فهرست مطالب

Current Journal of Neurology
Volume:8 Issue: 26, 2009

  • تاریخ انتشار: 1388/07/01
  • تعداد عناوین: 11
|
  • کاویان قندهاری، مرتضی سعیدی، پیام ساسان نژاد، فهیمه احمدی، آزاده افضل نیا، مجتبی خزایی، محسن کلهر صفحه 487
    سابقه و هدف
    اعمال جراحی یک درمان معمول در بیماران با خونریزی ساب آراکنوئید است ولی تاثیر جراحی آنوریسم در کشور های درحال توسعه ممکن است با کشورهای توسعه یافته متفاوت باشد. تصمیم گیری برای اقدام جراحی در بیماران با خونریزی داخل مغز یک موضوع شک برانگیز است.
    روش بررسی
    بیماران پی در پی با خونریزی زیر عنکبوتیه و یا خونریزی داخل مغزی بستری در بیمارستان قائم مشهد در سال های 1384-1388 در این مطالعه آینده نگر بالینی وارد شدند. تشخیص و اقدامات کمک تشخیصی برای خونریزی زیر عنکبوتیه و داخل مغزی توسط متخصص بیماری های اعصاب و تصمیم گیری در مورد جراحی آنوریسم و یا تخلیه هماتوم توسط جراح اعصاب بود. تمامی بیماران فوق درمان طبی نگهدارنده استاندارد را نیز دریافت کردند. فراوانی نسبی عوارض و مرگ و میر در دو گروه درمانی طبی و جراحی از بیماران فوق مقایسه شد.
    یافته ها
    120 بیمار (52% زن) با خونریزی زیر عنکبوتیه و میانگین سنی 6/50 سال بررسی شده و 6/46% آنان تحت جراحی آنوریسم قرار گرفتند. تاثیر روش درمانی بر مرگ و میر این بیماران معنی دار نبود (X2=1.8، df=1، p=0.17). تفاوت در توزیع فراوانی خونریزی مجدد در دو گروه درمانی از بیماران فوق نیز معنی دار نبود (X2=0.37، df=1، p=0.54). 193بیمار (52% زن) با خونریزی داخل مغزی و میانگین سنی 3 ± 61 سال در مطالعه وارد گردیده و 7/62% آنان جراحی شدند. توزیع فراوانی مرگ و میر در دو گروه درمان طبی و جراحی از بیماران فوق تفاوت معنی داری نداشت (X2=2.34، df=1، p=0.126). تاثیر نوع درمان بر مرگ و میر بیماران با خونریزی داخل مغزی در انواع لوبر و پوتامینال و مخچه و تالاموس نیز معنی دار نبود بترتیب (X2=0.16، df=1، p=0.77) و (X2=2.34، df1، p=0.126) و (X2=0.01، df=1، p=1) و (X2=3.09، df=1، p=0.08).
    نتیجه گیری
    تاثیر جراحی آنوریسم بر بوزیع فراوانی مرگ در بیماران با خونریزی زیر عنکبوتیه بارز نیست که می تواند ناشی از تاخیر در انجام جراحی در مراکز جراحی اعصاب ایران باشد. تاثیر جراحی بر فراوانی مرگ در بیماران با خونریزی داخل مغزی معنی دار نیست. درمان جراحی برای بیماران با خونریزی لوبر و پوتامینال و مخچه مفید نبوده و حتی در بیماران با خونریزی تالانوس ممکن است مضر باشد.
    کلیدواژگان: مرگ، زیر عنکبوتیه، داخل مغزی، خونریزی، جراحی
  • حریرچیان، بزرگی، قریشی، غفارپور صفحه 497
    سابقه وهدف
    بیماری مویامویا یک بیماری ناشی از انسداد عروق داخل جمجمه است که می تواند به حوادث عروقی ایسکمیک یا خونریزی دهنده منجر شود. اغلب بیماران عوارضی را به عنوان فاکتورهای خطر زمینه ساز بیماری عروقی فوق دارند.
    در این مقاله یک بیمار مویامویا با حمله ایسکمی مغزی معرفی می شود. بررسی های همه جانبه در این بیمار عارضه ای را به عنوان فاکتور خطر نشان نداد. تنها سابقه ای از بیماری پورپورای ترومبوسیتوپنیک ایدیوپاتیک در بیمار ذکر می شد که معمولا به عنوان فاکتور خطر بروز مویامویا تلقی نمی شود.
    کلیدواژگان: مویامویا، پورپورای ایدیوپاتیک ترومبوسیتوپنیک
  • سوده رازقی، سید رفیع عارف حسینی*، مهرانگیز ابراهیمی ممقانی، منصوره تقاء، لیلا روشنگر، تقی الطریحی صفحه 505
    سابقه و هدف

    بیماری اسکلروز منتشر(MS) شایعترین بیماری مزمن دمیلینه کننده دستگاه عصبی مرکزی است که با کاهش برگشت ناپذیر توان عملکردی همراه است. تا کنون دارویی کاملا اثربخش برای این بیماری عرضه نگردیده است و روش های درمانی حاضر پر هزینه، دارای عوارض جانبی و نیازمند تزریق های متعدد هستند. مشکلات موجود در درمان بیماری MS، اهمیت پیشگیری از بیماری را بیشتر کرده است. جنیستئین یکی از ترکیبات سویا است دارای خواص ضد التهابی، آنتی اکسیدانی و نروپروتکتیو می باشد. این مطالعه با هدف بررسی اثر احتمالی جنیستئین در پیشگیری از بیماری MS طرح ریزی گردید.

    روش بررسی

    در این بررسی از انسفالومیلیت آلرژیک آزمایشی (EAE) در موشهای C57BL /6 استفاده شد. عوارض پاتولوژیک این بیماری اتوایمیون مشابه MS است و به عنوان مدل حیوانی MS استفاده می شود. برای انجام این بررسی موشها در گروه های 6 تایی قرار گرفتند. به یک گروه از موشهای تحت بررسی از 21 روز قبل از ایجاد بیماری تا 21 روز پس از آن 20 میلی گرم به ازاء هر کیلوگرم وزن بدن جنیستئین به صورت خوراکی داده شد. از DMSO به عنوان حلال جنیستئین استفاده شد و به یک گروه از موشها به عنوان گروه کنترل بیمار از 21 روز قبل تا 21 روز بعد از ایجاد EAE، DMSO داده شد. در گروه سوم بیماری ایجاد نگردید. در طول دوره بررسی شدت علائم بالینی در دو گروه ثبت گردید. در پایان بررسی های هیستولوژی (التهاب و دمیلیناسیون) و ایمونولوژی (میزان IFN -γ، TNF-α، IL -10 و IL-12 در مغز و طهال) انجام شد

    یافته ها

    دریافت خوراکی جنیستئین با کاهش معنی دار شدت و مدت بیماری همراه بود. همچنین به طور معنی دار بروز بیماری را به تعویق انداخت. اثر جنیستئین در کاهش شدت بیماری با بررسی های هیستولوژی (التهاب و دملیناسیون در برشهای مغز و نخاع) نیز تایید شد. بررسی وضعیت سایتوکین ها نشان داد جنیستئین اثر خود را با کاهش سیستمیک (بررسی طحال) و انسفالوژنیک سیتوکین های پیش التهابی (IFN -γ، TNF-α و IL-12) و افزایش سیتوکین های ضد التهابی (IL -10) اعمال می کند.

    نتیجه گیری

    نتایج این بررسی نشان داد، جنیستئین با دارا بودن خواص ضد التهابی می تواند به پیشگیری از بیماری MS کمک کند

  • سید احسان محمدیانی نژاد، رضا باورصاد صفحه 518
    سابقه و هدف
    نورومیلیت اپتیکا (NMO) یا بیماری Devic یک بیماری نسبتا ناشایع نورولوژیک است که اغلب بیماری MS را تقلید می کند. این بیماری معمولا خود را با حملات راجعه نوریت اپتیک و میلیت نشان می دهد. برخلاف بیماری MS، حملات بیمار اغلب با ایجاد سکل همراه است و گرفتاری سیستم عصبی مرکزی خارج از عصب اپتیک و نخاع بخصوص در اوایل بیماری وجود ندارد. رفتار بالینی متمایز بیماری، یافته های تصویرنگاری مغز و نخاع و اخیرا یافتن آنتی بادی مختص بیماری از نوع IgG برعلیه کانالهای آب Aquaporin – 4 این بیماری را به عنوان یک بیماری مجزا از MS مشخص کرده است. پاسخ حملات بیماری به کورتیکواستروئید ممکن است ناکافی باشد و به پلاسمافرز جهت درمان علامتی بهتر در حملات حاد نیاز باشد. جهت پیشگیری از بروز حملات مجدد، درمان پروفیلاکتیک با ایمون ساپرسیو توصیه می شود در این مقاله دو مورد بیماری NMO با حملات نوریت اپتیک و میلیت همراه با یافته های تصویر نگاری مشخص گزارش می شود که در ابتدا بیماری MS را تقلید کردند و علیرغم عدم پاسخ به پالس متیل پرونیزولون، به پلاسمافرز پاسخ خوبی نشان دادند.
    کلیدواژگان: نورومیلیت اپتیکا، ام اس، نوریت اپتیک، میلیت، کورتیکواستروئید، پلاسمافرز
  • حسن جهانی هاشمی، حسین جعفری، اسماعیل عباسی، علی مومنی، حبیب الله اسماعیلی، تقی ناصرپور * صفحه 527
    سابقه و هدف

    شواهد و گزارش ها حاکی از آنست که سیر علاوه بر دارا بودن اثرات درمانی در اختلالات قلبی و عروقی، در درمان اختلالات مربوط به سیستم عصبی مرکزی (C.N.S) نظیر افسردگی، آلزایمر و پارکینسون نیز موثر است. هدف از این مطالعه بررسی تاثیر سیر بر افسردگی بوده است.

    روش بررسی

    در یک مطالعه تجربی برای بررسی اثرات ضدافسردگی سیر، عصاره هیدرو الکلی سیر همدان تهیه و تغلیظ گردید و غلظتهایی از آن تهیه شد. تعداد 42 راس موش صحرایی با میانگین وزنی (250-200) گرم از نژاد اسپیراگ داولی به طور تصادفی به هفت گروه شش تایی(6=n) تقسیم گردیدند، در شش گروه از حیوانات به کمک رزرپین mg/kg10 افسردگی ایجاد گردید. به چهار گروه از حیوانات بعد از افسردگی روزانه یکمرتبه عصاره سیر با دوزهای 50، 100، 150 و 200 میلی گرم بر کیلوگرم به صورت تزریق داخل پریتوان (I.P.) تجویز گردید. دوزهای 200 و 150 میلی گرم در روزهای اولیه باعث مرگ و میر اکثریت حیوانات گردید و لذا این دو گروه از مطالعه حذف گردیدند. درمان افسردگی با دوز های 50 و 100 میلی گرم تداوم یافت و یک گروه از حیوانات نیز تحت درمان آمی تریپتیلین mg/kg2/0 روزانه به صورت I.P. قرار گرفتند.

    یافته ها

    گروه تحت درمان سیر با دوز mg/kg100 بعد از 9 روز بهبودی کامل یافتند و کاهش علائم افسردگی نظیر اسهال، کاهش وزن، خونریزی چشمها، نحوه آویزان ماندن از سر و دم و دست و پا (Sedation) و حرکات Righting Reflex نسبت به گروه رزرپینه بدون درمان، با اختلاف بسیار معنی دار مشاهده گردید (P<0.01، P<0.001). در گروه رزرپینه تحت درمان با سیر mg/kg50، کاهش علائم افسردگی رویت شد اما این کاهش معنی دار نبود. دوز mg/kg 100 از عصاره سیر در خونریزی از دست و پا و در Sedation و در حرکات Righting Reflex عملکرد بهتری از آمی تریپتیلین داشت(P<0.001 و P<0.05) در حالیکه درنحوه آویزان ماندن از ناحیه دم و پا و در خونریزی از چشمها، آمی تریپتیلین بهتر از سیر بود(P<0.05). در میزان کاهش وزن و کاهش اسهال، عصاره سیر بهتر از آمی تریپتیلین بود (P<0.001و P<0.05)

    نتیجه گیری

    عصاره سیر به شرط آن که در دوزهای معقول استفاده شود می تواند علائم زیادی از افسردگی را کاهش دهد.

    کلیدواژگان: سیر، افسردگی، موش، رزرپین، آمی تریپتیلین
  • آرزو آدی بیک، بهروز محمودی بختیاری صفحه 535
    سابقه و هدف
    پارکینسون ایدیوپاتیک یک بیماری پیشرونده عصبی است که با افزایش سن بروز می کند و دلایل رخداد آن هنوز کاملا شناسایی نشده اند. همچنین هنوز روشن نیست که آیا برخی اختلالات زبانی را می توان در زمره نشانه های ابتلا به پارکینسون دانست یا خیر. پارکینسون تاثیراتی بر گفتار مبتلایانش بر جا می گذارد، که هنوز بسیاری از آنها در زبان های مختلف مورد بررسی دقیق قرار نگرفته اند.
    روش بررسی
    هدف اصلی این تحقیقی ارائه برخی مولفه های نوایی در گفتار بیماران پارکینسونی فارسی زبان است، و به منظور دستیابی به این هدف، از چهار آزمون مهارت به منظور ارزشیابی میزان آسیب های ادراکی و تولیدی آنها بهره گرفته شده است. این آزمونهای مهارتی عبارتند از: «تست گفتار خودانگیخته»، «روانی گفتار» (DDK)، «تولید و ادراک نوای عاطفی در گفتار»، و نهایتا «تولید واکه های افتاده – افراشته در مقابل واکه های افراشته- افتاده». به منظور انجام این پژوهش، موارد فوق الذکر بر روی 5 بیمار مبتلا به پارکینسون ایدیوپاتیک (بدون دمانس) و 5 فرد سالم به عنوان گروه کنترل سنجیده شد، و نتایج حاصل مورد مقایسه و تحلیل قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج حاصل از این پژوهش با دستاوردهای پژوهش های پیشین همسویی دارد؛ که بر اساس آنها، بیماران پارکینسونی مشکلات قابل توجهی در حوزه تولید گفتار از خود نشان می دهند. به طور مشخص، این افراد در تولید نواهای مختلف عاطفی و تولید واکه های افتاده- افراشته با مشکلاتی مواجهند. با وجود این یافته های این پژوهش نشان می دهند که این بیماران مشکل چندانی در ادراک نوای عاطفی ندارند، که این مورد با یافته های مطالعاتی چون Breitenstein et al.(2001)، Davis Garret et al.(2002)، Harel et al.(2004) همسویی ندارد.
    نتیجه گیری
    از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که ظاهرا بیماران مبتلا به پارکینسون در تمامی مراحل بیماری خود از اختلال و آسیب در تمرکز رنج می برند؛ به این مفهوم که توانایی های شناختی آنها عمدتا به دلیل فقدان دقت انتخابی شان دچار آسیب هستند. بر اساس یافته های این پژوهش، مشخص شد که برخی از آسیب های گفتاری (مانند واک سازی و برخی تولیدات آوایی) در بیماران مبتلا به پارکینسون ملایم و پیشرفته مشترک است. همچنین پدیده لرزش آوایی بر روی طیف نگاشت گفتار دو مورد از بیماران در دو سطح ملایم و پیشرفته مشاهده گردید.
    کلیدواژگان: پارکینسون ایدیوپاتیک، مولفه های نوایی، نوای عاطفی، گفتار خودانگیخته، آزمون روانی گفتار (DDK)
  • عبدالرضا قریشی، اصغر بیاتی، علیرضا بزرگی، مژده قبایی، مجید غفارپور، ابوالفضل قریشی صفحه 549
    نوروآکانتوسیتوز یک بیماری مولتی سیستم پیشرونده با طیف وسیعی از علایم است.اسم این بیماری به حظور آکانتوسیت در اسمیر خون محیطی بازمیگردد. طیف وسیعی از اختلالات حرکتی خصوصا«دیستونی اورومندیبولارممکن است دیده شود.در اینجا یک مورد نوروآکانتوسیتوز معرفی میگردد که با دیستونی اورولینگوال و کاهش وزن به دنبال کشیدن دندان مراجعه نموده بودند. تزریق بوتلینیوم منجر به کاهش ودراماتیک دیستونی گردیدام دیسکینزی پاروکسیسمال بدنبال آن تظاهر نمود کهگاها» منجر به گازگرفتن زبان میگردید.
    کلیدواژگان: بوتلینیوم، نوروآکانتوسیتوز، دیسکینزی حمله ای
  • حسینعلی ابراهیمی، بهناز صدیقی، کاوه شفیعی، محمدعلی شفا، وحید صالحی فر صفحه 554
    سابقه وهدف
    سر درد میگرنی یکی از شایع ترین سر دردهاست، و یکی از شایع ترین عوامل ناتوان کننده پزشکی در دنیاست. سر درد میگرنی بر دو نوع است: با اوراء و بدون اوراء، تقریبا 15% سر دردهای میگرنی با اوراء هستند و شایع ترین اوراء بینائی است.
    باز بودن سوراخ بیضی شایع ترین نقص بین دیواره ای دهلیزی قلب است و 25% افراد جامعه سوراخ بیضی باز دارند. سوراخ بیضی باز اخیرا بعنوان یکی از عوامل ایجاد کننده سر درد میگرن با اوراء شناخته شده است.
    روش بررسی
    این مطالعه مقطعی روی 50 بیار با سر درد میگرن با اوراء و 20 فرد سالم بدون سر درد میگرن انجام شد. با استفاده از تست سالین آژیته و با کمک از دستگاه سونوگرافی داپلر تشخیص انجام شد.
    یافته ها
    میزان فراوانی سوراخ بیضی باز در گروه بیماران سردرد میگرنی با اوراء 44% و در گروه شاهد 22% بود. بیمارانی که بیش از سه بار سردرد میگرنی در یک ماه داشتند میزان شیوع سوراخ بیضی باز بیشتری داشتند
    نتیجه گیری
    سردرد میگرنی با اوراء با سوراخ بیضی باز ارتباط دارد، بخصوص در بیمارانی که بیش از سه بار در یک ماه سردرد دارند. بستن سوراخ بیضی باز با به در دسترس بودن امکانات باید مورد توجه بیشتر قرار گیرد.
    کلیدواژگان: سر درد میگرنی، سر درد میگرنی با اوراء، سوراخ بیضی باز و تست سالین آژیته
  • سید محمد کاظم حاجی میرزاده، احسان فتوحی اردکانی، حمیدرضا سلطانی صفحه 561
    مقدمه
    نوروفیبروماتوز یک بیماری ژنتیکی می باشد که بصورت دو تیپ مجزای یک و دو و با شیوع متفاوت در جوامع مختلف دیده می شود با توجه به اینکه هر دو نوع تیپ نوروفیبروماتوز به طور مجزائی علائم بالینی خاص خود را بروز می دهند وجود علائم مربوط به هر دو نوع تیپ نوروفیبروماتوز از نکات جالب و قابل توجه در بیمار مورد نظر به شمار می آید که شرایط موجود تنها در شیوع بسیار بسیار کمی از مبتلایان به نوروفیبروماتوز دیده می شود.
    معرفی بیمار: بیمار پسری با سن تقویمی 26 سال اما در ظاهر بسیار جوان تر به نظر می آمد که با شکایت سکسکه های شدید طول کشیده از سه روز پیش و همچنین سردرد با ماهیت فشارنده در ناحیه فرونتال و تهوع و استفراغ ناگهانی جهنده مراجعه نموده بود. بیمار از سکسکه های شدید که حرف زدن را برای وی مختل کرده بود و نیز کاهش شنوائی اخیر و پلی یوری شدید (روزانه 20 بار با حجم وسیع) شاکی بود از دیگر نکات بالینی قابل توجه در بیمار حاضر، وجود ضایعات پوستی نوروفیبروم پلکسی فورم در شش منطقه جداگانه به ابعاد تقریبی 7 تا 8 سانتی متر، وجود لکه های شیر قهوه ای از سن سه سالگی و همچنین وجود تومور قلبی به ابعاد 2×1 سانتی متر در دهلیز راست و توده ای به ابعاد 8 × 7 سانتی متری در لوب آهیانه راست بودند.
    بحث و نتیجه گیری
    با توجه به شرح حال بیمار و همچنین وجود علائم و عوارض هر دو نوع تیپ نوروفیبروماتوز و نیز سیر پیشرونده بیماری که در نهایت طی مدت چهار روز بعد از تشخیص بیمار منجر به فوت وی شد پاتوژنز سیر برق آسای بیماری و فوت بیمار به روشنی مشخص نشد و تصور می شود که پیرو گزارشات اخیر پیرامون تیپ های جدید مورد بحث در خصوص نوروفیبروماتوز این مورد نیز به عنوان تیپ جدیدی از نوروفیبروماتوز مطرح باشد.
    کلیدواژگان: نوروفیبروماتوز، لکه های شیر قهوه ای
  • سیامک افشین مجد، محمد ابراهیم یارمحمدی، قاسم عظیمی، رضا افشار، غلامحسین قائدی، فرهاد مدارا صفحه 569
    سابقه و هدف
    سرگیجه در تمام کشورها شایع بوده و بسیاری از بیماران به همین دلیل به درمانگاه ها وبخش های اورژانس مراجعه می کنند.این علائم ناراحتی واضطراب زیادی برای بیمار ایجاد می کند. سرگیجه به دو نوع محیطی و مرکزی تقسیم شده وافتراق این دو از لحاظ بالینی بسیار اهمیت دارد.ارزیابی مسائل عروقی در سرگیجه بسیار مهم است و اولتراسونوگرافی داپلر به میزان بالا در این بیماران مورد استفاده قرار می گیرد.
    روش بررسی
    این مطالعه به روش گذشته نگر و به مدت سه سال بر روی پرونده های بیماران دربخش اورژانس و مغز واعصاب در بیمارستان مصطفی خمینی انجام شده است.مقیاس ورود بیماران به مطالعه شکایت اصلی آنها هنگام ورود به بیمارستان بوده است. بیماران با شکایت سرگیجه،گیجی یا منگی و عدم تعادل انتخاب شدند و اطلاعات در زمینه علائم، عوامل خطرساز و خصوصیات آماری بیمارانبصورت جداگانه ثبت گردید.
    یافته ها
    در نهایت 332 بیمار در طول سه سال در مطالعه وارد شدند. (54%) 179نفر از بیماران مونث و 153 (46%)نفرمذکر بودند. شکایت اصلی در 183(55%) نفرگیجی ومنگی،در (30%)101نفر سرگیجه بوده و (15%)48 نفر از عدم تعادل وافتادن شکایت داشتند.سکته مغزی در (16%)53نفر مشاهده شد.در بین بیماران بدون ایسکمی مغزی شایعترین تشخیص ها شامل لابیرنتیت(19%)53نفر،سرگیجه وضعیتی خوش خیم (32%)89نفر و اختلالات الکترولیتی و متابولیک(49%)137نفر از بیماران راشامل شده است.اولتراسونوگرافی داپلر فقط در دو بیمار مبتلا به استروک شواهد غیر طبیعی بودن را نشان داده است ودر بیماران با سایر تشخیص ها یافته غیر طبیعی مشاهده نشده است.
    بحث و نتیجه گیری
    این مطالعه به ما نشان می دهد که سرگیجه محیطی شایعتر از نوع مرکزی می باشد.در ارتباط با افتراق بین این دو نوع سرگیجه اشتباهات زیادی رخ می دهد که بعنوان یک هشدار جهت بهبود آموزش پزشکی در دانشگاه ها می باشد.اولتراسونوگرافی داپلر فقط در موارد مرکزی سرگیجه توصیه می شود و ضرورتی در انجام آن در تمام بیماران وجود ندارد و همچنین این روش کمکی به افتراق بین سرگیجه های محیطی و مر کزی نمی کند.
  • سید محمد فرشته نژاد، ندا نجیمی، محمدرضا معتمد، سعید شاه بیگی، مریم جاودانی صفحه 577
    سابقه و هدف
    درمان های کنترل کننده ی بیماری یا Disease-Modifying از روش های رایج درمانی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس (MS) است که استفاده از اینترفرون ها در راس آن قرار دارند. تاکنون اکثر مطالعات به اثربخشی کلی این درمان ها بر سطح ناتوانی بیماران مبتلا به MS پرداخته اند. هدف از انجام مطالعه حاضر بررسی تاثیر اینترفرون β-1b یا بتافرون بر تعداد ضایعات مغزی و نیز محل های مختلف پلاک های مغزی در MRI بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس عودکننده- بهبودیابنده (RRMS) بوده است.
    روش بررسی
    این مطالعه آینده نگر بر روی 41 نفر از بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس عودکننده- بهبودیابنده (RRMS) که بیماری آن ها بر اساس معیارهای مک دونالد تشخیص داده شده بود، به انجام رسید. بیماران در طی مدت 24 ماه و در فاصله زمانی دی ماه 82 تا دی ماه 84 و در دو گروه شامل 21 نفر تحت درمان با mcg 250 بتافرون زیرجلدی یک روز در میان (گروه A) و 20 بیمار بدون دریافت درمان Disease-Modifying (به دلایل مختلف همچون مشکلات اقتصادی) (گروه B) مورد ارزیابی قرار گرفتند. معاینات نورولوژیک و بالینی در بدو مطالعه، ماه 12، ماه 18 و ماه 24 از پیگیری بیماران انجام می شد. برای این منظور تعداد حملات جدید، تغییرات یافته های MRI مغزی و سطح ناتوانی بیماران با معیار EDSS یا Kurtzke Expanded Disability Status Scale مراجعه ثبت می گردید.
    یافته ها
    در بیماران گروه A به طور معنی داری تعداد حملات کمتر [(70/0= SD)76/0 در مقابل (76/0= SD)05/2، 001/0> P]، کاهش بیشتر در EDSS [(77/0= SD)09/2 در مقابل (65/0= SD)12/0، 001/0> P] و کاهش قابل توجه در تعداد پلاک های مغزی در MRI [(35/1= SD)29/3 در مقابل (87/0= SD)15/0، 001/0> P] رخ داد. تنها در بیماران گروه A (تحت درمان با بتافرون) بهبودی معنی دار در ضایعات مغزی بروز کرد (001/0> P) و این بهبودی در مناطق ژوکستا کورتیکال (001/0> P)، مخچه ای (008/0= P)، ساقه مغز (004/0= P)، نخاع (008/0= P) و کورپوس کالوزوم (016/0= P) از نظر آماری معنی دار بود.
    نتیجه گیری
    نتایج مطالعه حاضر حاکی از آن است که درمان های کنترل کننده ی بیماری یا Disease-Modifying در بیماران مبتلا به RRMS منجر به نتایج قابل توجهی می شود. همچنین نشان داده شد که بتافرون به طور معنی داری پیشرفت بیماری را به تاخیر انداخته، تعداد حملات جدید را کاهش داده و پلاک های مغزی را به ویژه در نواحی ژوکستا کورتیکال و ساقه مغز کاهش می دهد.
    کلیدواژگان: مولتیپل اسکلروزیس عودکننده، بهبودیابنده (RRMS)، اینترفرون β، 1b، عود، پلاک های مغزی
|
  • Md Kavian Ghandehari Morteza Saeeidi Payam Sasan Nezhad Fahimeh Ahmadi Azadeh Afzal Nia Mojtaba Khazaee Mohsen Kalhor Page 487
    Introduction
    Surgical intervention is a routine treatment in patients with Subarachnoid Hemorrhage (SAH). However influence of aneurysm surgery in the developing counties may be different than developed countries. Decision for surgical intervention in patients with Intracerebral Hemorrhage (ICH) is a subject of controversy. Methods and materials: Consecutive patients with SAH or ICH admitted in Ghaem hospital, Mashhad during 2005-2009 enrolled in a prospective clinical study. Diagnosis and work up of SAH and ICH was performed by neurologists. Decision for performing aneurysm surgery and evacuation of hematoma was made by neurosurgeons. All of the SAH or ICH patients received a standard conservative medical management. Frequency of complications and mortality was compared in medical and surgical groups of SAH patients.
    Results
    120 SAH patients (52% females) with mean age of 50.6±7 years were evaluated and 46.6% of them underwent aneurysm surgery. The effect of therapeutic type on mortality of SAH patients was not significant X2=1.8, df=1, p=0.17. Difference in frequency of rebleeding in two therapeutic groups of our patients was not significant X2=0.37, df=1, p=0.54. The influence of rebleeding in mortality of our patients was significant X2=4.50, df=1, p=0.048. 193 ICH patients (52% females) with mean age of 61±3 years enrolled the study and 62.7% of them underwent surgery. Frequency of mortality was not significantly different in two therapeutic groups of ICH patients X2=2.34, df=1, p=0.126. The influence of surgery on mortality of the ICH patients was not significant in lobar, putaminal, cerebellar and thalamic subtypes of our patients (X2=0.16, df=1, p=0.77), (X2=2.34, df=1, p=0.126), (X2=0.01, df=1, p=1) and (X2=3.09, df=1, p=0.08) respectively.
    Conclusion
    Influence of aneurysm surgery in frequency of death is not significant in Iranian patients with SAH which could be due to delay in performance of surgery in Iranian neurovascular centers. Influence of surgery in frequency of death is not significant in our patients with ICH. Surgical intervention is not usefull in patients with lobar, putaminal and cerebellar hemorrhage and may be harmful in patients with thalamic hemorrhage.
  • Harirchian, Bozorgi, Ghoreishi, Ghafarpour Page 497
  • Soodeh Razeghi, Seyed Rafie Aref Hoseini, Mehrangiz Ebrahimi Mamaghni, Mansoure Toghae, Leila Roshangar, Taghi Altarihi Page 505
    Introduction

    Multiple sclerosis (MS) is a chronic and often debilitating demyelinating disease of the central nervous system (CNS). Many of the current treatments are costly, limited in efficacy, and possess unpleasant side effects. These drawbacks bring the protective strategies into the center of attention. Genistein is one of the components of soy bean which happen to have anti-inflammatory, antioxidant and neuroprotective properties. We conducted this study to assess the potential role of genistein in protection against MS. Methods and Materials : We used Experimental Autoimmune Encephalomyelitis (EAE) -an inducible CD4+ T cell-mediated autoimmune disease with pathological features similar to MS. Oral administration of 20 mg/ kg genistein to MOG-immunized mice was started 21 days before the induction of disease and continued for 42 days.

    Results

    It significantly prevented mice from prolonged neurological sequel by postponing the disease onset, attenuating EAE course and alleviating the severity of clinical and histological signs of EAE. Genistein impose its beneficial role by modulating T-helper1/T-helper2 balance by decreasing CD4+ T-helper 1 cells. Furthermore it inhibited encephalogenic and systemic release of IFN-γ and IL-12 and encephalogenic secretion of TNF-α. On the contrarily it increase the production of IL-10 in central nervous system and spleen.

    Conclusion

    Taking together, these results suggest that genistein may represent a new protective approach for MS by anti-inflammatory and immune-modulating properties.

  • Seyed Ehsan Mohamadiani Nezhad, Reza Bavarsad Page 518
    Introduction
    Neuromyelitis optica (NMO) or devic disease is a relatively uncommon neurologic disease that often mimicks multiple sclerosis (MS) in clinical practice. It usually presents with recurrent attacks of optic neuritis and myelitis but unlike MS the attacks are often associated with some degrees of sequelae and there is no involvement of nervous system outside of the optic nerves and spinal cord particularly in the earlier phase of the disease. the constellation of findings including characteristic clinical behavior, imaging findings of the brain and spinal cord and the recent finding of antibody against aquaporin-4 water channels differentiates this disease from MS. Response of the attacks to corticosteroid may be inadequate and we may need plasma exchange for better symptomatic remission of acute attacks. To prevent further attacks, prophylactic treatment with immunosuppressive agents may be helpful. Two cases of NMO with characteristic clinical and neuroimaging features are presented that mimicked MS at first and with good response to plasma exchange despite the inadequate improvement following corticosteroid pulse therapy.
  • Hasan Jahani Hashemi, Hosein Jafari, Esmaeil Abbasi, Ali Momeni, Habibolah Esmaeili, Taghi Naser Pour Page 527
    Introduction

    Previous studies showed that besides Garlic therapeutic effects on cardiovascular diseases, it is also effective on Central Nervous System (CNS) disorders like depression, Alzheimer and Parkinson. This study was done for evaluating Garlic effects on depression. Methods and materials: In an experimental study for evaluation of anti-depression effects of Garlic, it's hydro-alcoholic extract was prepared, concentrated and different dilution was made. Forty two Sprauge-Dawley rats with weight average of 200-250 grams were selected and randomly divided into seven groups each with six members. In six groups of them, depression was induced by treating with 10mg/kg of reserpine. Four groups of depressed animals received 50, 100, 150 and 200mg/kg of weight of garlic extracts intra-peritoneally (IP) daily. 150 and 200mg doses in early days leaded to death of majority of animals and so, these concentrations omitted from study. Treatment of depression with 50 and 100mg doses continued and one group of animals treated by Amytriptylline IP daily.

    Results

    Garlic treated group with 100mg/kg, cured after 9 days and reduced signs of depression like diarrhea, weight loss, eye hemorrhage, sedation and righting reflex was observed in comparison with untreated reserpine group significantly (P<0.01, P<0.001). In reserpine treated group with 50mg/kg of Garlic, reduction of depression signs was observed but it was not significant. 100mg/kg of Garlic extract produced better function in foot and hand hemorrhage, sedation and righting reflex than amytriptylline (P<0.05, P<0.001) while hanging from tail and feet, and eye hemorrhage in amytriptylline treated group was better than Garlic extract group (P<0.05). In weight loss and reduction of diarrhea, Garlic extract was better than amytriptylline (P<0.05, P<0.001).

    Conclusion

    Garlic extract in reasonable doses can reduce many signs of depression.

  • Arezoo Adi Beik, Behrooz Mahmoudi Bakhtiari Page 535
    Introduction
    Idiopathic Parkinson is an age-related, common progressive neurodegenerative disease whose probable causes are yet unknown. Also, it is not yet clear whether specific language disturbances form part of Parkinson’s disease (PD) cognitive profile. This disease leaves several impacts on the speech of its patients, many of such impacts have not undergone a serious study in different languages. Methods and materials: The ultimate goal of this article is provision of the prosodic features of Persian – speaking Parkinsonian patients, using 4 major tasks to evaluate their production and perception impairments. The tasks include "spontaneous speech","fluency task (DDK)","production and perception of emotional prosody", and "production of high-low vs. low-high vowels". In order to carry out this research, the above-mentioned tasks were administered to 5 non-demented patients with idiopathic Parkinson and 5 healthy people, as the control group, and the results were compared and analysed.
    Results
    The results share the idea with the previous findings which indicated that these patients show greater deficiencies in language production. Especially they appear to have difficulties in producing emotional prosody as well as the production of low-high vowels. The findings of this research also reveal that such patients do not have much difficulty in perception of emotional prosody, which is in contrast with some previous findings such as that of Breitenstein et al.(2001), Davis Garret et al.(2002) and Harel et al.(2004).
    Conclusion
    This research concludes that the patients seem to have impairments in concentration during all stages. i.e., their cognitive abilities are mostly impaired due to their lack of selective attention.Based on the results of this research, it is infered that some specific speech defects are common in moderate and advanced PD patients, including disturbances of respiration, phonation and articulation. Vocal tremor was identified on narrow band spectrogram for 2 subjects in early moderate and late moderate stage.
  • Abdolreza Ghoreishi, Asghar Bayati, Alireza Bozorgi, Mozhdeh Ghabaee, Majid Ghafarpour, Abolfazl Ghoreishi Page 549
    Neuroacanthocytosis is a progressive multisystem disease with a wide range of symptoms. The descriptive name of the disease refers to the presence of acanthocyt in peripheral blood. A full spectrum of movement disorders may be seen mainly oromandibular dystonia.we report a case of neuroacanthocytosis that manifested with orolingual dystonia and weight loss after dental extraction. Botulinum toxin injection was performed and led to dramatic resolution of his symptoms and disappearance of dystonia, but paroxysmal dyskainesia emerged after injection, that entailed to occasionally tongue biting.
  • Hoseinali Ebrahimi, Behnaz Sedighi, Kaveh Shafiee, Mahammad Ali Shafa, Vahid Salehi Far Page 554
    Introduction
    Migraine is one of the most common headaches, and is one of the most common disabling medical conditions worldwide. Migraine has two types, with aura and without aura. Nearly 15% of migraines are with aura, and the most common aura is visual. Patent Foramen Ovale (PFO) is the most common defect in atrial septum of heart, and prevalence rate population is 25%. Lately PFO has been recognized to be a risk factor for migraine with aura. Methods and mareials : This study is cross sectional and has been done on 50 patients of migraine with aura, and 25 normal people (without migraine) as control group. We used saline agitated test by Doppler sonograph for recognizing PFO.
    Results
    The rate of PFO in patients’ group was 44% and in control group was 20%. The rate of PFO is more in patients with rate of headaches more than 3 times in a month.
    Conclusion
    migraine with aura has relation with PFO, especially for patients with frequent attacks more than 3 times per months. The closure of PFO in these patients need to be studied more, especially that there are feasible procedures available now.
  • Seyed Mohammad Kazem Hajimirzadeh, Ehsan Fotoho Ardakani, Hamidreza Soltani Page 561
    Introduction
    Neurofibromatosis is a genetic disease that is found in two separated types with different prevalences. In various societies and with attention to both types of Neurofibromatosis, they divulge their proper clinical remarks separately. Presence of mentioned remarks in the patients is of interesting points that available conditions are seen rarely in affected persons to Neurofibromatosis. Case report: The patient was a 26-year-old boy who seemed younger. He suffered from severe hiccups since three days ago, tension headache in frontal region, nausea and elastic sudden vomiting. Other important clinical points in the patient was the presence of skin wastage of Neurofibromatosis in six separate sites with approximate dimension of 7 to 8 cm, café au lait from the time he was 3 years old, cardiac tumor in dimensions of 1×2 cm in right auricle and a pile in dimension of 7cm at right parietal lobe.
    Discussion
    According to the patients biography, presence of mentioned remarks and progressive process of disease which culminate to death four days after diagnosis, so pathogenesis and process of disease fulminant and death of patients clearly were not distinguished and it is seemed that disciple of recent reports about mentioned new types on the subject of Neurofibromatosis. This instance also should be under consideration on title of new type of Neurofibromatosis.
  • Siamak Afshin Majd, Mohammad Ebrahim Yarmohammadi, Ghasem Azimi, Reza Afshar, Gholamhosein Ghaedi, Farhad Modara Page 569
    Introduction
    Vertigo and dizziness is prevalent in all countries and many patients are referred to physician offices or emergency departments for this problem annually. These symptoms make a lot of distress for patients. Grossly vertigo is separated to peripheral and central and this division is clinically very important. Evaluation of vascular problem in vertigo is very important and Doppler ultrasonography is used widely.
    Material And Methods
    This study is a retrograde study with use of files recorded in Mustafa Khomeini hospital Emergency or neurology department in a three years duration. Patients selected according to their chief complaint at the time of admission to the hospital.patients with complaint of dizziness, vertigo, ataxia and imbalance were selected. And data in relation of their symptoms,risk factors and demographic information registered separately for each patient
    Results
    There were 332 patients recorded in a three years period. there were 179(54%) female and 153(46%) male patients.chief complaint in 183(55%)were dizziness and 101 (30%)had vertigo and 48(15%) had complaint of ataxia and imbalance.stroke was seen in 53(16%) of patients.among patients without stroke most common diagnosis were labyrinthitis 53(19%),BPPV 89(32%)and metabolic and electrolyte imbalances 137(49%). Doppler ultrasonography showed abnormal finding in only two patients with stroke and was normal in patients with another diagnosis.
    Conclusion
    This study shows us that peripheral vertigo is more prevalent than central types. there is many misdiagnoses in relation with differentiation of these two types of vertigo that is a warning for better education in medical courses in university. Doppler ultrasonography of Vertebrobasilar system is recommended only in central problem and it is not necessary for all patients and also it is not helpful in differentiation of central and peripheral problems.
  • Seyed Mohammad Fereshte Nezhad, Neda Najimi, Mohammad Reza Motamed, Saeed Shahbeigi, Maryam Javdani Page 577
    Introduction
    The aim of our study was to evaluate the effect of disease-modifying treatment with interferon (IFN) beta-1b (Betaferon) on relapses, progression of disability and brain MRI findings in patients with relapsing-remitting multiple sclerosis (RRMS). Patients and
    Methods
    This cohort study was conducted on 41 patients who had RRMS determined using McDonald criteria. They were evaluated during a 24-month study period from January 2004 to January 2006. Patients were assigned in two groups: 21 patients under disease-modifying therapy with IFN beta-1b (Betaferon) 250 mcg subcutaneously every other day (group A) and 20 patients without disease-modifying treatment (group B). Neurological and clinical assessments were done at baseline, 12th, 18th and 24th month of follow-up. For this purpose, number of new attacks, changes of brain MRI findings and Kurtzke Expanded Disability Status Scale (EDSS) were evaluated.
    Results
    Patients in group A represent lesser number of attack (0.76, SD=0.70 vs. 2.05, SD=0.76 P<0.001), more reduction in EDSS (2.09, SD=0.77 vs. 0.12, SD=0.65 P<0.001) and number of ventricular plaques in brain MRI (3.29, SD=1.35 vs. 0.15, SD=0.87 P<0.001) in comparison with group B. The course of EDSS changes was significant in both groups A and B during the study period (PA<0.001 and PB=0.019). But, only patients in group A expressed improvement of brain lesions in MRIs, such as juxta-cortical (P<0.001), cerebellar (P=0.008), brain-stem (P=0.004), spinal-cord (P=0.008) and corpus callosum (P=0.016).
    Conclusions
    Our result demonstrated disease-modifying treatment for RRMS patients may lead to beneficial results. And also IFN beta-1b significantly delayed progression to disability, reduced incidence of new relapses and improved brain lesions especially juxta-cortical and brain-stem plaques.