نشریه تازه های رواندرمانی
پیاپی 25-26 (پاییز و زمستان 1381)

نخست دیدگاه روانکاوی رادرباره سلامت وبیماری خانواده وچگونگی درمان آن می آوریم درهمین راستابه دیدگاه سیستمیک(نظام داری) واستراتژیک (راه کاریابی) خانواده درمانی نظر می اندازیم سپس وبا اشاره به دیدگاه رااکوسیستمیک (نظام های جاندار) دیدگاهی راباعنوان مجتمع های روان - فضای پویایاهنگامه های خانواده درمانی می آوریم، یافته هایمان رادرآسیب شناسی خانواده روشن می سازیم وموردهایی رادرراستای پژوهش، تشخیص ودرمان نمونه می آوریم، باشد که ره گشایی برای دانشجویان وگامی دررشدوتعالی این دانش نوپادرکشورمان باشد.

درجریان رواندرمانی کودک ازدوجنبه موردتوجه قرارمی گیرد: به عنوان فردی مستقل وهمین کودک به عنوان عنصری ازخانواده، مدرسه واجتماع.زیگموند فروید،آنافروید،ملانی کلاین، وینی کات وویرجینیاآکس لاین ازپیشگامان رواندرمانی کودکان هستند. برای رواندرمانی کودکان درمانگربایددرزمینه مراحل رشدکودکان ازجنبه های گوناگون شناختی - عاطفی- اجتماعی واختلالات شایع دوران کودکی دانش لازم راداشته باشد. درنخستین جلسه مصاحبه با کودک جهت رواندرمانی، درمانگرباید علت مراجعه کودک رابه اوتوضیح دهدوبعد بگوید که چه کمکی می تواندبه کودک بنماید. به نظرآنافروید،کودکان به خاطر نابالغ بودن، اضطراب، کم حوصلگی، محرومیت ازتداعی آزاد، نمی توانندهمانندبزرگسالاندرجلسات درمان حاضر شوند.

درزمینه آسیب شناسی روانی کودکان، مولفان غربی اغلب بروزاختلالهای رفتاری - عاطفی کودکان عقب مانده ذهنی وکودکان عادی(عقب مانده) راازدید تفاوتهای کمی- کیفی نظام شناختی وکمی -کیفی نظام انگیزشی بین آنهاعنوان می کنند. درمقاله حاضر، کوشش شده است باتوجه به مبانی هردودیدزمینه های نشانه شناسی، علت شناسی،پدیدایی مرضی، پیشگیری ودرمان انواع اختلالهای رفتاری -عاطفی بازنگری می شودوشباهتهای میان آنهاباکودکان عقب نمانده (عادی) نیزآشکارگرددتابدین طریق بتوان اقدامات وخدمات متخصصین،مربیان ووالدین کودکان عقب مانده ذهنی راسازمان دادوبهبودبخشید.

با ظهور شناخت درمانی در گستره درمان روانشناختی راهی نوین برای کنترل اختلالات رفتاری گشوده شده است، ترکیب شناخت درمانی با روش های رفتاری که منجر به تحول روش های شناختی – رفتاری شد، نتیجه عملی درمانهای روانشناختی را بهبودی بخشیده، نگرش جدیدی را در عرصه آسیب شناسی و سبب شناسی روانی ارائه نموده است. از آن پس، تمامی روش های منبعث از رویکرد شناختی، سعی بر آن داشته اند تا راهبردهای نوینی را با در نظر داشتن خصیصه هایی چون کوتاهی مدت درمان، سهل الوصول بودن و سادگی بکارگیری، تدوین نمایند، که از آن میان، روش های کنترل خود (خودگردانی) را می توان نامبرد که در سطح وسیعی از اخلالات رفتاری کاربرد موثر دارند.

این مقاله به توصیف درد می پردازد وبا استفاده ازتازه ترین یافته های پژوهش،نقش متغیرهایی ازقبیل تاریخچه دردخانوادگی وشخصی، رویدادهای استرس زای زندگی، وویژگی های شخصیتی رادرموردبحث وبررسی قرارمی دهد. دراین نوشتار، انواع مختلف دردبرحسب مدت وجنبه های آسیب شناسی آن،نظریه های درد، مقایسه های مورداستفاده برای سنجش این قلمرووسرانجام روش های گوناگون پیشگیری ودرمان.

با تکیه به اصول رواندرمانی اعتیاداهداف آنراازدیدگاه های مختلف بررسی می کند. روش های واندرمانی رابرای غلبه برمشکل اعتیادنشان می دهد. وشیوه هاتسهیل فراینددرمان وبهبودی راجستجومی کندوبااشاره به درمانهای شناختی - رفتاری، بینش مداراصول هفتگانه ای رابرای کاربامعتادین وخانواده های آنهابرشماری می کند

علوم رفتاری بیانگرمطالعه یکپارچه رفتارانسان باتوجه به نظریه های شخصیت، جامعه، یادگیری وفرهنگ می باشد. این رشته علمی ازسال1352آغازشده واکنون دربسیاری ازدانشگاه های جهان استقراریافته است. سیرتاریخی، اهداف، بنیانهای نظری، شیوه های پژوهشی وحوزه های کاربردیافته های علمی رفتاری دراین گزارش مورد بحث قرارگرفته است. پایان بخش این مقاله، تحلیل یک مورد بحران هویت باتوجه به یافته های بالینی، آزمونهای شخصیت ویافته های علوم رفتاری است.

درمقاله حاضرکاربردهیپنوتیزم دردرمان اختلالات خوردن موردبحث وبررسی قراگرفته است. مرورپژوهشهای انجام گردیده دراواخرقرن بیستم بیانگرتوجه درمانگربه ارزش هیپنوتیزم به عنوان یک درمان مکمل خصوصا دردرمان پراشتهایی عصبی است. نوشته حاضربطور عمده برمطالعات دیلیایونگ 1995 استواراست. یونگ درفعالیتهای بالینی خودتنوعی ازشیوه های هیپنوتیزم رادردرمان اختلالات خوردن به کارگرفته وبراثرات طولانی مدت این روش هاصحه گذارده است.