فهرست مطالب

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال چهاردهم شماره 1 (پیاپی 61، اردیبهشت 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/03/03
  • تعداد عناوین: 12
|
  • گلاره کوچک پور، فیروزه حسینی، زهرا بهادران، پروین میرمیران، فریدون عزیزی صفحه 1
    نوجوانی مهم ترین دوره ی ایجاد عادات غذایی است. هدف پژوهش حاضر تعیین الگوهای غذایی در نوجوانان و ارتباط آن با نمایه های تن سنجی و فشار خون بود.
    مواد و روش ها
    در پژوهش حاضر، 507 نوجوان 19-10 ساله جمعیت قند و لیپید تهران مورد بررسی قرار گرفتند. ارزیابی دریافت های غذایی فرد با استفاده از پرسش نامه ی بسامد خوراک نیمه کمی انجام شد. شاخص های تن سنجی (وزن، قد، دور کمر) و فشارخون، و فعالیت بدنی افراد نیز مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته ها
    دو الگوی غذایی با استفاده از روش تحلیل عاملی تحلیل مولفه های اصلی با دوران واریماکس روی 21 گروه غذایی به دست آمد. الگوی غذایی سالم شامل سبزی، لبنیات کم چرب و غلات کامل، و الگوی غذایی ناسالم شامل غذاهای آماده، نوشیدنی های شیرین و غلات تصفیه شده بود. تفاوت معنی داری در توزیع الگوی غذایی سالم بین دختران و پسران، و هم چنین بین گروه های سنی مختلف مشاهده گردید، امتیاز الگوی غذایی سالم در پسران بیشتر از دختران و با بالا رفتن سن افزایش یافت. ارتباط معنی داری بین امتیاز الگوی غذایی ناسالم با میزان فعالیت بدنی وجود داشت و با افزایش امتیاز الگوی غذایی ناسالم، درصد فعالیت بدنی متوسط تا زیاد کاهش یافت. پس از تعدیل عوامل مداخله گر، بین الگوی غذایی ناسالم و نمایه ی توده ی بدن و دور کمر ارتباط معنی داری مشاهده گردید. ارتباط معنی داری بین فشار خون و هیچ کدام از الگوهای غذایی مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    پیروی از الگوی غذایی ناسالم در نوجوانان یکی از عوامل مهم افزایش نمایه ی توده ی بدن و ایجاد چاقی شکمی می باشد.
    کلیدواژگان: الگوی غذایی، نوجوانان، نمایه ی توده ی بدن، فشارخون، دور کمر، تهران
  • مریم زرکش، مریم سادات دانشپور، مهدی هدایتی، فریدون عزیزی صفحه 10
    مقدمه
    سندرم متابولیک یکی از عوامل مهم خطرساز بیماری های قلبی عروقی می باشد. هدف پژوهش حاضر، بررسی ارتباط پلی مورفیسم T360G در ژن کدکننده ی آپولیپوپروتئین A-IV با بروز سندرم متابولیک بود.
    مواد و روش ها
    در پژوهش مقطعی حاضر 782 نفر، 325 مرد (61 نفر مبتلا به سندرم متابولیک و 264 نفر سالم) و 457 زن (131 نفر مبتلا به سندرم متابولیک و 326 نفر سالم) در محدوده ی سنی بالاتر از 19 سال از جمعیت TLGS به صورت تصادفی انتخاب و شاخص های تن سنجی و بیوشیمیایی اندازه گیری شدند. قطعه ی مورد نظر از ژن Apo A-IV به روشPCR تکثیر شد و پلی مورفیسم انتخابی با استفاده از آنزیم محدود الاثر Fnu4HI به روشRFLP تعیین گردید.
    یافته ها
    فراوانی الل G و الل T به ترتیب در مردان مبتلا به سندرم متابولیک و کنترل به ترتیب 2/85، 8/14 و 3/83، 7/16% و در زنان مبتلا به سندرم متابولیک و کنترل به ترتیب 4/82، 6/17 و 9/85، 1/14% بود که تفاوت معنی داری را با هم نداشتند. ژنوتیپ GG بیشترین فراوانی (4/84%) و ژنوتیپ TT کمترین فراوانی (3/0%) را دارا بودند. تجزیه و تحیل یافته های پژوهش حاضر نشان داد حضور الل T با کاهش میزان کلسترول HDL (05/0P<) در زنان سندرم متابولیکی، و کاهش میزان غلظت آپولیپوپروتئین CIII)05/0P <) در زنان طبیعی، و هم چنین با افزایش فشار خون دیاستولی)05/0P<) در مردان طبیعی ارتباط معنی داری را نشان می دهد.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضر نشان داد در جمعیت ایرانی تغییرات ژنتیکی اثرات واضحی بر تغییرات میزان کلسترول HDL در زنان مبتلا به سندرم متابولیک دارد.
    کلیدواژگان: پلی مورفیسم T360G، آپولیپوپروتئین A، IV، HDL، C، تهران
  • علی اصغر ارسطو، رویا قاسم زاده، هما ناصح، محمد کمالی، عباس رحیمی فروشانی، سید مسعود ارزاقی، شهلا زاهدنژاد صفحه 18
    مقدمه
    بررسی مسایل سالمندی مانند سایر دوره های زندگی اهمیت زیادی دارد. وجود بیماری های مزمن می تواند بر کیفیت زندگی سالمندان تاثیر بسیاری داشته باشد. از جمله ی این بیماری ها دیابت است که بر جنبه های جسمی، روحی و اجتماعی فرد تاثیر می گذارد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع توصیفی تحلیلی بود که روی سالمندان دیابتی مقیم سرای سالمندان کهریزک در سال 1390 انجام گرفت. تعداد 93 نفر از سالمندان دیابتی این مرکز به روش تصادفی ساده انتخاب شده، و به پرسش نامه ی آمارنگاری و پرسش نامه ی کوتاه کیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی پاسخ دادند. داده های به دست آمده توسط نرم افزار SPSS نسخه ی 16 با آزمون تی مستقل و آنوا آنالیز گردید.
    یافته ها
    در بررسی حاضر 34 مرد و 59 زن سالمند دیابتی با میانگین سنی 8±2/74 سال در ابعاد مختلف کیفیت زندگی مورد ارزیابی قرار گرفتند. بر اساس تجزیه و تحلیل داده های به دست آمده، مردان در بعد جسمی کیفیت زندگی نمره ی بالاتری را به دست آوردند (017/0=P). رابطه ی بعد اجتماعی نیز با وضعیت تاهل معنی دار (009/0=P) بود و میانگین نمرات افراد متاهل بالاتر بود. هم چنین، رابطه ی کیفیت زندگی و درآمد در بعد روانی به صورت معنی داری مشاهده گردید (035/0=P). در بررسی حاضر رابطه ی معنی داری بین وضعیت تحصیلی و کیفیت زندگی به دست نیامد.
    نتیجه گیری
    با توجه روند رو به رشد جمعیت سالمندان و دیابت در آن ها و اهمیت جنبه های گوناگون کیفیت زندگی، برنامه ریزی برای بهبود وضعیت محیطی، اجتماعی و روانی این افراد، جدا از مشکلات جسمی آن ها امری ضروری می باشد.
    کلیدواژگان: کیفیت زندگی، سالمندان، سرای سالمندان، دیابت
  • فرانک شفیعی، ناهید شاهقلیان، مسعود امینی، پروانه اباذری، پروانه امینی صفحه 25
    مقدمه
    موانع مربوط به سیستم های بهداشتی درمانی، گروهی مهم از موانع دستیابی به کنترل قند خون می باشند و شناسایی اهمیت آن ها، از دیدگاه سه گروه بیمار، خانواده و کادر درمانی (اعضای اصلی تیم درمان)، گامی مهم به منظور برنامه ریزی صحیح و کنترل موثر قند خون است. پژوهش حاضر، با هدف تعیین و مقایسه ی دیدگاه بیمار، خانواده و کادر درمانی از نظر موانع مربوط به سیستم های بهداشتی درمانی کنترل قند خون در مراکز دیابت شهر اصفهان، انجام شد.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر، یک پژوهش توصیفی بود که به صورت سه گروهی، تک مرحله ای و مقطعی انجام گردید. در کل 938 نفر شامل420 بیمار، 420 عضو خانواده و 98 نفر کادر درمانی در این پژوهش شرکت نمودند. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای پژوهشگرساز بود که توسط نمونه ها تکمیل گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها، از روش های آماری توصیفی تحلیلی و نرم افزار SPSS استفاده شد.
    یافته ها
    یافته های پژوهش حاضر بیان گر وجود اختلاف معنی دار بین میانگین امتیاز دیدگاه سه گروه بیمار، خانواده و کادر درمانی از نظر موانع مربوط به سیستم های بهداشتی درمانی کنترل قند خون بود (001/0>P)، به گونه ای که کادر درمانی بیشترین میانگین امتیاز و بیماران کمترین میانگین امتیاز را برای این دسته موانع قایل شدند.
    نتیجه گیری
    با توجه به اختلاف معنی دار به دست آمده، می توان نتیجه گرفت شاید علت عدم کنترل قند خون بیماران، وجود اختلاف بین دیدگاه ها باشد، زیرا کادر درمانی برای کنترل موانعی برنامه ریزی می نماید که از دیدگاه بیمار و یا خانواده از اهمیت کمی برخوردارند، و از سوی دیگر موانع مهم از دیدگاه بیمار، کمتر توسط کادر درمانی مورد توجه قرار می گیرند.
    کلیدواژگان: دیابت نوع 2، موانع مربوط به سیستم های بهداشتی، درمانی کنترل قند خون، دیدگاه
  • فهیمه رمضانی تهرانی، آزیتا زاده وکیلی، سمیه هاشمی، عطیه آموزگار، فریدون عزیزی صفحه 32
    مقدمه
    تفاوت شیوع بیماری های متابولیک و قلبی عروقی در زنان و مردان می تواند ناشی از اختلاف الگوی هورمونی آن ها باشد. بنابراین، پژوهش حاضر به بررسی ارتباط بین شاخص های سندرم متابولیک با الگوی هورمونی در جمعیت زنان سنین باروری پرداخته شد.
    مواد و روش ها
    از بین 1126 زن غیر یائسه ی 45-18 ساله ای که به روش خوشه ایچند مرحله ای از بین زنان مناطق شهری 4 استان منتخب کشور(گلستان، هرمزگان، کرمانشاه، قزوین) انتخاب شده بودند، 423 زن فاقد اختلال هورمونی برای بررسی حاضر در نظر گرفته شدند. افراد تحت معاینه های بالینی و بررسی شاخص های تن سنجی، بیوشیمیایی و هورمونی قرار گرفتند. ارتباط شاخص های سندرم متابولیک با هورمون ها با استفاده از روش همبستگی پیرسون یا اسپیرمن و رگرسیون لجستیک بررسی شد.
    یافته ها
    یافته های مقایسه ی شاخص های سندرم متابولیک در چارک های اول و چهارم نشان داد که فشارخون دیاستولی، قند خون ناشتا، دور کمر و کلسترول HDL به طور معنی داری بین چارک اول و چهارم غلظت هورمون محرک تیروئید اختلاف دارند. هم چنین، قندخون ناشتا و دور کمر در دو چارک اول و چهارم با گلوبولین متصل شونده به هورمون جنسی (SHBG) تفاوت معنی داری را نشان داد. چاقی مرکزی با سطح کاهش یافته SHBG ارتباط داشت و این ارتباط حتی بعد از همسان سازی برای سن و نمایه ی توده ی بدن نیز مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    تغییر در سطح هورمون ها حتی در محدوده ی طبیعی می تواند با شاخص سندرم متابولیک و خطرات قلبی عروقی ارتباط داشته باشد، بنابراین نیازمند توجه ویژه به منظور شناسایی افراد در معرض خطر می باشد.
    کلیدواژگان: سندرم متابولیک، تستوسترون، گلوبولین متصل شونده به هورمون های جنسی، هورمون محرک تیروئید، پرولاکتین
  • رضا عطارزاده حسینی، محمد علی سردار، مرتضی تقوی، فهیمه یاز خوش هوا صفحه 39
    مقدمه
    سندرم تخمدان پلی کیستیک یک بیماری غدد درون ریز است که عدم تخمک گذاری، هیرسوتیسم، افزایش آندروژن خون، اختلال تحمل گلوکز، مقاومت به انسولین و چاقی از ویژگی های آن می باشد. امروزه تغییر شیوه ی زندگی به طور موفقیت آمیزی در درمان زنان چاق یا اضافه وزن مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک به کار گرفته شده است. از این رو، هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر برنامه ی تمرین هوازی بر سطح هورمون های لوتئینی، محرک فولیکولی، تستوسترون و دهیدرواپی اندرسترون پلاسمای زنان چاق مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک بود.
    مواد و روش ها
    17 بیمار چاق مبتلا به سندرم تخمدان پلی کیستیک با دامنه ی سنی30- 15 سال و میانگین نمایه ی توده ی بدن 88/2 ± 35/29 کیلوگرم بر متر مربع به صورت نمونه گیری در دسترس، گزینش و پس از تکمیل پرسش نامه به مدت 12 هفته، سه جلسه در هفته در برنامه ی تمرین هوازی شرکت کردند. پیش و پس از تمرین هوازی اندازه های بدنی، هورمونی و متابولیکی اندازه گیری شدند.
    یافته ها
    کاهش معنی داری در وزن، درصد چربی بدن، محیط کمر، هورمون لوتئینی و افزایش معنی داری در اکسیژن مصرفی اوج مشاهده گردید. تغییرات به دست آمده در نمایه ی توده ی بدن، هورمون های فولیکولی و دهیدرواپی اندروسترون معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    این یافته ها پیشنهاد می کنند که تمرین های هوازی از راه اثرگذاری بر برخی از متغیرهای بدنی و هورمونی و نیز بهبود وضعیت متابولیکی ممکن است اختلالات باروری و متابولیکی همراه با PCOS را بهبود بخشد.
    کلیدواژگان: برنامه ی تمرینی، سطح هورمونی، چاقی، سندرم تخمدان پلی کیستیک
  • مهرزاد مقدسی، رضا نوری، محدثه سادات نعمت الله زاده ماهانی، لاله کرمی بناری صفحه 47
    مقدمه
    آدیپونکتین در توسعه ی سرطان پستان نقش دارد. شواهد برخی پژوهش ها پیشنهاد کرده اند فعالیت ورزشی موجب افزایش سطح آدیپونکتین پلاسما می گردد. اما در مورد اثر فعالیت ورزشی بر سطح آدیپونکتین در زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان داده های اندکی وجود دارد. بنابراین، هدف پژوهش حاضر بررسی اثر 12 هفته پیاده روی بر غلظت آدیپونکتین پلاسما در زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان بود.
    مواد و روش ها
    19 زن یائسه ی مبتلا به سرطان پستان (با میانگین و انحراف معیار سن 7/2 ± 55 سال) که جراحی، شیمی درمانی، و پرتو درمانی را انجام داده، و مورد هورمون درمانی توسط لتروزول قرار داشتند به دو گروه کنترل (8=تعداد) و تجربی (11=تعداد) تقسیم شدند. آزمودنی های گروه تجربی 12 هفته فعالیت ورزشی شامل 25 تا 45 دقیقه پیاده روی با شدت 45 تا 65% ضربان قلب هدف و 3 جلسه در هفته اجرا نمودند.
    یافته ها
    یافته های پژوهش حاضر نشان داد بیشینه ی اکسیژن مصرفی پلاسمای آزمودنی ها پس از 12 هفته پیاده روی نسبت به گروه کنترل افزایش و سطح انسولین حالت ناشتا کاهش معنی داری پیدا کرد (05/0>P). این در حالی بود که پس از 12 هفته پیاده روی اختلاف معنی داری در سطح آدیپونکتین، گلوکز و مقاومت به انسولین بین دو گروه مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر نشان داد اگرچه 12 هفته پیاده روی موجب بهبود توان هوازی می شود، اما تاثیری بر غلظت آدیپونکتین پلاسما در زنان یائسه ی مبتلا به سرطان پستان ندارد.
    کلیدواژگان: راه رفتن، سرطان پستان، آدیپونکتین، مقاومت به انسولین، زنان یائسه
  • زینب کریمی، آناهیتا هوشیار راد، حمیدرضا میرزایی، بهرام رشیدخانی * صفحه 53
    مقدمه

    از آنجا که سرطان پستان رایج ترین سرطان در میان زنان جهان است و تاکید کمتری روی الگوهای غذایی گردیده، بررسی رابطه ی سرطان پستان با الگوهای غذایی در زنان هدف پژوهش حاضر قرار گرفت.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه ی مورد شاهدی، تعداد 100 بیمار مبتلا به سرطان پستان 65-30 ساله به عنوان مورد و 174 فرد غیر مبتلا به عنوان گروه شاهد از میان مراجعه کنندگان به بیمارستان شهدای تجریش تهران، انتخاب شدند. پرسش نامه ی مربوط به داده های فردی، بسامد خوراک و فعالیت بدنی از راه مصاحبه ی حضوری تکمیل گردید. با استفاده از روش تحلیل عاملی، الگوهای غذایی غالب به دست آمد، سپس نسبت شانس ابتلا به سرطان پستان با الگوهای غذایی از راه رگرسیون لجستیک سنجیده شد.

    یافته ها

    دو الگوی غذایی غالب شناسایی گردید. الگوی غذایی سالم شامل مصرف بالای سبزی ها، میوه ها، لبنیات کم چرب، حبوبات، روغن مایع و زیتون، ادویه، ماهی، احشا، طیور و ماکیان، انواع ترشی، سویا و غلات کامل، و الگوی غذایی ناسالم شامل نوشابه ها، قند و شکر، چای و قهوه، سیب زمینی سرخ شده و چیپس، نمک، شیرینی و دسر، روغن جامد و حیوانی، مغزها، آب میو ه ی مصنوعی، غلات تصفیه شده، گوشت قرمز و فرآوری شده بود. پس از تعدیل اثر متغیرهای مختلف مصرف بالاترین سهک الگوی غذایی سالم نسبت به پایین ترین سهک، شانس ابتلا به سرطان پستان را 66% کاهش داد (نسبت شانس: 34/0، فاصله اطمینان 95%: 05/1-11/0)، در حالی که افزایش مصرف الگوی غذایی ناسالم خطر ابتلا به سرطان پستان را 17/5 برابر افزایش داد (نسبت شانس: 17/5، فاصله اطمینان 95%: 14/17-56/1).

    نتیجه گیری

    الگوی غذایی سالم ارتباط معکوس و الگوی غذایی ناسالم ارتباط مستقیمی را با خطر سرطان پستان نشان داد.

    کلیدواژگان: سرطان پستان، الگوی غذایی، تحلیل عاملی
  • صغری نیکپور، شیما رحیمیان، شعله شکرابی، حمید حقانی صفحه 63
    مقدمه
    پژوهش حاضر با هدف بررسی شیر مادر و عوامل مرتبط با لوسمی حاد در کودکان انجام پذیرفت.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر یک مطالعه ی مورد شاهدی بود. گروه مورد شامل300 نفر از کودکان 13-2 سال در ق‍ید ح‍یات مبتلا به لوسم‍ی لنفوی‍یدی و م‍یلوی‍یدی حاد، و گروه شاهد 300 کودک غیر مبتلا به لوسم‍ی بود، که از سن، جنس و محل سکونت با گروه مورد همگون بودند. نمونه گیری به روش مستمر انجام گرفت. داده ها از راه پرسش نامه و مصاحبه ی چهره به چهره با مادران جمع آوری گردید.
    یافته ها
    کودکانی که 18-13 ماه و 24-19 ماه از شیر مادر تغذیه کرده بودند به ترتیب 45/2 و 54/3 مرتبه، و کودکانی که بیشتر از 24 ماه شیر مادر خورده بودند 2/2 مرتبه کمتراز کودکانی که زیر 1 ماه شیر مادر خورده بودند به لوسمی حاد مبتلا شده بودند. خانواده هایی که 2 و بیشتر از 2 فرزند داشتند نسبت به خانواده هایی که یک فرزند داشتند 42/1 احتمال شانس ابتلا بیشتر بود. احتمال شانس ابتلا به لوسمی در کودکان خانواده های کم درآمد نسبت به خانواده های با در آمد خوب، 6/0 برابر بیشتر مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر نشان داد ابتلا به لوسمی حاد می تواند با مدت زمان تغذیه با شیرمادر، وضعیت اقتصادی و تعداد فرزندان ارتباط داشته باشد. با توجه به این که پ‍ژوهش حاضر به صورت مورد شاهدی انجام گرفت، پیشنهاد می گردد که پ‍ژوهشی به صورت کوهورت (آینده نگر) نیز در مورد عوامل مرتبط ابتلا به لوسمی حاد انجام گیرد. کلید واژه ها: تغذیه با شیر مادر،عوامل مرتبط، لوسمی حاد، مطالعه مورد-شاهدی.
    کلیدواژگان: تغذیه با شیر مادر، عوامل مرتبط، لوسمی حاد، مطالعه ی مورد، شاهدی
  • علیرضا صفرزاده، رضا قراخانلو، مهدی هدایتی، الهه طالبی گرکانی صفحه 68
    مقدمه
    واسپین، آدیپوکین جدیدی است که بالقوه حساسیت انسولینی را افزایش می دهد. داده های اندکی در مورد تاثیر تمرین ورزشی بر غلظت واسپین در سرم وجود دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیر تمرین مقاومتی بر سطح واسپین و برخی شاخص های التهابی سرم در وضعیت دیابتی می باشد.
    مواد و روش ها
    36 سر موش صحرایی نر از نژاد ویستار با میانگین وزن 22 ± 288 گرم به طور تصادفی به 4 گروه تقسیم شدند: کنترل غیردیابتی، تمرین غیردیابتی، کنترل دیابتی و تمرین دیابتی. گروه های تمرینی یک برنامه ی تمرین مقاومتی با استفاده از نردبان (3 روز در هفته، برای 4 هفته) انجام دادند. وزن بدن، غلظت گلوکز، واسپین، اینترلوکین-6 IL-6))، پروتئین واکنشی C ((CRP و عامل نکروز توموری آلفا (TNF-α) در سرم اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    4 هفته تمرین مقاومتی در موش های صحرایی غیردیابتی به طور معنی داری سطح واسپین را در سرم کاهش داد، درحالی که در گروه تمرین دیابتی سطح واسپین در مقایسه با گروه کنترل دیابتی افزایش نشان داد. هرچند، این برنامه ی تمرین مقاومتی غلظت گلوکز، IL-6 و TNF-α را تغییر نداد، اما کاهش CRP در گروه های تمرینی، در مقایسه با گروه های کنترل مشاهده گردید.
    نتیجه گیری
    پژوهش حاضر نشان داد تمرین مقاومتی به طور متفاوتی بر مقدار واسپین در سرم گروه های دیابتی و غیردیابتی موش های صحرایی تاثیر می گذارد. هرچند، به منظور روشن نمودن نقش واسپین و سازوکارهای ملکولی مرتبط با آن پژوهش های بیشتر ضرورت دارد. هم چنین کاهش غلظت CRP ممکن است حاکی از تاثیر بالقوه ی تمرین مقاومتی بر تعدیل التهاب ناشی از دیابت باشد.
    کلیدواژگان: دیابت ملیتوس، تمرین مقاومتی، سرپین A12، التهاب سیستمی
  • علی یعقوبی، ضیاء فلاح محمدی صفحه 75
    مقدمه
    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر حاد یک جلسه تمرین تداومی روی نوارگردان بر میزان HSP72 و TAC هیپوکامپ موش های دیابتی شده توسط استرپتوزوتوسین بود.
    مواد و روش ها
    به این منظور 40 سر موش صحرایی ویستار با وزن 1±165 گرم و سن 8-6 هفته، به طور تصادفی در چهار گروه، کنترل دیابتی و سه گروه دیابتی+ تمرین حاد استقامتی (گروه های 1، 2 و 3 که به ترتیب 30 دقیقه، 4 ساعت و 24 ساعت پس از ورزش کشته شدند)، تقسیم گردیدند. موش ها با تزریق استروپتوزوتوسین (STZ) (50 میلی گرم بر کیلوگرم) محلول در بافر سیترات 1/0 مولار (5/4pH=)، دیابتی شدند. برنامه شامل دویدن روی نوارگردان بود که با سرعت 10 متر در دقیقه آغاز و به تدریج به 18 متر در دقیقه رسید. مدت دویدن به طور تقریبی 60 دقیقه در نظر گرفته شد. داده ها از راه آزمون آماری آنالیز واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی در 05/0P≤ مقایسه شدند.
    یافته ها
    فعالیت ورزشی حاد میزان Hsp72 هیپوکامپ را در تمام گروه ها نسبت به گروه کنترل افزایش داد که فقط در گروه 2 نسبت به گروه کنترل، 82/1 نانوگرم بر میلی لیتر (043/0=P) افزایش معنی داری داشت. TAC در گروه 1 نسبت به گروه کنترل افزایش معنی داری (036/0=P) را نشان داد؛ اما افزایش در گروه های 2 و 3 معنادار نبود.
    نتیجه گیری
    این یافته ها نشان دهنده ی اثرات مفید فعالیت استقامتی حاد بر سطح Hsp72 و TAC هیپوکامپ در بیماری دیابت است. با توجه به این موارد، می توان فعالیت استقامتی حاد را به عنوان یک توصیه ی پیشگیرانه به منظور مقابله با عوارض این بیماری به کار برد.
    کلیدواژگان: موش صحرایی، پروتئین شوک گرمایی 72، تمرین استقامتی حاد، ظرفیت آنتی اکسیدانی تام
  • مهندس فاطمه داوری، همایون خزعلی، حسن رکنی، مهندس زهرا فاتحی صفحه 81
    مقدمه
    عوامل متعدد نوراندوکرینی از جمله ارکسین به عنوان پیام متابولیکی برای محور تولیدمثلی عمل می کنند. از آنجاکه تاکنون تاثیر هورمون های رشد و تستوسترون روی میزان سطح هورمون ارکسین در گوسفندان بررسی نشده است، هدف پژوهش حاضر، تعیین اثر هورمون های رشد و تستوسترون بر میانگین غلظت پلاسمایی ارکسین در گوسفندان نر با محدودیت غذایی می باشد.
    مواد و روش ها
    20 راس گوسفند نر نژاد زندی به طور تصادفی انتخاب، و به 2 گروه تقسیم شدند. حیوانات گروه 1 و 2 به ترتیب 100 و 50% غذا به صورت روزانه در طی 10 روز دریافت کردند. حیوانات در هر گروه در روزهای هفتم و هشتم، 6 میکروگرم تستوسترون و در روزهای نهم و دهم 6 میکروگرم تستوسترون و 5 میکروگرم هورمون رشد به ازای هر کیلوگرم از وزن بدن از راه رگ وداج دریافت کردند. نمونه های خونی جمع آوری شده به منظور تعیین غلظت ارکسین با روش رادیوایمنواسی مورد آزمایش قرار گرفتند.
    یافته ها
    تزریق تستوسترون و هومون رشد در رژیم 50% موجب افزایش معنی دار (05/0P≤) میانگین غلظت ارکسین شد، در حالی که در رژیم 100%، تزریق تستوسترون و هورمون رشد اثری بر میانگین غلظت ارکسین نداشت.
    نتیجه گیری
    یافته های پژوهش حاضر بیان گر آن است که تستوسترون و هورمون رشد تنها در حیوانات با محدودیت غذایی، اثر افزایشی بر میانگین غلظت ارکسین دارند.
    کلیدواژگان: ارکسین، تستوسترون، هورمون رشد، محدودیت غذایی، گوسفند نر(قوچ)
|
  • Miss Gelareh Koochakpour, Mrs Firoozeh Hosseini, Mrs Zahra Bahadoran, Dr Mirmiran Azizi, Dr Fereidun Azizi Page 1
    Adolescence is an important stage in life for establishing dietary habits. There is little evidence on adolescent dietary patterns and related risk factors. The aim of this study was to determine food patterns among Tehranian adolescents and any associations to anthr‌opometric measures and blood pressure.
    Materials And Methods
    In this study, 507 adolescents, aged 10 to 19 years, were assessed. Dietary intakes were evaluated by means of a validated semi-quantitative questionnaire, and anthropometric indices (weight, height, and waist circumference) and blood pressure were measured and recorded. The Kriska physical activity questionnaire was used for determination of physical activity levels.
    Results
    Using principal component analysis with varimax rotation for 21 food groups, two dietary patterns were derived. In the healthy dietary pattern, whole grain, low fat dairy and vegetables, and in the unhealthy pattern, sweetened drinks, fast food and refined cereal pattern were included. Significant differences were observed in the healthy dietary pattern between boys and girls, as well as, among different age groups. There was significant association between the unhealthy dietary pattern scores and physical activity (P<0.05). After adjustment of confounding factors, significant associations were found between unhealthy dietary pattern scores and body mass index and waist circumference (P<0.05). However, no significant association was observed between blood pressure and the two dietary patterns.
    Conclusion
    Adherence to unhealthy dietary patterns was an important determinant in increase in body mass index and consequently in central obesity among adolescents.
  • Miss Maryam Zarkesh, Dr Maryam Sadat Daneshpour, Dr Mehdi Hedayati, Prof Fereidoun Azizi Page 10
    Introduction
    Metabolic syndrome (MetS) is one of the most important risk factors for cardiovascular diseases. The aim of this study was to determine the association between the G360T polymorphism of apolipoprotein A-IV gene and MetS.
    Materials And Methods
    For this cross-sectional study, 782 individuals, aged >19 years, were selected randomly from among TLGS participants; these included 325 men (61 with MetS and 264 controls), and 457 women (131 with MetS and 326 controls). Anthropometric and biochemical parameters were measured. The Apo A-IV gene polymorphism was studied using the PCR-RFLP method by Fnh4HI restriction enzyme.
    Results
    Frequencies of the G and T alleles in men with MetS and those without were 85.2, 14.8, and 83.3, 16.7%, respectively, and in women with and without MetS these were 82.4, 17.6, and 85.9, 14.1%, respectively, values not significant. The GG and TT genotypes had the highest and lowest frequency, respectively (84.4% and 0.3%). Analyses of data showed that presence of T allele was significantly associated with lower levels of HDL-C (p<0.05) in women with MetS, and with lower apolipoprotein CIII levels (p <0.05) in normal women, and higher diastolic blood pressure (p <0.05) in men without MetS.
    Conclusion
    The findings of the current study showed significant effects on HDL-C levels in women with MetS. Considering the association observed between the G360T polymorphism of Apo A-IV gene and lipid factors in women with MetS and the high prevalence of this syndrome in Iranian women, further studies recommended to assess the association of Apo A-IV gene variation with lipids factors for prevention and treatment of the syndrome.
  • Dr Ali Asghar Arastoo, Roya Ghasemzade, Homa Nasseh, Mohammad Kamali, Abbass Rahimi Foroshani, Seyed Masod Arzaghi, Dr Shahla Zahednejad Page 18
    Introduction
    Investigating problems of the elderly, as they age is very important, since any chronic disease can affect their quality of life. Diabetes is one of the diseases that affects the physical, mental and social aspects of such individuals.
    Materials And Methods
    This descriptive-analytical study was conducted on elderly diabetic residents of the Kahrizak Geriatric Nursing Home during 2011. A total of 93 individuals, selected randomly, completed demographic and the World Health Organization quality of life questionnaires. Data were analyzed by SPSS16 software, using t-test and ANOVA.
    Results
    In this study, 34 men and 59 women, average age 74.2±8 years, were evaluated in different domains of quality of life. Based on data analysis, men earned higher scores in the physical domain (P=0.017). Social domain had a significant (P=0.009) relationship with marital status and married individuals had higher scores. There was a significant correlation between the income and quality of life in the mental domain (P=0.035), but no significant relationship was found between educational status and quality of life.
    Conclusion
    The increasing rate of elderly diabetic populations among geriatrics groups, indicates the urgent need for strategic planning of interventions aimed at improving of environmental, social, physical and mental status of these age groups.
  • Ms Faranak Shafiei Nahid Shahgholian, Dr Masoud Amini Parvaneh Abazari Parvaneh Amini Page 25
    Introduction
    Health care system barriers are major barriers to management and control of blood glucose level control. Documenting the viewpoints of patients, their families and the medical team, on these barriers is an important step towards correct planning and effective control of blood glucose. This study aimed to document and compare viewpoints of patients, their families and medical team about health care system barriers to control of glucose levels in diabetes centers of Isfahan city.
    Materials And Methods
    This was a descriptive- comparative, cross-sectional, one stage, study of three groups, in which a total of 938 subjects, including 420 type2 diabetic patients, 420 members of their families and 98 medical staff participated. Data were collected using a researcher-designed questionnaire that was completed by subjects. Data were analyzed using descriptive and inferential statistical methods and SPSS software.
    Results
    Results showed significant differences between viewpoints of the 3 groups, i.e. patients, their families and the medical team regarding barriers of the health care system to blood glucose control (P-value<0.001). The medical team gave the highest importance to these barriers, while patients gave the lowest.
    Conclusion
    Regarding the significant differences between the viewpoints of these three groups, it can be concluded these differences account for lack of success in controlling patient glucose levels, because medical teams focus on barriers that are not so important to patients and their families, while barriers which are important to patients and their families are less considered by members of the medical team.
  • Dr Fahimeh Ramezani Tehrani, Dr Azita Zadeh Vakili, Somayeh Hashemi, Dr Atiyeh Amozgar, Dr Freidoun Azizi Page 32
    Introduction
    Differences in prevalences of metabolic and cardiovascular disease (CVD) between men and women could be a result of differences in their hormonal profiles. In this study we aimed to examine the association between hormonal profiles and metabolic syndrome parameters in reproductive aged women.
    Materials And Methods
    From 1126 non-menopause women, aged between 18-45 years, using the stratified, multistage probability cluster sampling method, 423 reproductive aged women, living in urban areas of four selected provinces (Golestan, Hormozgan, Kermanshah and Qazvin), without any hormonal disorder, were enrolled for this study. Clinical examinations, and antropometric, biochemical and hormonal parameters were assessed to determine associations between the hormonal profiles and metabolic syndrome parameters, using Spearman and Pearson correlation tests and Logistic regression.
    Results
    Our analysis revealed that diastolic blood pressure, high density lipoprotein cholesterol, fasting blood sugar and waist circumference were differed significantly between quartiles 1 and 4 of thyroid stimulating hormone concentration. Also, fasting blood sugar and waist circumference differed in the two groups of Sex Hormone Binding Globulin concentration values. Central obesity was associated with reduced Sex Hormone Binding Globulin, a relationship observed after adjustment for age and body mass index.
    Conclusions
    Hormonal variation even with normal limits could be associated with metabolic syndrome parameters and cardiovascular disease, making it necessary to identify individuals in high risk categories.
  • Dr. Reza Attarzadeh, Dr. Mohammad Ali Sardar, Dr. Morteza Taghavi, Mrs. Faheme Ayaz Khosh Hava Page 39
    Introduction
    Polycystic ovary syndrome (PCOS) is an endocrine disorder, characterized by anovulation, hirsutism, acne, hyperandrogenism, impaired glucose tolerance, insulin resistance and obesity. Life style modifications are recommended to prevent and treat obese and over weight women with PCOS. The purpose of this study was to determine the effects of aerobic exercise program on concentrations of LH, FSH, TST and DHEA in obese women with polycystic ovary syndrome.
    Materials And Methods
    Seventeen obese female volunteers who were diagnosed with polycystic ovary syndrome (age: 15-30 y and BMI=29.35±2.88 Kg/m2) were selected. An aerobic exercise program was performed for 12-weeks, three sessions week). Anthropometric characteristics, metabolic and hormonal profiles were measured at base line and after 12-week exercises or (36th session). Data were analyzed by Paired-Samples T Test (t-student), P values <0.05 being considered significant.
    Results
    After the 12-week exercise program, subjects showed a significant reduction in body weight, body fat percent, waist circumference, luteinizing hormone and an increase in Vo2-peak(P<0/05); changes however in body mass index, FSH, TST and DHEA were not significant.
    Conclusion
    These results suggest that aerobic exercise training affects some of anthropometric characteristics and metabolic and hormonal profiles and also improves metabolic status and ovulation disorders, including polycystic ovary syndrome.
  • Dr Mehrzad Moghadasi, Dr Reza Nouri, Mohadeseh Alsadat Nematollah Zadeh Mahani, Laleh Karami Banari Page 47
    Introduction
    Adiponectin is involved in breast cancer development, and data available suggest that exercise increases plasma adiponectin, but little is known about the effect of exercise on plasma adiponectin in postmenopausal women with breast cancer. The purpose of this study therefore was to examine the effects of 12 weeks of walking on plasma adiponectin in postmenopausal women with breast cancer.
    Materials And Methods
    Nineteen postmenopausal women with breast cancer (aged 55 ± 2.7 years; mean ± SD) who had undergone surgery, chemotherapy and radiotherapy, with hormone therapy by letrozol, were divided into the training (n=11) and control (n=8) groups. Subjects in the experimental group walked 25 to 45 minutes with intensity of 45 to 65% of target heart rate, 4 days for 12 weeks.
    Results
    The results showed that maximum oxygen uptake increased and fasting insulin decreased significantly after 12 weeks in the training group, as compared to the control group (P<0.05). However, after 12 weeks walking no significant differences were observed in the plasma adiponectin, fasting glucose and insulin resistance between the two groups.
    Conclusion
    Although 12 weeks walking improves aerobic capacity, it does not affect plasma adiponectin concentration in postmenopausal women with breast cancer.
  • Zeinab Karimi, Anahita Houshyar-Rad, Hamidreza Mirzaie, Dr Bahram Rashidkhani Page 53
    Introduction

    Although breast cancer is the most common form of cancer in women worldwide, only a few investigations have addressed the role of dietary patterns. Our main objective, was to identify the relationship of major dietary patterns and breast cancer.

    Materials And Methods

    In this case-control study, 100 patients, 30-65 years old, with breast cancer, and 174 controls from the Shohada hospital in Tehran, were sampled. Dietary intake was measured with a food frequency questionnaire. Physical activity, demographic factors and health status were questioned. The questionnaires were completed by an interviewers. Factor analysis was used to identify major dietary patterns. The association between major dietary patterns and breast cancer risk were examined by logistic regression analysis.

    Result

    Two dietary patterns were identified. The healthy food pattern was characterized by the consumption of vegetables, fruits, low fat dairy, legumes, olive and liquid oils, Condiments, fish, organic meat, poultry, pickles, soya, and whole grains and the unhealthy food pattern was characterized by consumption of colas, sugar, tea, coffee, potato chips, fried potatoes, salt, sweets, desserts, hydrogenated fats, nuts, commercial fruit juice, refined grains, and red and processed meat. After adjusting for potential confounding variables, women in the highest tertile of the healthy dietary pattern scores, had a 66% decreased risk of breast cancer compared to those in the lowest (OR: 0.34 CI: 0.11-1.05); the unhealthy dietary pattern significantly increased the risk of breast cancer (OR: 5.17 CI: 1.56-17.14).

    Conclusion

    The healthy dietary pattern was inversely, and the unhealthy dietary pattern was directly associated with breast cancer risk.

  • Nikpoor Page 63
    Introduction
    In this study we aimed to determine factors related to the etiology of cancer in children.
    Materials And Methods
    We investigated this issue in a case control study of 300 patients, aged 2±14 years, with acute leukemia, and 300 controls, individually matched to cases for age and sex, and place of residence. Children were enrolled after selection by a continuous sampling method. Information regarding breast-feeding was obtained through face to face interviews with mothers.
    Results
    Breastfeeding for durations less than one month increased the risk for childhood acute leukemia. Also, results showed that children 18-13 months and 24-19 months were breast fed, respectively, 2.45 and 3.54 times less than had been breastfed children under 1 year were diagnosed with acute leukemia. (P<0.05). Higher number of children (OR=1.42, CI 1.03-1.96) and low family income (OR=0.6, CI 0.38-1.01) increased the risk for childhood acute leukemia (p<0.05).
    Conclusion
    Results of this study indicate that childhood acute leukemia may be associated with breast-feeding, economic status, and number of children. Further cohort studies on factors causing acute Leukemia in children are recommended.
  • Ali Reza Safarzade, Dr Reza Gharakhanlou, Dr Mehdi Hedayati, Dr Elahe Talebi-Garakani Page 68
    Introduction
    Vaspin is a novel adipokine that potentially improves insulin sensitivity. However, there is limited information available regarding the effect of exercise training on serum vaspin concentrations. The purpose of this study was to investigate the effect of resistance training on serum vaspin levels and some inflammatory markers in diabetic status.
    Materials And Methods
    Thirty six male Wister rats (288±22 g) were randomly divided into four groups: Non-diabetic control, non-diabetic trained, diabetic control and diabetic trained. The exercise groups were subjected to a resistance training program with the use of a ladder (3 days/wk, for 4 wk). Body weight, serum vaspin, C-reactive protein (CRP), interleukin (IL)-6, tumor necrosis factor (TNF)-α and fasting glucose were measured.
    Results
    Four weeks resistance exercise training in non-diabetic rats decreased serum vaspin levels significantly, while in the trained diabetic group, serum vaspin levels increased significantly when compared with the diabetic sedentary group. The resistance training programme did not however change TNF-α, IL-6 and glucose concentrations. A decrease in CRP was observed in both the resistance trained groups when compared with their control groups.
    Conclusion
    We found that resistance training exercise programmes affected the serum vaspin response of diabetic and non-diabetic groups of rats differently. However further research is warranted in order to unravel the molecular mechanism for the range of responses and the role of serum vaspin. Decreased levels of CRP may also be indicative of the possible effect of resistance training to modulate pro-inflammatory parameters linked to diabetes.
  • Mr Ali Yaghoubi, Dr Zia Fallah Mohammadi Page 75
    Introduction
    The purpose of this study was to investigate the effects of acute treadmill exercise on Hsp72 and TAC in the hippocampus of diabetic rats.
    Materials And Methods
    Forty male rats, weight 165±1 g, were assigned randomly into 4 groups: Diabetic control group, and 3 diabetic+acute training groups, including groups 1,2 and 3, the animals of which were sacrificed 30 minutes, 4 hours and 24 hours postexercise respectively. Diabetes was induced by injecting streptozotocin (STZ; 0/5 mg/kg dissolved in 0.1 M citrate buffer, pH 4.5) into the abdominal cavity. Rats were subjected to treadmill exercise, (treadmill speed 10 m/min, gradually increased to 18 m/min, grade 0%, duration exercise 60 min). Data were analysed with one-way Anova and tukey post hoc, P≤0/05.
    Results
    Acute exercise training increased the hippocampal HSP72 in all groups, but a significant increase took place only in the group 2, compared with the control group (1/82 mg/ml, P=0/043). TAC level increased significantly in group 1 (P=0.036) compared with the controls. but increase in group 2 and 3 was not significant.
    Conclusion
    These results show that acute treadmill exercise improved HSP72 and TAC levels in the hippocampus of diabetic subjects and can have beneficial effects, and can hence be recommended as a therapeutic strategy for diabetes.
  • Engineer Fatemeh Davari, Doctor Homayoon Khazali, Doctor Hasan Rokni, Engineer Zahra Fatehi Page 81
    Introduction
    It has been established that multiple neuroendocrine factors such as orexin operate as metabolic signals for the reproductive tract. Since the effects of testosterone and growth hormone on concentration of orexin in rams have not been studied, the goal of this study was to determine the effect of testosterone and growth hormone on mean plasma concentrations of orexin in rams fed restricted diets.
    Materials And Methods
    Rams were randomly divided into 2 groups. Animals in first group were fed 100% of their required daily food and those in the second group were fed 50% of food fed to the first group for 10 days. Consequently, the rams in all groups received 6μg /Kg BW testosterone on days 7 and 8 and 6μg /Kg BW Testosterone and 5 μg /Kg BW growth hormone on days 9 and 10 of the experiment. Blood samples were collected from the jugular veins at -120 and +120 minutes of infusions. for orexin assay, Plasma orexin were measured by a homologous double-antibody radioimmunoassay (RIA).
    Results
    Injection of different dosages of testosterone and combination of testosterone and growth hormone in the 50%-diet, significantly (P<0.05*) increased the mean plasma concentrations of orexin, while in the 100%-diet this had no effect.
    Conclusion
    Results indicate that testosterone and growth hormone may increase mean concentrations of orexin in animals fed lower than their daily food requirement.