فهرست مطالب

فصلنامه رفاه اجتماعی
پیاپی 40 (بهار 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/02/20
  • تعداد عناوین: 16
|
  • ام لیلا تاتینا بلداجی، آمنه فروزان، حسن رفیعی صفحات 9-28
    طرح مسئله: در این مقاله به بررسی مقایسه ای کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار شاغل خدماتی و زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان بهزیستی شهر تهران پرداخته شده است.
    روش
    مطالعه حاضر در چارچوب مطالعه علی مقایسه ای (هم گروهی تاریخی) انجام یافت. برای این منظور تعداد 120 زن سرپرست خانوار در دو گروه شاغل خدماتی و تحت پوشش سازمان بهزیستی در شهر تهران با توجه به معیارهای پژوهش به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه دموگرافیک و پرسش نامه کیفیت زندگی سازمان جهانی بهداشت (who) با عنوان WHO،QOL-BREF، استفاده شد. به منظور تجزیه اطلاعات حاصله از آزمون های کلمونگراف، اسمیرنف، آزمون تی، آزمون همبستگی پیرسون و آنالیز واریانس یک طرفه (One way Anova) استفاده شد.
    یافته ها
    بر اساس اطلاعات استخراج شده از تحقیق، زنان سرپرست خانوار شرکت کننده در این مطالعه در سن میانسالی قرار داشتند. به طوری که میانگین سنی زنان تحت پوشش 28/43 و زنان سرپرست شاغل خدماتی 5/40 سال بود. و از نظر وضعیت تحصیلی زنان تحت پوشش سازمان بهزیستی اکثرا بی سواد و زنان سرپرست خدماتی بیش ترین فراوانی را در رده های راهنمایی ودبیرستان داشتند.
    از نظر کیفیت زندگی، مشخص شد که هر دو گروه کیفیت زندگی متوسطی داشته اما کیفیت زندگی زنان سرپرست خانوار شاغل نسبت به زنان سرپرست تحت پوشش وضعیت بهتری دارد. نمره ابعاد سلامت جسمانی، روانی و اجتماعی در دو گروه زنان سرپرست خانوار اختلاف معناداری نشان دادند (P<0/05) و در بعد سلامت محیطی در دو گروه زنان سرپرست اختلاف معناداری مشاهده نشد.
    نتایج
    زنان سرپرست شاغل خدماتی و زنان سرپرست تحت پوشش دارای کیفیت زندگی متوسطی هستند اما در زنان شاغل خدماتی این میزان بالاتر می باشد.
    کلیدواژگان: زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان، زنان سرپرست خانوار شاغل خدماتی، کیفیت زندگی، بهزیستی
  • آرین قلی پور، اشرف رحیمیان صفحات 29-62
    طرح مسئله: زنان سرپرست خانوار بخش مهمی از شهروندان کشور را تشکیل می دهند. در راستای توانمندسازی شهروندان برای نیل به جامعه مطلوب توجه به این قشر نیز حائز اهمیت است. در این مقاله سعی شده است عوامل اثرگذار بر توانمند شدن زنان سرپرست خانوار شناسایی شده و راهنمای مسئولان در بهبود کیفیت زندگی و شهروندی آن ها باشد. در پژوهش حاضر آموزش، مهارت آموزی، طرح های خوداشتغالی، سهام عدالت، وام و کمک های غیرنقدی متغیر مستقل و توانمندسازی متغیر وابسته هستند.
    روش
    روش انجام تحقیق به صورت پیمایشی بوده و نمونه آماری شامل زنان سرپرست خانوار است که با شهرداری تهران، کمیته امداد و سازمان بهزیستی در شهرهای کرج و تهران در تعامل بوده اند و 240 پرسش نامه توسط آنان تکمیل شده است. به منظور تعیین روایی ابزار اندازه گیری از روایی سازه و تحلیل عاملی استفاده شد. در سنجش پایایی الفای کرونباخ توانمندسازی زنان 0.92 و عوامل موثر 89/0 محاسبه شد و از همبستگی اسپیرمن و مدل معادلات ساختاری به منظور تحلیل آماری استفاده است.
    یافته ها
    تحلیل ها نشان داد که بین متغیرهای مستقل و توانمندسازی و نیز بین خود متغیرهای مستقل همبستگی وجود دارد. به این مفهوم که تقویت یکی بر تقویت دیگر عوامل تاثیر دارد. مدل علی نشان داد که فرضیه های 1 و3 پذیرفته شدند. یافته ها نشان دهنده آن است که آموزش و طرح های خوداشتغالی موجب بروز احساس توانمندی در زنان سرپرست خانوار می شود.
    نتایج
    زنان سرپرست خانوار به دلیل داشتن نقش های متعدد فرصت آموزش ندارند و معمولا در مقایسه با دیگر زنان از تحصیلات کمتری برخوردارند از این رو آموزش تاثیر مثبتی بر خانواده آنها دارد. همچنین اغلب، بزرگ ترین مشکل زنان سرپرست خانوار مشکل اقتصادی است از این رو هر اقدامی برای کاهش این مشکل مفید خواهد بود.
    کلیدواژگان: آموزش های عمومی، توانمندسازی، زنان سرپرست خانوار، طرح های خود اشتغالی، مهارت آموزی
  • سیدعلی کیمیایی صفحات 63-92
    طرح مسئله: امروزه اغلب کشورها برای دست یابی به توسعه پایدار، «توانمندسازی» را کارآمدترین روش یافته اند (Parsons، 2003)؛ که در برنامه ی چهارم توسعه جمهوری اسلامی ایران به خصوص در مورد اقشار آسیب پذیر، بدان اشاره شده است. از آن جا که زنان سرپرست خانوار جزو اقشار آسیب پذیر به حساب می آیند، پژوهش حاضر در پی بررسی شیوه های توانمندسازی زنان سرپرست خانوار تحت پوشش سازمان های حمایتی می باشد.
    روش
    روش تحقیق پژوهش حاضر توصیفی است. جامعه آماری شامل کلیه زنان سرپرست خانواری هستند که طی سال های 86 تا 84 در دو سازمان بهزیستی و کمیته امداد امام خمینی(ره)، وارد طرح توانمندسازی شده که کل توانمند شده ها در کمیته امداد 50 خانوار و در بهزیستی 44 خانوار بودند و همگی به عنوان نمونه نهایی انتخاب و مورد مطالعه قرار گرفتند.
    یافته ها
    تحلیل توصیفی یافته ها همراه با نتایج حاصل از مصاحبه و مشاهده مددجویان توانمند شده، نشان داد که اجرای برنامه های توانمندسازی همان گونه که در سایر کشورها نتایج مثبتی به همراه داشته است، اجرای آن در مورد زنان سرپرست خانوار، نه تنها به اشتغال و افزایش سطح درآمد و ارتقاء آن ها به سطوح طبقاتی بالاتر اجتماعی اقتصادی جامعه منجر می شود، بلکه به کمک آموزش شغلی از وابستگی آن ها به سازمان های حمایتی کاسته شده و به لحاظ اقتصادی اجتماعی خود را همچون سایر افراد جامعه می بیند. علاوه بر این، اجرای طرح توانمندسازی روانی سبب شده است تا زنان سرپرست خانوار در حوزه های مختلف روانشناختی هم چون؛ خود کارآمدی، خود ارزشمندی و عزت نفس، کنترل بر زندگی، قدرت تصمیم گیری، و حل مسئله و افزایش سازگاری توانمند شوند، که خود سرمایه ای پایان ناپذیر است.
    نتایج
    اجرای برنامه توانمندسازی نه تنها به اشتغال، افزایش سطح درآمد و کاهش وابستگی زنان سرپرست خانوار منتهی می شود بلکه توانایی آن ها در حوزه های روان شناختی را نیز به دنبال دارد.
    کلیدواژگان: توانمندسازی، زنان سرپرست خانوار، سازمان های حمایتی
  • نادر مهرگان، میثم موسایی، روح الله رضایی صفحات 93-105
    طرح مسئله: مسئله اشتغال، به ویژه اشتغال زنان طی دهه های اخیر به عنوان یکی از موضوعات مهم و تاثیرگذار در تصمیم گیری ها و برنامه ریزی های کشور تبدیل شده است. با توجه به اهمیت موضوع هدف این مقاله بررسی تحولات صورت گرفته در اشتغال زنان ایران است.
    روش
    بدین منظور از شاخص مشارکت زنان در نیروی کار از مجموعه شاخص های توسعه جهانی، فراهم شده توسط بانک جهانی استفاده شده است. تجزیه و تحلیل ها با استفاده از روش انتقال سهم و طی دو دوره 1985-1995 و 1995-2005 صورت گرفته است.
    یافته ها
    با گذشت زمان ساختار نیروی کار زنان در ایران تغییرات اساسی داشته است، به طوری که طی دو دهه مورد بررسی سهم زنان در نیروی کار از رقم 3/19 درصد در سال 1985 به رقم 8/33 درصد در سال 2005 افزایش یافته است.
    نتایج
    همچنین با توجه به نتایج، طی دوره های مورد بررسی رشد شاغلان زن کشور بیش تر از سهم کشور از رشد منطقه منا(خاورمیانه و شمال آفریقا) بوده است. این رشد نامتناسب به دلیل رشد رقابتی و ساختاری مثبت موجود است، یعنی طی دوره مذکور رشد و تحرک فعالیت های زنان در اقتصاد ایران مثبت بوده و همچنین نسبت به منطقه منا مزایای رقابتی وجود داشته است، به طوری که در مجموع به علت مزایای نسبی و رقابتی موجود در جذب زنان به عنوان نیروی کار، اشتغال زنان در کشور از سطح مورد انتظار پیشی گرفته است.
    کلیدواژگان: اشتغال، انتقال، سهم، ایران، خاورمیانه، زنان، شمال آفریقا
  • مهدی حدادی، علیرضا کلدی، حمیرا سجادی، مسعود صالحی صفحات 107-127
    طرح مسئله: درجامعه ایران، زنان به عنوان نیمی از جمعیت، نقش به سزایی در اشتغال و توسعه جامعه دارند. از این رو پرداختن به مقوله کار زنان و ارتباط آن با وضعیت سلامت زنان امری اجتناب ناپذیر است. از طرفی همان طور که می دانیم سلامت علاوه بر مداخلات پزشکی، به عوامل اجتماعی اقتصادی مانند نوع شغل و گروه های شغلی وابسته است. هدف اصلی این مطالعه بررسی ارتباط بین سلامت روان و رده های شغلی یک سازمان به عنوان یک تعیین کننده اجتماعی سلامت، در زنان شاغل می باشد.
    روش
    پژوهش حاضر از نوع مطالعات توصیفی تحلیلی و روش مطالعه، روش مقطعی است. جامعه آماری این پژوهش شامل زنان شاغل در مراکز بهزیستی شهر تهران است و نمونه آماری این پژوهش از 160 نفر زن شاغل در مراکز بهزیستی شهر تهران تشکیل می شود؛که نمونه ها به روش خوشه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند. در این مطالعه برای اندازه گیری متغیرهای مورد بررسی از چک لیست اطلاعات فردی با متغیرهای دموگرافیک و پرسش نامه سلامت عمومی(GHQ28) استفاده شد.
    یافته ها
    با مقایسه ای که در بین 4 رده شغلی تعیین شده با نمره سلامت روان زنان به عمل آمد؛ یافته های پژوهش نشان دادندکه بین سلامت روان زنان و رده های شغلی، ارتباط معنی داری وجود دارد(005/0p<). در مقایسه دو به دو رده های شغلی، یافته ها نشان دادند که اختلاف معنی داری بین سلامت روان زنان شاغل در رده شغلی مدیران با زنان شاغل در رده شغلی کارشناسان وجود دارد و زنان در رده شغلی مدیران از سلامت روان کم تری نسبت به رده بعدی خود یعنی کارشناسان برخوردار می باشند.
    نتایج
    بنا بریافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که رده های شغلی با توجه به ویژگی ها و شرایطی که دارد می تواند ارتباطی بر افزایش یا کاهش سلامت فرد شاغل به عنوان یک تعیین کننده اجتماعی سلامت، داشته باشد؛ از این رو توصیه می شود که مدیران سازمان ها، سیاست گذاران بخش سلامت و برنامه ریزان بهداشت شغلی، به عوامل شغلی و اجتماعی موثر بر سلامت مثل رده های شغلی (به ویژه در مورد زنان که از گروه های آسیب پذیر جامعه محسوب می شوند)، در برنامه-ریزی ها و سیاست گذاری های خود توجه بیش تری نشان دهند.
    کلیدواژگان: اشتغال، رده شغلی، زنان، سازمان بهزیستی، سلامت روان
  • پروانه نژادسبزی صفحات 129-159
    طرح مسئله: خانواده به عنوان یک نهاد اجتماعی نقش مهمی در تربیت و آموزش افراد دارد. خانواده با ایفای وظایف خود به نحو مطلوب، کارکرد مثبتی در جامعه داشته و منجر به ثبات و سلامت اجتماعی می شود. بروز آسیب های مختلف اجتماعی نشانه اختلالات کارکردی در ساختار خانواده است، با توجه به رشد روزافزون پدیده فرار از منزل، شناخت عوامل خانوادگی موثر بر آن، یکی از مسائل ضروری جامعه است، سئوال اساسی پژوهش حاضر این است که چه عوامل خانوادگی ای موجب فرار از منزل فرزندان می شود؟
    روش
    در این پژوهش جامعه آماری کودکان فراری زیر 18 سال اعم از دختر و پسر ساکن در مراکز وابسته به بهزیستی، کانون اصلاح و تربیت، زندان مرکزی خرم آباد و کودکان غیرفراری زیر 18 سال ساکن شهر خرم آباد می باشند. روش نمونه گیری کودکان فراری از نوع نمونه در دسترس با حجم 48 نفر و کودکان غیرفراری از نوع تصادفی ساده با حجم 48 نفر بود.
    یافته ها
    نتایج نشان می دهند، بین پدیده فرار از منزل و تمامی متغیرهای مستقل (از هم گسیختگی خانوادگی، خشونت خانگی، نظارت والدین، تعارض خانوادگی، سابقه زندان والدین، اعتیاد والدین) به غیر از جنسیت، رابطه معنی دار آماری وجود دارد. با تعیین معادله رگرسیون چندمتغیره، بین متغیر وابسته (فراری، غیرفراری) و متغیرهای مستقل میزان ارتباط این عوامل بر پدیده فرار مشخص شد.
    نتایج
    با توجه به ضریبBeta))، همبستگی متغیر خشونت خانگی با این پدیده از همه بیش تر و همبستگی متغیر سابقه زندان والدین با آن از همه کم تر است.
    کلیدواژگان: ازهم گسیختگی خانوادگی، اعتیاد، تعارض خانوادگی، خشونت خانگی، فرار از منزل، نظارت والدین
  • سید ضیاء هاشمی، زینب فاطمه امین، مجید فولادیان صفحات 161-187
    طرح مسئله: خروج نوجوانان و جوانان از خانه و ترک خانواده، بدون اجازه والدین یا وصی قانونی، در واقع نوعی واکنش نسبت به شرایطی است که از نظر فرد نامساعد، غیرقابل تحمل و تغییر ناپذیر است. این عمل به عنوان یک مکانیسم دفاعی به منظور کاهش ناملایمات زندگی و خلاصی از محرک های آزاردهنده و مضر و دست یابی به خواسته های مورد نظر و عموما آروزهای دور و دراز به کارگرفته می شود، اما آمارها و شواهد نشان می دهند که پس از فرار نه تنها مشکلات دختران کاهش نمی یابد بلکه فرد وارد یک چرخه آسیب زای اجتماعی می شود که پیامدهای منفی زیادی را برای او و جامعه اش در پی دارد. مقاله حاضر در پی بررسی پیامدهای فرار دختران از منزل با تکیه بر روش های کمی و کیفی تحقیقاتی است.
    روش
    این مقاله مبتنی بر یافته های یک تحقیق میدانی وسیع است و با تاکید بر بررسی پیامدهای فرار دختران از منزل، این مسئله را با استفاده هم زمان از سه روش؛ «پیمایش»، «مورد پژوهی» و «گروه کانونی» مورد تحلیل قرار داده است.
    یافته ها
    یافته های به دست آمده از سه روش به کارگرفته شده در این تحقیق، حاکی از آن است که دختران بعد از فرار با پیامدهایی چون؛ ترک تحصیل، رابطه با جنس مخالف، سوء استفاده جنسی، روسپیگری، عضویت در باندهای خلاف و فساد، افسردگی، خودزنی و خودکشی، مصرف مواد مخدر یا الکل و طرد از خانواده در سطح جامعه روبه رو بوده اند و دچار انواع آسیب های عاطفی و اجتماعی گشته اند.
    نتایج
    مقاله حاضر با رویکردی کیفی، نتایج حاصله را در سه سطح پیامدهای فردی، پیامدهای خانوادگی و پیامدهای اجتماعی ارائه داده است. چراکه در اکثریت قریب به اتفاق موارد، فرار دختران از خانه در حالی اتفاق می افتد که دختر هیچ برنامه ای برای بعد از فرار خود از خانه ندارد و از پیامدهایی که در انتظارش است، آگاهی کافی ندارد و این امر او را با مشکلات و آسیب های عدیده ای مواجه می سازد که راه گریزی برای آن ها نیست.
    کلیدواژگان: پیامد خانوادگی، پیامد فردی، دختران فراری، پیامد اجتماعی
  • ساره امیرجان، مجتبی سلطانی علی آبادی، سید جلال یونسی، منوچهر ازخوش، علی عسگری صفحات 189-215
    طرح مسئله: این پژوهش به منظور اثربخشی مشاوره گروهی بر اساس منابع تکوین خود بر افزایش احترام به نفس دختران نوجوان دبیرستانی انجام شده است.
    روش
    طرح مورد استفاده در این پژوهش، طرح تجربی حقیقی است.جامعه آماری مورد مطالعه، کلیه نوجوانان دختر دبیرستانی منطقه 6 شهر تهران بودند. با اجرای پرسش نامه عزت نفس پوپ در دانش آموزان دختر دبیرستانی 24 دانش آموز در دو گروه آزمایش (12 نفر) و کنترل(12نفر) به طور تصادفی قرار گرفتند.گروه آزمایش به مدت4 ماه، تحت 14 جلسه مشاوره گروهی بر اساس منابع تکوین خود قرار گرفت. و در پایان از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد.
    یافته ها
    نتایج آزمون تحلیل کوواریانس و t وابسته نشان داد که مشاوره گروهی بر اساس منابع تکوین خود موجب افزایش احترام به نفس(در سطح 001/0) در آزمودنی ها شده است.
    نتایج
    نتایج نشان داد که مشاوره گروهی بر اساس منابع تکوین، خود روش درمان مناسبی جهت افزایش خودباوری و احترام به نفس در نوجوانان است.
    کلیدواژگان: احترام به نفس، مشاوره گروهی، منابع تکوین خود
  • سالار فرامرزی، رضا همایی، راضیه ایزدی صفحات 217-235
    طرح مسئله: پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش گروهی شناختی رفتاری مهارت های زندگی بر سلامت روانی زنان دارای همسر معلول انجام گرفت.
    روش
    روش پژوهش آزمایشی و از طرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل استفاده شد. بدین منظور از بین زنان دارای همسر معلول شهر اصفهان که تحت پوشش سازمان بهزیستی بودند 80 زن به روش تصادفی انتخاب و به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. ابزار اندازه گیری پژوهش، پرسش نامه سلامت عمومی(GHQ-28) بود. داده ها با استفاده از روش آماری تحلیل کواریانس و با نرم افزار آماری spss تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    یافته ها حاکی از تفاوت معنادار بین میانگین های دو گروه آزمایش و کنترل در پرسش نامه سلامت عمومی در پس آزمون بود (F=84.19، p=. 001).
    نتایج
    می توان نتیجه گرفت که آموزش گروهی شناختی رفتاری مهارت های زندگی بر سلامت روانی زنان دارای همسر معلول موثراست.
    کلیدواژگان: آموزش گروهی شناختی، رفتاری، سلامت روان، معلول، مهارت های زندگی
  • بتول احمدی، یلدا سلیمان اختیاری صفحات 237-257
    طرح مسئله: خشونت خانگی علیه زنان یکی از مشکلات عمده سلامت زنان به شمار می آید. امروزه، پیشگیری از بروز این مشکل و همچنین شناسایی و مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان در بسیاری از کشورها به عنوان یک اولویت سلامت زنان مورد توجه قرار گرفته است. هدف این پژوهش، بررسی مداخلات انجام شده در زمینه پیشگیری از بروز خشونت خانگی علیه زنان، افزایش موارد شناسایی شده خشونت و مدیریت موارد تشخیص داده شده و اثربخشی این مداخلات است.
    روش
    با جستجوی نظام مند مقالات موجود در بانک های اطلاعاتی PubMed، EBSCO، Cochrane Database و نیز بانک اطلاعاتی مقالات علوم پزشکی(ایران مدکس) و پایگاه اطلاعات علمی (SID)، با استفاده از کلمات کلیدی مرتبط انگلیسی و فارسی، با مرور، تحلیل و دسته بندی مداخلات انجام شده در زمینه خشونت خانگی علیه زنان، میزان اثربخشی این اقدامات تحلیل شد.
    یافته ها
    مداخلات در زمینه خشونت خانگی علیه زنان به دو دسته کلی تقسیم می شوند: دسته اول مداخلات متمرکز بر زنان که شامل راهکارهایی از قبیل آموزش، جلب حمایت و مشاوره های روانی و درمانی زنان در معرض خطر است. دسته دوم، مداخلات متمرکز بر کارکنان سیستم خدمات بهداشتی درمانی و به منظور آموزش و توانمندسازی آنان در زمینه تشخیص و مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان است. تحلیل نتایج حاصل از مطالعات، اثربخشی این مداخلات را نشان می دهد.
    نتایج
    توانمندسازی کارکنان مراکز بهداشتی درمانی برای غربال گری، تشخیص و مدیریت موارد خشونت خانگی علیه زنان و نیز آموزش زنان در زمینه عوامل زمینه ساز بروز خشونت، کسب مهارت های ارتباطی و سازگاری و انتخاب صحیح رفتارهای جایگزین در مواجهه با موقعیت های خشونت زا و جلب حمایت همه جانبه جامعه می تواند گام هایی مهم در پیشگیری یا کاهش موارد خشونت خانگی علیه زنان باشد.
    کلیدواژگان: خشونت خانگی، زنان، آموزش سلامت
  • ناهید شیخان صفحات 259-286
    طرح مسئله: کشورهای پیشرفته از دهه های قبل و برخی از کشورهای در حال توسعه از دهه های اخیر با توجه به نقش موثر و مثبت کارآفرینان اقتصادی در توسعه جامعه، بهره برداری از این پتانسیل را جهت مواجهه با معضلاتی نظیر رکود، تورم و عدم اشتغال مورد توجه قرارداده و جهت بسط و گسترش آن اقدامات زیادی را انجام داده اند. در شرایط فعلی جامعه ایران که نسبت قابل توجهی از جوانان به ویژه زنان بیکار و از نعمت اشتغال محرومند، رویکرد «توسعه کارآفرینی زنان» در کشور امری ضروری می باشد تا نقطه آغازینی برای برنامه ریزی ترویج کارآفرینی زنان در ایران و ارتقاء سطح آن بر اساس نتایج حاصل از عملکرد سایر کشورها شود.
    روش
    در این تحقیق داده های اطلاعاتی از منابع معتبر داخلی و خارجی و نیز استفاده از شبکه اینترنت جمع آوری شده و جهت مقایسه داده های مالی از دلار آمریکا استفاده شده است.
    یافته ها
    برنامه های ترویج کارآفرینی زنان در 6 کشور توسعه یافته و دو کشور در حال توسعه مطالعه شده است.
    نتایج
    مدلی برای تروج کارآفرینی زنان در ایران ارائه شده است.
    کلیدواژگان: برنامه، ترویج، کارآفرینی، کارآفرینی زنان
  • محمد فرجی ها، هاجر آذری صفحات 287-314
    طرح مسئله: تجاوز به عنف را می توان یکی از نماد های تعارض جنسیت نامید. تفسیر ها و برداشت های ارائه شده از این جرم در نظام تقنینی و رویه های عملی نهادهای قضایی و پلیسی ایران، بیان گر سیطره گفتمان جنسیتی خاص در این حوزه است. این گفتمان ریشه بزه دیدگی زنان را در خود آنان جستجو می کند وآشنایی قبلی قربانی با بزهکار، پوشش نامناسب قربانی و تجربه های جنسی پیشین قربانی را مستمسکی برای عدم احراز عنف می داند. در این رویکرد زنان قربانی بیشتر به عنوان شریک رابطه جنسی تلقی می شوند تا قربانی تهاجم های جنسی و این نگرش باعث شده است بخش عمده ای از شکایات قربانیان این جرم در نظام پلیسی و قضایی به رسمیت شناخته نشود.
    روش
    روش انجام این پژوهش توصیفی تحلیلی است؛ به منظور توصیف وضعیت موجود زنان بزه دیده تجاوز به عنف، با استفاده از روش نمونه پژوهی با تعدادی از زنان قربانی مصاحبه های عمیقی به عمل آمد. هم چنین پرونده های مربوط به تجاوز به عنف در شعبه 77 دادگاه کیفری استان مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تکمیل اطلاعات به دست آمده و تحلیل یافته های تحقیق با استفاده از روش مصاحبه، شیوه نگرش تعدادی از قضات دادگاه های کیفری استان و دادیاران دادگا های عمومی مورد بررسی قرار گرفت.
    یافته
    محدوده و قلمرو مداخلات کیفری سنتی در حیطه تجاوز به عنف و عدم رعایت اصل تناسب در تعیین ضمانت اجراهای کیفری موجبات تضییع حقوق قربانیان این جرم و بلکه بزه دیدگی دومین ناشی از عمل کرد نهادهای عدالت کیفری را به دنبال داشته است. نتایج نارسایی های موجود در نظام ادله اثبات زنای توام با عنف و اکراه و بی توجهی به شواهد و دلایل علمی موجب ناتوانی قربانیان دراثبات ادعای خود شده و درپاره ای از موارد آنان را درمعرض رابطه نامشروع قرار داده است.
    کلیدواژگان: حمایت کیفری، بزه دیدگی زنان، جرایم جنسی، تجاوز به عنف
  • غلامرضا قائد امینی، مریم شریفیان ثانی، حسین راغفر، مسعود صالحی صفحات 315-339
    طرح مسئله: در این مقاله تغییرات نابرابری در استان تهران طی سال های 1368 تا 1384 به تفکیک مناطق شهری و روستایی برای کالاهای منتخب سبد مصرف خانوار از قبیل هزینه های بهداشتی، تحصیلی و تغذیه مورد بررسی قرار گرفته است.
    روش
    با استفاده از آمار هزینه و درآمد خانوارها، تغییرات نابرابری هزینه ها به تفکیک مناطق شهری و روستایی استان تهران و کل کشور محاسبه شد. به این منظور از ضریب جینی، ضریب تغییرات، ضریب انحراف میانگین نسبی و شاخص تایل و در انجام محاسبات از نرم افزارAccess، Excel و Stata استفاده شده است.
    یافته ها
    این پژوهش نشان میدهد که روند نابرابری بر حسب شاخص های محاسبه شده برای هزینه های بهداشتی و تحصیلی نشان از نابرابری شدید دارد (8/0-6/0:شاخص جینی) و در مورد هزینه های خوراکی و هزینه های ناخالص کل توزیع متعادل تری حکم فرماست (4/0-3/0: شاخص جینی). جهت آزمون فرضیات مورد نظر تحقیق از آزمون تی مستقل و تی زوجی استفاده شد. بین توزیع هزینه های ناخالص مناطق روستایی و شهری استان تهران تفاوت معناداری مشاهده شد، توزیع هزینه های بهداشتی در مناطق شهری کشور متعادل تر از مناطق شهری تهران و توزیع این هزینه ها در مناطق روستایی استان تهران متعادل تر از روستاهای کشور می باشد، هر چند میزان شاخص های به دست آمده نشان از نابرابری شدید در این دو منطقه دارد. از لحاظ هزینه های تحصیلی فقط بین مناطق روستایی کشور و تهران تفاوت معناداری یافت شد که نشان دهنده نامتعادل تر بودن توزیع این هزینه ها در مناطق روستایی تهران است.
    نتایج
    مقادیر شاخص های محاسبه شده برای هزینه های تحصیلی و بهداشتی نشان دهنده نابرابری شدید در مناطق شهری و روستایی استان تهران و کل کشور می باشد و توزیع هزینه های خوراکی و هزینه های ناخالص کل شکل متعادل تری دارند و این نشان از آن دارد که هزینه های خوراکی رابطه معنادارتری با مخارج کل خانوار داشته و نماگر خوبی برای آن می باشد. به همین سبب توصیه می شود که بسته های سیاست گذاری به خصوص هدفمند نمودن یارانه ها سهم بیش تری را به خدمات بهداشتی و تحصیلی اختصاص دهند تا خانوارهای طبقات پایین جامعه نیز در استفاده از خدمات اساسی زندگی (بهداشت و تحصیل) بی بهره نمانند.
    کلیدواژگان: تحصیل و خوراک، شاخص تایل، ضریب جینی، نابرابری، هزینه های سلامت، هزینه های مصرفی
  • محمدحسن فطرس، رضا معبودی صفحات 341-365
    طرح مسئله: نابرابری درآمدی با تغییر ترکیب سبد هزینه، باعث تغییر در ترکیب مخارج مصرفی می شود. تکانه ها و پراکندگی های توزیع درآمد به مخارج مصرفی منتقل می شوند. این تکانه ها منجر به پراکندگی توزیع مخارج مصرفی می شوند. این مقاله به بررسی مقدار نابرابری مخارج مصرفی حاصل از انتقال نوسانات و پراکندگی های توزیع درآمدی می پردازد. این مقدار را به عنوان معیاری برای شدت انتقال نابرابری(از توزیع درآمدی به توزیع مخارج مصرفی)به کار برده ایم. بنا براین، این پرسش مطرح است که آیا نوسانات درآمدی به توزیع مخارج مصرفی انتقال می یابند یا خیر؟
    روش
    این پژوهش، جهت اندازه گیری نابرابری درآمدی و نابرابری مخارج مصرفی از شاخص واریانس لگاریتم ها استفاده می کنند. برای این منظور، آمار درآمد و مخارج مصرفی گروه های هشت گانه کالا و خدمات خانوارهای شهری برای دوره زمانی1385-1361به کارمی رود. برای تجزیه و تحلیل علی روابط بین متغیرها، از رویکرد اقتصادسنجی داده های طولی بهره گرفته می شود.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان می دهند که تمامی نوسانات وپراکندگی های توزیع درآمد به توزیع مخارج مصرفی منتقل نمی شوند.
    نتایج
    توزیع مخارج مصرفی خانوارها نسبت به توزیع درآمد از پراکندگی کم تری برخوردار است
    کلیدواژگان: ایران، بودجه خانوار، داده های طولی، طبقه بندی JEL: D31، D32 نابرابری درآمدی، نابرابری مخارج مصرفی
  • مهدی نور محمدی، حاتف حاضری صفحات 367-400
    طرح مسئله: چگونه شاخص های فقر در مناطق شهری نسبت به متغیرهای اقتصادی واکنش نشان داده است؟ و شدت تاثیر هر یک از این متغیرهای اقتصادی بر فقر شهری به چه اندازه بوده است؟ سئوالی است که با آن روبرو شده و بنابراین در پاسخ به سئوالات مذکور هدف اصلی این تحقیق سنجش «اثر متغیرهای کلان اقتصادی بر فقر شهری» است.
    روش
    تحقیق حاضر بر اساس داده های اقتصاد کلان در طی سال های85-1363و تدوین یک مدل اقتصاد سنجی، درصدد شناسایی اثر متغیرهای اقتصادی بر فقر در مناطق شهری می باشد. ابتدا رابطه متغیرهای اقتصادی با فقر به صورت توصیفی و کلی بیان شده، سپس برای تجزیه و تحلیل اثر متغیرهای اقتصادی بر فقرشهری یک مدل اقتصاد سنجی تشکیل داده می شود.
    یافته ها
    افزایش تولید ناخالص داخلی سرانه، افزایش هزینه های جاری و عمرانی دولت وافزایش مالیات های مستقیم و غیرمستقیم موجب کاهش فقر شهری شده در مقابل افزایش نرخ و افزایش نرخ بیکاری موجب افزایش فقر شهری می شود.
    نتایج
    در مناطق شهری نرخ بیکاری باعث افزایش در هر دو شاخص فقر می شود که البته اثر بیکاری برشاخص نسبت سرشمار بیش تر است. در مناطق شهری، بیکاری از عوامل اصلی فقر به حساب می آید. اثر نرخ بیکاری بر درصد فقرا نسبت به شکاف فقر بیش تر بوده است.
    کلیدواژگان: شاخص شکاف فقر، شاخص نسبت سرشمار، عوامل موثر بر فقرشهری، فقرشهری
  • سعید گرشاسبی فخر صفحات 401-423
    طرح مسئله: اقتصاد جرم و جنایت یکی از موضوعات بین رشته ای است که درصدد تحلیل اقتصادی جرم و جنایت می باشد. با توجه به روند نسبتا افزایشی جرم و جنایت در کشور ما، بررسی ابعاد مختلف علل وقوع جرم مخصوصا بعد اقتصادی برای جرایمی همچون سرقت که ارتباط مستقیم با امور اقتصادی دارد از اهمیت فراوانی برخوردار است و درک دقیق و علمی روابط علی و معلولی بین این دو، رهنمون مناسبی برای اداره بهتر جامعه به سیاست گذاران کشور ارائه خواهد کرد.
    روش
    در مقاله حاضر از روش تحلیلی توصیفی استفاده می شود و با استناد به آمار و اطلاعات موجود و بر اساس برآورد مدل های رگرسیونی به روش OLS، رابطه بین نرخ بیکاری و سرقت تبیین می شود.
    یافته ها
    یافته های این تحقیق نشان دهنده وجود رابطه مثبت بین نرخ بیکاری و سرقت و همچنین رابطه مثبت بین نرخ طلاق و نسبت شهرنشینی با جرم سرقت و رابطه منفی بین درآمد ماهانه خانوارها و سرقت می باشد و تمامی ضرایب تخمینی به دست آمده، به لحاظ آماری معنی دار می باشند.
    نتایج
    نتایج به دست آمده از یافته های تحقیق نشان می دهند که بیکاری علاوه بر مخارجی هچون هزینه بیمه بیکاری و هزینه های مربوط به کاهش مهارت و تخصص نیروی کار و سایر مخارج مستقیم و غیر مستقیمی که بر اقتصادیک جامعه می گذارد، دربردارنده هزینه دیگری نیز است و آن افزایش جرایم علیه اموال ومالکیت به ویژه سرقت است که به دنبال خود آثار زیان باری را بر جامعه تحمیل خواهد کرد.
    کلیدواژگان: بیکاری، جرایم علیه اموال و مالکیت، درآمد، سرقت، طلاق
|
  • L. Tatina Boldaji, A.S. Foruzan, H. Rafiey Pages 9-28
    Objective
    This study has compared the quality of life of head-of-household women supported by Welfare Organization those who had service jobs in Tehran, 1386 (2007).
    Method
    It was a cross-sectional study. One-hundred and twenty head-ofhousehold women that were supported by Welfare Organization and their counterparts with service jobs were randomly selected. To collect data, a demographic checklist and WHO’s Quality of Life questionnaire (WHOQOL- 100) were used.
    Findings
    Having job was found to increase quality of life of head-of-household women. The physical health, psychological health, and social relationships had direct influences on quality of life of head-of-household women, while the environment hadn’t have any relation with quality of life.
    Conclusion
    Quality of life among head-of-household women is better when they had a service job, rather than being supported by Welfare Organization.
  • A. Gholipour, A. Rahimian Pages 29-62
    Nowadays, governments put citizens in their first priority in order to protect their stability. Undoubtedly, citizen empowerment is one of the most important duties of government. Empowerment of women as half of the population with extra influence on culture and human development has been concentrated. Scholars indicate empowerment of women have five stages: welfare, access, consciousness, participation, and control. Head-of-household women are important section of citizens. In order to empower citizens, paying attention to them has great importance. It seems that head-of-household women have too many problems that obstruct them to access a sustainable development. They have characteristics that can be used to human development because they use their income to improve family’s nutrition, welfare, and education. So, increasing their income seems to have direct and positive impact on family’s situation. In this article we have tried to identify factors that impact on empowerment of head-of-household women, and prepare a guideline for whom responsible for them.
    Method
    Current research is a survey. Training, skill learning, income-earning plans, giving stock, giving loan and noncash aids were independent variables and empowerment was dependent one. Random sampling was used and 240 questionnaires were completed by women in Tehran and Karaj that received help from Imam Khomeini Relief Committee and Welfare Organization and also Tehran municipality. To determine validity of scale we took advantages of construct validity and factor analysis. The reliability index of Chronbach’s alpha was 0.92 for head-of-household women empowerment and 0.89 for independent factors. Spearman correlation and structural equations model was used for statistical analysis.
    Findings
    There was a correlation between independent variables and empowerment and also among independent variables, meaning that strengthening one of them will improve the others. Training and income-earning plans had the most impact on empowerment of head-of-household women. Causality model indicates that training and income-earning plans had positive impacts for our participants.
    Conclusion
    Because of having several roles, head-of-household women don’t have time for education and usually are less educated than other women. So, training has positive effect on their family. As head-of-household women most big problem usually is economic, so any solution to reduce this problem will be very helpful. Contrary to scholars’ expectations, other hypotheses were rejected. We think the loan’s amount was insufficient and it takes too much time to receive it. Furthermore, a bailsman was needed for receiving loan. Accessing to resource is a key factor of empowering head-of-household women, so noncash aids seemed to be effective. But it was rejected too. Talking with head-ofhousehold women showed that the women’ honor was not considered when giving them noncash aids. Also the notification of giving these aids was not suitable and because of that, a hostile climate was raised there.
  • S. A. Kimiaee Pages 63-92
    Empowerment is an effective method used by most countries of the world to achieve sustainable development (Parsons, 2003). It’s emphasized in Forth Development Program of Iran, especially for poor people, including headof- household women. This study aims investigating the methods used in empowerment programs of social support agencies.
    Method
    The method of this investigation is descriptive. The research population includes all head-of-household women participated in the empowerment programs of Imam Khomeini Relief Committee and Welfare Organization between years 1384 (2006) and 1386 (2008), all of them were 50 and 44 families, respectively, in the end of 1386.
    Findings
    The study showed that empowerment programs for head-of-household women’s led to employment and enhancing their income level. Also, occupation training can result in independence from support agencies. Moreover, psychological empowerment plan led improvements in a variety of psychological dimensions, i.e. self-efficacy, self-worth, self-esteem, life control, decisionmaking power, and problem-solving, all of them resulting to more adjustment.
    Conclusion
    Empowerment programs for head-of-household women can lead to employment, enhancement of income level, dependency reduction, and psychological empowerment.
  • N. Mehregan, M. Musai, R. Rezaei Pages 93-105
    Employment, especially female employment, has become an important, influencing issue in decisions and plans in the country in recent decades. This article reviews changes in female employment in Iran. For this purpose, the indicator of female participation in labor force in World Development Indicators series, which is provided by the World Bank, is used. Shift-share analysis method was applied to analyze data over two periods 1985-1995 and 1995-2005. Results indicate that over time the structure of female employment has been fundamentally changed. So that, within two decades the share of women in the labor force has increased from 19.3 percent in 1985 to 33.8 percent in 2005. Also, during the periods the female employment growth rate had been more than the country's share of the growth for Middle East and North Africa (MENA) region. The disproportionate growth seems to be due to competition and the structure positive growing, i.e. during the period the growth and mobility of women in economic activities in Iran was positive and also more than MENA region.
  • M. Hadadi, A. Kaldi, H. Sajadi, M. Salehi Pages 107-127
    Objective
    In Iranian society, women as half of the population play an important role in employment and social development. Hence, addressing the issue of women’s working and its relationship with their health status is inevitable. On the other hand, evidence suggests that in addition to medical interventions, health depends on socioeconomic conditions like job classifications.
    Method
    It’s a cross-sectional study on 160 women working in welfare centers in Tehran. Participants were recruited using a multistage cluster method. To measure the variables, checklist of personal data with demographic variables and General Health Questionnaire-28 (GHQ-28) were used.
    Findings
    Between mental health and job classification, there was a significant correlation (p<0.005). Comparing job classifications on a one-to-one basis showed a significant difference in mental health between manager and expert women, so that, managers had less mental health than experts.
    Conclusion
    Managers and policy makers of organizations, as well as health planners, should pay more attention to job which seems to be a social determinant of women’s mental health.
  • P. Nejadsabzi Pages 129-159
    Introduction
    Family as a social institution with important roles in educating people can promote or deteriorate social health and stability. Social deviances are signs of dysfunctions in society structure. Regarding the increasing growth of home escape, detecting family factors related to this phenomenon is the aim of this research.
    Method
    Population of this survey includes runaway children under 18, male or female, living in centers affiliated to Welfare Organization, correction centers, and Khorramabad central prison. Control group comprised of other children under 18 who lived in Khorramabad. The size of both samples were 48.
    Findings
    Based on multiple regression analysis, there was a statistically significant relationship between being runaway children and living in broken homes, domestic violence, parents’ lack of supervision on the children, family conflict, parents’ criminal history, and parents’ addiction. Children’s gender had not any relationship.
    Conclusion
    Domestic violence had the strongest relationship with being runaway children.
  • S. Z. Hashemi, Z. Fatemi Amin, M. Fouladiyan Pages 161-187
    Leaving home and family by teenagers and young people without their parents’ and legal guardians’ permission is a kind of reaction to a situation which is unpleasant, unbearable, and unchangeable for them. This is a defense mechanism to decrease life difficulties and get rid of harmful situations and achieve demands and dreams, but evidences indicate that running away not only doesn’t decrease girls’ problems but also enters them to a damaging social cycle which leads to many negative subsequences for them and their families.
    Method
    This article is on the basis of a field study findings and analyzes subsequences of girls’ running away from home by using 3 methods together: survey, case study, and focus group research.
    Findings
    After running away, girls encounter with some consequences such as school leaving, relationship with opposite sex, sexual abuse, prostitution, membership in gangs, depression, self-mutilation and suicide, drug or alcohol abuse, and being rejected by family; they all entangle them in many emotional and social damages.
    Conclusion
    The present study provides the results in 3 levels of individual, family, and social consequences, because girls mostly run away from home with no program for future and insufficient awareness of consequences. These lead to numerous inevitable problems and damages for them.
  • S. Amirjan, M. Soitani Aliadad, S. J. Younesi, M. Azkhosh, A. Asgari Pages 189-215
    Objective
    The aim of this study was investigating efficacy of group counseling based on sources of self-knowledge on increasing self-esteem of high school girl students.
    Method
    This study was an experimental one using a pre-test post-test design with control group. Participants consisted of 24 high school girl students who were selected using a multistage sampling method on the basis of the scores achieved from the Pop self-esteem test (PSI). Then, participants were randomly assigned to experimental and control groups. Participants in the experimental group were given 14 sessions of group counseling while the control group received no intervention. Both groups were tested again after 10 days of the last session. Results of self esteem test were analyzed through comparing and analysis of covariance.
    Findings
    Group counseling based on sources of self-knowledge had increased girl students self-esteem (p<0.001).
    Conclusion
    The students in experimental group had shown a considerable increase in their self-esteem, suggesting the efficacy of this intervention.
  • S. Faramarzi, R. Homaie, R. Izadi Pages 217-235
    The purpose of this study was to investigate the efficacy of cognitive behavioral group training of life skills on mental health of women with handicapped spouses in Isfahan. The study was experimental with pretest-posttest design with control group. Participants included 80 women with handicapped spouses in Isfahan who were supported by Welfare Organization. These women selected with random sampling and randomly assigned in groups. Measurement instrument was GHQ-28. The results suggested significant differences (F=84.19, p=.001) between the groups, indicating that cognitive behavioral group training of life skills had significant effects on mental health of women with handicapped spouses.
  • Y. Soleiman Ekhtiari, B. Ahmadi Pages 237-257
    Objective
    We reviewed the public health interventions for preventing domestic violence in women and assessed efficacy of these interventions.
    Methods
    We searched articles in PubMed, Scopus databases, and related systematic reviews in Cochrane database by the means of related key words: domestic violence, intimate partner violence, partner abuse, spouse abuse, battered women, and sexual abuse. Also, references list and papers of experts were searched. By reviewing, analyzing, and classifying the related interventions, we assessed their efficacy.
    Findings
    The results were analyzed from 15 articles and 2 systematic reviews in which the impact of public health intervention for prevention or decreasing domestic violence in women had been studied. There are two types of interventions to help women experiencing or have experienced domestic violence: system-centered intervention (such as empowering staff to identify and manage the domestic violence cases), and women-centered intervention (such as education and psychological and therapeutic counseling for women). Findings showed that these interventions are effective for prevention or decreasing domestic violence cases.
    Conclusion
    This study showed that educating and empowering public health staff increased the rates of identifying and managing domestic violence cases. We also found that education about predisposing factors of domestic violence and communicational and adaptive skills to women led to decreasing in domestic violence cases.
  • N. Sheikhan Pages 259-286
    Objective
    In the past decades, by focusing on the positive and effective role of economic entrepreneurship in the development of society, developed countries and, in more recent decades, a few developing countries have considered deriving benefits from this potential in combating economic difficulties such as recession, inflation, and unemployment. Entrepreneurship can serve as a wellknown approach for decreasing the unemployment level of youngsters and especially women, thus it is a starting point for planning to promote women’s entrepreneurship in the present situation of Iran.
    Method
    Data have been collected from reputable internal and external sources and internet. Dollar of America is used for comparing financial data.
    Findings
    Programs to promote women’s entrepreneurship have been studied in six developed and two developing countries.
    Conclusion
    A model for promoting Iranian women’s entrepreneurship has been presented.
  • M. Farajiha *, H. Azari Pages 287-314
    The crisis of sexual offences particularly rape against women has been debatable for police, judicial, governmental, and nongovernmental organizations. Rape in both developed and developing countries especially in Iran includes a noticeable number of unreported violence. Based on public opinion women themselves are the main causes of this crime. Even in most cases victims are punished. Despite the large amount of the victimization, not adequate arrangements have been adopted by policy makers, to support these victims. Moreover, a humiliating and hesitantly treatment to these victims and not paying attention to their statements in criminal justice system caused them to be at the risk of secondary victimization.
  • Gh. Ghaedamini, M. Sharifian Sani, H. Raghfar, M. Salehi Pages 315-339
    Objective
    The purpose of this research was to determine expenditure distribution and inequality changes in Tehran. It separately explored expenditures distribution for health, education, and food in rural and urban areas from 1989 till 2006.
    Method
    Using Household Expenditure Survey conducted by Statistical Center of Iran, expenditure distribution and inequality changes for urban and rural areas in Tehran and whole of the country within the time span of 1989 to 2006 were calculated. Gini Coefficient and Theil's Index were calculated and the results were compared.
    Findings
    Inequality in health and education expenditures are too severe (Gini=0.6-0.8) but, food and gross distribution expenditure are more equal (Gini=0.3-0.4). There was a significant difference between urban and rural areas in Tehran for gross expenditures. Heath expenditures distribution in urban of country was more equitable than Tehran, but in rural areas, there was an adverse condition. Regarding education expenditures, there was only a significant difference between rural areas in Tehran and whole of the country that means distribution expenditure in whole of the country in more equitable.
    Conclusion
    With respect to the calculated indices, there are severe inequality in health and education expenditures both in Tehran and whole of the country, but a nearly equitable distribution about food and gross expenditures. These results show that food expenditures have a significant relationship with gross expenditures and therefore, food expenditure shows the real consumption of the households. For these, policymakers have to pay more attention to health and education expenditures in targeting subsidies.
  • M. H. Fotros, R. Maaboudi Pages 341-365
    Objective
    Income inequality affects consumption structure via changes in the composition of expenditure basket. Shocks, fluctuations, disparities, and dispersions of income inequality, is expected to be transmitted to consumption expenditures. These shocks might induce inequalities in consumption expenditures. This paper tries to measure the amount of such consumption expenditures inequalities that are derived from income inequality.
    Method
    To measure the consumption expenditures inequality and income inequality, the variance of logs is employed. For this purpose, Iranian urban households’ data of the period of 1982 to 2007 is used. To analyze relations between variables, panel data methodology is applied.
    Findings
    All fluctuations of income distribution do not translate in consumption expenditure distribution.
    Conclusion
    The distribution of households’ consumption expenditure in comparison to the distribution of income is less subjected to fluctuations and variations.
  • M. Nourmohammadi, H. Hazery Pages 367-400
    Objective
    How indicators of poverty have reacted to the economic variables in urban areas? The intensity of each of these economic variables on urban poverty is to what extent? The main purpose of this study is assessing "the effect of macroeconomic variables on urban poverty".
    Method
    The study is based on macroeconomic data over the years 1984 to 2006 and developed an econometric model identifying the effect of economic variables on poverty in urban areas. First the relationship between economic variables and poverty as general was expressed, and then, for the analysis of the role of economic variables on urban poverty, an econometric model is created.
    Findings
    The increase in GDP per capita, construction and current costs of state, and direct and indirect taxation cause to decrease urban poverty, while the increase in unemployment rate cause to increase urban poverty.
    Conclusion
    Unemployment rate causes to increase both poverty indexes in urban areas, although its effect on head count index is more. The unemployment is considered as the main factor of poverty in urban areas. The effect of unemployment rate on the percentage of the poor is higher than the poverty gap.
  • S. Garshasebi Fakhr Pages 401-423
    Objective
    Economics of crime is an interdisciplinary topic that is intended to analyze crimes economically. Regarding the increase in crimes rates in our country, a comprehensive study of the causes of crime, especially economic crimes such as robbery is necessary, because it is directly related to the economy and accurate understanding of causal relationship between the two will help policymakers in planning for a better society.
    Method
    Based on available statistics and estimates based on regression models using OLS, the relationship between unemployment and theft is explained.
    Findings
    There was a positive relationship between robbery and unemployment. In addition, there was a direct relationship between robbery index and the proportion of people in urban areas and divorce rate, but a negative relationship for households’ monthly income.
    Conclusion
    Unemployment, in addition to its direct costs such as unemployment insurance costs, and costs associated with reduced labor skills and expertise, imposes another cost which is because of an increase in property crimes particularly robbery.