فهرست مطالب

فصلنامه نقد ادبی
پیاپی 16 (زمستان 1390)

  • تاریخ انتشار: 1391/02/02
  • تعداد عناوین: 9
|
  • ابراهیم خدایار، محمدجعفر یوسفیان کناری، مریم الهامیان صفحه 7
    یکی از گونه های ادبی منثور رایج در زبان فارسی، مناظره است. در مناظره های منثور، دو یا چند شخصیت به شیوه گفت وگونویسی، موضوعات گوناگون را به میان می کشند و در نهایت، نگارنده با نوعی جمع بندی از زبان آن ها به نتیجه مورد نظر می رسد. ساختار این نوع مناظره ها بیشتر بر گفت وگونویسی استوار بوده و از توصیف و تحلیل های داستان گونه به دور است. در دوره مشروطه، به این نوع مناظره ها واژه «چیزنویسی» یا شیوه «تئاترنویسی» اطلاق شده است. نزدیکی ساختار ظاهری و اسلوب گفت وگونویسی در این گونه ادبی و گونه نمایشنامه، این سوال را به ذهن متبادر می کند که آیا امکان خوانش نمایشی از مناظره های منثور وجود دارد؟ لحن و زبان نمایشی، کنش نمایشی گفت وگومحور، کشمکش، زمان و مکان از جنبه های نمایشی قابل شناخت از گفت وگوست که در این مقاله بررسی شده اند. دستاورد این مقاله، معرفی الگویی گفت وگومحور برای بررسی جنبه های نمایشی مناظره هاست. این الگو بر اساس مقایسه تطبیقی دیالوگ در نمایشنامه و گفت وگو در مناظره منثور و شناخت نقاط مشترک این دو گونه ادبی با یکدیگر پیشنهاد شده است.
    کلیدواژگان: مناظره منثور، نمایشنامه، گفت وگو، جنبه های نمایشی، عصر مشروطه در ایران، قلمرو زبان فارسی در آسیای مرکزی
  • سیدمصطفی مختاباد، آتوسا قلیش لی صفحه 37
    این مقاله قصد دارد به خاستگاه های نمایشی درام روستایی در ایران بپردازد و با مقایسه این مفهوم با درام شبانی، به دریافت تازه ای از گونه های ادبیات نمایشی جهان برسد. اکبر رادی، یکی از برجسته ترین نمایشنامه نویسان معاصر، بسیار تحت تاثیر آنتوان چخوف و سبک پرداخت های نمایشی او بوده است. دو نمایشنامه او با عناوین مرگ در پاییز (1344) و در مه بخوان (1355) کاملا تحت تاثیر الگوهای درام روستایی چخوف، به ویژه دایی وانیا نوشته شده است؛ دو نمایشی که صورت بندی گونه ای نگاه دراماتیک ایرانی به فضا، انسان و روابط آدم های روستایی فرهنگ معاصر ما را نشان می دهد. کشف و شهودی که تاثیر خود را بر شعر، درام، داستان و سینمای ایران برجای گذاشت و فرایند تاملات دراماتیک ایرانی نیز با آن رقم خورد. در این مطالعه، از دیدگاه تاثیرپذیری یک گونه و مهم تر از آن، جهش در جایگاه و تراز فرهنگی یک زبان و گونه کاملا بومی، جهان شناسی درام روستایی ایرانی مورد توجه قرار می گیرد. تحقیق حاضر با روش توصیفی- تحلیلی، به مهم ترین شاخص های نمایشی این گونه دراماتیک می پردازد و با طرح مصادیقی از نمایشنامه های یادشده، چشم اندازی انتقادی در اختیار خواننده قرار می دهد.
    کلیدواژگان: درام شبانی، درام روستایی، درام روستایی ایرانی، چخوف، دایی وانیا، رادی، مرگ در پاییز، در مه بخوان
  • کاووس حسن لی، شهین حقیقی صفحه 55
    اکبر رادی از نمایشنامه نویسان نام آشنای ایرانی است که در پردازش آثار هنری خود از سبک، زبان و بیان ویژه ای برخوردار است. از دیرباز، او به واقع گرایی در ادب نمایشی نام بردار بوده؛ اما گاهی نیز در طرح دیدگاه های اجتماعی خود، از زبان و بیان نمادین بهره برده که برایند آن، خلق تیپ ها و فضاهای نمادینی است که با وجود ملموس و واقعی بودن، می توانند نمونه ای برای تیپ های مشابه و شرایط همسان باشند. ازاین رو، برخی آثار رادی تن به تاویل های گوناگون می دهند و می توان از رویکردهای مختلف به آن ها نگریست. ازجمله آثار رادی که از چنین قابلیتی برخوردار است، نمایشنامه «از پشت شیشه ها»ست. در این اثر، رادی با به کارگیری صنعت های مدرن، کوشیده است تا چالش بی امان و آشتی ناپذیر روشن-فکر امروز را با جریان نوگرایی بی ریشه به نمایش درآورد.
    در این پژوهش، تلاش شده است تا شگرد رادی برای بیان نمادین دیدگاه هایش در نمایشنامه یادشده واکاوی شود. نتیجه پژوهش نشان می دهد، نویسنده این بیان نمادین را با پردازش شخصیت زن و وانهادن نقش اساسی روایت بر دوش او خلق کرده است. در این روایت، نویسنده با به کارگرفتن شگرد قرینه سازی، دو تیپ زن را در کنار و دراصل، در برابر هم قرار داده است؛ یکی، زنی است متجددمآب با تجددی بی اصالت و دیگری، زنی معمولی از نوع امروزی آن با همان دغدغه های فکری و روانی. از این دیدگاه، هریک از شخصیت ها، به ویژه زنان نمایشنامه، می توانند نماینده یک تیپ یا مرام فکری و فرهنگی خاصی باشند که در فضای اثر، در کنار هم نقش آفرینی و دراصل، طرح دیدگاه می کنند.
    کلیدواژگان: نمایشنامه، اکبر رادی، نمایشنامه از پشت شیشه ها، زن، نمادپردازی
  • رفیق نصرتی، فریندخت زاهدی صفحه 85
    تجربه زمان مثل هرچیز دیگری در جهان می تواند در هر متنی نمود پیدا کند. عنصر زمان، عنصر سازه ای متن به شمار می آید. مختصه روایت به این است که در آن، زمان مولفه اصلی ابزار بازنمایی (زبان) و شی ء بازنموده به شمار می آید. بنابراین، زمان در پرتو روابط گاهشماری میان داستان و سخن بازنموننده آن معنا می یابد. با تحلیل زمان داستان و زمان سخن بازنموننده آن، نشان داده می شود که در هر چهار نمایشنامه مورد بررسی در این پژوهش، روایت دارای دو نوع زمانمندی است: زمانمندی یادواره‎ای و زمانمندی خطی. زمانمندی خطی خصلتی دراماتیک به متن می دهد و زمانمندی یادواره ای خصلتی روایی. زمانمندی یادواره ای همیشه در پیوند با مکان خاصی قرار می گیرد و به نوعی می تواند نشان دهنده ذهنیت زنانه حاکم بر متن باشد. در این مقاله، برآنیم تا نشان دهیم درحالی که در هر چهار نمایشنامه هر دو زمانمندی وجود دارد، در هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی خطی غلبه بیشتری دارد، متن خصلت دراماتیک دارد و هر نمایشنامه ای که در آن زمانمندی یادواره ای غلبه دارد، متن خصلت روایی دارد.
    کلیدواژگان: زمانمندی یادواره ای، زمانمندی خطی، روایت، ذهنیت زنانه، متن دراماتیک، متن روایی
  • محمدرضا صالحی مازندرانی، نسرین گبانچی صفحه 105
    این مقاله قصد دارد به میزان تاثیرگذاری جلوه های ادبی و نمایشی تئاتر پوچی (ابزورد) بر سبک نمایشنامه نویسی ایران بپردازد. غلامحسین ساعدی یکی از نمایشنامه نویسان شناخته شده ایرانی است که برخی از مهم ترین تمهیدات تئاتر نو را در سبک نویسندگی خود به کار گرفته است. نگارنده در این پژوهش درپی آن است که چگونگی بازتاب مفهوم پوچی را در نمایشنامه های نوگرای غلامحسین ساعدی نشان دهد؛ نویسنده ای که مستقیم و غیرمستقیم از این نوع تئاتر تاثیر پذیرفته است. ضمن اینکه با توجه به مهم ترین شاخص های تئاتر پوچی، از میزان و نحوه تاثیرپذیری نمایشنامه های ساعدی از این گونه تئاتر و نمایشنامه نویسان سنتی و مدرن تحلیلی ارائه خواهد کرد. تاثیرپذیری ساعدی از نمایشنامه نویسان مدرن بیش از سنت گرایان بوده که نشان دهنده همگامی ساعدی با آنان در بیان مسائل روزمره و مطرح جهان در تئاتر است.
    کلیدواژگان: غلامحسین ساعدی، تئاتر پوچی، ادبیات نمایشی ایران، بکت، یونسکو
  • پرستو محبی، فرهاد ناظرزاده کرمانی صفحه 127
    این مقاله قصد دارد الگوی داستانی نمایشنامه داستان دور و دراز سفر سلطان به... دیار فرنگ را با روش فراداستان نگارانه ای که در ادبیات داستانی پسامدرن رایج شده است، مطابقت دهد. فراداستان حاصل رواج دیدگاهی در ادبیات است که در مخالفت با نحله رئالیسم ادبی، می کوشد تا چارچوب ارجاع داستان به واقعیت را مورد شک قرار دهد. در این نوع از داستان، عناصر داستانی مانند طرح، شخصیت، زمان و مکان جایگزینی از واقعیت های فرضی نیستند؛ بلکه تنازع دائمی میان هنر و واقعیت در آن، این بار به سود هنر خاتمه می یابد و واقعیت به صورت تابعی از دنیای مستقل و قائم به ذات داستان درمی آید. نمایشنامه داستان دور و دراز سفر سلطان... نوشته محمد چرمشیر، شرح سفر سلطانی به فرنگ نیست؛ بلکه تلاش نویسنده را برای دست یابی به تجربه ای فراداستانی در متنی نمایشی نشان می دهد. این اثر داستانی است درباره فرایند برساختن داستان و کاوشی است درباب اجزای روایتی. در این نمایشنامه، مباحثی مانند شخصیت ها، ساختار طرح، حدود اختیار راوی و شیوه های روایت، دیگر جزء پنهانی برای بازگو کردن داستان و بیان معنا نیستند؛ بلکه خود داستان اند. برجسته سازی زبان، ارجاع کنایه آمیز یا هزل گونه به متون ادبی و نمایشی دیگر و درنهایت ساختن تاریخی مجعول و دست کاری شده، خواننده را به تجربه شیوه های جدید روایتگری و هم زمان، ادراکی متفاوت با تاریخ دعوت می کند.
    کلیدواژگان: فراداستان نگاری، نمایشنامه داستان دور و دراز سفر سلطان، _ محمد چرمشیر، ادبیات نمایشی معاصر ایران
  • محمدجعفری، سفیان کناری صفحه 149
    این مقاله قصد دارد تا با به کارگیری «اصل همیاری گرایس»، سبک ارتباطی گفتگوهای نمایشنامه «ملودی شهر بارانی» (اکبر رادی، 1378) را تحلیل کند. «اشارتگرهای مکالمه ای» در روند یک ارتباط کلامی معمولا ناشی از این ضرورت اند که دو سوی رابطه ناگزیرند گفته های خود را منسجم، شفاف و مرتب ادا کنند. کشف این مسئله که آیا اعمال الگوهای کاربردی زبان شناسی می تواند در فرآیند تحلیل روابط نمایشی معنادار میان شخصیت های درام مفید باشد یا خیر، در اولویت پژوهشی مطالعه حاضر قرار دارد. این تحقیق به روش توصیفی-تحلیلی و با مورد مطالعاتی منتخب از مجموعه نمایشنامه های معاصر ایرانی انجام می شود. «ملودی شهر بارانی» از نظر نمایشی واجد ارجاعات و اشارات صریح یا ضمنی مکرری به گفتمان های اجتماعی، سیاسی و جلوه های فرهنگی و بومی موقعیت های زبانی رخداد اصلی است. تقابل نمایشی اشخاص ماجرا غالبا با توسعه تدریجی الگوی منسجمی از گفتگوهای معنادار پی ریزی شده و سپس در کلیت نقشه داستانی اثر تعمیم یافته است. از این لحاظ می توان گفت که بافت های کلامی چندگانه و متکثری همزمان در فضای رخداد اصلی نمایشنامه شکل می گیرند که فارغ از خاص بودگی هویت زمان و مکان روایی، واجد ظرفیت های زبانی مشخصی برای تحلیل اند.
    کلیدواژگان: سبک شناسی درام، نمایشنامه های ایرانی، اشارتگرهای مکالمه ای، ملودی شهر بارانی، اکبر رادی
  • بهنام میرزابابازاده فومشی صفحه 177
    در سال های اخیر، شاهد رشد و گسترش فزاینده مطالعات ادبیات تطبیقی در ایران هستیم. این گسترش از سویی نوید بخش است؛ چون رشته ای که دهه ها در ایران مغفول مانده بود، حال مورد توجه قرار گرفته است. ولی از سوی دیگر، نگران کننده است؛ زیرا ناآگاهانه، همان بد فهمی های گذشته به شکل های مختلف تکرار می شود و اذهان پژوهشگران ادبی را مشوش می کند. این نوشتار به نقد مقاله «بررسی قابلیت های نقد کهن الگویی در مطالعات تطبیقی ادبیات: نگاهی گذرا به کهن الگوهای سایه و سفر قهرمان» نوشته مریم سلطان بیاد و محمودرضا قربان صباغ می پردازد و تلاش می کند از این راه به برخی چالش های پژوهش های ادبیات تطبیقی و نقد ادبی در ایران اشاره کند. ارتباط ادبیات تطبیقی با نقد ادبی بر همگان روشن است و دیگران درباره آن گفته اند و نوشته اند؛ بنابراین نیازی به توضیح آن در اینجا نیست. در این نوشتار، مقاله یادشده از چهار دیدگاه نقد شده است: ارتباط عنوان مقاله با موضوع مورد پژوهش، نوآوری مقاله، انسجام مطالب و استدلال علمی و نحوه نگارش.
    کلیدواژگان: نقد مقاله، نقد کهن الگویی
  • صادق رشیدی، علی اصغر فهیمی فر صفحه 183
    مقاله با رویکرد نقد تحلیلی، به مطالعه و بررسی کتاب جلوه های نمایشی مثنوی اثر مریم کهنسال می پردازد. در حوزه مطالعات نظری ادبیات نمایشی، تحقیقاتی را در قالب رساله های دانشگاهی و مقالات می توان مشاهده کرد که به بررسی جنبه های نمایشی متون ادب فارسی پرداخته اند. این نوع آثار از حیث مضمون و موضوع پژوهش، بیشتر با تمرکز بر متون کلاسیک صورت گرفته اند و اغلب هم دارای وجوه مشترکی هستند که در نهایت به توصیف ویژگی های نمایشی و تعمیم آن ها به متون ادب کلاسیک- اعم از شعری یا داستانی- ختم می شوند. دلیل نگاه انتقادی ما در این مقاله از همین نقطه شروع می شود. درواقع، معضل فهم فلسفی درام و آشفتگی نظری موجود در بین این پژوهشگران، موجب تولید آثاری با عناوینی مانند بررسی جنبه های نمایشی یا بررسی جلوه های نمایشی و... می شود. سنت غنی شعری و ادبی ما ارزشمندتر از آن است که بخواهیم با تعمیم پاره ای از نظریه های نمایشی، به دنبال اثبات ویژگی های دراماتیک یا گاه سنت نمایشی در آن ها باشیم. درحالی که از این موضوع آگاهیم که سنت درام از غرب و با خرد و فلسفه یونانی آغاز شده و سنت نمایشی ما بیشتر جنبه های روایی و کارناوالی داشته است.
    کلیدواژگان: نقد کتاب، نمایش، مثنوی، متون ادب فارسی
|
  • Ibrahim Khodayar, M. Jjafar Yuosofiyan, Maryam Elhamian Page 7
    Debate is one of the literary prose types prevalent in Persian. In prose debates, two or more characters are presented in dialogue writing with each other and ultimately the authorsummarizestheir language and reaches a conclusion. The structure of these debates is mostly based on dialoguewriting. During the Constitutional era of Iran, these kinds of debates were regarded as ‘objectwriting’ or ‘theatrical writing.’ With respect to their formal structure and particularstyle of dialogue writing, it can be asked whether they can be read from a dramatic point of view. The dramatic tone and language, dialogue-based dramatic action, conflict, time and place are some of the identifiable aspects that are studied in this paper. The aim of this paper is to introduce a dialogue-based model for the study of the dramatic aspects of these debates. This model is proposed on the basis of a comparative study of dialogue in prose and drama as well as identifying commonalities between these two types of literature.
  • S. Mostafa Mokhtabad, Atosa Gholishli Page 37
    This study investigates the origins of rural drama in Iran and presents a comparative study with pastoral drama. Pastoral drama is a sub-genre of rural drama. In Pastoral drama, the emphasis is on dramatic effects such as spectacle, music, and sentimental characters. The focus of rural drama is on the social and human aspects which often could be found in rural sociological studies. This kind of approach in western drama is very modern and new. Its origin goes back to 1850s with Turgenev’s A Month in Country; a movement which was followed by Chekhov’s Uncle Vaniya and three other plays, namely The Cherry Orchard, Three sisters, and The Seagull. All the events of these plays happen in Russian rural atmosphere depicting the change in the life and everyday experiences of rural people. Among the four plays of Chekhov Uncle Vaniya is a unique rural drama that later becomes a model for other playwrightsall around the world especially Iranian playwright, Akbar Radi. Radiunder the influence of Chekhov’s rural drama has written two rural Iranian plays, namely Marg dar payiz [death in autumn] and Dar meh bekhan [sing in fog]. These plays represent the most fascinating aspects of Iranian rural life. This experience also has influenced other branches ofart such as poetry, fiction, and cinema.The process resulted in the improvement of the Iranian humanistic drama.
  • Kavoos Hasanli, Shahin, Haghighi Page 55
    Drawing on modernist techniques, the play Az poshte shisheha by Akbar Radi expresses an unrelenting challenge of the intellectual with the new-fangled, vulgar modern trends. In order to express his view, Radiemploys doubles in his characterization. He creates two female characters that stand in opposition to each other; one represents modernity without originality while the other is an ordinary woman with the same intellectual and psychological concerns. In a way, almost all characters of this play, especially the women, symbolically represent different social strata and ideologies. Considering the central role of women in this play, theanalysis of their characterscan reveal the author’s outlook towards the major conflict of the play.
  • Rafiq Nosrati, Farindokht Zahedi Page 85
    The experience of time, like anything else in the world, can manifest itself in the text. Time is regarded as a structural element of the text. One characteristic of narrative is that time is considered as the main element of representation tool and the represented object. Therefore, time is described in the light of the chronological relationship between story and the representing text. By analyzing the time of the story and the time of the representing text, it can be concluded that in all the four plays of Naghmeh Samininarrative has two kinds of temporalities: the cyclic and the linear. The linear temporality gives a dramatic characteristic to the text, while the cyclic temporality gives an epic characteristic to the text. The cyclic temporality is always connected to a particular place and somehow reveals the feminine subjectivity governing the text. This study aims to show that when the linear temporality is dominant, the text is dramatic, and when the cyclic temporality is dominant, the text becomes narrative, while both temporalities exist in these four plays simultaneously.
  • Mohammad Reza Salehi Mazandarani, Nasrin Gobanchi Page 105
    This paper deals with the role of the Theatre of the Absurd in the evolution of the history of Iranian dramatic literature. In the modern art everyone in a way is involved in the question of modern technology. Mechanization has made its way into everyday life and has affected all its aspects.This effect is so immense that everyone is in way occupied with the same subject. One of the concepts evident in the works of European authors and playwrights is absurdity and inefficiency of the modern time and the people. This article investigates how the concept of the absurd is reflected in the plays of Gholam HosseinSaedi. It has been tried to present an analysis of how Theater of the Absurd and its pioneershave influenced Saedi’s plays.
  • Parastoo Mohebbi, Farhad Nazerzade Kermani Page 127
    This paper studies the concept of metafiction in Charmshir’s play Dastan-e door vaderaz-e safar-e sultan … be diyar-e farang (1998). Metafiction, as a result of an analytical perspective emerged first in modern novels, attempts to challenge the conventional frame of fictional reference to the reality of the external world as it is suggested in literary Realism. In this type of stories, narrative elements such as plot, character, time, and place are no longer representatives of imagined reality, but they in fact reflect a perpetual conflict between art and reality. However, it can be suggested that reality here is subordinated by the referents of the external world. Linguistically, metalanguage and poetic functions of drama would dominate its object language. The story then will be directed toward its narrative elements as well as its own process of creation. Adaptation and meta-historiographyare some of the other features of this style of writing stories which is associated with parody and irony. Charmshir’s play is not really a narrative of the king’s long journey to Europe;rather it is a challenge for the playwright to realize a metafictional probability in form of a postmodern drama. This play is an artwork about the process of building an alternative story and is a new exploration on narrative facts.The elements such as characters, structure, plot, the authority of the narrator, and the style of narrative are no longer the hidden parts of drama in the representation of the story and meaning;in fact, they are the story in itself. The foregrounding of language here is an ironic reference to literary and dramatic texts while it is a fictional device for fabricating history and manipulating data by which the reader expects to receive narrative information. This studyunravels new aspects of narrative structure in Iraniandrama using an analytic-descriptive approach.
  • Mohammad Jafar Yousefian Kenari Page 149
    This paper analyzes communicative style of dialogues in Akbar Radi’s Melody of Rainy City (1998), using Grice’s ‘cooperative principle.’ The word ‘Gilan’, the name of the main character of the Melody of Rainy City, refers to a female name and also a province in the northern Iran. The play reveals the contradictions which can be naturally seen in the gap between the traditional culture and the imposing elements of modernity. Examining the cultural differences of characters, this paper deals with their hesitation to defend or dispose their individual values. Gilan’s nervous instability symbolizes the cultural chaos the province is facing. She is the young girl of an old caretaker who works for an aristocratic family. Gilan is in love with a youngguy who has just completed his academic education and returned home from the West. The socio-political debates of family members during their daily talks and their quarrels over the legacy of father, basically, have made these cultural gaps to be largely explicit. By using a cultural approach for the analysis of the relationship between characters, this article reveals how these paradoxical behaviors have been especially prevalent among the middle class of Iranian society. This paper finally presents a stylistic reading of dramatic dialogues as the conversational behavior of social characters.