فهرست مطالب

دراسات فی العلوم الانسانیه - سال بیستم شماره 2 (صیف 1436)

مجله دراسات فی العلوم الانسانیه
سال بیستم شماره 2 (صیف 1436)

  • تاریخ انتشار: 1392/06/21
  • تعداد عناوین: 6
|
  • صادق آیینه وند، حسین نعیم آبادی صفحات 1-16
    این نوشتار به دنبال پیداکردن آثاری از تاثیر شیعیان در تمدن اسلامی در دوران اوج گیری تمدن اسلامی است. سوال اصلی این است که تا چه اندازه می توان به دنبال تاثیری جدی از ناحیه شیعیان در شکل گیری یا رشد دست کم بخش هایی از تمدن اسلام بود؟ این کار با روش تاریخی و ضمن گردآوری اطلاعات به صورت «کتابخانه ای» یا «اسنادی» است. بر این اساس از میان مولفه های اساسی در باب تمدن به مسئله پیش بینی و احتیاط در امور اقتصادی، سازمان سیاسی و در نهایت کوشش در راه بسط علم و هنر پرداخته شده است و بعضی از حوزه های تحت حاکمیت اسلامی به عنوان شواهدی موردی در این باب مورد استناد قرار گرفته اند. در نتیجه هرچند دلیل یا شاهد محکمی درباره ی آمادگی های تمدنی از این گروه در این دوره یافت نشد اما با توجه به رشد فراوان دانش افزایی شیعه می توان به نقش اساسی شیعه در زمینه انتشار علوم به ویژه خصوصا دانش کلام اشاره کرد.
    کلیدواژگان: تمدن اسلامی، شیعه، قرن سوم هجری، علوم وفنون
  • غلامرضا جمشیدی ها، محمد سجاد صفار هرندی صفحات 17-36
    در این مقاله کوشش شده تا از خلال فهم و تشریح دیدگاه دو اندیشمند مهم معاصر، استاد مرتضی مطهری و دکتر علی شریعتی، نسبت به «ایده ی ترقی تاریخی»، فصل مهمی از تاریخ مواجهات فکری ایرانیان با تجدد مورد بازخوانی قرار گیرد. «ایده ی ترقی تاریخی»، به مثابه یکی از اصلی ترین ارکان اندیشه ی اجتماعی مدرن، متضمن قایل شدن به نوعی سیر واحد و رو به صعود و بهبود در تاریخ جامعه ی بشری است. طبیعی است که از این منظر، تمدن مدرن غربی پیشرو، پرچمدار و بر فراز سیر مذکور تصویر می شود. وحدت تاریخ بشری در اندیشه مطهری و شریعتی به صورت نوعی پیش فرض حاضر است؛ اما در نوع تلقی نسبت به ترقی، تفاوت هایی وجود دارد. موضع مطهری نسبت به ایده ی ترقی را می توان «پذیرش مشروط» تلقی کرد. وی ترقی را در حوزه های علمی و فنی و نیز ساختار و تشکیلات اجتماعی می پذیرد، اما در ابعاد انسانی و اخلاقی مردود قلمداد می کند. در مجموعه ی آرا و آثار شریعتی ما با دو تلقی ناسازگار یا دست کم «به ظاهر» ناسازگار از ترقی و تکامل تاریخ مواجه ایم. یکی از این دو گرایش، اندیشه ترقی را در روایت اصلی آن به مثابه ی واقعیتی روشن و بدیهی مورد پذیرش قرار می دهد و دیگری، آن را از ریشه و اساس منتفی شمرده و حتی مفاهیمی چون ترقی و پیشرفت را (به اصطلاح پست مدرنیستی) «واسازی» می کند. در عین حال، هر دوی آنان تمدن اسلامی و دوران طلایی آن را فصلی از فصول کتاب «ترقی و پیشرفت تمدن بشری» قلمداد کرده و نیز به موازات یا در طول ایده ترقی، به نوعی تفسیر دینی از تاریخ قایل اند.
    کلیدواژگان: مرتضی مطهری، علی شریعتی، وحدت تاریخ، اندیشه ترقی، تکامل تاریخی، تمدن اسلامی
  • عبدالحسین العمری صفحات 37-48
    پژوهش حاضر موضوع نظریه استطاعت و کاربردهای آن را در گفتار امام هادی (ع) در بر می گیرد که از دیدگاه ما پایه و اساس نظریه جبر و اختیار ائمه اسلام علیهم السلام است. در این پژوهش سعی داریم -با تکیه بر معلومات محدود خود- ایده های امام (ع) را در این نظریه که تا به حال کسی به آن نپرداخته است شفاف سازی کنیم. از این رو مفهوم استطاعت را در لغت و اصطلاح بیان کرده و مبانی قرآنی آن را به ایجاز و تا جایی که فضای این تحقیق اجازه داده است، بررسی می نمائیم. باشد که فرصتی برای پژوهش در این نظریه و کشف مبانی آن در قرآن و حدیث و احادیث ماثور ائمه اهل بیت علیهم السلام در این باب، فراهم آید.
    کلیدواژگان: نظریه، استطاعت، جبر، اختیار، کاربردها، امام هادی(ع)
  • اکرم روشنفکر صفحات 49-68
    ویژگی های فنی نگارش رمان از گذشته تاکنون پیشرفت کرده وامروزه تحت تاثیر روش های نقد معاصر به ویژه روش نقد اجتماعی، قرار گرفته است. پیامد نقد اجتماعی رمان، مکالمه گرایی آن است؛ از آن رو که این روش رمان را فارغ از نویسنده اش، متنی باز دربرابر خواننده می شمرد. به این ترتیب چالشی میان ایفای نقش راوی ونظریه مرگ نویسنده پدید می آید که در پی اطلاع نویسندگان از تکنیک مکالمه گرایی وبه کارگیری آن با استفاده از مهارت فنی از بین می رود. جای شگفتی نیست که هدی برکات با استفاده از حوادث جنگ داخلی لبنان چنین تکنیکی را به کار گرفته است. این پژوهش درصدد بیان ویژگی های رمان وخصوصیت مکالمه گرایی آن در ادبیات لبنان است که به عنوان نمونه حجر الضحک را بررسی می نماید. روش پژوهش توصیفی- تحلیلی است. مهم ترین نتیجه عبارت از هویدا شدن زوایای دید مختلف در رمان حجر الضحک است که دو رویکرد را در گفتمان جنگ داخلی لبنان نشان می دهد. البته تکنیک های دیگر مانند: بینامتنی وسیال ذهن نیز به کار گرفته شده، افزون بر آن که برکات پایان رمان را باز نهاده تا زمینه ی گفت و گو با متن برای خواننده ی توانا وبا فرهنگ حفظ گردد.
    کلیدواژگان: رمان لبنان، مکالمه گرایی، هدی برکات، حجر الضحک
  • علیرضا نظری، نرگس انصاری صفحات 69-82
    حذف از جمله پدیده های زبانی است که در حوزه های مختلفی هم چون نحو و بلاغت قابل بررسی است. «هالیدی» و «حسن»، حذف را در کنار برخی عوامل دیگر به عنوان عوامل انسجام متن مطرح کرده اند؛ بدین صورت که با حذف یک عنصر زبانی، شکافی در متن ایجاد می گردد که ذهن مخاطب آن را با توجه به عنصری پیشین پرمی نماید؛ چنین پدیده ای باعث انسجام و پیوستگی اجزای متن می گردد. در خطبه های نهج البلاغه نیز با حذفهای گوناگون حرف، اسم، فعل، جمله و شبه جمله مواجه ایم که خالی از کارکرد انسجامی نیستند، بلکه در مواقعی حذف یک فعل یا حرف به عنوان برجسته ترین عامل اتصال اجزای متن عمل می کند به گونه ای که متن افقی را می توان با تکیه بر عامل حذف به متنی عمودی بدل کرد، هم چنین کارکرد انسجامی حذف در تعامل و تعاون این عامل با برخی عوامل دیگر هم چون موازات نحوی، تکرار و ارجاع و به طور کلی در ایجاد انسجام آوایی بیشتر به چشم می آید.
    این تحقیق به شیوه ی توصیفی، موضوع کارکردهای انسجامی آن را در سی خطبه بلند نهج البلاغه تحلیل می نماید.
    کلیدواژگان: نهج البلاغه، حذف، انسجام، خطبه
  • مجید صالح بک، کبری راستگو صفحات 83-100
    نقد ادبی در مسیر رو به پیشرفت خود، با رویکردهای متعددی مواجه شد؛ این رویکردها با نگاه بلاغی، اجتماعی و روانشناسی و با چارچوبی بافت محور آغاز و تا رویکرد ساختارگرائی و پساساختارگرائی نظیر: نشانه شناسی و ساختارشکنی و... با چارچوب فرامتنی امتداد یافت. اما ساختارگرائی، یکی از مهم ترین رویکردهای توصیفی نقد ادبی است که ناقد در آن، به دور از هرگونه متعلقات خارجی تنها به ساختار متن و سطوح مختلف آن نظیر: سطح آوائی، ساختاری، و معنائی و نیز تعیین تقابلات دوگانه میان واژه ها رو می کند چه این تقابلات، نوعی تضاد و جدائی را سبب می شوند که ادیب واجد آن در میان دو جهان متضاد است. با این مقدمه، مقاله حاضر برآن است تا ساختار موسیقائی درونی شعر ابن فارض را در پرتو ساختارگرائی صورت گرای ادبی بررسی کرده و از نیروی تلقینی آن پرده بردارد. موسیقی درونی شعر ابن فارض، در صنعت تکرار، خوشه های صوتی/ هم صدائی، و تقابل های دوگانه و قابلیت بیانی این تقابلات در تصویر عواطف شاعر نمود یافته است.
    در گردآوری این مقاله، از روش استقرائی، و مطالعات کتابخانه ای و مستندات استفاده شده است. ماحصل این خوانش، آن است که ساختار موسیقائی با نگرش درونی شاعر هماهنگ می باشد. این هماهنگی، در تکرار واج ها همراه با صفات و مخارج حروف شان نمایان شده تا بیانگر معانی پنهان در شخصیت شاعر باشد. جملات نیز، علیرغم ساختارهای مختلف خود، از طریق تکرار بعضی از حروف و کلمات با ژرف ساخت متن انسجام یافته است. هم چنین، تقابلات دوگانه برخی واژه ها در اغلب انفاس شعری شاعر کاملا مشهود است.
    کلیدواژگان: ابن فارض، ساختارگرائی صورت گرا، ساختار موسیقائی، تکرار، هم صدائی، تقابلات دوگانه