فهرست مطالب

علوم دامی ایران - سال چهل و سوم شماره 4 (زمستان 1391)

مجله علوم دامی ایران
سال چهل و سوم شماره 4 (زمستان 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/12/15
  • تعداد عناوین: 13
|
  • مریم آببند، محمد سالار معینی صفحه 441
    این آزمایش به منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف عصاره روغنی بره موم در مقایسه با پیکولینات کروم بر عملکرد و برخی پاسخ های ایمنی جوجه های گوشتی تحت شرایط تنش گرمایی انجام گرفت. تیمارها شامل سطوح مختلف بره موم (500، 1000 و1500 میلی گرم در کیلو گرم جیره)، یک سطح پیکولینات کروم (1500 میکروگرم درکیلوگرم جیره) و یک گروه شاهد بودند که با استفاده از 200 قطعه جوجه خروس گوشتی راس(308) از سن 1 تا 42 روزگی تحت شرایط تنش گرمایی (2±34 درجه سلسیوس) به مدت 5 ساعت از شبانه روز (12 تا 17) انجام شد. آزمایش بر اساس طرح آماری کاملا تصادفی با 5 تیمار و 4 تکرار و 10 قطعه جوجه در هر تکرار انجام گرفت. در این آزمایش علاوه بر اندازه گیری و ثبت معیارهای مرتبط با عملکرد رشد، میزان درصد لنفوسیت، هتروفیل، غلظت های گلوگز و انسولین در سرم نیز در پایان دوره آزمایش تعیین شد. همچنین در پایان دوره یک جوجه از هر تکرار به صورت تصادفی انتخاب و وزن نسبی برخی اندامها مورد بررسی قرار گرفت. میزان مصرف خوراک در کل دوره پرورش در جوجه های دریافت کننده تیمار1500 میلی گرم در کیلو گرم بره موم به طور معنی داری بیشتر از سایر تیمارها بود، اما مقدار پیکولینات کروم هیچ تاثیری بر مصرف خوراک نداشت (01‎/0P)‎ و ضریب تبدیل غذا (05‎/0>P)‎ درجوجه های دریافت کننده بره موم و پیکولینات کروم در شرایط تنش گرمایی به طور معنی داری بهتر از گروه شاهد بود. همچنین استفاده از بره موم و پیکولینات کروم تاثیر معنی داری بر بهبود سیستم ایمنی و میزان گلوگز و انسولین خون جوجه های گوشتی نداشت. البته تنها تفاوت معنی دار مربوط به درصد لنفوسیت ها بود که بیشترین و کمترین درصد لنفوسیت بترتیب برای تیمار غذایی 1500 میلی گرم درکیلوگرم بره موم و تیمار شاهد بود (05‎/0> (P. همچنین وزن نسبی اجزای لاشه، به استثنای وزن نسبی بورس، تحت تاثیر تیمارها قرار نگرفت. وزن نسبی لاشه و بورس در تمامی گروه ها بالاتر از گروه شاهد بود (01‎/0> P)‎. با توجه به نتایج این تحقیق به نظر می رسد که در شرایط تنش گرمایی، استفاده از بره موم و پیکولینات کروم در بهبود رشد و ضریب تبدیل جوجه های گوشتی موثر باشند.
    کلیدواژگان: پاسخ ایمنی، جوجه گوشتی، پیکولینات کروم، عصاره روغنی بره موم، تنش گرمایی، عملکرد
  • نیلوفر میربابایی لنگرودی، مهرداد محمدی*، محمد روستایی علیمهر صفحه 449

    دراین تحقیق تاثیر پروبیوتیک پروتکسین و اسید فرمیک بر سیستم ایمنی هومورال و سلولی 200 قطعه جوجه یکروزه گوشتی نژاد کاب 500 در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تیمار و 5 تکرار و تعداد 10 مشاهده در هر تکرار مورد بررسی قرار گرفت. جوجه های گروه اول به عنوان شاهد (C)‎ در نظر گرفته شد و از جیره پایه استفاده نمودند. جوجه های گروه دوم (P)‎ از جیره حاوی g/kg1‎/0 پروبیوتیک پروتکسین، جوجه های گروه سوم (F)‎ از جیره حاوی 8‎/0% اسید فرمیک و جوجه های گروه چهارم (P+F)‎ از جیره حاوی g/kg1‎/0پروتکسین و 8‎/0% اسید فرمیک بصورت مخلوط در دان استفاده کردند. جهت ارزیابی عملکرد، مصرف خوراک روزانه، افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذایی محاسبه شد. جهت ارزیابی ایمنی هومورال به جوجه ها در روز 8 و 22 دوره پرورش گلبول قرمز گوسفند (SRBC)‎ تزریق شد و در روزهای 21، 28، 35 و 42 سطوح مختلف آنتی بادی بر علیه SRBC با روش هماگلوتیناسیون اندازه گیری شد. جهت ارزیابی ایمنی سلولی در روز 16 دوره پرورش فیتوهماگلوتینین (PHA-P)‎ زیر پوست بال تزریق شد و 24 و 48 ساعت بعد از تزریق پاسخ پوست مورد بررسی قرار گرفت. پس از کشتار وزن تیموس و بورس فابرسیوس اندازه گیری شد. نتایج نشان داد مصرف خوراک روزانه و ضریب تبدیل غذایی در گروه های آزمایشی کاهش یافت)05‎/0(P<. تیتر Anti-SRBC تام درگروه های P و P+F مقادیر بالاتری داشت و تفاوت آن با گروه های شاهد و F معنی دار بود)05‎/0(P<. تیتر IgG و IgM تحت تاثیر گروه های آزمایشی قرار نگرفت. 24 و 48 ساعت پس از تزریق PHA-P در همه گروه ها بهبود پاسخ ایمنی سلولی مشاهده شد)05‎/0(P<. مصرف پروتکسین و اسید فرمیک به تنهایی و با هم باعث افزایش وزن تیموس و بورس فابرسیوس شد)05‎/0(P<. نتایج این تحقیق نشان داد پروتکسین باعث بهبود سیتم ایمنی هومورال و سلولی شد، اسید فرمیک تاثیری بر ایمنی هومورال نداشت اما باعث بهبود سیستم ایمنی سلولی شد. مصرف همزمان پروتکسین و اسید فرمیک تاثیر سینرژیستی بر سیستم ایمنی طیور نداشت.

    کلیدواژگان: ایمنی سلولی، اسیدفرمیک، ایمنی هومورال، جوجه گوشتی، پروبیوتیک پروتکسین
  • احمد افضل زاده، سید داود شریفی، محسن آبسالان، علی اکبر خادم، داود قندی صفحه 457
    این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار جیره غذایی با سطوح صفر، 4، 8 و 16درصد پنبه دانه کامل بر روی 20 راس بره نر شال با میانگین وزن اولیه 8‎/1±4‎/30 کیلوگرم و سن 6-5 ماهگی به مدت 90 روز اجرا شد. میزان انرژی و پروتئین قابل متابولیسم جیره ها مشابه بود. در دوره آزمایش، عملکرد پرواری بره ها و فراوانی و ابعاد انواع پرز و عمق غدد کریپت روده کوچک بررسی شد. سطوح مختلف پنبه دانه در جیره اثر معنی داری بر افزایش وزن روزانه و ضریب تبدیل غذائی نداشت، ولی سطح 4 درصد آن خوراک مصرفی را به طور معنی داری افزایش داد(01‎/0P<). افزایش سطح پنبه دانه در جیره فراوانی پرز های برگی را افزایش داد(05‎/0P<). ارتفاع و عرض پرز، عمق غدد کریپت و نسبت ارتفاع پرز به عمق غدد کریپت تحت تاثیر سطح پنبه دانه در جیره قرار گرفت(05‎/0P<). نتایج آزمایش نشان داد که بره های پرواری، 16 درصد پنبه دانه کامل در جیره را بدون مشکل مصرف کرده و افزایش سطوح مختلف پنبه دانه با افزایش نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت سبب بهبود جذب مواد می گردد.
    کلیدواژگان: مرفولوژی روده باریک، پنبه دانه، بره های نر شال، عملکرد پروار
  • علی محرری، سید حسن نوریان صفحه 465
    در این آزمایش از هشت راس گوسفند نر لری بختیاری با میانگین سن 11 ماه و وزن متوسط 5‎/2 ± 5‎/32 کیلوگرم استفاده شد. گوسفندان تحت آزمون به دو دسته تقسیم شدند و یک گروه به عنوان شاهد و گروه دیگر به عنوان گروه دریافت کننده مکمل موننسین در نظر گرفته شد. به گروهی که از مکمل موننسین استفاده میکرد روزانه به میزان 22 میلیگرم به ازای هر راس موننسین همراه با خوراک مصرفی داده میشد. ارتباط بین جیره های دریافتی و نیتروژن دفعی از طریق ادرار و یا مدفوع، مورد بررسی قرار گرفت. با استفاده از متغیرهای انرژی قابل متابولیسم و نیتروژن مصرفی و به کمک معادلات غیر خطی، نیتروژن میکروبی تولیدی تخمین زده شد. نتایج آزمایش نشان داد که مکمل نمودن جیره با موننسین تاثیری بر ماده خشک مصرفی، میانگین اضافه وزن روزانه، ضریب تبدیل خوراک مصرفی و فراسنجه های خونی ندارد (05‎/0P>). اما جمعیت پروتوزوآ موجود در شکمبه، اسیدیته ادرار و شیرابه شکمبه، کلیرانس کرآتینین و میزان فیلتراسیون کلیوی بطور معنی داری تحت تاثیر مکمل نمودن جیره با موننسین قرار گرفت (05‎/0P<).نیتروژن متابولیکی مدفوع از 124 تا 181 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیکی تغییرات نشان داد و مقدار آن با افزایش سطح مصرف ماده آلی قابل هضم، افزایش پیدا میکرد (79‎/0 = r)‎. نیتروژن با منشاء داخلی موجود در ادرار، وضعیت متضاد با آنچه در مورد نیتروژن متابولیکی مدفوع گفته شد، نشان داد و مقدار آن از 158 تا 215 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیکی برآورد گردید. عاملی مانند باز چرخش اوره در روده بزرگ که با افزایش سطح ماده آلی قابل تخمیر در روده بزرگ، تقویت میشود، میتواند به عنوان دلیلی بر تغییرات سطح نیتروژن ادراری قلمداد شود. نتایج این تحقیق نشان داد که موننسین نمیتواند عملکرد حیوان (افزایش وزن روزانه، خوراک مصرفی و ضریب تبدیل) و قابلیت هضم مواد مغذی جیره را تغییر دهد. همچنین میانگین کل نیتروژن با منشاء داخلی در گوسفندان تحت آزمون 339 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیکی محاسبه شد که این رقم با عدد 350 میلیگرم به ازای هر کیلوگرم وزن متابولیکی توصیه شده توسط شورای تحقیقات کشاورزی و شیلات بریتانیا (AFRC، 1992) قرابت زیادی دارد
    کلیدواژگان: نیتروژن ادراری با منشاء داخلی، قابلیت هضم، نیتروژن متابولیکی مدفوع، موننسین، گوسفند
  • شیلا هادی نیا، محمود شیوازاد، حسین مروج، مجید الله یاری شهراسب صفحه 481
    این پژوهش به منظور مقایسه تاثیرگذاری سطوح مختلف متیونین گیاهی و سنتتیک بر عملکرد رشد و پاسخ ایمنی جوجه های گوشتی تغذیه شده با جیره های بر پایه ذرت و کنجاله سویا انجام گرفت. در این آزمایش تعداد 225 قطعه جوجه خروس سه روزه سویه راس 308 به 9 تیمار و 5 تکرار در قالب طرح کاملا تصادفی در واحدهای آزمایشی (قفس) توزیع شدند. تیمارها شامل سطوح افزایش تدریجی از هر یک از دو منبع متیونین گیاهی و سنتتیک طی سه دوره پرورشی بودند. تیمارهای آزمایشی شامل: تیمار 1: جیره پایه بدون متیونین افزودنی (شاهد)، تیمار 2: جیره پایه + 07‎/0، 06‎/0 و 05‎/0، تیمار 3: جیره پایه + 15‎/0، 11‎/0 و 10‎/0، تیمار 4: جیره پایه + 22‎/0، 17‎/0 و 14‎/0، تیمار 5: جیره پایه + 29‎/0، 23‎/0 و 19‎/0 درصد متیونین سنتتیک به ترتیب برای دوره آغازین، رشد و پایانی، تیمار 6: جیره پایه + 07‎/0، 06‎/0 و 05‎/0، تیمار 7: جیره پایه + 15‎/0، 11‎/0 و 10‎/0، تیمار 8: جیره پایه + 22‎/0، 17‎/0 و 14‎/0 و تیمار 9: جیره پایه + 29‎/0، 23‎/0 و 19‎/0درصد متیونین گیاهی به ترتیب برای دوره آغازین، رشد و پایانی. مصرف خوراک، افزایش وزن روزانه در طی سه دوره پرورش اندازه گیری شد و ضریب تبدیل غذایی محاسبه گردید. به منظور ارزیابی پاسخ سیستم ایمنی در سنین 28 و 42 روزگی از دو آزمایش هموگلوتیناسیون علیه آنتی ژن گلبول قرمز گوسفند (SRBC)‎ و پاسخ به محلول 1-کلرو2-3- دی نیتروبنزن (DNCB)‎ استفاده شد. نتایج نشان داد که بیشترین میانگین افزایش وزن پایانی مربوط به 2 سطح بالای متیونین سنتتیک و گیاهی می باشد که با سایر تیمار ها اختلاف معنی داری داشتند درحالیکه کمترین میانگین افزایش وزن پایانی مربوط به سطح بالای متیونین سنتتیک می باشد. پرندگانی که از جیره پایه + 15‎/0، 11‎/0 و 10‎/0 درصد متیونین سنتتیک بترتیب برای دوره آغازین، رشد و پایانی و همچنین جیره پایه + 22‎/0، 17‎/0 و 14‎/0 درصد متیونین گیاهی بترتیب برای دوره آغازین، رشد و پایانی تغذیه نمودند، دارای بهترین عملکرد تولیدی و پاسخ سیستم ایمنی بودند. لذا با توجه به نتایج آزمایش به نظر می رسد امکان جایگزینی متیونین با منشاء گیاهی با متیونین سنتتیک وجود داشته باشد.
    کلیدواژگان: منابع متیونین، SRBC، جوجه گوشتی، DNCB
  • جمشید جلیل نژاد، وحید محرمی، حشمت الله بهرامی یکدانگی*، امیر خامسی، هادی خورسند صفحه 491

    در این پژوهش از 300 راس گاو هلشتاین با میانگین روزهای شیردهی 15±35 روز و میانگین تولید شیر 8‎/9±41 کیلوگرم در روز در قالب طرح بلوک های کاملا تصادفی استفاده شد. گاوها به طور تصادفی به دو جیره آزمایشی اختصاص داده شدند. جیره آزمایشی شامل جیره پایه (61 درصد کنسانتره و 39 درصد علوفه) به صورت خوراک کاملا مخلوط شده بود. به میزان 7 درصد کنسانتره (معادل یک کیلوگرم به ازای هر راس دام) دانه کتان اکسترود شده با خلوص 67% جایگزین دانه سویا و پودر چربی (به علت چربی بالا دانه کتان اکسترود شده) در جیره شد. طول دوره آزمایش 180 روز بود. نتایج به دست آمده نشان داد که دانه کتان اکسترود شده تاثیر معنی داری بر تولید شیر و خوراک مصرفی گاوهای مورد مطالعه نداشت (p>0.05). دانه کتان اکسترود شده باعث کاهش معنی دار روزهای باز (112 روز) در مقایسه با گروه شاهد (112 در مقایسه با 128روز) شد و همچنین دانه کتان سبب افزایش درصد دام های آبستن در مقایسه با گروه شاهد (78 در مقایسه با 68درصد) شد (P<0.05). جیره های آزمایشی تاثیر معنی داری روی اولین تلقیح (Days to First Service (DFS)‎) نداشت هر چند که کاهش عددی در گاوهای تغذیه شده با دانه کتان اکسترود شده در مقایسه با گروه شاهد (13‎/59 در مقایسه با 43‎/61 روز) مشاهده شد. تعداد تلقیح به ازای آبستنی نیز در گروه تغذیه شده با دانه کتان اکسترود شده 41‎/2 بود که در مقایسه با گروه شاهد (78‎/2) حدود 4‎/0 کاهش نشان داد. نتایج تحقیق نشان داد که استفاده از دانه کتان اکسترود شده روز 21 تا 180 روز پس از زایش سبب بهبود عملکرد تولیدمثلی و کاهش روزهای باز و تعداد تلقیح به ازای هر آبستنی شد.

    کلیدواژگان: دانه کتان اکسترود شده، گاو هلشتاین، تولید شیر، عملکرد تولیدمثلی
  • صاحب فروتنی فر، حسن مهربانی یگانه، حسین مرادی شهربابک صفحه 497
    به منظور مقایسه صحت برآورد تجزیه های تک صفتی و چندصفتی ژنومی و رایج تعداد 100 حیوان غیرخویشاوند برای50 نسل، جهت ایجاد عدم تعادل پیوستگی بین جایگاه ها آمیزش تصادفی داشتند. برای هر حیوان ژنومی با طول 10مورگان و تعداد 10 کروموزوم با طول یکسان 1 مورگان، شبیه سازی شد. نشانگرهای SNP در فواصل مساوی بر روی هر کروموزوم قرار گرفتند و QTLها بصورت تصادفی روی ژنوم پخش شدند. تجزیه های تک صفتی و چند صفتی برای پیش بینی اثر نشانگرها استفاده و ارزش های اصلاحی افراد از مجموع اثرات نشانگرها با توجه به ژنوتیپ آنها محاسبه شد. نتایج حاصل نشان داد که صحت ارزش های اصلاحی ژنومی درهمه حالات به میزان قابل ملاحظه ای بالاتر از روش رایج بود و از 41‎/0 برای صفت با توارث پذیری 1‎/0تا 81‎/0 برای صفت با توارث پذیری 5‎/0 متغیر بود در حالی که برای روش رایج صحت براوردها بین 21‎/0 تا 53‎/0 بود. افزایش تراکم نشانگرها، توارث پذیری صفات و تعداد افراد جمعیت مرجع باعث افزایش صحت ارزیابی ها شد. صحت ارزش های اصلاحی چند صفتی در حالت همبستگی بالای بین صفات برای صفت با توارث پذیری پایین بالاتر بود (p<0.0001).
    کلیدواژگان: انتخاب رایج، تجزیه تک صفتی، تجزیه چندصفتی، انتخاب ژنومی
  • عباس صفری علیقیارلو، رسول واعظ ترشیزی، عباس پاکدل صفحه 505
    در تحقیق حاضر، تابع مناسب برای توصیف منحنی تولید تخم مرغ خط مادری در یک لاین تجاری گوشتی، با برازش توابع گامای ناقص(وود)، گامای ناقص تصحیح شده، تابع جزء به جزء، تابع جزء به جزء تصحیح شده، تابع رگرسیون چند جمله ای علی و شفر و تابع لجستیک غیرخطی تعیین شد. پارامترهای هر تابع با استفاده از رویه غیر خطی و روش تکرار گوس- نیوتن نرم افزارآماریSAS برآورد شدند. توابع برازش شده بر اساس ضریب تعیین تصحیح شده (R2adj)‎، میانگین مربعات خطا (MSE)‎ و ضریب آکایک (AIC)‎ با یکدیگر مقایسه شدند. نتایج نشان داد که تابع جزء به جزء نسبت به سایر توابع مورد استفاده در تحقیق حاضر، به نحو مطلوب تری منحنی تولید تخم مرغ این لاین تجاری را توصیف می نماید.
    کلیدواژگان: توابع ریاضی، لاین تجاری گوشتی، _ منحنی تولید تخم مرغ
  • سیدمهدی حسینی وردنجانی، سید رضامیرایی آشتیانی، عباس پاکدل، حسین مرادی شهربابک صفحه 513
    در این تحقیق برای بررسی امکان تخمین ترکیبات لاشه با استفاده از اولتراسوند از 38 راس بره ی نر مغانی استفاده شد. عمق چربی زیر پوستی (USFT)‎، عمق (ULMD)‎ و مساحت عضله راسته (ULMA)‎ در ناحیه بین دنده 12 و 13 روی حیوان زنده با استفاده از دستگاه اولتراسوند مجهز به پروپ 8 مگا هرتز اندازه گیری و سپس بره ها کشتار شدند. لاشه ها به مدت 24 ساعت در دمای 4 درجه سانتیگراد نگهداری شدند و پس از آن اندازه گیری های متناظر روی لاشه انجام شد. نیمه راست هر لاشه بطور کامل به گوشت، چربی و استخوان تجزیه گردید. نتایج نشان داد که ضرایب همبستگی بین USFT، ULMD و ULMAبا اندازه گیری های متناظر روی لاشه به ترتیب 51‎/0، 71‎/0 و 92‎/0 بود. هم چنین ضرایب همبستگی بین ULMAبا میزان گوشت لخم و با میزان استخوان به ترتیب 33‎/0 و 48‎/0 بود. ضریب تعیین در معادلات رگرسیون تک متغیره بر اساس وزن بدن برای تخمین وزن لاشه گرم، لاشه سرد، لاشه بدون دنبه و چربی زیر پوستی لاشه به ترتیب 85‎/0، 87‎/0، 77‎/0 و13‎/0 بود. معادلات رگرسیون چندگانه با استفاده از متغیرهای اندازه گیری شده با سونوگرافی علاوه بر وزن بدن این ضرایب را به ترتیب به 86‎/0، 88‎/0، 83‎/0 و 53‎/0 افزایش داد. ضرایب تعیین برای تخمین مساحت عضله راسته لاشه، تنها با استفاده از ULMA و تخمین عمق عضله راسته لاشه نیز تنها با استفاده از ULMDبه ترتیب 86‎/0 و 50‎/0 بود. نتایج این تحقیق نشان داد که استفاده از سونوگرافی روی گوسفند زنده برای تخمین ترکیبات لاشه، با موفقیت می-تواند انجام گیرد و لذا بدون کشتار دام می توان صفات مورد نظر را اندازه گیری و در برنامه-های اصلاح نژادی مورد استفاده قرار داد.
    کلیدواژگان: عضله راسته، سونوگرافی، چربی زیر پوستی، گوسفند مغانی
  • رقیه فتحی زاده گلشنی، عبدالاحد شادپرور *، احمد قربانی، مختار مهدی زاده صفحه 521

    کارآیی مفهومی است که تعیین کننده ی نسبت های ورودی و خروجی یک سیستم اقتصادی می باشد. روش تحلیل پوششی داده ها1 ابزاری مناسب برای برآورد کارآیی یک واحد است. هدف از این مطالعه، بررسی واحدهای پرورش گاو هلشتاین استان گیلان از نظر کارآیی فنی2و تعیین بازدهی نسبت به مقیاس3 بود. بدین منظور اطلاعاتی شامل تعداد نیروی انسانی، تعداد گاو شیری، مصرف غذا و تولید شیر سال 1389، از بیست واحد تولیدی گاو هلشتاین در استان گیلان جمع آوری و میزان کارآیی آنها بر اساس عملکرد تولیدی و اقتصادی اندازه گیری شد. از کل واحدهای مورد مطالعه، چهار واحد کارآیی 100 درصد داشتند و بقیه به درجات مختلف دارای ناکارآیی بودند. میانگین کارآیی فنی برابر 726‎/0 برآورد شد که نشان می دهد به طور متوسط می توان 4‎/27 درصد از هر یک از نهاده های تولید شامل تعداد نیروی انسانی، مقدار علوفه و کنسانتره را کاهش داد بدون اینکه میزان تولید فعلی کاهش یابد. اختلاف کارآیی فنی بین بهترین و بدترین واحد 4‎/65 درصد بود. هفتاد درصد از واحدهای پرورش گاو هلشتاین مطالعه شده در این تحقیق دارای بازده صعودی، 20 درصد دارای بازده ثابت و 10 درصد دارای بازده نزولی نسبت به مقیاس بودند. بنابراین برای 70 درصد از این واحدها در صورتی که مدیریت مصرف نهاده هایشان کارا شود، توسعه ابعاد فعالیت از نظر تعداد نیروی انسانی و غذای مصرفی، سبب افزایش تولید با بازدهی صعودی خواهد شد.

    کلیدواژگان: کارآیی فنی و بازدهی نسبت به مقیاس، واحدهای تولیدی گاو هلشتاین، تحلیل پوششی داده ها
  • مجید خالداری، عباس پاکدل، حسن مهربانی یگانه، اردشیر نجاتی جوارمی صفحه 531
    این مطالعه به منظور بررسی اثر انتخاب کوتاه مدت بر صفات مرتبط با رشد شامل وزن بدن و وزن سینه در سن 4 هفتگی در بلدرچین ژاپنی انجام شد. برای این منظور یک لاین بر اساس ارزشهای اصلاحی برای وزن بدن (لاین 1) و لاین دیگر بر اساس میانگین رکوردهای خانوادگی برای وزن سینه (لاین 2) به طور تصادفی از یک جمعیت پایه انتخاب شدند. در لاین 1 در هر نسل 39 پرنده نر و 78 پرنده ماده به عنوان جایگزین استفاده شد. تعداد جایگزین های انتخابی در لاین 2 به دلیل کوچک شدن اندازه جمعیت کمتر بود. رکوردها طی دو هچ متوالی جمع آوری و پاسخهای انتخاب برای 3 نسل محاسبه شدند. مقدار افزایش وزن بدن در سن 4 هفتگی در لاین 1 در نسل 2، 3 و 4 به ترتیب برابر 4‎/14، 6‎/12 و 1‎/8 گرم بود. پاسخهای همبسته برای وزن سینه 4 هفتگی در این لاین در نسل 2، 3 و 4 به ترتیب برابر 1‎/4، 6‎/3 و 2‎/3 گرم بود. در لاین 2 انتخاب مستقیم برای وزن سینه منجر به بهبودی معادل 0‎/4، 5‎/3 و 7‎/2 گرم به ترتیب برای نسل 2، 3 و 4 شد. پاسخهای همبسته برای وزن بدن در این لاین به ترتیب برابر 5‎/14، 0‎/13 و 4‎/7 گرم برای نسل 2، 3 و 4 بود. تفاوت معنی داری برای وزن بدن و وزن لاشه بین دو جنس و نسل 2 به بعد وجود داشت (P<0.01) ولی این تفاوت برای مولفه های درصدی لاشه معنی دار نبود. پرنده های ماده اوزان بیشتری از پرنده های نر داشتند. انتخاب لاین ها برای وزن بدن و سینه در سن 4 هفتگی ضریب تبدیل غذایی را به ترتیب 16‎/0 و 19‎/0 واحد طی دوره انتخاب بهبود داد. همبستگی های ژنتیکی و فنوتیپی بین وزن بدن و سینه در لاین 1 به ترتیب برابر 12‎/0±90‎/0 و 06‎/0±73‎/0 و در لاین 2 به ترتیب برابر 06‎/0±85‎/0 و 02‎/0±82‎/0 بود. نتایج حاصل از این آزمایش انتخاب بین خانوادگی را برای افزایش وزن سینه پیشنهاد نمی کند، زیرا پاسخ همبسته حاصل برای وزن سینه، ناشی از انتخاب بر اساس وزن بدن بیشتر از انتخاب مستقیم بین خانوادگی (2‎/30 در مقابل 0‎/28 درصد) و همچنین رکوردگیری آن آسان و هزینه های اصلاحی کمتر است، لذا انتخاب بر اساس وزن بدن به دلیل همبستگی ژنتیکی زیاد با وزن سینه (90‎/0-85‎/0)، می-تواند به عنوان یک معیار انتخاب برای بهبود صفات لاشه استفاده شود.
    کلیدواژگان: همبستگی ژنتیکی، صفات لاشه، وزن سینه، بلدرچین ژاپنی، پاسخ به انتخاب
  • غلامرضا داشاب، علی اصغر اسلمی نژاد، محمدرضا نصیری، علی اسماعیل زاده کشکوییه، داود علی ساقی صفحه 539
    این تحقیق با هدف تایید تفرق QTL موثر بر صفات کمی و کیفی الیاف پشم در نژاد بلوچی، دربخش هایی از کروموزومهای 1، 5 و 25 انجام شد. جمعیت مورد مطالعه شامل 503 حیوان مربوط به 13 خانواده ناتنی پدری بود که برای 15 جایگاه ریز ماهواره ماهواره ای تعیین ژنوتیپ شدند. متوسط تعداد نتاج هر خانواده ناتنی پدری برابر با 38 راس و دامنه تغییرات آن 16 تا 59 راس بود. 14 صفت کمی و کیفی الیاف پشم بر روی دامها اندازه گیری شد. 14صفات این صفات کمی و کیفی الیاف پشم ازدر مرکز اصلاح نژاد گوسفند بلوچی در طی سالهای 1388 و 1389اندازه گیری شده است. داده های فنوتیپی برای اثرات ثابت شامل سال تولد، جنس بره، نوع تولد و سال پشم چینی تصحیح شدند. آنالیز ناحیه کروموزومی مرتبط با صفات کمی (QTL)‎ به روش مکان یابی درون فاصله ای مبتنی بر رگرسیون و با دو مدل تک QTL و دو QTL انجام گرفت. با آنالیز درونی خانواده خانواده ها ششQTL برای صفات کمی و کیفی الیاف پشم بر روی کروموزوم 1 شناسایی گردید، که این QTL QTL ها مرتبط با درصد اختلاط الیاف (درصد الیاف حقیقی، کمپ و هتروتیپ)، ضریب تنوع قطر الیاف در بیده پشم و وزن بیده تمیز و ناشور بودند. آنالیز نشانگرهای کروموزوم 5 یکQTL در موقعیت cM89 مرتبط با درصد الیاف هتروتیپ و وزن بیده تمیز را شناسایی کرد. نهایتا بر روی کروموزوم 25، تعداد هفتQTL شناسایی شد که مرتبط با صفات درصد اختلاط الیاف (درصد الیاف هتروتیپ، کمپ و حقیقی)، وزن بیده تمیز و ناشور، ضریب تنوع قطر الیاف و درصد الیاف با قطر 50-40 میکرومتر بودند.
    کلیدواژگان: مکان مکان یابی ژنها، گوسفند بلوچی و صفات پشم، نشانگرهای DNA
  • میرحسین نجفی، سعید زین الدینی، مهدی گنج خانلو، حسین محمدی صفحه 553
    هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر تغذیه روغن سویا (غنی از لینولئیک اسید، منبع امگا-6) و روغن ماهی (غنی ازEPA 20:5 n-3 وDHA 22:6 n-3، منبع امگا-3) بر کیفیت گوشت و ترکیب اسید چرب داخل ماهیچه ای بزغاله ها بود. 24 راس بزغاله نر با میانگین وزن اولیه 2‎/1±43‎/19 کیلوگرم به طور تصادفی به سه گروه مساوی اختصاص داده شدند و یکی از سه جیره شاهد (CO)‎، روغن سویا (SO)‎ یا روغن ماهی (FO)‎ را دریافت کردند. نسبت علوفه به کنسانتره در این جیره ها 30:70 بود و جیره ها از لحاظ انرژی و پروتئین یکسان بودند، ولی از لحاظ منبع چربی با هم متفاوت بودند. روغن پالم (غنی از پالمیتیک اسید، اسید چرب اشباع)، روغن سویا و روغن ماهی به ترتیب در سطح 2% ماده خشک جیره به جیره CO، SO و FO اضافه گردید. پس از 12 هفته تغذیه انفرادی بزغاله ها کشتار شدند و عضله راسته آن ها جدا گردید و فاکتورهای مرتبط با کیفیت گوشت و پروفایل اسید چرب داخل ماهیچه ای اندازه گیری شد. تغذیه روغن سویا یا روغن ماهی تاثیر معنی داری بر pH، ظرفیت نگهداری آب، رنگ، تردی و خصوصیات حسی-چشایی گوشت نداشت. افزودن روغن سویا به جیره به طور معنی داری سبب افزایش اسید لینولئیک، اسید لینولنیک و نسبت کل چربی های اشباع به چربی های غیر اشباع چربی داخل ماهیچه ای گردید (001‎/0p<). تغذیه روغن ماهی سبب افزایش ایکوزاپنتانوئیک اسید و دکوزاهگزانوئیک اسید و کاهش اسید آراشیدونیک و نسبت امگا-6 به امگا-3 چربی داخل ماهیچه ای گردید (001‎/0p<). نتایج این پژوهش نشان داد که تغذیه 2% روغن سویا یا روغن ماهی می تواند پروفایل اسید چرب داخل ماهیچه ای را تحت تاثیر قرار دهد.
    کلیدواژگان: کیفیت گوشت، پروفایل اسید چرب، روغن سویا، روغن ماهی
|
  • Maryam Abband, M. Salar Moini Page 441
    This experiment was performed to investigate the effects of propolis and chromium picolinate on performance and immune response of broiler chicken under heat stress conditions. Treatments included different levels of propolis (500, 1000, and 1500 mg/kg) and chromium picolinate (1500 µg/ kg) along with a control group. A completely randomized design was taken into account with 4 replicates of 10 Ross (308) male broiler chicks per treatment under heat stress conditions (34 ±2°C, 5 hours/day). The chicks received treatments from 1 to 42 days. Birds fed 1500 mg/kg propolis had significantly higher feed intakes (p<0.01). Weight gain (p<0.01) and feed conversion ratios (p<0.05) were significantly more pronounced than the control for different levels of propolis and chromium picolinate. Experimental diets did not show any significant effect on blood glucose and insulin levels. Chicken fed 1500 mg/kg propolis had more lymphocytes than control did (p<0.05). There were not any significant differences observed in weights of different organs, except for edible carcass and bursa of Fabricius relative weights that were recorded higher than those of control for different levels of propolis and chromium picolinate (p<0.01).
    Keywords: Immune systems, Propolis, Chromium picolinate, Performance, Broiler chickens., Heat stress
  • N. Mirbabaie Langarooi, Mehrdad Mohammadi, M. Roostaei Alimehr Page 449

    The effects of probiotic (Protexin) and formic acid were studied on humoral and cellular immunity in 200 Cobb broiler chicks in a completely randomized design of with 4 treatments and 5 replications (10 observations per replicate). Control group (C) did not receive any other than the base treatment. The chicks in the second (P), third (F) and forth (P+F) groups were fed with feed, which contained 0.1 g/kg Protexin, 0.8% formic acid vs. 0.1 g/kg Protexin + 0.8% formic acid in their diets, respectively. Daily feed intake weight gain. and feed conversion rates were recorded. The birds were immunized with Sheep Red Blood Cells (SRBC) on days 8 and 22 of age while serum antibody levels (produced in response to SRBC) being assessed through Hemagglutination Assay Technique on days 21, 28, 35, and 42. Skin response to Phytohemagglutinin-P (PHA-P) injected intradermally on day 16 was recorded 24 and 48 h following after injection. The weights of thymus and bursa of fabricius were also recorded following slaughter. The results indicated that daily feed intake and feed conversion rates decreased in the treatment groups (P<0.05). Groups P and P+F increased in mean of total anti-SRBC titer (P<0.05). IgG and IgM titers were not affected by experimental groups. Protexin and formic acid increased cellular immunity upon PHA-P injection after 24 and 48 h (P<0.05). Thymus and bursa of Fabricius weights increased in treatment groups (P<0.05). It is concluded that protexin improved cellular and humoral immunity; formic acid improved cellular immunity but not the humoral immunity. Synergism effect of protexin and formic acid was not observed.

    Keywords: formic acid, cellular immunity, : Probiotic protexin, broilers., humoral immunity
  • A. Afzalzadeh, Seyed Davood Sharifi, M. Absalan, A. Khadem, D. Ghandi Page 457
    The effects of different levels of Whole Cottonseed (WCS) on feedlot performance and morphology of small intestine were studied in a completely randomized design with four diets containing 0, 4, 8 and 16 percent WCS on 20 Chaal male lambs for 90 days. The metabolisable energy and proteins contents of rations were equal. Number and dimensions of different types of villi and depth of crypt gland were evaluated. Different levels of WCS in the diet had no significant effect on body weight gain and feed conversion ratio, but the sheep consumed diets containing 4 % WCS more than they did the other diets (p<0.01).. The effect of diet was significant only on the number of leaf shape villi. (p<0.01). The difference number of all types of villi in different places of intestine sampling (duodenum, jejunum, ileum), also was significant. Villus dimensions and depth of crypt gland were affected by diet and sites sampling. This experiment showed that, WCS can increase villus heigh:crypt depth ratio and it could be included 16 percent of the fattening male lamb’s diet.
    Keywords: small intestine morphology., feedlot performance, cottonseed, Chaal lambs
  • A. Moharrery, S.H. Noorian Page 465
    Eight male lambs each aged approximately 11 months and having a body weight of 32.5 ± 2.5 kg were selected as experimental samples in the ongoing experiment. For the supplemented group, Monensin was fed at 22 mg/lamb per day. Relationships between dietary characteristics and fecal as well as urinary nitrogen losses were examined using data from the two treatments. Microbial N production was estimated using Non-linear Multiple regression in which the metabolizable energy and nitrogen intake variables formed part of the equation (r 2 = 0.94). The results revealed that Monensin supplement did not have any significant effect on DMI, ADG, FCR and blood parameters (P>0.05). But, protozoal population, rumen and urine pH, creatinine clearance and glomerular filtrate rate were significantly affected by the treatment (P<0.05). Metabolic Fecal Nitrogen (MPN) ranged from 124 to 181 mg/kg W0.75, and increased by increasing levels of Digestible Organic Matter (DOM) intake (r = 0.79). Endogenous Urinary Nitrogen (EUN) showed an opposite behavior, decreasing from 215 to 158 mg/kg W0.75, which could be attributable to urea recycling to the large intestine being enhanced by increasing hindgut fermentation with increasing DOM levels, as the composition of urinary nitrogen suggests. Total endogenous nitrogen was estimated at 339 mg/kg W0.75, which is very close to AFRC recommendations (350 mg/kg W0.75).
    Keywords: Endogenous urinary nitrogen, Metabolic fecal nitrogen, Sheep., Digestibility, Monensin
  • Sh. Hadinia, Mahmod Shivazad, H. Moravej, M. Allahyari Shahrasb Page 481
    A study was carried out to examine the effect of different levels of Herbal methionine and DL-methionine on the growth performance and immunocompetence of broiler chickens fed on a corn-soybean meal diet. A total of 225 old male broiler chickens (Ross 308) were used as experimental samples in a completely randomized design. They were randomly assigned to 9 treatments each of 5 replicates in every experimental unit (cage). Treatments included basal diet supplemented increasingly with Herbal methionine and DL-methionine during three growth periods of the birds. Treatments included: T1: basal diet without any additional methionine, T2: basal diet plus 0.07, 0.06, 0.05, T3: basal diet plus 0.15, 0.11, 0.10, T4: basal diet plus 0.22, 0.17, 0.14, T5: basal diet plus 0.29, 0.23, 0.19 % DL-methionine for starter, grower and finisher periods respectively, T6: basal diet plus 0.07, 0.06, 0.05, T7: basal diet plus 0.15, 0.11, 0.10, T8: basal diet plus 0.22, 0.17, 0.14, T9: basal diet plus 0.29, 0.23, 0.19 % Herbal methionine for starter, grower and finisher periods respectively. Feed intake and body weights were recorded during the three experimental periods and then, feed conversion ratios calculated. To investigate the immunocompetence of birds at 28 and 42 days of age, the following two tests were carried out: 1) response to antibody titer against antigen of Sheep Red Blood Cells (SRBC) and 2) response to dilution of 1-choloro 2-3- dinitrobenzene (DNCB). The results revealed that the maximum finisher body weight gain was related to the two highest levels of DL-methionine and Herbal methionine with significant differences as compared with the other treatments, while the highest level of DL-methionine causing minimum finisher body weight gain. Birds fed the basal diet plus 0.15, 0.11, 0.10 % DL-methionine for starter, grower and finisher periods respectively and also, the basal diet plus 0.22, 0.17, 0.14 % Herbal-methionine for starter, grower and finisher periods respectively, exhibited the most desirable performance and immunocompetence. Thus, according to the obtained results, it seems that Herbal methionine could in effect replace DL-methionine.
    Keywords: Methionine sources, Chickens, DNCB, SRBC
  • J. Jalilnejad, V. Moharami, H. Bahrami Yekdangi, A. Khamesi, H. Khorsand Page 491

    This study was conducted to evaluate the effects of extruded linseed on milk production, dry matter intake and reproduction performance of 300 Holstein lactating cows (35±15 days in milk; 41±9/8 Kg/day of milk production). Cows were utilized in a completely randomized experimental design, comprised of: 2 treatments (concentrate containing 7 percent extruded linseed vs control) with a number of 150 cows per treatment. Cows were fed a balanced total mixed ration (610 g concentrate /kg DM and 390 g forage /kg DM) 3 times daily, and milked 3 times daily. Cows in group 1 were fed TMR without extruded linseed (control); cows in group 2 were fed totally mixed ration with TMR with containing extruded linseed (7 percent of concentrate). Extruded linseed did not affect milk production and dry matter intake (P>0.05). Treatment of feeding cows with extruded linseed caused them to have higher Pregnancy rates, lower number of open days, and fewer number of inseminations (P<0.05). It was concluded that extruded linseed can increase reproduction performance of Holstein dairy cows in their early stages of lactation

    Keywords: Holstein cows, Reproduction performance, Extruded linseed, Milk production
  • S. Foroutanifar, H. Mehrbani Yeganeh, Hossein Moradi Shahrbabak Page 497
    The aim followed in this study was to use the multi and single trait analyses for a prediction of genomic and traditional breeding values and to make a comparison of the accuracies of these methods. A base population of 100 animals (50 males and 50 females) was randomly mated for 50 generations to create linkage disequilibrium among loci. The simulated genome size was 10 Morgan, equally divided among 10 chromosomes. On each chromosome, SNP markers were evenly located and QTLs randomly distributed over the genome. Single and multi-trait analyses were employed to BLUP estimate the SNP effects. Genomic breeding values of the animals, for each trait, amounted to the sum of SNP effects for all the loci. Results indicated that the accuracies of genomic breeding values were higher than those of traditional ones. Accuracy of breeding values increased as heritability, map density and the number of individuals, in training population, increased. High genetic correlation between the two traits led to the increased genomic and traditional breeding value accuracies.
    Keywords: Genomic selection, Multi, trait analysis, Single trait analysis., Traditional selection
  • A. Safari Alighiralou, R. Vaeztorshizi, A. Pakdel Page 505
    Throughout the current study, the appropriate function for a description of egg production curve in a commercial broiler dam line was determined through fittings of a number of six mathematical models, namely: incomplete gamma function (WM): modified incomplete gamma function (MWM): compartmental function (CM): modified compartmental function)MCM): polynomial regression function of Ali and Schaeffer Function (AS): and logistic-curvilinear function (LF). For each model, the parameters were estimated through Gauss-Newton method (implemented in NLIN procedures) in SAS software. The models were compared as based on the adjusted R-square (), Mean Squared Error (MSE) and Akaike Information Criteria (AIC). The results indicated that the compartmental function was of the least MSE and AIC and was therefore the most appropriate function to describe the egg production curve in the current study population.
    Keywords: Mathematical functions, Commercial broiler line, Egg production curve
  • S.M. Hosseini Vardanjani, Seidreza Miraey, A. Pakdel, Hossein Moradi Shahrbabak Page 513
    To investigate the possibility of using ultrasound to estimate carcass composition, 38 Moghani male lambs were made use of. Subcutaneous fat depth (USFT) and longissimus dorsi muscle depth (ULMD) and area (ULMA) were assessed in the site between 12th and 13th ribs by using ultrasound equipped with an 8 MHz probe. The lambs were then slaughtered. Carcasses were cold stored at 4°C for 24 hours and then the corresponding measurements performed on the carcasse. The right half of each carcass was dissected to determine carcass composition including muscle, fat and bone. The results revealed that correlation coefficients between the measurements of USFT, ULMD and ULMA and the corresponding carcass recordings were 0.51, 0.71 and 0.92, respectively. Also the correlation coefficients between ULMA and the levels of muscle and bone were recorded as 0.33 and 0.48, respectively. Coefficient of determination in simple regression equation to estimate the hot carcass weight, cold carcass weight, carcass weight without fat-tail and subcutaneous fat depth as based on body weight were 0.85, 0.87, 0.77 and 0.13, respectively. Multiple regression models while using USFT, ULMD, and ULMA in addition to body weight promoted the R2 to 0.86, 0.88, 0.83 and 0.53, respectively. Also the coefficient of determination in simple regression equation to estimate carcass longissimus dorsi muscle area employing only ULMA and carcass longissimus dorsi muscle depth with an employment of only ULMD were recorded 0.86 and 0.50, respectively. The results show that the use of ultrasound to estimate carcass composition on live sheep can be done successfully. Therefore important traits can be asessed and made use of in breeding programs without the need to slaughter killing the animal.
    Keywords: Longissimus dorsi muscle, Sonography, Subcutaneous fat, Moghani sheep.
  • R. Fathizadeh Golshani, A. Shadparvar, A. Ghorbani, M. Mehdizadeh Page 521

    Efficiency is defined as a concept that determines the input output ratios in an economic system. Data Envelopment Analysis method is a useful tool to estimate the efficiency of a unit. The purpose of this study was to estimate technical efficiency and to determine Return to Scale of Holstein cattle farms in Guilan Province. Therefore, the information including the number of labor and dairy cows as well as the level of feed and milk production related to twenty Holstein cattle farms in Guilan province were collected in 2011 and their efficiencies estimated as based on production and economical performances. Among all the studied units, four were around 100 percent efficient while the remaining ones suffered from various degrees of inefficacy. The average technical efficiency was estimated to be 0.726, suggesting that each production input, including the number of labor, the amount of forage and concentrate, could be reduced on average by about 27.4 percent without any reduction resulting in the current level of production. Technical efficiency difference between the most efficient unit and the least one was 65.4 percent. Seventy percent of the Holstein cattle farms studied benefited from increasing returns to scale, 20 percent had constant returns to scale and 10 percent decreasing returns while. Therefore, in 70 percent of these units, given their input management as efficient, development of activity dimensions in terms of the number of labor and feed consumption could lead to even more production through an increasing return to scale.

    Keywords: Holstein cow cattle farms, Technical efficiency, Return to scale., Data Envelopment Analysis
  • M. Khaldari, A. Pakdel, H. Mehrbani Yeganeh, Ardeshir Nejati Page 531
    The current study was conducted to investigate the effect of short-term selection in Japanese quail for its 4-week body and breast weights. Two selected lines, one for selection of body weight based upon in. breeding values (line 1) and another for breast weight based on between family selections (line 2) were randomly selected from a base population. In each generation, 39 sire and 78 dam-birds were taken as parents in each line and for the next generation. The number of selected replacements in line 2 was less due to decreasing population size. Data were collected over 2 consecutive hatches for 4 generations and selections responses determined for 3 generations. The levels of improvement of 4-week body weights in line 1 were recorded 14.4, 12.6 and 8.1 grams respectively for the 3 generations. Correlated response to breast weight in line 1 was 4.1, 3.6, and 3.2 grams in generations 2, 3, and 4, respectively. Directed selection from 4-week breast weight in line 2 led to improvements of: 4.0, 3.5 and 2.7 grams in generations 2, 3 and 4, respectively. Also, correlated responses for body weight in this line were recorded as: 14.5, 13.0 and 7.4 grams in generations 2, 3 and 4, respectively. There were significant differences in body weight and carcass traits between sexes and also in generations 2 and upward (P<0.01) but not for percentage components of carcass. Higher figures were obtained for femals than for males. Selection for 4-week body weights in line 1 and 4-week breast weights in line 2 improved Feed Conversion Ratios (FCR) for about 0.16 and 0.19 units over the selected periods, respectively. Genetic and phenotypic correlations between body and breast weights in line 1 were 0.90±0.12 and 0.73±0.06 and for line 2 they were: 0.85±0.06 and 0.82±0.02, respectively. Results obtained from this study do not support the in-between family selection as a tool to increase breast weight selection as based on body weight, due to its high genetic correlation with body weight (0.85-0.90), can be employed as a proper selection criterion for improving carcass traits, including breast weight.
    Keywords: Carcass traits, Selection responses, Genetic correlations, Japanese quail, Breast weight
  • Gholamreza Dashab, A.A. Aslaminejad, M.R. Nasiri, A. Esmailzadeh, D. Alisaghi Page 539
    Regions on three ovine chromosomes (OAR1, OAR5 and OAR25) were selected to study quantitative trait loci (QTL) segregating for wool traits in Baluchi sheep. A total of 503 progeny from 13 half-sib families were genotyped for 15 microsatellite markers. The average number of progeny per sire was 38 and ranged between 16 and 59. Data were collected from Research Centre on Baluchi breed in 2009 and 2010. A total of 14 wool traits were analyzed and phenotypes were corrected for fixed effects of birth year, sex, flock, litter size and shearing date (year and season). The QTL analyses were performed using regression-based interval mapping with two model of one-QTL and two-QTL model. The results revealed 6 QTL on OAR1 for fiber type traits (hetero-type True and Kemp fibers type percent in fleece), coefficient of variation of fiber diameter and greasy and clean fleece weight, two QTL on OAR5 for clean fleece weight and hetero-type wool and 7 QTL on OAR25 for fiber type traits (HET, KEMP and TRUE), greasy and clean fleece weight, coefficient of variation of average fiber diameter and the percent of fiber diameter with 40 to 50 µm.
    Keywords: fleece traits, Baluchi sheep, QTL mapping, DNA markers
  • .H. Najafi, S. Zeinoaldini, Mahdi Ganjkhanlou, H. Mohammadi Page 553
    The aim followed in this study was to investigate the effects of soybean oil (high in C18:2 n-6, an omega-6 fatty acid) and fish oil (high in EPA 20:5 n-3 and DHA 22:6 n-3, omega-3 fatty acids) on meat quality and on the fatty acid profiles in goat kids. Twenty-four male kids were allocated through stratified randomization and on the basis of body weight (19.43±1.2 kg) into three equal groups. Each group received one of three dietary treatments as follows: control (PO), Soybean Oil (SO) or Fish Oil (FO). Forage/ concentrate ratios in the diets were 30/70 with all the three diets being isonitrogenous and isocaloric, but containing different oil sources. Palm-oil (high in 16:0 a saturated fatty acid), soybean oil and fish oil were supplemented at 2% DMI to CO, SO and FO diets, respectively. After being fed for 12 weeks, kids were slaughtered, longissimus muscle was sampled out, and then meat quality and fatty acid profiles recorded. The acidity (PH) water holding capacity, colour, shear force and sensorial attributes were not affected by treatments. However, inclusion of soybean oil in the diet increased C18:3, C18:2 and P/S ratios in intramuscular fat (P<0.001). Fish oil increased the proportions of C20:5 n-3 and C22:6 n-3 while C20:4 n-6 and n-6/n-3 ratios in the intramuscular fat (P<0.001). The results demonstrated that supplementation of either soybean or fish oil at 2% DM can affect the intramuscular fatty acid profile in kids.
    Keywords: Fatty acid profile, Soybean oil, Meat quality, Fish oil