فهرست مطالب

مجله علوم گیاهان زراعی ایران
سال چهل و یکم شماره 4 (زمستان 1389)

  • تاریخ انتشار: 1389/12/15
  • تعداد عناوین: 20
|
  • محمد مهدی مجیدی صفحه 645
    اصلاح برای افزایش عملکرد اسپرس تحت محیط شور از راه‎حل‎های مناسب برای غلبه نسبی بر این مشکل بوده، و حفظ تنوع ژنتیکی و بالا بودن وراثت‎پذیری عملکرد در محیط شور لازمه اصلی این رویکرد است. این پژوهش با هدف ارزیابی عملکرد و خصوصیات زراعی ژنوتیپ‎های اصلاحی اسپرس، برآورد پارامتر های ژنتیکی، تعیین فاصله ژنتیکی و شناسایی نمونه های مناسب جهت مطالعات تکمیلی انجام پذیرفت. بدین منظور تعداد 30 ژنوتیپ اصلاحی طی دو سال (85-1384) در یک منطقه شور در قالب طرح آماری بلوک‎های کامل تصادفی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاکی از اختلاف بارز بین ژنوتیپ‎ها برای عملکرد و برخی صفات زراعی بود که نشان‎دهنده تنوع ژنتیکی مناسب در این ژرم‎پلاسم‎ها می‎باشد. مقادیر ضرایب تنوع ژنتیکی نشان داد که در سال اول صفات تعداد ساقه و عملکرد علوفه خشک و در سال دوم تعداد ساقه و تعداد خوشه در بوته دارای حداکثر تنوع ژنتیکی بودند. بیشترین میزان وراثت پذیری صفات مربوط به حساسیت به سفیدک سطحی و ارتفاع بوته و کمترین میزان آن به صفات درصد سبز شدن و قطر تاج پوش اختصاص داشت. گروهبندی ژنوتیپ‎ها بر اساس خواص فنوتیپی، آنها را در سه گروه طبقه‎بندی کرد که بر این مبنا نمونه های برتر و ژنوتیپ‎های دارای فواصل ژنتیکی بیشتر به منظور استفاده در مطالعات بعدی شناسایی شدند. در مجموع نتایج حاکی از بالا بودن تنوع ژنتیکی و وراثت‎پذیری عملکرد و برخی خصوصیات زراعی در ژرم پلاسم‎های اسپرس تحت محیط شور می‎باشد که کارایی روش‎های گزینش برای توسعه ارقام متحمل را نوید می دهد.
    کلیدواژگان: گزینش، وراثت پذیری، محیط شور، اسپرس
  • حسین دشتی، احمد تاج آبادی پور، حسین شیرانی، محمدرضا نقوی صفحه 655
    برای اصلاح تحمل شوری گندم از طریق شناسائی و انتقال ژن های تحمل شوری به ارقام سازگار، تنوع بین واریته ای کافی نیست و غربال سازی ژرم پلاسم گندم ضروری است. به-منظور ارزیابی ژرم پلاسم گندم، 34 نمونه مختلف از چهار گونه از ژرم پلاسم گندم شامل: نمونه های هگزاپلوئید (AABBDD)، تتراپلوئید (AABB)، دیپلوئید (DD) و دیپلوئید با ژنوم (AA) که از مناطق مختلف ایران جمع آوری شده بودند، در دو محیط بدون شوری و با تنش شوری، در یک طرح آشیانه ای فاکتوریل (تقاطعی) با سه تکرار در گلخانه مورد ارزیابی قرار گرفتند. صفات وزن خشک بیولوژیک، نسبت آب بافت گیاهی به وزن خشک (WC)، غلظت Na+ و تحمل استرس (ST) اندازه گیری گردیدند. همبستگی معنی داری بین شاخص تحمل و مقدار سدیم بافت گیاهی و WC وجود داشت. برآورد ضریب تغییرات ژنتیکی صفات از طریق امیدهای ریاضی، نشان داد که جمعیت از تنوع ژنتیکی معنی داری برخوردار است. تجزیه کلاستر براساس روش WARD، کلیه ژنوتیپ ها را در فاصله 4/7 در چهار گروه قرار داد و فاصله دورترین افراد 2/22، و کمترین فاصله بین افراد 89/0 برآورد شد و مطابقت خوبی بین نتایج حاصل از تجزیه کلاستر و ضریب تغییرات ژنتیکی وجود داشت. در داخل گونه های مختلف، نمونه هائی با غلظت سدیم زیاد و تحمل بالا و نمونه هائی با سدیم کم و تحمل بالا مشاهده شد. به منظور اصلاح گندم نان در مقابل شوری، باید از تنوع موجود در سایر گونه های خویشاوند گندم و جمع کردن مکانیزم های دفع و تحمل سدیم در داخل یک ژنوتیپ با کمک مارکرهای ملکولی، بهره جست.
    کلیدواژگان: گندم، تجزیه کلاستر، شوری، تنوع ژنتیکی، ژرم پلاسم
  • آیدین حمیدی، رجب چوکان، احمد اصغرزاده، مجید دهقان شعار، امیر قلاوند، محمد جعفر ملکوتی صفحه 665
    به منظور بررسی اثر کاربرد مایه تلقیح چهار سویه باکتری های افزاینده رشد گیاه شامل ازوتوباکتر کروئوکوکوم، آزوسپیریلوم لیپوفروم، آزوسپیریلوم برازیلنس و پسودوموناس فلورسنس بر میزان تجمع و بررسی الگوی تسهیم ماده خشک اجزای بوته و شاخص برداشت دورگ‎های دیررس ذرت 700، 704 و دورگ امیدبخش B73×K18آزمایشی در سال‎های 1383 و 1384 در مزرعه پژوهشی مؤسسه تحقیقات اصلاح و تهیه نهال و بذر کرج به صورت فاکتوریل اجرا گردید. تیمارهای آزمایش شامل تلقیح بذر دورگ‎ها با مایه تلقیح هریک از باکتری ها، به تنهایی و یا تلقیح توام با تلفیق دو و جنس سه باکتری و عدم تلقیح باکتریایی بعنوان تیمار شاهد بودند. با رسیدگی فیزیولوژیک دانه، وزن خشک کل بوته، ساقه، برگ‎ها، گل تاجی، دانه، پوشش‎های بلال و چوب بلال و شاخص برداشت تعیین شدند. نتایج نشان داد که به جز وزن خشک گل تاجی و پوشش بلال، سایر ویژگی های مورد بررسی تحت تاثیر اثر متقابل سال، دورگ‎ها و PGPR قرار گرفتند و بالاترین وزن خشک بوته، برگ، ساقه، و چوب بلال و بیشترین وزن خشک بلال، دانه و شاخص برداشت در سال دوم به ترتیب به دورگ SC704 و دورگ SC700تلقیح شده با باکتری های سه جنس مربوط بوده است. همچنین در هر سه دورگ در دو سال آزمایش تیمار تلقیح بذر با باکتری های سه جنس بیشترین تاثیر بر تسهیم ماده خشک داشت. این تیمار سبب افزایش 48، 15، 4 و 30 درصدی به ترتیب در تسهیم ماده خشک به بوته، برگ‎ها، ساقه و دانه و افزایش 34 درصدی شاخص برداشت نسبت به شاهد (عدم تلقیح) شد و پس از آن، تیمار تلفیق باکتری های ازوتوباکتر و پسودوموناس و تلقیح با هر یک از باکتری های ازوتوباکتر و پسودوموناس به ترتیب در مرتبه های بعدی قرار گرفتند. نتایج این پژوهش، مشخص نمود که الگوی تسهیم ماده خشک در دورگ‎های مورد مطالعه بر اساس نوع دورگ‎ها، دانه‎ای یا دو منظوره (دانه‎ای و علوفه‎ای)، تحت تاثیر PGPR قرار گرفت. همچنین کاربرد PGPR موجب تغییر روند تسهیم ماده خشک به اندام‎های بوته گردیده به نحوی که ماده خشک مبداء (اندام‎های فتوسنتزکننده مانند برگ‎ها) و مقصد (اندام ذخیره‎ای مانند ساقه و اندام زایشی مانند بلال) و چوب بلال که معیاری از رشد و نمو می‎باشد، افزایش یافت. همچنین میزان این افزایش برای برگ‎ها که اندام اصلی فتوسنتزکننده بوته می‎باشند و بلال بیشتر بوده که می‎تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم منجر به افزایش شاخص برداشت و در نتیجه افزایش عملکرد دانه و علوفه این دورگ‎ها گردد.
    کلیدواژگان: شاخص برداشت، باکتری‎های افزاینده رشد، تسهیم ماده خشک، ذرت
  • مونا دستوری، حمید رحیمیان، اسکندر زند، حسن علیزاده، محمود معصومی، سارا بهرامی صفحه 677
    به منظور ارزیابی مبنای مولکولی مقاومت توده های مختلف چچم Lolium rigidum استان فارس به علف کش های آریلوکسی فنوکسی پروپیونات، آزمایشی به روش dCAPS در آزمایشگاه بیوتکنولوژی دانشگاه شیراز، انجام شد. 18 جمعیت چچم مشکوک به مقاومت از زرقان، فسا، نورآباد و فیروزآباد که با دوزهای پیشنهادی علف‎کش زنده مانی نشان دادند، وارد آزمایش‎های مولکولی مقاومت شدند. آزمایش dCAPS در سه مرحله شامل استخراج DNA، واکنش‎های PCR و هضم آنزیمی برای تعیین مبنای مولکولی مقاومت به علف‎کش انجام شد. نتایج نشان داد که از 18 توده چچم مورد بررسی، 11 توده مقاوم هموزیگوس، 3 توده مقاوم هتروزیگوس و 4 توده حساس بودند، که جانشینی اسید آمینه لوسین به جای ایزولوسین در دامنه کدکننده کربوکسیل ترانسفراز استیل کوآنزیم آکربوکسیلاز و جهش در اسیدآمینه موقعیت 1781 آنزیم استیل کوانزیم آکربوکسیلاز احتمالا دلیل مقاومت بالای برخی از توده های چچم به علف‎کش‎های مذکور می‎باشد.
    کلیدواژگان: استخراج DNA، هضم آنزیمی، _، استیل کوآنزیم آکربوکسیلازف، PCR
  • معرفت مصطفوی راد، اکبر میر عبدالحق هزاوه ای صفحه 685
    به منظور ارزیابی اثر مقدار بذر بر صفات مهم زراعی سه رقم کلزای زمستانه، آزمایشی در طی سال های زراعی 86-1385 و 1387-1386 به صورت کرت های خرد شده با طرح پایه بلوک های کامل تصادفی و در سه تکرار انجام شد. ارقام کلزا شامل اوکاپی (V1)، مودنا (V2) و لیکورد (V3) و مقدار بذر شامل 6 کیلوگرم درهکتار (S1)، 8 کیلوگرم درهکتار (S2) و10کیلوگرم درهکتار (S3) به ترتیب به عنوان فاکتورهای اصلی و فرعی بودند. نتایج نشان داد که ارقام کلزا از لحاظ کلیه صفات به جز میزان روغن دانه متفاوت بودند. لیکورد بیشترین عملکرد دانه (7/4213 کیلوگرم در هکتار)، شاخص برداشت (07/31 درصد) و عملکرد زیست توده (4/13071 کیلوگرم در هکتار) را داشت. مقادیر بذر از نظر برخی صفات از قبیل تعداد دانه در خورجین، تعداد خورجین در بوته، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی، تعداد روز تا رسیدگی، عملکرد تک بوته و انتقال مجدد ماده خشک، تفاوت معنی‎داری داشتند. بیشترین عملکرد دانه و انتقال مجدد ماده خشک در مقدار 6 کیلوگرم بذر در هکتار به دست آمد. با افزایش مقادیر بذر، عملکرد دانه، اجزای عملکرد و انتقال مجدد ماده خشک از اندام‎های هوایی گیاه به دانه کاهش یافت. کلزای رقم لیکورد در مقدار بذر 8 کیلوگرم در هکتار (88 بوته در مترمربع) بیشترین عملکرد دانه را داشت و در مقدار بذر 6 کیلوگرم در هکتار (66 بوته در مترمربع) بیشترین مقدار شاخص برداشت را دارا بود. همبستگی مثبت و معنی‎داری بین عملکرد دانه و بسیاری از صفات نظیر وزن هزار دانه، تعداد دانه در خورجین، تعداد خورجین در بوته، ارتفاع بوته، تعداد شاخه های فرعی، تعداد روز تا رسیدگی و طول دوره رسیدگی، میزان روغن، عملکرد روغن، شاخص برداشت، عملکرد زیست توده، عملکرد تک بوته و انتقال مجدد ماده خشک وجود داشت. همچنین همبستگی انتقال مجدد ماده خشک با تمامی صفات به جز تعداد روز تا خاتمه گلدهی و میزان روغن مثبت و معنی‎دار و با طول دوره گلدهی منفی و معنی‎دار بود. بر اساس نتایج این آزمایش به نظر می‎رسد که کلزای رقم لیکورد و مقدار بذر 6 کیلوگرم در هکتار در شرایط اراک و مناطق مشابه قابل توصیه باشد.
    کلیدواژگان: مقدار بذر، انتقال مجدد، کلزا، همبستگی، صفات زراعی
  • محمدرضا نظری، فاطمه حبیب پور مهربان، رضا معالی امیری، حسن زینالی خانقاه صفحه 699
    در این مطالعه پاسخ‎های القاء شده سرما در یازده ژنوتیپ نخود سیاه تحت شرایط کنترل شده به منظور انتخاب ژنوتیپ متحمل به سرما از طریق اندازه‎گیری شاخص خسارت برگ (Electrolyte Leakage Index) و اکسیداسیون چربی های سلولی یا مالون دی‎آلدهید (Malondialdehyde) بررسی شد. ژنوتیپ های نخود سیاه پاسخ های متفاوتی به تیمار دمایی 23 و 10- درجه سانتی‎گراد نشان دادند. تیمار دمایی زیر صفر در 15 دقیقه افزایش معنی‎دار ELI و MDA را در همه گیاهان به جز ژنوتیپ‎های 4715 و4322 نشان داد. مطالعات تکمیلی در دمای 12- درجه سانتی‎گراد نشان داد که ژنوتیپ 4322 با میزان شاخص خسارت کمتر، به عنوان ژنوتیپ کاندید مقاوم به سرما جهت مطالعات بعدی بوده و دارای پتانسیل برگشت‎پذیری پس از طی دوره سرمایی می باشد. این در حالی است که ژنوتیپ 4715 به علت خسارت شدید قادر به ادامه زندگی حتی پس از برگشت به شرایط دمایی طبیعی نیست. نتایج این تحقیق اولین پاسخ های فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی غشاهای‎سلولی ژنوتیپ‎های متحمل نخود سیاه تحت تنش سرما را نشان داد. شاخص های ELI و MDA می‎توانند به عنوان نشانگر تحمل به سرما در ارزیابی ژنوتیپ‎ها در تنش‎های کوتاه مدت سرما به موازات مطالعات مورفولوژیکی مورد استفاده قرار گیرند.
    کلیدواژگان: اکسیداسیون، شاخص‎خسارت برگ، تحمل به سرما، نخود سیاه، مالون
  • محمد مهدی مجیدی، ابوالقاسم اکبریان صفحه 707
    جنس اسپرس دارای گونه های مرتعی و زراعی متعددی در ایران است که به شرایط متنوع آب و هوایی کشور، سازگار شده اند. در این تحقیق تعداد 7 نمونه اسپرس به همراه یک نمونه یونجه یکساله (جهت مقایسه)، به منظور تجزیه و تحلیل کاریوتیپی مورد بررسی قرار گرفت. با مطالعه کروموزوم های متافازی مریستم ریشه روی نمونه ها، کاریوتیپ و آیدیوگرام آنها ترسیم گردید. نتایج نشان داد که گونه های O. melanotricha (سمیرم)، O. melanotricha (فریدن) به همراه دو گونه زراعیO. sativa (اراک و بروجن)، با 28=n2 کروموزوم و گونه O. sativa (نجف آباد) با 32=n2 کروموزوم تتراپلوئید بوده و سایر گونه ها با 14=n2 کروموزوم، دیپلوئید می‎باشند، همچنین در جنس اسپرس دو عدد پایه 7 و 8 مشاهده گردید. بررسی تقارن بین کروموزومی به روش استیبنز نشان داد که گونه های O. melanotricha (سمیرم)، O. melanotricha (فریدن) و O. sativa (نجف آباد) در کلاس B (عدم تقارن) و سایر گونه ها در کلاس A (دارای تقارن) قرار گرفتند. تجزیه واریانس براساس صفات کروموزومی، بیانگر اختلاف معنی‎دار بین گونه ها از لحاظ اغلب صفات بود. در تجزیه خوشه ایبرمبنای صفات کاریوتیپی، گونه ها براساس نوع و سطح پلوییدی در سه گروه متمایز قرار گرفته و کمترین فاصله بین دو گونه melanotrich O. (سمیرم) و O. melanotricha (فریدن) و بیشترین فاصله بین O. melanotricha (فریدن) و sativa O. (بروجن) مشاهده شد. بر اساس تجزیه به مؤلفه های اصلی، دو مؤلفه اول و دوم در مجموع بیش از 85 درصد از تنوع کل را توجیه نمودند به طوری که مؤلفه اول بر خصوصیات مرتبط با اندازه کروموزوم ها و مؤلفه دوم بر موقعیت سانترومر تاکید داشت.
    کلیدواژگان: مؤلفه های اصلی، تجزیه خوشه ای، کاریوتیپ، اسپرس، تقارن کروموزومی
  • سید رضااحمدپور، حسن علیزاده، ناصر مجنون حسینی صفحه 719
    به منظور ارزیابی کارایی روش های مختلف شیمیایی و مکانیکی و تلفیق آنها در کنترل علف‎های هرز نیشکر، آزمایشی مزرعه ای در سال 1386 و در کشت و صنعت امیرکبیر واقع در جنوب خوزستان انجام شد. آزمایش به صورت کرت های خردشده بر پایه بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار اجرا شد. عامل اصلی دارای چهار سطح (تیمارهای خاکدهی پای بوته نیشکر (هلینگ آپ)، کولتیواتور و دیسک کولتیواتور و تیمار بدون خاکورزی) و عامل فرعی شش سطح سمپاشی نواری با شش سطح با ترکیب تبوتیورون (تبوسان) و آمترین (گزاپاکس) به نسبت 2 لیتر+3 کیلوگرم در هکتار، ترکیب تری فلوکسی سولفورون سدیم (انوک)+آمترین به نسبت 52/6 گرم+2 کیلوگرم در هکتار، ترکیب تری فلوکسی سولفورون سدیم+آمترین (کریسمت)+ توفوردی-ام‎سی‎پی‎آبه نسبت 2 کیلوگرم+1 لیتر در هکتار، مزوتریون (لوماکس)+مویان سیتوگیت با نسبت 5/3 کیلوگرم در هکتار+2 در هزار، ترکیب آمترین+توفوردی-ام‎سی‎پی‎آبا نسبت 5/2 کیلوگرم+2 لیتر در هکتار و شاهد بدون سمپاشی بودند. صفات مورد بررسی شامل نمره‎دهی اثر تیمارها بر کنترل علف‎های هرز و خصوصیات ظاهری نیشکر، وزن خشک علف‎های هرز و همچنین خصوصیات کمی و کیفی محصول نیشکر بود. نتایج نشان داد که در بین روش های مکانیکی، تیمار هلینگ آپ توانست علف‎های هرز را تا 75 درصد شاهد بدون سمپاشی (در حد یک تیمار علف ‎کشی) کنترل کند ولی در کاربرد تیمارهای مکانیکی کولتیواتور پنجه غازی و دیسک کولتیواتور به ترتیب با 15 و 5 درصد کنترل، استفاده از سمپاشی نواری برای کنترل مطلوب علف‎های هرز ضروری است. ترکیب علف‎کش کریسمت با توفوردی-ام‎سی‎پی‎آ، انوک با آمترین و کاربرد علفکش لوماکس با مویان، در کنترل پس رویشی علف‎های هرز پهن برگ خصوصا در ترکیب با تیمارهای مکانیکی قابلیت بسیار خوبی داشت ولی هیچیک از این علفکش ها از نظر کنترل علف‎های هرز اختلاف معنی داری با شاهد استاندارد آمترین و توفوردی-ام‎سی‎پی‎آنداشتند. از نظر اثر تیمارها بر عملکرد نیشکر، بین تیمارهای کنترل مکانیکی و همچنین اثر متقابل تیمارهای مکانیکی و شیمیایی اختلاف معنی داری مشاهده نشد و تنها بین تیمارهای شیمیایی و شاهد بدون سمپاشی اختلاف معنی دار مشاهده گردید. مقایسات اقتصادی نشان داد که علاوه بر کنترل بسیار خوب علف‎های هرز توسط تلفیق تیمارهای مکانیکی و سمپاشی نواری، اعمال این تیمارها هزینه های مدیریت علف‎های هرز را به میزان قابل توجهی کاهش می دهند.
    کلیدواژگان: علف‎کش، هلینگ آپ، سمپاشی نواری، کولتیواتور، مبارزه مکانیکی
  • ایمان نادعلی، فرزاد پاک نژاد، فواد مرادی، محمد نصری، علیرضا پازوکی صفحه 731
    به منظور بررسی اثر محلول‎پاشی متانول بر محتوای آب نسبی، محتوای کلروفیل و فلورسانس کلروفیل برگ چغندر قند در شرایط تنش کمبود آب آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در 3 تکرار در اردیبهشت سال 1387 در مزرعه پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی واحد کرج واقع در ماهدشت کرج به اجراء در آمد. عامل محلول‎پاشی متانول با 6 سطح، شاهد (بدون محلول‎پاشی) و 7 و 14 و 21 و 28 و 35 درصد حجمی متانول بود که به هر کدام از سطوح 2 گرم در لیتر گلیسین اضافه شد. محلول‎پاشی از 16 برگه شدن گیاه، در سه نوبت انجام شد. عامل آبیاری نیز با دو سطح عادی (آبیاری پس از40درصد تخلیه رطوبتی قابل دسترس) و تنش خشکی (آبیاری پس از70 درصد تخلیه رطوبتی قابل دسترس) اعمال شدند. محلول‎پاشی 3 بار طی فصل رشد گیاه و با فواصل 14 روزه روی گیاه انجام شد. نتایج نشان داد بین سطوح مختلف متانول اختلاف معنی‎داری در مؤلفه های فلورسانس اولیه (F0) و فلورسانس متغیر (FV)و فلورسانس حداکثر (FM) وجود نداشت ولی در مؤلفه عملکرد کوانتومی فتوشیمیائی (FV/FM) اختلاف معنی‎داری در سطح 5 درصد وجود داشت. تفاوت بین سطوح متانول قبل از محلول‎پاشی سوم از نظر تاثیر برمحتوای کلروفیل معنی‎دار نبود در حالی که بعد از محلول‎پاشی سوم بین آنها اختلاف معنی‎داری در سطح 5درصد مشاهده شد. نتایج نشان داد که تنش خشکی باعث کاهش معنی‎داری در فلورسانس حداکثر (FM) و فلورسانس متغیر (FV) و همچنین عملکرد کوانتومی فتوشیمیائی (FV/FM) در سطح پنج درصد می‎گردد. در حالی که در مؤلفه فلورسانس اولیه (F0) اختلافی دیده نشد. تحت شرایط تنش خشکی افزایش معنی‎داری در سطح پنج درصد در محتوای کلروفیل حاصل شد، و بین عملکرد شکر سفید و عملکرد کوانتومی فتوشیمیائی بیشترین همبستگی مشاهده شد (R2=0.45**). بین سطوح متانول و سطوح آبیاری نیز در محتوای آب نسبی اختلاف معنی‎داری در سطح یک درصد مشاهده شد. در این آزمایش در هیچ کدام از صفات اثرات متقابل معنی‎دار نبود. با توجه به افزایش سطوح متانول در مؤلفه عملکرد کوانتومی فتوشیمیائی (FV/FM) می‎توان گفت احتمالا متانول بازدارندگی نوری در گیاهان تیمار شده را کاهش می‎دهد. تنش خشکی نیز با آسیب به دستگاه فتوسنتزی بر ظرفیت پذیرش الکترون اثر منفی داشت.
    کلیدواژگان: تنش خشکی، محتوای آب نسبی، محتوای کلروفیل، چغندرقند، فلورسانس کلروفیل، محلول پاشی متانول
  • منصور خضری عفراوی، عبد الهادی حسین زاده، ولی الله محمدی، علی احمدی صفحه 741
    تنش خشکی یکی از مهمترین تنش‎های غیرزنده محیطی است که باعث کاهش عملکرد گیاهان زراعی به ویژه در مناطق خشک و نیمه خشک جهان می‎شود. حفظ و بهره گیری از تنوع ژنتیکی می‎تواند یک استراتژی مفید در امر اصلاح برای مقاومت به خشکی باشد. به منظور شناسائی منابع مقاومت به خشکی و نیز صفات موثر بر عملکرد و بررسی میزان تنوع این صفات در مطالعه حاضر تعداد 20 رقم بومی و 2 رقم تجاری گندم دوروم از نظر برخی صفات فنولوژیک، فیزیولوژیک و مورفولوژیک مرتبط با مقاومت به خشکی تحت شرایط تنش آبی و نرمال در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 3 تکرار در سال 1384 در کرج، بررسی شدند. نتایج تجزیه واریانس صفات نشان داد که ارقام اختلاف معنی‎دار از نظر تمام صفات به جز تعداد برگ با همدیگر داشتند. تنش خشکی بیشترین تاثیر را بر روی صفات وزن سنبله، عملکرد دانه و محتوای آب نسبی داشته است. نتایج حاصل از تجزیه همبستگی تحت شرایط تنش آبی و آبیاری طبیعی نشان داد که صفات اجزاء عملکرد شامل تعداد سنبلچه در سنبله، وزن صد دانه، تعداد دانه در سنبله و وزن سنبله، و همچنین صفات عملکرد بیولوژیک، شاخص برداشت و طول پدانکل همبستگی مثبت و معنی‎داری را با عملکرد دانه بوته داشتند. تجزیه رگرسیون گام به گام صفات نشان داد که در شرایط نرمال صفات شاخص برداشت، عملکرد بیولوژیک، تعداد سنبلچه و روز تا گلدهی دارای اهمیت بیشتری می‎باشند. در شرایط تنش آبی نیز وزن سنبله های بوته، تعداد دانه در سنبله، تعداد پنجه، شاخص برداشت و عملکرد بیولوژیک دارای اهمیت بیشتری می‎باشند. شاخص‎های میانگین هارمونیک، متوسط تولید، میانگین هندسی تولید و شاخص تحمل به خشکی، که همبستگی مثبت و بسیار معنی‎داری با عملکرد ارقام در شرایط تنش آبی و بدون تنش داشتند، به عنوان بهترین شاخص‎ها شناخته شدند. بر اساس مقادیر این شاخص‎ها و همین طور رسم بای‎پلات بر اساس تجزیه به مؤلفه های اصلی ارقام 21، 15 و 9 مقاومترین ارقام و ارقام 5، 4، 6 و 8 حساس‎ترین ارقام می‎باشند. نتایج حاصل از شاخص‎های مذکور در تایید نتایج آزمون مقایسه میانگین‎ها که در این آزمون ارقام 9 و 15 بالاترین عملکرد دانه را در هر دو شرایط تنش آبی و آبیاری طبیعی دارا بودند.
    کلیدواژگان: تنش خشکی، گندم دوروم، شاخص‎های تحمل خشکی، رسم بای پلات
  • سارا بازیار، سعید وزان، مصطفی اویسی، فرزاد پاک نژاد صفحه 755
    آزمایش مزرعه ای به منظور ارزیابی تاثیر میزان‎های کاهش یافته علف کش های مزوسولفورون متیل و کلودینافوپ پروپارژیل در تلفیق با قدرت رقابتی گندم در کنترل علف هرز چچم در سال زراعی 86-1385 در قالب طرح کرت‎های خرد شده فاکتوریل در چهار تکرار، در مزرعه تحقیقاتی دانشگاه آزاد واحد کرج اجرا شد. کرت‎های اصلی شامل دو سیستم کشت مخلوط گندم و علف هرز چچم و کشت خالص چچم و کرت‎های فرعی شامل دو فاکتور علف‎کش‎های مزوسولفورون متیل (g/ha400) و کلودینافوپ پروپارژیل (g/ha250) و (سطوح مختلف میزان علف ‎کش 0، 5/12%، 25%، 50%، 100% میزان توصیه شده بود). براساس نتایج حاصله با افزایش میزان علف‎کش بیوماس علف هرز کاهش یافت و این رابطه به خوبی با منحنی میزان پاسخ توصیف شد میزان‎های کامل و50 در صد از میزان توصیه شده علف‎کش مزوسولفورون متیل در شرایط رقابت چچم و گندم توانست کنترل مناسب نشان دهد. میزان میزان علف‎کش مورد نیاز برای کنترل علف هرز در شرایط کشت خالص علف هرز بیشتر از حالت کشت مخلوط گندم و چچم بود. علف‎کش کلودینافوپ پروپارژیل حتی با کاربرد میزان توصیه شده نیز نتوانست چچم را به خوبی کنترل کند و علی‎رغم کاربرد میزان توصیه شده از این علف‎کش 205 گرم ماده خشک در مترمربع مشاهده گردید.
    کلیدواژگان: مزوسولفورون متیل، کلودینافوپ پروپارژیل، پاسخ به میزان
  • محمود رمرودی، داریوش مظاهری، ناصر مجنون حسینی، عبدالهادی حسین زاده، سید محمد باقر حسینی صفحه 763
    به منظور بررسی تاثیر گیاهان پوششی و سیستم های خاک ورزی توام با مقادیر مختلف کود نیتروژن بر عملکرد کمی و کیفی سورگوم علوفه ای رقم KFs3، آزمایشی به صورت فاکتوریل_اسپلیت پلات در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با چهار تکرار طی دو سال زراعی 85-1383 در مزرعه آموزشی_ پژوهشی پردیس کشاورزی و منابع طبیعی (کرج)، دانشگاه تهران اجرا گردید. کرت اصلی ترکیب سیستم خاک ورزی کاهش یافته (دیسک) و متداول (گاوآهن برگردان+ دیسک) با مقادیر مختلف کود نیتروژن به میزان صفر (شاهد)، 75 و150 کیلوگرم در هکتار و کرت فرعی گیاهان پوششی شامل چاودار، ماشک گل خوشه ایو آیش (بدون گیاه پوششی) بودند. تاثیر سیستم های خاک ورزی بر خصوصیات کمی و کیفی سورگوم علوفه ای در هر دو سال آزمایش معنی‎دار نبود، اما عملکرد علوفه سبز و خشک سورگوم در هر دو سال آزمایش تحت تاثیر تیمارهای کود نیتروژن و گیاهان پوششی تفاوت معنی‎داری نشان داد، به طوری که حداکثر عملکرد علوفه سبز و خشک سورگوم با مصرف بیشترین میزان کود نیتروژن به دست آمد. اختلاف عملکرد علوفه سبز و خشک سورگوم در تیمارهای گیاهان پوششی از نظر آماری به طور معنی‎دار بیشتر از تیمار آیش بود، ولی بین تیمارهای گیاهان پوششی چاودار و ماشک گل خوشه ایاز نظر آماری تفاوت معنی‎داری مشاهده نشد. در تجزیه مرکب صفات کیفی علوفه سورگوم نظیر ماده خشک قابل هضم، کربوهیدرات های محلول در آب، پروتئین خام و خاکستر بین تیمار شاهد با سطوح کود نیتروژن و همچنین تیمار آیش با تیمارهای گیاهان پوششی از نظر آماری تفاوت معنی‎دار وجود داشت. نتایج نشان داد که استفاده از گیاهان پوششی توام با 150 کیلوگرم نیتروژن در هکتار و سیستم خاک ورزی کاهش یافته برای تولید سورگوم علوفه ای، مناسب ترین ترکیب قابل توصیه در منطقه کرج می باشند.
    کلیدواژگان: نیتروژن، سورگوم علوفه ای، سیستم خاک ورزی، عملکرد، گیاهان پوششی
  • فرزاد فرزاد جاویدفر، بهرام علیزاده، حسن امیری اوغان، ناصر صباغ نیا صفحه 771
    ارزیابی ژنوتیپ ها و شناسایی محیط های بزرگ از اهداف مهم آزمایشات ناحیه ای عملکرد می باشند. اگرچه عملکرد اندازه گیری شده ترکیب اثرات ژنوتیپ، محیط و اثر متقابل ژنوتیپ × محیط است، ولی فقط اثر ژنوتیپ و اثر متقابل ژنوتیپ × محیط در ارزیابی ژنوتیپ ها و شناسایی محیط های بزرگ دخالت دارند. روش GGE بای پلات با بررسی توام اثر ژنوتیپ و اثر متقابل ژنوتیپ × محیط در آزمایشات ناحیه ای عملکرد، شناسایی محیط های بزرگ را تسهیل می کند. در این مطالعه، از روش GGE بای پلات برای تجزیه آزمایشات ناحیه ای کلزای زمستانه (Brassica napus L.) استفاده شد. دو مولفه اصلی اول مدل رگرسیون مکانی، 65 درصد از کل تغییرات مشاهده شده را توجیه نمودند. نمودار چند ضلعی بای پلات نشان داد که شش ژنوتیپ برتر و سه محیط بزرگ بر اساس مدل رگرسیون مکانی وجود دارد. بر اساس بای پلات ژنوتیپ ایده آل، ژنوتیپ DP.94.8 براساس هر دو مقوله پایداری و میانگین عملکرد، بهتر از سایر ژنوتیپ ها در تمامی محیط های مورد مطالعه بود و سازگاری عمومی بالایی داشت. بررسی عملکرد نسبی ژنوتیپ ها در محیط کرج نشان داد که ژنوتیپ SLM046 بیشترین عملکرد را در این محیط دارا می باشد. بر اساس منابع تغییر ژنوتیپ و اثر متقابل ژنوتیپ × محیط، ژنوتیپ های Olara، Consul و SLM046 ژنوتیپ های مناسب و برتر با سازگاری خصوصی برای هرکدام از محیط های بزرگ تحت کشت کلزا در ایران بودند. بر اساس نتایج این تحقیق، ژنوتیپ های Olaraو Consul به ترتیب برای مناطق اراک و شهرکرد و ژنوتیپ SLM046 برای مناطق اصفهان، اسلام آباد، سنندج، زرقان، زنجان، کرج و همدان پیشنهاد می شوند
    کلیدواژگان: سازگاری عمومی، کلزای زمستانه، عملکرد، آزمایشات ناحیه ای عملکرد
  • رضا توکل افشاری، سمیرا بدری، علیرضا عباسی صفحه 781
    اثر دو هورمون گیاهی، جیبرلین و آبسیزیک اسید به ترتیب در بذر خواب و پس‎رس شده گندم نان مورد بررسی قرار گرفت. اهداف این تحقیق ارزیابی تاثیر تیمارهای مختلف پس‎رسی در مقایسه با تاثیر هورمون جیبرلین بر شکست خواب بذر و همچنین ارزیابی اثر هورمون آبسیزیک اسید در القاء مجدد خواب در بذر پس‎رس شده بود. بدین منظور بذر خواب تحت تیمار پس‎رسی و جیبرلین و بذرهایی که 6 هفته دوره پس‎رسی را طی کرده بودند تحت تیمار آبسیزیک اسید قرار داده شدند. نتایج نشان داد که استفاده از تیمار جیبرلین 100 میکرومول بر روی بذر خواب گندم نان می‎تواند جایگزین اثر پس‎رسی به مدت 6 هفته به منظور از بین بردن خواب گردد. در رابطه با اثر هورمون آبسیزیک اسید در القاء خواب در بذر پس‎رس شده، تیمار 100 میکرومول هیچگونه تاثیری روی خواب بذر نشان نداد، اما تیمار 200 میکرو مول باعث القاء خواب معادل چهار هفته پس‎رسی شد. به عبارت دیگر آبسیزیک اسید برحسب غلظت مورد استفاده آن می‎تواند القا کننده خواب در بذر گندم نان باشد. تیمار پس‎رسی سبب افزایش فعالیت آنزیم اسید فسفاتاز در محور جنینی تا هفته سوم گردید در حالی که فعالیت آنزیم آلکالین فسفاتاز تحت تاثیر این تیمار کاهش یافت. میزان فعالیت اسید فسفاتاز تحت تیمار هورمون جیبرلین قرار نگرفت ولی در مقابل هورمون آبسیزیک اسید اثر منفی روی فعالیت این آنزیم داشت. در مورد آنزیم آلکالین فسفاتاز پس‎رسی سبب کاهش فعالیت این آنزیم شد. اما جیبرلین و آبسیزیک اسید تاثیری بر افزایش و یا کاهش فعالیت آلکالین فسفاتاز نداشتند.
    کلیدواژگان: گندم، پس‎رسی، آبسیزیک اسید، اسید و آلکالین فسفاتاز، جیبرلین
  • سید مصطفی صادقی، حبیب الله سمیع زاده لاهیجی، مرداویج شعاعی دیلمی، فاطمه جاوید، فواد فاتحی صفحه 791
    تنش خشکی یکی از مهمترین عوامل خسارت‎زا در به تولید محصول توتون در بیشتر مناطق دنیا، از جمله ایران می باشد. بنابراین شناسایی ارقام توتون متحمل به خشکی یک هدف مهم به شمار می رود. در سال های 1386- 1385، پانزده هیبرید توتون ویرجینیا، شامل 10 هیبرید داخلی و 5 هیبرید معرفی شده از طرف مراکز تحقیقاتی دیگر کشورها، در دو آزمایش جداگانه (تنش خشکی و بدون تنش) و در دو منطقه (مرکز تحقیقات توتون تیرتاش و رشت) در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در سه تکرار کشت شدند. میانگین بهره وری (MP)، شاخص تحمل (TOL)، میانگین هندسی بهره وری (GMP)، شاخص حساسیت به تنش (SSI)، شاخص تحمل به تنش (STI) و میانگین متوازن (Harm) بر مبنای عملکرد برگ خشک در شرایط آبی (Yp) و تنش (YS) محاسبه گردید. اختلاف بسیار معنی داری بین ژنوتیپ ها از نظر کلیه شاخص ها و عملکردهای آبی و تنش وجود داشت که بیانگر وجود تنوع ژنتیکی بین ژنوتیپ ها است و انتخاب برای تحمل به خشکی را امکان پذیر می سازد. تحلیل همبستگی بین عملکرد برگ خشک توتون در شرایط آبی و تنش و شاخص های تحمل به خشکی نشان داد که شاخص های MP، GMP و STI مناسب ترین شاخص ها برای غربال کردن ژنوتیپ های متحمل توتون می باشند. نمودار چند متغیره بای پلات گابریل نیز نشان داد که در منطقه تیرتاش، هیبریدهای K394×NC89، NC55 و NC89×Coker347 و در رشت هیبریدهای CC27 و Coker254×VE1 بیشترین عملکرد و بیشترین تحمل را به تنش خشکی دارند. توزیع ژنوتیپ ها در فضای بای پلات وجود تنوع ژنتیکی بین ژنوتیپ ها به تنش خشکی را نشان داد.
    کلیدواژگان: تنش خشکی، شاخص تحمل، توتون ویرجینیا، بای پلات، هیبرید
  • علیرضا عباسی، فریبا ابویی مهریزی، لارس فول، اوو سونوالد صفحه 803
    هر ژن از سه بخش اصلی شامل پیشبرنده، بدنه اصلی ژن و خاتمه‎دهنده تشکیل شده است که بدون پیشبرنده امکان بیان ژن وجود ندارد. عموما پیشبرنده برای هر ژن اختصاصی می‎باشد و منجر به تنظیم محصول نهایی ژن می‎گردد. یکی از عمومی‎ترین پیشبرنده هایی که توسط مهندسین ژنتیک گیاهی جهت بیان ژن در گیاهان استفاده می‎گردد پیشبرندهCaMV35S می‎باشد. اگرچه فرض کلی بر این است که CaMV35S یک پیشبرنده دائمی می‎باشد، اما بعضی گزارش‎ها مبین این موضوع است که این پیشبرنده در همه بافت‎ها و در همه انواع سلول‎ها بیان نمی‎شود. به علاوه اطلاعات قابل دسترس درباره نحوه بیان این پیشبرنده در همه سلول‎های ممکن و بافت‎های مختلف و در مراحل اولیه نمو ناقص می‎باشد. با توجه به محدودیت‎های اشاره شده در فوق در این تحقیق جزئیاتی از فعالیت این پیشبرنده در بافت‎های مختلف گیاه تنباکو مورد بررسی قرار گرفت. جهت بررسی فعالیت این پیشبرنده از گیاهان تراریخته تنباکویی که یکی از آنزیم‎های کلیدی دخیل در مسیر بیوسنتز ویتامین E آن به کمک روش RNAiو تحت پیشبرنده CaMV35S غیرفعال گردیده بود استفاده شد. خاموشی ژن مسئول آنزیم ذکر شده منجر به کاهش محتوی ویتامین E در گیاهان تراریخته نسبت به شاهد می‎گردد. به همین خاطر محتوی ویتامین E بافت‎های مختلف از جمله ریشه، برگ، قسمت‎های مختلف گل، بذرهای بالغ و غیربالغ محاسبه گردید و میزان درصد کاهش ویتامین E نسبت به شاهد به عنوان فعالیت پیشبرنده در نظر گرفته شد. نتیجه بررسی ها نشان داد که این پیشبرنده در بافت‎های برگ، کاسبرگ، گلبرگ، پرچم و مادگی بیان بسیار بالا در بافت‎های ریشه، در بذور نابالغ بیان متوسط و در بذور بالغ بیان بسیار پایینی دارد.
    کلیدواژگان: پیشبرندهCaMV35S، بیان ژن، گیاه تراریخته، گیاه تنباکو، RNAi، بذور بالغ
  • سامان شیدایی، مرتضی زاهدی، سید علی محمد میرمحمدی میبدی صفحه 811
    جهت بررسی اثر سطوح مختلف شوری بر ژنوتیپ های گلرنگ آزمایشی به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار بصورت آبکشت انجام گردید. پنج ژنوتیپ گلرنگ شامل اراک2811، نبراسکا10، 25SOD، 116CA و 128CA به عنوان فاکتور اول و 4 سطح شوری شامل تیمار بدون نمک به عنوان شاهد و محلول های 3/0، 5/0 و 7/0 درصد نمک طعام به عنوان فاکتور دوم در نظر گرفته شدند. در این آزمایش ارتفاع گیاه، وزن خشک اندام هوائی و ریشه، غلظت سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم در برگ و ریشه و همچنین غلظت پرولین در برگ‎ها اندازه‎گیری شد. شوری باعث کاهش ارتفاع گیاه، وزن خشک اندام هوایی و ریشه، و همچنین کاهش غلظت عناصر پتاسیم، کلسیم و منیزیم در برگ و ریشه شد. از طرف دیگر شوری باعث افزایش غلظت سدیم و نسبت سدیم به پتاسیم در برگ و ریشه گیاه گردید. برهمکنش بین شوری و ژنوتیپ بر وزن خشک اندام هوائی معنی‎دار شد. بر این اساس ژنوتیپ 128CA با دارا بودن کمترین کاهش در وزن خشک اندام هوائی در کلیه سطوح شوری مقاوم‎ترین ژنوتیپ به شوری بود. تاثیر شوری بر نسبت وزن خشک اندام هوایی به ریشه معنی‎دار نبود. به عبارت دیگر میزان کاهش وزن خشک گیاه در اثر شوری برای اندام هوایی و ریشه مشابه بود. غلظت پرولین در برگ در تیمارهای شور نسبت به تیمار شاهد افزایش یافت ولی اختلاف بین ژنوتیپ ها و همچنین اثر متقابل بین شوری و ژنوتیپ بر غلظت پرولین معنی‎دار نشد. نسبت غلظت سدیم به پتاسیم در برگ و ریشه با افزایش سطح شوری افزایش یافت. تفاوت بین ژنوتیپ ها از نظر نسبت سدیم به پتاسیم در برگ معنی‎دار ولی برای ریشه معنی‎دار نگردید، در برگ، این نسبت برای ژنوتیپ نبراسکا10 بالاترین بود. برهمکنش شوری و ژنوتیپ بر این نسبت در برگ و ریشه معنی‎دار نشد. نتایج این آزمایش نشان می‎دهد که شوری می‎تواند تاثیر منفی بر رشد گیاه گلرنگ داشته و واکنش ژنوتیپ های مختلف گلرنگ به شوری از نظر تجمع ماده خشک و نسبت یون ها در گیاه متفاوت است.
    کلیدواژگان: گلرنگ، شوری، عناصر، ژنوتیپ، ماده خشک
  • حمیدرضا بابایی، حسن زینالی، علیرضا طالعی، محسن محسن مردی، مصطفی پیرسیدی صفحه 821
    در طول دهه اخیرتعداد زیادی QTL برای صفات زراعی سویا توسط گروه های تحقیقاتی مختلف به ثبت رسیده است. به دلیل اثرات متقابل بین QTLها، محیط و زمینه ژنتیکی در ظهور آنها، تائید نتایج بررسی های گذشته و نیز شناسائی QTLهای جدید نیاز به بررسی های بیشتری دارد. به منظور نقشه‎یابیQTLهای کنترل‎کننده برخی صفات زراعی، جمعیتی شامل 140 تک بوته F2 از تلاقی RGR-JAP×Williams82 توسط 17 نشانگر SSR و 70 نشانگر AFLP تعیین ژنوتیپ گردید، که سرانجام 12 نشانگر SSR و 50 نشانگر AFLP با توجه به نسبت مندلی مورد انتظار برای تشکیل نقشه ژنتیکی و نقشه‎یابی QTL به کار رفت. ارزیابی فنوتیپی21 صفت زراعی روی خانواده های F2:3 انجام گردید. در نهایت نقشه ژنتیکی با 13 گروه لینکاژی تشکیل شد که نقشه ژنتیکی به طول cM733 را پوشش داد. مکان‎یابی QTLها به روش نقشه‎یابی بازه‎ای مرکب انجام گردید که در مجموع 13QTL برای 10 صفت شناسائی گردید. یک QTL بزرگ اثر با اثرات چندگانه برای برخی از صفات درفاصله دو نشانگر Satt-365 و Satt-489 در گروه لینکاژی U9 شناسائی شد. نتایج بررسی های گذشته نیز وجود اینQTL را تائید نمود. یکQTL نیز برای دو صفت طول دوره زایشی و تعداد شاخه فرعی در نزدیکی نشانگرSatt-231 در گروه لینکاژی U4 شناسائی گردید.
    کلیدواژگان: نشانگرهای SSR و AFLP، صفات زراعی، نقشه یابی QTL، خانواده های F2:3، سویا
  • عزیز عزیز فومن صفحه 833
    این تحقیق با هدف ارزیابی صفات مختلف هشت رقم سورگوم علوفه ای (سویت جامبو، نکتار، چاپر، پاسیفیک بی ام آر، اسپید فید، KFS1، KFS2 و (KFS3در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی، در چهار تکرار به مدت سه سال (84-1382) اجرا گردید. 115 کیلوگرم در هکتار فسفر (کود فسفات آمونیوم 18%=(P2O5 و در مجموع 183 کیلوگرم در هکتار نینروژن (کود اوره 46%=N) در چهار نوبت مصرف شد. شش صفت شامل عملکرد علوفه تر، علوفه خشک، پروتئین، ارتفاع بوته، قطر ساقه و تعداد پنجه در دو چین در هر سال یادداشت برداری گردید. جهت برآورد عملکرد، برداشت از سطح 8/7 متر مربع به عمل آمد. نتایج تجزیه واریانس مرکب نشان داد که بین ارقام، سال ها و اثر متقابل سال × رقم برای همه صفات مورد بررسی اختلاف معنی دار وجود دارد. مقایسه میانگین ها (به روش دانکن) نشان داد که بیشترین و کمترین میانگین علوفه تر به ترتیب در ارقام نکتار با 8/186 و چاپر با 2/137 تن در هکتار تولید شد، که با تعداد دیگری از ارقام مورد بررسی از نظر آماری اختلاف معنی دار ندارند. از نظر میانگین عملکرد علوفه خشک ارقام سویت جامبو، نکتار، KFS3وKFS2 به ترتیب با تولید 21/39، 11/39، 54/37 و 41/37 تن در هکتار در رتبه اول قرار گرفتند. رقم سویت جامبو بیشترین تعداد پنجه را با 69/3 عدد تولید کرد. بیشترین عملکرد پروتئین علوفه به رقم نکتار با عملکردی معادل 14/3 تن در هکتار تعلق گرفت. بیشترین ارتفاع بوته با 2/224 سانتی متر به رقم اسپیدفید و قطر ساقه با 99/17 میلی‎متر به رقم KFS2 تعلق گرفت. رقم چاپر در چهار صفت عملکرد علوفه خشک با 95/32 تن در هکتار، پروتئین با 62/2 تن در هکتار، ارتفاع بوته با 7/181 سانتی متر و تعداد پنجه با 11/2 عدد کمترین تولید را به خود اختصاص داد و کمترین قطر ساقه با 33/12 میلی‎متر را رقم اسپیدفید تولید کرد
    کلیدواژگان: واریته هیبرید، رقم خالص، عملکرد، _، تعداد پنجه
  • یحیی امام، علی احمدی، محمد پسرک لی صفحه 841
    به منظور بررسی تغییرات عملکرد و اجزای عملکرد گندم دیم با مدیریت‎های متفاوت بقایای گیاهی و کاربرد سطوح مختلف نیتروژن در روش‎های مختلف خاک‎ورزی آزمایشی مزرعه‎ای در سال زراعی 1385-1384 در اراضی زراعی دانشکده کشاورزی دانشگاه شیراز انجام شد. این آزمایش در قالب طرح کرت‎های دو بار خرد شده بر پایه طرح بلوک‎های کامل تصادفی در چهار تکرار انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل سه روش مختلف خاک‎ورزی به عنوان عامل اصلی (1- شخم با گاوآهن برگرداندار + دو دیسک عمود برهم، T1 2- شخم با گاوآهن قلمی + دو دیسک عمود بر هم، T23- تنها دو دیسک عمود برهم، T3)، سه سطح باقی گذاردن بقایای گیاهی (صفر، 50 و 100 درصد وزن بقایای گندم به ترتیب R1، R2 و R3) به عنوان عامل فرعی و سه سطح نیتروژن (صفر، 100 و 200 کیلوگرم در هکتار نیتروژن خالص از منبع اوره به ترتیب N1، N2 و N3) به عنوان عامل فرعی- فرعی بود. نتایج بدست آمده نشان داد که نیتروژن، عملکرد و اجزای عملکرد دانه گندم دیم را به صورت معنی‎دار افزایش داد. حفظ بقایای گندم با ازدیاد عملکرد دانه و وزن هزاردانه در سال بعد همراه بود. تیمار خاک‎ورزی بر عملکرد دانه اثر معنی‎داری داشت و بیشترین عملکرد دانه از روش خاک‎ورزی دو دیسک عمود بر هم (g/m2 01/99) به دست آمد. عملکرد دانه تحت تاثیر متقابل تیمارهای آزمایشی قرار گرفت. از بین اجزای عملکرد دانه، وزن هزاردانه و تعداد دانه در سنبله تحت تاثیر متقابل بقایا و نیتروژن قرار گرفت و بیشترین وزن هزاردانه و تعداد دانه در سنبله از تیمار N3 × R3 به دست آمد. به طور کلی نتایج حاکی از آن است که حفظ بقایا همراه با کاربرد کود نیتروژن در شرایط مشابه با پژوهش حاضر می‎تواند موجب بهبود عملکرد گندم دیم از راه ازدیاد وزن هزاردانه و تعداد دانه در سنبله گردد.
    کلیدواژگان: بقایای گیاهی، خاک‎ورزی، عملکردگندم دیم، کود نیتروژن دار
|
  • Page 645
    Sainfoin (Onobrychis sativa), a forage legume, is worth attention because of its production and superior quality among pasture and hay forage crops in Iran. Sainfoin forage yield may be reduced by different levels of salinity. Increasing forage yield in saline environments through plant breeding could partially compensate for this shortcoming if sufficient genetic diversity and heritability be available under stress. This experiment was conducted to evaluate forage yield and agronomical attributes, estimate genetic parameters and determine superior genotypes for salt tolerance in advanced breeding projects. Thirty genotypes were evaluated using a randomized complete block design during 2005 and 2006. Results showed that there are significant differences among genotypes for yield and some morphological traits indicating a broad genetic variation in this germplasem. Genotypic coefficients of variability for forage yield and for the number of stems were highest during the first year, while these coefficients were highest for number of stems and panicle per plant during the second year. The highest estimates of heritability were observed for powdery mildew susceptibility and plant height, while the lowest were for days to seedling emergence and canopy diameter. Applying cluster analysis to the studied attributes, three groups were obtained which the most tolerant genotypes and the least similar accessions were identified to be further employed in the future breeding projects. Finally, it can be concluded that there are sufficient genetic diversity and heritability for yield and other related traits in the studied sainfoin germplasem grown under salt environments indicating the efficiency of selection methods for developing tolerant varieties.
  • Page 655
    To improve bread wheat salt tolerance, new genetic sources of salt tolerance are indispensable, and this requires a screening of wheat germplasm. In order to evaluate bread wheat germplasm, 34 accessions including; hexaploid wheats (AABBDD), tetraploid (AABB) and wild relative diploids (DD and AA genome) collected from different regions of Iran were evaluated under normal vs. salinity stress (NaCl) conditions, using a factorial experiment in a hierarchical design with three replications. The assessed characters were biological dry weight, tissue Water Content (WC; shoot H2O per dry shoot mass), Na+ and stress tolerance index (ST). Stress tolerance was significantly correlated with tissue Na+ concentration and WC. The estimated coefficient of genetic variability (%CVg) via expected mean squares showed that there is a significant genetic diversity in population. Cluster analysis on the basis of Ward's method rendered all the accessions clustered into four clusters at a distance of 7.4. There was a good consistence between clustering results and %CVg. Some accessions were observed with a high shoot Na+ concentration and a high level of ST while some with low Na+ along with high ST. Therefore, breeding for improved ST in bread wheat needs a selection for traits related to both Na+ exclusion and tissue tolerance as well as pyramiding of both into breeder’s lines, using Marker-assisted selection that has the potential to accelerate this breeding process.
  • Page 665
    A study was conducted to evaluate the effects of Plant Growth Promoting Rhizobacteria (PGPR) inoculants including four strains of Azotobacter chroococcum, Azospirillum lipoferum, A. brasilense and Pseudomonas fluorescence on dry matter accumulation of late maturing Maize(Zea mays L.) hybrids, SC704, SC700 and a promising single cross B73×K18. A factorial experiment was conducted in research field of Seed and Plant Improvement Institute (SPII) of Karaj in 2004 and 2005. In this study, hybrids seeds were inoculated by various PGPRs. At physiological maturity, plant and stem, leaves, tassel, ear, husks, cob and grain dry matter and harvest index were determined. Results revealed that, except tassel and husks dry matter, other traits affected by year, hybrid and PGPR. SC704 and SC700 which inoculated by all bacteria exhibited the highest plant, stem, leaves, cob and ear, dry matter and harvest index in the second year. Also in two years, three hybrid seeds inoculated by all bacteria had the most effect on dry matter partitioning. This treatment caused 48, 15, 4 and 30% increase in whole plant, leaves, stem and grain dry matter, respectively. Moreover, 34% increase in harvest index was detected. The results indicated that studied hybrids dry matter partitioning pattern affected by PGPR. Also application of PGPR changed plant organs dry matter partitioning trend to sources and sinks. Also the rate of this increase for leaves as main photosyntetically organs and ear was higher resulting in higher harvest index.
  • Page 677
    To study the molecular basis for resistance of Lolium rigidum populations (from Fars Province) to Aryloxyphenoxy Propionate herbicide through dCAPS method, an experiment was conducted at the Biotechnology Laboratory of Shiraz University. Eighteen populations of L. rigium suspected of herbicide resistance, from Zarghan, Fasa. Noorabad and Firoozabad areas which had survived a recomended dose of Clodinafop-propargyl herbicide were tested through molecular assay. dCAPS method was carried out in three steps including DNA extraction, PCR and enzyme digestion to determine the molecular basis for herbicide resistance. The results showed that among these populations, 11 were resistant homozygous, 3 were resistant heterozygous and four ones susceptible. It is probable that substitution of isoleucine by leucine at the equilalence of residue 1781 of Acetyl CoA Carboxylase (ACCase) and mutation at position 1781 of ACCase enzyme has resulted in the high resistance in some L. rigidum populations against the mentioned herbicide.
  • Page 685
    To evaluate the effect of seeding rate on important agronomic traits in three winter rapeseed (Brassica napus L.) cultivars, two field experiments were carried out as split plot arrangement in a complete block design with three replications during 2006-2008 growing seasons. Three rapeseed cultivars (Okapi, Modena and Licord) and three seeding rates (6, 8 and 10 kg/ha)) were randomized in main plots and in sub-plots, respectively. The results revealed that rapeseed cultivars had significant differences for all traits except for grain oil content. Licord had the highest grain yield (4213.72 kg/ha), harvest index (31.07%), and biological yield (13071.4 kg/ha). Significant differences were observed among different seeding rates for some such traits as grain number per silique, silique number per plant, plant height, secondary branch number per plant, days to maturity, grain yield per plant, and dry matter remobilization. The highest grain yield and dry matter remobilization were obtained for the 6 kg/ha seeding rate treatment. Increased seeding rate diminished grain yield, yield component and dry matter remobilization from the aboveground plant parts to grain. Licord had the highest grain yield and harvest index on 8 (88 plants per m2) and 6 (66 plants per m2) kg/ha seeding rates, respectively. There were positive significant correlations between grain yield and the most of the traits namely 1000-grain weight, grain number per silique, silique number per plant, plant height, secondary branch number per plant, days to maturity, maturity duration, grain oil content, oil yield, grain protein content, harvest index, biological yield, grain yield per plant and dry matter remobilization. Also the correlation coefficient between dry matter remobilization and all the traits except days to end of flowering and grain oil content was positive and significant. According to the results obtained in this experiment, it seems that Licord variety accompanied by the 6 kg/ha seeding rate to be recommendable in Arak region, as well as in similar agroecological conditions.
  • Page 699
    Temperature is an importan environmental factor that inevitably determines the extent and geographical range of plants. In this study, the chilling induced responses of 11 desi chickpea genotypes were surveyed under growth chamber conditions to screen for chilling tolerance. Electrolyte leakage (EL) and lipid peroxidization (Malondialdehide (MDA)) methods were employed for the purpose. Data analysis revealed that there existed significant differences among genotypes for treatments 23 and -10°C. Low temperature regime (-10°C for 15 min) resulted in increasing EL and MDA in all the genotypes except in 4322 and 4715. MDA analysis introduced genotypes 4715 and 4322 as cold tolerant candidates. Further analysis at -12oC revealed 4322 (showing low ELI and MDA) potentially recovered after coming back to optimum temperature. These were identified as good cold-resistant candidates which can be employed in future trials, whereas genotype 4715, because of undergoing severe damage, didn’t continue to survive even after initial temporary recovery. Results showed the first physiological and biochemical responses of cell membranes in the tolerant genotypes under cold stress and that ELI and MDA can be employed as cold tolerance markers in evaluation of genotypes in short duration low temperatures.
  • Page 707
    Genus Onobrychis comprised of many cultivated as well as wild species is adapted to different regions of Iran. This study was conducted to evaluate the karyotype characteristics of seven Onobrychis species, employing the analysis of metaphase chromosomes of mitotic cells. Results revealed that the species O. melanotricha (from Semirom and Feriedan)‚ O. sativa (from Arak and Boroujen) with 2n=28 chromosomes and O. sativa (from Najafabad) with 2n=32 chromosomes were tetraploid while the other species bearing 2n=14 chromosomes were diploid. The basic chromosome number varied between x=7 and x=8. According to Stebbin's classification, species O. melanotricha (Semirom)‚ O. melanotricha (Feriedan), and O. sativa (Najafabad) were classified as symmetric class of B while the others as A. The results of ANOVA showed significant differences among the species for most of studied traits. By cluster analysis as based upon karyotypical characters‚ the species were classified in three clusters. The lowest distance was obtained between the two species of O. melanotricha (Semirom) and O. melanotricha (Feriedan) while the widest between O. melanotricha (Fereidan) and O. sativa (Brojen). Using principal component analysis, the first two components justified 85 percent of the total variance. In the first component, chromosome size while in the second one centromer position maintained the most important justification of the total variance.
  • Page 719
    Field experiments were conducted in Amirkabir sugarcane Agro-industry (Khuzestan province, Iran) farms to evaluate the efficacy of integrated chemical and mechanical methods in controlling weeds. Experiments were carried out in a split plot-randomized complete blocks design with four replications. The main plot consisted of four mechanical treatments, namely: hilling up, sweep cultivator, disc cultivator vs. no tillage. The sub-plots included six herbicide treatments (tebuthioron (Tebusan®) + ametryn, trifluxysulforon-sodium (Envok®) + ametryn, ametryn-trifluxysulforon-sodium (Krismat®) + 2, 4-D-MCPA, mesotrion (Lumax®), Ametryn + 2, 4-D-MCPA & Control). Evaluations consisted of a grading of weed control and sugarcane crop appearance, a measurement of weeds’ dry weight as well as crop’s yield, quality and quantitywise. Results indicated that a hilling up treatment can merely act as a replacement for herbicide by 75% of control, whereas sweep cultivator and disc cultivator acted some measures of 15% and 5% of control respectively with the need for band spraying as a complement. Mixtures of Krismat® + (2, 4-D + MCPA), Envok® + ametryn and Lumax + cytogate® provided a good control of weeds, especially in combination with mechanical control measures, but they didn’t reflect any significant difference with ametryn + 2, 4-D as a standard control measure. All the herbicides, as well as their mixtures had significant differences with the untreated control. Overall, it is concluded that mechanical control integrated with band spraying is a very cost effective method in sugarcane weed control.
  • Page 731
    To evaluate the effects of methanol and drought stress on chlorophyll fluorescence parameters, chlorophyll and relative water content in sugar beet, a study was conducted in 2008 in Maahdasht (Karaj, Iran). Aqueous solutions of 0 (control), 7, 14, 21, 28, 35% (v/v) methanol with each solution containing 0.2% glycine and a second factor, namely drought stress (irrigation after 70% depletion of available water) and normal irrigation (irrigation after 40% depletion of available water) constituted the treatments. The solutions were sprayed overhead, 3 times in two week intervals on foliage parts of the crop sugar beet. Results indicated that there was no significant difference between levels of solution on minimum chlorophyll fluorescence (F0), fluorescence variavle (FV) and maximum chlorophyll fluorescence (FM), but there was a significant difference observed between levels of solutions on photochemical capacity of photosystem 2 (FV/FM) at a 5% probability level. Analysis of variance revealed that before a third foliar application, chlorophyll content did not show any significant difference, whereas there was a significant difference observed among levels of solutions on chlorophyll content after the third application at a 5% probability level. Also results indicated that drought stress significantly decreased photochemical capacity of photosystem 2 (FV/FM), fluorescence variavle (FV) and maximum chlorophyll fluorescence (FM) at 5% probability level. As for minimum chlorophyll fluorescence (F0) no significant difference was observed between the two levels of irrigation. Also drought stress significantly increased chlorophyll content at 5% probability level. Both factors (levels of solution and different irrigation levels) affected relative water content (RWC) at 1% probability level. The highest correlation was observed between white sugar yield and photochemical capacity of photosystem 2 (FV/FM). In this study interactive effect was not found to be significant.
  • Page 741
    Drought stress is considered as the most important environmental abiotic stress, affecting grain yield of crop plants especially in arid and semi arid regions. Increasing and utilization of the genetic diversity can be a useful strategy in breeding for drought resistance. In this study, twenty Iranian durum wheat landraces along with two check cultivars were evaluated in a randomized complete block design with three replications, under stress and under non-stress conditions, in 2005 in Karaj, Tehran. Lines showed significant differences for most of the traits examined in either stress or non-stress conditions except for the number of leaves. The highest reduction, in stress condition, was observed for spike weight, grain yield and as well as for the leaf relative water content. Correlation analysis indicated that in both conditions, yield components including number of spiklets per spike, seed weight, number of kernels per spike and spike weight as well as biological yield, harvest index and peduncle length, exhibited the highest positive correlation with grain yield. The stepwise regression showed that harvest index, biological yield, number of spiklets per spike and days to flowering could be used as desirable criteria for yield improvement under non-stress condition, whereas spike weight, number of grains per spike, harvest index and biological yield could be considered as useful criteria under stress conditions. Principle component analysis and biplot graph showed that Stress Tolerance Index (STI), Geometric Mean Productivity (GMP), Harmonic Mean (Harm), and Mean Productivity (MP) might represent the best indices for drought resistance selection. Based upon bi-plot graph, lines 9, 15 and 21 were found to be the most resistant, while lines 5, 6, 4 and 8, the most susceptible.
  • Page 755
    A field experiment was conducted to assess the effect of lowered doses of herbicides on the control of perennial ryegrass (Lolium prenne L.) when growing in competition with wheat. The experimental design was a split plot factorial one with four replications. Main plots consisted of cropping system namely: Lolium pure stand vs. that grown with wheat. Sub plots consisted of two herbicides Clodinafop- propargyl and Mesosulfuron-Methyl (as two levels of the factor a) and 5 herbicide doses (0, %12.5, %25, %50 and 100 rate of recommended dose) in a factorial arrangement. Wheat yield was separately subjected to ANOVA in a randomized complete block design. Weed biomass in pure stand weed plots and in the presence of wheat exhibited significant differences. Clodinafop- propargyl did not totally control Loilium. Conversely, a full and a half full rate of Atlantis rendered a higher control of ryegrass and yielded significantly more wheat. By use of herbicide at more than 50% of full recommended dose, no increase occurred in wheat yield. As a whole spraying the field at 240 g/lit of Clodinafop- propargyl and 400 g/kg of Mesosulfuron-Methyl, field recommended rate, did not perfectly control the weed, indicating that it needs more investigation to optimize the herbicide dose for future recommendations.
  • Page 763
    To evaluate the effect of cover crops, tillage systems and nitrogen (N) application rates on yield of forage sorghum (cv. KFs3), a factorial–spilt plot arrangement based on randomized complete block design with four replications was carried out at the Research Farms College of Agriculture and Natural Resources, University of Tehran, Karaj, during the growing seasons of years 2005 and 2006. Combinations of tillage systems, namely: either reduced (Disc) or conventional (Moldboard Plow+Disc) and N rates (0, 75 and 150 Kg.ha-1) were assigned to main plots, while winter cover crops (rye, hairy vetch and fallow or no cover crop) allocated to subplots. In either of the years, the tillage system did not affect the yield quantity and quality of forage sorghum, but significant differences were observed for N rates and cover crop treatments in terms of forage sorghum yield. Forage yields increased with increasing N rates, and the maximum yields were obtained with the highest N rates per hectare. There were significant differences observed between cover crop treatments as compared to check, but no significant differences between rye and vetch cover crops were recorded. Combined analysis showed significant differences for N rates and cover crop treatments in such qualitative attributes as digestive dry matter, soluble carbohydrates, crude proteins and ash. The results showed that using cover crops with 150 Kg of N ha-1 accompanied by reduced tillage system are advisable for forage sorghum production in Karaj region.
  • Page 781
    Effects of Gibberellic Acid (GA) and Abscisic Acid (ABA) on dormant and after-ripened wheat seed, Cultivar RL4137, were studied. The aim of the study was to evaluate the effects of seed after-ripening in comparison with Gibberellin application on breaking of seed dormancy. Moreover, the effect of Abscisic Acid on dormancy induction was also evaluated. Acid and alkaline posphatase activity of seed embryo in dormancy release and induction was studied. Six weeks of after-ripening increased germination percentage and reduced dormancy levels. A hundred µmol of GA increased germination percentage equivalent to six weeks of after-ripening. As for ABA treatments, only higher concentrations (200 µmol) of this hormone were effective on dormancy induction in after-ripened seed. Dormancy induction following ABA treatment was equivalent to the seed dormancy at the fourth week of after-ripening. After-ripening increased acid phosphatase activity up to the third week, however, GA did not affect the activity of this enzyme. Unlike acid phosphatase, after-ripening reduced alkaline phosphatase activity and similar to acid phosphatase no GA effect was detected on activity of this enzyme. ABA only had negative effect on acid phosphatase activity and did not affect alkalin phosphatase activity. The results of this study suggested that after-ripening and gibberellins breaks seed dormancy in different ways. Likewise, the ABA role in dormancy induction is through a control of acid phosphastase activity.
  • Page 811
    A hydroponic experiment was conducted to evaluate the effects of salt stress on safflower genotypes under greenhouse conditions. The experiment was arranged as a factorial one based upon a completely randomized design with three replications. Five safflower genotypes (Arak2811, Nebraska10, SOD25, CA116, and CA128), and four salinity treatments (0, 0.3, 0.5, and 0.7 percent of NaCl) were employed as experimental factors. Salinity exerted considerable effect on the growth parameters. Plant height, shoot and root dry weight, the concentrations of Na, K, Ca, and Mg in leaves and roots, and also the concentration of proline in leaves were meseared in samples obtained from the plants harvested one month after being exposed to salinity. Salinity decreased plant height, shoot and root dry weight, as well as the concentration of K, Ca, and Mg in leaves and roots. Howevere, the concentration of Na in shoots and roots increased under saline conditions. There was a significant interaction between the levels of salinity and genotypes for shoot dry weight. Among tested genotypes CA128 showed to be more salt tolerant in terms of dry matter accumulation regarding all levels of salinity. The effect of salinity on shoot/ root ratio was not significant. The concentration of proline in the leaves increased in saline treatments but the differences between genotypes and the interactions between the levels of salinity and genotypes were not significant as far as the concentration of proline in the leaves is concerned. The ratio of Na/K in the leaves and roots was higher in the plants subjected to salt stress. The differences between genotypes were significant regarding this ratio. Among the tested genotypes the ratio of Na/ K in the leaves was highest for Nebraska10. Howevere, the interaction between the levels of salinity and genotypes was significant for the ratio of Na/ K in plant tissues. The results of this experiment showed that salinity can significantly affect the growth of safflower and the responses of safflower genotypes to salinity might be different in terms of dry matter accumulation and in terms of ionic relations.
  • Page 821
    Many QTLs related to agronomic triats have been registered in soybean (Glycine max) by different research groups during the last decade. Due to the interaction effects of QTLs, environmental and genetic backgrounds on the emergence of QTLs and also to confirm the previous results as well as to identify new QTLs, further studies are still required. In order to map QTL which control some agronomic triats, a population consisting of 140 F2 plants, derived from a cross between Williams-82×RGR-JAP, were genetypically assessed by employing 17 SSR and 70 AFLP markers. Ultimately, based on the expected mendelian segregation, 12 SSR and 50 AFLP markers were used for the genetic map along with QTL mapping. Phenotypic evaluation was carried out on 140 F2:3 families for 21 traits. In the end, the linkage map consisting of 13 linkage groups were perpared which covered the genetic map of 733 cM in length. QTL mapping was done using composite interval mapping method which collectively detected 13 QTLs for 10 traits. A major QTL with pleiotropic effects was detected between the two markers Satt-365 and Satt-489 in LG- U9. Results of previous studies confirmed the existence of this QTL. A QTL responsible for reproductive duration and as well for the no. of branches (close to Satt-231 marker in LG-U4) was also detected.
  • Page 833
    Eight forage sorghum cultivars (Sweet jumbo, Nectar, Chopper, Pacific BMR, Speed feed, KFS1, KFS2 and KFS3) were assessed to determine the most suitable traits carrying cultivar, through a randomized complete block design with four replications during 2003-2005. Ammonium phosphate (basd on P2O5) was applied at 115 Kg/ha and 183 Kg/ha of nitrogen (urea-based) at four application times. Six traits, namely green fodder, dry matter, protein yield, plant hieght, stem diameter and tiller number were assessed for each cut. Harvesting was conducted from a 7.8 m2 area. Three years’ data were analysed in a combined analysis and the means compared through Duncan Multi Rang Test (DMRT). Combined analysis of variance showed significant differences among cultivars, years, and cultivar × year interactions. A comparsion of means indicated that, Nectar and Chopper cvs. produced the highest vs. the lowest green fodder of 186.8 and 137.2 t/ha, respectively. They did not significantly differe from some other cultivars. As for dry matter yield, the cultivars Sweet jumbo, Nectar, KFS3 and KFS2 with mean yields of 39.21, 39.11, 37.54 & 37.41 t/ha, respectively ranked the top. Sweet jumbo produced the highest tiller number per plant (3.69) while Nectar yielded the highest protein (3.14 t/ha). The highest plant height (224.2 cm) and stem diameter (17.99 mm) belonged to Speed feed and KFS2, respectively. Among the cultivars, Chopper produced the lowest dry matter (32.95 t/ha), protein yield (2.62 t/ha), plant height (181.7 cm) and tiller number per plant (2.11), however the lowest stem diameter (12.33 mm), belonged to Speed feed.
  • Page 841
    To investigate the changes in yield and yield components of dry land wheat (Triticum aestivum L. cv Agosta), under the influence of residue and nitrogen levels and different tillage practices, a field experiment was conducted during the 2006-2007 growing season, in the Agricultural Research Station of the College of Agriculture, Shiraz University, Iran. The experiment was designed as a split-split one based on completely randomized blocks with 4 replicates. The treatments were comprised of three tillage practices (T1: moldboard plow + two perpendicular passes of disk harrow, T2: chisel plow + two perpendicular passis of disk harrow, T3: two perpendicular passes of disk harrow) as main plot, three levels of residue left on the soil surface (0, 50 & 100 % by weight of past year wheat residue, R1, R2 & R3, respectively) as sub-plot and three nitrogen levels (0, 100 & 200 Kg N/ha N1, N2 & N3, respectively) from urea source as sub-sub plot. The results indicated that nitrogen application significantly increased wheat yield and yield components. Main effect of residue on seed yield and 1000 seed weight was significant, leaving the residue on soil surface was associated with increased 1000 seed weight as well as grain yield. Tillage practices also affected seed yield significantly. The highest level of seed yield was achieved at T3 (99.01 g/m2). Among the grain yield components, 1000 grain weight and grain number per spike were affected by interaction of R×N with the highest 1000 seed weight and grains per spike obtained from N3×R3 treatment. Overall, this research revealed that under similar agro-climatic conditions, leaving plant residue on soil surface along with N application could result in higher yield in dry land wheat through improved traits of 1000 grain weight and number of grains per spike.