فهرست مطالب

زمین شناسی ایران - پیاپی 11 (پاییز 1388)

فصلنامه زمین شناسی ایران
پیاپی 11 (پاییز 1388)

  • تاریخ انتشار: 1388/09/01
  • تعداد عناوین: 10
|
  • زهرا اکبری، ایرج رسا، محمد هزاره صفحات 3-16
    منطقه محسن ابن علی در جنوب شرق شهرستان بروجرد، درشمال غرب پهنه سنندج- سیرجان واقع شده است. اغلب سنگ های رخنمون یافته در این منطقه، توالی آتشفشانی- رسوبی دگرگون شده (رخساره شیست سبز) به سن تریاس است. مطالعات کانی سنگین به همراه آنالیز عناصرکمیاب جزء غیرمغناطیسی آن، ویژگی های زمین شناسی ناحیه منشا را مشخص نموده است.
    در مطالعات کانی سنگین کانی های طلا، استیبنیت، سولفور، اورپیمان، مالاکیت و پیریت، مشاهده شده است. کانی های سنگین مشاهده شده بر واحدهایی با دگرسانی های متفاوت و پهنه های کانه دار منطبق می باشند. حاصل مطالعات لیتوژئوشیمیایی در منطقه دو نتیجه مهم داشته است: ابتدا بررسی الگوی توزیع عناصر فرعی، کمیاب و معرفی منطقه آنومال. دوم بررسی ترکیب و الگوی هاله های ژئوشیمیایی اولیه و مدل منطقه بندی به منظور پیش بینی احتمال کانی سازی طلا در منطقه. بر این اساس آنومالی طلا در وسط شبکه لیتوژئوشیمیایی درجهت عمود بر امتداد واحدهای سنگی در متاولکانیکهای حدواسط- بازیک با دگرسانی های کلریتی-کربناتی، سیلیسی و هماتیتی مشخص شده است. میانگین غلظت عناصر در آنومالی فوق به صورت Au5-Ag74-Sb1471)PPM)، %(As1) می باشد. در ماتریس همبستگی، طلا بیشترین همبستگی را با عناصر ارسنیک، نقره، مس، سرب و روی نشان می-دهد. الگوی هاله های ژئوشیمیایی اولیه عناصر منطقه بندی قائم با توالی [W-Cr -Co-Mo-V-Bi-Cu-(Au)-Cd-Zn-Pb-Ag-Sb-As-Ba] را در منطقه نشان می دهند. این الگو تشابهی را با توالی منطقه بندی هاله های اولیه کانسارهای طلا و فلزات پایه نشان می دهد. با توجه به تطابق نتایج مطالعات کانی سنگین، مطالعات لیتوژئوشیمیایی و بررسی های صحرایی، احتمال پتانسیل کانی سازی طلا در منطقه مطالعاتی وجود دارد.
    کلیدواژگان: طلا، کانی سنگین، اکتشافات لیتوژئوشیمیایی
  • لیلی ایزدی کیان، احمد علوی، محمد محجل، علی اصغر سپاهی گرو، محمد رهگشای صفحات 17-26
    منطقه کمری- ده نو اسدالله خان، در بخش شمال باختر پهنه سنندج - سیرجان و در25 کیلومتری جنوب خاوری شهرهمدان واقع شده است. در این منطقه سنگ های دگرگونی ناحیه ای، مجاورتی و پگماتوئید های دگرریخت شده رخنمون دارند. در این تکتونیت ها، پورفیروبلاست های متنوعی به صورت هم زمان با تکتونیک رشد کرده اند. در مجموعه سنگ های این منطقه، چهار مرحله دگرریختی شکل پذیر شناسایی گردیده که تمام مراحل آن با تشکیل چین و برگوارگی همراه بوده است. چین های نسل اول، دوم و سوم هم محور بوده و محور آن ها به هردو سمت شمال- شمال باختر و جنوب- جنوب خاور میل دارد. محور ریزچین های نسل چهارم با کمی زاویه نسبت به چین های نسل قبل در راستای شمال- شمال خاور و جنوب- جنوب باختر قرار گرفته است. رشد سیلیمانیت تن ها در مرحله چهارم دگرریختی صورت گرفته و نشان می دهدکه این مرحله دمای بیشتری نسبت به مراحل قبلی داشته است. با توجه به دمای هر مرحله از دگرریختی ها پورفیروبلاست های متفاوت به صورت های مختلف نسبت به فابریک های هر مرحله رشد کرده اند. تفسیر فابریک این روابط، شرایط دگرگونی را در طول دگرریختی های چهارگانه روشن می سازد.
    کلیدواژگان: دگرریختی چند مرحله ای، پورفیروبلاست، تکتونیت، همدان
  • محمد مهدی حسین زاده، محمدرضا ثروتی، عادل منصوری، بابک میرباقری، سعید خضری صفحات 27-37
    محدوده مسیر سنندج - دهگلان از نظر ساختار زمین شناسی و ژئومورفولوژیکی دارای شرایط مناسب جهت رخداد حرکات توده ای می باشد. در تحقیق حاضر با توجه به ماهیت حرکات توده ای، از مدل رگرسیون لجستیک جهت پهنه بندی احتمال وقوع حرکات توده ای استفاده گردیده است. رخدادهای حرکت توده ای با استفاده از GPSو تصویر ماهواره ای +ETM و Ikonos استخراج گردیده است. لایه های مربوط به شیب، جهت شیب، ارتفاع، زمین شناسی، فاصله از گسل، تراکم زهکشی و فاصله از جاده، به عنوان متغیرهای مستقل در مدل فوق الذکر به کار گرفته شده است. پس از آزمون معنی دار بودن هر یک از متغیر های مستقل در مدل و همچنین ارزیابی میزان برازش مدل، نقشه پهنه بندی خطر وقوع حرکات توده ای در منطقه مورد مطالعه در 5 رده خطر بسیار پایین، پایین، متوسط، بالا و بسیار بالا با سطح اراضی به ترتیب 34، 22، 17، 9 و 3 کیلومتر مربع طبقه بندی گردیده است.
    کلیدواژگان: حرکات توده ای، رگرسیون لجستیک، پهنه بندی خطر، سنندج، دهگلان، زمین لغزش
  • محمد محجل، زینب رهامی صفحات 39-45
    گسل راستالغز راوند با روند عمومی شمال شمال باختر– جنوب جنوب خاور، از جنوب خاور شهر قم تا شمال باختر شهر کاشان ادامه دارد. این گسل را می توان بر اساس روند امتداد آن به سه پاره تقسیم کرد. پاره جنوبی با راستای کلی N162، پاره میانی با راستای تقریبی شمالی- جنوبی و پاره شمالی با راستای کلی N150. شواهد ساختاری این گسل مشخص می سازد که سازوکار امتداد لغز راستبر غالب در این گسل، جابجائی جوان می باشد و در زمان فعالیت نهشته های آتشفشانی در ائوسن در این محل، دو پاره گسل قم و کاشان به صورت پله ای1 نسبت به هم قرار داشته اند. به دلیل تکتونیک برشی حاکم براین منطقه در طول هم-گرائی قاره عربی و ایران، محل پله شدگی به صورت حوضه pull-apart باز شده و نهشته های آتشفشانی ائوسن در منطقه ای به شکل لوزی در این حوضه برون زد پیدا کرده اند.
    کلیدواژگان: گسل امتدادلغز راوند، پهنه آتشفشانی ارومیه، دختر، حوضه pull، apart
  • مروت فرید آزاد، محسن موید، منصور مجتهدی، محسن موذن صفحات 47-56
    در داخل کمپلکس دگرگونی شرقی افیولیت ملانژ خوی، سنگ های گرانیتوئیدی مختلفی رخنمون یافته اند. مطالعه ترکیب شیمیایی این سنگ ها بیانگر حضور حداقل دو نوع گرانیتوئید مختلف در داخل این کمپلکس می باشد. این دونوع گرانیتوئید عبارتند از گرانیتوئیدهای نوع اول (از نوع گرانیتوئیدهای نوع فرارانش، پرآلومین و S-type) که در دمای بین 760-626 درجه سانتیگراد تشکیل شده اند و احتمالا حاصل ذوب بخشی پوسته قاره ای (بعد از بسته شدن حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی) و قابل مقایسه با گرانیتوئیدهای پرآلومین همانند گرانیت های هیمالیا می باشند. گرانیتوئیدهای نوع دوم (که از نوع تفریق، متاآلومین و I-typeمی باشند) در دمای بین884-786 درجه سانتیگراد و احتمال می رود در زمان ایجاد پوسته اقیانوسی در داخل حوضه کششی پشت قوس سیالیک خوی تشکیل گردیده اند و با پلاژیوگرانیت های افیولیت های تتیسی قابل مقایسه می باشند. بنابراین گرانیتوئیدهای نوع اول احتمالا می تواند سن بسته شدن حوضه کششی پشت قوس خوی، وگرانیتوئیدهای نوع دوم سن تشکیل پوسته اقیانوسی این حوضه را نشان دهند.
    کلیدواژگان: تفریق، پشت قوس سیالیک، خوی، گرانیتوئید، فرارانش
  • حسام یزدان پناه، محمد مهدی خطیب، سیدسعید احمدی زاده، غلامرضا نوروزی، محمد امیری علیمی صفحات 57-66
    در تاریخ 19 اسفند سال 1386 در منطقه آرین شهر واقع در 45 کیلومتری شمال بیرجند زمین لرزه ای به بزرگی 1/5=ML به وقوع پیوست. در مدت 8 روز بعد از رخداد لرزه اصلی بیش از 100 پس-لرزه به ثبت رسیده است. ابتدا گسل سده با روند N76 به عنوان سرچشمه این زمین لرزه معرفی شد. اما توزیع پس لرزه ها در گستره ای بیضوی شکل به وقوع پیوسته که منطبق بر گسل سده نمی باشند. محور بزرگ بیضوی گستره پس لرزه ها (N120) تقریبا عمود بر روند گسل سده واقع شده است.
    بر اساس شواهد ریخت زمین ساختی نوزمین ساختی، توزیع پس لرزه ها و تفسیر داده های هوامغناطیس بیان گر گسل پنهان به موازات محور بزرگ بیضوی گسترش پس لرزه ها می باشد. این گسل پنهان به نام گسل قیصار معرفی می گردد.
    کلیدواژگان: آرین شهر، برگردان به قطب، گسل پنهان، مغناطیس هوایی
  • فریبرز مسعودی، منصور قربانی، بهمن رحیم زاده صفحات 67-75
    در شرق قزوین واحدهای ولکانیک متنوعی شامل الیوین بازالت، بازالت، آندزی بازالت، داسیت، تراکی آندزیت و توف های همراه، با سن ائوسن تا پلیوکواترنر برون زد دارند. در این مطالعه به منظور بررسی سرعت تبلور ماگما، بلورهای پلاژیوکلاز در سنگ های با سن ائوسن تا پلیوکواترنر و ترکیب اولیوین بازالت، بازالت و آندزی بازالت برای مطالعه انتخاب شده اند. این سنگ ها به طور غالب دارای بافت پورفیریک، گلومروپورفیریک، و در برخی موارد میکرولیتی جریانی هستند. در این مطالعه، سهم حجمی، مدت زمان رشد و سرعت هسته بندی بلورهای پلاژیوکلاز در 8 نمونه از سنگ های متنوع منطقه با استفاده از روش CSD به طور کمی اندازه گرفته شده و نتایج نمونه های مختلف با یکدیگر مقایسه شد. با وجود شباهت های ترکیبی و زمانی واحد های مورد مطالعه، پلاژیوکلازها تفاوت های چشم گیری از لحاظ خواص فیزیکی دارند. سهم حجمی این کانی از 5/24 درصد در بازالت پلیوکواترنر، تا 25/61 درصد در واحد آندزی بازالت ائوسن تغییر می کند. طبق محاسبات انجام شده بر اساس شیب نمودار توزیع پراکندگی، بلورهای پلاژیوکلاز با توجه به شرایط انجماد در طی زمان های متفاوتی رشد کرده اند. واحد های ائوسن، طیف سنی 21 تا 55 سال، واحد های میوسن 8/22 تا 7/30 سال و واحدهای پلیوکواترنر 7/44 تا 80 سال را برای زمان رشد بلور نشان می دهند. با وجود آنکه تبلور بخشی، مهم ترین فرایند ماگمایی بوده است، سرعت هسته بندی در این واحد ها و حتی در قسمت های مختلف یک واحد متفاوت می باشد. این مسئله نشانگر اهمیت شرایط مختلف فیزیکی حاکم بر انجماد ماگما است. بنابراین افزایش شدید مدت زمان رشد در واحد آندزی بازالتی ائوسن (22R) به دلیل اختلاط ماگمایی واحد مذکورنتیجه گیری شده است.
    کلیدواژگان: قزوین، CSD، سهم حجمی، سنگ های ولکانیک، بازالت
  • علی نجاتی کلاته، محمود میرزایی، سعید میرزایی، سید محمد زمانزاده صفحات 77-89
    در مسایل وارون ژئوفیزیکی، اغلب با افزایش تعداد داده ها و پارامترهای مدل یا افزایش سطح نوفه در داده های برداشت شده، مشکلات عدیدهای در رابطه با وارون سازی ماتریسها و پایداری مدل منتجه به وجود خواهد آمد. بنابراین تکنیکهای محاسباتی پیشرفتهای برای دستیابی به دقت و هم گرایی مطلوب در این گونه سیستمها مورد نیاز است. استفاده از تکنیکهای محاسباتی پیشرفته (در مقابل استفاده از روابط کلاسیک و متداول) در حل مسایلی که در آنها سطح نویز ذاتی در داده های مشاهدهای بالاست، میتواند مفسر را در دستیابی به یک مدل پایدار و منطبق بر واقعیات فیزیکی راهنمایی کند.
    بسیاری از مسایل وارون را میتوان با با اعمال شرایط خاص تنظیم کننده و کمینه سازی تابع عدم تطابق، میان داده های مشاهدهای و تخمینهای تئوری حل کرد. آنالیز خطا در مسایل وارون و محاسبه ماتریسهای قدرت تفکیک برای پارامترهای مدل دو ابزار ارزشمند برای مطالعه پایداری و استقلال پارامترهای بدست آمده در روش های وارون سازی است. همچنین مطالعه روند هم گرایی در مسایل وارون و نرخ کاهش خطا در هر تکرار به همراه تعداد تکرارهای مورد نیاز برای وارون سازی و زمان اجرای برنامه های رایانهای، فاکتورهای تاثیر گذار در بررسی و مطالعه روش های وارون سازی در ژئوفیزیک و علوم کاربردی دیگر است.
    در این مقاله به بررسی فاکتورهای ذکر شده در مورد روش مارکوارد- لونبرگ (Marquardt-Levenberg) یا Ridge regression در تئوری وارون به عنوان یکی از عمومیترین و پرکاربردترین روش های وارون در حل مسایل ژئوفیزیکی، پرداخته میشود. همچنین وارون سازی روش زیرفضا، به عنوان یک روش پایدار، موثر وقابل انعطاف برای حل مسایل معکوس غیر خطی در مدلسازی معکوس داده های مغناطیسی معرفی میشود. روش زیرفضا با دو رویکرد در افراز زیر فضا، پارامترهای مدل را با توجه به معادلات ابعادی متغیر در زیر فضاهای مجزا کلاس بندی می نماید. به کار گیری این روش جهت وارونسازی داده های دارای درصد بالای نویز، به نتایج خوب و پایداری مطلوب منجر خواهد شد. همچنین وارون سازی زیر فضا، از لحاظ قدرت تفکیک، آنالیز خطا و سایر پارامترهای مرتبط در مدلسازی، با وارون سازی به روش مارکوارد-لونبرگ مقایسه شده است. نتایج به دست آمده نشان میدهند که روش زیر فضا علاوه بر هم گرایی زمانی با سرعت بیشتر، از پایداری قابل ملاحظهای نسبت به روش مارکوارد-لونبرگ برخوردار.
    کلیدواژگان: قدرت تفکیک پارامترهای مدل، آنالیز خطا، داده های میدان کلی مغناطیسی، مدل سازی وارون، روش وارون سازی زیر فضا، هم گرایی، مارکوارد، لونبرگ
  • علیرضا طهماسبی سروستانی)، محمد قویدل سیوکی، محمدحسین آدابی، عباس صادقی صفحات 91-101
    نفت درحوضه رسوبی زاگرس است. برش الگوی آن در تنگ گل ترش، واقع در50 کیلومتری جنوب شرقی مسجد سلیمان، در یال جنوبی تاقدیس آسماری قرار دارد. سازند آسماری در برش الگو شامل بخش های میانی و بالایی است و بخش زیرین آن توسط شیل های سازند پابده جایگزین می شود. از آن جا که بخش زیرین سازند آسماری در برش الگو گسترش نداشته ولی در برش های چینه ای گرگدا و تنگ تکاب توسعه یافته است، لذا به عنوان جایگزین برش الگوی قبلی پیشنهاد شده است.این در حالی است که در برش های چینه ای مذکور نیز، بخش بالایی سازند آسماری با سن میوسن پیشین (بوردیگالین) از ضخامت کمی برخوردار است.
    برش چینه ای کتولا، با ضخامت631 متر، در یال شمالی تاقدیس کوه سفید ناحیه ایذه قرار دارد و یکی از کامل ترین رخنمون های سازند آسماری در حوضه زاگرس محسوب می شود و از سه بخش زیرین میانی و بالایی تشکیل شده است. بر اساس انتشار چینه شناسی میکروفسیل ها شش بیوزون زیر1.Nummulites intermedius -Nummulites vascus Assemblage Zone 2.Lepidocyclina-Operculina-Ditrupa Assemblage Zone 3.Archaias asmaricus-Archaias hensoni Assemblage Subzone 2b4.Elphidum sp.14-Miogypsina Assemblage Subzone 2a 5.Neoalveolina (Borelis) melo curdica Zone 6.Globigerinoides spp. Acme Zone در آن مشخص گردیده است که بر مبنای ارزش چینه شناسی میکروفسیل های شاخص موجود در این بیوزون ها، سن الیگوسن پیشین - میوسن پیشین برای آن پیشنهاد می شود.
    برش چینه ای کتولا چه از نظر سنی و چه از جهت تنوع رخساره ای، کامل ترین رخنمون سازند آسماری در زاگرس محسوب می شود، لذا پیشنهاد می شود برش چینه ای کتولا به عنوان برش مرجع سازند آسماری در نظر گرفته شود.
    کلیدواژگان: سازند آسماری، کوه سفید، ناحیه کتولا، بیوستراتیگرافی، الیگوسن پیشین، میوسن پیشین، حوضه زاگرس
|
  • Pages 3-16
    Mohsen Ebneh Ali Area is located in the southeast of Borujerd، the northwest of Sanandaj-Sirjan zone. The main Lithology of the area includes Mesozoic volcano-sedimentary rocks which metamorphosed in green schist facies. Heavy mineral study and non-magnetite fractionۥs trace elements analysis helped to indicate source of rocks. The identified Heavy minerals are grain of gold، Stibnite، Sulfur، Orpiment، Malachite and Pyrite. The identified heavy metallic minerals are principally affiliated with different altrations and ore-bearing zones. Lithogeochemical exploration presented two main
    Results
    1- utilization of minor and trace elements characterize samples concluded to the identification of anomalous spots. 2- Study of primary lithogeochemical aureoles and development of zoning model for determination of blind gold deposits in the study area. According to the present study، gold anomalous zone is in the centeral part of the map and intersection to the trend of metavolcanic rocks. Dominant host rocks of the anomalous area are intermediate and mafic metavolcanics with Chloritization، Carbonatization and Silicification and Hematitized wall rock altrations. The results of analysis show that (Au5-Ag74-Sb1471) PPM and (As1%). The Calculated correlation coefficient in the correlation matrix of elements shows a maximum gold positive correlation with As، Ag، Cu، Pb and Zn. The study of primary aureoles reveals a vertical zoning and determines the partial and general sequence of the zonal of elements [W-Cr-Co- Mo-V-Bi-Cu- (Au) -Cd-Zn-Pb-Ag-Sb-As-Ba]. This sequence and zoning model reveals a close similarity between primary lithogeochemical aureoles pattern and zonal elements of base metals and gold deposits. The correlation between heavy mineral studies and lithogeochemical exploration and field study show that there is a probability of gold mineralization in the study area.
  • Pages 17-26
    Kamari – Dehno Asadolakhan area located on 25 km SE of Hamadan at the NWof Sanandaj- Sirjan zone. Regional and contact metamorphic rocks and deformed pegmatoieds are exposed in this area. Abundant syn-tectonic porphyroblasts were produced in these tectonits. Four stages of ductile deformation were recognized by different generation of folds and foliations. Fold hinges of the second and third generation are coaxial and plunges to NNW-SSE. Micro folds of the last generation have a minor deflection to the other generations of folds and are plunging both NNE and SSW. Because of sillimanite only growth in The four stage، this stage was high temperature comparing to the previous stages. According to temperature relating to each deformation stage numerous porphyroblasts were generated. Interpretation of the time relation of the porphyroblasts and fabrics during these four deformation stages clears the metamorphic conditions in four deformation stages.
  • Pages 27-37
    The surroundings of Sanandaj-Dehgolan Way in terms of geological and geomorphologic structure are prone to mass movement occurrences. In the present study، considering the nature of mass movements، the logistic regression model has been used for zoning the probability of mass movement occurrences. Mass movement events were recognized using GIS and satellite image of ETM+ and Ikonos. We have applied layers of slope، aspect، elevation، geology، distance to fault، drainage density، distance to road، as independent variables in the model. After we tested the significance of each independent variable in the model and evaluated the rate of fitting of the model، finally the map on zoning the risk of mass movement occurrences in the study area has been classified in five orders as very low، low، median، high، and very high which in area are up to 34، 22، 17، 9، and 3 km² respectively.
  • Mohajjelm., Rahami, Z Pages 39-45
    The NNW-SSE striking Ravand strike-slip fault (a segment of Qom-Zefreh fault) extended from southeast of Qom to northwest of Kashan. The Ravand fault is segmented to three parts of the N162 striking southern segment، the N-S striking central segment and the N150 trending northern segment. Structural study on this fault clear that، dextral strike-slip mechanism is the most recent movement of the Ravand fault and it was already as a releasing step over to right in Qom–zefreh fault path that was forming a pull-apart basin because of dextral shear tectonic in this region during convergence between Arabian plate and Iran. This is the reason why the Eocene volcanic deposits exposed in lozenge shaped area surrounded by faults in western part of the Ravand fault.
  • Pages 47-56
    In the eastern metamorphic complex of Khoy ophiolitic mélange، various granitoids have exposed. Petrographic and petrochemical studies indicate that at least two different types of granitoids have occured in this complex. First type is included obduction، peraluminous and S-type granites and has been generated in temperature ranges of 626-760°C. These granitoids probably are produced by partial melting of continental crust after closure stage of Khoy extensional sialic back arc basin and are comparable with peraluminous granites such as Himalaya. Second type is included fractionation، mataluminous، I-type granites and has been generated in temperature ranges of 786-884°C. These granitoids are probably coeval with generation of Khoy extensional sialic back arc basin and are comparable with Tethyan ophiolitic plagiogranites. As a result، first type granitoids probably indicate closure timing of Khoy sialic back arc basin and the second type shows it′s generation timing.
  • Pages 57-66
    In March 9th، 2008 an earthquake of ML=5. 1 occurred in Aryan-Shahr area، 45 km north of Birjand، East of Iran. More than 100 aftershocks were recorded within 8 days after the main shock. Primarily، the Sedeh fault with N76 trend was nominated as source of this earthquake. But the distribution of aftershock dispersals has been occurred in an ellipsoid district which is not superimposed on Sedeh Fault. The long axis of distribution ellipsoid of aftershocks (N120) is nearly perpendicular to the Sedeh Fault trend. Based on investigation of morphotectonic-neotectonic evidences، aftershock epicenter dispersal and the interpretation of aeromagnetic data reveal the presence a blind fault parallel to long axis of distribution ellipsoid of aftershocks، which has been named Gheysar blind fault.
  • Pages 67-75
    Volcanic rocks including olivine basalt، basalt، andesite basalt، dacite، trachyandesite and their associated tuffs with the age of Eocene to Plio-Quaternary are exposed in the east of Qazvin. In order to investigate the kinetic of crystallization of magma، plagioclase crystals، in selected olivine basalt، basalt، andesitic volcanic rocks of Eocene to Plio-Quaternary have been selected. The rocks mainly present porphyritic، glomoroporphyritic and occasionally microlitic textures. In This research، volumetric phase proportion، residence time and nucleation rate for plagioclase crystals in 8 samples estimated by crystal size distribution (CSD) method and results for different samples compared with each other. In general، in spite of compositional and age similarity between samples of different unites، plagioclases present sharp different physical properties. Volumetric phase proportion of this mineral varies from 24. 5% in basalt of Plio-Quaternary to 61. 25% in basalt of Eocene. Based on the slope of lines in crystal size distribution diagrams، plagioclases growth in different residence times. Eocene unites present 21 to 55 years and this time for Pli Quaternary unites varies from 22. 8 to 30. 7 years. Fractional crystallization was the main magmatic process in samples، however، variation of nucleation rate in different rocks with different ages، suggesting the different physical conditions during the crystallization. An extraordinary value for andesitic basalt of Eocene is due to presence of magmatic mingling.
  • Pages 77-89
    In geophysical inverse problems with increasing number of data and model parameters or increasing level of data errors (noise)، we have many problems about model instability and inversion of bad condition matrixes. Progressive methods can be use for achieving desire convergence and precision in mentioned systems base on real geological reality. Most geophysical inverse problems can be solved by minimizing a misfit function between observed data and theoretical estimations. In inverse problems studying model stability and independence of model parameters can be done by Error analysis and resolution matrix. Other important factors for evaluating inverse methods are rate of convergence، running time of computer codes and number of iterations. This paper had focused on Marquardt-Levenberg (ridge regression) as one of conventional and efficient geophysical inverse method against subspace inversion to invert Magnetic data. In subspace inversion، Spanning original model parameters space to some subspaces can be done in two essential manner respect to physical dimension of model parameters. The efficiency of subspace method is demonstrated by comparing quality of resolution matrixes and error analysis in Marquardt-Levenberg with subspace inversion method. Comparison results show that the subspace method has fast and stable convergence compare to conventional method.
  • Tahmasbi Sarvestani, A.R., Ghavidel-Syookim., Adabi, M.H., Sadeghi, A Pages 91-101
    The Asmari Formation is one of the most important rock unit as oil-producing reservoirs in the Zagros basin. The type section of the Asmari Formation is located at Tang-e-Gel-e-Tursh approximately 50 km south-west flank of Kuh-e-Asmari Anticline. The Asmari Formation has informaly been divided into the Lower، Middle and Upper parts in the Zagros Basin. The Asmari Formation only consists of Middle and Upper parts at the type locality and the lower Asmari is replaced by basinal shale of Pabdeh Formation. The Asmari Formation has a thickness of 631 meters in Katula stratigraphic section at northern flank of Kuh-e- Safid Anticline of Izeh area. This section is one of the most completed outcrops in the Zagros Basin. Based on stratigraphic value of identified well-known microfossils، six biozones were recognized throughout the Asmari Formation as followings: 1. Nummulites intermedius -Nummulites vascus Assemblage Zone 2. Lepidocyclina-Operculina-Ditrupa Assemblage Zone 3. Archaias asmaricus-Archaias hensoni  Assemblage Subzone 2b 4. Elphidum sp. 14-Miogypsina Assemblage Subzone 2a 5. Neoalveolina (Borelis) melo curdica Zone 6. Globigerinoides spp. Acme Zone Therefore، based upon the above-mentioned biozones، the Asmari Formation is assigned to the Early Oligocene-Early Miocene in katula area. As a result the stratigraphic section of Katula is one of the most completed outcrops in Zagros Basin for the Asmai Formation. Therefore، we propose Katula stratigraphic section as reference section for the Asmari Formation.