فهرست مطالب

نشریه شناخت
سال سوم شماره 2 (پیاپی 63، پاییز و زمستان 1389)

  • بهای روی جلد: 15,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1389/09/02
  • تعداد عناوین: 7
|
  • موسی اکرمی صفحه 7
    پس از ستیز چندین دهه ای اثبت گرایی منطقی و فلسفه تحلیلی با مابعدالطبیعه، اینک شاهد روی آوری شماری از فیلسوفان تحلیلی به مابعدالطبیعه هستیم که نه تنها آن را ممکن، بلکه گریزناپذیر می دانند. ادروارد جاناتان لو در یک طرح گسترده آکادمیک، در کتابی که یادآور فلسفه انتقادی کانت در رویارویی با مابعدالطبیعه است، کوشیده تا ضمن نشان دادن امکان پذیری و حتی گریزناپذیری مابعدالطبیعه، خود، مابعدالطبیعه ای ناکانتی و واقع گرا عرضه کند. او بر این باور است که، در تمایزی روشن میان مابعدالطبیعه و علوم تجربی، وظیفه مابعدالطبیعه نه بیان اینکه چه چیزی وجود دارد، بلکه بیان این امر است که چه چیزی می تواند وجود داشته باشد. او موضوع مابعدالطبیعه را «امکان ها» و موضوع علوم تجربی را «فعلیت ها» می داند. او به دفاع از مابعدالطبیعه چونان فعالیتی عقلی، با نقش محوری برای فلسفه ورزی و با تقدمی در برابر علوم تجربی می پردازد، به گونه ای که مابعدالطبیعه و امکان مابعدالطبیعی موضوعات ویژه علوم، همواره بر هر گونه نظریه پردازی علمی مقدمند. یافته های مابعدالطبیعه بنیاد علوم تجربی، بیانگر امکان های وجود، و یاری رسان به تشخیص مقولات وجود و روابط میان این مقولات هستند. لو در طرح گسترده چندین ساله خود، با موفقیتی روزافزون، کوشیده است «امکان [پذیری] مابعدالطبیعه» را از «امکان [پذیری] مابعدالطبیعی» استنتاج کند، به عرضه دستگاه مابعدالطبیعی خاص خود، چونان یک رشته خودآیین و گزیرناپذیر، بپردازد، و با آن برخی از مسائل فلسفه را حل کند.
    کلیدواژگان: امکان، هستی شناسی، امکان [پذیری] مابعدالطبیعی، امکان [پذیری] مابعدالطبیعه، ضرورت مابعدالطبیعی
  • مرضیه پیراوی ونک، اقدس نیک نفس صفحه 31
    تعزیه و تراژدی، نمایش هایی آئینی و مذهبی همراه با امکانات و ویژگی های مختص خویش هستند. وجود ویژگی هایی چون روایت گری، بدیهه سازی، تعلیق و تعویق حوادث و امکاناتی از این دست در تعزیه و ویژگی هایی چون تقلید کنش، شخصیت پردازی و وحدت های سه گانه «کنش»، «زمان» و «مکان» در تراژدی از هریک از آنها نمایشی خاص می سازد که با وجود تفاوت های یاد شده، این دو گونه نمایشی در وقوع «فاجعه» یا «امر تراژیک» و خاستگاه آیینی مشترک اند. حال پرسش این است که کدام ویژگی ها و عناصر در تعزیه و تراژدی وجود دارد که به وقوع امر تراژیک منجر می شود و آیا می توان براساس تفاوت ها و شباهت های این دو گونه نمایشی، تعزیه را نوعی تراژدی محسوب کرد یا نه. این مقاله با بهره گیری از روش توصیفی_ تطبیقی و با رویکرد فلسفی براساس نظر ارسطو سعی در تبیین این نظر دارد که با وجود عناصر تراژیک در تعزیه و وقوع امر تراژیک در آن، این نمایش از نوع تراژدی نبوده بلکه از نوع حماسه می باشد.
    کلیدواژگان: تعزیه، تراژدی، امر تراژیک، روایت گری، تقلید کنش، شبیه
  • اکبر حبیب اللهی صفحه 55
    برناردوس سیلوستریس از جمله اندیشمندان قرن دوازدهم میلادی است. مهمترین اثر وی رساله «تبیین عالم» است که در آن با به کارگیری اسطوره های یونانی و رومی و فلسفه در معنای نوافلاطونی و افلاطونی میانه و باورها و اعتقادات مسیحی، به توضیح و تبیین آفرینش جهان و انسان می پردازد. هنر برناردوس ترکیب آموزه های مختلف از جمله اسطوره، فلسفه و باورهای مسیحی در این رساله است. با بررسی این رساله مشخص می شود که زبان دین حاکم بر آن هیچ کدام از اقسام زبان دین همچون زبان ایجابی، تشابهی، زبان سلبی و یا زبان تفضیلی نیست، بلکه زبان دین حاکم بر آن، زبان رمزی تمثیلی است. به بیان دیگر برناردوس با استفاده از آموزه های مختلف، نظام منسجمی از آنها ایجاد می کند و با به کارگیری زبان رمزی تمثیلی، اسطوره های یونانی و رومی را که در فرم و صورت الحادی و کفرآمیز اند در خدمت تایید صحت اعتقادات مسیحی به کار می برد.
    کلیدواژگان: زبان دین، کلام ایجابی، کلام سلبی، کلام تفضیلی، زبان رمزی، تمثیلی
  • احمد رضا حیدریان شهری، کلثوم صدیقی صفحه 81
    درباره خیال، تخییل و تخیل بسیار سخن گفته شده است، لغت شناسان، فیلسوفان و ناقدان عرب و غیر عرب قدیم و جدید، آن را به اشکال مختلف تعریف کرده و در جایگاه های گوناگون به کار برده اند. شاعران از آن الهام گرفته اند، چنانکه شاعر از الهه الهام بخش هنر که خود دختر حافظه است، الهام می گیرد و تخیل از تصاویری که در حافظه انباشته شده تغذیه می کند. در این زمینه معلم اول (ارسطو) و استادش (افلاطون) هر یک نظر خاص خود را دارند، اما دیدگاه مسلمانان درباره خیال چیست؟ به نظر می رسد، پژوهشی هرچند کوتاه در این زمینه بر روی ساختمان شعر و بررسی دیدگاه بلاغت دانان مسلمان در این زمینه راهگشا باشد. از این رو مقاله حاضر، ابتدا به بررسی تاثیرپذیری یا عدم تاثیرپذیری مسلمانان از آرای ارسطویی و اندیشه های یونانی پرداخته و در ادامه به شکل تخصصی تر به نقد و تحلیل دیدگاه حازم القرطاجنی، ناقد و بلاغت دان برجسته قرن هفتم، درباره خیال پردازی (تخییل) و خیال انگیزی (تخیل)، تفاوت های آنها، جایگاه خیال در شعر و چگونگی تاثیر آن پرداخته است.
    کلیدواژگان: حازم القرطاجنی، خیال، شعر، محاکات، بلاغت
  • نیکو سرخوش صفحه 99
    ارائه تعریفی از کنش سیاسی و سوژه سیاسی آن، برای سیاستی رهایی بخش، دغدغه بسیاری از اندیشمندان سیاسی بوده است. در این میان اندیشه چپ از این دغدغه بی بهره نمانده است، و حتا شاید بیش از بقیه نحله ها بدان پرداخته است. در این مقاله کوشیده ایم تا بر اندیشه برخی از چهره های شاخص چپ نو، به ویژه آلن بدیو و ژاک رانسیر، تامل کنیم، متفکرانی که با تفاوت هایی از آرای ژاک لاکان تاثیر پذیرفته اند. در این مسیر تلاش آنها را در صورت بندی تعریفی متفاوت، و بنابر ادعا، جهانشمول از کنش و کنش گر سیاسی دنبال کنیم. در این مقاله خواهیم دید که آیا این اندیشمندان در رسیدن به تعریفی نو، و بنابر تعریف، «رهایی بخش» از کنش و سوژه آن به توفیق رسیده اند و طرحی نو در اندیشه سیاسی درانداخته اند یا صرفا با تکرار همان مضامین در هیئتی به ظاهر متفاوت، همان نسخه های کلاسیک را از نو تجویز کرده اند.
    کلیدواژگان: مارکسیست لاکانیست، عدم اجماع، امر نمادین، امر خیالی، امر واقع
  • عبدالله صلواتی صفحه 121
    انسان ملاصدرا افزون بر دو حرکت وجودی اضطراری و حرکت وجودی ارادی، برخوردار از تحولی تاریخی است، یعنی در دوره های تاریخی متفاوت، با انواعی از انسانها روبرو هستیم، نه نوع واحدی از انسان. ملاصدرا تحول تاریخی انسان را متاثر از تعالیم دینی، طرح کرده است که براساس روش شناسی ملاصدرا و نگاه عرفانی او می توان تحول یاد شده را تبیین نمود؛ تاریخ انسانی نزد ملاصدرا از حس آغاز شده و به مثال، توهم، عقل و مقام عبدیت ختم می شود، بنابراین تاریخ انسانی نیز همانند نفس انسانی مشمول حکم جسمانیه الحدوث و روحانیه البقاء است و تعریف ارسطویی از انسان به حیوان ناطق، برای انسان متحول به حرکت جوهری ارادی و تحول تاریخی، تعریفی انتزاعی و میان تهی است. در این جستار سعی شده است پس از گزارش دوره های تاریخی نزد عارفان مسلمان و ارتباط آنها با انسان، شواهد و دلایل متعدد ملاصدرا در باب تاریخیت انسان ارائه و مورد بررسی قرار گیرد.
    کلیدواژگان: حرکت وجودی اضطراری، تحول تاریخی، کثرت نوعی انسان، انسان کامل
  • محمدرضا عبدالله نژاد صفحه 135
    در این مقاله سعی شده که نسبت بین اخلاق لویناس و اخلاق کانت در قالب تفاوت ها و تشابه های موجود بین اخلاق این دو متفکر مورد بررسی قرار گیرد. این مقاله دو بخش دارد. در بخش اول به وجوه اشتراک اندیشه اخلاقی لویناس و کانت تحت عنوان «تقدم عقل عملی» و «احترام به شان انسانی» مورد بررسی قرار گرفته و نشان داده شده که فلسفه لویناس و کانت حامل روح اخلاقی مشترکی اند. این روح در نظام فلسفی هردو حضور دارد. در بخش دوم به وجوه افتراق اشاره شده که از جمله آنها می توان به خودآیینی اخلاق کانت در مقابل دیگرآیینی اخلاق لویناس اشاره نمود. علاوه بر این در اخلاق لویناس احساس و عاطفه جایگزین عقل کانتی می شود. همچنین سوژه اخلاقی کانت ماهیتا غیر از سوژه اخلاقی لویناس است. سوژه کانتی سوژه خودآیین و مختار و عقلانی است و سوژه لویناس در وهله اول در برابر دیگری و چهره او مسئول است. بنابراین می توان گفت که هم لویناس و هم کانت در نظام فلسفی خود یک رسالت بزرگ را برعهده دارند و آن رسالت اخلاقی است.
    کلیدواژگان: عقل عملی، دیگری، خودآیین، دیگرآیین، سوژه اخلاقی
|
  • M. Akrami Page 7
    Logical Positivism and Analytic Philosophy have opposed metaphysics for decades, but now some contemporary analytic philosophers have turned their attention to metaphysics, regarding it not only possible but indispensable. So now a rich tradition of analytic philosophy exists. Edward Jonathan Lowe, in an extensive academic project and a book reminiscent in its confrontation with metaphysics of Kant’s critical philosophy, has tried to show the possibility of metaphysics and to present his own non-Kantian and realist metaphysics. He argues that, in a clear distinction between metaphysics and empirical sciences, the task of metaphysics is not to say what there is, but to state what can exist. According to him, the subject matter of metaphysics is “possibilities”, while empirical sciences have “actualities” as their subject matter. He defends metaphysics as an intellectual activity, with a central role for philosophizing and a priority for metaphysics against empirical sciences, so that metaphysics and the metaphysical possibility of specific subject matters of sciences are always prior to all scientific theorizing. The findings of metaphysics are the foundations of the empirical sciences, expressive of the possibilities of existence, and help to specify the categories of existence and the relations between these categories. In his project, Lowe has tried to deduce the “possibility of metaphysics” from “metaphysical possibility”, to present his own metaphysical system as an indispensable autonomous discipline, and, accordingly, to solve some problems of philosophy.
  • M. Piravi Vanak, A. Niknafs Page 31
    Tragedy and Ta׳zieh are religious and ceremonial plays, each with their own specific properties and facilities. Features of Ta׳zieh such as narration, extemporization, suspense and postponement on one hand and features of tragedy such as imitation, personification and the threefold unity of action, time and place on the other hand make each of them special plays. Nevertheless, in the presence of disaster and tragic event, both plays are compatible. Now the question arises, what features and components of Ta׳zieh and tragedy create a tragic affair? Moreover, can one think about Ta׳zieh as a kind of tragedy, according to their differences and similarities? In this paper, we try to demonstrate that the Ta׳zieh is not tragedy, but it is a kind of epic. For this purpose, we use a descriptive-comparative method as well as a philosophical procedure on the basis of Aristotle’s viewpoint.
  • A. Habibollahi Page 55
    Bernardus is a twelfth century thinker whose most important work is “Cosmographia” in which he uses Greek and Roman mythology, Neo-Platonism and Christian dogma in order to elaborate a theory of the cosmos and mankind. In this work he is credited with having given a well-thought mixture of mythology, philosophy and Christian teachings. A cursory look at the work shows that the religious language used by Bernardus is not one of the regular languages such as affirmative, apophatic, negative, cataphatic, or superlative theology, but rather a mystic-allegorical language. In other words, Bernardus, by fusing different teachings into a coherent system and presenting it with a mystic-allegorical language, manages to harness a heretical form to attest Christian teachings.
  • A.Heidarian Shahri, K.Seddighi Page 81
    Much has been said about mage, mimesis and imagination. Old and new Arab and non Arab philologists and philosophers defined it in different forms and used it in different places. Poets especially have been inspired by it, because they have been inspired by the goddess of art. Images stored in the memory feed the imagination, so Plato believed poetics is one kind of Divine Charisma and Aristotle used words like representation and mimesis that are innately and instinctively in the human body in order to explain poetry. But who tells the truth, Plato or Aristotle? What is the viewpoint the Muslims about image? Brief research about image mimesis and imagination, and the role of image in the structure of the poetry is useful. So this article examines if Muslims have been influenced by Aristotle’s views and Greek thoughts or not and analyzes and criticizes the viewpoint of Hazim Al-Qartajini about mimesis and imagination.
  • N. Sarkhosh Page 99
    Introducing a definition of political action and its political subject for emancipator politics is the concern of the most political thinkers. In this respect, the thinkers of the Left have grappled with it even more than others. This essay reflects on some of the major figures of the new left, in particular Alain Badiou and Jacques Ranciere, who have been influenced in different degrees by Jacques Lacan. It traces their attempts to formulate a different and allegedly universal definition of political action and its subject in order to find out whether they have been successful in mapping a new and "emancipator" definition or they have simply reproduced the old implications and traditional prescriptions in an apparently new guise.
  • A. Salawati Page 121
    According to Mulla Sadra’s vision, man is an existence that has two motions: compulsive and voluntary ontological motion. Hence, based on his philosophy, man’s univocal specific unity is nullified and man’s specific plurality, gradational or contrast difference is presented with Ontological conversion. Furthermore, according to Mulla Sadra, man has a historical evolution in which human beings appear in the current of history. According to him, begin from Sense and ends with Imagination, Intellect and Slavery (Abdiyat). In other words, the beginning of historical man is the age of Adam while its end is the age of the last prophet. In this article, historical evolution is surveyed following explicit sayings of Mulla Sadra and according to his mystical approaches.
  • M. Abdollahnejad Page 135
    This article considers the similarities and the differences between Levinas's and Kant's ethics. The article has two sections. In the first, the common features of moral thinking of Levinas and Kant such as "primacy of practical reason" and "respect to human status" are considered and it is shown that of Levinas's and kant's philosophies share a moral spirit in their philosophical systems. In the second, we referred to different features such as Kant's autonomy in contrast with Levinas's heteronomy. Moreover, sensibility in Levinas's ethics has been replaced by Kantian reason. In addition, the nature of ethical subject of Kant is different that of ethical subject of Levinas. The Kantian subject is free and rational and Levinasian subject, at first sight, is the subject who is responsible for other and his face. Therefore, it can be said that Levinas and Kant together have a moral mission.