فهرست مطالب

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال دوازدهم شماره 2 (پیاپی 24، پاییز و زمستان 1383)

  • تاریخ انتشار: 1383/07/01
  • تعداد عناوین: 11
|
  • سعید برادران دیلمقانی، کامران رجبی صفحه 137
    در این کار پژوهشی از روش تازه ای برای آشکارسازی عناصری که به مقدار بسیار کم در ترکیبها وجود دارند، استفاده شده است. برای این منظور، از اثر تقویت پرتو X و نمونه های استاندارد شرکت BAS (شرکت تولیدکننده پودرهای استاندارد) استفاده شد. در نمونه مورد آزمایش مقدار بسیار کمی روبیدیوم وجود دارد که با اضافه کردن مقداری کربنات استرانسیوم شدت پرتو X گسیلی آن افزایش می یابد. این پدیده می تواند در تشخیص وجود ناچیز عناصر بسیار مهم باشد.
    کلیدواژگان: اثر تقویت شدت، آشکارسازی عناصر شیمیایی، روبیدیوم، XRF
  • علی شکاری فرد، حسین رحیم پور بناب، جمشید روح شهباز صفحه 143
    در کانسار باریت اردکان، همراه با رگه های معدنی باریت دو گروه کانی های مس دار شناسایی شده اند. کانی های هیپوژن مس دار عبارتند از کالکوپیریت و کالکوزیت که پیریت آن را همراهی می کند، و کانی های سوپرژن عمدتا شامل سولفیدهای ثانوی مس (از قبیل کوولیت، یاروویت و آنیلیت) کربنات های مس دار (مالاکیت و آزوریت) و اکسیدهای مس (کوپریت) هستند. کالکوپیریت مهم ترین کانی مس دار است که به کانی های سوپرژن مس دار دگرسان شده است. پدیده تارنیش (کدر شدگی) به صورت هاله و رگچه هایی در طول درزها، شکستگی ها و مرز دانه های کالکوپیریت دیده می شود. این پدیده با رنگهای آبی پررنگ، آبی کم رنگ، صورتی، زرد و خاکستری تیره بر روی کالکوپیریت قابل مشاهده است. فازهای تشکیل دهنده تارنیش در کالکوپیریت به طریق SEM-EDXA مورد مطالعه قرار گرفته است. توالی دگرسانی کالکوپیریت طی فرآیند اکسایش به صورت زیر است: کالکوپیریت (2CuFeS)، کوولیت (CuS)، یاروویت (8S9Cu)، اسپیونکوپیت (28S39Cu)، گیریت (S6/1Cu) و آنیلیت (S75/1Cu). یعنی هوازدگی و اکسایش سبب ایجاد یک سری تغییرات از کالکوپیریت تا آنیلیت شده است. این تغییرات شامل تغییر کلی در نسبت Cu/Fe و نسبت Cu/S است که نتیجه نهایی این تعییرات تشکیل کانی های فقیر از آهن و گوگرد و غنی از مس است. طی هوازدگی کالکوپیریت به کوولیت، به طور هم آهنگ از میزان آهن کاسته شده و بر میزان مس افزوده شده است. با ادامه هوازدگی نسبت Cu/S از 9/0 در کوولیت به 12/1 در یاروویت، 45/1 در اسپیونکوپیت، 64/1 در گیریت و به 77/1 در آنیلیت افزایش یافته است. هوازدگی کالکوپیریت در کانسار باریت اردکان عمدتا به علت عملکرد واکنشهای پیلی است.
    کلیدواژگان: واکنشهای پیلی، دگرسانی کالکوپیریت، کانی های سوپرژن، باریت، اردکان
  • محمدرضا نیلفروشان صفحه 159
    در این پروژه سعی شد تا با بررسی اطلاعات موجود، سیمان نسوز دارای 70 درصد آلومینا تهیه شود. نخست مواد اولیه که عبارت بودند از آهک پخته و آلومینای کلسینه شده به نسبت مشخص مخلوط و سپس در دماهای متفاوت و زمانهای متغیر در کوره دوار آزمایشگاهی گرما داده شدند. با تجزیه فازها به وسیله دستگاه پراش پرتو X روند تغییرهای فازی بر حسب دما بررسی شد تا با تنظیم دما حداکثر مقدار فازهای هیدرولیک منوکلسیم آلومینات (CA) و دی-کلسیم آلومینات (CA) مورد نیاز در کلینکر به دست آمد. پس از آن با انجام آزمایشهایی در زمانهای مختلف، زمان لازم برای گرمادهی مواد اولیه و پخت آن به دست آمد. در پایان آزمایشها، دما و زمان پخت نمونه آزمایشگاهی به طور کامل بهینه شد. برای تنظیم خواص هیدرولیک کلینکر به دست آمده مقداری از آن پودر شد و زمان گیرایش نمونه هایی که از نظر کانی شناختی دارای بهترین خواص بودند به روش ترسیم مقدار گرمای آزاد شده بر حسب زمان اندازه گیری شد. بر مبنای تجزیه مینرالی الگوهای پراش پرتو X و اندازه گیری زمان گیرایش، شرایط تهیه نمونه سیمان نسوز با 70 درصد آلومینا به دست آمد. نتیجه های به دست آمده حاکی از آن است که دمای °C 1550 و زمان گرمادهی حدود 90 دقیقه بهترین شرایط است.
    کلیدواژگان: سیمان کلسیم آلومینات (CAC)، منوکلسیم آلومینات (CA)، دی کلسیم آلومینات (CA)، پراش پرتو X
  • کمال الدین بازرگانی گیلانی، محمد صادق ربانی صفحه 169
    بنتونیت های متورم شونده شمال افتر، به ضخامت متوسط 15 متر و طول حدود 10کیلومتر در یک توالی آذرآواری، سازند سمنان را در محیطی کم عمق تشکیل داده است. بر مبنای مطالعات میدانی، داده های پراش پرتو ایکس، مطالعات میکروسکوپیکی و میکروسکوپ الکترونی روبشی، و شیمی، لایه های بنتونیتی حاوی زئولیت های کلینوپتیلولیت و موردنیت، ژیپس، کلسیت، دولومیت، سلستین، اوپال، کوارتز، کریستوبالیت و آراگونیت همراه کانی های رسی است. داده های پراش پرتو ایکس کانی های رسی در شرایط هوای خشک، اتیلن گلیکولی، و در دمای °C550، نشان می دهد که این کانی ها عمدتا از گروه رسهای متورم شونده (اسمکتیتها) و دو هشت وجهی، هستند. طیف فروسرخ FTIR، در توافق با داده های تجزیه شیمیایی نشان می دهد که اسمکتیتهای مورد مطالعه از نوع مونتموریونیت وایومینگ (Swy-2) اند. واحد فرمول شیمیایی کانی رسی شاخص منطقه، بر مبنای 11 اکسیژن به صورت2(OH)(10O015/4Si)(010/0Ti109/0Fe313/0Mg515/1Al)(030/0K270/0Na057/0Ca) است.
    بر مبنای ترکیب توف و بنتونیتها، به نظر می رسد که بنتونیتها از تبدیل توفهای اسیدی (ریولیتی تا داسیتی) با سن ائوسن در محیط تقریبا قلیایی تشکیل شده است. اسمکتیت و زئولیتهای نسبتا پایدار از طریق انحلال شیشه ناپایدار موجود در توفها به صورت درون زادی با تغییر شرایط در محیط قلیایی صورت گرفته است.
    کلیدواژگان: بنتونیت، اسمکتیت، مونتموریونیت، زئولیت، توف، میکروسکپ الکترونی، طیف سنجی فرو سرخ، پراش پرتو ایکس، افتر، سمنان
  • داریوش اسماعیلی، مریم شیبی، علی کنعانیان صفحه 189
    مقاله حاضر به بررسی ترکیب کانی شناسی و نحوه تشکیل بلورهای اسکاپولیت در ناحیه پنج کوه دامغان می پردازد. بر مبنای شواهد صحرایی و بافتی، دو نوع اسکاپولیت قابل تشخیص اند: نوع اول شامل اسکاپولیتهایی است که در اندازه های ریز تا درشت دانه در بخشهایی از توده نفوذی جایگزین پلاژیوکلازها شده اند. به نظر می رسد که جریان شاره های گرمابی غنی از NaCl، از عوامل تشکیل این کانی هستند. بلورهای نوع دوم اسکاپولیت به صورت رگچه های میلیمتری در داخل توده نفوذی و یا نوارهایی با ضخامت بیش از 500 متر در حاشیه توده نفوذی و حد فاصل آن با گستره کانسار آهن پنج کوه مشاهده می شود. رشد این درشت بلورها از طریق نهشت مستقیم از شاره گرمابی در رگه هاست. حضور گسترده اسکاپولیت - آلبیت در داخل و به ویژه حدفاصل توده نفوذی با یک دنباله نهشتی- آتشفشانی که میزبان کانسار آهن پنج کوه است، نشان می دهد که تشکیل اسکاپولیت با یک دگرنهادی آلکالی همراه بوده و بخش عمده ای از سدیم و کلر مورد نیاز برای تشکیل این کانی از نهشته-های تبخیری موجود در این دنباله تامین شده است.
    کلیدواژگان: اسکاپولیت، شاره های گرمابی، دگرنهادی آلکالی، پنج کوه، دامغان
  • انیس پارساپور، محمود خلیلی، موسی نقره ئیان، محمدعلی مکی زاده صفحه 203
    منطقه مورد مطالعه بخشی از نوار ماگمائی سنوزوئیک ایران مرکزی را شامل می شود. سنگ شناسی غالب منطقه ریوداسیت ائوسن است که تحت تاثیر گسل زون قم - زفره و هجوم محلولهای گرمابی، دگرسان شده است. مجموعه کانی های حاصل از دگرسانی اسید - سولفات که در محیط اسیدی ایجاد شده است عبارتند از: پیریت + آلکالی فلدسپات + سریسیت + پیروفیلیت + باریت و ژاروسیت + هماتیت + کوارتز. با توجه به فراوانی کانی ژاروسیت و عناصر سنگین آن در منطقه و بر مبنای مقدار بالای K/Na، خاستگاه ماگمائی - گرمابی برای ژاروسیت های رنگان می توان در نظر گرفت.
    کلیدواژگان: رنگان، ژاروسیت، محلول های گرمابی
  • عادل ساکی، محسن مؤذن، محسن مؤید صفحه 215
    به منظور مطالعه سنگهای دگرگون جنوب غرب ماهنشان و تعیین نوع دگرگونی و محیط زمین ساختی تشکیل سنگها، فشار و دمای اوج دگرگونی سنگها محاسبه شده است. کانی های گارنت-پلاژیوکلاز-مسکویت-بیوتیت-کوارتز، آندالوزیت و استارولیت ترازمند، با هم در سنگهای رسی دگرگونی جنوب غرب ماهنشان متبلور شده اند. شیمی کانی های همزیست با استفاده از آنالیز مایکروپروب مشخص شد. با استفاده از برنامه ترموکالک، فشار تشکیل این سنگها در حدود 3 کیلوبار و دمای تشکیل آنها در حدود 520 درجه سانتیگراد محاسبه شد. دما و فشار محاسبه شده با دما و فشاری که با دماسنج تبادلی گارنت - بیوتیت و شبکه پتروژنتیک به دست آمده مشابه اند. با استفاده از این داده ها، گرادیان دمایی60 درجه سانتیگراد بر کیلومتر برای پوسته ماهنشان به دست آمد. با توجه به گرادیان دمایی به دست آمده، دگرگونی نوع باکان برای سنگهای دگرگونی جنوب غرب ماهنشان در نظر گرفته شده است.
    کلیدواژگان: ژئوترموبارومتری، سنگهای رسی دگرگونی، سری باکان، منحنی های تعادلی چندگانه، ماهنشان، ترموکالک
  • احمد کمپانی، سید محمد حسینی، جواد مقنی ممرآبادی صفحه 231
    در قطعات لایه نازک PZT با الکترودهای نقره، امکان نفوذ اتمهای نقره به داخل ساختار PZT بسیار بالاست که می تواند موجب تغییر برخی ویژگی های قطعه شود. در این کار، این اثر بر روی PbZr-xTixOو 47/0 = x، بررسی شده است. نمونه ها به روش اکسید مخلوط تهیه شدند. پس از کلسینه کردن مخلوط نمونه ها درصدهای متفاوت AgO به آنها افزوده شد. همه نمونه ها تحت شرایط یکسان کلسینه و تفجوش شدند. اندازه گیری های الکتریکی نشان داد که رسانندگی الکتریکی نمونه ها، بسته به مقدار اکسید نقره افزایش می یابد. از نتایج پراش پرتو X چنان بر می آید که اتمهای نقره فاز جدیدی ایجاد نکرده اند. بررسی ساختار نمونه ها توسط میکروسکوپ الکترونی روبشی (SEM) نشان می دهد که افزودن اکسید نقره موجب رشد دانه ها شده است.
    کلیدواژگان: سرامیکPZT، اکسید نقره
  • شکوفه طباطبایی یزدی، محمدرضا علی نژاد*، ناصرتجبر صفحه 239

    تک بلورهای Te04/0Zn96/0Cd (CZT) با قطر تا mm 14 به روش بریجمن تغییریافته و بدون استفاده از هسته اولیه، رشد داده شدند. بلورهایی با همان ترکیب شیمیایی به روش انتقال فاز بخار به وسیله گاز بی اثر (VPGT) نیز رشد داده شد که تک بلورهایی به بزرگی تا mm 5/3 به دست آمد. مطالعات ساختاری انجام شده با پراش پرتو X و تصاویر پس بازتاب لاوه نشان می دهند که بلورهای رشد یافته تک فازند و ترجیحا به موازات محور بلور]111[رشد می کنند. گاف انرژی بلورهای رشد داده شده در حدود eV 2/1 است. خواص الکتریکی اندازه گیری شده به روش وندرپو نشان می دهند که مرتبه بزرگی مقاومت ویژه تک بلورهای حاصل .cm104 است. رسانندگی الکتریکی بلورهای رشد داده شده به روش بریجمن نوع p، و بلورهای رشد داده شده به روش VPGT نوع n است.

    کلیدواژگان: رشد بلور، بریجمن، انتقال فاز بخار، نیمرسانا، Cd، Zn، Te
  • آزاده ملک زاده شفارودی، محمدحسن کریم پور، سید احمد مظاهری صفحه 253
    واحدهای سنگی که در محدوده معدن تک I رخنمون دارند شامل سنگهای دگرگونی سازند تکنار (اردویسین)، توده های نفوذی اواسط تا اواخر پالئوزوئیک و پس از پالئوزوئیک است. لیتولوژی سازند تکنار شامل سرسیت شیست، کلریت شیست، کلریت سرسیت شیست و مجموعه ای از توده های متادیاباز تا متاگابرو- دیوریتی است. کانی سازی ماسیوسولفید پلی متال(Cu-Zn-Au-Ag-Pb) تکنار در افق خاصی از سازند تکنار تشکیل شده است. کانی سازی به صورت سه حالت لایه ای، توده ای و داربستی دیده می شود. ابعاد و شکل کانی سازی ها تحت تاثیر زمین ساخت شدید منطقه تغییر کرده است. توالی پاراژنز در بخش لایه ای و توده ای عبارتند از مگنتیت + پیریت + کالکوپیریت ± اسفالریت ± گالن ± سولفوسالت ± طلا + کلریت ± کربنات ± سرسیت. بخش اعظم کانی سازی توده ای را مگنتیت تشکیل داده است. توالی پاراژنز بخش داربستی عبارتست از: پیریت + کالکوپیریت ± مگنتیت + کلریت + کوارتز + سرسیت ± کربنات. با توجه به پاراژنزه کانی تک I، تک I بخشی از یک کانسار ماسیوسولفید است. این ماسیوسولفید با توجه به مقدار قابل ملاحظه عناصر مس، روی، طلا، نقره و سرب یک کانسار ماسیوسولفید پلی متال است و به علت دارا بودن مقدار زیادی مگنتیت همراه با کانی های سولفیدی ونبود پیروتیت یک کانسار ماسیوسولفید منحصر به فرد است.
    کلیدواژگان: کانسار تکنار، ماسیو سولفید، کانی سازی پلی متال
  • حسن حدادزاده، علیرضا رضوانی صفحه 273
    اولین ساختار بلوری یک کمپلکس فنیل سیانامید کبالت اکسیم (کبال اکسیم) گزارش شده است. این کمپلکس با فرمول trans-[Co((DO)(DOH)pn)(2،5-Cl2pcyd)2] است که در آن یک لیگاند چهار دندانه ای ((DO)(DOH)pn) از نوع ایمین- اکسیم در موقعیت استوائی و دو لیگاند 2، 5- دی کلروفنیل سیانامید (2،5-Cl2pcyd)در موقعیت محوری قرار دارند. بلورهای کمپلکس trans-[Co((DO)(DOH)pn)(2،5-Cl2pcyd)2]توسط نفوذ اتر به داخل محلول استونیتریلی آن رشد داده شد. ساختار بلوری مربوط به این کمپلکس ارتورومبیک (گروه فضائی از نوع Pbca) با پارامترهای شبکه ای 6800/13 = a، 7434/13 = b، 8924/29 = c آنگستروم، 0606/0 = R، (2946)(I)2 > I و 8 = Z. هر دو لیگاند 2، 5- دی کلروفنیل سیانامید از سمت نیتروژن عامل نیتریلی به کبالت(III) کوئوردینه شده اند. زاویه پیوندی کبالت(III)- سیانامید(Co(III)-N=C=N-ph) خمیده است ولی گروه سیانامید (-N=C=N) با حلقه فنیل در یک صفحه قرار دارد. این ساختار هندسی ناشی از اهمیت نسبی برهم کنش در این پیوند است.
    کلیدواژگان: اکسیم، ایمین، کمپلکس کبالت(III)، فنیل سیانامید، شبه هالیدها، ویتامین B12
|
  • S.B. Dilmaghani, K. Rajabi Page 137
    In this research work a rather new method was used to detect trace elements of small quantities. For this, X-ray intensity enhancement effect and standard samples of BAS Company were employed. In the standard sample a small amount of Rubidium was present, which by adding some quantities of SrCo3 to the sample the XRF characteristic peaks of Rubidium were enhanced. This effect proved to be applicable for detecting trace elements.
  • A. Shekarifard, H. Rahimpour Bonab, J. Rohshahbaz Page 143
    In the Ardakan barite ore deposits, two groups of copper ore minerals have been identified in the barite veins. The hypogene ore minerals consist of chalcopyrite and chalcocite, which are associated with pyrite. The Supergene ore minerals are mainly composed of secondary Cu-sulfides (such as covellite, yarrowite and anilite), Cu-carbonates (malachite and azurite) and Cu-oxides (cuprite). Chalcopyrite is the most important hypogene Cu-mineral which has been altered to Cu-supergene minerals. Chalcopyrite tarnishing were developed along the joints, fractures and grain boundaries as films and veinlets. The tarnish color on the chalcopyrite varies from deep blue, pale blue, pink, yellow and dark gray. The tarnish phases in the chalcopyrite were studied using SEM - EDXA. Sequences of the chalcopyrite alterations by the continued oxidation are as following: chalcopyrite (CuFeS2), covellite (CuS), yarrowite (Cu9S8), spionkopite (Cu39S28), geerite (Cu 1.6S) and anilite (Cu 1.75S). Alteration and oxidation caused a series of changes from chalcopyrite to anilite. These changes include general fluctuations in the Cu/Fe and Cu/S ratio, so that some new minerals form by Fe and S depletion and Cu enrichment. Weathering of chalcopyrite to covellite results in a decrease in iron content with simultaneous increase in copper. Subsequent weathering of covellite to anilite caused an increase in the Cu/S ratio from 0.9 in covellite, to 1.12 in yarrowite, 1.45 in spionkopite, 1.64 in geerite, and to 1.77 in anilite. Supergene weathering in the chalcopyrite of the Arakan barite is mainly due to galvanic reactions.
  • M.R. Nilforoushan Page 159
    It has been the aim of this project to produce refractory calcium aluminate cement (CAC) with 70% alumina in the laboratory. Pure calcined alumina and lime were mixed and fired at different temperatures and times in a rotary kiln. When the clinker was formed, it removed out of the furnace and cooled rapidly. The presence of optimized amounts of monocalcium aluminate (CA) and Dicalcium aluminate (CA2) as the major anhydrous phases in clinker were examined by X-ray diffraction method, and the hydraulic properties of powdered samples were measured by evolved heat measurement versus time during setting times. Based on the data acquired by various test methods, 1550 °C and 90 min. were the optimized conditions for preparation of this type of refractory calcium aluminate cement.
  • K. Bazargani-Guilani Rabbani Page 169
    The bentonites of Aftar region, with average of 15 meters thickness and about 10 km long, are volcanoclastic sequence of Semnan Formation that formed in a shallow sea water environment. Based on the field, XRD data, microscopic and scanning electron microscopic (SEM) studies, as well as chemistry, the bentonite beds contain zeolites (clinoptilolite and mordenite), gypsum, calcite, celestine, opal, quartz, crystobalite and aragonite associated with clay minerals. XRD data of air-dried, glycolated and heated of clay fractions show the majority of the clay minerals are of swelling and of dioctahedral, smectite types. FTIR spectra, in agreement with chemical analyses data, reveal that the smectites are of Wyoming type (SWy-2) montmorillonite. The structural formula unit of representative clay of Aftar region, based on 11 oxygens, is:(Ca0.057Na0.270K0.030)(Al1.515Mg0.313Fe0.109Ti0.010)(Si4.015O10)(OH)2.Based on the composition of tuff and bentonites, the bentonites appear to be derived from alteration of acidic (dacitic to rhyolitic) tuffs of Eocene age in a relatively basic environment. Relatively stable smectites and zeolites are formed by dissolutim of less stable glass of vitric ash that was present in tuff during variation in basic environmental conditions.
  • D. Esmaeili, M. Sheibi, A. Kananian Page 189
    The mineralogy and origin of the scapolite crystals of the Panj-Kuh area (S-E Damghan) has been investigated. Based on textural and field observations, two types of scapolite have been identified. Type 1 scapolite consists of fine to coarse grain crystals which are mainly replaced for plagioclase in the pluton body. The type 2 as veinlet and vein ranging in thickness from few milimeters inside the body to about few hundred meters in the margin of the body that present close to the iron ore deposit. It seems that the formation of the first type of scapolites is related to the circulation of NaCl rich fluid around of the intrusive body, and the second type has directly been precipitated from the hydrothermal fluids. The extensive aboundance of scapolite-albite zone in intrusive rocks and specially between body and a volcano-sedimentary sequence suggest that the formation of scapolite was accompanied by an alkali metasomatism which has been derived from the evaporate sediments of that sequences.
  • A. Parsapoor, M. Khalili, M. Noghreyan, M. Makizadeh Page 203
    The study area is a part of central Iranian Cenozoic magmatic belt. The dominant rock type in the area is rhyodacite with Eocene in age. These rocks have been effected by Qum-Zefreh fault as well as alteration by hydrothermal solutions. Due to sulfate - acid alteration, the following minerals are formed: pyrite + alkali feldspar + sericite + pyrophyllite + barite+ jarosite + hematite + quartz. The presence of abundant jarosite mineral and the high heavy elemental content, as well as the high K/Na ratio, we suggest that the Rangan jarosite may have a magmatic - hydrothermal origin.
  • A. Saki, M. Moazzen, M. Moayyed Page 215
    Pressure and temperature of metamorphism in the Mahneshan area were estimated in order to determine the type of metamorphism and tectonic setting of the rocks. Biotite, muscovite, plagioclase, garnet, quartz, andalusite and staurolite minerals are crystallized together in metapelites in the regional metamorphic rocks of southwest Mahneshan. Chemistry of coexisting minerals is studied using microprobe analysis. Using multiple equilibria calculations and THERMOCALC program, temperatures of ~520°C and pressure of ~3 kbar have been calculated for the formation of these rocks. Using these data, geothermal gradient of 60 °C/km has been calculated for the upper crust of the Mahneshan. Based on calculated geothermal gradient, the Buchan type metamorphism is suggested for the metamorphic rocks of southwest Mahneshan.
  • A. Kompany Hosseini, J. Moghany Page 231
    In PZT thin film devices, with silver oxide electrodes, the diffusion of silver atoms into the PZT structure is very possible which may change the properties of the device. In the present work, this effect on PbZr-xTixO3 with x = 0.47 has been investigated. The samples were prepared by mixed oxide method. After calcination the mixed powders, Ag2O with different weight percent were added. All the samples were calcinated and sintered under the same conditions. Electrical measurements revealed that the electrical conductivity of the samples, depending on the weight percent of Ag2O, has increased. X-ray diffraction patterns showed that silver atoms have not produced new phases. Investigating the structure of the samples by SEM proved that adding silver oxide causes the growth of the grains.
  • Sh. Tabatabai Yazdi, M.R. Alinejad, N. Tajabor Page 239

    Single crystals of Cd.96Zn.04Te (CZT) with 14 mm in diameter were grown by seedless modified Bridgman method. Also, crystals with the same chemical composition were grown by vapor phase inert gas-transport method (VPGT), and single crystals up to 3.5 mm in diameter were obtained. Structural studies by XRD and back reflection Laue method show that the grown crystals are single phase with high purity, which preferentially have been grown along [111] crystal axis. The energy gap of as-grown crystals is about 1.2 eV. The electrical properties measured by Van der Pauw method, show that the resistivity is in order of 104 .cm. The electrical conductivity of crystals grown by Bridman method is p-type, and for VPGT-crystals is n-type.

  • A. Malekzadeh, M.H. Karimpour, S.A. Mazaheri Page 253
    Rock unites which are exposed in Tak-I mine area are: Taknar formation (Ordovician), Mid-late Paleozoic and younger intrusive rocks. Taknar formation consists of sericite schist, chlorite schist, chlorite-sericite schist and some meta-diabase- gabbro-diorite. Taknar Polymetal (Cu-Zn-Au-Ag-Pb) Massive sulfide deposit formed at certain horizon of Taknar formation. Three style of mineralization are: stockwork, layered and massive. Due to strong tectonic activity in the area, dimension and geometry of deposit are being changed. Paragenetic minerals within the massive and layered are: magnetite + pyrite + chalcopyrite ± sphalerite ± galena ± sulphosalt ± gold + chlorite ± carbonate ± sericite. Magnetite is the main mineral in the massive zone. Paragenesis within stockwork are: pyrite + chalcopyrite ± magnetite + chlorite + quartz + sericite ± carbonate. Based on mineral paragenesis, the ore bearing solution had the following condition: T ≥ 270 ºC, pH= 5 - 7, Log f O2 = (-29) to (-30). Also, The range of chemical composition of some elements within Tak-I massive sulfide is as follow: Cu = %0.01 - %5.86, Zn = 269 – 15600 (ppm), Pb = 27 – 4400 (ppm),Au = 0.86 - 7.53 (ppm), Ag = 2.4 - 95.1 (ppm), Bi = 34 – 2200 (ppm).Based on the paragenesis, alteration, style of mineralization, petrography, geochemistry, and structure, Tak-I is part of massive sulfide deposit. Due to high content of Cu, Zn, Au, Ag and Pb, Taknar massive sulfide deposit is a polymetal deposit. Based on high magnetite within sulfides and lack of pyrrhotite, Taknar is a special massive sulfide deposit.
  • H. Hadadzadeh, A.R. Rezvani Page 273
    The first crystal structure of a phenylcyanamide cobaltoxime (cobaloxime) complex is reported. This compound is trans-[Co((DO)(DOH)pn)(2,5-Cl2pcyd)2], and consits of an imine-oxime equatorial ligand ((DO)(DOH)pn) and two 2,5-dichlorophenylcyanamide ligands in axial positions. Crystals of trans- [Co((DO)(DOH)pn)(2,5-Cl2pcyd)2] were grown by ether diffusion into an acetonitrile solution of the complex. Crystal structure of this complex is orthorhombic (space group: Pbca) with a = 13.6800, b = 13.7434, c = 29.892 Å, and Z = 8. The structure was refined by using 2946 independent reflections with I>2σ(I) to a R factor of 0.0606. Both phenylcyanamide ligands are coordinated to Co(III) through the terminal nitrile nitrogen of the cyanamide group. In addition, the cobalt(III)-cyanamide (Co(III)-N=C=N-ph) bond angle is significantly bent while the cyanamide group(N=C=N-) is largely coplanar with the phenyl ring. These geometries can be ascribed to the relative importance of  bonding.