فهرست مطالب

نشریه پژوهشهای خاک (علوم خاک و آب)
سال بیست و چهارم شماره 1 (بهار و تابستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/06/01
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مقالات پژوهشی
  • نیکو حمزه پور، محمد جعفر ملکوتی، عزیز مجیدی صفحه 1
    توازن عناصر غذایی در بافت های گیاهی از بحث های مهم در علم تغذیه گیاهی می باشد. یکی از عوامل مهم برهم زننده توازن تغذیه ای، برهمکنش بین عناصر در گیاه است. به منظور بررسی برهمکنش عناصر روی، آهن و منگنز باهم و تاثیر آن بر غلظت این عناصر در اندام های مختلف گندم (Triticum aestivum L.)، یک تحقیق گلخانه ای به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار صورت گرفت. تیمارها شامل سه سطح روی (0، 40 و 80 میلی گرم در کیلوگرم خاک)، سه سطح آهن و سه سطح منگنز (0، 15 و 30 میلی گرم در کیلوگرم خاک) به ترتیب از منابع سولفات روی، سکوسترین آهن و سولفات منگنز بودند. نتایج این تحقیق نشان داد که کاربرد روی بطور معنی داری باعث افزایش غلظت آهن در ساقه (22/85 به 45/99 میلی گرم در کیلوگرم) و کاهش آن در ریشه (از 4/171 به 7/159 میلی گرم در کیلوگرم) و خوشه (از 95/55 به 56/52 میلی گرم در کیلوگرم) گردید. از طرف دیگر، غلظت منگنز را در ریشه و ساقه کاهش و در خوشه افزایش داد. مصرف خاکی آهن، باعث کاهش غلظت روی و منگنز در خوشه (به ترتیب از 6/46 و 31/43 به 18/44 و 76/33 میلی گرم در کیلوگرم) و ساقه (به ترتیب از 35/34 و 43/24 به 97/25 و 42/20 میلی گرم در کیلوگرم) و افزایش غلظت آنها در ریشه گردید. مصرف منگنز باعث افزایش غلظت روی در ریشه و ساقه (به ترتیب از 41/57 و 29 به 21/59 و 28/31 میلی گرم در کیلوگرم)، افزایش غلظت آهن در ساقه و خوشه (به ترتیب از 2/ 142 و 52 به 9/163 و17/55 میلی گرم در کیلوگرم) و کاهش غلظت آهن در ریشه گردید. نتایج همچنین نشان داد که در مصرف توام این سه عنصر، مقدار انتقال روی از ریشه به خوشه بیش از دو عنصر دیگر بود. با توجه به نیاز بیشتر گندم به آهن و منگنز نسبت به روی، این امر می تواند باعث برهم خوردن تعادل این عناصر در گیاه بخصوص در دانه گندم گردد.
    کلیدواژگان: برهمکنش، روی، آهن، منگنز، ریشه، ساقه، خوشه، گندم، (، Triticum aestivum L)
  • سعید سلیم پور، کاظم خاوازی، حبیب الله نادیان، حسین بشارتی صفحه 9
    کاربرد مستقیم خاک فسفات به عنوان یک کود فسفره که از ساده ترین وکم هزینه ترین روش های تامین فسفر گیاه محسوب می شود، در خاکهای آهکی به علت حلالیت ناچیز خاک فسفات چندان موثر نبوده و ثمربخش نیست. کاربرد خاک فسفات مخلوط شده با گوگرد و مواد آلی و مصرف خاک فسفات همراه با میکروارگانیسم های مختلف و از جمله حل کننده های فسفات، اکسید کننده های گوگرد و قارچ های میکوریزی، از جمله روش های مستقیم کاربرد خاک فسفات به شمار می روند. تحقیق حاضر در مزرعه آزمایشی مرکز تحقیقات کشاورزی صفی آباد دزفول با هدف استفاده مستقیم از خاک فسفات به منظور تامین فسفر مورد نیاز کلزا،. به صورت طرح بلوک های کامل تصادفی با 8 تیمار و سه تکرار در یک خاک آهکی اجرا گردید، که تیمارها شامل: شاهد، کود سوپرفسفات تریپل (80 کیلوگرم در هکتار)، خاک فسفات (160 کیلوگرم در هکتار)، خاک فسفات +مواد آلی، خاک فسفات+ موادآلی + مایه تلقیح باکتری های حل کننده فسفات، خاک فسفات + گوگرد + مایه تلقیح تیوباسیلوس، خاک فسفات + گوگرد + موادآلی، خاک فسفات + گوگرد + مایه تلقیح تیوباسیلوس + موادآلی بودند. پس از عملیات تهیه زمین، در کرتهایی به ابعاد 7×3 متر تیمارها اعمال شدند. نیتروژن (اوره)، پتاسیم (سولفات پتاسیم) و روی (سولفات روی) در تمام کرت ها بر اساس آزمون خاک یکنواخت مصرف گردیدند. بذور کلزا با فاصله 20 سانتی متری روی پشته هایی به فواصل 60 سانتی متر کاشته شدند. در طی مراحل رشد گیاه، عملیات داشت در همه واحدهای آزمایشی یکنواخت صورت گرفت. پس از کامل شدن دوره رشد گیاه، برداشت گیاه انجام شد و عملکرد دانه، عملکرد کاه، تعداد بوته در کرت، تعداد غلاف در هر بوته، تعداد دانه در غلاف، وزن هزاردانه، درصد روغن و پروتئین دانه و همچنین میزان نیتروژن، فسفر، پتاسیم، گوگرد، آهن، روی، مس و منگنز در دانه و بخش هوایی اندازه گیری شدند. بیشترین عملکرد دانه و کاه از تیمار سوپرفسفات تریپل (تیمار2) بدست آمد که در مقایسه با شاهد عملکرد دانه و کاه را به ترتیب 60 و 92 درصد افزایش داد. تیمار خاک فسفات + گوگرد + ماده آلی + مایه تلقیح تیوباسیلوس (تیمار8) در مقایسه با شاهد عملکرد دانه و کاه را به ترتیب 38 و 70 درصد افزایش داد و تنها تیماری بود که با تیمار کود سوپرفسفات در یک سطح آماری قرار گرفت و با سایر تیمارها تفاوت معنی دار نشان داد. از لحاظ وزن هزاردانه، تعداد دانه در غلاف، تعداد بوته در مترمربع، تعداد غلاف در بوته و درصد پروتئین دانه تفاوت معنی دار بین تیمارها مشاهده نشد. تیمار 8 با 39 درصد افزایش روغن دانه، بعد از تیمار 2 حائز بیشترین درصد روغن دانه بود. در مجموع تیمارهای حاوی گوگرد در مقایسه با تیمارهای بدون گوگرد درصد روغن بیشتری داشتند و این برتری در مورد برخی از تیمارها معنی دار بود. از لحاظ غلظت نیتروژن، پتاسیم، گوگرد، آهن، روی، مس و منگنز برگ و دانه، تفاوت معنی داری بین تیمارهای مختلف مشاهده نشد ولی تیمارهای 8 و 2 نسبت به سایر تیمارها از لحاظ شاخص های مذکور برتری نشان دادند. از لحاظ نیتروژن، فسفر، پتاسیم، گوگرد، روی، آهن، مس و منگنز جذب شده توسط دانه، تیمار 2 و تیمار 8 با دارا بودن بیشترین مقادیر، در یک سطح آماری قرار گرفته و تفاوت آنها با شاهد معنی دار بود. بررسی روند تغییرات فسفر خاک نیز نشان داد که 2 ماه بعد از اعمال تیمارها فسفر قابل جذب خاک به حداکثر رسیده و پس از اندکی کاهش در تمام تیمارها روند نسبتا یکسانی را نشان داد.
    کلیدواژگان: گوگرد، حل کننده فسفات، مایه تلقیح تیوباسیلوس، کلزا، خاک فسفات
  • کامران میرزاشاهی، سعید سعادت صفحه 21
    به منظور بررسی تاثیر مواد آلی بر عملکرد کلزا (رقم 7045/91 PF) و برخی خصوصیات خاک در سال زراعی 81-1380 این آزمایش در مرکز تحقیقات کشاورزی صفی آباد - دزفول به صورت آزمایش کرت های یکبار خرد شده در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار اجرا گردید. کرت های اصلی شامل منابع مختلف مواد آلی (کمپوست کودگوسفندی، کمپوست باگاس نیشکر و کاه گندم) و کرت های فرعی شامل مقادیر مختلف مواد آلی (5، 10 و 15 تن در هکتار) بودند. همچنین در هر تکرار یک کرت به عنوان شاهد (بدون مصرف مواد آلی) در نظر گرفته شد. نتایج آزمایش نشان داد که کاربرد مواد آلی به خصوص کمپوست کود گوسفندی و کمپوست باگاس نیشکرموجب افزایش محصول کلزا گردید، به طوری که تفاوت عملکرد حاصل از مصرف مواد آلی نسبت به شاهد حدود یک تن در هکتار بود. از طرفی مصرف مواد آلی باعث ارتقاء ماده آلی خاک و کاهش جرم مخصوص ظاهری خاک شد. لذا با توجه به نتایج بدست آمده مصرف 5 تن در هکتار کمپوست کود گوسفندی و یا کمپوست باگاس نیشکر توام با مصرف کودهای شیمیایی نیتروژنی، فسفری و پتاسیمی بر اساس تجزیه خاک توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: جرم مخصوص ظاهری خاک، کلزا، کمپوست کود گوسفندی، کمپوست باگاس نیشکر، کاه گندم، ماده آلی خاک
  • فرهاد بهتاش، سید جلال طباطبایی، محمد جعفر ملکوتی، محمدحسین سرورالدین، شاهین اوستان صفحه 31
    کادمیم (Cd) یکی از فلزات سنگین است که افزایش غلظت آن در محیط ریشه گیاه سبب بروز اختلالات متابولیسمی در گیاه می گردد. از طرف دیگر به دلیل شباهت رفتاری یونهای روی (Zn) و Cd، افزایش Zn در محیط ریشه می تواند تعدیل کننده ی تاثیرات سمی Cd باشد. به منظور بررسی اثر این دو یون بر رشد و عملکرد چغندر لبویی (Beta vulgaris L. cv. dark red) آزمایشی گلخانه ای با سه سطح Cd (صفر، 45 و 90 میکرو مولار) و سه سطح Zn (5/0، 155 و 310 میکرو مولار) با چهار تکرار به صورت فاکتوریل و در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی در سال 1385 انجام گرفت. بذور چغندر لبویی در گلدانهای 14 لیتری در بستر پرلایت کاشته شد. گیاهان با محلول غذایی هوگلند آبیاری گردیدند. مقدار کلروفیل، فتوسنتز و سطح برگ گیاهان در طول زمان رشد، بررسی و پس از گذشت سه ماه چغندر لبویی برداشت و غلظت Zn و Cd در برگ و ریشه گیاهان تحت آزمایش اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مصرف Cd موجب افزایش معنی دار غلظت Cd در برگ و ریشه گیاه چغندر لبویی و کاهش معنی دار فتوستنز خالص شد. در تیمار90 میکرومولار Cd (Zn1Cd2)، وزن خشک، سطح برگ، فتوسنتز، کلروفیل و غلظت Zn برگ به ترتیب 72، 32، 39، 29 و 60 درصد نسبت به تیمار شاهد (Zn1Cd0) کاهش نشان دادند. مصرف Zn باعث افزایش معنی دار عملکرد گیاه، مقدار کلروفیل، سطح برگ و تعداد برگ گردید. مصرف Zn باعث افزایش غلظت Cd در برگها و ریشه چغندر لبویی گردید. اثر متقابل Zn و Cd بر میزان کلروفیل برگ معنی دار بود وZn تخریب کلروفیل توسط Cd راکاهش داد.
    کلیدواژگان: چغندر لبویی، (، Beta vulgaris L)، کادمیم، روی، کلروفیل و فتوسنتز
  • احمد علیمددی، محمدرضا جهانسوز، حسین بشارتی، رضا توکل افشاری صفحه 43
    بهبود جذب عناصر غذایی با روش های زیستی، از اصول کشاورزی پایدار بوده و یکی از راه های تثبیت و افزایش عملکرد می باشد. این آزمایش با هدف ارزیابی تاثیر ریزجانداران حل کننده فسفات، مایکوریزا و پرایمینگ بذر بر فرایند گره زایی در نخود (Cicer arietinum) در شرایط مزرعه اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل پرایمینگ بذر (آب، Poly Ethylene Glycol 6000 (PEG) و شاهد)، مایکوریزا (Glomus intraradices و شاهد) و ریزجانداران حل کننده فسفات (Bacillus megaterium، Aspergillus niger و شاهد) بودند. آزمایش در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی و به صورت فاکتوریل در چهار تکرار اجرا شد. نتایج نشان داد در بسیاری از موارد تیمارهای استفاده شده در این آزمایش اثر مثبت بر خصوصیات گره بندی داشتند. از نظر تعداد کل گره ریزوبیوم ایجاد شده بر روی ریشه نخود، تمامی تیمارهای حاوی پرایمینگ، دارای مقادیر مساوی و یا بیشتر نسبت به بذور پرایم نشده بودند. در بین ترکیبات، تیمارهای قارچ حل کننده + پرایمینگ با PEG و باکتری حل کننده + آب نسبت به بقیه تیمارها، تعداد کل گره بیشتری داشتند. پرایمینگ بذر و حل کننده های فسفات باعث افزایش تعداد گره فعال در گیاهان مایکوریزایی شدند. در مورد درصد فعال بودن گره ها، نتایج نشان داد گیاهانی که پرایم شده بودند درصد گره فعال مساوی یا بیشتر نسبت به گیاهان پرایم نشده داشتند. استفاده از قارچ حل کننده فسفات به همراه پرایمینگ، باعث افزایش معنی دار وزن تر گره نسبت به دیگر تیمارها گردید. در مورد وزن خشک گره، مشاهده شد که در حضور پرایمینگ با آب، تمامی ترکیبات ریزجانداران حل کننده دارای بیشترین مقادیر هستند. به طور کلی با توجه به نتایج این آزمایش می توان انتظار داشت تا با ترکیب مناسبی از کودهای زیستی و پرایمینگ بذر، تثبیت زیستی نیتروژن و جذب دیگر عناصر غذایی را بهبود بخشید و در نهایت باعث پایداری و افزایش عملکرد شد. از جمله بهترین ترکیبات تیمارها در این آزمایش می توان به قارچ حل کننده + پرایمینگ با PEG، باکتری حل کننده + پرایمینگ با آب و مایکوریزا + پرایمینگ با آب، اشاره نمود.
    کلیدواژگان: نخود، کود زیستی، تثبیت زیستی نیتروژن، پرایمینگ بذر، گره ریشه ای و ریزوبیوم
  • آیدین حمیدی، احمد اصغرزاده، رجب چوکان، مجید دهقان شعار، امیر قلاوند، محمد جعفر ملکوتی صفحه 55
    باکتری های افزاینده رشد گیاه به عنوان کودهای بیولوژیک نقش مهمی در مدیریت پایدار بوم نظام های زراعی و افزایش حاصلخیزی و تولید آن ها دارند. به منظور بررسی تاثیر چند گونه بومی از این باکتری ها شامل: ازتوباکتر کروکوکوم، آزوسپیریلوم لیپوفروم، آزوسپیریلوم برازیلنس و سودوموناس فلورسنس بر ویژگی های ظاهری مرتبط با رشد رویشی بوته، تسهیم ماده خشک و برخی ویژگی های ریشه دورگ های ساده دیررس ذرت700، 704 و یک دورگ امیدبخش(B73×K18)، آزمایشی در شرایط گلخانه اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل تلقیح بذرهای این دورگ ها با تک تک باکتری ها، به صورت دوتایی، سه تایی و عدم تلقیح باکتریایی به عنوان تیمار شاهد بودند. ویژگی های مورد بررسی عبارت بودند از: ارتفاع بوته و بلال، قطر ساقه، تعداد برگ های بوته وبالای بلال، وزن خشک برگ ها، ساقه، گل تاجی و بوته، سطح، حجم،طول و وزن خشک ریشه و نسبت وزن خشک بخش هوایی بوته به وزن خشک ریشه. نتایج بدست آمده مشخص نمود که بجز تعداد برگ های بوته وبالای بلال سایر ویژگی های مورد بررسی تحت تاثیر تیمارهای آزمایش و اثر متقابل آن ها قرارگرفتند. همچنین مشخص گردید که به ترتیب دورگ های 704، B73×K18و 700 از لحاظ ویژگی های بررسی شده بیشتر تحت تاثیر تلقیح با باکتری های افزاینده رشد قرار گرفتند و تلقیح با مایه تلقیح تلفیق باکتری های سه جنس بیشترین تاثیر افزایندگی رشد را بر هر سه دورگ نشان داد. کاربرد مایه تلقیح تلفیق باکتری های ازتوباکتر کروکوکوم و سودوموناس فلورسنس و تیمار تلقیح بذر با هر یک از این دو باکتری، از لحاظ تحریک رشد در مرتبه های بعدی قرار داشتند.
    کلیدواژگان: ذرت (، Zea mays L)، ویژگی های بوته و ریشه، ازتوباکتر کروکوکوم، آزوسپیریلوم لیپوفروم، آزوسپیریلوم برازیلنس و سودوموناس فلورسنس
  • حسین علی آبادی فراهانی، سید علیرضا ولدآبادی صفحه 69
    قارچ های میکوریز آربسکولار(AMF) از مهمترین قارچ های همزیست با ریشه گیاهان می باشند که از مهمترین اثرات آن ها می توان به جذب فسفر از خاک اشاره نمود. به منظور بررسی نقش قارچ میکوریز آربسکولار بر افزایش رشد، جذب فسفر و صفات ریخت شناسی گیاه دارویی گشنیز(.Coriandrum sativum L) در شرایط تنش خشکی، این تحقیق در سال 1385 در موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور انجام گرفت. آزمایش مزرعه ای به صورت کرتهای خرد شده در قالب بلوک های کامل تصادفی با 4 تکرار اجرا گردید. تیمارهای مورد بررسی شامل کاربرد و عدم کاربرد یک قارچ میکوریزی به نام (Glomus hoi)، مقادیر صفر، 35 و 70 کیلوگرم در هکتار کود فسفر (سوپر فسفات تریپل) و دور آبیاری 30 میلی متر تبخیر (آبیاری معمول) و 60 میلی متر تبخیر از سطح تشتک تبخیر (تنش خشکی) بودند. نتایج نشان داد که اثر کاربرد قارچ میکوریزی و فسفر بر عملکرد اندام هوایی، درصد کلنیزاسیون ریشه، عملکرد اندام زمینی، درصد اسانس، وزن هزاردانه، مقدار فسفر اندام هوایی، طول ریشه و طول بلندترین میانگره معنی دار و بر ارتفاع گیاه، تعداد شاخه فرعی و قطر ساقه معنی دار نبود. مقایسه میانگین ها نشان داد که بیشترین میزان صفات فوق از کاربرد Glomus hoi و 70 کیلوگرم کود فسفر در هکتار و بیشترین درصد اسانس و درصد کلنیزاسیون ریشه از کاربرد 35 کیلوگرم کود فسفر در هکتار به دست آمدند. همچنین اثر دور آبیاری بر تمامی شاخص های اندازه گیری شده در سطح 1 درصد معنی دار بود و بیشترین میزان این صفات از آبیاری معمول و بیشترین درصد کلنیزاسیون ریشه، طول ریشه و درصد اسانس در شرایط تنش به دست آمدند. بر اساس نتایج کسب گردیده مشخص می گردد که قارچ میکوریز آربسکولار از طریق افزایش جذب فسفر در شرایط کنترل و تنش خشکی سبب افزایش رشد گیاه گشنیز گردیده که علاوه بر کاهش مصرف کود فسفره که می تواند گامی مهم در جهت عدم آلودگی خاک باشد، سبب افزایش مقاومت گیاه گشنیز در شرایط تنش رطوبتی نیز می گردد.
    کلیدواژگان: قارچ میکوریز آربسکولار، فسفر، تنش خشکی، گشنیز
  • زهرا محمداسماعیل صفحه 81
    واحد های کاربری اراضی تحت تاثیر رویدادهای طبیعی، عملکردهای انسانی، مسایل اجتماعی و اقتصادی بویژه در اطراف شهرهای بزرگ همواره دستخوش تغییر می شوند. در این تغییرات اراضی گوناگون به اراضی ساخته شده اعم از مسکونی، تجاری، صنعتی یا شبکه راه ها تبدیل شده و در برخی موارد بصورت اراضی بایر رها می شود. برای به نقشه در آوردن مرز واحدهایی که به سرعت در حال تغییر می باشد ابزار و تکنیک هایی مورد نیاز می باشد که قادر به جمع آوری و ثبت داده ها در مدت زمان کوتاه بوده تا نتایج آن بصورت نقشه های موضوعی در دسترس قرار گیرند. در این تحقیق با استفاده از قابلیت تکنیک سنجش از دور تغییرات کاربری اراضی شهر کرج و اطراف واقع در غرب شهر تهران به منظور تخمین میزان کاهش اراضی کشاورزی و باغی و افزایش سطح مجموعه شهری در بازه زمانی بین سال های 1366 تا 1381 (1987 تا 2002) مورد بررسی قرار گرفته است. برای تعیین انواع کاربری های منطقه از تصاویر ماهواره ای لندست های 5 و 7 (ETM+) استفاده گردید. محدوده مورد مطالعه از تصاویر استخراج گردیده سپس با روش طبقه بندی نظارت شده[1]با استفاده از نقشه های سال 1378 با مقیاس 1:25000، شاخص های روشنایی و سبزینگی[2] واحدهای اراضی تعیین گردبد. نتایج حاصله با یکدیگر و با واقعیت های زمینی[3] مقایسه گردیده و مشخص شد که نوع کلاسبندی نظارت شده با واحد های اراضی موجود تطابق بیشتری را نشان می دهد. با بررسی تصاویر در دو زمان می توان دریافت که همانند دیگر کلان شهر های دنیا کلان شهر کرج نیز در طول 15 سال گذشته در اثر تغییر کاربری اراضی تغییرات وسیعی داشته که در اغلب موارد نتیجه این تحولات به زیان محیط زیست بالاخص پوشش گیاهی بوده و در زمینه های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی نیز بسیار موثر بوده است.با بررسی تصاویرماهواره ای مشخص گردید وسعت اراضی مسکونی ساخته شده در تصویر سال 1987 شامل شهر کرج و آبادی های پراکنده در اطراف آن تقریبا 3/6032 هکتار بوده و در تصویر سال 2002 که شهر کرج به شهری بزرگ و آبادی های آن به شهرهای کوچک تبدیل شده اند در مجموع وسعتی بالغ بر 12/10541 هکتار را اشغال شده است. گسترش سریع شهر کرج و حومه بویژه به سمت جنوب و غرب سبب گردیده اراضی تولید کننده محصولات زراعی- باغی که دارای شرایط مناسب برای کشت می باشند به واحدهای ساخته شده مسکونی، صنعتی و غیره تبدیل گردیده اند. به این ترتیب می توان برآورد نمود که به طور میانگین هر سال 6/300 هکتار بر وسعت اراضی ساخته شده افزوده شده که قسمت اعظم آن با پیشروی در اراضی کشاورزی بوده است.
    کلیدواژگان: واحدهای اراضی، تغییر کاربری اراضی، تصاویر ماهواره ای، طبقه بندی نظارت شده، بازه های زمانی
|
  • N. Hamzehpour, M.J. Malakouti, A. Majidi Page 1
    A greenhouse factorial experiment, using completely randomized design, with four replications was carried out to investigate interactive effects of Zn, Fe and Mn in various wheat organs. Treatments consisted of three Zn levels (0, 40 and 80 mg kg-1 soil) in the form of ZnSO4.7H2O, three levels of Fe (0, 15 and 30 mg kg-1 soil) in the form of Fe-EDDHA and three levels of Mn (0, 15 and 30 mg kg-1) in the form of MnSO4.7H2O. Results showed that Zn treatments had a significant effect on concentration of these elements in wheat organs. Application of Zn increased Fe concentration significantly in stems (85.2 to 99.5 mg mg kg-1) and decreased iron in roots (171.4 to159.7 mg kg-1) and clusters (56.0 to 52.6 mg kg-1) of wheat. Zinc application also decreased Mn concentration in roots (75.2 to 72.7 mg kg-1) and stems (24.4 to 20.4 mg kg-1) and increased its concentration in clusters (16.2 to 28.6 mg kg-1). Soil application of Fe reduced Zn (46.6 to 43.3 mg kg-1) and Mn (44.2 to 33.8 mg kg-1) concentrations in clusters and stems (34.4 to 24.4 mg kg-1 for Zn and 26.0 to 20.4 mg kg-1 for Mn) and increased their concentration in roots significantly. Soil application of Mn had a significant effect on Mn concentration in clusters and roots of wheat. Mn application also resulted in an increase of Zn concentration in roots (57.4 to 59.2 mg kg-1) and stems (29.0 to 31.3 mg kg-1), increase of Fe concentration in stems (142.2 to 163.9 mg kg-1) and clusters (52.0 to 55.2 mg kg-1) and reduction of Fe concentration in roots of wheat. In integrated use of these three elements, Zn movement rate to clusters was higher than Fe and Mn. Considering the higher demands of plants for Fe and Mn than Zn, higher translocation of Zn to cluster, might disturb nutrient balance in plant tissues.
  • S. Salimpour, K. Khavazi, H.A. Nadian, H. Besharati Page 9
    In order to evaluate rock phosphate direct application as a source of phosphorus for canola, a randomized complete block experiment with 8 treatments and 3 replications was carried out at Safiabad Agricultural Research Station of Dezful on a calcareous soil. The treatments included: T1= the control; T2= triple superphosphate (80 kg/ha); T3= rock phosphate (160 kg/ha); T4= rock phosphate + organic material; T5= rock phosphate + organic material + inoculum of phosphate solubilizing bacteria; T6= rock phosphate + sulfur + Thiobacillus inoculum; T7= rock phosphate + sulfur + organic materials; T8= rock phosphate + sulfur + Thiobacillus inoculum + organic materials. After preparing soil for cultivation plots were made measuring 3 7m followed by the application of experimental treatments as described. The major nutrients, nitrogen (as urea), potassium (as potassium sulfate) and zinc (as zinc sulfate) were applied at rates based on soil tests equally on all plots. Canola seeds were planted 20 cm apart on ridges 60 cm a part. Cultivation practices were applied uniformly in each plot during the growing season. Plants were harvested at the end of the growing season when the seed yield, straw yield, number of bushes per plot, number of pods per plant; number of seeds per pod, thousand kernel weight, the oil and protein content of seeds as well as the concentrations of phosphorus, potassium, sulfur, iron, zinc, copper, and manganese in the seeds and shoots were determined.The highest seed and straw yields were obtained with triple super phosphate (T2) which increased the seed and straw yields by 60 and 92% respectively as compared with the control. Treatment 8, rock phosphate + sulfur + organic matter + Thiobacillus inoculum increased the seed and straw yield by 37.7 and 70 per cent respectively as compared to the control, which was the only treatment being statistically in the same category as triple superphosphate treatment but significantly different from other treatments. There were no significant treatment effects on the thousand kernel weight, number of seeds per pod, number of plants per square meter, number of pods per plant, or the protein content of the seeds. Treatment 8 increased seed oil content by 39.04% and was second only after treatment 2 with respect to improving seed oil content. As a whole treatments that contained sulfur, produced seeds with greatest percent oil which were significant in some cases. There were no significant differences with respect to the leaf and seed concentrations of nitrogen, potassium, sulfur, zinc, iron, copper and manganese among different treatments, however T8 and T2 performed superior to the other treatments with respect to the indices mentioned. T8 and T2 performed the best and were in the some statistical group with regard to significantly improving the uptake, by seeds, of nitrogen, phosphorus, potassium, sulfur, zinc, iron, copper and manganese as compared with the control. Data analysis on the trend of changes in soil available phosphorus also showed that 2 months after the application of the treatments available phosphorus reached a maximum level followed by a small decrease in every treatment and then followed a rather similar trend there after.
  • K. Mirzashahi, S. Saadat Page 21
    This experiment was carried out to determine the effect of different organic residues on canola yield (Var.PF7045/91) and soil properties from 2001 to 2002 at Safiabad Agricultural Research Center of Dezful - Iran. The experimental design was a randomized complete block as a split plot arrangement of treatments with three replications. Organic residues including: sheep manure compost, sugar cane bagasse compost, wheat straw, were as main plots and their application rates were as subplots (5, 10 and 10 t/ha), also in each replication a control plot (without residue) was included. The results showed that the addition of various organic residue especially sheep manure compost and sugar cane bagasse compost caused an increase of canola grain yield compare to the control plot. Application of organic residues resulted in about one t/ha yields increase. On the other hand, application of organic residues caused to improve of soil organic matter content and decline of soil bulk density. Application of sheep manure compost or sugar cane bagasse compost at the rate of 5 t/ha with N.P.K fertilizers, based on soil testing, are recommended.
  • F. Behtash, S.J. Tabatabaei, M.J. Malakouti, M.H. Sororaddin, Sh. Oustan Page 31
    Cadmium(Cd) is a non-essential and toxic element, without any metabolic significance, whereas zinc(Zn) is an essential element. Since both Cd and Zn have similar electronic configurations and valence, the increase of Zn in rhizosphere can adjust the toxic effects of Cd. To study the effects of Cd and Zn on growth and yield of Beta vulgaris L. cv. dark red, a greenhouse experiment was carried out in a factorial experiment with a randomized complete block design and four replications. Three levels of Cd (0, 45 and 90 µM) and three levels of Zn(0.5, 155 and 310 µM) were added to nutrient solution. The seed bed was perlite and the seeds of dark red cultivar of red beet were planted. Results showed that Cd application significantly increased Cd concentration but decreased Zn concentration in leaves and roots. Application of Cd significantly decreased photosynthesis, chlorophyll content, leaf number, leaf area and yield in plants. Application of Cd in 90 µM (Zn1Cd2) decreased dry weight, leaf area, photosynthesis, chlorophyll content and Zn concentration by 72%,32%,39%,29% and 60% respectively, compared with control(Zn1Cd0). Application of Zn in nutrient solution significantly increased yield, chlorophyll content and leaf number, leaf area and also Zn concentration in leaves and roots of red beet. Application of Zn increased Cd concentration in leaves and roots of red beet. The interaction between Zn and Cd in chlorophyll content was statistically significant and application of Zn alleviated Cd toxic effect on chlorophyll degradation.
  • A. Alimadadi, M.R. Jahansouz, H. Besharaty, R. Tavakkol-Afshari Page 43
    Improvement of plant nutrient uptake with biological agents, is a key factor in sustainable agriculture and can stable and increase crop yield. The objective of this study was to evaluate the effects of phosphate solubilizing microorganisms, mycorrhizal fungi and seed priming on nodulation of chickpea. The trial was set up in a factorial randomized complete block design with four replications. Treatments comprised of seed priming (Osmo-priming, Hydro-priming and control), Mycorrhiza (Glomus intraradices and control) and phosphate solubilizing icroorganisms (Bacillus megaterium، Aspergillus niger and control). Dry and fresh weight of root nodules and total and active number of nodules were measured. Results indicated that treatments had positive effects on most of the nodulation characteristics. All primed seed had more or equal total number of nodules compared with control. In mycorrhizal and priming interaction, treatments with PSF + Osmo-priming andPSB + Hydro-priming had the highest total number of nodules. Among treatments, priming + PSF was found superior over other treatments in increasing nodule fresh weight. Phosphate solubilizing microorganism + priming caused the highest nodule dry weight. Results showed that chickpea nodulation characteristics can be improved by appropriate combination of biofertilizer and seed priming (PSF + Osmo-priming, PSB + Hydro-priming and AM + Hydro-priming).
  • A. Hamidi, A. Asgharzadeh, R. Chaokan, M. Dehghanshoar, A. Ghalavand, M.J. Malakouti Page 55
    Application of Plant Growth Promoting Rhizobacteria(PGPR) as biofertilizers play an important role in sustainable crop production management and yield. In this study effect of Azotobacter chroococcum, Azospirillum lipoferum, Azospirillum brasilense and Pseudomonas fluorescens inoculants on late maturity Maize (Zea mays L.) single cross hybrids (SC700,SC 704 and a promising single cross, B73×K18) were utilized. Some morphological traits, dry matter partitioning and some of the root characteristics were recorded under greenhouse conditions. Hybrids seed were treated single inoculation by each bacterium and coinoculation by two and three bacteria inoculums combination and uninoculation treatment as control. Also plant and ear height, stem diameter, plant and above ear leaf number, leaves, stem, tassel and plant dry matter, root surface, volume, length, dry matter and above ground dry matter/root dry matter were determined. Results revealed that except for total number of leaves and above ear leaf number, other studied traits affected by experiment treatments and those interactions of hybrids and the inoculants. Likewise, there were significant interaction revealed that respectively SC704, B73×K18 and SC700 and PGPR. Thus, three bacteria combination have highest growth promoting effect and Azotobacter chroococcum and Pseudomonas fluorescens and seed single inoculation Azotobacter chroococcum and Pseudomonas fluorescens inoculants have the most growth promoting effect respectively.
  • H. Aliabadi Farahani, S.A.R. Valadabadi Page 69
    Arbuscular mycorrhizal fungi (AMF) are among the most important plant root symbiosis fungi, enhancing plant P uptake. To evaluate the role of arbuscular mycorrhizal fungi in enhancing the growth and P uptake of the medicinal plant coriander (Coriandrum sativum L.) under drought stress, this research was conducted in Iran in 2006. The experimental design was a split factorial with completely randomized block design in four replicates. The control and AM species, Glomus hoi, were assigned to the main plots and the combination of P fertilizer levels (including 0, 35 and 70 kg/ha of triple super phosphate) and the water stress treatments (including control treatment with irrigation interval after every 30mm evaporation and stress treatment with irrigation afetr every 60 mm evaporation from the pan) were factorially assigned to the subplots. AM and P fertilizer significantly increased the shoot yield, root colonization percent, root yield, essential oil percent, one thousand seed weight, shoot P content, root length and internode length of coriander. Means comparisons showed that the highest impacts upon those characteristics were achieved by using Glomus hoi and 70 kg/ha phosphorus application and the highest essential oil percent and root colonization percent were achieved with 35 kg/ha phosphorus application. Although the non-drought stress treatment significantly increased the growth of coriander, the highest root colonization percent, root length, and essential oil percent were achieved under the water stress treatment. It can be stated that AM is able to enhance the growth of coriander under drought stress through enhancing P uptake. This can have very important environmental implications through decreasing the amount of P fertilizer under control and drought stress conditions and also through enhancing the coriander resistance when subjected to the drought stress.
  • Z. Mohammadsesmail Page 81
    The border of land units influenced by human, social, economic events and natural occurrence has been changed mostly based on time and location parameters and partly unplanned. Data according to the environmental conditions are necessary for source management. As it takes a long time and expense to collect data, tools and technologies are applied so that exact and less expense might be consumed. This research focused on land use change in Karaj city, located in west of Tehran interval 1987 and 2002 with applying remote sensing technique and satellite images. Landsats 5 and 7 (ETM+) images used for this study. First the region was extracted then land units classified by supervised classification, brightness and greenness images. The result from various types of classifications compared with each other as well as ground truth, so that the settlement between supervised classifications with land use can be specified. By surveying on the images reveals that magnitude of change this metropolis like the others in the world have high rate changes in social-economic environment and land use. According to the images in 1987, the extent of built-up units includes Karaj city and suburbs and its vicinities were 6032.3 hectares and in 2002 images was 10541.12 hectares. So Karaj city converted to metropolitan and vicinities to towns and cities. The high rate growing of Karaj caused farmlands and orchards transformed to build-up lands. This conversion was happened toward south and west where the lands are more suitable for cultivation and agriculture productions. According to this research, using satellite images for interval in vast areas by various processing methods and classifications are very effective and important and mostly results coincide the facts.