فهرست مطالب

دانشکده پزشکی اصفهان - پیاپی 109 (شهریور 1389)

مجله دانشکده پزشکی اصفهان
پیاپی 109 (شهریور 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/07/01
  • تعداد عناوین: 9
|
  • مقاله پژوهشی
  • مریم کردگاری، محمد گرک یراقی، منصور سیاوش، علی پور مقدس صفحه 225
    مقدمه
    نارسایی مزمن قلبی، بیماری شایع و جدی با میزان مرگ و میر بالا به عنوان یک مشکل بزرگ بهداشتی باقی مانده است. بیماران مبتلا، دچار کاهش در سطح 25(OH)D می‎باشند و به نظر می رسد سطح ناکافی ویتامین D از عوامل مؤثر در پاتوژنز این بیماری ‎باشد. مطالعه ی حاضر با هدف بررسی تاثیر ویتامین D بر عملکرد سیستولی بطن چپ و وضعیت NYHA فانکشن کلاس در بیماران مبتلا به نارسایی قلبی انجام شد.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی شاهددار و دو سوکور از بین بیماران مبتلا به نارسایی قلب مراجعه کننده طی مدت 6 ماه، تعداد 110 بیمار که بر اساس علائم قلبی مطابق با طبقه‎بندی NYHA، فانکشن کلاس III و یا کمتر بودند و LVEF کمتر از 45 درصد داشتند، به طور تصادفی منظم به دو گروه شاهد و مورد تقسیم شدند. در ابتدا و پایان مطالعه، با انجام اکوکاردیوگرافی LVEF و حجم‎های بطن چپ تعیین شد، سطح سرمی 25(OH)D، Alb، Cr، Ca++ و P بررسی و فانکشن کلاس بیماران بر اساس طبقه‎بندی NYHA فانکشن کلاس بررسی گردید. در طول مدت مطالعه، بیماران گروه مورد به صورت هفتگی یک کپسول 000/50 واحد ویتامین D3 و گره شاهد یک کپسول دارونما دریافت ‎کردند. به هر دو گروه مکمل کلسیم کربنات mg 500 روزانه داده شد. جهت مقایسه ی میانگین تغییرات LVEF بین دو گروه از آزمون t مستقل و در هر گروه از آزمون Paired-t و برای مقایسه ی تغییرات فانکشن کلاس بین دو گروه از آزمون Mann-Whitney در نرم افزار SPSS استفاده شد.
    یافته ها
    81 بیمار مطالعه را تکمیل کردند. مکمل ویتامین D میانگین سطح سرمی 25(OH)D را در حد ng/ml 9/33 افزایش داده بود (001/0 > P)؛ در گروه شاهد افزایش میانگین سطح سرمی ویتامین D برابر با ng/ml 2/6 بود (05/0 < P). پس از 6 ماه درمان، LVEF در گروه شاهد و در گروه مورد هر دو به صورت معنی‎دار افزایش یافته بود ولی بهبود LVEF در گروه مورد بیش از گروه شاهد بود (05/0 > P). وضعیت فانکشن کلاس NYHA در گروه مورد بهبود داشت (05/0 > P) ولی در گروه شاهد ثابت مانده بود (05/0 < P).
    نتیجه گیری
    ویتامین D3 عملکرد سیستولی بطن چپ بیماران مبتلا به نارسایی قلبی مزمن و نیز وضعیت فانکشن کلاس این بیماران را بهبود داد و ممکن است بتواند به عنوان درمان مکمل در کنار سایر درمان‎های رایج نارسایی قلب در آینده به کار آید.
    کلیدواژگان: نارسایی قلب، ویتامین D، عملکرد سیستولی بطن چپ
  • عباسعلی ربیعی، ابراهیم اسفندیاری، مرتضی حاجیان، عاطفه شموسی، محمد مردانی، بهمن رشیدی*، شهناز رضوی، حمید شفیع زاده، علی والیانی صفحه 385
    مقدمه

    متخصصان علم تشریح از گذشته ای دور همواره در جستجوی روشی برای نگهداری بافت های نرم بدن انسان و تهیه ی نمونه هایی بادوام، خشک، بدون بو و قابل حمل بوده اند. پلاستینیشن یک تکنیک بی نظیر جهت نگهداری بافت ها است. در این روش، آب و چربی بافت توسط یک مایع حلال حد واسط جایگزین می گردد؛ سپس این حلال مایع، با یک پلی استر مخصوص جایگزین می شود. نمونه های پلاستینه شده بدون بو، بادوام، باقوام و انعطاف پذیرمی باشند. یکی از مشکلات پیش رو در زمینه ی بررسی نمای ظاهری احشاء این است که همیشه بعد از عمل فیکساسیون توسط فرمالین، احشاء رنگ طبیعی خود را از دست داده، کیفیت ظاهری و زیبایی نمونه ها (عضله، عروق، اعصاب، بافت همبند، قشر و مغز کلیه و...)کاهش می یابد و علاوه بر این، طی عمل پلاستینیشن در تمام قسمت های بافت، رنگی مشابه ایجاد شده، کیفیت ظاهری بیشتر کاهش می یابد. این تحقیق با هدف اعمال روشی انجام گرفت که برای درک بهتر قسمت های مختلف احشای پلاستینه شده، رنگ طبیعی احشاء را حفظ و یا بهبود بخشد و نمونه ی فیکس شده ی بدون رنگ را از لحاظ ظاهری مطلوب تر نماید تا قسمت های مختلف بافت (دریچه ها، عضله ی قلب (نمای خارجی)، ترابکولاها و...) از لحاظ نمای ظاهری (Gross Anatomy) وضوح بهتری پیدا کند. همچنین بتوان نمونه ای تهیه نمود که در اثر برخورد با زمین و یا استفاده های مکرر شکننده نباشد.

    روش ها

    ابتدا نمونه های طبیعی قلب گوسفند تهیه و به وسیله ی فرمالین 5 درصد به مدت 6 تا 10روز (بسته به حجم نمونه) فیکس شد. سپس این نمونه ها تشریح و به وسیله ی رنگ طبیعی روناس و رنگ صنعتی ائوزین و مخلوطی از این دو رنگ، رنگ آمیزی گردید. این نمونه ها توسط استون و در درجه ی حرارت 25- درجه ی سانتی گراد آب گیری شد و سپس به گرم خانه منتقل و به وسیله ی استون در درجه حرارت 30+ درجه ی سانتی گراد چربی گیری گردید؛ به عبارت دیگر، استون جایگزین ملکول های آب و چربی در بافت شد. سپس نمونه ها به اطاقک خلا منتقل و استون موجود در بافت خارج شد و به جای آن، ملکول های پلی استر تحت فشار خلا در بافت تزریق گردید. آن گاه این نمونه ها از اطاقک خلا خارج گردید و در مجاورت هوا و به وسیله ی اشعه ی UV پردازش شد.

    یافته ها

    رنگ آمیزی نمونه ها با مخلوطی از رنگ های روناس و ائوزین، بعد از عمل فیکساسیون و قبل از انجام پلاستینیشن، نمای ظاهری و زیبایی نمونه های پلاستینه شده را افزایش می دهد.

    نتیجه گیری

    رنگ آمیزی نمونه های پلاستینه شده باعث جذاب شدن رنگ ظاهری نمونه ها می گردد و می تواند در جذابیت درس آناتومی و همچنین افزایش کیفیت ظاهری نمونه های آناتومیک تاثیر بسزایی داشته باشد و به عنوان روشی مناسب و قابل قبول برای آموزش مورد استفاده قرار گیرد تا بر روند ارتقای کیفیت آموزش تاثیر مثبت اعمال کند.

    کلیدواژگان: پلاستینیشن، رنگ صنعتی، رنگ طبیعی، پلی استر
  • عباس قربانی، احمد چیت ساز، مهدی شیشه گر، مجتبی اکبری صفحه 393
    مقدمه
    علت اصلی بیماری آلزایمر (AD) از دست دادن عملکرد کولینرژیک است. بنابراین راهبرد درمانی انتخابی، افزایش سطح استیل کولین (Ach) در مغز افراد مبتلا با استفاده از مهار کننده های کولین استراز (AchEI) مانند داروی دونپزیل (Donepezil) می باشد. این مطالعه به بررسی اثر دونپزیل روی جریان خون عروق مغزی در بیماران مبتلا به آلزایمر با روش غیرتهاجمی سونوگرافی داپلر ترانس کرانیال (TCD) پرداخت.
    روش ها
    این کارآزمایی بالینی روی 11 نفر بیمار مبتلا به آلزایمر در گروه مداخله و 11 نفر در گروه مقایسه انجام شد. بیماران گروه مداخله یک مرتبه قبل از تجویز دونپزیل Baseline))، مرتبه ی دوم پس از چهار هفته درمان با mg/d 5 دونپزیل و مرتبه ی سوم بعد از چهار هفته ی دیگر درمان با mg/d 10 دونپزیل با سونوگرافی داپلر ترانس کرانیال مورد ارزیابی قرار گرفتند. گروه مقایسه از هیچ داروی مؤثر بر آلزایمر استفاده نمی کردند و فقط یک مرتبه سونوگرافی داپلر ترانس کرانیال شدند. ماکزیمم سرعت سیستولی (PSV)، دیاستولی (EDV) و متوسط (MFV) جریان خون شریان مغزی خلفی (PCA) و شریان مغزی میانی (MCA) بررسی شد و Mini-mental state examination (MMSE) نیز در هر مرحله چک و ثبت گردید.
    یافته ها
    از نظر آماری هیچ گونه اختلاف معنی داری بین سن و جنس دو گروه مداخله و مقایسه وجود نداشت. میانگین MMSE در گروه مداخله از 3/3 ± 8/15 در Baseline به 8/2 ± 2/20 در پایان هفته ی چهارم درمان با mg/d 5 دونپزیل و به 9/3 ± 6/20 در پایان هفته ی هشتم درمان با mg/d 10 دونپزیل افزایش یافت (0001/0 < P). در MCA، افزایش مقادیر PSV و MFV با چهار هفته درمان با mg/d 10 دونپزیل نسبت به Baseline از لحاظ آماری معنی دار شد (P به ترتیب 002/0 و 025/0). در PCA، افزایش مقادیر MFV و EDV با چهار هفته درمان باmg/d 10 دونپزیل نسبت به Baseline از نظر آماری معنی دار شد (P به ترتیب 015/0 و 014/0).
    نتیجه گیری
    دونپزیل به ویژه با دوز mg/d 10، روی افزایش جریان خون عروق مغزی و MMSE بیماران مبتلا به آلزایمر تاثیر داشته است ولی مطالعات گسترده تر با حجم نمونه ی بیشتر توسط سایر محققین توصیه می شود.
    کلیدواژگان: بیماری آلزایمر، سرعت جریان خون، دونپزیل، سونوگرافی داپلر ترانس کرانیال
  • فاطمه سعادت سعادت آبادی، عفت بمبئی چی، فهیمه اسفرجانی صفحه 401
    مقدمه
    فعالیت بدنی به عنوان یک عامل کاهش علائم دیسمنوره ذکر شده است. هدف از تحقیق حاضر، تعیین اثر 6 هفته تمرین انعطاف پذیری بر علائم دیسمنوره بود.
    روش ها
    تعداد 34 دانشجوی دانشگاه اصفهان که از دیسمنوره اولیه رنج می بردند (سن: 54/1 ± 47/20 سال، وزن: 22/8 ± 54 کیلوگرم، قد: 34/5 ± 161 سانتی متر و شاخص توده ی بدنی (BMI): 76/2 ± 72/20 کیلوگرم بر متر مربع) به دو گروه تجربی (20 = n) و شاهد (14 = n) تقسیم شدند. گروه تجربی در یک برنامه ی تمرینی انعطاف پذیری شش هفته ای شامل کشش عضلات شکم، کمر، همسترینگ و نزدیک کننده های ران شرکت کردند. آن ها 10 حرکت را به صورت هر حرکت با 3 تکرار و هر تکرار به مدت 10 ثانیه، طی 4 روز در هفته انجام دادند. هر هفته یک ثانیه به زمان اجرای حرکات افزوده شد. قبل و بعد از 6 هفته تمرینات انعطاف پذیری، آزمودنی ها پرسش نامه ی اختلالات قاعدگی را پر کردند. شدت درد نیز به وسیله ی مقیاس V.A.S (Visual Analogue Scale) اندازه گیری شد. از آمار توصیفی و استنباطی نظیر آزمون های Mann–Whitney U، Wilcoxon، t همبسته و t مستقل برای آنالیز داده ها استفاده شد.
    یافته ها
    افزایش معنی داری در اندازه های انعطاف پذیری عضلات (کمر، همسترینگ و نزدیک کننده های ران) و همچنین کاهش معنی داری در میانگین علائم روانی (از 42/7 ± 20/14 به 0/3 ± 35/5)، علائم جسمانی (از 93/5 ± 90/15 به 0/6 ± 75/8) و میانگین درد (از 69/2 ± 37/6 به 39/2 ± 79/3) در گروه تجربی بعد از 6 هفته تمرینات انعطاف پذیری مشاهده شد (001/0 > P). در گروه شاهد تغییر معنی داری در این شاخص ها دیده نشد.
    نتیجه گیری
    یافته ها دلالت بر این دارد که به دنبال 6 هفته تمرینات انعطاف پذیری منتخب، علائم دیسمنوره کاهش می یابد.
    کلیدواژگان: تمرینات انعطاف پذیری، دیسمنوره، درد
  • محمد دهقانی، مهدی تیموری، فرشاد نکویی، فریناز فتاحی صفحه 408
    مقدمه
    شکستگی استخوان اسکافوئید جزء شایع ترین شکستگی های استخوان مچ دست است و روش های مختلفی جهت درمان آن وجود دارد. در این مطالعه بر آن شدیم تا نتایج 3 روش درمانی را بررسی کنیم.
    روش ها
    در این کارآزمایی بالینی، از بین بیماران مراجعه کننده به بیمارستان آیت الله کاشانی اصفهان در فاصله ی زمانی شهریورماه 1385 تا شهریورماه 1387، 3 گروه 13 نفره ی بیمار دچار شکستگی اسکافوئید با جا به جایی بیش از یک میلی متر (در مجموع 39 بیمار) مورد بررسی قرار گرفتند. گروه اول به روش جا اندازی بسته و گچ گیری، گروه دوم پین گذاری از راه پوست و گروه سوم به روش پیچ گذاری از راه پوست درمان شدند. پی گیری بیماران به طور منظم و ماهانه انجام و در هر ماه، رادیوگرافی رخ- نیم رخ و مخصوص اسکافوئید گرفته شد و تمامی بیماران بر اساس سیستم درجه بندی Mayo Wrist Scoring System بررسی شدند. سپس یافته ها آنالیز گردید.
    یافته ها
    متوسط زمان جوش خوردن در گروه سوم کمتر از دو گروه دیگر بود؛ عوارضی نظیر عدم جوش خوردن در گروه سوم دیده نشد و همچنین عملکرد مچ دست در این گروه نسبت به سایر گروه ها بهتر بود.
    نتیجه گیری
    در صورت وجود امکانات، پیچ گذاری از راه پوست در شکستگی اسکافوئید، تثبیت بهتری ایجاد می کند که منجر به جوش خوردن زودتر می شود.
    کلیدواژگان: شکستگی اسکافوئید، نتیجه ی درمان، پیچ گذاری از راه پوست
  • محمد علی رقایی، هتاو قاسمی طهرانی، علی اکبر طاهریان، نوید کلینی صفحه 416
    مقدمه
    لتروزول یک مهار کننده ی آروماتاز می باشد که می تواند تولید استروژن در بافت های محیطی و اندومتریوز را کاهش دهد. دانازول نیز به عنوان یک آندورژن، هم تولید استروژن در تخمدان ها را مهار می کند و هم به عنوان یک مهار کننده ی آنزیم آروماتاز مطرح شده است. در این مطالعه، به مقایسه ی اثرات درمانی این دو دارو در کاهش علایم اندومتریوز پرداختیم.
    روش ها
    این کارآزمایی بالینی بر روی زنان 18 تا 35 سال انجام شد. پس از انجام لاپاراسکوپی و کوتر، بیماران به سه گروه تقسیم شدند؛ گروه اول روزانه 5/2 میلی گرم لتروزول، گروه دوم روزانه 600 میلی گرم دانازول و گروه سوم دارونما (Placebo) دریافت کردند. دیسمنوره، دیس پارونی و درد مزمن لگنی ماهانه تا 6 ماه و قبل از انجام لاپاروسکوپی در بیماران ارزیابی شد. برای مقایسه داده ها از آزمون های Friedman و Wilcoxon در نرم افزار SPSS نسخه ی 15 استفاده شد.
    یافته ها
    پس از 6 ماه، میزان درد مزمن لگنی، دیسمنوره و دیس پارونی در گروه لتروزول از گروه دانازول و دارونما کمتر بود. همچنین این میزان در گروه دانازول از گروه دارونما کمتر بود (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    لتروزول در مقایسه با دانازول و دارونما، درد مزمن لگنی، دیسمنوره و دیس پارونی را در بیماران مبتلا به اندومتریوز پس از درمان لاپاروسکوپی به میزان بیشتری کاهش می دهد.
    کلیدواژگان: لتروزول، دانازول، اندومتریوز، درد مزمن لگنی، دیس پارونی، دیسمنوره
  • راحله عصاری، محمدرضا مدرسی، شقایق حق جوی جوانمرد، احمد رضا لاهیجان زاده، پریناز پورصفا، بابک صادقیان، رویا کلیشادی* صفحه 425
    مقدمه

    مطالعه در مورد فعال شدن سیستم التهابی و متعاقب آن روند انعقادی در کودکان، در رابطه با عوامل محیطی و ایجاد و پیشرفت روند آترواسکلروز از اوایل عمر، هم می تواند راهنمایی برای مطالعات آینده باشد و هم راه کارهایی را برای پیش گیری اولیه از بیماری های مزمن ارائه نماید. در این مطالعه تاثیر آلودگی هوا بر روی سیستم التهابی و متعاقب آن فعالیت روند انعقادی و اختلال عملکرد آندوتلیوم مورد بررسی قرار گرفت.

    روش ها

    این مطالعه ی مقطعی در سال 1388بر روی 118 کودک و نوجوان 18-10 ساله انجام شد؛ این افراد به روش تصادفی از نواحی مختلف شهر اصفهان، که دارای ایستگاه آلودگی هوا بودند، انتخاب شدند. اطلاعات آلودگی هوای منطقه جمع آوری شد، با گرفتن نمونه ی خون وریدی، سطح فاکتور بافتی و ترومبومودولین اندازه گیری گردید و ارتباط این عوامل مورد بررسی قرار گرفت.

    یافته ها

    رابطه ی معنی داری بین سطح فاکتور بافتی و شاخص استاندارد آلودگی هوا (PSI) به دست آمد. این ارتباط با آلاینده های مختلف هوا، به ویژه سطح ذرات معلق PM10، وجود داشت. ارتباط معنی داری بین PSI و ترومبومودولین سرم وجود نداشت.

    نتیجه گیری

    ارتباط بین سیستم التهابی و متعاقب آن فاکتورهای انعقادی با سطح آلودگی هوا می تواند عامل مهمی در شکل گیری آترواسکلروز از دوران کودکی باشد که باید مورد توجه قرار گیرد. آلودگی هوا، به ویژه ذرات معلق PM10، بر روی شاخص های اختلال عملکرد آندوتلیوم تاثیر دارد و این امر می تواند زمینه ای برای شروع روندهای التهابی و متعاقب آن روند انعقادی و بروز آترواسکلروز از اوایل عمر باشد. در این زمینه لازم است پژوهش های گسترده تر و با پی گیری بلند مدت انجام شود.

    کلیدواژگان: آلودگی هوا، عملکرد آندوتلیوم، التهاب، انعقاد، آترواسکلروز، نوجوانان، پیش گیری
  • مقالات مروری
  • ساره شاکریان رستمی، مازیار مرادی لاکه، عبدالرضا استقامتی صفحه 437
    مقدمه
    بیماری ناشی از هموفیلوس آنفلوانزای تیب ب (Hib) جزء مشکلات مهم سلامتی در کشورهای فاقد ایمن سازی معمول Hib است. مطالعه ی حاضر به منظور مرور سیستماتیک شواهد موجود در زمینه ی کارایی و ایمنی واکسن کونژوگه ی Hib انجام گردید.
    روش ها
    مطالعه به روش مرور سیستماتیک متون و متا-آنالیز در تکمیل مطالعات قبلی انجام شد. پایگاهای اطلاعاتی پزشکی MEDLINE، OVID، Cochranel proquest، Scopus، DARE، HTA، NHSEED و ISI از اولین زمان در دسترس تا پایان سال 2008 جستجو گردید. موارد مطالعه، کودکان کمتر از 5 سال جمعیت عمومی بودند. مداخلات با انواع واکسن کونژوگه ی Hib (PRP_T، HB-OC، PRP-OMP و PRP-D) در مقایسه با دارونما یا واکسن غیرمرتبط با همافیلوس انفلوانزا یا بدون گروه مداخله در نظر گرفته شد. تمام مطالعات مداخله ای و نیمه مداخله ای، که حداقل برای 2 سال، افراد را تحت پی گیری قرار داده بودند، پس از ارزیابی کیفیت متدولوژی وارد مطالعه شدند. اثر نهایی کل با برآورد خطر نسبی از طریق متا-آنالیز با شیوه ی مدل تصادفی براورد گردید و سپس کارایی واکسن محاسبه شد. تورش انتشار مطالعات و هتروژنسیتی آن با آزمون های مربوط ارزیابی شد.
    یافته ها
    نتیجه ی ترکیب شاخص مطالعه ی (RR) ما در مدل تصادفی 16/0 (31/0-09/0 CI: 95%) و میزان کارایی واکسن 84 درصد به دست آمد. واکسن در تمام کارآزمایی ها به خوبی تحمل شده، تنها عوارض نادری از آن گزارش شده است.
    نتیجه گیری
    نتایج نشان می دهد که واکسیناسیون Hib سبب پیش گیری از بیماری مهاجم و یا مرگ به میزان 84 درصد می گردد. بر اساس نتایج مطالعه، استفاده از این واکسن، در کودکان در صورت هزینه اثر بخش بودن از نظر اقتصادی، منطقی به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: هموفیلوس انفلوانزای تیپ ب، واکسن، متا، آنالیز
  • کلیپ ویدیویی
  • نگاهی به اعماق
    حمید کلانتری صفحه 449
|
  • Maryam Kerdegari, Mohammad Garacyaraghi, Mansoor Siavash, Ali Poormoghaddas Page 225
    Background
    Low vitamin D status may contribute to pathogenesis of congestive heart failure. We evaluated the effect of vitamin D supplementation on the left ventricular function and the NYHA Functional class of chronic heart failure patients.
    Methods
    This double–blind, randomized, placebo–controlled trial was performed during Oct 2007 until Aug 2008 in Chamran and Noor Hospitals, Isfahan, Iran. One hundred and ten patients randomly received 50’000 IU vitamin D3/w plus 500 mg Ca/d [case group] or placebo plus 500 my Ca/d [control group] for 6 months. Biochemical variables, LVEF and NYHA Functional class status were assessed at baseline and after 6 months.
    Findings
    Eighty two patients completed the study. Vitamin D supplementation increased the mean of 25-Hydroxyvitamin D concentration by 33.9 ng/ml (P < 0.001); whereas placebo treatment was associated with an increase of only 6.2 ng/ml (P > 0.05). After 6 months treatment, the case and control groups showed improvement in left ventricular ejection fraction values and also left ventricular end-systolic volume; the extent of changes between two groups has significant difference (P < 0.05). The NYHA class improved in the case group but remained constant in the control group.
    Conclusion
    Vitamin D3 improved left ventricular function and NYHA class in chronic heart failure (CHF) patients and might serve as a new agent for the future treatment of the disease.
  • Abbas Ali Rabiei, Ebrahim Esfandiary, Morteza Hajian, Atefeh Shamosi, Mohammad Mardani, Bahman Rashidi, Shahnaz Razavi, Hamid Shafizade, Ali Valiani Page 385
    Background

    Anatomists had been searching to find methods for preserving soft human tissues and produce natural samples with durable, dry, odorless, and portable in briefcase properties. Plastination is a modern method for preparing such tissue samples. In plastination, water and fat are extracted from tissues and replaced with a dissolver fluid, which in its turn is replaced with a special kind of polyester. Usually, the organs like hearts, lungs, kidneys, striated muscles, vessels, nerves, connective tissue, etc, which are treated with formalin, loss their beautiful color and take a dull appearance after fixation. Tissue staining with natural dyes is one method for somehow preserving tissue natural color and increasing its appearance activity to prepare better samples in terms of appearance and suitable clearance of different parts (valves, muscles, trabeculae…). Also, we have to prepare non fragile samples.

    Methods

    At first, some visceral organs (sheep hearts) were prepared and fixed by formalin 5% for 4 to 10 days. Then they were dissected for anatomic details and were put in a chemical dye called eosin and natural dye called ronnas. After dehydration by acetone in -25 °C and defeating with acetone in +30 °C, samples were put in the vacuum chamber to replace acetone instead of polymer under the vacuum pressure; finally the samples were cured with the ultra violate wave.

    Findings

    We found that after fixation and before plastination staining of organs with eosin and ronnas resulted in beautiful appearance of tissues.

    Conclusion

    Staining of organs resulted in beautiful appearance of tissues which are effective in increasing the attractively of teaching and learning anatomy. Also, it has affection in the raising appearance quality and has positive impression in the quality of education.

  • Abbas Ghorbani, Ahmad Chitsaz, Mehdi Shishegar, Mojtaba Akbari Page 393
    Background
    The main cause of Alzheimer's disease (AD) is loss of cholinergic function. So, the choice strategy of therapy is to increase the level of acetylcholine (Ach) in the brain of by acetylcholinesterase inhibitors (AchEIs) such as Donepezil. This study evaluated the effect of donepezil on cerebral blood flow using non-invasive transcranial doppler (TCD) sonography.
    Methods
    This clinical trial was performed on AD patients in two groups of case and control, each consisting of 11 patients. The case group who received donepezil medication was examined by TCD before (baseline), after four weeks of oral treatment with 5 mg/d donepezil and a further four weeks of 10 mg/d donepezil, administered orally. The control group did not receive any medications effective on AD and were examined by TCD only once. Peak systolic velocity (PSV), end-diastolic velocity (EDV) and mean flow velocity (MFV) velocities of posterior cerebral artery (PCA) and middle cerebral artery (MCA) were assessed and mini-mental state examination (MMSE) was carried out.
    Findings
    There were not any significant difference between the case and control groups, in terms of age and sex. In the case group, mean MMSE score reached 20.2 ± 2.8 from a baseline value of 15.8 ± 3.3 after four weeks of oral treatment with 5 mg/d donepezil, and reached 20.6 ± 3.9 after four more weeks at 10 mg/d donepezil (P < 0.0001). In MCA, the difference in PSV and MFV values after four weeks of treatment at 10 mg/d donepezil was statistically significant, compared with the baseline values (P = 0.002 and 0.025, respectively). In PCA, the values of MFV and EDV after four weeks of treatment with 10 mg/d donepezil were statistically significant in comparison with the baseline value (P = 0.015 and 0.014, respectively).
    Conclusion
    Donepezil, especially administered in doses of 10 mg/d, has an effect on increasing cerebral blood flow velocity and MMSE score in AD, but more extensive trials by other researchers are recommended.
  • Fatemeh Saadat Saadatabadi, Effat Bambaichi, Fahimeh Esfarjani Page 401
    Background
    Exercise is commonly reported as a factor for decreasing dysmenorrhea symptoms. The aim of the present study was to investigate the effect of six weeks flexibility training on symptoms of dysmenorrhea.
    Methods
    Thirty-four students of The University of Isfahan suffering from primary dysmenorrhea (Age: 20. 47 ± 1. 54 years، Weight: 54 ± 8. 22 Kg، Height: 161 ± 5. 34 cm، Body Mass Index: 20. 72 ± 2. 76) were divided in two exercise (n = 20) and control (n = 14) groups. Exercise group engaged in a 6 weeks flexibility training program include abdomen، back، hamstring and hip adductors stretches. They performed 10 movements، each 3 times، lasting 10 seconds، 4 days per week. One second was added to those movement times each week. Prior and after 6 weeks of flexibility training، all subjects completed menstrual distress questionnaire. Severity of pain evaluate with Visual Analogue Scale. The descriptive and inferential statistic tests like Man-Withney U، Wilcoxon، and independent and paired sample t-test were used for analyzing the statistical information.
    Findings
    After 6 weeks flexibility training، experimental group indicated significant increase in flexibility measurements (back، hamstring، hip adductors) and significant decreases in their mood symptoms (from 14. 20 ± 7. 42 to 5. 35 ± 3. 00)، physical symptoms (from 15. 90 ± 5. 93 to 8. 75 ± 6. 09) and severity of pain (from 6. 37 ± 2. 69 to 3. 79 ± 2. 39) (P < 0. 001). There were no significant changes in flexibility measurements and dysmenorrhea symptoms in control group.
    Conclusion
    Our findings indicated that selected flexibility training in 6 weeks would decrease dysmenorrhea symptoms.
  • Mohammad Dehghani, Mehdi Teimouri, Farshad Nekoei, Farinaz Fatahi Page 408
    Background
    The scaphoid fractures are of the most prevalent fractures of the wrist and there are different ways for the treatment of these fractures. The aim of this study was to compare results and complications of three of these methods.
    Methods
    In this randomized clinical-trial study, among patients referred to Kashani hospital in Isfahan, Iran, from September 2006 to September 2008, 39 with scaphoid fracture, with more than 1 mm displacement, were enrolled. They were randomly assigned into three groups (13 patients in each). In the first group, close reduction and immobilization (cast) was used. In the second group, percutaneous fixation with pin and in the third group, one percutaneous screw was used. The patients were evaluated monthly with X-Ray, and by Mayo Wrist Scoring. The evaluated information was obtained and compared.
    Findings
    The mean time of union was significantly shorter in the third group and there was no malunion, nonunion or any other complication in this group. Results of Mayo Wrist Scoring was better in third group, too.
    Conclusion
    The percutaneous screw fixation in scaphoid fractures causes better fixation and results in shortening of union period and, if technically possible, can be suggested as a good method of treatment for these types of fractures.
  • Mohammad Ali Roghaei, Hatav Ghasemi Tehrani, Aliakbar Taherian, Navid Koleini Page 416
    Background
    Letrozole is an aromatase inhibitor which can decrease estrogen production in peripheral tissues and endometriosis. Danazole, as an androgen, inhibits estrogen production in ovaries and recently has been introduced as an aromatase inhibitor; this study was designed to compare the effects of danazole with letrozole to relieve symptoms of endometriosis.
    Methods
    In this randomized clinical trial study, 105 patients confirmed endometriosis by laparoscopy. These patients were randomly assigned to three groups: group 1 received letrozole tablet (2.5 mg/day), calcium (1000 mg/day) and vitamin D (800 IU/day), group 2 received danazole tablet (600 mg/day), calcium (1000 mg/day) and vitamin D (800 IU/day) and group 3 (placebo group) received calcium (1000 mg/day) and vitamin D (800 IU/day). Pelvic pain, dysmenorrhea and dyspareunia were assessed in participants before study and monthly during the study for six months. Data were analyzed via SPSS15 software with Freidman and Wilcoxon tests.
    Findings
    Mean age was not statistically different in three groups. Totally, 105 participants were enrolled in this study; 38 patients in letrozole group, 37 patients in danazole group and 31 patients in placebo group. In letrozol group, the mean of chronic pelvic pain, dysmenorrhea and dyspareunia score were less than danazole and placebo groups. The Wilcoxon test showed significant difference between mean of dysmenorrhea score at the 5th month after treatment compare to the 1st month in letrozol group (P = 0.025).
    Conclusion
    This study showed that letrozole is more effective than danazole in relief chronic pelvic pain, dyspareunia and dysmenorrhea.
  • Raheleh Assari, Mohammad Reza Modaresi, Shaghayegh Haghjouy Javanmard, Ahmadreza Lahijanzadeh, Parinaz Poursafa, Babak Sadeghian, Roya Kelishadi Page 425
    Background

    Studying the effects of environmental factors on the early stages of development and progression of atherosclerosis process can serve as a guide for future studies and offer strategies for primary prevention of chronic diseases. This study aimed to assess the relationship of air pollution and plasma surrogate endothelial markers in the pediatric age group.

    Methods

    This cross-sectional study conducted in 2010 involving 118 children and adolescents aged 10-18 years randomly selected from different areas of Isfahan city, the second large and air-polluted city in Iran. The association of air pollutants’ levels with serum thrombomodulin (TM) and tissue factor (TF) was determined.

    Findings

    A significant relationship between TF and Pollution Standard Index (PSI) was found. This relationship was remarkable with PM level, although we could find this relationship more or less with other gasses as well. In this study, no significant relationship was found between TM and PSI.

    Conclusion

    The relationship of air pollution level with the inflammation system and subsequently coagulation factors can be an important factor in atherosclerosis development from early life. This finding should be confirmed in future longitudinal studies and must be given due attention in preventive policies.

  • Sareh Shakerian-Rostami, Maziar Moradi-Lakeh, Abdoulreza Esteghamati Page 437
    Background
    Invasive Haemophilus Influenzae type b (Hib) disease is a major problem of the public health in the countries have not implemented Hib vaccine in their routine immunization. The aim this study was to summarize the best available evidences regarding vaccine efficacy of Hib in the children younger than 5 years of age.
    Methods
    The study was a systematic review and meta-analysis of randomized controlled trials and quasi-experimental studies on children of general population with at-least two years of follow-up. We searched Medline, OVID, ISI, Cochrane (Central Register of controlled trials), Proquest, scopus, DARE, HTA, and NHSEED from first available time to the end of 2008. Types of acceptable interventions were conjugate Hib vaccines (PRP_T, HB-OC, PRP-OMP, PRP-D) compared with placebo, no treatment or not-relevant vaccines. The summary estimated effect was calculated with Random Effect model. The publication bias was assessed by Egger's and Begg's tests.
    Findings
    We find nine article that met inclusion criteria. The pooled estimate for vaccine efficacy was 84% (95%CI: 69-92%) against invasive Hib diseases. The tolerability of vaccine was acceptable in all studies and the incidence rates of side effects were rare.
    Conclusion
    The study shows that conjugated Hib vaccine could prevent about 84 percent of Hib aggressive diseases. In the case of approval in an economic evaluation, it is reasonable to implement such vaccine in the routine immunization system of Iran.