فهرست مطالب

علوم زیستی ورزشی - پیاپی 4 (بهار 1389)

فصلنامه علوم زیستی ورزشی
پیاپی 4 (بهار 1389)

  • 154 صفحه، بهای روی جلد: 5,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1389/09/10
  • تعداد عناوین: 8
|
  • عباسعلی گائینی، یدالله محمودی، کیوان مرادیان، علی اصغر فلاحی صفحه 5
    هدف از پژوهش حاضر، تعیین ارتباط بین ویژگی های پیکری، فیزیولوژیکی و ترکیب بدن تکواندوکاران نخبه مرد با موفقیت آنها بود. به این منظور 20 تکواندوکار مرد نخبه (میانگین سن 75/25 سال، وزن 6/73 کیلوگرم و قد 55/180 سانتیمتر) که در سال 1385 به اردوی تیم ملی دعوت شده بودند، ارزیابی شدند. از ویژگی های پیکری ترکیب بدنی، قد، وزن، درصد چربی بدن و شاخص توده بدن (BMI)، طول اندام تحتانی و طول بالاتنه و از ویژگی های فیزیولوژیکی، توان هوازی (آزمون شاتل ران) و توان بی هوازی (آزمون سارجنت)، چابکی (آزمون ایلی نویز)، انعطاف پذیری (آزمون خمش به جلو و عقب)، سرعت (آزمون دو 40 یارد) و تعادل (آزمون استورک) سنجیده شد. موفقیت تکواندوکاران باتوجه به مقام های کسب شده در مسابقات کشوری، آسیایی و بین المللی ارزش گذاری شد. از آمار توصیفی برای محاسبه میانگین، انحراف استاندارد اطلاعات به دست آمده و از روش همبستگی پیرسون برای تعیین ارتباط ویژگی های یادشده با موفقیت تکواندوکاران استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد بین تعادل (486/0 = r و 05/0P<)، انعطاف پذیری ناحیه کمر (474/0=r و 05/0P<) و توان بی هوازی (559/0=r و 05/0P<) با موفقیت تکواندوکاران نخبه ارتباط معنی داری وجود دارد. همچنین ارتباط بین سن (335/0=r و 149/0P<)، وزن (014/0=r و 935/0P<)، قد (032/0-=r و 392/0P<). طول اندام تحتانی (065/0=r و 068/0P<)، توان هوازی (251/0=r و 286/0P<)، سرعت (224/0=r و 409/0P<)، چابکی (392/0-=r و 086/0P<) و انعطاف پذیری به جلو (180/0=r و 450/0P<) با موفقیت معنی دار نبود. باتوجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت موفقیت در رشته تکواندو به عوامل زیادی بستگی دارد و تکواندوکار موفق مرد باید انعطاف پذیری عالی کمر برای داشتن دامنه حرکات خوب در ناحیه کمر، حفظ تعادل مناسب برای افزایش ضربات امتیازآور در موقعیت های گوناگون و توان بی هوازی زیاد برای انجام ضربات و مهارت های سریع و انفجاری داشته باشد. همچنین احتمال می رود عواملی چون سرعت و چابکی تکواندوکاران باید تقویت شود.
    کلیدواژگان: ویژگی های فیزیولوژیکی، تکواندوکار، موفقیت
  • بختیار ترتیبیان، بهزاد حاجی زاده، اصغر عباسی صفحه 21
    هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر مصرف امگا3 و شرکت در فعالیت های هوازی روی هورمون های تنظیم کننده سوخت و ساز کلسیم در زنان یائسه غیرورزشکار بود. به همین منظور 40 زن یائسه غیرورزشکار داوطلب سالم با میانگین سن 53/3?72/57 سال، قد 24/9?75/157 سانتیمتر، وزن 76/12?08/58 کیلوگرم، شاخص توده بدنی 73/3?78/23 کیلوگرم بر متر مربع و درصد چربی 68/4?18/23 انتخاب و به طور تصادفی در طرح دوسوکور به چهار گروه 10 نفری مکمل و فعالیت، فعالیت، مکمل و گروه کنترل تقسیم شدند.آزمودنی ها در گروه مکمل و فعالیت و گروه فعالیت، 3 جلسه در هفته و به مدت 16 هفته در دامنه شدت فعالیت 50 تا 60 درصد ضربان قلب بیشینه در برنامه تمرینات هوازی شرکت کردند. از آزمودنی ها خواسته شد تا در گروه مکمل و فعالیت و گروه مکمل روزانه هزار میلی گرم امگا3 (Viva Omega – 3 Fish Oil ساخت کشور کانادا) به مدت 16 هفته مصرف کنند. در حالت پایه و در انتهای 16 هفته برنامه تمرینات هوازی، نمونه های خونی جمع آوری و سطوح کلسیم یونیزه، کلسیتونین (با روش رادیو ایمونواسی) و پاراتومون (با روش کمی لومینومینسنت) اندازه گیری شد. نتایج تحقیق حاضر نشان داد که مصرف روزانه یک گرم امگا3، طی 16 هفته تمرینات هوازی، سطوح کلسیتونین (001/0=P) و پاراتورمون (001/0=P) را به طور معنی داری تحت تاثیر قرار داد ولی تاثیر معنی داری روی کلسیم یونیزه (619/0=P) نداشت.در مجموع نتایج تحقیق نشان داد که مصرف امگا3 و شرکت منظم در تمرینات هوازی، تغییرات معنی داری را روی سطوح سرمی کلسیتونین و پاراتورمون زنان یائسه غیرورزشکار به وجود می آورد، این تغییرات ممکن است به حفظ، افزایش سلامتی، استحکام و توده سازی استخوان کمک کند. این در حالی است که این نوع یافته ها تاکنون گزارش نشده است.
    کلیدواژگان: کلسیتونین، کلسیم یونیزه، پاراتورمون، امگا3، زنان یائسه غیر ورزشکار، فعالیت بدنی هوازی
  • حسن تقی زاده، حسین اکبرزاده، فرشته کتبی صفحه 39
    هدف از این تحقیق، بررسی تاثیر یک دوره فعالیت هوازی متوسط همراه با مصرف ویتامین E بر فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز (GPX) و شاخص های استرس اکسایشی و آسیب عضلانی دانشجویان پسر فعال بود. به این منظور 45 دانشجوی پسر سالم فعال به صورت هدفمند انتخاب شدند و به شکل تصادفی در سه گروه قرار گرفتند؛ گروه تمرین – دارونما (15= n، وزن 31/5? 45/69 کیلوگرم، سن 6/1? 8/23 سال)، گروه تمرین – مکمل (15= n، وزن 56/4? 21/72 کیلوگرم، سن 3/2? 4/22 سال) و گروه کنترل – دارونما (15= n، وزن 86/6? 74/68 کیلوگرم، سن 8/1? 9/22 سال). آزمودنی ها به مدت 8 هفته تحت یک برنامه تمرین هوازی با شدت 65-60 درصد حداکثر ضربان قلب همراه با مصرف ویتامین E قرار گرفتند. برای اندازه گیری متغیرهای وابسته، نمونه خونی آزمودنی ها 24 ساعت قبل از اولین جلسه تمرین و 24 ساعت پس از آخرین جلسه تمرین در وضعیت استراحتی جمع آوری شد. نتایج آزمون آنالیز واریانس نشان داد که مقادیر GPX، MAD، CP و VO2max پس آزمون گروه تمرین – مکمل در مقایسه با پیش آزمون تفاوت معنی داری داشته است.
    کلیدواژگان: فعالیت هوازی متوسط، مکمل سازی، گلوتاتیون پراکسیداز، استرس اکسایشی، آسیب عضلانی
  • رحمن سوری، امید صالحیان صفحه 59
    چاقی به عنوان عامل فزاینده بیماری های قلبی و نیز سطوح پلاسمایی مولکولی چسبان سلولی در پیشگویی خطر بروز گرفتگی های عروق کرونر نقش مهمی دارد. ازاین رو هر مداخله ای که آثار مفیدی در این موارد داشته باشد، در توسعه سلامت عمومی بسیار ارزشمند است. هدف از پژوهش حاضر، مقایسه تاثیر دو برنامه تمرینی کم و پرشدت استقامتی بر تغییرات مولکول چسبان سلولی (sICAM-1) پلاسما و نیز ارتباط آن با توزیع چربی و نیمرخ های لیپیدی است. به این منظور 27 آزمودنی از جامعه آماری افراد چاق کم تحرک به ترتیب با میانگین و انحراف استاندارد سن، درصد چربی، وزن و شاخص توده بدنی 34/1? 55/20 سال، 07/4?84/26 درصد، 02/9?05/93 کیلوگرم و 84/2?55/30 کیلوگرم بر مترمربع انتخاب و به صورت تصادفی به سه گروه تجربی تقیم شدند. برنامه تمرین استقامتی در طول 4 ماه، سه جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 60-45 دقیقه و برای گروه تجربی 1 با شدت 45-40 درصد و گروه تجربی 2 با شدت 85-80 درصد ضربان قلب ذخیره اجرا شد. خونگیری پس از 12 ساعت ناشتایی در آغاز و در پایان پس از 48 ساعت از خاتمه تمرینات در شرایط تجربی اجرا شد. داده ها با استفاده از آزمون آماری تحلیل واریانس اختلاف پیش تا پس و آزمون تعقیبی بن فرونی، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t زوجی در سطح معنی داری 05/0 P< تجزیه و تحلیل شدند. یافته های پژوهش حاکی از آن است که سطح ICAM-1 پلاسمایی در دو گروه تجربی کاهش داشته، اما تنها در گروه تجربی 2 معنی دار است (015/0 = P)، از سوی دیگر، تغییرات ICAM-1 در گروه تجربی 2 با گروه کنترل معنی دار است (004/0 = P). بین سطوح ابتدایی sICAM-1 با هر یک از متغیرهای جسمانی و نیمرخ های لیپیدی رابطه معنی داری مشاهده نشد (05/0 P>). در بخش رابطه مجموع تغییرات در گروه های تجربی یا مجموع تغییرات متغیرهای ترکیب بدنی، بین تغییرات درصد چربی (48/0= R، 012/0 = P) و وزن توده چربی (44/0 =R، 022/0=P) با تغییرات غلظت ICAM-1 همبستگی معنی داری مشاهده شد. سطوح کلسترول، LDL-C و عوامل خطر در گروه تجربی 2 به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 P<). تغییرات معنی دار افزایشی در مقدار HDL-C تنها در گروه پرشدت مشاهده شد (031/0 = P)
    کلیدواژگان: تمرین استقامتی، عامل فعالیت التهابی عروق (ICAM، 1)، چاقی، شدت تمرین
  • حبیب محمودپور یقینی، جبرئیل پوزش جدیدی، کریم آزای علمداری، رقیه پوزش جدیدی صفحه 79
    به منظور بررسی تاثیر مصرف مکمل بی کربنات بر عملکرد دو 400 متر و سطوح برخی متابولیت های پلاسما در مردان جوان ورزشکار، 16 مرد جوان دونده 400 متر (سن 25/3? 58/20 سال، قد 48/2?33/175 سانتیمتر و شاخص توده بدن 68/2? 57/21 کیلوگرم بر مترمربع) طی دو جلسه یک ساعته پس از مصرف مکمل بی کربنات به مقدار 3/0 گرم در هر کیلوگرم وزن بدن) یا دارونما (کربنات کلسیم)، در آزمون دو 400 متر (ترتیب تصادفی معکوس) شرکت کردند. در هر دو جلسه، طی سه مرحله (استراحت، 30 دقیقه پس از مصرف مکمل و 2 دقیقه پس از پایان دویدن) خونگیری به عمل آمد و سطوح آمونیاک، لاکتات، بی کربنات و PH خون اندازه گیری شد. زمان دویدن در جلسه مصرف بی کربنات کلسیم (11/0? 41/57 ثانیه)، به طور معنی داری کمتر از زمان دویدن در جلسه مصرف دارونما (78/0?01/59 ثانیه) بود (05/0P<). همچنین با مصرف بی کربنات سدیم، سطوح بی کربنات پلاسما (64/2?53/29 میلی مول بر لیتر)، نسبت به حالت استراحتی (84/1?13/23 میلی مول بر لیتر) افزایش معنی داری یافت، ولی بعد از دویدن (92/1? 45/20 میلی مول بر لیتر)، تقریبا به مقادیر استراحتی خود بازگشت (05/0P<). به علاوه در جلسه مصرف دارونما، سطوح بی کربنات خون بعد از دویدن (48/2?89/17 میلی مول بر لیتر)، به پایین تر از سطوح استراحتی (15/2?31/23 میلی مول بر لیتر) رسید (05/0P<). همچنین در هر دو جلسه مصرف بی کربنات کلسیم و دارونما، افزایش معنی داری در سطوح لاکتات خون پس از دویدن مشاهده شد و کاهش PH خون، فقط در جلسه مصرف دارونما معنی دار بود (05/0 P<). پس می توان نتیجه گرفت که مصرف بی کربنات سدیم، اثر ارگوژنیک دارد و از افت محتوای بی کربنات خون در ورزش شدید جلوگیری می کند.
    کلیدواژگان: الکالوز، عملکرد بی هوازی، اسیدلاکتیک، آمونیاک
  • عباس صارمی، محمدرضا قرائتی صفحه 93
    هدف از تحقیق حاضر، تعیین اثر 10 هفته تمرین مقاومتی بر قدرت عضلانی، توده بدون چربی، سطح سرمی میوستاتین و مقاومت به انسولین در افراد چاق – اضافه وزن بود. به این منظور هفده مرد چاق دارای اضافه وزن (سن: 7/4? 1/43 سال، شاخص توده بدنی: 17/2? 1/29 کیلوگرم بر مترمربع) در این تحقیق شرکت کردند. آزمودنی ها به طور تصادفی به گروه های تمرین مقاومتی (9 نفر) و کنترل (8 نفر) تقسیم شدند. برنامه تمرین مقاومتی سه جلسه در هفته و به مدت 10 هفته بود. ترکیب بدنی، شاخص های متابولیکی و میوستاتین قبل و بعد از مداخله، اندازه گیری شد. بعد از 10 هفته تمرین مقاومتی، شاخص مقاومت به انسولین (HOMA-IR) به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 P<)، اما شاخص های آدیپوسیتی همچون وزن بدن، شاخص توده بدن، توده چربی و دور کمر تغییر نکرده (05/0 P>). همچنین به دنبال تمرین مقاومتی توده بدون چربی و قدرت عضلانی به طور معنی داری افزایش یافت (05/0 P<). به طور همزمان، غلظت سرمی میوستاتین در پاسخ به تمرین مقاومتی به طور معنی داری کاهش یافت (05/0 P<). نتایج این تحقیق نشان داد که 10 هفته تمرین مقاومتی، مستقل از تغییر در چربی بدن، موجب بهبود مقاومت به انسولین در مردان چاق – اضافه وزن می شود و این بهبودی با کاهش سطح میوستاتین همراه بود. بر اساس این داده ها می توان گفت که تغییرات ایجاد شده در اثر تمرین مقاومتی در سطح میوستاتین ممکن است در بهبود حساسیت انسولینی ناشی از تمرین مقاومتی نقش داشته باشد.
    کلیدواژگان: میوستاتین، عضله اسکلتی، چاقی، مقاومت به انسولین
  • مژگان معمار مقدم، ولی الله دبیدی روشن، امید عمادیان صفحه 109
    مغز استخوان منبع اصلی انواع مختلف سلول های خونی است، ازاین رو، اغلب برای ارزیابی عوامل درمانی مورد استفاده قرار می گیرد. در پژوهش حاضر، تاثیر تمرین منظم بدنی و مکمل کورکومین بر سلولاریتی مغز استخوان موش های در معرض استات سرب بررسی شد. به این منظور، 48 موش ویستار به طور تصادفی به شش گروه شامل گروه های 1) پایه، 2) شم، 3) سرب، تمرین هوازی + سرب، 5) کورکومین + سرب و 6) تمرین هوازی + کورکومین + سرب دسته بندی شدند. گروه های 3 تا 6 فقط 20 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم وزن بدن استات سرب را به مدت 8 هفته (سه روز در هفته) به صورت زیر صفاقی دریافت کردند، درحالی که گروه های 5 و 6 در همین مدت علاوه بر سرب، مقدار 30 میلی گرم محلول کورکومین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن را نیز دریافت کردند. به علاوه، گروه های 4و 6 تمرین دویدن فزاینده را 5 جلسه در هفته با سرعت 15 تا 22 متر در دقیقه و به مدت 25 تا 64 دقیقه اجرا کردند. سلولاریتی، مغز استخوان ران با دستگاه آنالیزکننده تصویر بررسی و بر حسب درصد مغز سلولی بیان شد. سطوح مالوندی آلدهید، ظرفیت ضداکسایشی تام و مقادیر سرب خون به ترتیب با روش های اسید تیوباربیوتوریک، الایزا و اسپکتوفتومتری تعیین شد. داده ها با روش تحلیل واریانس یکطرفه و توکی در سطح 05/0 P? تحلیل شد. سلولاریتی مغز استخوان در گروه سرب به طور چشمگیری کمتر از دیگر گروه ها بود. از سوی دیگر، سطوح مالوندی آلدهید و سرب در گروه های تمرین هوازی و کورکومین به طور معنی داری کمتر از گروه های سرب بود. این نتایج نشان می دهد قرارگیری در معرض سرب ممکن است یک عامل خطر برای بیماری های هماتولوژیکی و ایمونولوژیکی باشد. همچنین اجرای تمرین هوازی و مصرف مکمل ضداکسایشی کورکومین ممکن است تاثیرات سودمندی در پیشگری از کاهش سلولاریتی مغز استخوان در اثر القای سرب داشته باشد. با توجه به تغییر شاخص های اکسایشی/ ضداکسایشی در پژوهش حاضر، سلولاریتی اندک در مغز استخوان گروه استات سرب را تا حدی می توان به افزایش فشار اکسایشی نسبت داد.
    کلیدواژگان: سلولاریتی مغز استخوان، استرس اکسایشی، کورکومین، استات سرب، موش های صحرایی
  • علی اصغر رواسی، محمدرضا کردی، ساسان تقی زاده، فهیمه کاظمی صفحه 125
    هدف از این تحقیق، مقایسه تاثیر یک جلسه فعالیت استقامتی و سرعتی بر ANP پلاسمای دانشجویان ورزشکار مرد بود. به این منظور، 24 ورزشکار مرد به صورت داوطلب انتخاب و به طور تصادفی به سه گروه استقامتی (8 نفر با میانگین سنی 1/2± 5/24 سال، قد 5/3±3/176 سانتیمتر، وزن 6/4±75/71 کیلوگرم)، سرعتی (8 نفر با میانگین سنی 2/2±1/22 سال، قد 8/4 ±1/176 سانتیمتر، وزن 4/7±6/67 کیلوگرم) و کنترل (8 نفر با میانگین سنی 6/2 ±6/23 سال، قد 9/7 ±7/174 سانتیمتر، وزن 9/7± 6/71 کیلوگرم) تقسیم شدند. گروه استقامتی مسافت 3200 متر را به مدت 12 دقیقه و گروه سرعتی 100 متر را 4 بار با فواصل استراحتی که در آن ضربان قلب استراحتی به یک سوم ضربان قلب فعالیت کاهش می یافت، دویدند. 10 دقیقه قبل و 10 دقیقه پس از فعالیت، خونگیری برای سنجش ANP پلاسما به عمل آمد. نتایج آزمون تی زوجی نشان داد یک جلسه فعالیت استقامتی و سرعتی موجب افزایش معنی دار ANP پلاسما شد (05/0P<). با استفاده از آزمون ANOVA تفاوت غیرمعنی داری در ANP پلاسما در مرحله پیش آزمون (05/0 P>) و تفاوت معنی داری در مرحله پس آزمون سه گروه مشاهده شد (05/0P<). در نتیجه، می توان گفت یک جلسه فعالیت استقامتی و سرعتی بر ANP پلاسمای دانشجویان ورزشکار مرد تاثیر می گذارد.
    کلیدواژگان: فعالیت استقامتی و سرعتی، ANP پلاسما، دانشجویان ورزشکار مرد
|
  • Page 5
    The purpose of this study was to determine relationship between anthropometric, physiological and body composition characteristics of male elite taekwondo athletes with their success. For this 20 elite male taekwondo (age 25.75, weight 73.6, height 180.55) that invited to national team selected. Anthropometric characteristics including weight, height, body fat percentage, BMI, and biomotor and physiological characteristics including agility (9*4 test), and flexibility (sit and reach), speed (20m run), balance (stoke test), aerobic power (20m shuttle run test) and aerobic power (sarjent jump and bosco test) were measured. Success of taekwondo athlete's was evaluated by the rate of gaining international, national medals and so on. Descriptive statistical and pearson correlation were used for analyzing data. The result showed that, there was a significant relationship between balance (p<0.05, r= 0.486), back flexibility (p<0.05, r=0.474), anaerobic power (p<0.05, r=0.559) and elite male taekwondo athletes success. According to this results, successes in taekwondo needs to numerous factors and male teaekwondo athletes must have excellent waist flexibility to gaining wide range of motion at waist, having continuity on keeping balance to creation of conceesive kicks at the balanced postures, and finally high level of anaerobic power to performing fast and explosive kicks and other skills. It's probably that some agents as like as speed and agility of taekwondo athletes, must be reinforced.
  • Page 21
    The purpose of this study was to examine the effects of omega3 and aerobic exercise intervention on the calcium metabolism regulating hormones in non – athlete postmenopausal women. For this purpose 40 healthy non – athlete postmenopausal women with age 57.72±3.53 years, height 157,75±9,24 cm, weight 58.08±12.76kg, BMI 23.78±3.73kg/m2, fat 23.18±4.68% volunteered in this study. Subjects in a double blind study randomly divided in exercise + supplement (n=10), exercise (n=10), supplement (n=10) and control (n=10) groups. The subjects in exercise + supplement and exercise groups performed aerobic exercise training up to 70-80% of exercise MHR, three times a week for 16 weeks. Subjects in supplement and control groups didnt participate in any exercise. In exercise + supplement and supplement groups subjects asked to consume 1000mg omega3 for 16 weeks. The blood ionized calcium, PTH (Chemi Luminescent) and CT (radioimmunoassay RIA) were measured before and after 16 weeks of aerobic exercise training. Results indicate that consuming 1000mg omega3 in the course of 16weeks aerobic exercise, significantly affected CT (p=0.001) and PTH (p=0.001) levels, but had no significant effects on ionized calcium (p=0.619) levels.The results of this study suggest that, omega3 and regular aerobic exercise training have significant effects on serum CT and PTH in non – athlete post menopausal women, that these changes will help increase skeletal health. No such results have been reported, so far.
  • Page 39
    The purpose of this study was to investigate the effect of aerobic exercise with intensity (60-65%, maximal heart rate) with consumption vitamin E on Glutathion peroxidase activity and oxidative stress indicators and muscle damage of active men student. For this reason 45 male active students were purposefully selected and randomly divided in to three groups. The participants trained according to an aerobic exercise program with intensity (60-65%, maximal heart rate) with consumption vitamin E for eight week. To determine the amount of serum GPX, MDA, CP and CK, the participants blood samples were taken twice, once 24 hours before the first training session and once 24 hours after the training session. The results showed that was significant difference between the three groups in the amounts of GPX, MDA, CP, serum and VO2max in the post-test ratio to pre-test.
  • Page 59
    Obesity in known to increase the risk for cardiovascular diseases. Serum levels of cellular adhesion molecules are reported to be indices of arthrosclerosis. So each intervention that has benefit effects on them is very important foe general health. The purpose of this study was to determine the effect of low and high intensity endurance training programs on ICAM-, 27 sedentary obese males with MEAN?SD age, %BF, weight and BMI: Exp 1(20.55? 1.34 y, 26.84? 4.07, 93.05? 9.02 kg and 30.55? 2.84 kg/m2) were randomly divided to three groups. The training programs consist for 4 months, three sessions of 45-60 min with an intensity of 40%-45 (Exp 1) and %80-85 (Exp2) at heart rate reserve. The Blood sampling was performed after 18 fasting hours in baseline and 48 h after final training sessions with the same conditions. Resulting data were analyzed by ANOVA and Bonforoni Post hoc of pre to post differences, person correlation coefficient and pair t-test (?=0.05). Data analysis showed that ICAM-1 decreased in both experimental groups but only was significant in EXP 2(P=0.015). There was no relationship between baseline of sICAM-1 with physical variable and lipid profile (P>0.05). There was positive correlation between %BF and BFM changes and ICAM-1 changes (P<0.05). The TC, LDL- C and RF levels significantly decreased. HDL-C levels in high intensity training group significantly increased (P<0.05).
  • Page 79
    In order to comprise the effects of sodium bicarbonate supplementation on anaerobic performance and some plasma metabolites, 16 young male athletes (age 20.58?3.25, height 175.33?2.48 cm and BMI 21.57? 2.68 kg/m2) participated in two 400 m running sessions one hour following sodium bicarbonate or placebo (calcium bicarbonate) supplementation with the counterbalanced order. There were three blood sampling phases (testing condition, 30 min after supplementation and 2 min after 400 m running) in both of the sessions and the blood PH, ammonia, lactate and Hco3- levels were measured. The results showed significantly lower running time in sodium bicarbonate session (57.41? 0.11 sec) than placbo (59.01? 0.78 sec) session (P<0.05). The blood Hco3- levels (29.53?2.64 mmol/L) increased with respect to the resting values (23.13?1.84 mmol/L) with sodium bicarbonate administration, however; it decreased to pre exercise level (20.45?1.92 mmol/L) after running (P<0.05). The Hco3- levels (17.89?2.48 mmol/L) also decreased under the resting values (23.31?2.15 mmol/L) ater running at placebo session (P<0.05). Significant increases was observed in blood lactate levels in both of the session, however the blood PH was only significantly decreased in the placebo session (P<0.05). It can be concluded that alkalosis can be considered as an ergogenic method and can prevent decrease of blood Hco3- during high intensity exercise.
  • Page 93
    The aim of this study was to determine the effect of resistance training for 10 weeks on muscle strength, lean body mass, serum myostatin, and insulin resistance in obese-overweight men. Seventeen obsess-overweight men(age:=43.1±4.7 yr, body mass index = 29.1±2.17 kg/m2) participated in the study The subjects were randomly assigned to resistance training (n=9) and control (n=8) groups. Resistance training was performed 3 times weekly for 10 weeks. Body composition, metabolic parameters, and myostatin were measured prior to and after the intervention. After a 10 week resistance training, insulin resistance index (HOMA-IR) was significantly decreased (P<0.05), but without changes in adiposity parameter such as body weight, body mass index, fat percent and waist circumference (P>0.05). Also, following the resistance training, muscle strength and lean body mass were significantly increased (P<0.05). Concurrently, myostatin concentration were significantly decreased in response to resistance training (P<0.05). In conclusion, this study demonstrate that 10 weeks of resistance training caused an improvement in insulin resistance in obese-overweight men, independent of changes in body fat, and this improvement was associated with decreased myostatin levels. These data suggest that resistance training – induced alterations in myostatin levels may have role in resistance training – induced insulin sensitivity improvement.
  • Page 109
    Bone marrow is a primary source of various kinds of blood cells and, thus, is frequently used for evaluation of therapeutic agents. The influence of physical regular training and curcumin supplementation on the cellularity of the femur bone marrow was investigated in rats exposed to lead acetate. 48 the Wistar rats were randomly assigned to one of the six groups include; 1)Base, 2)Sham-operate, 3)Lead acetate, 4)Aerobic training+lead, 5)Curcumin+lead supplementation and 6)Aerobic training+Curcumin+lead group (n=8 per group). The 3 to 6 groups received lead acetate (20 mg/kg) only, while the 5 and 6 groups also, received (30 mg/kg) Curcumin supplemention peritoneally 3 days in week for 8 weeks. Furthermore, rats in the 4 and 6 groups performed the progressive running exercise of 15 to 22 m/min for 25 to 64 min, 5 times a week. Bone marrow cellularity was measured by the image analyzing system and determined by the percentage of cellular marrow. Furthermore, Malondialdehyde (MDA), total antioxidant capacity (TAC) and lead level were measured by TBARS, ELISA and Spectrophotometry methods in blood, respectively. Data was analyzed by one-way ANOVA test and Tukey at P<0.05 level. Bone marrow cellularity was significantly lower in the lead acetate group compared with other groups. On the other hand, MDA and lead concentrations were significantly lower in the aerobic training, curcumin supplementation and aerobic training+curcumin groups compared with lead group. These results suggests environmental exposure to lead may be a risk factor for hematological and immunological diseases. Furthermore, performing the aerobic training and curcumin antioxidant supplementation can offer beneficial effects for preventing loss lead-induced administration in bone marrow cellularity. In addition, the data in the present study suggest that hypocellularity in the bone marrow of lead acetate group could be ascribed partly to the increase of oxidative stress.
  • Page 125
    The purpose of this study was to determine the effect of a session of endurance and sprint exercises on plasma ANP in male athlete students. For this reason, 24 male athlete students were volunteered and randomized into endurance (n=8, age 24.5± 2.1 years, height 176.3± 3.5 cm, weight 71.75±4.6 kg), sprint (n=8, age 22.1±2.2 years, height 176.1±4.8 cm, weight 67.6±7.4 kg) and control groups (n=8, age 23.6±2.6 years, height 174.7±7.9 cm, weight 71.6±7.9 kg). Endurance group ran 3200 m for 12 min and sprint group ran 100 m for 4 times with intervals, in which resting HR decreased to HR of exercise. 10 min pre- and post exercise were collected blood samples for measuring plasma ANP. Results of paired sample t-test showed: a session of endurance and sprint exercises increased significantly plasma ANP (p<0.05). Using of ANOVA test found no significant difference in pre-test plasma ANP (P>0.05) and a significant difference in post-test plasma ANP (P<0.05) in three groups. Inconclusion, a session of endurance and sprint exercises can effect on plasma ANP in male athlete students.