتماعی و ابعاد آن به ویژه اعتماد نهادی، عضویت در نهادهای مدنی و شبکه روابط بین گروهی تقویت شود.

|
  • M. Ghorbani, A. Darijani Pages 1-11

    Noting to the importance of enhancement of coefficient agricultural mechanization through investment in agricultural machinery, a study was conducted using survey data of 573 farmers in Khorasan Razavi province. We applied Tobit model and Heckman's two stage method in order to determine factors influencing investment and the amount of capital invested in agricultural machinery. Marginal effect of variables in Probit model showed that farmer’s experience and education levels, acreage, availability of bank credits, own capital, using chemical fertilizers and ownership had positive effect, but age, achievement to rental machinery had negative effect on investment in agricultural machinery. Meanwhile, the results of second stage of linear regression showed the farmer’s education and experience levels, using chemical fertilizers, family labor, acreage, cost of harvesting, own capital, availability of bank credits and ownership had positive effect, whereas age, using leguminous in crop pattern, and achievement to rental machinery had negative effect on the amount of capital invested in agricultural machinery. Keeping an eye on these findings, in order to improve the coefficient of mechanization, a policy package including farm machinery leasing through subsidized credit, establishment of agricultural mechanization bank, land consolidation, creation the sense of ownership and application of proper extension systems is suggested.

  • M.S. Olyaie, A. Rezvanfar, M. Akbari Pages 12-22

    The main purpose of this study was to investigate socio-economic factors affecting contribution of rural women and their impacts on family income in the Divandarreh County in Kurdistan Province of Iran. This applied research was done based on survey method. The statistical population includes all married women farmers (N=1770) living in the rural areas of Divandarreh County of Kurdistan. A sample of 177 women was selected by the use of “proportional stratified random sampling” method. A questionnaire was designed and employed to gather the required data. A panel of experts verified its content validity. A pilot study was initially conducted to determine the reliability of the questionnaire. The data were analyzed by SPSSwin11.5. The results showed that there was a significant and positive correlation between rural farmer's women contribution in family income and number of child, value of rural farmer's labor, level of participation in financial decision making of family, educational level, and social believes. The result of multiple regression showed that variables consisting number of child, value of women farmer's labor, participation in financial decision making of family, educational level, and social believes could explain 67% of the variation in the level of women farmer's sharing of family income. In addition, the results of path analysis showed that number of child a participation degree directly and value of rural farmer's labor, educational level and social believes were indirectly affected dependent variable.

  • A.Gh. Sharifzadeh, M. Sharifi Pages 23-33

    This survey research was conducted to investigate facilitative attitude of extension practitioners and analysis related influencing factors. The statistical population of the study consisted of 2961 extension practitioners working in different provincial extension deputies of ministry of Jihad-e-Agriculture. Using Cochran's formula, 232 extension practitioners were selected as sample using multi-stage method. Content validity of the questionnaire confirmed by a panel of Extension Experts and Faculty members of the University of Agricultural Extension and Education. Calculated Coronbach Alpha coefficient as indication of questionnaire’s reliability for scale of facilitative attitude was equal to 0/90. The data was analysis with SPSS software. According to research findings, the most of respondents (58%) have a fairly facilitative attitude. The result of the multivariate regression indicated that 50% of facilitative attitude as dependent variable variance explained by the five independents variables that involved in linear equation, including: field visits, taking course in facilitation field, collaboration in research-extension projects, job record, and record of membership in cooperatives and local organizations. Through a path analysis diagram, direct and indirect effects of these independent variables on facilitative attitude were indicated.

  • L. Salehi, Sh. Zarifian, A. Rezvanfar Pages 34-43

    The main purpose of this research was to analyze opinions of kiwifruit growers in west of Mazandaran province in respect to factors influencing on changing cropping pattern from Paddy and Citrus Culture to Kiwi fruit. The statistical population includes all 7867 Kiwi fruit growers living in village areas of west Mazandaran in Iran. A sample of 150 Kiwi fruit growers were selected by the use of “proportional random sampling” method. A questionnaire was used to collect data. Content validity of questionnaire was approved based on viewpoint of an expert panel. Cronbach's alpha was used to measure reliability of the index measuring factors influencing changing cropping pattern from paddy and citrus culture to kiwi fruit” that it,s extent was 0.90 and showed that mentioned variable had high reliability. According to factor analysis economic advantage, management of cultivation activities, accessibility credits facilities, compatibility with local agronomic culture conditions, irrigation management, labour and social pattern were recognized as the seven main factors that affect changing cropping pattern from paddy and citrus culture to kiwi fruit in the study area.

  • Gh.H. Alipour, B. Shabanpour, A. Shabani, M.R. Imanpour Pages 44-53

    In this study brine with light, moderate and heavy concentrations (10%, 18% and 26%) in two ambient and refrigerator temperatures (16 and 4 ˚C) were used for salting Mahi sefid. The fish was weighted at 8, 16, 24, 32, 40, 48, 56, 64 and 72 hours intervals after weighting and brining. The end of salting process determined with the cease of fish weight changes. Then the fish was smoked in a traditional smokehouse with cold-smoke and after that analyzed immediately. Experiments were carried out with factorial method in completely randomized design at significant level P<0.05. The results showed that counter-effect of brine concentration and temperature on content of total volatile basic nitrogen, tiobarbituric acid and quality score of taste was significant P<0.05. Comparison of averages showed that minimum contents of moisture, pH, peroxide value and total volatile basic nitrogen were in 26% brine concentration, that they were 46.21%, 6.70, 19.44 mmol o2/kg lipid and 72.33 mg per 100g sample respectively. Also maximum contents of ash, salt, fat in dry weight, protein in dry weight and tiobarbituric acid were in 26% brine concentration, that they were 13.09, 16.17, 6.23, 39.92 and 0.24 mg malondialdehyd per kg respectively. In sensory analysis smoked products that salted in 26% brine concentration had higher quality scores, in order to their quality score of taste became equivalent very good. In summary the smoked product that was salted in 26% brine concentration had better quality.

  • M. Gholizade, R. Ghorbani, A.R. Salman Mahini, A.M. Hajimoradloo, H. Rahmani, M. Mollaei Pages 54-63

    We investigated the morphology, age and growth of Capoeta capoeta gracilis in Zarrin-Gol Stream of the Golestan Province of Iran during October 2007. One hundred specimens of Capoeta capoeta gracilis were sampled for which the length range was measured to be between 39.9-149.8 mm. The 0+ year age group was the most frequent (59%) and the 3+-4+ age groups were the least frequent classes (1%). The longest specimen was 149.8 mm in total length. Fish in age group 0+ had significantly larger inter orbital eye length in comparison with the fish in age groups 1+ and 2+ (P<0.05). Fish in age group 2+ had significantly smaller head length and head height than the fish in age groups 0+ and 1+. Instantaneous growth of the fish at the age 3+ was very much lower the than the younger age groups. We determined a negative allometric power length-weight relationship for the species as W=0.00003×L2.822 (r2=0.91). The Von-Bertalanffy equation coefficients were determined at.

  • M.A. Jalali, A. Mohammadi Zarejabad, M.R. Imanpour, A. Borami Pages 64-72

    This experiment was carried out to examine the effect of temperature on egg incubation period, exogenous feeding onset, growth and survival of Persian sturgeon, Acipenser persicus larvae. Experiment was conducted in groups A, B and C at three ranges of temperature (14.5±0.6, 16.3±1.2 and 20.5±1.4 °C, respectively). After fertilization, eggs were placed in the incubation tanks with the same density. Larvae were fed with Artemia urmiana nauplii after absorption of yolk sac, from external feeding time to the fifteenth day after hatch. Data were analyzed at the end of the experiment. The least time for egg incubation was observed in group C (113/3 h). Fish weight was not statistically different on hatching time. But mean body weight was significantly different between groups at the external feeding time and on the 15th day after hatch. Fish in group C had the lowest and the highest weight on external feeding time and 15th day after hatch (38±0.1 and 95±7 mg, respectively). The period of internal feeding and initiation of external feeding was affected by temperature. The longest and the least time for exogenous feeding onset were observed in groups A and C (13.6 and 7.3 days, respectively). Growth parameters in group C were higher than the other treatments. Also, larvae in group B showed the highest survival. The results of this study showed that water temperature has important effect on hatching time, exogenous feeding time, growth factors and survival in Acipenser persicus larvae as increase of temperature caused to increase of growth and decrease in hatching time and exotic feeding onset time.

  • E. Ahmadifar, M.A. Jalali, M. Sudagar, Gh. Azari Takami, A. Mohammadi Zaraj Abad Pages 72-80

    A 60-day feeding trial was conducted to examine the effect of dietary Ergosan on growth performance, survival and blood cells changes in beluga, Huso huso juvenile. Ergosan as algal product containing 1% alginic acid supplemented at 0, 2, 4 and 6 g/kg diet (diets A, B, C and D, respectively). Each diet was fed to triplicate groups of Beluga with the initial body weight of 41.7±1.8 g at 10 days intervals (1-10th, 20-30th and 40-50th with non-supplemented diets and 10-20th, 30-40th and 50-60th with supplemented diets). Control group fed with non-supplemented diet during the experiment. Fish fed with respective diets based on 5% body weight. Water temperature was 24.3±2.3 °C. Photoperiod was adjusted at 13 Light /11 dark. Growth indices in the fish fed with supplemented diets were significantly higher than the control group (P<0.05). Feed conversion ratio (FCR) in the fish fed diets B, C and D were significantly better than the control group (P<0.05), while PER was not different among groups. Survival was not different among all the treatments (P>0.05). Also, use of Ergosan resulted in significance differences in lymphocyte percentage, while there were no statistically significant differences in hematocrit, monocyte and myelocyte percentages, hemoglobin concentration, number of erythrocytes, total leukocytes, mean corpuscular volume, mean corpuscular hemoglobin and mean corpuscular hemoglobin concentration. Neutrophils and eosinophils percentage in the control group was higher than the fish fed with supplemented diet (P<0.05). These results indicated that dietary Ergosan affect some growth and haematological parameters in great sturgeon, Huso huso juvenile.

  • F. Shaluei, A. Shabanei, M.R. Imanpour, B. Shabanpour, M. Baghfalaki Pages 81-88

    In this study effects of extenders on motility of spermatozoa (pooled semens from 3 male) of the ship sturgeon (Acipenser nudiventris) were investigated. Optimum ionic content (Na+, K+, Ca2+ and Mg2+), pH and buffer content (tris, tris-hcl, hepes) of activation solution as well as the optimum dilution rate and osmolality were determined. The results show optimum motility characteristics of spermatozoa in buffered solutions tris-hcl 30 mML-1 containing 12.5, 1, 7 and 15 mML-1 Na+, K+, Ca2+ and Mg2+, respectively, at dilution rate 1:100 and pH 8.5. At osmolalities of 68-94 mOsmol Kg-1 the spermatozoa motility was partly inhibited but the motility of A. nudiventris spermatozoa is inhibited by high osmotic pressure (133 mOsmol Kg-1 or more). The results of the present study demonstrated that various parameters such as ion concentration (Na+, K+, Ca2+ and Mg2+), osmotic pressure, pH, buffer content and dilution rate. affect the motility duration of ship sturgeon spermatozoa. K+ concentration in combination with osmotic pressure controlled spermatozoa motility in ship sturgeon. In conclusion Na+, Ca2+ and Mg2+ counter the inhibitory action of K+ and bivalent cations (Ca2+ and Mg2+) are more effective than Na+.

  • R. Patimar, A. Abdoli, B. Hasanzade Kiabi, S. Allahyari, M. Naderi Jelowdar Pages 89-98

    During the study, which was conducted to determine fish species diversity in coastal areas of the Gomishan wetland on the basis of twice per season from autumn 2006 to summer 2007, 13555 specimens belonging to 15 species and 8 families were caught. Total diversity and frequency of species and frequency of each species were different among the seasons. Atherina boyeri was dominant in spring, summer and winter, Gambusia holrooki in autumn. Alburnus albulnus had the lowest quantitative abundance in the study area. Out of six Gobiid fishes, Neogobius fluviatilis and Bentophilus stellatus showed the highest and the lowest abundance respectively. In the coastal areas of the Gomishan wetland, the highest Shanon and diversity indices were observed in winter, the highest richness index in spring and the highest evenness index in winter.

  • M. Kordjazi, M.R. Imanpoor, B. Shabanpoor Pages 99-107

    For evaluation of cultural common carp some water physicochemical aspect including ionic composition (Na+, K+, Ca2+ and Mg2+) and organic (total protein, glucose and cholesterol) and their correlations with heamatocrite indicator, growth and survive within 7 months on 15 ponds (10 hectar) in Dikjeh area of Gonbad in Golestan province in iran were investigated. The range of water ionic composition were included (0.99-26.30 Mmol/l) Na+, (0.60-14.20 Mmol/l) K+, (0.68-24.62 mgr/dl) Ca2+ and (0.87-12 mgr/dl) Mg2+, also the ranges of water organic composition were measured (0.2-0.73 gr/dl) total protein, (0.86-85.41 mgr/dl) cholesterol and (0.68-105.8 mgr/dl) glucose. The results of pearson were showed that there were significant correlation between water Mg2+ with length, weight (P<0.01) and fish biomass (P<0.05), Ca2+ with weight and fish biomass (P<0.05), Na+ with length and weight of fish (P<0.01), K+ with fish biomass (P<0.05), total protein with length, weight (P<0.01) and fish biomass (P<0.05), cholesterol with heamatocrite (P<0.05) and water glucose with length (P<0.05) and weight of fish (P<0.01). So, between water ionic and nonionic parameters with growth and survive significant correlation was showed. There for with management and regulation this factors in suitable culture range are caused growth and survival increasing in common carp.

  • M. Nemati, B. Shabanpour, A. Shabani, M. Gholizadeh Pages 108-117

    In this study, fish burgers of fish surimi from carp (Cyprinus carpio) were investigated for quality changes during refrigerated storage. Proximate composition (moisture, fat, protein content) and chemical quality parameters (peroxide value, thiobarbitoric acid, free fatty acid and heme iron) of fish burgers were studied for a period of 30 days. Sensory evaluations (appearance, odor, flavor, texture and general acceptance) were carried out for several times throughout the experiment. For the samples stored in refrigerate peroxide value, thiobarbitoric acid, free fatty acid increased while heme iron decreased. Sensory evaluation indicated excellent-to-good attributes at 5 days and good-to-acceptable at 8 days. Based on this assessment, 8 days is determinated to be the shelf life of fish burgers stored in refrigerated.

  • A.M. Gharehbash, T. Ghoorchi, S. Hassani, N.M. Torbati-Nejad, H. Mansuri Pages 118-125

    An experiment was carried out to compare the effects of ewe milk with commercial milk replacer and starter dirt with different levels of concentrate on the growth, feed intake and rumen development of suckling lambs. Thirty Dalagh breed male lambs were separated from their mothers at 3±1 days of age divided into 6 groups (5 lambs per treatment) and were fed with 6 treatments for 90 days age. Treatment consisted of 2 fluid feed (ewe milk and milk replacer) and 3 starter diets (diet 1: 100% concentrate, 2: 67% concentrate and 33% alfalfa hay, 3: 33% concentrate and 67% alfalfa hay). Lambs were fed ewe milk or milk replacer in 2 per day and starter diet 3 per day and their intake were measured. Data were analyzed as a randomized completely blocks design according to 2×3 factorial method. The end of experiment 18 lambs (3 per treatment) were slaughtered, stomach harvested, emptied, washed with water and rumen development characteristics were measured. Data for growth, feed intake, rumen development parameters were analyzed as a randomized completely block according to 2*3 factorial design. Results showed the average of daily weight gain (ADG), dry matter intake, feed efficiency, ratio rumen weight to stomach weight (percent) and rumen wall thickness (RWT) in lambs fed ewe milk and milk replacer did not show significant differences, but means of papillae length (PL), papillae width (PW) and papillae density (PC), were differences statically significant and higher on lambs fed ewe milk (P<0.01). Feeding starter diets affected on ADG (P<0.05), PL, PW, RWT and PC (P<0.01) and higher on lambs fed starter diet with 100% concentrate. This experiment demonstrated that lambs could be reared with milk replacer, without any problem on the growth, feed intake and rumen development. Feeding starter diet with high levels of concentrate on suckling lambs resulted in high growth and good rumen development.

  • S. Hassani, H. Deltang Sefidsanghi, A. Rashidi, M. Ahani Azari Pages 126-132

    Data collected of lambs born from 1982 to 2006 in herd number one of Baluchi Sheep of Mashad Abbass Abad Sheep breeding station were used for the analysis. Animal breeding values were predicted using univariate analysis based on animal model. Genetic, phenotypic and environmental trends were estimated by regression of mean breeding value, mean phenotypic value and difference between phenotypic and breeding values on year, respectively. Total genetic progress of 22 years for birth weight (BW) and 24 years for weaning weight (WW), 6-month weight (6W), 9-month weight (9W) and 12-month weigh were 0.011, 1.488, 2.066, 2.062 and 2.034 kg, respectively. Genetic trend for BW, WW, 6W, 9W and 12W were 0.7±0.06, 55±1, 72±2, 77±2 and 88±3 gr per year, respectively. The phenotypic trends for BW, WW, 6W, 9W and 12W were 4±1, 3±9, -11±11, 15±11 and 118±14 gr per year and environmental trends estimates for respective weights were 3±1, -52±8, -83±9, -62±9 and 29±12 gr per year, respectively.

  • F. Samadi Pages 133-140

    At this study, the possibility of barely grain substitution with crude olive cake in Dalagh lamb fattening was investigated. 28 male Dalagh lambs with mean initial live weight of 30±1.1 kg were allocated into four groups with 7 lambs each in a completely randomized design. Lambs were fed four different rations for 93 days. The first group (control) was fed a commercial concentrate, but the second, third and fourth groups were fed a concentrate that barely grain was replaced by olive cake at 33, 66 and 100 per cent, respectively. Rations were similar in nutrient. At the end of experiment, five lambs from each treatment for the study of some carcass characteristics were slaughtered. The final live weight, dry matter intake, daily gain, feed conversion, hot and cold carcasses weight differed significantly between treatments (P<0.05). The results showed that the high level of olive cake inclusion (100 percent substitution) decreased (P<0.05) dry matter intake and also feed conversion and consequently resulted in low daily gain, final weight and carcass weight. The medium level of olive cake inclusion (33 and 66 percent) resulted in a significantly higher (P<0.05) feed conversion and daily gain compared to the control. There were no differences among groups in percentage of hot and cold carcasses, hand weight, fat-tail weight and fat-tail percentage. Feed cost per kg based on dry matter for diets 1 to 4 was 1010, 962, 905 and 859 Rials, respectively. In addition, feed cost per each kg carcass with considering daily gain and carcass performance for diets 1 to 4 was 20804, 15182, 15172 and 20840 Rials, respectively. The results of this study suggested the possibility of administration of up to 66 percent of olive cake to the concentrate for lamb fattening, considering the positive effects on the feed conversion, daily gain and carcass weight and also reducing production cost.

  • M. Lotfan, K. Nazer Adl, Y. Ebrahim Nezhad, M. Moghaddam Pages 141-152

    The present study aims to investigate the effects of different sources and levels of prebiotics (Aspergillus Meal, Mannan Oligosaccharide) in broiler chickens diets on the growth performance such as feed consumption, weight gain, feed conversion and carcass composition such as the percent by weight of edible and inedible parts on the basis of bird’s live weight. At the beginning of the study 280 day-old male broiler chickens Ross 308 were allocated to seven treatments and four replications in a randomized complete block design. Treatments were 1) 0%, 2) 0.10% AM in the starter period and 0.05% in the grower-finisher period, 3) 0.20% AM in the starter period and 0.10% in the grower-finisher period, 4) 0.30% AM in the starter period and 0.15% in the grower- finisher period, 5) 0.10% MOS in the starter period and 0.05% in the grower-finisher period, 6) 0.20% MOS in the starter period and 0.10% in the grower-finisher period and 7) 0.30% MOS in the starter period and 0.15% in the grower-finisher period. Sources of AM prebiotics had higher feed consumption than Sources of MOS prebiotics in the starter period (P<0.05). AM prebiotics had higher weight gain than MOS prebiotics in the finisher period (P<0.05). AM prebiotics had a better feed conversion than MOS prebiotics in the finisher period (P<0.05). The prebiotics levels and sources of prebiotics did not influence the percentages of net carcass, intestines, breast and thighs but MOS prebiotics had a higher level of liver percent than AM prebiotics (P<0.05). Control treatments had a lower abdominal fat than other treatments (P<0.05). On the whole, Sources of AM prebiotics, showed a better performance than sources of MOS prebiotics.

  • A. Farhadi, H. Sayahzadeh, A.R. Jafari-Arvari Pages 153-165

    An experiment was conducted to evaluate the effect of enzyme on performance and carcass quality of Arian chicks. The broiler diets were based on corn, barley and wheat. Seven hundred twenty straight run broilers were randomly allocated to 8 dietary treatments in a CRD design with 3 replicates and 30 birds per each. The experimental diets were based on corn, corn with enzyme, barley with enzyme, wheat with enzyme, corn and barley with enzyme, corn and wheat with enzyme, barley and wheat with enzyme, corn, barley and wheat with enzyme. Birds received feed and water ad libitum throughout the experiment. Body weight, feed intake, feed conversion ratio and mortality were measured at the end of starter, grower and finisher periods. Carcass characteristics, digestive tract weight and length were determined at the end of the experiment. The results of this experiment showed the significant differences in body weight and feed intake at all periods (P<0.05). Feed conversion ratio was significantly affected in starter and grower periods (P<0.05). Breast meat and thigh yield did not differ but carcass yield was significantly different between barley with enzyme and corn and barley with enzyme treatments and livability was significantly different between corn and wheat with enzyme and corn, wheat and barley with enzyme treatments (P<0.05). The gizzard, liver, pancreas and abdominal fat proportion to live body weight were not different among treatments. Duodenum, jejunum and ileum weight but not length were significantly different among treatments (P<0.05). The result gives an impression that adding enzymes to these cereals has been shown to improve performance to levels at least as high as those obtained with corn based diet. It is indicated that the negative effects of anti-nutritive factors in the diets on the performance of broiler were overcome by addition of enzymes.

  • Z. Karimi Pages 166-176

    In this survey was determined medicinal, pastural and rare plants species of Astaneh Mianband, Located in Damghan. Analyses of the flora of this region show that, there are 242 vascular plants species in 38 plant family. The results of this study show that, in total, about 93 medicinal and 149 pastural plant species into 141 Hemicryptophyte, 30 Chamephyte, 40 Therophyte, 31 Phanerophyte and Nano phanerophyte exist in this area. From the view point of regional elements plants of This region include 3.8% cosmopolitan, 17% Euro-Siberian and Irano-Turanian and Mediterranean, 1.45% Euro-Siberian and Irano-Turanian and Saharo-Sindian, 9.7% Irano-Turanian and Mediterranean, 10.2% Irano-Turanian and Saharo-Sindian, 2.42% Euro-Siberian and Irano-Turanian and Mediterranean and Saharo-Sindian, 3.8% Irano-Turanian and Mediterranean and Saharo-Sindian, 19.4% Euro-Siberian and Irano-Turanian, 28.6% Irano-Turanian, 1% Euro-Siberian, 1.63% Saharo-Sindian and 1% Mediterranean determined. Furthermore, threatened species have been analysed according to the IUCN criteria. The most important criteria for determination of the rare species categories have been evaluated. On the basis of this study, four categories of rare species so called endangered, Vulnerable, lower risk and data deficient are determined and list of these species have been presented, this study show that, there are in total, 47 threatened plant species in this area.

  • A. Sepehri, R. Khalifehzadeh Pages 177-185

    watering points are from the most effective factors that influence grazing distribution in rangelands. Where other limiting factors such as slope, height and soil have no variation, forages utilization by livestock is limited by distance from watering points. In this research, the effects of livestock overgrazing on vegetation of a critical area around livestock watering point were investigated in a flat and arid rangelands in Chahe-Nou of Damghan, Iran. In ordet to determine of degraded area around watering points, the importance value of two species of Peganum harmala and Artemisia sieberi in 8 geographic directions were analysed by using ANOVA and Duncan's multiple range test. The association of two species of Pe.ha and Ar.si was studied using Chi-squer test. Transects of 1.5 km were laid out in 8 geographic directions around watering point and samples were taken systematically. Each 100 m of one transect was considered as block. In each block, four quadrats of 4 m2 were plotted to measure canopy cover percentage, density and frequency of both species. Results showed that importance value of Pe.ha was not significant for all transects (P>0.05) but the importance value of Ar.si was significant (P<0.05). There were negative association between the two important species of Pe.ha and Ar.si. It can be concluded that the intensity of grazing was concentrated within 500 meters around watering point which can be considered as critical zone. The results also showed negative impact of overgrazing on vegetation structure, which may indicate the necessity for a monitoring program livestock grazing and watering points in these rangelands.

  • Z. Karimi Pages 186-200

    Acer L. or Maple belongs to Aceraceae or Sapindaceae. A. sacharum is potentially valuable as a source of sugar and the other species in this family are used in wood industrial products. Despite its economic importance, it constitutes species that raise many taxonomic and evolutionary questions. The systematic of this assemblage are further complicated by the fact that generic and specific circumscription within the family is considered to be highly artificial by many taxonomists with species delimitation primarily due to lack of enough morphological traits. Presence of unidentified and hybrid species, numerous synonymous and influences of environmental changes on morphological traits, as well as usage of different diagnostic characters for species identification, leaf polymorphism, have further complicated the confusion over species grouping in this genus. This work was initiated with the objective of morphology to: Identify taxa and establish their relationship and compare these results and data with other researches. Thus, we observed 63 morphological reproductive and vegetative characters from stem, leaf, flower and fruit and cluster analysis (Bray-curtis distance and single linkage) was done. Results showed that A. platinum and A.cappaducicum had the most similarities. Ordination analysis (Principle coordinate analysis) showed that Acer species distinct from other species (Koelreutaria paniculata Laxm, Dodonea viscosa (L) Jacq. based on first coordinate. These findings are consistent with earlier phyllogenetic and rRNA in several studies. Also A.negundo distinctness from other species at the first of cluster showed it is the basic species and this regard has opined by other phyllogenetic studies.

  • T. Ebrahimi, M. Khomeiri, Y. Maghsoudlou, M. Ahmadi Golsefidi Pages 201-207

    Peanut (Arachis hypogaea), is one of the most susceptible host crops to Aspergillus flavus invasion. In order to find of relation between chemical compositions of peanut with its resistance to Aspergillus flavus, four different peanut cultivars namely Goli, Mahalli, India and China were collected from Golestan province. After measurment of chemical compositions, for each 20 g antisepticised peanut, 2×106 cfu∕ml Aspergillus flavus spore were added and were placed in the incubator for 8 day at 26 °C. The values for the chemical composition of peanuts are as follow: moisture: 3.33-3.56%, protein: 20.02-24.28%, lipids: 44.77-55.26%, oleic acid: 43/16-59/33%, linoleic acid: 25/19- 36/84% Ash: 1.98-2.43% and sugar: 3.56-4.53%. Goli and Mahalli had the least whereas India and China had the greatest susceptibility to the A. flavus in the end of 8th of incubation, respectively. Furthermore, it was observed that Goli cultivar had least whereas India cultivar had greatest rate of aflatoxin B1 production, respectively. There was a significant correlation between the fungus growth rate and chemical composition of peanut, with the increase in resistance, protein and oleic acid content increased and fat and linoleic acid content decreased significantly. Content of Ash and sugar did not show positive relationship with the resistance to Aspergillus flavus.

  • M. Ebrahim-Rezagah, M. Kashaninejad, H. Mirzaei, M. Khomeiri Pages 208-216

    Button mushroom (Agaricus bisporus) is the most widely cultivated and consumed mushroom in the world but preservation methods are necessary to extend shelf life of fresh mushroom. Drying is one of the most important methods to increase the shelf life of high moisture products. Since mushrooms are very sensitive to temperature, choosing a proper drying method is very important. In this study the effect of osmotic dehydration in different concentrations (10, 20, 30 and 40% w/w) of sucrose solutions, temperatures (30, 40, 50 and 60 C) and different mushroom-solution ratio (1:10, 1:15 and 1:25) on kinetics properties of mushroom slices during 5 hours was studied. The results showed that the moisture content of samples decreased with increasing of temperature and sucrose concentration, while Brix increased. Depending on applied treatments, final moisture content and Brix of mushroom slices after osmotic process were in the range of 47.6-87.9% and 7.4-46.7 respectively. Kinetics curves of moisture content and Brix were also obtained during osmotic dehydration process. It was also observed that concentration of osmotic solution is the only effective factor on rehydration ratio of dried mushroom slices.Keywords: Button mushroom; Osmotic dehydration; Brix; Rehydration

  • M.M. Iraqi, K. Rahnama, M. Mostafa Pages 217-224

    Temperature is one of the most important environmental factors affecting physiological characteristics of fungi. Effect of temperature on growth, spore and Cerato-ulmin production of Ophiostoma ulmi (4 isolates) and O. novo-ulmi (6 isolates), causal agents of Dutch elm disease, was studied. MEA 2% was used to estimate rate of daily growth and Zentmyer`s liquid medium was used to estimate spore and Cerato-ulmin production rates. Each experiment was carried out in 3 treatments of temperature including 22±1, 27±1 and 33±1 °C. The results showed that effect of temperature on growth and Cerato-ulmin production was more perceptible than spore production. The O. novo-ulmi isolates had the most daily growth and Cerato-ulmin production in 22±1 °C. For the O. ulmi isolates, the most daily growth and Cerato-ulmin production were recorded in 27±1 and 33±1 °C, respectively. However, the most spore production for each of the isolates of two species occurred in different temperatures. Spore-production ability of causal agent, with regard to importance of its spread by spore within xylem vessels of elm trees, could be considerable and discussable.

  • A. Rohani, I. Ranjbar, Y. Ajabshir, M.H. Abbaspour-Fard, M. Valizadeh Pages 225-235

    The highest profit is the ultimate goal of any farming firm. The management of machine replacement (specifically tractor) is one of the most critical factors for achieving this goal. Therefore, accurate prediction of tractor repair and maintenance costs is a must. The objective of this research was to predict tractor repair and maintenance costs using neural network and regression methods and comparing their performance for these predictions. The study was conducted using empirical data on 60 two-wheel drive tractors from Astan Ghodse Razavi agro-industry. The results indicated that both neural network and regression models have high rather accurate prediction of repair cost but the performance of regression model in comparison with neural network model for prediction of oil and fuel costs was very low with much less accuracy.

  • S.M. Aghili, Gh.R. Khoshfar, S. Salehi Pages 236-250

    This main purpose of this paper is to response to these questions: First; whether is relationship between social capital and environmental responsible behaviours? It also tries to answer the question of “what is the relationship between social capital and environmental responsible behaviours regarding to three different geographical places (i.e. Gilan,Mazandarn and Golestan). The study was carried out by survey method and 750 urban citizens (of Gilan, Mazandaran and Golestan) have been selected as sample of the study. Proportionate stratified random sampling method was used to select the samples. Questionnaire was the main instrument for data collection which has designed by the Researchers. The survey results a significant relationship between social capital and environmental responsible behaviours. It also indicates that there is a significant relationship between main elements of the social capital and environmental responsible behaviours. Consistence with previous research, the relationship between social capital and environmental responsible behaviours varies geographically. The results of the research can be applied for promotion and development of environmental responsible behaviours and this requires improving social capital and it's dimensions like Trust, Participation in local community and increase the network relationship between social groups first.

  • M. Zakerinia, T. Sohrabi, F. Abbasi, M.R. Neyshaboori, M. Shahabifar Pages 251-265

    In this study, with measuring water uptake in different soil layers, the role of different parts of root system in crop water supply during water stress conditions is characterized. Four cylindrical lysimeters with 25 cm diameter and 100 cm height were filled with clay loam soil. Soil columns were separated to 4 layers with 3 cm sand layers. Subsurface irrigation was applied with water stress patterns (decreasing number of layers which were irrigated from subsurface). Sand layers in each column which were preventing soil moisture exchange, could characterize the real role of each sub-layer root in water uptake when surface layers were under water stress. In this study root water uptake equation is corrected for water stress condition with presenting a compensation factor. With this corrected equation root water uptake in soil layers under water stress condition is investigated. The results showed that corrected equation determined root water uptake better than other equations in some conditions. Compensation factor is dependent on a plant factor (), that was determined with inverse optimization technique from root water uptake data in each lysimeter (it is calculated as 1.1, 1.87, 2.23 and 2.38 for lysimeters 1, 2, 3 and 4, respectively). This factor increased with increasing water stress severity.

  • A.A. Dehghani,  M.E. Zanganeh,  A. Mosaedi, N. Kohestani Pages 266-276

    There is a lack of information about erosion, sediment transport and sedimentation in our country and usually there is a significant difference between computed and measured data. Due to this fact that the rivers always is under erosion, the study of sediment transport is very important in river hydraulic and geomorphology. Sediment transport phenomenon is one of the important processes which influence many of the hydraulic and river structures, and one of the biggest problems for using water recourses in the world. In this study, artificial neural network was used as an effective way in order to estimate suspended sediment load in Doogh river in Golestan province. The flow discharge in present day, past day and hydrograph situation were used as input parameters, while the suspended sediment load was used as output parameter. The MLP neural network with tangent sigmoid activation function was used for training the network. The results show that the artificial neural networks estimate the suspended sediment load more accurately (R2=0.98, RMSE=0.015, NASH=0.97) than available method such as rating curve method with and without data classification.

  • A. Mosaedi, M. Marashi, Gh. Kavakebi Pages 277-290

    Drought is one of the natural phenomenons that its prevention is not possible yet. This problem shows the importance of drought monitoring and creating a drought warning system. In this research to investigate drought frequency the Standardized Precipitation Index (SPI) for monthly and yearly periods were applied. For this reason, the precipitation data of meteorological stations of Golestan province were obtained from the authority. After some statistical tests such as: homogeneity and outlier test, monthly precipitation data of 26 stations for 30 years period (from 1976-77 to 2005-06) were selected. The SPI values for any months and any years were calculated and the drought situations were determined. The results show that in all periods and all stations the normal category has the heist frequency. Meantime, in any time periods there were more than one drought situations in the province. Moreover, the results show that the frequency of extreme events (sever drought and sever wet condition) in the semi-arid regions of the province is higher than humid regions. While, according to the SPI index these frequencies should be the same for all regions. On the other hand side, the frequency of wet and dry conditions (not extreme events) for the arid regions of the province is less than humid regions. Whereas, according to the SPI categories these frequencies should be the same for all regions.

  • J. Alavi Pages 295-298

    During 1999-2001, a faunistic study was carried out in order to collect and identify the thrips species on soybean fields in Golestan province, northern Iran. A total of 14 species in 8 genera belonging to 3 families were identified. Thrips tabaci with 71% relative abundance and 45.5% relative frequency was the predominant species that is distributed in all of the soybean fields of Golestan province.

  • A. Yaghobfar, R. Samiei, B. Dastar, S. Zerehdaran, F. Niknafs, V. Taghizadeh Pages 299-301

    This experiment was conducted in order to compare the effect of feed form (pellet vs. mash), dietary nutrient density and metabolizable energy (min vs. max requirement) on performance of broiler chicks. For this purpose, growth response of eight hundred Ross 308 male broiler chicks was evaluated in a completely randomized design with a factorial 2×2 arrangement (2 factors including pelleted form and dietary nutrient density each at two levels), and eight replicates for each treatment. A number of 25 birds were allocated to each treatment. Results of this experiment showed that high level of nutrient and metabolizable energy density and also feed pelleting significantly increased weight gain (P<0.05). Feed dietary nutrient and metabolizable energy density affected feed intake in the first and third week of ages (P<0.05). Increasing of dietary nutrient density did not affect feed conversion ratio, but pelleted form of feed significantly improved feed conversion ratio during whole period of experiment (P<0.05). Birds fed with pelleted diet had higher mortality than those fed with mash diet. Dietary nutrient density had no effect on meat yield cost, but pelleted of feed resulted in decrease of meat yield cost. The result of experiment showed that feeding birds with pelleted diet and high level of nutrient and metabolizable energy would improve performance of broiler chickens.

  • S. Shoeibi, S.Nasrollanezhad Page 302

    In recent years, doubtful symptoms of virus diseases had been seen in extensive cucurbit fields of Golestan province. Therefore in summer of 2007 sampling of cucurbit plants (pumpkin, watermelon, melon and cucumber) with symptoms of mosaic, deformation, blistering of leaf and fruit for the identification of WMV was down. For the disease identification and its distribution, serological method DAS-ELISA was used. This research results showed that 28 of 153 collected samples, in DAS-ELISA reaction, were positive and other were negative. The most of percentage of WMV contamination have been seen in Golestan province in melon (39%) and the least was in cucumber (7%). Also the results of warermelon mosaic virus distribution in province showed that the most contamination was related to Bandar Gaz (40%) and the least related to Gonbad and Aliabad (7% in any one). This is the first report of WMV existence in Golestan province.