فهرست مطالب

کاوش نامه ادبیات تطبیقی - پیاپی 7 (پاییز 1391)

کاوش نامه ادبیات تطبیقی
پیاپی 7 (پاییز 1391)

  • تاریخ انتشار: 1391/07/01
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سید ابراهیم آرمن، شهرزاد فیرززی مندمی صفحه 1
    در ادبیات جوامع مختلف، ادبیات روستایی به عنوان یکی از زیرشاخه های مهم ادبیات داستانی مطرح بوده و بسیاری از نویسندگان بزرگ در این مورد آثاری را به رشته تحریر درآورده اند. در ادبیات عربی می توان از عبدالرحمن الشرقاوی نویسنده مصری خالق رمان الارض نام برد که روستای کودکی خود را با ماجراهایش به تصویر می کشد؛ و از نویسندگان مشهور ادبیات فارسی در این عرصه محمود دولت آبادی است که آثارش او را به عنوان نویسنده اقلیمی و منطقه ای، معروف ساخته است؛ او در رمان جای خالی سلوچ روستایی به نام «زمینج» را با مشکلات خانواده سلوچ به تصویر می کشد.
    این مقاله با رویکردی تطبیقی پس از تحلیل دو رمان مذکور، به موضوعاتی همچون: جایگاه زنان، فقر روستائیان، آب و آبیاری، نقش زمین و ظلم دولت مردان می پردازد و واقع گرا بودن دو نویسنده، توجه آن دو به آثار بومی، اهمیت جایگاه زنان در دو رمان، روحیه استواری روستائیان در برابر ظالمان را بازمی نماید.
    کلیدواژگان: ادبیات روستایی، عبدالرحمن الشرقاوی، محمود دولت آبادی، زمین، آب، زن، فقر
  • سیده اکرم رخشنده نیا، سید اسماعیل حسینی اجداد، سهیلا گیاهبان صفحه 19
    نقش و حضور زنان در جامعه بشری از ابتدای تاریخ تا کنون، امری ملموس و غیر قابل انکار بوده و آنان در جوامع مختلف، پا به پای مردان در کنار نقش برجسته زن در تربیت نسل های آینده در عرصه های اجتماعی نیز حضوری فعال و پویا داشته اند.
    در این مجال، برآنیم که با بررسی تطبیقی دو رمان معاصر یعنی سیره شجاع اثر علی احمد باکثیر نویسنده معاصر و بزرگ یمنی و زمین سوخته اثر احمد محمود، نویسنده معاصر و مشهور ایران، تصویرگر یکی از مظاهر نقد اجتماعی جامعه یعنی مساله زنان و به ویژه مجاهدت و مبارزات آنان در شرایط سخت و جنگی جامعه با تکیه بر شخصیت اصلی دو رمان یعنی سمیه و ننه باران باشیم که نتایج اولیه حاکی از وجوه اشتراک فراوان دو شخصیت اصلی زن است؛ به طوری که هر دو نمونه کامل زنان ایثارگرند و علاوه بر ایفای نقش مادری دلسوز و همسری فداکار در عرصه های اجتماعی نیز زنانی مبارز و مجاهد، ایثارگر و مقاوم، شجاع و عدالت گستر و انتقام گیرنده از دشمنان هستند.
    کلیدواژگان: نقد جامعه شناختی، زن، علی احمد باکثیر، سیره شجاع، احمد محمود، زمین سوخته، ادبیات تطبیقی
  • حجت رسولی، خدیجه شاه محمدی* صفحه 51
    زبان و فرهنگ ایرانی از دیرباز در زبان و ادبیات عربی تاثیرگذار بوده است. در دوره مغول نیز این تاثیرگذاری، به ویژه در متون تاریخی و علمی همچون سفرنامه ها استمرار داشته است. تاثیر زبان فارسی و فرهنگ ایرانی در سفرنامه ابن بطوطه به عنوان یکی از مهم ترین آثار عربی به جای مانده از قرن هشتم کاملا مشهود است. تاثیرگذاری مزبور در حوزه واژه های معرب قابل توجه است. بررسی میزان و نوع واژه های فارسی به کار رفته در این سفرنامه، موضوعی است که نگارندگان این مقاله از رهگذر روش تحلیل فنی، لغوی و آماری بدان پرداخته اند. این مقاله نشان می دهد که با توجه به میزان کاربرد واژگان و نوع آنها کدام جنبه از فرهنگ و تمدن ایرانی بر زبان و ادبیات عربی تاثیر بیشتری گذاشته است. با بررسی این واژگان در سفرنامه ابن بطوطه روشن شد که بیشترین کاربرد را واژگان ادوات، وسایل و ظروف به خود اختصاص داده اند؛ از نظر لفظی، بیشتر واژگان ساده و به دور از پیچیدگی لفظی است و حدود یک سوم آنها از واژه های ترکیبی و پسونددار می باشد.
    کلیدواژگان: سفرنامه، ابن بطوطه، زبان فارسی، تعریب، واژگان فارسی، ادبیات تطبیقی
  • کبری روشنفکر*، مجید محمدی بایزیدی صفحه 73
    پژوهش حاضر سعی دارد که براساس مکتب آمریکایی با تکیه بر رویکرد نقد اجتماعی، به بررسی ویژگی های شخصیتی لیلی، میزان حضور و ظهور او در دو داستان، شیوه و نوع تلاش های او برای دیدار با مجنون و نقض قاعده ازداوج سنتی بدون عشق و عوامل موثر در عفت ورزی او را مورد بررسی قرار دهد.
    در هر دو منظومه، لیلی با وجود دربند بودنش و برخلاف تصور عامیانه، حالتی بین تسلیم پذیری و طغیانگری دارد، گرچه این طغیانگری در منظومه نظامی اوج می گیرد. او با کمال عفت ورزی که در داستان عربی بیشتر جنبه عرفی دارد ولی در فارسی جنبه شرعی، بسیار فکورانه و با حالتی محتاطانه و شجاعانه، در متن داستان حضور می یابد و پا به پای مجنون ابراز وجود می کند تا بلکه قاعده حاکم بر جامعه را نسبت به خود نقض کند، گرچه زن بودنش در نهایت نقشه های او را ناکام می گذارد.
    کلیدواژگان: زن، منظومه های عاشقانه، مجنون لیلی، لیلی و مجنون، نظامی
  • محسن سیفی*، فاطمه لطفی مفرد نیاسری صفحه 97
    منطق الطیر عطار، داستان سفر گروهی از مرغان به راهنمایی هدهد به کوه قاف برای رسیدن به آستان سیمرغ است. در این منظومه هر مرغ، بیانگرگروهی از انسان هاست که در جستجوی حقیقتی دست به سفر می زنند و سختی های راه سبب می شود که یکی پس از دیگری از ادامه راه منصرف شود. در پایان مسیر، سی مرغ به کوه قاف می رسند و در حالتی شهودی درمی یابند که سیمرغ در حقیقت، خودشان هستند. نسیب عریضه، شاعر معاصر لبنانی نیز حرکت انسان به سوی کمال و تلاش نفس را در کشف عوالم مجهول و گریز از دنیا را در چکامه ای عارفانه به تصویر کشیده است و آن را علی طریق إرم نامگذاری کرده است. نگارنده در این پژوهش با بهره گیری از مکتب ادبیات تطبیقی آمریکا به بررسی و تطبیق مراحل هفتگانه سلوک در منطق الطیر با مراحل سفر عرفانی در چکامه علی طریق إرم نسیب عریضه پرداخته و در نهایت بیان نموده است که نسیب عریضه در قصیده خود در موارد بسیاری مضامینی مشترک با شاعر پارسی-گوی دارد.
    کلیدواژگان: عطار، منطق الطیر، نسیب عریضه، علی طریق إرم، مراحل سلوک، ادبیات تطبیقی
  • یحیی معروف*، پیمان صالحی صفحه 117
    رنگ به عنوان برجسته ترین عنصر حوزه محسوسات از دیرباز تا کنون مورد توجه انسان بوده و همواره روح و روان او را مسحور قدرت نافذ خویش نموده است. از آنجا که شاعران از ژرف بین ترین اقشار جامعه هستند و نوع نگاه آنان به رنگ، اصیل تر و معنادارتر از دیگر افراد است، لذا این پژوهش، تلاش نموده براساس چارچوب های ادبیات تطبیقی، از میان رنگ های گوناگونی که دو شاعر برجسته ادبیات پایداری معاصر؛ یعنی گرمارودی و درویش، به کار برده اند، دو رنگ سرخ و سبز را از لحاظ تعامل و تقابلی که با هم در تصویرپردازی آنان از مسائل سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی و... داشته اند، مورد بررسی قرار دهد. نتیجه حکایت از آن دارد که رنگ قرمز در شعر گرمارودی نشانه تمایل انسان به داشتن زندگی پر جنب و جوش است و زندگانی سرشار از مبارزه گرمارودی خود مبین همین نکته است. رنگ سبز نیز نمادی از آرامش، حیات و جاودانگی و گاه نماد تقدس و پاکی است. در شعر درویش، رنگ سرخ، عشق به فلسطین و ملتش را تجلی داده، رمز شهادت، فداکاری و ایثار در راه آزادی است و رنگ سبز، نماد امید، آزادی طلبی، حیات و حرکت بوده و عشق به فلسطین و ملت مبارزش را به تصویر می کشد. افزون بر این، گرایش این دو شاعر به ادبیات پایداری، باعث ایجاد شباهت های زیادی در آن دو از لحاظ کاربرد نمادین رنگ شده است.
    کلیدواژگان: سیدعلی موسوی گرمارودی، محمود درویش، تصویرپردازی، رنگ، سرخ، سبز، ادبیات تطبیقی
  • رضا ناظمیان، سمیه سادات طباطبایی* صفحه 131
    «شخصیت» مهم ترین عنصر داستانی است که بدون آن داستان پدید نمی آید. ممکن است در داستان یک شخصیت و یا بیشتر نقش-آفرینی کنند و در این میان شخصیتی را که نقش کلیدی در پیشبرد حوادث دارد «شخصیت اصلی» می نامند. «فاطمه» و «مریم» در داستان های حادثه شرف و سنگهای شیطان شخصیت های اصلی داستانی هستند که در آن زنان در پای بت باورهای غلط قربانی می شوند. اگرچه حادثه شرف را داستان نویسی مصری و سنگ های شیطان را نویسنده ای ایرانی خلق کرده است با این وجود درون مایه مشترک (انتقاد از سنت های نادرست در ارتباط با زن) دو داستان را بسیار به یکدیگر نزدیک ساخته است؛ به گونه ای که می توان شباهت را در ابعاد گوناگون داستان ها مشاهده کرد. نگارندگان در این مقاله شخصیت اصلی و شخصیت پردازی آن را برای بررسی تطبیقی برگزیده اند تا از طریق مقایسه، نقاط تفاوت و تشابه آن دو را با یکدیگر در یابند. اگر از میان عناصر سازنده داستان این عنصر برگزیده شده از آن رو است که با بررسی شخصیت های اصلی زن می توان تا حدی از مشکلات آنان در جامعه مصری و ایرانی آگاه شد.
    کلیدواژگان: شخصیت پردازی، حادثه شرف، سنگ های شیطان، منیرو روانی پور، یوسف ادریس