فهرست مطالب

نشریه علوم دامی (پژوهش و سازندگی)
پیاپی 85 (زمستان 1388)

  • تاریخ انتشار: 1389/10/11
  • تعداد عناوین: 10
|
  • هوشنگ جعفری، حسن فضائلی، محمدعلی موسوی، صیفعلی ورمقانی صفحه 2
    به منظور تعیین ارزش غذایی علوفه مراتع، از مناطق مختلف مرتعی استان ایلام 31 منطقه به روش تصادفی طبقه بندی شده مشخص گردید و از علوفه مرتعی این مناطق به مدت سه سال متوالی در طی فصل چرا چهار مرتبه در فواصل تقریبا یکسان نمونه برداری به عمل آمد، نمونه های حاصله پس از عمل آوری به آزمایشگاه منتقل و ترکیبات شیمیایی آنها اندازه گیری شد. میانگین ماده خشک، پروتئین خام، الیاف خام، خاکسترخام و چربی خام در مرحله اول، دوم، سوم و چهارم به ترتیب 61/94، 52/18، 55/17، 26/13 و73/1 درصد، 62/94، 34/15، 65/23، 80/10 و 71/1 درصد، 62/93، 08/10، 10/30، 51/8 و 80/1 درصد و 50/94، 96/5، 19/34، 39/8 و 70/1 درصد در ماده خشک بود. قابلیت هضم آزمایشگاهی نمونه ها به روش دو مرحله ای(تلی و تری) و آزمون گاز آنها (طبق روش منک و استینگاس) در زمان های 3، 6، 12، 24، 48، 72 و 96 ساعت تعیین گردید. نتایج قابلیت هضم ماده خشک، ماده آلی و ماده آلی در ماده خشک مرحله اول 83/75، 39/74 و 40/64 درصد، مرحله دوم 89/72، 17/71 و 38/63 درصد، مرحله سوم 37/62، 30/60 و 07/55 درصد و مرحله چهارم 82/52، 53/50 و 28/46 درصد بود که اختلاف معنی داری برای هر یک از آنها در مراحل مختلف برداشت وجود داشت(05/0> P). قابلیت هضم ماده خشک علوفه مرتعی مناطق مختلف استان در هریک از مراحل اول، دوم، سوم و چهارم برداشت اختلاف معنی داری(05/0> P) را نشان داد. نتایج تولید بالقوه گاز برای مراحل اول، دوم، سوم و چهارم برداشت به ترتیب33/64، 19/69، 59/70 و 28/67 میلی لیتر به ازای 200 میلی گرم ماده خشک نمونه بود که اختلاف معنی داری (05/0> P)داشتند. تولید گاز علوفه مرتعی مناطق مختلف استان در زمان 96 ساعت برای سال های اول، دوم و سوم برداشت معنی دار بود(05/0> P). نتایج تخمین انرژی قابل متابولیسم علوفه مرتعی استان در مراحل اول، دوم، سوم و چهارم برداشت به ترتیب 71/10، 75/10، 95/9 و 02/9 مگاژول در کیلوگرم ماده خشک بود که اختلاف معنی داری داشتند(05/0> P).
    کلیدواژگان: قابلیت هضم، آزمون گاز، علوفه مرتعی
  • فرشاد زمانی، محمدعلی ادریس صفحه 9
    تعداد 56 راس بره نر لری بختیاری با میانگین وزن 56/0± 43/35 کیلوگرم در غالب یک طرح کاملا تصادفی برای تعیین احتیاجات انرژی قابل سوخت و ساز مورد استفاده قرار گرفتند. در طول دوره آزمایشی که به مدت یک صد روز ادامه یافت، بره ها به 5 گروه مساوی 10 راسی تقسیم شدند و سطوح متفاوتی از خوراک را بر اساس درصد وزن بدن دریافت نمودند(گروه اول مصرف اختیاری خوراک، گروه دوم، سوم، چهارم و پنجم به ترتیب 85، 70، 55 و 40 درصد مصرف گروه اول). بعد از ده روز دوره عادت پذیری، شش راس اضافه آنها که دارای وزن و سن مشابهی با بقیه بودند، در ابتدای آزمایش کشتار شدند و وزن بدن خالی آنها برای محاسبه اضافه وزن بدن خالی نهائی مورد استفاده قرار گرفت. بره ها به صورت جداگانه درجابگاه انفرادی از جیره غذائی که به صورت پلت تهیه گردیده بود، استفاده نمودند و برای محاسبه ضریب هضم ظاهری انرژی خام در گروه های پنچ گانه، انرژی خام مدفوع و خوراک بره ها اندازه گیری شد. در پایان آزمایش کلیه بره ها کشتار شدند و نیم لاشه راست آنها بر اساس روش برش ایرانی مورد تفکیک قرار گرفت و گوشت لخم، چربی و استخوان به صورت جداگانه وزن کشی شد. انرژی قابل سوخت و ساز مورد نیاز بوسیله معادلات تابعیت انرژی قابل سوخت و ساز دریافتی و افزایش وزن روزانه و افزایش وزن بدن خالی روزانه تخمین زده شد. در سطوح مصرف 125/0، 167/0، 212/0، 261/0 و 318/0 مگاکالری انرژی قابل سوخت و ساز به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی، افزایش وزن بدن خالی روزانه به ترتیب 44/4، 61/7، 25/10، 01/13 و55/13 گرم بر کیلوگرم وزن متابولیکی بدن بدست آمد. انرژی قابل سوخت و ساز برای نگهداری (عدم رشد) از طریق معادلات لگاریتمی طبیعی و تابعیت 085/0 مگاکالری به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی در روز بدست آمد. ضریب تبدیل غذائی در گروه دریافت کننده 261/0 مگاکالری انرژی قابل سوخت و ساز به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی در روز15/8 بود که نسبت به گروه دریافت کننده 318/0 مگاکالری انرژی قابل سوخت و ساز به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی در روز کمتر(07/9) بود و اختلاف آماری معنی داری بین آنها وجود داشت (01/0 >P). کل چربی قابل جدا شدن لاشه به علاوه دنبه در گروه های دریافت کننده 318/0 و 261/0 مگاکالری انرژی قابل سوخت و ساز به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی در روز به ترتیب 63/35 و 62/33 درصد بود که اختلاف آماری معنی داری داشتند(01/0 >P). نتایج تحقیق حاضرنشان داد 261/0 مگاکالری انرژی قابل سوخت ساز به ازای کیلوگرم وزن متابولیکی در روز رشد، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل غذائی را نسبت به سایر گروه ها بهبود داد.
    کلیدواژگان: انرژی قابل سوخت و ساز، بره نر لری بختیاری، نیاز نگهداری، نیاز رشد
  • علی نوبخت، علیرضا صفامهر، رجب قاسم علیزاده صفحه 16
    این آزمایش جهت بررسی و مقایسه اثرات استفاده از چهار نوع مکمل معدنی و ویتامینی بر عملکرد مرغان تخم گذار تجاری انجام گرفت. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با تعداد 256 قطعه مرغ تخم گذار سویه های- لاین 36-W از سن 24 تا 34 هفتگی در 4 تیمار و 4 تکرار شامل توصیه های مواد معدنی ویتامینی کاتالوگ مرغ تخم گذار سویه های- لاین 36-W (شاهد)، مکمل مواد معدنی و ویتامینی شرکت داروسازان، مکمل مواد معدنی و ویتامینی شرکت تولید دارو و مکمل مواد معدنی و ویتامینی شرکت ارس بازار و به مدت 10 هفته انجام شد. نتایج حاصله نشان داد که استفاده از توصیه های مواد معدنی و ویتامینی کاتالوگ های- لاین 36-W باعث افزایش تولید توده ای، کاهش میزان خوراک مصرفی روزانه و بهبود ضریب تبدیل غذائی و نیز افزایش واحد ها و (بهبود کیفیت داخلی تخم مرغ) می گردد (05/0>P). بیشترین تولید توده ای تخم مرغ (82/50 گرم) در تیمار شاهد مشاهده گردید. ضخامت پوسته تخم مرغ در تیمارها از لحاظ آماری با هم اختلاف معنی داری داشته اند (05/0>P). بیشترین ضخامت پوسته (331/0 میلی متر) در تیمار شاهد و کمترین آن (300/0 میلی متر) در تیمار دارای مکمل معدنی تولید دارو به دست آمد. استفاده از مکمل های معدنی مختلف باعث اختلاف معنی دار در عدد هاو تخم مرغ ها گردید (05/0>P). بزرگترین عدد هاو (68/91) در تیمار شاهد و کوچکترین عدد هاو (67/80) در تیمار حاوی مکمل معدنی تولید دارو به دست آمد. نتیجه گیری می شود استفاده از توصیه های مواد معدنی سویه تجاری های- لاین 36-W باعث بهبود عملکرد و کیفیت پوسته تخم مرغ در مرغ های تخم گذار می گردد.
    کلیدواژگان: مرغ تخم گذار، عملکرد، کیفیت تخم مرغ، مکمل های معدنی و ویتامینی
  • داود خلیلی، رسول واعظ ترشیزی، عباس شمسی، سمیرا گل خندان، اعظم ایرانشاهی صفحه 22
    این تحقیق با استفاده از رکوردهای 12328 راس بره حاصل از 229 راس قوچ و 3671 راس میش ن‍ژاد بلوچی، که در طی 26 سال از ایستگاه عباس آباد مشهد جمع آوری شده بود، صورت گرفت. صفات رشد شامل وزن تولد، وزن شیرگیری، وزن 6 ماهگی، وزن 12 ماهگی، و وزن 18 ماهگی (وزن بدن میش به هنگام اولین سال جفت گیری)، و در مورد پشم فقط شامل وزن پشم نشسته در سن 18 ماهگی بود. صفات تولید مثل ترکیبی میش نیز شامل مجموع تعداد بره های متولد و از شیرگرفته شده و مجموع وزن بره های از شیر گرفته شده از هر میش تحت آمیزش در طی سه سال زایش متوالی میش بود. میانگین حداقل مربعات صفات وزن بره ها در زمان تولد، شیرگیری، شش ماهگی، دوازده ماهگی و 18 ماهگی و وزن پشم نشسته در سن 18 ماهگی در دامنه ای از 45/0±23/2 تا 50/4± 75/44کیلوگرم قرار داشت. این میانگین برای صفات تولید مثل ترکیبی مجموع تعداد بره های متولد و از شیرگرفته شده، و مجموع وزن بره های از شیرگرفته شده از هر میش تحت آمیزش در طی سه سال زایش متوالی بترتیب 79/0± 08/3، 86/0±75/2 بره و 31/19±99/61 کیلوگرم بود. مؤلفه های واریانس حاصل از اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم، اثر ژنتیکی افزایشی مادری، اثر محیطی دائمی مادری و کواریانس بین اثر عوامل ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری برای صفات تولیدی و مؤلفه اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم برای صفات تولید مثل ترکیبی میش به روش حداکثر درست نمایی محدود شده (REML) برآورد شدند. برای صفات وزن تولد، وزن شیرگیری و وزن 6 ماهگی، علاوه بر اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم، اثر ژنتیکی افزایشی مادری، اثر محیطی دائمی مادری و کواریانس بین اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری اهمیت داشت. لذا مدل 6 مناسب ترین مدل برای این صفات در نظرگرفته شد. مقادیر وراثت پذیری مستقیم (h2a)، وراثت پذیری مادری (h2m)، نسبت واریانس محیطی دائمی مادری به واریانس فنوتیپی (c2)، و همبستگی بین اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری (ram) بترتیب برای وزن تولد020/0±125/0، 017/0±080/0، 015/0±110/0و473/0، وزن شیرگیری017/0±067/0، 015/0±035/0، 015/0±099/0 و 345/0، و وزن شش ماهگی 022/0±109/0، 015/0±020/0، 019/0±047/0 و 904/0 برآورد گردیدند. برای وزن 12 ماهگی علاوه بر اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم، اثر ژنتیکی افزایشی مادری، و کواریانس بین این دو اثر حایز اهمیت بوده، بنابراین، برای این صفت مدل 4 مناسب تشخیص داده شد. وراثت پذیری مستقیم و مادری و همبستگی بین اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم و مادری این صفت به ترتیب 045/0±274/0، 016/0±021/0 و 646/0 برآورد شدند. برای وزن بدن و وزن پشم نشسته در سن 18 ماهگی فقط اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم (مدل 1) مهم بودند. بر اساس این مدل، برآورد وراثت پذیری های مستقیم این دو صفت به ترتیب 150/0±322/0 و 033/0±142/0 بودند. واریانس ژنتیکی افزایشی مستقیم برای صفات تولید مثل ترکیبی مجموع تعداد بره های متولد و از شیر گرفته شده و مجموع وزن بره های از شیر گرفته شده از هر میش تحت آمیزش در طی سه سال زایش متوالی میش پایین، و مقدار وراثت پذیری مستقیم آنها به ترتیب 035/0±0106/0، 035/0±0079/0 و 038/0±0239/0 برآورد گردیدند. نتایج این مطالعه نشان می دهد اگر چه صفات رشد در سنین اولیه نسبت به سنین بالاتر،بیشتر تحت تاثیر عوامل ژنتیکی افزایشی مادری و نیز عوامل محیطی دائمی مادری واقع می شوند. ولی با افزایش سن از اهمیت این آثار کاسته شده، بطوری که در سنین بالاتر فقط اثر ژنتیکی افزایشی مستقیم اهمیت داشته است. همچنین پایین بودن واریانس ژنتیکی افزایشی مستقیم و وراثت پذیری های صفات تولید مثل ترکیبی در مطالعه حاضر می تواند ناشی از واریانس محیطی بسیار بالای آن صفات باشد. به همین علت بهبود شرایط محیطی می تواند نقش قابل ملاحظه-ای در تغییر عملکرد این صفات داشته باشد.
    کلیدواژگان: گوسفند، بلوچی، پارامترهای ژنتیکی، صفات تولیدی و تولید مثلی
  • محمد علی طالبی، مرتضی کرمی، حسین موثق صفحه 31
    به منظور بررسی اثر قطع دنبه و مدت پروار بر ترکیب لاشه بره های نر لری بختیاری 30 راس لاشه بره نر تک قلو در قالب یک طرح کاملا تصادفی با دو فاکتور وضعیت دنبه (قطع دنبه شده و دنبه دار) و مدت پروار (سه سطح 75، 90 و105روز) مورد استفاده قرار گرفت. از تعداد 60 راس بره های نر تک قلو نیمی از آنها در ابتدای روز دوم پس از تولد به طور یک در میان توسط حلقه های لاستیکی قطع دنبه شدند. بره های قطع دنبه شده و دنبه دار پس از شیر گیری در سن 5 ± 90 روزگی به طور تصادفی به سه گروه 75، 90 و105 روز پروار تقسیم و در قفس های انفرادی قرار گرفتند. پس از طی دوره پروار نیمی از بره های هر سطح تیمار به طور تصادفی کشتار و تجزیه لاشه گردیدند. نتایج نشان داد لاشه بره های قطع دنبه شده در مقایسه با لاشه بره های دنبه دار به طور معنی داری (05/0> p) دارای درصد گوشت لخم، چربی زیرجلدی و چربی داخلی بیشتر بودند لیکن درصد کل چربی لاشه بره های قطع دنبه شده 3/5 درصد کمتر از بره های دنبه دار بود که تفاوت بین آنها از نظر آماری معنی دار بود. با افزایش مدت پروار وزن لاشه به طور معنی داری افزایش یافت. همچنین درصد چربی سطحی، چربی داخلی و کل چربی لاشه افزایش و درصد گوشت لخم لاشه کاهش یافت ولی تفاوت معنی داری بین مدت های پروار مشاهده نشد. در مجموع به منظور افزایش کمیت و بهبود کیفیت لاشه عمل قطع دنبه با مدت پروار 75 روز برای بره های نر لری بختیاری پیشنهاد می گردد زیرا که قطع دنبه و مدت پروار 75 روز علاوه بر افزایش درصد گوشت لاشه منجر به کاهش درصد کل چربی لاشه شد.
    کلیدواژگان: قطع دنبه، مدت پروار، ترکیب فیزیکی لاشه و بره
  • علی نوبخت، صابر خدایی، فرحان احدی صفحه 40
    این آزمایش جهت ارزیابی اثرات سطوح مختلف مواد مغذی بر عملکرد مرغ های تخم گذار در مرحله ی اول تخم گذاری انجام گرفت. آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با تعداد 240 قطعه مرغ تخم گذار سویه ی تجاری های- لاین36-W از سن 37 تا 47 هفتگی در 5 تیمار و 4 تکرار (با تعداد 12 قطعه مرغ تخم گذار در هر تکرار) انجام گردید. جیره های غذایی شامل جیره غذایی براساس توصیه های مواد مغذی NRC سال 1994 برای مرغ های تخم گذار (شاهد)، و چهار جیره آزمایشی دیگر که به ترتیب در آنها سطوح مواد مغذی 10 و 15 درصد بیشتر و 10 و 15 درصد کمتر از مواد مغذی توصیه شده توسط NRC سال 1994 برای مرغ های تخم گذار، با انرژی قابل متابولیسمی یکسان بودند و به مدت 10 هفته مورد استفاده قرار گرفتند. نتایج حاصله از آزمایش نشان داد که عملکرد و صفات تخم مرغ تحت تاثیر معنی دار جیره های غذایی آزمایشی قرار گرفته اند (05/0>P). بیشترین درصد تولید تخم مرغ (66/86)، بالاترین وزن متوسط تخم مرغ (05/62 گرم)، بیشترین وزن تولید توده ای (9/53 گرم)، بیشترین مقدار خوراک مصرفی روزانه (117 گرم)، بهترین ضریب تبدیل غذایی (17/2) و کمترین قیمت خوراک به ازای هر کیلوگرم تخم مرغ تولیدی (8150 ریال) در تیمار شاهد و متقابلا کمترین درصد تولید تخم مرغ (22/56)، پایین ترین وزن متوسط تخم مرغ (17/57 گرم)، کمترین مقدار تولید توده ای (4/32 گرم)، کمترین مقدار خوراک مصرفی روزانه (5/106 گرم)، بالاترین ضریب تبدیل غذایی (30/3) و حداکثر قیمت خوراک به ازای هر کیلوگرم تخم مرغ تولیدی (11300 ریال) در تیمار حاوی 15% مواد مغذی کمتر از توصیه های مواد مغذی NRC سال 1994 مشاهده گردید. در بین صفات تخم مرغ، وزن پوسته ی تخم مرغ تحت تاثیر معنی دار سطوح مختلف مواد مغذی تیمارها قرار گرفت (05/0>P). بیشترین وزن پوسته ی تخم مرغ (35/6 گرم) در تیمار شاهد و کمترین آن (52/5 گرم) در تیمار حاوی 15% مواد مغذی کمتر از توصیه های مواد مغذی NRC سال1994 مشاهده شد. نتیجه گیری می شود در مرغ های تخم گذار سویه ی های- لاین 36-W در مرحله ی اول تخم گذاری در زمان جیره نویسی بر اساس توصیه های مواد مغذی NRC سال 1994، به کارگیری توصیه های آن در مقایسه با افزایش و یا کاهش سطوح مواد مغذی، بهترین نتیجه را در رابطه با عملکرد و کیفیت تخم مرغ داشته و به کاهش هزینه های خوراک لازم به ازای تولید هر کیلو گرم تخم مرغ منجر می شود و کاهش و یا افزایش سطوح مواد مغذی جیره ها بر خلاف مواد مغذی توصیه شده توسطNRC سال 1994 دارای اثرات سوئی بر عملکرد و کیفیت تخم مرغ بوده و باعث بالا رفتن هزینه های خوراک می گردد.
    کلیدواژگان: سطوح مواد مغذی، کیفیت پوسته، عملکرد، مرغ تخم گذار
  • عبدالحکیم توغدری، نورمحمد تربتی نژاد، رضا کمالی، مختار مهاجر، محمد چمنی صفحه 46
    به منظور بررسی اثرات استفاده از پروپیلن گلیکول پودری بر عملکرد تولیدی و فراسنجه های خونی، آزمایشی با استفاده از هشت رس گاو هلشتاین شیرده با میانگین تولید شیر خام 75/32 کیلوگرم در روز و وزن بدن 6/643 کیلوگرم انجام شد. آزمایش در قالب طرح چرخشی متوازن با چهار تیمار و چهار دوره 21 روزه (14 روز عادت پذیری و هفت روز نمونه برداری) اجرا گردید. تیمارها عبارت بودند از: 1- تیمار شاهد (عدم مصرف پروپیلن گلیکول)، 2- 250 گرم در روز، 3- 500 گرم در روز و 4- 750 گرم در روز پروپیلن گلیکول به ازای هر رس گاو. گاوها به صورت انفرادی و تا حد اشتها تغذیه می شدند. شیردوشی گاوها دو بار در روز انجام شد و میزان تولید شیر در هفت روز آخر هر دوره اندازه گیری شد. در دو روز آخر هر دوره از هر وعده شیردوشی نمونه برداری شد. نتایج این آزمایش نشان داد که میزان ماده خشک مصرفی، تولید شیر خام و تصحیح شده و ترکیبات شیر بین گروه های دریافت کننده سطوح مختلف پروپیلن گلیکول تفاوت معنی داری نداشت (05/0P)، ولی سایر فراسنجه های خونی اندازه گیری شده مانند نیتروژن اوره ای، تری گلیسرید و کلسترول تحت تاثیر پروپیلن گلیکول قرار نگرفتند. در مجموع استفاده از پروپیلن گلیکول در سطوح 500 و 750 گرم در روز به صورت کاملا مخلوط در جیره گاوهای شیری در اوایل و اواسط زایمان توانست باعث افزایش غلظت گلوکز پلاسمای خون شود، ولی استفاده از سطوح مختلف این ماده بر مصرف خوراک، تولید و ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی تاثیری معنی داری نداشت.
    کلیدواژگان: پروپیلن گلیکول، ترکیبات شیر، گاوهای هلشتاین شیرده، فراسنجه های خونی
  • سید اکبر جوادی، علی اسدپور، حسین ارزانی صفحه 52
    تعیین شایستگی مراتع وارزیابی اراضی مرتعی به منظور شناخت صحیح پتانسیل آنها، بویژه جهت بهره برداری از مراتع خشک و نیمه خشک که در آنها اکوسیستم های مرتعی حالتی بسیار شکننده دارند بسیار مهم وضامن توسعه پایدار است. این تحقیق با استفاده از روش FAO (1991) و با کمک سیستم های اطلاعات جغرافیایی در منطقه جمیل آباد شهرستان بافت در استان کرمان انجام شد. برای تعیین شایستگی منابع آبی، فاکتورهای کیفیت،کمیت و سهولت دسترسی دام به منابع آب (فاصله از منابع آب) مورد مطالعه قرار گرفت. مدل نهایی شایستگی منابع آب از تلفیق سه زیر مدل (شایستگی فاصله از منابع آب، کمیت و کیفیت منابع آب) بدست آمد. نتایج نشان داد که منطقه مورد مطالعه از لحاظ کمیت و کیفیت منابع آب هیچ مشکلی نداشته و فقط فاصله از منابع آب است که تعیین کننده اصلی شایستگی مرتع از لحاظ منابع آبی می باشد. بر اساس مدل شایستگی منابع آب 5/10365 هکتار معادل 42/93 درصد از مراتع منطقه در طبقه شایستگی S1 و 4/728 هکتار معادل 6/6 درصد از مراتع منطقه در شایستگی S2 قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: شایستگی مراتع، منابع آب، کیفیت منابع آب، بز، GIS
  • محمد ابراهیم نویدی زاده، همایون فرهنگ فر، سید محمد حسینی، داود علی ساقی، رجب علی میرزایی صفحه 62
    در این تحقیق داده های مربوط به صفات وزن بدن یک روزگی،8 هفتگی،12 هفتگی، سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، میانگین وزن و تعداد تخم مرغ در12هفته اول تولید، میانگین وزن تخم مرغ درسنین 28، 30،32 هفتگی مرغ بومی خراسان برای بررسی اثرات عوامل محیطی و برآورد پارامترهای ژنتیکی و فنوتیپی با روش حداکثر درستنمایی محدودشده (REML) مورد استفاده قرار گرفت. در بررسی اثرات عوامل محیطی با استفاده از نرم افزار SAS و براساس مدل های آماری متفاوت خطی مختلط برای هرصفت، مشخص گردید که عوامل نسل، نوبت جوجه درآوری و جنس بر روی صفات وزن بدن یک روزگی، 8 و12 هفتگی دارای اثر معنی داری بود(01/0> p). همچنین در ارتباط با صفات سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، میانگین وزن تخم مرغ در12 هفته اول تولید و28 هفتگی و تعداد تخم مرغ، نسل و نوبت جوجه درآوری اثر معنی داری بر روی آنها نداشت. ولی بر روی صفات میانگین وزن تخم مرغ در 30و32 هفتگی اثر معنی داری داشت(0001/0> p). با استفاده از نرم افزارDFREML و بر اساس مدل حیوانی، مؤلفه های (کو)واریانس، وراثت پذیری و همبستگی بین صفات برآورد شد. وراثت پذیری صفات وزن بدن یک روزگی،8 و12 هفتگی، سن بلوغ جنسی، وزن اولین تخم مرغ، میانگین وزن تخم مرغ در 12هفته اول تولید، میانگین وزن تخم مرغ 28،30،32 هفتگی و تعداد تخم مرغ به ترتیب 59/0، 41/0،24/0، 26/0،15/0،14/0،05/0،09/0،12/0 و07/0 بودند و در حالت دو صفتی نیز به ترتیب 64/0،40/0،34/0،29/0،16/0،38/0،35/0،40/0،49/0 و 08/0 برآورد شدند. در همبستگی های برآورد شده، بیشترین همبستگی مربوط به صفات اوزان بدن و تخم مرغ در سنین مختلف بود. همبستگی ژنتیکی بین وزن بدن در8 هفتگی با 12 هفتگی 93/0 و میانگین وزن تخم مرغ در 12 هفته اول تولید با میانگین وزن تخم مرغ در 28،30 و32 هفتگی به ترتیب 99/0، 99/0 و 98/0 بود. بین سن بلوغ جنسی و تعداد تخم مرغ همبستگی ژنتیکی منفی (86/0-) وجود داشت.
    کلیدواژگان: مرغ بومی، صفات تولیدی، پارامترهای ژنتیکی و فنوتیپی
  • منصور احمدی، علی اصغر صادقی، شهاب قاضی، محمود شیوازاد، محمد چمنی صفحه 70
    در این آزمایش از700 قطعه جوجه گوشتی ماده یک روزه (سویه راس 308) در قالب طرح کاملا«تصادفی متعادل شامل 7 تیمار و 5 تکرار و20 قطعه جوجه برای هر واحد استفاده شد. جوجه ها به مدت 6 هفته به صورت آزاد با جیره های غذایی دارای 5 درصد چربی(پیه یا روغن آفتابگردان) در دو دوره ی 21 - 1 روزگی و 42 -22 روزگی با مقدار انرژی و پروتئین یکسان تغذیه شدند. در این آزمایش به صورت هفتگی روغن آفتابگردان جایگزین پیه در جیره گردید به طوری که تیمار1 (6 هفته دوره پرورش جیره دارای پیه)، تیمار2 (5 هفته اول پرورش جیره دارای پیه و 1 هفته آخر جیره دارای روغن آفتابگردان) و به همین ترتیب تا تیمار 7 (6 هفته دوره پرورش جیره دارای روغن آفتابگردان) مصرف نمودند. صفات متوسط افزایش وزن زنده، خوراک مصرفی، صفات مربوط به لاشه و فراسنجه های خونی اندازه گیری و داده ها با استفاده از از نرم افزاز SAS، رویهGLM مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفتند. نتایج آزمایش نشان داد اختلاف میانگین افزایش وزن تیمارهای آزمایشی در سن 42-22 روزگی و کل دوره پرورش (42-1 روزگی) معنی دار (05/0>P) بود در حالیکه این اختلاف در سن21-1 روزگی معنی دار نبود(05/0P) بالا بود. مصرف خوراک در سن 21-1 روزگی و کل دوره پرورش(42-1روزگی) با افزایش زمان جایگزینی پیه با روغن آفتابگردان به طور معنی داری(05/0>P) کاهش اما در سن42-22 روزگی تاثیر آن معنی دار نبود(05/0P). قسمت های مختلف دستگاه گوارش (روده،پیش معده، کبد،صفرا و سنگدان) و صفات لاشه به جز چربی محوطه بطنی (05/0>P) تحت تاثیر جیره های غذایی قرار نگرفت (05/0P).
    کلیدواژگان: چربی اشباع و غیراشباع، عملکرد، صفات لاشه، فراسنجه خونی، جوجه گوشتی
|
  • H. Jafari, S. Varmaghani, H. Fazaeli, M. A. Mousavi Page 2
    In order to determine the nutritive value of range forages, 31 points in Ilam province were sampled, using stratified probability random sampling method. A mixture of all plants were collected in each quadrate and the sampling was done 4 times during grazing season and repeated 3 years. Samples were dried in room temperature and analyzed for chemical composition. Average dry matter, crude protein, crude fiber, Ash, crude fat(dry matter basis) in 1, 2, 3 and 4 stages of sampling were 94.61, 18.52, 17.55, 13.26 and 1.73; 94.62, 15.34, 23.65, 10.80 and 1.71; 93.62, 10.80, 30.10, 8.51 and 1.80; 94.50 5.96, 34.19, 8.39 and 1.70 percent respectively. The in vitro dry matter digestibility(DMD), organic matter digestibility (OMD) and digestible organic matter in dry matter(DOMD) for 1, 2, 3 and 4 cuts were 75.83±5.39, 74.39±5.76 and 64.40±5.78; 72.89±6.41, 71.17±6.64 and 63.38±6.03; 62.37±8.22, 60.30±8.74 and 55.07±7.80; 52.82±6.72, 50.53±7.53 and 46.28±6.97 percent respectively. The difference of in vitro DMD, OMD and DOMD between cuts was significant (p<0.05). The results of potential gas production at 96 hour for 1, 2, 3 and 4 cuts were 64.33±7.74, 69.19±8.44, 70.59±8.52 and 67.28±9.34 ml per 200 mg DM respectively. The differences between them was significant (p<0.05). The differences for each cut between the areas was significant (p<0.05). The results of estimated ME for 1, 2, 3 and 4 cuts were 10.71±0.84, 10.75±0.97, 9.95±1.25 and 9.02±1.19 Mj/kg DM respectively, that were significant differences (p<0.05).
  • F. Zamani, M. A. Edris Page 9
    Fifty six Lori-Bakhtiari ram lambs (mean body weight (BW) 35. 43±0. 56 kg) were used in a completely randomized design to measure maintenance and growth requirements of metabolizable energy (ME). َIn duration of desing period (100 days) the lambs were divided into five equal groups (each group consist of 10 lambs) and fed different amounts of feed Including ad-libtum، 85، 70، 55 and 40 percent of the ad-libtum group. After 10 days adaptation period، six lambs of similar body weight and age were killed at the beginning of the experiment to compare final empty body weight (FEBW) with initial weight. Animals were individually fed on a pelted roughage- concentrate diet، and apparent digestibility energy were determined. At the end of experimental period all lambs were slaughtered and the right sides of all carcasses were cut according to Iranian method then dissected into muscle، fat and bone. Energy requirement for maintenance and growth was measured by regressing MEI on daily body weight gain (BWG)، and daily empty body weight gain (EBWG). The energy requirements، for growth calculated from equations derived were 0. 125، 0. 167، 0. 212، 0. 261 and 0. 318 McalKg-1BW0/75day-1 for the growth rate 4. 44، 7. 61، 10. 25، 13. 01 and 13. 55 (g EBWG Per Kg-1 BW0/75) respectively. The ME requirement for maintenance (Zero growth) that calculated from regressing equations was 0. 085 McalKg-1 BW0/75day-1. When the lambs were given 0. 318 Mcal (MEKg-1BW0/75day-1)، had a significantly higher (P<0. 001) carcass fat (35. 63 v 33. 63)، feed conversion ratio (9. 07 v 8. 15)، and same body weight gain than the lambs given 0. 261 Mcal (MEKg-1 BW0/75day-1). The results of this experiment showed that 0. 261 Mcal (MEKg-1 BW0/75day-1) improved feed conversion ratio and body weight gain than other groups.
  • A. Nobakht, A. Safamehr, R. Alizadeh Page 16
    This study was conducted to evaluate the quality of different mineral- vitamin premixes in performance of laying hens. This experiment was conducted with two hundred and fifty six laying hens from 24 to 34 weeks in a completely randomized design. Mineral- vitamin premixes were include mineral- vitamin recommended by Hy- line company for commercial production of laying hens (control)، Darosazan mineral- vitamin premixes، Tolidaru mineral- vitamin premixes and Aras Bazar mineral- vitamin premixes for 10 week. Results of this experiment showed that the performance of laying hens was significantly affected in different experimental groups (P<0. 05). Using of mineral- vitamins that recommended by Hy- line company for commercial production of laying hens caused significantly increasing in egg mass and decreasing in amounts of feed consumption and feed conversion (P<0. 05). The highest amount of egg mass (50. 82 g) was observed in control group. There were significantly difference between experimental groups in eggshell thickness (P<0. 05). The highest amount of eggshell thickness (0. 331 mm) was observed in control group and the lowest of that (0. 300 mm) was observed with using Tolidaru mineral- vitamin premixes. The Haugh unit was significantly different between treatments (P<0. 05). The highest amount of Haugh unit (91. 68) was observed in control group and the lowest of that (80. 67) was in Tolidaru mineral- vitamin premixes. The overall results are that using of mineral- vitamin recommended by Hy- line company for commercial production of laying hens can cause improvement of performance and eggshell quality in laying hens.
  • D.Khalili, R.V. Torshizi, A.Shahmsi, A.Iranshahi Page 22
    The purpose of this study was to estimate genetic parameters for production body weight at birth، weaning، 6، 12، 18 months of age and greasy fleece weight at 18 months of age and ewe composite reproduction total number of lambs born and weaned، and total weight of lambs weaned per ewes joined over three parities traits for Baluchi sheep born in 26 years. Data consisted of 12328 lambs descending from 229 rams and 3677 ewes. Least-squares means for body weight at birth، weaning، 6، 12 and 18 months of age and greasy fleece weight at 18 months of age were 4. 28±0. 67 kg، 22. 65±4. 55 kg، 31. 07±5. 43 kg، 37. 80±6. 65 kg and 44. 75±4. 50 kg and 2. 23±0. 45 kg، respectively. These means for ewe composite reproduction traits were 3. 08±0. 79 lambs and 2. 75±0. 86 lambs and 61. 99±19. 31 kg، for total number of lambs born and weaned، and total weight of lambs weaned per ewes joined over three parities، respectively. Variance components resulting from direct additive genetic effects، maternal additive genetic effects، maternal permanent environmental effects، as well as، the covariance between direct and maternal additive genetic effects for production traits and direct additive genetic effects for ewe composite reproduction traits were estimated by REML procedures، fitting an animal models. The direct heritability (h2a)، maternal heritability (h2m)، maternal permanent environmental variance as a Proportion of phenotypic variance (c2) and correlation between direct and maternal additive genetic effects (ram) were 0. 125±0. 020، 0. 080±0. 017، 0. 110±0. 015 and 0. 473 for birth weight، 0. 067±0. 017، 0. 035±0. 015، . 099±0. 015 and 0. 345 for weaning weight، and 0. 109±0. 022، 0. 020±0. 015، 0. 047±0. 019 and 0. 904 for body weight at 6 months of age، respectively. The direct and maternal heritability and correlation between direct and maternal additive genetic effects of this trait were found to be 0. 247±0. 045، 0. 021±0. 016 and 0. 646، respectively. For body weight and greasy fleece weight at 18 months of age only direct additive genetic effects were important. On the basis of this model، direct heritability for these two traits were 0. 322±0. 150 and 0. 142±0. 033، respectively. Direct additive genetic variance for ewe composite reproduction traits were law. The corresponding estimates of direct heritabilites were 0. 0106±0. 035، 0. 0079±0. 035 and 0. 0239±0. 038، for total number of lambs born and weaned، and total weight of lambs weaned per ewes joined over three parities، respectively. The results of this study indicated that direct selection for body weight at early stage of life، can improve ewe composite reproduction traits.
  • M. Talebi, M. Karami, H. Movassagh Page 31
    Carcass composition of thirty Lori–Bakhtiari single male lambs were assigned to a completely randomized design with two factors. The factors were tail status (with and without fat tail) and fattening period (75، 90، 105 days). Lambs were weaned at 90 ± 5 days of age and divided randomly in to three groups for 75،90 and 105 days of feedlot and kept in individual boxes. In start of experiment from 60 lambs born، thirty of them were docked by rubber ring at beginning second days of birth alternately. At the end of fattening period، lambs of each level of treatment were slaughtered randomly. The results showed that percentage of the carcass meat، subcutaneous and internal fat of docked lambs were significantly higher than in the undocked ones. However total carcass fat of docked lambs were 5. 3% lower than intact lambs، that this difference between the two groups were statistically significant. This was accompanied by of non-significant increase in the percentage of subcutaneous fat، internal fat and total carcass fat and a non-significant decrease in the percentage of meat. In conculsion، in order to increase quantity and quality of carcass by increasing in the carcass meat percentage and decreasing total carcass fat percentage، docking with 75 days of fattening period for Lori- Bakhtiari lambs recommended.
  • A. Nobakht, S. Khodaei, F. Ahadi Page 40
    This study was conducted to evaluate the effects of different nutrients level on performance of Hy-line W-36 laying hens in early laying period. This experiment was conducted with two hundred and forty laying hens from 37 to 47 weeks in a completely randomized design with 5 treatment and 4 replicate with 12 bird in each replicate. Experimental diets were isocaloric and included: diet with nutrients recommended by NRC 1994 for laying hens (control) and 4 other Experimental diets with 10% and 15% more and low nutrients than recommended by NRC 1994 with same metabolizable energy level for laying hens. The results of this experiment showed that the performance and egg quality in laying hens are affected by different experimental diets (P<0. 05). The highest percent of egg production (86. 66)، the highest amount of egg weight (62. 05 g)، the highest amount of egg mass (32. 4 g)، the highest value of daily feed intake (117 g)، the best feed conversion (2. 17) and the lowest value of feed price for production per kilogram of egg (8150 Rials) were observed in control group، whereas the lowest percent of egg production (56. 22)، the lowest amount of egg weight (57. 17 g)، the lowest value of egg mass (32. 4 g)، the lowest value of daily feed intake (106. 5 g)، the worst feed conversion (3. 30) and the highest amount of feed price for production per kilogram of egg (1130 Rials) were observed in treatment contain 15% lower level of nutrients than recommended by NRC 1994 with same metabolizable energy level for laying hens. Three were significantly difference between treatments in eggshell weight (P<0. 05). The highest value of eggshell weight (6. 35 g) was observed in control group and the lowest value of eggshell weight (5. 52 g) was observed in group with diet contain 15% lower level of nutrients than recommended by NRC 1994 with same metabolizable energy level for laying hens. Can be concluded that in Hy-line W-36 laying hens in early laying period increasing or reduction of nutrient recommended by NRC 1994 with same metabolizable energy level has adverse effects on performance and egg quality and causes the feed price for production per kilogram of egg be high and do not recommended.
  • A. Toghdory, N.M. Torbatinejad, R. Kamali, M. Chamani Page 46
    An experiment was conducted by eight lactating Holstein cows with an average milk production of 32. 75 kg/d and body weight of 643. 6 kg to evaluate the effects of propylene glycol (PG) powder on reproductive performance and blood metabolites. In this experiment a balanced change-over design with four treatment and four periods with 21 days (14 day for adaptation and 7 day for data collection) were employed. Treatments include: 1- Control treatment (without PG)، 2- 250gr PG/cow/day، 3- 500gr PG/cow/day and 4- 750gr PG/cow/day. The cows were fed individually ad libitum and were milked twice per day. Daily milk yield was recorded and milk samples were taken during seven and two last days of each period. The results show that dry matter intake، milk yield، fat corrected milk yield، milk compositions were not affected by different levels of PG (P>0. 05). Supplementing cows with 500gr and 750gr PG/cow/day، significantly increased plasma glucose (P<0. 05)، but other blood metabolites such as blood urea nitrogen، triglyceride and cholesterol were not affected by PG (P>0. 05). In conclusion، plasma glucose was increased by using 500gr and 750gr PG/cow/day (as powder) in the first and mid lactation stage، but different levels of PG did not have any significant effect on dry matter intake، milk yield، milk compositions and other blood metabolites.
  • S.A. Javadi, A. Asadpoor Page 52
    Proper use from water resources، especially in arid and semi arid of Iranian rangeland is very important. In this area water is one of the valuable ecosystem components. The study was conducted in Jmil abad watershed which is located، Kerman province. Four criteria’s of water quality، water quantity، water distance and livestock information were integrated to water resources suitability for goats grazing. FAO (1991) method (recommended for land capability evaluation) was used for suitability classification According to the results، water distance and accessibility to water is a most declining factor for suitability. A quality and quantity factor is a no limiting factor in part of study area. The results show that from 1036505 ha of studied rangelands، (93. 4%) classified as Sl class (with no limitation)، 728. 4 ha (6. 6%) classified as S2 class (with low limitation)، and 0% classified as N class (non suitable). Based up on slope classes، areas that far from water point more than 75% of slope is not suitable and less than 15% are very suitable. Good distribution of water resources increases water suitability and cause better and monotonous utilization of rangeland.
  • M. E. Ebrahim Zadeh, H. Farhangfar, S. M. Hosseini, D. A. Saghi, R. A. Mirzaei Page 62
    In this study، records collected for body weight at age 1 (BW1)، 56 (BW56) and 84 d (BW84)، age at sexual maturity (ASM)، first egg weight (EW1)، average of egg weight at first week 12 of production (EW12)، average of egg weight at week 28 (EW28)، 30 (EW30) and 32 (EW32) of laying and egg number during 84 days of laying (EN84) were used to evaluate the effect of environmental factors as well as estimate phenotypic and genetic parameters with the restricted maximum likelihood procedure. Different statistical mixed linear models were applied for each trait using SAS software. For body weight at different ages، generation، hatch number and sex were found to be significant (P<0. 01). Generation and hatch number had no significant effect on ASM، EW1، EW12، EW28 and EN84 while it was significant (P<0. 0001) for EW30 and EW32. (Co) Variances components were estimated based upon animal model using DFREML. Univariate heritability estimates were 0. 59، 0. 41، 0. 24، 0. 26، 0. 15، 0. 14، 0. 05، 0. 09، 0. 12 and 0. 07 for BW1، BW56، BW84، ASM، EW1، EW12، EW28، EW30، EW32 and EN84 respectively. The corresponding multivariate heritability estimates were 0. 64، 0. 4، 0. 34، 0. 29، 0. 16، 0. 38، 0. 35، 0. 4، 0. 49 and 0. 08 respectively. Genetic correlation between BW56 and BW84 was 0. 93. Positive genetic correlations were also found among egg weight traits so that EW12 was highly genetically correlated with EW28 (0. 99)، EW30 (0. 99) and EW32 (0. 98). EN84 and ASM were found to be negatively genetically correlated (-0. 86).
  • M.Ahmadi, A.A.Sadeghi, Sh.Ghazi., Kermanshah, M. Page 70
    This experiment carried out with 700 day old (Ross hybrid female) broiler chicks were randomly distributed into seven groups with five replicates of 20 birds each. For 6 weeks، the birds were fed ad libitum with diets including 5 percent fat (tallow or sunflower oil) and all diets were calculated to be isocaloric and isonitrogenous for two periods 1-21 and 22-42 days of chickens. In this experiment the tallow was replaced by sunflower oil weekly in diet as the first treatment (6 weeks diets including tallow)، the second treatment (5 weeks of training diet including tallow and last week diet including sunflower oil) and respectively until the seventh treatment (6 weeks training period of sunflower oil) consumed diets. The traits mean gain body weight، feed consumption، carcass characteristics and blood parameters were calculated، and the SAS General Linear Models (GLM) procedure was used for the statistical analysis of data. For 1-21 days period، the results did not indicate any significant differences between mean body weights due to dietary treatments. In 22-42 days period and the whole period of experiment، birds fed diets supplemented with sunflower oil did gain more weight compared to those fed diets supplemented with tallow (p<0. 05). Feed consumption was significantly higher for chicks fed with tallow-supplemented diets (p<0. 05). Chicks fed diets supplemented with sunflower oil had the best value for feed conversion ratio (P<0. 05). Carcass weight and relative weight of digestive tract organs (including: intestine، preventriculus، liver، gall bladder and gizzard) were not affected by the time of dietary fat replacement. There was statistically significant differences between dietary treatments based on abdominal fat pad percentage (p<0. 05). Chicks fed diets rich in tallow had significantly higher amounts of triglyceride and cholesterol in blood serum (p<0. 05).