فهرست مطالب

مجله علوم پزشکی رازی
سال هفدهم شماره 4 (پیاپی 73، تیر 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/04/20
  • تعداد عناوین: 8
|
  • خدیجه ارجمندی رفسنجانی، رضا تقی پور، مریم تشویقی صفحه 7
    زمینه و هدف
    سندروم لیز تومور عبارت است از آزادی مواد داخل سلولی به درون جریان خون به طور خود بخودی و یا به دنبال درمان ضد سرطان که با هیپراوریسمی، هیپر کالمی، هیپرفسفاتمی و هیپوکلسمی خود را نشان می دهد. برای پیشگیری و درمان عوارض ناشی از هیپراوریسمی از آلوپورینول و داروی جدید راسبوریکیس استفاده می شود. هدف از این مطالعه بررسی اثر راسبوریکیس و آلوپورنیول در پیشگیری و درمان هیپراوریسمی در کودکان مبتلا به لوسمی و لنفوم و نیز بررسی میزان و سرعت کاهش اسید اوریک، و عوارض ناشی از درمان با راسبوریکیس و آلوپورنیول است.
    روش کار
    مطالعه انجام شده از نوع هم گروهی(cohort) می باشد که به صورت گذشته نگر بوده. جمعیت مورد مطالعه شامل کودکان مبتلا به لوسمی و لنفوم بود که در بخش خون از تاریخ فروردین 1384 الی آذر 1387 بستری شدند. بیماران بر اساس میزان اسیداوریک ابتدا در دو گروه قرار داده شدند: گروه درمان(اسید اوریک بیشتر و یا مساوی 5/6 میلی گرم در هر دسی لیتر) و گروه پروفیلاکسی(اسید اوریک کمتر از 5/6 میلی گرم در هر دسی لیتر). برای تعیین کارآیی دارو، میزان اسید اوریک در تمامی بیماران در فواصل 24،48 و72 ساعت و بیشتر پس از درمان اندازه گیری شد. عوارض داروها نیز بررسی شد. برای آنالیز داده ها از نرم افزار SPSS V.13 و از تست های Chi2 و t-test بر حسب لزوم استفاده شد.
    یافته ها
    در مطالعه بر روی 184 بیمار، 69% لوسمی و31% لنفوم داشتند. 20 نفر با راسبوریکیس و164 نفر با آلوپورینول درمان شدند که میانگین سنی 247/4±93/7 سال بود. 8/60% پسر و2/39% دختر بودند. از نظر گروه درمانی 8/60% در گروه پروفیلاکسی و 2/39% در گروه درمان قرارداشتند. میانگین لوکوسیت روز اول در گروه راسبوریکیس 101910 سلول در میکرولیتر و در گروه آلوپورینول 76/45609 سلول در مبکرولیتر بود که اختلاف معنی دار بین دو گروه را نشان داد)000/0 (p=.
    بیشترین زمان پاسخ به درمان در هر دو دارو و در هر دو گروه پروفیلاکسی و درمان در طی 24 ساعت اول بود. میانگین مدت زمان دریافت دارو در گروه راسبوریکیس دو روز و در گروه آلوپورینول 6 روز(87/5 روز)بود)168/6، T= 000/0. (p=بر اساس نتایج t-test بین دو گروه دریافت کننده راسبوریکیس و آلوپورینول از نظر سرعت کاهش اسید اوریک اختلاف معنی دار وجود دارد)467/1، T= 144/0(p=.
    متوسط کاهش اسید اوریک در گروه راسبوریکیس از 4/7 به 4/3 میلی گرم در هر دسی لیتر و در مورد آلوپورینول از 4/5 به 9/3 میلی گرم در هر دسی لیتر بود. مجموعا، در 13 بیمار عوارض دارویی مشاهده شد: 6/1% در راسبوریکیس و 4/5% در مورد آلوپورینول.
    نتیجه گیری
    در مجموع داروی راسبوریکیس، دارویی با کارآیی بالا در درمان و پروفیلاکسی هیپراوریسمی است.این دارو به علت گران بودن فقط در 20 مورد استفاده شد. طول مدت درمان به طور متوسط دو روز و بیمار در مدت کوتاه تری برای شیمی درمانی آماده می شود. از طرف دیگر داروی آلوپورنیول کارآیی مناسب دارد و می توان با اطمینان از آن استفاده کرد.
    کلیدواژگان: سندروم لیز تومور، هیپراوریسمی، راسبوریکیس، آلوپورینول، لوسمی و لنفوم
  • فرناد ایمانی، سعیدرضا انتظاری، حمیدرضا فیض، مجید محبی، کامبیز سادگی صفحه 16
    زمینه و هدف
    داروهای کمکی متعددی به منظور تشدید اثرات بلوک حسی و حرکتی در بی حسی موضعی به کار رفته اند. هدف از انجام این مطالعه بررسی اثرات بلوک حسی و حرکتی و عوارض افزودن کلونیدین به محلول بوپیواکایین 5/0% در بلوک سوپراکلاویکولار با کارگذاری کاتتر در اعمال جراحی اندام فوقانی بوده است.
    روش کار
    شصت بیمار 20 تا 60 ساله که برای جراحی اندام فوقانی کاندید عمل بودند در این کارآزمایی بالینی تصادفی ودوسوکور، تحت بلوک مداوم سوپراکلاویکولار با استفاده از دستگاه عصب یاب در دو گروه قرار گرفتند. محلول بی حسی در گروه شاهد حاوی 25 میلی لیتر بوپیواکایین 5/0% (B) و در گروه مورد 25 میلی لیتر بوپیواکایین 5/0% که حاوی 75 میکروگرم کلونیدین (گروه بوپیواکایین – کلونیدین، BC) نیز بود. سپس، کاتتر برای تزریقات بعدی گذاشته شد. در صورت بازگشت احساس درد، 5 میلی لیتر بوپیواکایین 5/0% از طریق کاتتر تزریق می شد، و برای ایجاد آرامبخشی یا بی دردی کافی از میدازولام یا سوفنتانیل وریدی استفاده می گردید. شروع بلوک کامل حسی و حرکتی، دفعات تجویز بوپیواکایین از طریق کاتتر سوپراکلاویکولار، و نیز تجویز وریدی میدازولام و سوفنتانیل در طول عمل، عوارض در حین جراحی، مدت بی حسی و بلوک حرکتی تا بعد از عمل، اولین زمان درخواست مسکن بعد از عمل، و نیز مشخصات فردی بیماران جمع آوری گردید.
    از آزمون کولموگروف اسمیرنوف برای بررسی نرمال بودن توزیع متغیرهای کمی، که در صورت توزیع نرمال، از آزمون t و در غیر این صورت از آزمون من ویتنی استفاده شد. از آزمون کای دو (Chi2) برای ارزیابی متغیرهای کیفی استفاده گردید. اطلاعات به صورت میانگین ± انحراف استاندارد (mean±SD) ارائه شده و محاسبات آماری به وسیلهV.12 SPSS انجام گرفته است.
    یافته ها
    دو گروه از نظر اطلاعات دموگرافیک مشابه همدیگر بودند و از نظر طول مدت جراحی و بیهوشی اختلاف معنی داری بین دو گروه وجود نداشت. شروع بلوک کامل حسی و حرکتی در گروه بوپیواکایین – کلونیدین سریع تر از گروه بوپیواکایین بود (01/0>p). دفعات تجویز بوپیواکایین از طریق کاتتر سوپراکلاویکولار، و نیز تجویز وریدی میدازولام و سوفنتانیل بین دو گروه اختلاف معنی داری نداشت. طول مدت بی حسی و مدت بلوک حرکتی (تا پس از پایان عمل) در گروه بوپیواکایین – کلونیدین طولانی تر از گروه بوپیواکایین بود (0001/0>p). موارد بروز عوارض در دو گروه اختلاف معنی داری نداشت. اولین زمان درخواست مسکن بعد از عمل در گروه بوپیواکایین – کلونیدین طولانی تر از گروه بوپیواکایین بود (0001/0>p).
    نتیجه گیری
    افزودن 75 میکروگرم کلونیدین به بوپیواکایین 5/0% برای انجام بلوک سوپراکلاویکولار باعث تشدید اثرات بلوک حسی و حرکتی و به تاخیر انداختن زمان درخواست مسکن بعد از عمل بدون افزایش بروز عوارض شده، و می تواند دارای جایگاه مناسبی برای افزودن به این محلول بی حس کننده موضعی باشد.
    کلیدواژگان: بلوک سوپراکلاویکولار، کلونیدین، بوپیواکایین، اعمال جراحی اندام فوقانی
  • نسرین خالصی، فریبا جهانگیری، گلنار گوهردهی، سید محمد فرشته نژاد صفحه 24
    مقدمه
    هامارتوم کندرویید قفسه سینه، تومور خوش خیم بسیار نادری است که معمولا هنگام تولد یا در ابتدای دوران کودکی بروز می یابد. این بیماری غالبا به صورت یک توده قابل لمس در جدار قفسه سینه تظاهر می یابد. در این مطالعه، تظاهرات بالینی، یافته های تصویربرداری و هیستوپاتولوژیک یک مورد نادر از هامارتوم کندرویید قفسه سینه در یک نوزاد گزارش می شود.
    معرفی بیمار: بیمار نوزاد پسر 16 روزه ای بود که با شکایت یک توده قابل لمس در سمت راست قدام قفسه سینه به ابعاد 4×5×3 سانتی متر(cm)در بیمارستان حضرت علی اصغر (ع) مورد بررسی قرار گرفت. یافته های سونوگرافی و سی تی اسکن حاکی از وجود توده بافت نرم پرعروق به ابعاد 28×16 میلی متر (mm) بدون نفوذ به داخل مدیاستن و فاقد مواردی همچون نکروز و کلسیفیکاسیون بود. به دنبال جراحی توده خارج گردید. گزارش های پاتولوژی نشان دهنده کندروما خوش خیم حاوی پرولیفراسیون ندولار کندروسیت ها بدون تغییرات آتیپیک هسته ای و فاقد میتوز و نکروز بود.
    نتیجه گیری
    علی رغم بروز بسیار نادر هامارتوم کندرویید در نوزادان، این بیماری می بایست به عنوان یکی از تشخیص های افتراقی در بررسی توده های قفسه سینه در نوزادان مورد توجه قرار گیرد تا با اقدامات مناسب از عوارض احتمالی همچون مشکلات تنفسی ممانعت شود. جراحی به منظور خارج کردن توده در صورت امکان، به همراه درمان محافظه کارانه معمولا نتایج درمانی مناسبی دارد.
    کلیدواژگان: هامارتوم کندروماتوز، نوزاد، قفسه سینه
  • فریده دادخواه، مریم کاشانیان، علیرضا آگهی صفحه 30
    زمینه و هدف
    همه بیماران از روش تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم Intra Cytoplasmic Sperm Injection-) (ICSI نفع نمی برند. تثبیت اینکه چه فاکتورهایی برروی موفقیت ICSI موثر هستند، در تعیین پیش آگهی بیماران می تواند مفید باشد. هدف از انجام این پژوهش، بررسی ارتباط فاکتورهای مختلف آنالیز سیمن بر پیامد درمان ناباروری به روش تزریق داخل سیتوپلامی اسپرم(ICSI) بود.
    روش کار
    این مطالعه به صورت مورد-شاهدی گذشته نگر بر روی 523 زوج نابارور کاندید ICSI صورت گرفت. پس از انجام ICSI آزمایش b-HCG مثبت در دو نوبت باتیتر افزاینده به عنوان حاملگی در نظر گرفته شد. نتایج آنالیز سیمن در دو گروه با حاملگی مثبت و منفی با یکدیگر مقایسه شد. مقایسه اطلاعات با استفاده از آزمون های آماری t-test و کای دو(Chi2)صورت گرفت و آنالیز آماری با استفاده از نرم افزار آماری SPSS V.16 انجام شد.
    یافته ها
    از 523 مورد (2/20%)،106 مورد حاملگی مثبت داشتند (گروه حامله) و 417 مورد حاملگی نداشتند (گروه غیر حامله). غلظت اسپرم (78/2± 10/49 میلیون در گروه حامله و 47/1± 51/42 میلیون در گروه غیر حامله، 043/0= p)، درصد ناهنجاری سراسپرم (67/1± 08/65 درصد در گروه حامله و 83/0± 48/69 درصد در گروه غیر حامله، 019/0=p)، آگلوتیناسیون بیش از نرمال اسپرم (8/20% آگلوتیناسیون زیاد در گروه حامله و 3/10% آگلوتیناسیون زیاد در گروه غیر حامله، 006/0=p) و لوکوسیتواسپرمی (09/0± 04/1 در گروه حامله و14/0± 41/1 در گروه غیر حامله، 026/0=p) در دو گروه اختلاف معنی داری داشتند. سایر پارامترهای سیمن شامل ناهنجاری دم اسپرم، حجم سیمن، ناهنجاری گردن سیمن، و حرکت سیمن در دو گروه تفاوت معنی دار نداشتند.
    نتیجه گیری
    بالاتر بودن غلظت سیمن،کمتر بودن ناهنجاری در سر اسپرم، و کمتر بودن لوکوسیتواسپرمی احتمال حاملگی در ICSI را افزایش می دهد. بالا بودن آگلوتیناسیون احتمال حاملگی در ICSI را کم نمیکند.
    کلیدواژگان: تزریق داخل سیتوپلاسمی اسپرم(ICSI)، آنالیز اسپرم، لکوسیتواسپرمی، اسپرماتوزویید، حاملگی، ناباروری
  • ناهید سهرابی، مریم کاشانیان، سیما سید غفوری صفحه 37
    زمینه و هدف
    سندرم پیش از قاعدگی(PMS-Syndrome (Pre-menstrual، به مجموعه ای از ظهور ادواری علائم جسمی-روانی اطلاق می شود که در تعدادی از زنان دیده می شود. یافتن راه حل موثر و در عین حال بدون عوارض برای درمان PMS همیشه مورد نظر بوده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر مصرف اسیدهای چرب امگا-3 در بهبود علائم سندرم پیش از قاعدگی است.
    روش کار
    مطالعه به صورت کارآزمایی بالینی دوسوکور تصادفی بر روی 135 خانم مبتلا به سندرم پیش از قاعدگی صورت گرفت که سرانجام 120 نفر مطالعه را تمام کردند(60 نفر در هر گروه). افراد به صورت تصادفی در گروه مورد و شاهد قرار گرفتند.در گروه مورد (امگا-3، تعداد 68 نفر،A)، امگا-3 به میزان دو Pearl یک گرمی و در گروه شاهد (پلاسبو، تعداد 67 نفر،B) دو عدد Pearl پلاسبو که کاملا شبیه قرص امگا-3 تهیه شده بود، تجویز گردید. سپس شدت و مدت علائم 5/1 و 3 ماه پس از درمان در دو گروه مقایسه شد. تجزیه و تحلیل آماری با استفاده از نرم افزارهای SPSS V.11 صورت گرفت. از تست های آماری کای دو((Chi2 و t- test استفاده گردید و مقادیر p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    دو گروه از نظر سن، BMI، سطح تحصیلات و مدت و شدت علائم اولیه تفاوت معنی دار نداشتند. 45 روز پس از مطالعه، متوسط شدت افسردگی (65/0±72/3.vs 73/0±85/1) (03/0=p)، اضطراب (91/0±07/4.vs 04/1±53/1) (02/0=p)، عدم تمرکز (34/1±73/5.vs 26/1±49/2)(03/0=p) و نفخ شکمی (19/0±31/2.vs 15/0±95/0) (02/0=p)در گروه مورد به طور معنی داری پایین تر از گروه شاهد بود. همچنین، مدت افسردگی (32/±21/7VS 02/1±25/4 روز) (04/0=p)، مدت نفخ شکمی (04/1±33/8.vs 27/2± 53/5 روز) (031/0=p) در گروه مورد پایین تر از گروه کنترل بود. 90 روز پس از شروع درمان، متوسط شدت افسردگی (65/0± 43/3.vs 73/0± 95/0) (007/0=p)، اضطراب (91/0±89/3 vs. 04/1±79/0) (004/0=p)، عدم تمرکز (34/1± 63/5.vs 26/1±48/1) (009/0=p)، نفخ شکمی (19/0±41/2 vs. 15/0± 74/0) (004/0=p)، عصبیت (86/0± 09/6 vs. 93/0± 15/2) (01/0=p)و نیز طول مدت افسردگی (02/0±46/7 vs. 25/0±12/2 روز) (01/0=p)، عصبیت (45/1± 33/6 vs. 39/0± 04/2 روز) (02/0=p)، اضطراب (94/1± 23/8 vs. 02/1±45/4) (03/0=p)،عدم تمرکز (02/1±55/5 vs. 26/0±16/2 روز) (02/0=p)، نفخ شکمی (32/2± 38/8 vs. 01/1± 32/3 روز) (004/0=p)، سردرد (58/1±28/4 vs. 94/0±12/2 روز) (04/0=p) و تندرنس پستان (08/2±85/7 vs. 31/1± 35/4 روز) (02/0=p)، کاهش معنی داری نسبت به گروه شاهد داشت.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد امگا-3 در کاهش علائم روانی PMS شامل افسردگی، عصبیت، اضطراب و عدم تمرکز و نیز علائم جسمی شامل نفخ شکمی، سردرد و حساسیت پستان موثر باشد که با افزایش طول مدت درمان این تاثیر بیشتر می شود
    کلیدواژگان: اسیدهای چرب امگا، 3، سندرم پیش از قاعدگی، PMS، علائم روانی، علائم جسمی
  • حسین فراهینی، غلامرضا شاه حسینی، علی یگانه، احسان اکبریان صفحه 46
    زمینه وهدف
    هنوز هم در مورد اینکه استوتومی پروگزیمال تیبیال بر روی نتایج درمانی تعویض کامل زانو بعد از استئوتومی اثر می گذارد، بحث وجود دارد. هدف این مطالعه مقایسه نتایج بیماران دارای تعویض کامل زانو بعد از استئوتومی (گروه مطالعه) با گروه بیماران با تعویض کامل زانو اولیه (گروه کنترل) بود.
    روش کار
    این مطالعه یک آزمون بالینی بوده و 38 بیمار با 41 تعویض کامل زانو بعد از استئوتومی پروگزیمال تیبیال با یک گروه بیماران با تعویض کامل زانو اولیه، همسان سازی شده (از نظر طول پیگیری، سن، جنس و اتیولوژی) و مقایسه شدند. میانگین دوره پیگیری در حدود 4 سال بود. نتایج درمانی بیماران با استفاده از Hospital for Special Surgery (HSS) knee Rating Scale ارزیابی شد و بررسی رادیولوژیک نیز انجام شد. در این مطالعه از آزمون های آماری کای دو (Chi2)، Mann-Whitney U-test و Independent samples t-test استفاده شده است. برنامه نرم افزاری SPSS V.16 مورد استفاده قرار گرفت.
    یافته ها
    جراحی در گروه مطالعه به طور متوسط 10 دقیفه بیشتر طول کشید) 01/0 (p =و مشکلات حین عمل اغلب در گروه مطالعه بیشتر بود؛ اگرچه بین دو گروه مطالعه و کنترل از نظر HSS هیچ تفاوت معنی داری وجود نداشت، ولی بیماران بیشتری در گروه مطالعه دارای نتایج ضعیف بالینی بودند (بدون تفاوت معنی دار). میزان ratio Insall-Salvati قبل و بعد از جراحی در گروه مطالعه به طور معنی داری کمتر از گروه کنترل بود (01/0 p= و 03/0p=).
    نتیجه گیری
    اگرچه مشکلات تکنیکی قابل توجهی وجود دارد، نتایج بالینی کلی در دو گروه مطالعه و کنترل خوب تا عالی بدون تفاوت معنی دار بود.
    کلیدواژگان: تعویض کامل زانو، استئوتومی پروگزیمال تیبیا، آرتروپلاستی
  • محمدحسین قینی، مهرداد روغنی، احمد آل آقا صفحه 53
    زمینه و هدف
    کاهش دادن سطح گلوکز و لیپیدهای سرم در بیماران دیابتی با استفاده از گیاهان دارویی از اهمیت زیادی برخوردار می باشد. در بررسی حاضر، اثر مصرف خوراکی علف چشمه بر میزان گلوکز و لیپیدهای سرم و مورفولوژی جزایر لانگرهانس در موش های صحرایی دیابتی مورد بررسی قرار گرفت.
    روش کار
    در این مطالعه از نوع تجربی موش های صحرایی نر (36=n) به طور تصادفی به چهار گروه کنترل، کنترل تحت درمان با گیاه، دیابتی، و دیابتی تحت درمان با گیاه تقسیم بندی شدند. دو گروه تحت تیمار نیز از غذای موش حاوی 25/6% گیاه به مدت 6 هفته بدون محدودیت استفاده نمودند. برای دیابتی نمودن موش ها از استرپتوزوتوسین به فرم تک دوز و داخل صفاقی به میزان 60 میلی گرم بر کیلوگرم وزن حیوان استفاده گردید. میزان گلوکز، تری گلیسیرید، کلسترول تام، کلسترول LDL و HDL سرم قبل از بررسی و در هفته های 3 و 6 پس از بررسی تعیین گردید. همچنین، وضعیت سلولی جزایر لانگرهانس در چهار گروه با استفاده از روش رنگ آمیزی گومری مورد بررسی قرار گرفت. برای آنالیز آماری داده ها نیز از آزمون های آنووا با اندازه گیری مکرر و آنووا یک طرفه در برنامه سیگما استات استفاده گردید.
    یافته ها
    در گروه دیابتی تحت درمان با گیاه، میزان گلوکز سرم به طور معنی دار در هفته های 3 و 6 کمتر از گروه دیابتی درمان نشده بود (01/0p<). به علاوه سطح کلسترول توتال، کلسترول HDL و LDL سرم در گروه دیابتی تحت تیمار در همین هفته ها تغییر معنی دار در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده نشان نداد. از طرف دیگر، درمان موش های دیابتی با گیاه کاهش معنی دار میزان تری گلیسیرید سرم در مقایسه با گروه دیابتی درمان نشده را ایجاد نمود (05/0p<). از نظر بافت شناسی نیز در موش های دیابتی کاهش بارز سلول های بتا در هر جزیره مشاهده شد و تیمار با گیاه نیز تغییر معنی دار در گروه دیابتی ایجاد ننمود.
    نتیجه گیری
    مصرف خوراکی علف چشمه در مدل تجربی دیابت قندی دارای اثر هیپوگلیسمیک بوده و موجب تغییر سودمند فقط در مورد تری گلیسیرید سرم می گردد.
    کلیدواژگان: علف چشمه، گلوکز، لیپید، دیابت قندی، موش صحرایی
  • معصومه محکم، سید احمد طباطبایی، بهرام بشردوست، شاهین علایی صفحه 62
    زمینه و هدف
    نارسایی حاد کلیه، یک عارضه شایع در بیماران بستری در بخش های مراقبت های ویژه کودکان است و در بالین بیمار تشخیص زودرس این عارضه از اهمیت به سزایی برخوردار است. لذا، برای تشخیص به موقع این بیماری استفاده از سیستم های رتبه بندی مختلف پیشنهاد شده است. یکی از این سیستم ها سیستم رتبه بندی RIFLE است که بر اساس سطح فیلتراسیون گلومرولی و میزان حجم ادرار، بیماران مبتلا به نارسایی حاد کلیه را در 5 گروه قرار می دهد که عبارت است از Risk group، Injury group، Failure group، Loss of function و End stage renal disease هستند. در حال حاضراطلاع کافی از شیوع نارسایی حاد کلیه در کودکان در مراکز درمانی کشور ما وجود ندارد. هدف از انجام این مطالعه، بررسی شیوع و فاکتورهای خطر نارسایی حاد کلیه بر اساس سیستم رتبه بندی RIFLE در بخش مراقبت های ویژه است.
    روش کار
    این مطالعه به روش مقطعی در طول سال های 1386-1385 بر 121 بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه کودکان بیمارستان مفید انجام شد. اطلاعات دموگرافیک بیماران، بیوشیمی خون و تست های عملکرد کلیه بررسی گردید و فیلتراسیون گلومرولی برای تمام بیماران محاسبه و بر اساس سطح عملکرد کلیه ها و میزان حجم ادرار 24 ساعته، بیماران در 5 گروه سیستم رتبه بندی RIFLE قرار گرفتند. سپس شیوع نارسایی کلیه بررسی و فاکتورهای خطر ابتلا به این عارضه ارزیابی شدند. مطالعات آماری با استفاده از نرم افزار SPSS V.14 و روش های آماری t-test، Chi2، Regression analysis، ANOVA و Post Hoc test صورت گرفت.
    یافته ها
    121بیمار بستری در بخش مراقبت های ویژه تحت مطالعه قرار گرفتند که 65 بیمار(72/53 %) پسر و مابقی دختر بودند. در مطالعه مذکور، شیوع نارسایی حاد کلیه در بخش مراقبت های ویژه کودکان 4/36 % بود که از این بین 8/% در گروه Risk سیستم رتبه بندی RIFLE، 3/8 % در گروه Injury و 3/8 % نیز در3 گروه بعدی قرار گرفتند. همچنین بین سطح فیلتراسیون گلومرولی و فشار خون دیاستولیک و همچنین سطح پلاکت، pH، PaO2، Co2 Paو بیکربنات خون بیماران ارتباط معنی داری وجود داشت(p value به ترتیب 038/0، 037/0، 044/0، 008/0، 004/0 و / 004/0 بود). اما بین سن، جنس و حجم ادرار زمان بستری و میزان فیلتراسیون گلومرولی آن ها ارتباط معنی داری وجود نداشت. پس این عوامل می توانند به عنوان فاکتور خطر ابتلا به نارسایی حاد کلیه در بخش مراقبت های ویژه به حساب آیند.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان می دهد که نارسایی حاد کلیه در بیماران بستری در بخش مراقبت های ویژه از شیوع قابل توجهی برخوردار است وافت سطح فشار خون-و پلاکت خون و اختلالات گاز خون می توانند از فاکتورهای خطر ابتلا به آن باشند.
    کلیدواژگان: نارسایی حاد کلیه، بخش مراقبت های ویژه کودکان، شیوع، RIFLE
|
  • F. Imani, Mdi S. Entezary, Mdii H.R. Faiz, Mdii, M. Mohebbi, Mdiii K. Sadegi, Mdiv Page 16
    Background
    Different additives have been used to prolong sensory and motor blockade of the regional anesthetics. The aim of this study was the evaluation of sensory and motor blockade as well as the side effects of adding clonidine 75 mcg to a loading dose of bupivacaine %0.5 in supraclavicular brachial plexus blockade with catheter insertion for upper extremity procedures.
    Methods
    In this prospective, randomized, double-blind, controlled study sixty patients aged 20 – 60 years (ASA physical status I or II), candidated for upper extremity orthopedic surgry under supraclavicular brachial plexus blockade, were allocated in two groups (30 in each group). The supraclavicular blockade was performed by peripheral nerve stimulator, and after desirable muscular responses, anesthetic solutions were injected. Control group (B) received 25 ml of 0.5% bupivacaine, and the study group (BC) received 25 ml of 0.5% bupivacaine containing 75 mcg clonidine. After that,supraclavicular catheter for additional injections was indwelt. For additional intraoperative analgesia, 0.5% bupivacaine (5 ml) through catheter and sufentanil and midazolam (Intavenously-IV) was administered. Onset of complete sensory and motor blockade, intraoperative drug administered (bupivacaine, sufentanil and midazolam), complications, duration of postoperative analgesia and motor blockade, time for first postoperative analgesic request, and demographic data were recorded. For normal distribution of the quantitative data t-test and otherwise Mann-Whitney's U test was used. For qualitativevariables, Chi2 test was performed. Statistical analysis was carried out by SPSS V.12.
    Results
    There were no significant differences in the demographic and clinical data between groups (in regard to age, gender, weight, anesthesia and surgical durations). Onset of complete sensory and motor blocks were more rapid in BC than B group (p<0.01). Also there were no siginificant differences in the number of bupivacaine administrations through supraclavicular catheter, and IV sufentanil and midazolam between the two groups. Duration of postoperative analgesia and motor blockade in BC group was more prolonged than B group (p<0.0001). Complications did not show significant difference between the two groups. Time for first postoperative analgesic request was significantly greater in the BC group than B group (p<0.0001).
    Conclusion
    Addition of 75 mcg clonidine to 0.5% bupivacaine for supraclavicular blockade potentiates sensory and motor blockade, and prolongs the time for first postoperative analgesic request without having more side effects, and may be an appropriate alternative adjuvants for adding to bupivacaine.
    Keywords: Supraclavicular blockade, Clonidine, Bupivacaine, Upper extremity procedure
  • N. Khalesi Ι, F. Jahangiri ΙΙ, G. Gohardehi ΙΙΙ, S.M. Fereshtehnejad , Mph Iv Page 24
    Introduction
    Chondromatous hamartoma of the chest wall is an extremely rare, benign lesion that usually occurs in early infancy. It usually manifests as a palpable chest wall mass. In the present case report, the clinical, radiologic and histopathologic features of a rare neonatal case of chondromatous hamartoma are reported.Case report: A baby boy of 16 days old was admitted to Hazrat-e-Ali Asghar Childrens Hospital for a palpable right-side anterior chest wall mass with the dimensions of 3×5×4 cm. Ultrasonographic (US) and CT scanning evaluations showed a 16×28 mm mass without mediastinal invasions, necrosis or calcifications. The mass was surgically excised and benign chondroma without significant nuclear atypia, without any mitosis or necrosis, was histopathologically reported.
    Conclusion
    Although rare, this condition ought to be kept in mind while dealing with infantile chest wall masses in order to avoid its complications such as respiratory problems. Surgical excision is usually curative in combination with conservative therapy if possible.
    Keywords: Chondromatous hamartoma, Neonate, Chest wall
  • F. Dadkhah, Mdi, M. Kashanian, Mdii A.R. Agahi, Mdiii Page 30
    Background
    Not all patients benefit from ICSI. To establish the factors that affect the success rate of ICSI is probably useful in determining the prognosis of ICSI. The aim of this study was the evaluation of the relationship between semen parameters and the outcome of the Intra Cytoplasmic Sperm Injection(ICSI).
    Methods
    A retrospective case control study was performed on 523 infertile couple who were the candidates for ICSI. After performing ICSI, two positive increasing titers of β hCG test was considered as pregnancy. The results of semen analysis were compared in the two groups with or without pregnancy. SPSS V.16 was used for statistical analysis, and student t and Chi2 tests were used for comparison of parameters.
    Results
    Out of total 523 cases studied there were 106(20.2%) positive pregnancy tests (pregnant group), and 417 cases without pregnancy(non pregnant group). Sperm count(49.10±2.78 million in pregnant group vs. 42.51±1.47 million in non pregnant group, p= 0.043), abnormal head (65.08±1.67 percent in pregnant group vs. 69.48±0.83 percent in non pregnant group, p=0.019), sperm agglutination (high agglutination in 20.8% cases in pregnant group vs. 10.3% high agglutination in non pregnant group, p= 0.006), and leucocytospermia(1.04±0.09 in pregnant group vs.1.41±0.14 in non pregnant group, p= 0.026) showed statistically significant difference between the two groups. The other parameters including abnormality in tail and neck, semen volume and motility did not have significant difference.
    Conclusion
    More sperm count, less abnormal head and low leucocytospermia increase the success rate of ICSI. High agglutination does not reduce the success rate of ICSI.
    Keywords: Intracytoplasmic sperm injection (ICSI), Sperm analysis, Leucocytospermia, Spermatozoid, Pregnancy, Infertility
  • N. Sohrabi, Mdi *M. Kashanian, Mdii S. Seyed Ghafoori, Mdiii Page 37
    Background
    Pre-menstrual Syndrome (PMS), refers to a cyclic appearance of somatic and psychiatric symptoms in some women. Finding an effective and safe solution for the treatment of PMS had been always under consideration.The purpose of the present study is to evaluate of the effect of Omega-3 fatty acids on the treatment of PMS.
    Methods
    A randomized double blind controlled trial was performed on 135 eligible women, and finally 120 women finished the study. The women were randomly assigned into two groups. In the case group (Omega-3 group= group A, n=68), Omega-3 in a dose of 2 gram (2 one gram pearls), and in the control group (Placebo group =group B, n=67), 2 placebo pearls which were completely similar to the Omega-3 pearls, were prescribed. Then, the severity and the duration of each of the symptoms werecompared in both groups, 1.5 and 3 months after beginning of the treatment. Then statistical analysis was performed using SPSS V. 11. Also, t and Chi2 tests were used for analysis. p value less than 0.05 was considered as significant.
    Results
    There were no significant differences between the two groups according to age, BMI, level of education, and the severity and duration of primary symptoms. Forty five days after the beginning of Omega-3, the mean severity of depression (1.85±0.73 vs. 3.72±0.65, p=0.03), anxiety (1.53± 1.04 vs. 4.07±0.91, p=0.02), lack of concentration (2. 49± 1.26 vs. 5.73±1.34, p= 0.03), and bloating (0.95±0.15 vs. 2.31± 0.19, p=0.02) in the case group were significantly lower than the control group. Also the duration of depression (4.25±1.02 vs. 7.21±1.32 days, p=0.04) and bloating (5.53±2.27 vs. 8.33±1.04 days, p=0.031) in the case group were less than the control group. Ninety days after the beginning of the treatment, the mean severity of depression (0.95±0.75 vs. 3.43±0.65, p=0.007), anxiety (0.79± 1.04 vs. 3.89±0.91, p=0.004), lack of concentration (1.48±1.26 vs. 5.63±1.34, p=0.009), bloating(0.74±0.15 vs. 2.14±0.19, p= 0.004), nervousness (2.15±0.93 vs. 6.09±0.86, p=0.01), and the duration of depression (2.12±0.25 vs. 7.46±0.02, p=0.01), nervousness (2.04±0.39 vs. 6.33± 1.45, p=0.02), anxiety (4.45±1.02 vs. 8.23±1.94, p=0.03), lack of concentration (2.16±0.26 vs. 5.55±1.02, p=0.02), bloating (3.32± 1.01 vs. 8.38± 2.32, p=0.004), headache (2.12±0.94 vs. 4.28±1.58, p=0.04), breast tenderness (4.35±1.31 vs. 7.85±2.08, p=0.02) were lower in the case group.
    Conclusion
    It seems that Omega-3 fatty acids may reduce the psychiatric symptoms of PMS including depression, nervousness, anxiety, and lack of concentration and also may reduce the somatic symptoms of PMS including bloating, headache and breast tenderness, which these effects are increased by longer duration of treatment.
    Keywords: Omega, 3 fatty acids, Pre, menstrual syndrome, PMS, Psychiatric symptoms, Somatic symptoms
  • H.Farahini, Mdi Gh.R. Shahhosseini, Mdi A.Yeganeh, Mdii, E.Akbarian, Mdiii Page 46
    Introduction
    There is still controversy as to whether or not high tibial osteotomy can have any deleterious effects on the outcome of total knee replacement after high tibial osteotomy. The goal of this study was to compare the outcome of this group of patients (study group) to a group of patients with primary total knee replacement.
    Methods
    This study was a clinical trial and 38 patients with 41 knee arthroplasties after high tibial osteotomy were compared with a matched group (in regard to duration of follow-up, age, sex, etiology) of patients with primary knee arthroplasty. The follow-up period averaged 4 years. Outcome was assessed using Hospital for Special Surgery (HSS) knee score. Radiologic assessment was also performed. In this study, Chi2, Mann-Whitney U-test, and Independent samples t-test were used to carry out the statistical analyses. SPSS V.16 was also used for data analysis.
    Results
    Surgery in the study group took on average 10 minutes longer (p=0.01), and operative problems were more frequently encountered in the study group. Although the overall Hospital for Special Surgery scores (HSS) showed no significant difference between the two groups, there were more patients in the study group with a poor result (without significant difference). Insall-Salvati ratio in study group was less than control group significantly both before and after surgery (p=0.03, p=0.01).
    Conclusion
    Although there are significant technical difficulties, the overall clinical outcome remains good to excellent in both groups without significant difference.
    Keywords: Total knee replacement, High tibial osteotomy, Arthroplasty
  • M.H. Qeini, Mdi, M.Roghani, Mdii A. Alagha, Mdiii Page 53
    Background
    Use of medicinal plants for attenuation of hyperglycemia and restoration of lipids to normal level is very important in diabetic patients. In this study, the effect of oral administration of Nasturtium officinale on serum levels of glucose and lipids, as well as morphology of Langerhans islets in diabetic rats was investigated.
    Methods
    In this experimental study, male Wistar rats (n = 36) were divided randomly into 4 groups i.e. control, treated control, diabetic, and treated diabetic groups. The treatment groups received oral administration of plant-mixed pelleted food (6.25%) for 6 weeks. Diabetes was induced in the rats by administrating a single dose of Streptozotocine (60 mg/kg, IP) Serum glucose, triglyceride, total cholesterol, LDL- and HDL- cholesterol levels were determined before the study, and at 3rd and 6th weeksafter the study. Morphology of Langerhans islets in the 4 groups was evaluated using Gomori monochrome staining method. For statistical analysis of data, Repeated measurement and One-way ANOVA tests were applied using Sigma Stat.
    Results
    Treatment of diabetic rats did have a significant hypoglycemic effect (p<0.01). In addition, there were no significant changes regarding serum total cholesterol, HDL- and LDL-cholesterol levels in treated diabetic group as compared to untreated diabetic group. On the other hand, treated diabetic group showed a significant lower level of serum triglyceride as compared to untreated diabetic group(p<0.05). Regarding histology of Langerhans islets, diabetic group showed a lower number of beta cells, and treatment did not produce any beneficial effect in this respect.
    Conclusion
    Oral administration of Nasturtium officinale has a significant hypoglycemic effect and leads only to appropriate changes in serum triglyceride.
    Keywords: Nasturtium officinale, Glucose, Lipid, Diabetes mellitus, Rat
  • M. Mohkam, Mdi S.A.Tabatabaii, Mdii B.Bashardoost, Mdiii, Sh.Alaii, Mdiii Page 62
    Background
    Acute Renal Failure (ARF) is a common complication in Pediatric Intensive Care Units (PICUs) and its quick diagnosis at the bedside is of utmost importance. Various systems have been introduced for the rapid diagnosis of the condition. One of these systems is RIFLE, which based on Glomerular filteration rate (GFR) and urinary output, ARF patients are divided into 5 categories namelyRisk group, Injury group, Failure group, Loss of function, and End stage renal disease. At present we donot have enough data from our centers. The aim of this study was to evaluate the prevalence and risk factors of acute renal failure in PICU.
    Methods
    This is a cross sectional study conducted between 2006-2007 on 121 patients admitted to PICU of Mofid Childrens Hospital. We evaluated our patients with demographic data, biochemistry and glomerular filtration rate. Based on patients renal function test and 24 hr urinary output, patient's were placed in one of the 5 groups of the RIFLE system. Prevalence of renal failure and the associated risk factors were evaluated. We also used Regression analysis test, t test, Chi², ANOVA and post hoc test for statistic analysis.
    Results
    We evaluated 121 pediatric patients; 65 cases were males (53.72%) and the rest were females. The prevalence of acute renal failure in our patients was 36.4%. Based upon the RIFLE scoring system 19.8% of our patients were in Risk group, 8.3% were in Injury group and 8.3% were in the other three groups. We found out a significant correlation between patient's Glomerular Filtration Rate(GFR) and diastolic blood pressure, platelet level, pH, PaCo2 and PaO2 and serum bicarbonate (p value 0.038,0.037, 0.044, 0.008, 0.004, and 0.004, respectively). There wasn’t any correlation between GFR and age, sex and urine output at the time of admission. Therefore there could be a relation between these factors and ARF in Intensive care units.
    Conclusion
    We conclude that the incidence of Acute renal failure in ICU centers has significantly increased and hypotension, hypoxemia, acidosis and thrombocytopenia are the major risk factors for this disorder.
    Keywords: Acute renal failure, Pediatric intensive care units, Prevalence, RIFLE