فهرست مطالب

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال سیزدهم شماره 1 (پیاپی 25، بهار و تابستان 1384)

  • تاریخ انتشار: 1384/01/15
  • تعداد عناوین: 14
|
  • صدرالدین امینی، غلامرضا فتوحی راد * صفحه 3

    مجموعه افیولیتی شرق بیرجند شامل سنگ های مختلف یک توالی افیولیتی کامل است. سه گروه از آمفیبولها در متابازیت های این مجموعه افیولیتی وجود دارند که عبارتند از: آمفیبولهای کلسیک مانند اکتینولیت ترمولیت و منیزیوهورنبلند، آمفیبولهای کلسیک سدیک مانند وینچیت و باروئیزیت، و نیز آمفیبولهای سدیک مانند گلوکوفان، منیزیو ریبکیت و فروگلوکوفان. مطالعات سنگ شناختی، نتایج ژئوترموبارومتری و ترکیب کانی ها مخصوصا آمفیبولها و به ویژه تغییرات ترکیب شیمیایی آمفیبولهای مذکور در مجموعه کانیایی رخساره های مختلف دگرگونی در متابازیت های مختلف و گاه در یک متابازیت، و یا به عبارت بهتر تغییرات ترکیب آمفیبول در هر تک نمونه از متابازیت ها از مرکز به حاشیه یا بر عکس، به روشنی حاکی از تغییرات فشار دمای متابازیت ها در مراحل تکاملی مختلف و نشان دهنده فرایند فرورانش و راندگی اعمال شده در منطقه مورد مطالعه در شرق ایران است.

    کلیدواژگان: مجموعه افیولیتی، متابازیت، فرورانش و راندگی، آمفیبول، ژئوترموبارومتری، بیرجند
  • محمدحسین حبیبی، شهرام تنگستانی نژاد، عبدالله فلاح شجاعی صفحه 19
    در این کار پژوهشی نخست لیگاند N (2-کلرو فنیل) 4- نیترو تیوبنزآمید (1) سنتز شد سپس1 میلی مول اکسیدجیوه(II) به محلول حاوی 1 میلی مول لیگاند (1) در کلرفرم اضافه شد، بعد از 90 دقیقه، مخلوط از میان celite یا BaS عبور داده شد تا ترکیبهای جیوه(II) واکنش نداده خارج شوند. بلورها با تبخیر آهسته حلال با بازده 87% به دست می آیند و در خلا خشک می شوند. ساختار بلوری کمپلکس بیسN]-(2-کلرو فنیل) 4- نیترو تیوبنزآمیداتو[جیوه(II) با استفاده از پراش پرتو X تعیین شد. بلورهای کمپلکس در یک یاخته یکه تک میل متبلور شده اند. پارامترهای شبکه آن Å (9)2822/8 a =، Å (9) 2907/12b =، Å (13) 1243/13 c =، o(5) 72998 β = و 2Z = و گروه فضایی آن P/c است. پیوند S-Hg-S خطی بوده و زاویه آن o180 است.
    کلیدواژگان: پراش سنجی پرتو X، ساختار بلوری و مولکولی، کمپلکس جیوه(II)، تیو بنزآمید
  • مجید قادری، زهره فردین دوست، جیسون هرین صفحه 29
    دو نوع کانه زایی تنگستن در جنوب غرب آستانه اراک شناسایی شده است: 1- نوع استراتاباند در بامسر با سنگ میزبان کالک شیست و توف سیلیسی، 2- نوع با رگه کوارتز- تورمالین در نظام آباد، روشت و فیزانه با سنگ میزبان کوارتزدیوریت- گرانودیوریت که در هر دو نوع شئلیت کانه اصلی تنگستن است. به طور کلی دو نوع REEN در شئلیت های ناحیه دیده می شوند: نوع نظام آباد، روشت و فیزانه که شکل خمیده داشته و از بدون آنومالی Eu تا دارای آنومالی به شدت منفی Eu تغییر می کنند و Na و ΣREE بالایی دارند. این نمونه ها از HREE غنی شده اند. نوع REEN بامسر دارای Na و ΣREE پائین تر، با شکل مسطح تر و آنومالی مثبت کوچک تا بزرگEu است. نمونه های شئلیت بامسر از LREE غنی شده اند. وجود کانی های با دمای بالا، بافت های ناآمیخته ونیز مواد آلی و بخش های گرافیتی در REE، موجب شده اند تا کانه زایی هر دو نوع در محیط احیا و دمای بالا رخ دهد ولی تفاوتهایی از نظر فرایندهای کنترل کننده REEها دارند. در بامسر جذب سطحی و در نظام آباد، روشت و فیزانه سازوکار اختلاط کمپلکس ها، کنترل کننده REEها هستند. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که خاستگاه REE شئلیت ها و در نتیجه خاستگاه تنگستن، در مناطق کانی سازی شده بامسر، نظام آباد، روشت و فیزانه یکسان بوده و اختلافات موجود در ΣREE، ناشی از تاثیر سنگهای میزبان مناطق کانه سازی نوع رگه ای است.
    کلیدواژگان: عناصر نادر خاکی، شئلیت، استراتاباند، رگه کوارتز، تورمالین، اراک
  • فریبرز مسعودی، بهزاد مهرابی، فرانک فرازدل صفحه 43
    در حاشیه توده نفوذی قهرود در جنوب کاشان، رخنمونهایی از اسکارن دیده می شود که در برخی از آنها بلورهای گارنت ساختمان منطقه ای واضحی را نشان می دهند. به منظور تعیین نوع ساختمان منطقه ای در این گارنتها بررسی نقطه ای SEM از مرکز به سمت حاشیه بلور انجام شد. نتایج حاصل نشان داد که گارنتها متعلق به سری گراندیت (گروسولار- آندرادیت) و ناحیه بندی در آنها نوسانی و پیچیده است. چگونگی تغییر عناصر Al و Feاز مرکز به سمت حاشیه گویای آن است که نوسان از مرکز تا حاشیه بلور در میزان دو عضو انتهایی گروسولار و آندرادیت در سری محلول جامد گراندیت رخ داده است، لذا ساختمان منطقه ای گارنتها هنگام رشد بلور به وجود آمده و فرایند نشر در تشکیل آنها نقشی نداشته است. با این وجود ترکیب گارنت در حوالی برخی از شکستگی ها متفاوت بوده و این تفاوت در تصویر BSE کانی دیده می شود. لذا ساختمان منطقه ای ایجادشده در اثر نشت آبگونها در کانی به صورت موضعی به هم خورده است. الگوی تغییرات XGrs از مرکز به حاشیه بلور نشان می-دهد که عامل اصلی ایجاد ساختمان منطقه ای نوسانی در گارنتهای منطقه، ناآمیختگی در سیستم دوتایی گروسولار آندرادیت بوده که با تغییر در ترکیب آبگونهای گرمابی ادامه یافته است. حفظ ساختمان منطقه ای گارنت در مقیاس چند میکرون و وجود مرزهای ناگهانی در تغییر ترکیب شیمیایی بلورهای گارنت نشان دهنده آن است که اسکارنهای منطقه پس از تشکیل، تحت تاثیر گرادیان گرمایی بعدی، مانند دگرگونی ناحیه ای، که باعث ایجاد نشر و از بین رفتن ساختمان منطقه ای شود، قرار نگرفته اند.
    کلیدواژگان: اسکارن، گارنت، ساختمان منطقه ای، توده نفوذی قهرود
  • محمد رهگشای، ایمان منصف، هادی شفایی مقدم صفحه 61
    در مجموعه افیولیتی خوی (شمال غرب ایران) سه نوع کوارتزیت به همراه رگه های سیلیسی قابل تشخیص اند: کوارتزیت های توده ای، رگه های سیلیسی موجود در آمفیبولیت ها و رگه های سیلیسی موجود در چرت های رادیولردار. کوارتزیت های توده ای از پورفیروکلاست-های کوارتز به همراه نئوبلاست های تغییرشکل یافته و بسیار کوچک کوارتز تشکیل شده اند. این کوارتزیت-ها نشان دهنده رژیم I تغییر شکلی و تبلور مجدد با تورم دانه ها هستند. رگه های سیلیسی موجود در چرت ها دارای آلودگی هایی از کربنات مس بوده و در مقطع نازک می توان دانه های بسیار درشت کوارتز با پیوندگاه نقاط سه گانه خوب توسعه یافته را مشاهده کرد. الگوی پراکندگی محور c آنها دارای سمتگیری خاصی نیست. الگوی پراکندگی محورهای c در رگه های کوارتزی موجود در آمفیبولیت ها با سیستم لغزشی لوزی رخ و منشوری در راستای محور همخوانی دارد. عملکرد آب در رگه های کوارتزی باعث ایجاد ساختارهای انحلالی و ته نشست کانی های رسی شده است. آنالیز نیمه کمی SEM روی حفره های انحلالی حاصل از عملکرد آب نشان دهنده مقادیر بالای آب است.
    کلیدواژگان: رژیم تغییر شکلی، تبلور مجدد، جهت یابی ترجیحی شبکه ای و شکلی، سیستم لغزشی، میکروسکوپ الکترونی
  • محمد بومری، غلامرضا لشکری پور، محمدنبی گرگیج صفحه 79
    سنگ های گرانیتی زاهدان که طی ائوسن پسین- الیگوسن پیشین در زون فلیش شرق ایران نفوذ کردند و اغلب گرانودیوریت، نوع I و کالک آلکالن هستند. مقدارF و Clدر بیوتیت موجود در سنگ های گرانیتی زاهدان به ترتیب از حدود 1/0 تا 66/0 و از 01/0 تا09/0 درصد وزنی تغییر می کند. اتم های فلوئور در فرمول بیوتیت همبستگی منفی باXTi و Cl همبستگی مثبتی را با XSi و Mg(Mg + Fe) نشان می دهند. مقادیر محاسبه شده log(ƒH2O/ƒHF) از 98/3 تا 90/4 و log(ƒH2O/ƒHCl) از 41/1 تا 63/2 متغیر است. خطوط هم مقدار نشان می دهند که این مقادیر با روند حاصل از ترکیب شیمیایی بیوتیت متفاوت است. این موضوع بیانگر آن است که علاوه بر ساختار شیمیایی بیوتیت، ترکیب شیمیایی آبگون در تعادل با آن نیز در جایگزینی فلوئور و کلر در بیوتیت نقش مهمی داشته است. IV(F) بیوتیت در سنگ های گرانیتی زاهدان مشابه بیوتیت های ماگمایی و سیستم های پرفیری است، اما IV(Cl) آنها بیشتر به بیوتیت موجود در سیستم های گرمابی، کانسارساز و سنگ های گرانیتی شباهت دارد. بر اساس IV(Cl)، بیوتیت در سنگ های گرانیتی زاهدان نسبت به بیوتیت در سیستم های پرفیری از کلر فقیرتر و نسبت به بیوتیت ماگمایی از کلر غنی ترند. IV(F/Cl) محاسبه شده بیوتیت در سنگ های گرانیتی زاهدان بیشتر با بیوتیت در سیستم های کانسارساز، مثل سیستم های مس پرفیری، مشابه است. بنابراین ترکیب شیمیایی بیوتیت سنگ های گرانیتی زاهدان حاکی از واکنش آنها با یک محلول گرمابی است.
    کلیدواژگان: گرانیت زاهدان، بیوتیت، فلوئور و کلر، ’H2O، ’HF، ’H2O، ’HCl، IV(Cl)، IV(F)
  • قاسم قربانی، منصور وثوقی عابدینی، حبیب الله قاسمی صفحه 95
    توده های گرانیتوئیدی جنوب دامغان، با روند شمال شرقی جنوب غربی در نهشته های آتشفشانی و آتشفشان آواری ائوسن و نهشته های کربناتی کرتاسه جایگیری کرده اند. مطالعات اخیر معلوم کرده است که میزان Al هورنبلند در گرانیتوئید های کالکوآلکالن به-طور خطی با فشار تبلور تغییر می کند، لذا وسیله ای را برای تعیین عمق جایگیری پلوتون فراهم می نماید. بر اساس نتایج حاصل از تجزیه ریزگمانه الکترونی، کانی های آمفیبول موجود در این توده ها بر اساس تقسیم بندی لیک در قلمرو کلسیک واقع شده و از نوع اکتینولیت، اکتینولیت - هورنبلند و مگنزیوهورنبلند هستند. فشار جایگیری این توده ها با استفاده از میزان Al هورنبلند در حدود 51/0 تا 98/0 کیلوبار (در عمق تقریبی 8/1 تا 5/3 کیلومتری) تغییر می کند. دمای تعادل کانی ها، با دماسنج های مختلف محاسبه شد و از 613 تا 772 درجه سانتی گراد تغییر می کند.
    کلیدواژگان: فشارسنجی، دماسنجی، گرانیتوئید، جنوب دامغان، ریزگمانه الکترونی
  • حسین ترابی گل سفیدی، مصطفی کریمیان اقبال، احمد جلالیان صفحه 107
    تغییرات کانی شناختی خاک روی دشت سیلابی و پادگانه های آبرفتی -دلتایی سفیدرود در استان گیلان مورد مطالعه قرار گرفت. اجزای مختلف خاک پس از حذف مواد آلی، کربنات کلسیم، و اکسیدهای آهن و آلومینیوم به وسیله سانتریفیوژ جدا شد. شناسایی کانی ها در بخش رس ریز و درشت با دستگاه پراش پرتو ایکس انجام شد. همچنین با استفاده از ریز ریخت شناختی و تهیه مقاطع نازک، کانی های اولیه خاک نیز مورد مطالعه قرار گرفتند و در نتیجه معلوم شد که کوارتز، میکا، فلدسپار، کلریت و اپیدوت کانی های اولیه غالب بخش شن و سیلت درشت را تشکیل می دهند. در بخش رس کانی های کلریت، اسمکتیت، ایلیت، کائولنیت و کانی های مختلط نامنظم مشاهده شدند. کلریت از دشت سیلابی به سمت پادگانه میانی (T) و بالایی (T) و در نتیجه افزایش سن و کاهش pH به کانی های اسمکتیت، اسمکتیتهای با هیدروکسید بین لایه ای و برخی کانی های مخلوط نامنظم تبدیل شده است. برای انتقال هیدروکسیدها از بین لایه های رسهای 2:1 و شناسایی نوع رس از سه روش استفاده شد. تنها یکی از این روش ها) شستشوی رس با اسید کلریدریک 05/0 نرمال و سپس گرم کردن نمونه تا 400 درجه سانتیگراد و در نهایت قرار دادن آن در سود نیم نرمال در حال جوش) توانست هیدروکسیدهای بین لایه ای را از بین رسهای 2:1 آزاد کند و مشخص شد که کانی فوق از نوع اسمکتیت (HIS) است.
    کلیدواژگان: کانی شناختی کانیهای رسی، پادگانه (تراس) سفیدرود، هیدورکسیدهای بین لایه ای، گیلان
  • علیرضا گنجی صفحه 121
    محدوده مورد بررسی بخشی از رشته کوه های طارم واقع در 40 کیلومتری شمال شهر زنجان است. این محدوده عمدتا از سنگهای آتشفشانی رسوبی و نفوذی ترشیری تشکیل یافته که غالب آنها دچار دگرسانی گرمابی شده اند. به طور کلی دگرسانی های گرمابی منطقه مورد مطالعه بر اساس جایگاه زمین شناسی در دو گروه اصلی قرار می گیرند، (1) دگرسانی های گرمابی منطقه ای شامل انواع دگرسانی های پتاسیک، سریسیتیک و پروپیلیتیک، (2) دگرسانی های گرمابی تحت کنترل ساختاری شامل سه نوع دگرسانی آرژیلیک و آلونیتی. بررسی های کانی شناختی نشان داد که مهمترین کانی های انواع دگرسانی های آرژیلیتی آلونیتی عبارتند از: کانی های گروه آلومینیم فسفات سولفات (APS) به ویژه آلونیت و جاروسیت +کانی های رسی (کائولینیت، مونتموریلونیت، ایلیت، کانی مخلوط لایه ایلیت/ اسمکتیت)+ کلریت + سریسیت + کوارتز + ژیپس + پیریت؛ که مقدار کمی، دانه بندی و درجه تبلور آنها در انواع مختلف این گروه از دگرسانی ها متفاوت است. برای تعیین دمای دگرسانی آرژیلیزاسیون، از فاکتور درجه تبلور ایلیت (IC) استفاده شد و نتایج محاسبات نشان داد که دمای تشکیل ایلیت بین 200 تا oC 240 است. نتایج حاصل از این تحقیق حاکی از شباهت زیاد دگرسانی های آرژیلیتی آلونیتی منطقه مورد مطالعه با دگرسانی های آرژیلیک وراگرمای نوع سولفیداسیون بالا در مناطق فرورانش قوسهای قاره ای است.
    کلیدواژگان: دگرسانی گرمابی، کانیهای گروه APS، درجهتبلور ایلیت، رشته کوه های طارم
  • جواد ایزدیار صفحه 135
    آمفیبول های سدیک و سدیک – کلسیک بی رنگ در پیه مونتیت – کوارتز شیست های منطقه آسمی گاوا (زون گارنت) و منطقه بس شی (زون آلبیت – بیوتیت) در بخش مرکزی از نوار دگرگونی فشار بالا – دمای پائین سانباگاوا واقع در جنوب غربی ژاپن یافت شدند. آمفیبول های سدیک بی رنگ در منطقه آسمی گاوا از نوع گلوکوفان، و آمفیبول های سدیک – کلسیک بی رنگ در منطقه بس شی از نوع بارویسیت و مگنزیوکاتوفورویت هستند. آمفیبول های سدیک و سدیک – کلسیک بی رنگ نسبت به آمفیبول های سدیک و سدیک – کلسیک رنگی موجود در اپیدوت – کوارتزشیست ها در درجه دگرگونی یکسان از منیزیم غنی تر ولی از آهن فقیرترند. مشخصات نوری گلوکوفان های بی رنگ منطقه آسمی گاوا عبارتند از: بی رنگ و فاقد چند رنگی در جهات α، β وγ؛ 13= Z nγ┴؛ 20 2V(α)= و═ Y β. مشخصات نوری مگنزیوکاتوفوریت های بی رنگ منطقه بس شی عبارتند از: بی رنگ و فاقد چندرنگی در جهات α، β و γ،17= Z nγ ┴؛ 25 2V(α)= و═ Y β. مطالعه ترکیب شیمیایی کانی های همزیست با آمفیبول سدیک و سدیک – کلسیک بی رنگ در پیه مونتیت – کوارتزشیست ها نشان می دهد که این شیست ها در شرایط فوگاسیته اکسیژن بسیار بالا تشکیل شده اند که باعث شده است تا تمام آهن با ظرفیت 3 و عمدتا در ساختار هماتیت ظاهر شود. این ویژگی موجب تشکیل آمفیبول های سدیک و سدیک کلسیک غنی از منیزیم بی رنگ شده است.
    کلیدواژگان: پیه مونتیت، کوارتز شیست، آمفیبول های سدیک و سدیک، کلسیک، نوار دگرگونی سانباگاوا
  • مسعود باتر، عباس عابد اصفهانی، حسین پایدار صفحه 155
    بررسی و مطالعه ساختاری گل نوشته های هفت تپه به روش XRD و تکمیل داده ها با آنالیز عنصری به روش شیمی تر، حاکی از آن است که جنس خاک مورد استفاده در ساخت آنها نوعی مارن است. علاوه براین، مطالعه رفتار گرمایی گل نوشته ها به روش STA اطلاعات ارزشمندی از تغییراتی که حین گرماگیری بدنه لوحه ها روی می دهد در اختیار ما قرار داد که به طور مستقیم در طراحی برنامه مرمتی گل نوشته ها به روش پخت درمانی مورد استفاده قرار گرفت.
    کلیدواژگان: لوحه های گلی، پراش پرتوایکس، روش های گرمایی
  • محمدحسن کریم پور صفحه 167
    کانسار Cu-Au-Ag غنی از اسپیکولاریت قلعه زری در 180 کیلومتری جنوب بیرجند واقع شده است. سنگ میزبان عمدتا اندزیت و اندزیت بازالت های ترشیاری و تا حدی شیل - ماسه سنگ ژوراسیک است. اندزیت های بخش غربی قلعه زری دارای سن 2 ± 5/40 میلیون سال می باشند. چهار سری گسل و درزه در منطقه شناسایی شده اند. کانی سازی در قدیمترین سری تشکیل شده است. سه رگه نسبتا موازی در منطقه شناسایی شده است. رگه شماره 2 (رگه اصلی) دارای گسترش طولی حدود 5/3 کیلومتر و عمق 350 متر و دارای امتداد N40W است. پاراژنز مرحله 1: اسپیکولاریت، کوارتز، کلریت غنی از آهن، کالکوپیریت و کانی های سولفوسالت. اسپیکولاریت ابتدا تشکیل شده و 10 تا 25 درصد رگه را شامل می شود. عیار مس 2 تا 9%، نقره 100 تا 650 و طلا 5/0 تا 35 گرم در تن است. آلتراسیون پروپیلیتیک بیشترین گسترش را دارد و کلریت و اپیدوت نسبتا فراوان هستند. آلتراسیون آرژیلیلک بسیار محدود و در نقاط خاصی مشاهده شد. آلتراسیون سیلیسی فقط در محدوده رگه مشاهده می شود. دمای همگنی سیالات اولیه در کوارتز همراه با کانی سازی اسپیکولاریت Cu، Ag و Au در حدود 240 تاC o360، میزان شوری معادل 1 تا 6 درصد NaCl و میزان CO2 کمتر از 1/0 مول است. بر اساس حضور هماتیت، اسپیکولاریت و کلریت غنی از آهن، و نبود مگنتیت و پیروتیت، محلول کانه ساز شرایط فوق اکسیدان داشته است. تفاوت های اساسی بین کانسار قلعه زری و دیگر کانسارهای Iron-Oxides Cu-Au عبارتند از: (1) شوری بسیار کم (کمتر از معادل 6% NaCl)، (2) نبود مگنتیت و اپاتیت، (3) پایین بودن میزان عناصر کمیاب و فسفر، و (4) بالا بودن عیار Cu، Ag، Au. تفاوت میزان فراوانی عناصر Cu، Au، REE، P، U، F در کانسارهای IOCG به عواملی مختلفی مرتبط است که مهمترین آنها عبارتند از: موقعیت تکتونیکی، عمق تشکیل ماگما، منشا ماگما، میزان ذوب جزئی، شرایط فیزیکوشیمیایی ذوب، آهنگ بالا آمدن، میزان آمیختگی با پوسته قاره ای، میزان تفریق ماگما و عمق جایگزینی.
    کلیدواژگان: قلعه زری، Iron oxides، IOCG، ایران، Cu، Ag، Au
  • حسین آقا بزرگ، علی اکبری ساعی، ابوالقاسم مقیمی، فرشید رمضانی پور صفحه 185
    از واکنش گالیم(III) نیترات هشت آبه با سیستم انتقال پروتون -(pydaH2)2+(pydc)2 (pyda = 2،6- پیریدین دی آمین، pydcH2 = 2،6- پیریدین دی کربوکسیلیک اسید) کمپلکس [CHN][Ga(CHNO)] • HO • CHOH به دست می آید که دارای ساختار بلوری سه میل، با گروه فضایی Pī و دو مولکول در یاخته یکه است. ابعاد و زاویه های یاخته یکه عبارتند از:a=10/2379(17) Å b=10/4283(17) Å c=13/838(2) Åα= 70/375(3) β=77/938(3) γ= 64/120(3) ̊پس از تعیین ساختار مولکولی، مقدار R تا میزان 0579/0 برای 4703 بازتاب کاهش یافت.
    کلیدواژگان: سیستم خود مجموعه ساز، ساختار بلوری، پیوندهای هیدروژنی، کمپلکس گالیم(III)
  • مصطفی رقیمی، مهروز اسپندیار صفحه 195
    مطالعه تغییرات ریخت شناسی و کانی شناسی در مناطق متاثر از تراوش های طبیعی شور اسیدی، نشان دهنده تغییرات فصلی در کانی شناسی سطحی است و عملکرد سولفیدی شدن و فرایندهای هوازدگی اکسایشی سولفیدها را منعکس می سازد. طی فصل مرطوب، بخش سطحی و نزدیک به سطح مناطق پوشیده از آب، عمدتا توسط مواد سولفیدی سیاه رنگ (پیریت) و پوسته های نمکی، و به -صورت فرعی و مقادیر بسیار کمی توسط اکسیدها و اکسی هیدروکسیدهای آهن مشخص می شود. آهن و گوگرد خارج شده از تراوش ها در فرایندهای سولفیدی شدن مشارکت می کنند که در کاهش شرایط احیایی در مناطق پوشیده از آب مؤثر هستند،. در طول فصل خشک، کانی-شناسی سطحی منطقه تراوش طبیعی عمدتا توسط نمکها (هالیت)، سولفاتها (ژیپس و باریت) و به ویژه ته-نشست های ژله ای و پوسته های اکسی هیدرواکسیدهای آهن (فری هیدریت، گوتیت و شورتمانیت) مشخص می شود. در طول تابستان، خشک شدن تدریجی مناطقی که قبلا توسط آب پوشیده شده اند به هوازدگی اکسایشی سولفیدها کمک می کند، که همراه با اکسایش سریع +2Fe خارج شده از تراوش های جزئی که هنوز باقی مانده اند، باعث تشکیل اکسی هیدرواکسیدهای آهن و تولید اسید می شوند. طیف انعکاسی مرئی مادون قرمز نزدیک (VNIR) از کانی های سطحی مناطق تحت تاثیر قرار نگرفته، پوسته شده نمکی و متاثر از تراوش طبیعی اسیدی، به دلیل جذب نوارهای اکسیدی و هیدروکسیدهای آهن، اختلاف طیفی مشخصی را در محدوده VNIR نشان می دهد. این اختلاف طیفی می تواند از طریق سنجش از دور فوق طیفی و چندطیفی در تهیه نقشه های ناحیه ای مناطق متاثر از تراوش های طبیعی اسیدی و خاکهای اسید سولفاته مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: تراوش های طبیعی شور اسیدی، اکسی هیدروکسید آهن، طیف سنجی انعکاسی (VNIR)، جنوب غربی استرالیا
|
  • S. Amini, G. Fotoohi-Rad Page 3

    Eastern Birjand ophiolitic complex consist of different rock types of a complete ophiolitic sequence. Three groups of amphiboles which exist in metabasites of this ophiolitic complex are of: calcic amphiboles, such as actinolite-tremolite and magnesio-hornblende; calcic-sodic amphiboles, e.g. vinchite and barroisite; and sodic-amphiboles, e.g., glaucophane, magnesio-riebeckite and ferro-glaucophane. Petrographic studies, geothermobarometry results and composition of minerals, especially amphiboles in mineral assemblage of different metamorphic rocks clearly indicate pressure-temperature variations of metabasites within different evolutionary stages. This indicates that subduction and subsequent thrusting are occurred in the studied area.

  • M. Ghaderi, Z. Fardindoost, J. Herrin Page 29
    Two types of tungsten mineralization have been recognized in southwest of Astaneh: 1. Stratabound type at Bamsar with calcareous schists and siliceous tuffs as host rocks, 2. Quartz-tourmaline vein type at Nezamabad, Revesht and Fizaneh hosted in quartzdiorite-granodiorite intrusions. Scheelite is the main tungsten ore mineral in both types. Generally, two distinct REEN patterns are observed in the scheelites from the region: Nezamabad, Revesht and Fizaneh patterns have a convex feature varying from Eu-free to highly negative Eu anomaly, having high Na and ΣREE contents. The samples are enriched in HREE. Bamsar type REEN pattern has lower ΣREE and Na, a relatively flat feature and small to large positive Eu anomalies. The samples are enriched in LREE. According to the REE trends, presence of high-temperature minerals, exsolution textures, presence of organic and graphitic parts, the two types of mineralization share a high temperature and reducing environment, but some differences lie in REE controlling processes. Surface absorption at Bamsar and mixing of complexes mechanism at Nezamabad, Revesht and Fizaneh control the REE patterns. Therefore, it can be concluded that the origin of REE in scheelites in the mineralized areas of Bamsar, Nezamabad, Revesht and Fizaneh share the same source and the differences in ΣREE result from the influence of host rocks in the areas with vein-type mineralization.
  • F. Masoudi, B. Mehrabi, F. Farazdel Page 43
    Next to the Ghohroud granitic intrusive body in the south of Kashan, skarns are outcropped, of which some contain garnet crystals with obvious zoning. In order to investigate characteristics of this zonation, garnet crystals were analyzed from core to rim by EDX point analysis, using scanning electron microscope. Obtained data show that garnet crystals belong to grandite (grassolar-andradite) series and oscillatory and complex zoning are widespread. Variation of Al and Fe from center to rim of analyzed crystal indicates sharp variation in XGras in grandite solid solution series. Therefore, garnet zoning formed during crystal growth and diffusion has an insignificant effect. However, based on the BSE images, oscillatory zoning has been disturbed by fluid infiltration next to fractures. Pattern of variation on XGras from core to rim indicates that the main factor on formation of oscillatory zonings was immiscibility in grandite series which followed by changes in hydrothermal solution composition. Sharp micron-scale boundaries in zonation and preservation of zoned garnet reveal that skarns have not experienced thermal overprint after formation and emplacement of pluton and formation of skarns were not followed by further thermal geological event like regional metamorphism in the area.
  • M. Rahgoshay, I. Monsef, H. Shafaii Moghadam Page 61
    In Khoy ophiolitic massif (NW of Iran) three types of quartzite and also quartz bearing veins can be distinguished: massive quartzite, quartz bearing veins in the amphibolites and siliceous veins in the radiolarian cherts. Massive quartzites contain quartz porphyroclasts associated with very small- deformed quartz neoblasts. These quartzites are deformed in regime I and recrystallized as grains bulging. Siliceous veins in the cherts have Cu-carbonate impregnations in the field. Very large grains of quartz with well-developed triple point junctions can be distinguished in thin section. Their pattern of c-axes distributions doesn’t show any special orientation. The pattern of c-axes distributions in the quartz bearing veins in the amphibolites is consistent with prism and rhomb slip system along direction. Water in these veins is at the origin of soluble structures and precipitation of clay minerals. SEM analysis on the soluble fovea as the result of water operation has revealed high amount of water.
  • M. Boomeri, G. R. Lashkaripour, M. N. Gorgij Page 79
    The Late-Eocene, Early-Oligocene Zahedan granitic rocks are intruded the felysch zone of the east Iran. They are mainly granodiorite, I-type and calc-alkaline. F and Cl contents in biotite from the Zahedan granitic rocks range from 0. 1 to 0.66 and 0.01 to 0.09 wt. %, respectively. F contents in the biotites are negatively correlated with XTi and Cl contents and positively are correlated with XSi and Mg/(Mg + Fe). Values of the calculated log(ƒH2O/ƒHF) and log(ƒH2O/ƒHCl) of fluid in equilibrium with the chemical composition of biotite range from 3.98 to 4.90 and 1.41 to 2.63, respectively. The contour lines representing these values are different with slope of trend of biotite composition suggesting, the fluid composition also play some role in incorporation of F in biotite in addition to the chemical structure of biotite. IV (F) for biotites in the Zahedan granitic rocks is similar to those of igneous rocks and porphyry Cu ore deposits and IV (Cl) of biotites in the Zahedan granitic rocks is similar to those of hydrothermal and ore forming systems and those of granitic rocks. Based on the IV (Cl), biotites from the Zahedan granitic rocks tend to be more Cl rich than comparable values from biotites in other granitic rocks and less Cl rich than those of porphyry Cu ore deposits. Calculated IV (F/Cl) of biotites from the Zahedan granitic rocks is more similar to ore-forming systems such as porphyry Cu ore deposits. Therefore, the chemical composition of biotites from the Zahedan granitic rocks was interacted with hydrothermal solutions.
  • G.Ghorbani, M. Vossoghi Abedini, H.Ghasemi Page 95
    Granitoid bodies of south of Damghan with northeast- southwest trend have intruded into the Eocene volcanic,volcanoclastic and Cretaceous carbonate deposits. Recent studies have revealed that the Al content of hornblende in calc-alkaline granitoids varies linearly with pressure of crystallization, thereby providing a mean of determining depth of pluton emplacement. Based on results of electron microprobe analyses, amphibole minerals present in these bodies, according to Leake are ploted in the field of calcic amphiboles and show Actinolite, Actinolite-Hornblende and Magnesio hornblende composition.Calculated pressures of emplacement, using the Al-content of Hornblende, for these bodies ranging from about 0.51 to 0.98 Kbar (about depth of 1.8 to 3.5 Km). The altimate equilibration temperatures of minerals were calculated using different thermometers ranging from 613 to 772 oC.
  • H. Torabi, M. K. Eghbal, A. Jalalian Page 107
    Adsorption, storage and release of nutrient elements are related to clay minerals in agriculture and environmental activities. In this study, mineralogy of soils in a chronosequence of Sefidrud river terraces in Gilan province was investigated. After removing organic matters, carbonates and iron and aluminum oxides, fractionation of soil particles was performed by centrifuge. Soil minerals were identified using X-ray diffraction. Primary minerals were also identified in thin sections using micro-morphological techniques. Quartz, micas, feldspars, chlorite and epidote were the primary minerals observed in sand and coarse silt fraction. Chlorite was transformed to smectite, hydroxy interlayer smectite and other mixed minerals. In the middle terrace (T2) soil, chlorite is completely disappeared but the relative amount of smectite is increased. With time smectite becomes dominant in clay particles, specially fine clay size. Smectite was increased with depth in Bt horizon on middle and upper terraces. Three different methods were tested to remove hydroxy interlayers from 2:1 clays, but only one of these methods which consisted of washing coarse clay fraction by 0.05 M HCl, heating to 400°C and finally boiling it in 0.5 M NaOH was able to remove hydroxy interlayer. The results showed this mineral is primarily hydroxy interlayer smectite (HIS).
  • A. R. Ganji Page 121
    The studied area is a part of Tarom Mountains and is located in 40 km north of Zanjan. The area is formed mainly by Tertiary volcano-sedimentary and plutonic rocks, which are mostly altered. Based upon geological setting, the hydrothermal alterations in the area are divided into two groups: (1) Regional alterations consisting of potassic, sericitic and propylitic types. (2) Structurally controlled alterations consisting of three argillic & alunitic types. The mineralogical studies show that, the major minerals characterizing the argillic – alunitic alterations are APS minerals (especially alunite and jarosite) + clay minerals (kaolinite, montmorillonite, illite, mixed–layer illite/smectite) + chlorite + sericite + quartz + gypsum + pyrite, that their quantity, grain size and crystallinity vary in the different alteration types. In order to determine the temperature of argillization, the illite crystallinity factor is used and the results of calculations showed that the formation temperature of illites is about 200 to 240 oC. The results of this study indicate that the argillic-alunitic alterations of studied area considerably resemble high-sulfidation type of the epithermal argillic alterations in the continental arc subduction zones.
  • J. Izadyar Page 135
    Colorless sodic and sodic-calcic amphiboles occur in piemontite-quartz schists in the Asemi-gawa (garnet zone) and Besshi (albite-biotite zone) areas of high P-low T Sanbagawa metamorphic belt in central Shikoku, Japan. Colorless sodic amphiboles in the Asemi-gawa area are glaucophane while colorless sodic-calcic amphiboles from the Besshi area are barroisite and magnesiokatophorite. Colorless sodic and sodic-calcic amphiboles are richer in Mg and poorer in Fe in comparison with the colored sodic and sodic-calcic amphiboles from the epidote-quartz schists of the same metamorphic grade. Optical characters of the glaucophanes from the Asemi-gawa area are identified by their colorless and lack of pleochroism in the α, β and γ directions; nγ ┴ Z = 13, 2V(α) = 20 and β = Y. Optical characters of magnesiokatophorite from the Besshi area are:: colorless and without pleochroism in the α, β and γ directions; nγ ┴ Z =17, 2V(α) = 25 and β =Y. Chemical composition of the coexisting minerals with colorless sodic and sodic-calcic amphiboles have shown a very high oxygen fugacity condition in which iron exists only as Fe3+ and occurs mostly in hematite. Therefore, such condition was responsible for formation of sodic and sodic-calcic amphiboles which are very rich in Mg.
  • M. Bater, A. Abed Esfahani, H. Paidar Page 155
    The structural of Haft Tapph´s cuneiform were studied by XRD and thermal methods. Complementary chemical analysis showed that cuneiform were made of marl. The studied of thermal behavior of cuneiform tablets by STA indicated very valuable treatment of cuneiform tablets by firing.
  • Mohammad Hassan Karimpour Page 167
    The Qaleh-Zari specularite- rich Cu-Au-Ag deposit is located 180 Km south of Birjand. Host rocks are mainly Tertiary andesites and andesitic basalts and some Jurassic shales and sandstones. Andesitic rocks from the western region of Qaleh-Zari were dated to 40.52 Ma. Four trends of faults and joints are identified in the mine area. The oldest is mineralized. Three major sub-parallel quartz veins are present. No. 2 vein is the main vein and can be traced for more than 3.5 km along strike (N40W) and more than 350 m down dip. Paragenesis: Stage I: specularite, quartz, Fe-chlorite, chalcopyrite and sulfosalts. Specularite deposited first and forms 10 to 25 percent of the vein. Ore grade is 2 to 9% Cu, Ag 100 to 650 ppm, and Au 0.5 to 35 ppm. Propylitic alteration is dominant and epidote is very abundant. Argillic alteration is locally present. Silicification is mainly found within the vein zone. Temperature of homogenization of primary fluid inclusions in quartz associated with specularite and Cu, Ag, and Au mineralization was between 240°C and 360°C. The salinity of ore fluid was between 1.0 and 6.0 wt% equiv. NaCl and the CO2 was < 0.1 mole%. Based on the presence of hematite, chalcopyrite, Fe-rich chlorite, and, locally pyrite, and on the absence of magnetite and pyrrhotite, the ore fluid was very oxidizing. Some important differences between Qaleh-Zari and other iron-Oxides Cu-Au deposits are: (1) The salinity is very low (< 6 wt% NaCl equiv.), (2) absence of magnetite and apatite, (3) low REE and P., and 4) high grade Cu, Ag, and Au. Differences in the amount of Cu, Au, REE, P, U, F and some other elementals in iron-oxides Cu-Au deposits are related to: Tectonic setting, depth of magmatism, source of magma, degree of partial melting, physicochemical condition of melting, rate of ascending, crystal assimilation, degree of fractionation, and depth of emplacement.
  • Hossein Aghabozorg, Ali Akbari Saei, Abolghasem Moghimi, Farshid Ramezanipour Page 185
    The reaction of gallium (III) nitrate octahydrate with the proton transfer compound (pydaH2)2+ (pydc)2– (where pyda is 2,6-pyridinediamine and pydcH2 is 2,6-pyridinedicarboxylic acid) leads to the formation of (C5H8N3) [Ga(C7H3NO4)2] • 4H2O • CH3OH. The crystal system of the anionic complex is triclinic with space group Pī and two molecules per unit cell. The unit cell parameters are a=10.238(2) Å, b=10.428(2) Å, c=13.838(2) Å, α=70.375(3)°, β=77.938(3)°, γ=64.120(3)°. The structure has been refined to a final value for the crystallographic R factor of 0.0579 based on 4703 reflections with I > 2σ(I).
  • M. Raghimi, M. F. Aspandiar Page 195
    The study of morphological and mineralogical changes within a natural acid saline seep affected landscape revealed that seasonal differences in surface mineralogy, reflecting the operation of sulfidization and oxidative sulfide weathering processes. During the wet season, the surface and near surface of the waterlogged seep and marsh areas is dominated by black sulfidic materials (pyrite) and minor salt crusts, with negligible iron oxides and oxyhydroxides. The Fe and S emerging from seeps contribute to the sulfidization processes operative in reducing conditions within the waterlogged zones. During the dry season, the surface mineralogy of the natural seepage zone is dominated by salts (halite), sulfates (gypsum and barite) and importantly, iron oxyhydroxides gel precipitates and crusts (ferrihydrite, goethite, schwertmannite). The gradual drying of previously waterlogged zones during summer facilitates oxidative weathering of the sulfides, which together with rapid oxidation of Fe2+ emerging from the still persisting minor seeps, results in the formation of iron oxyhydroxides and acid generation. The visible near infra-red (VNIR) reflectance spectra of the surface minerals from unaffected, salt crusted and acid seep areas, showed spectral differences expressed in the VNIR region due to absorption bands of iron oxides and hydroxides. The spectral difference can be utilized for regional scale mapping of acid seeps and acid sulfate soils of affected areas via hyperspectral and multispectral remote sensing.