فهرست مطالب

جاویدان خرد - سال ششم شماره 1 (پیاپی 10، بهار 1388)

نشریه جاویدان خرد
سال ششم شماره 1 (پیاپی 10، بهار 1388)

  • بهای روی جلد: 20,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1388/03/01
  • تعداد عناوین: 12
|
  • فهرست مقالات به زبان های فارسی و عربی
  • شهین اعوانی صفحه 5
    مهم ترین موضوع در دو اثر اصلی برجای مانده از امام محمد غزالی یعنی کیمیای سعادت و احیاء علوم الدین، اخلاق است. او در آن دسته از مباحث اخلاقی که بین شرع و عقل اختلاف است، جانب شرع را می گیرد و در عین حال محاسن اخلاقی و تهذیب اخلاق را امری اکتسابی و تربیتی می داند و معتقد به دگرگونی اخلاق است. مقاله در صدد تبیین این موضوعات است که اولا از نظر غزالی جایگاه اخلاق در تقسیم بندی علوم کجاست؟ و ثانیا چگونه در تفکر او، اصول اخلاقی و شرعی کاملا منطبق اند و در عین حال تهذیب اخلاق بر پایه عرفان، رکن اصلی کمال اخلاقی است؟
    کلیدواژگان: غزالی، کیمیای سعادت، احیاء العلوم، تهذیب اخلاق، شرع، عقل، تربیت
  • سعید رحیمیان صفحه 25
    از دغدغه های اساسی غزالی که در طی انتقال مبنایی او به سمت تصوف نیز قابل مشاهده است مساله تاویل و روش تاویل متون مقدس خصوصا قرآن کریم است. او هر چند رساله هایی در رد تعلیمیه، باطنیه و اسماعیلیه و رویکرد آنان به قرآن کریم دارد، اما با توجه به قواعدی که در ضمن تاویل بنا می نهد به خوبی تاثیرپذیری او در این زمینه از رویکرد باطنی به تفسیر قابل مشاهده است؛ رویکردی که بعدها در جریان های مهم فلسفی مانند حکمت متعالیه نیز مؤثر افتاد. این مقاله ابتدا به مساله تاویل مجاز و غیرمجاز و، تفسیر به رای، در نزد غزالی و سپس به قواعد تاویل مجاز در نزد او و در انتها به مواردی از این تاویل از باب نمونه در آثار او می پردازد.
    کلیدواژگان: تاویل، تفسیر به رای، قواعد تاویل، موازین شرعی
  • محمد سوری صفحه 43
    ابواسحاق بن نظام بن منصور شیرازی واعظ یکی از دانشمندان سده نهم هجری و ساکن یزد است که درباره او تقریبا هیچ آگاهی مهمی وجود ندارد. رساله کوتاه بیان الفرق بین الإلحاد والزندقه و التعطیل و بین دقائق التوحید از آثار مسلم اوست که به خط خودش در کتابخانه فاضل خوانساری در خوانسار (مجموعه خطی شماره 239) باقی مانده است. او این رساله را به جلال الدین صدیق طبسی اهدا کرده است. از این فرد نیز هیچ اطلاع دیگری در دست نیست. در همان مجموعه خطی دو اجازه روایت و اجتهاد به جلال الدین صدیق طبسی وجود دارد؛ از امام بن العلاء و عبدالغفار بن سعید بن عبدالله؛ که این دو فرد نیز برای ما ناشناخته اند. در اینجا این سه متن را تصحیح کرده ایم.
    کلیدواژگان: ابواسحاق بن نظام بن منصور شیرازی واعظ، جلال الدین صدیق طبسی، امام بن العلاء، عبدالغفار بن سعید بن عبدالله، بیان الفرق بین الإلحاد والزندقه و التعطیل و بین دقائق التوحید
  • بابک عالیخانی صفحه 59
    سهروردی در اواخر کتاب حکمه الاشراق به راه های هفت گانه ای اشاره می کند که وصول به مرحله هفتمین آن، مایه روشنی چشم سالک سیار خواهد بود. شارحان قدیم حکمه الاشراق این مسالک هفت گانه را عبارت از حواس پنج گانه ظاهری به علاوه قوه متخیله (و قوه عاقله) دانسته اند. اما به نظر می رسد که مقصود شیخ اشراق از این راه ها، همان «هفت وادی سلوک» باشد، مخصوصا بدان نحوی که از ابوطالب مکی صاحب کتاب قوت القلوب نقل کرده اند.
    کلیدواژگان: حکمت اشراق، واردات، منازل سیر و سلوک، تمثیل اعداد، هفت امشاسپند
  • سیدعلی علوی قزوینی صفحه 71
    معاد جسمانی از اصول عقائد اسلامی است که خداوند متعال در قرآن کریم به صراحت از آن یاد کرده است، تا قرن دهم هجری حکیمان اسلامی تنها راه اثبات آن را تعبد به وحی می دانستند، ولی در قرن یازدهم هجری صدر المتالهین شیرازی (متوفی 1050 ه.ق) افزون بر آن به برهانی کردن آن نیز همت گماشت. نظریه او مورد نقد فیلسوفان بعدی، از جمله مرحوم آقا علی مدرس زنوزی طهرانی (ره) (متوفی 1307 ه.ق) قرار گرفت. وی با نقد صدرالمتالهین به طرح نظریه ابتکاری خود در این موضوع پرداخت که بعدها مورد پذیرش برخی از اعاظم و اکابر فلاسفه اسلامی، از جمله حکیم متاله مرحوم آیه الله میرزا ابوالحسن رفیعی قزوینی ره (متوفی 1395 ه.ق) قرار گرفت. به عقیده آقا علی مدرس (ره) بر خلاف تصور رایج میان عوام متشرعه، معاد جسمانی، نزول دوباره نفس پس از مفارقت از بدن به همان بدن عنصری دنیوی با حفظ مرتبه دنیویت آن نیست، زیرا این امر از مستحیلات عقلیه است، بلکه معاد جسمانی صعود بدن در اثر حرکات جوهریه و استکمالات ذاتیه به سوی نفس مفارق است.
    ما در این نوشتار با استفاده از کلمات حکیم مؤسس مرحوم آقا علی مدرس (ره) به شرح و توضیح نظریه علامه رفیعی (ره) در باب معاد جسمانی می پردازیم.
    کلیدواژگان: معاد جسمانی، ابوالحسن رفیعی قزوینی، آقا علی زنوزی، سبیل الرشاد فی اثبات المعاد، بدن مثالی، حرکت جوهری
  • رضا کوهکن صفحه 93
    در این مقاله به معرفی اجمالی کتاب عظیم هانری کربن با عنوان En Islam iranien پرداخته ایم. موضوع نوع رابطه میان اسلام و ایران را در نظرگاه وی طرح کرده ایم و برپایه تحلیل های انجام شده به این نتیجه رسیده ایم که برای آنکه عنوان این اثر در برگردان فارسی گویا باشد، به جای ترجمه لغوی آن به اندر اسلام ایرانی می باید آن را به اسلام در سرزمین ایران ترجمه کرد.
    کلیدواژگان: هانری کربن، اسلام در سرزمین ایران، ایران، اسلام
  • سیدمصطفی محقق داماد صفحه 111
    یکی از مباحثی که در علم اصول فقه شیعی به نحو تطبیقی ومقایسه ای مورد بحث قرار گرفته مبحث «تخطئه وتصویب» است. فقهای شیعی امامی دراین مساله با مکاتب اهل سنت به گفتگو نشسته وبه گونه ای موضع گیری کرده اند که از مختصات ومنفردات طرفین شده است. اشعریان ودسته قلیلی از معتزله می گفتند خدواند در عالم واقع حکمی ندارد بلکه حکم خدا همان است که آراء صاحب نظران بر آن مستقر می گردد. بنابراین هیچ گاه مجتهدان خطا نمی کنند. این نظریه را تصویب و پیروان آن را «مصوبه» می نامند. صاحبان نظریه مقابل می گویند خداوند احکامی در واقع دارد و مجتهدان ممکن است به آنها برسند وممکن است خطا کنند، پیروان این نظریه را «مخطئه» می گویند.
    غزالی از نامداران مکتب اشعری وطرفدار سرسخت نظریه تصویب است. علی الظاهر قدمت این نزاع به قرون اولیه تاریخ تکوین فقه نمی رسد وبیشتر ناشی از گرم شدن بازار نظریه پردازان کلامی است، وبه طور کلی بیش ازآنکه موضوع از مباحث فقهی باشد، بعدکلامی دارد. اصولا مدعا چه بوده است؟ و ریشه های نزاع چیست؟ و بالاخره دغدغه خاطر گروه های دنبال کننده مساله چه می تواند باشد؟
    کلیدواژگان: غزالی، تخطئه و تصویب، مصوبه، مخطئه، فقه شیعه
  • سید حسین موسویان صفحه 131
    رساله نکت المنطق یکی از آثار منطقی کوتاه و نکته دار ابن سینا است که تاکنون به چاپ نرسیده و تنها در حدود نیمی از آن که بی غلط هم نیست در حاشیه کتاب شرح الهدایه الاثیریه نوشته ملاصدرا به صورت چاپ سنگی منتشر شده است. تصحیح تحقیقی این رساله برپایه سه نسخه موجود در کتابخانه های استانبول، یک نسخه از کتابخانه مجلس سنا و نیمه یادشده در چاپ سنگی انجام گرفته است.
    برخی از ویژگی های این رساله در سنجش با دیگر آثار مهم منطقی شیخ بدین قرار است: اولویت و تقدم بخشیدن به مباحث «تصدیقات» بر مباحث «تصورات»؛ دسته بندی جامع احکام قوای چهارگانه آدمی در عین ایجاز؛ تعریف متفاوت برای «قضیه» و دسته بندی قضایا از آغاز به سه دسته «حملی»، «متصل» و «منفصل»، بدون کاربرد واژه «شرطی»؛ و مختص دانستن قضایای «شخصی» به قضایای حملی.
    کلیدواژگان: ابن سینا، منطق، تصور، تصدیق، حکم، قضیه، قیاس
  • فهرست مقالات به زبان های اروپایی
  • غلامرضا اعوانی صفحه 5

    این مقاله با بررسی تحلیل پروفسور اتین ژیلسون از قول قدیس توماس آکوئیناس آغاز می شود که Ens Per Se «همان طور که ابن سینا گفت تعریف جوهر نیست.» ژیلسون اعتراف کرد که نتوانست منبع این ادعا را در آثار ابن سینا پیدا کند و به این نتیجه رسید که در واقع ابن سینا چنین قولی را نگفته است. برای رد این نتیجه، این مقاله با تاکید برمتافیزیک ارسطو، تحلیلی مفصل از سیر مفهوم جوهر ارائه می کند. بخش سوم این مقاله که مهم ترین قسمت آن است شرح دقیق بخش هایی مرتبط، از آثار خود ابن سینا است و بدین وسیله، منبع مورد جستجوی قول آکوئیناس را آشکار می نماید.

    کلیدواژگان: وجود فی نفسه، وجود، ماهیت، جوهر، عرض، قدی�� توماس آکوئیناس، ابن سینا
  • زاخاری مارک ویس صفحه 25

    برطبق سنت باطنی اسلام، اسماء و صفات خداوند به آشکارترین صورت به واسطه انسان کامل ظهور می یابند و خداوند از طریق انسان کامل، امور معنوی بشر را به دست می گیرد. این مقاله چگونگی ظهور معنای انسان کامل در تشیع (با مفهوم امام) و در تصوف (با مفهوم قطب) را مورد بررسی قرار می دهد. در ادامه این تحقیق، این دو اصطلاح (قطب و امام) با هم مقایسه شده اند و برای روشن تر شدن مفهوم (Axis Mundi) محور عالم، درباره نقش حضرت مسیح (ع) در مسیحیت سخن به میان آمده است. ما به دقت در ماموریت و شرح حال و گفتار ائمه شیعه(علیهم السلام) و اقطاب در تصوف تامل خواهیم کرد و چگونگی پیوند این دو سرچشمه معنویت اسلامی را بررسی خواهیم کرد. همانطور که عارف شیعی، سید حیدر آملی گفته است «این دو دارای یک معنا هستند و بر یک نفر دلالت می کنند».

    کلیدواژگان: امام، قطب، محور عالم، محی الدین ابن عربی، س��د حیدر آملی، نور نبوت، انسان کامل
|
  • Shahin Aavani Page 5
    The most important subject in the two fundamental extant works of Imam Muĕammad al-Ghazålì, that is The Alchemy of Happiness and The Revival of the Religious Sciences, is ethics (akhlåq). In those topics in which there is a disagreement between Divine Law (shar') and reason ('aql), Ghazålì takes the side of Divine Law. At the same time, he considers ethical virtues (maĕåsin-i akhlåqì) and the cultivation of ethics/virtues (tahdhìb-i akhlåq) to be acquired and to be a matter for education, believing ethics (akhlåq) to be changeable. In this article the author intends, firstly, to clarify the place of ethics in Ghazålì 's classification of the sciences; and, secondly, to show how, in the thought of Ghazålì, the principles of ethics and Divine Law conform with one another, whilst at the same time the cultivation of ethics/virtues on the basis of mysticism is the most fundamental and complete basis of ethics (akhlåq).
  • Saeed Rahimian Page 25
    One of the most basic concerns of al-Ghazålì, which is observable in his shift toward taģawwuf (Sufism) is tawìl (esoteric commentary) and its methods. Although he rejected certain sects, such as the Båtinìs and Ismå'ìlìs, and criticized their approaches to interpreting the Quran, it is clear from his own rules of interpretation that he was in fact under influence of these sects, an influence which played a major role in Islamic intellectual history up until the time of Mulla Sadra (d. 1640 A.D.). This paper discusses the rules of tawìl and its divisions according to al-Ghazålì.
  • Babak Alikhani Page 59
    At the end of his magnum opus, Hikmat al-ishrâq, Suhrawardî, the founder of the Illuminationist school of Islamic philosophy, has alluded to the seven paths in which, upon reaching the seventh path, the sâlik (spiritual wayfarer) reaches an extraordinary joy. The traditional exegetes of Hikmat al-ishrâq have interpreted these seven paths as the five external senses plus the faculties of imagination and reason. However, this article is shows that it is more appropriate to understand the seven paths as symbolising the seven stages of gnosis, in a way similar to that which has been described from the famous Sufi writer, Abû Tâlib al-Makkî.
  • Seyyed Ali Alavi Qazvini Page 71
    Physical resurrection is among the principles of Islamic belief to which God has referred explicitly in the Holy Quran. Until the 10th century A.H., Islamic scholars appealed to revelation as the only way to verify this doctrine. However, in the 11th century, Sadr al-Mutaallihìn Shìrazì (d. 1050 A.H. [lunar]) added a philosophical proof for the verification of the idea. His theory was criticized by philosophers following him, including the late Åqå Alì Mudarris Zanĩzi Tihrånì (d. 1307 A.H. [lunar].). Having criticized Sadr al-Mutaallihìn's ideas, he presented his own innovative theory in this regard, which was later approved by some of the outstanding Islamic philosophers following him, including the late Ayatollah Mìrzå Abĩ'l-Hasan Rafì'ì Qazwìnì (d. 1395 A. H. [lunar]). According to Åqå Alì Mudarris, in contrast to the belief of religious lay-people, the physical resurrection is not a return of the soul after its departure to the same material, worldly body, preserving its worldly status, because this is logically impossible; rather the physical resurrection is an ascent of the body toward the departed soul as a result of substantial motion (harakat-i jawhariyyah) and the qualitative ascent of its essence.In this article, by employing the late Åqå Alì Mudarris's words, we have tried to clarify Ayatollah Rafì'ì's theory regarding physical resurrection.
  • Reza Kuhkan Page 93
    This article begins with a brief presentation of Henry Corbin's important book, En Islam Iranien. We then deal with Corbin's views on the relation of Islam and Iran, considering his belief that the spiritual world of Iran, before and after the advent of Islam, has constituted a whole. On the grounds of the analyses of this section of the article, we conclude that instead of translating the French title into Persian literally, as Andar Islåm-i Ìrånì (i.e. On Iranian Islam), it should be translated as Islåm dar Sarzamìn-i Ìrån (i.e. Islam in the Iranian world).
  • Seyyed Mostafa Mohaqqiq Damad Page 111
    One of the issues discussed in Shi‘ite jurisprudence in a comparative way is the question of “misdirection and approval” (takhĥa’ah wa taģwìb). On this point, Imamite Shi‘ite jurists held discussions with followers of Sunni schools, and each have taken positions that have become characteristic for both sides. The Ash‘arites and a small number of the Mu‘tazilites held that God has no verdict in this sensible world, but that God’s verdict is identical with the opinio communis reached by the authoritative experts. Hence, the experts in Islamic jurisprudence (the Mujtahids) never fail. This theory is labeled the “theory of approval” (taģwìb), and its followers are called “the approvers” (muģawwibah). The followers of the contrary theory are called “the fallibilists” (mukhaĥĥi’ah), i.e. the theory hat holds that God does have verdicts in the real world and that the jurists might or might not find them, so that in the latter case they are indeed fallible. Al-Ghazålì, one of the outstanding patrons of the Ash‘arite school, is a stout defender of the “approval” theory. Apparently, this quarrel does not go back to the early centuries of the canonization of Islamic jurisprudence. It rather seems to have resulted from discussions that gained momentum in the circles of theologians, i.e. kalåm theorists. Generally, the issue has more of a theological character rather than belonging to judicial discussions. In this regards, this paper discusses questions such as: What was the initial claim? What are the roots of the quarrel? And finally, what was actually troubling the mind of those who pursued the question?
  • Seyyed Hossein Mousavian Page 131
    Here I present a critical edition of one of Ibn Sina`s short treatises containing subtle points in logic. So far only half of it, which is not devoid of errors, has been published in the margins of Mulla Sadra`s commentary on the book: al-Ĕidåya al-Athìriyya, in the lithographic edition. My critical edition is based on three manuscripts from the libraries of Istanbul and a manuscript from the Senate House of Iran library (Majles-e-Sena), in addition to the above mentioned incomplete lithographic edition. Some of the features of this treatise in contrast to IbnSina`s other logical writings are: the priority given to 'assertion' (taģdìq) over 'conception' (taģawwur); a brief but comprehensive classification of the four human faculties; a different definition for 'proposition'; and the classification of propositions into 'predicative', 'connective' and 'disjunctive', without mentioning the conditional. Furthermore, it should be noted that in this treatise singular propositions are confined to predicative ones.
  • Shahin Aavani Page 159
  • Gholamreza Aavani Page 5