فهرست مطالب

غدد درون ریز و متابولیسم ایران - سال پنجم شماره 4 (پیاپی 20، زمستان 1382)

مجله غدد درون ریز و متابولیسم ایران
سال پنجم شماره 4 (پیاپی 20، زمستان 1382)

  • 120 صفحه،
  • تاریخ انتشار: 1382/11/15
  • تعداد عناوین: 15
|
  • فریده اسفندی، نوشابه پژهان، طاهره کمیلی موحد، نرگس محمد تقوایی صفحه 227
    مقدمه
    چاقی عامل خطرساز مهم برای بیماری هایی مانند دیابت، پرفشاری خون، هیپرلیپیدمی، بیماری های قلبی - عروقی و برخی انواع بدخیمی هاست. به علاوه چاقی با مقاومت به انسولین و هیپرانسولینمی همراه است. هورمون ها و سیتوکین هایی همچون لپتین و TNF-α که به وسیله بافت آدیپوز تولید می شوند، در ایجاد مقاومت به انسولین ناشی از چاقی نقش موثری دارند. هدف از این تحقیق بررسی اثر تجویز محیطی یوهیمبین (آنتاگونیست انتخابی گیرنده –α2آدرنوسپتورها) بر برخی از عوامل رها شده از بافت آدیپوز (لپتین و TNF-α و غیره) است.
    مواد و روش ها
    آزمایش بر دو گروه از رت های نر انجام شد: گروه شاهد لاغر (تحت رژیم استاندارد جوندگان) و گروه چاق (تحت رژیم کافه تریا). بعد از 18 هفته رژیم غذایی، یک نمونه خون از هر رت گرفته شد. سپس گروه چاق به صور تصادفی به دو گروه تقسیم شد. گروه4mg/kg I یوهیمبین و به گروه II به میزان هم حجم سالین تزریق شد. سپس نمونه گیری در زمان های 30 و 60 و 120 دقیقه بعد از تزریق انجام گرفت.
    یافته ها
    میزان انسولین سرم در زمان های 30 و 60 دقیقه بعد از تزریق دارو شدیدا افزایش یافت (P<0.05). 30 دقیقه پس از تزریق دارو، میزان لپتین و TNF-α کاهش معنی داری نشان داد (P<0.05)، در حالی که مقدار FFA شدیدا افزایش یافت (P<0.05). همچنین میزان گلوکز در گروه دارو افزایش یافت ولی مقدار آن در طول 120 دقیقه از گروه شاهد کمتر بود.
    نتیجه گیری
    با توجه به اینکه cAMP عامل اصلی تنظیم در تولید و ترشح لپتین،TNF-α و FFA در آدیپوسیت هاست، با مقایسه مقادیر این متغیرها در گروه دریافت سالین و دارو، مشخص می شود احتمالا در چاقی فعالیت و حساسیت گیرنده های α2آدرنرژیک و نسبت آدرنورسپتورهای α2 به βآدرنوسپتورها افزایش می یابد.
    کلیدواژگان: چاقی، گیرنده آلفا 2، آدرنرژیک، یوهیمبین، cAMP، لپتین، TNF، آلفا، FFA
  • محمد طاهری، صالح زاهدی اصل، اکرم آهنگر پور صفحه 237
    مقدمه
    در بیماران مبتلا به نارسایی مزمن کلیوی فعالیت غده تیروئید غیرطبیعی است و این بیماران دارای غلظت بالایی از آلومینیوم در سرم هستند. با توجه به این که در سال های اخیر اثر سمی این عنصر مورد توجه قرار گرفته، در این بررسی اثر مصرف آلومینیوم زیاد در رژیم غذایی در موش صحرایی بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    به رژیم غذایی موش های نر از نوع ویستار که در شرایط استاندارد نگهداری می شدند و دسترسی آزاد به غذا داشتند، مقدار 1620 میلی گرم به ازای هر کیلوگرم غذا آلومینیوم (به صورت کلرور آلومینیوم) به مدت 40 روز اضافه شد...
    کلیدواژگان: آلومینیوم، تیروئید، هیپوفیز، بلوک کننده کانال کلسیمی، موش صحرایی
  • نصرت الله ضرغامی، حسین یزدی زاده، علی خسرو بیگی، فاطمه خردمند، ناصر صفایی صفحه 243
    مقدمه
    دیابت شایع ترین بیماری غدد درون ریز در انسان و رتینوپاتی دیابتی یکی از مهمترین عوارض چشمی این بیماری است که علت بروز آن به طور کامل شناخته نشده است، ولی تصور می شود فاکتور شبه انسولین (IGF-1) یکی از عوامل موثر در ایجاد و پیشرفت آن باشد. هدف از این مطالعه بررسی همبستگی بین میزان سطوح سرمی IGF-1 و پروتئین ناقل پلاسمایی IGFBP-3 با رتینوپاتی دیابتی بود.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع مورد - شاهدی تحلیلی مقطعی با روش نمونه گیری تصادفی سیستماتیک روی 63 بیمار دیابتی (انواع 1 و 2) فاقد سابقه افزایش فشار خون صورت پذیرفت. در این بیماران وجود یا عدم وجود رتینوپاتی و همچنین نوع آن به وسیله معاینه چشمی تعیین گردید و این افراد سپس به دو گروه شاهد (فاقد رتینوپاتی) و مورد (دارای رتینوپاتی غیرپرولیفراتیو یا پرولیفراتیو) تقسیم بندی شدند. میزان سطوح سرمی FBS به طریق آنزیمی،IGF-1 تام و IGFBP-3 به روش ایمونواسی و HbA1c به روش کالریمتری اندازه گیری شد.
    یافته ها
    در تجزیه و تحلیل آماری نتایج در این مطالعه میزان بروز رتینوپاتی و نیز شدت آن با افزایش سن و طول مدت بیماری ارتباط معنی داری نشان داد (P<0.05)، اما همبستگی معنی داری با میزان سطوح سرمی FBS، IGF-1،IGFBP-3 تام و نیز HbA1c نداشت. میزان IGF-1 در هر دو گروه شاهد و مورد دارای همبستگی معکوس معنی داری با سن بود(P<0.05). همبستگی معنی داری بین میزان IGF-1 تام و IGFBP-3 در گروه مورد دیده شد که در گروه شاهد معنی دار نبود.
    نتیجه گیری
    یافته های این مطالعه نشان داد که سطح IGF-1 تام و IGFBP-3 سرم همبستگی معنی داری با بروز رتینوپاتی و شدت آن ندارد، اما پیشنهاد می گردد که مطالعات با تعداد نمونه بیشتر انجام گیرد.
    کلیدواژگان: زتینوپاتی دیابتی، IG، 1، IGFBP، 3
  • عبدالله جعفرزاده، سید محمد علی سجادی صفحه 249
    مقدمه
    مطالعات آزمایشگاهی نمایانگر اثر هورمون های تیرویید بر سیستم ایمنی است. ارتباطی نیز بین بروز برخی از عفونت ها و هیپوتیروییدیسم نشان داده شده است. هدف این مطالعه بررسی برخی عوامل ایمونولوژیک در زنان هیپوتیرویید است.
    مواد و روش ها
    نمونه های خون از 50 زن هیپوتیرویید و 50 زن هم سن یوتیرویید گردآوری شد. عمل تیرویید آنها براساس اندازه گیری هورمون های T3،T4 و TSH ارزیابی گردید. تعدادی از پارامترهای ایمونولوژیک شامل شمارش کلی و افتراقی گلبول های سفید (WBC)، غلظت سرمی ایمونوگلوبولین ها (IgE، IgA، IgM، IgG)، اجرای C3 و C4 سیستم کمپلمان در دو گروه اندازه گیری و مقایسه شدند.
    یافته ها
    مشاهده شد که میزان IgG و IgA در سرم افراد هیپوتیرویید کمتر از افراد یوترویید است، اما این اختلاف از نظر آماری معنی دار نشد. از طرف دیگر غلظت IgE در سرم زنان هیپوتیرویید (179.8 IU/mL) از زنان یوتیرویید (109.8 IU/mL) به طور معنی داری بالاتر بود (P<0.047). به طور مشابهی میزان C3 نیز در سرم زنان هیپوتیرویید (138.7 mg/dL) از زنان یوتیرویید (117.8 mg/dL) به میزان معنی داری بالاتر بود (P<0.01) اما اختلاف معنی داری بین C4 دو گروه دیده نشد. اگر چه مقایسه شمارش کلی و افتراقی گلبول های سفید بین افراد هیپوتیرویید و یوتیرویید اختلاف معنی داری نشان نداد، شمارش ائوزینوفیل ها در افراد هیپوتیرویید نسبت به یوتیرویید بالاتر بود.
    نتیجه گیری
    این نتایج نمایانگر این است که تغییرات ایمونولوژیک متعددی در زنان هیپوتیرویید اتفاق می افتد.
    کلیدواژگان: هیپوتیروئیدیسم، ایمونوگلوبولین ها، کمپلمان، شمارش گلبول های سفید، زنان
  • مهرداد روغنی، علی باقری، سید مسعود اطیابی، علی هداوند خانی صفحه 255
    مقدمه
    هیپرآلژزی یکی از علایم مهم نوروپاتی دیابتی است که از شکایات بالینی افراد مبتلا محسوب می شود و نحوه زندگی این افراد را تحت تاثیر قرار می دهد. تعدیل درد در این افراد از اهمیت زیادی برخوردار است، از این رو، در این مطالعه اثر آنالژزیک عصاره آبی برگ گشنیز در موش های صحرایی نر که با استرپتوزوتوسین (STZ) در آنها دیابت قندی ایجاد شده بود، با استفاده از ازمون فرمالین در دو فاز حاد و مزمن بررسی شد.
    مواد و روش ها
    در این تحقیق از موش های صحرایی نر نژاد ویسنار در محدوده وزنی 350-250 گرم استفاده شد...
    کلیدواژگان: دیابت تیپ 1، گشنیز، هیپرآلژزی، آزمون فرمالین، موش صحرایی
  • زهرا کاشی، پروین میرمیران، یدالله محرابی، مهدی هدایتی، فریدون عزیزی صفحه 261
    مقدمه
    متوسط فشار خون سیستولیک و دیاستولیک و شیوع فشار خون بالا در سراسر جهان متفاوت است. علت این اختلاف بیشتر به تغذیه نژادی نسبت داده می شود؛ همچنین اثر فاکتورهای دیگر همانند وضعیت کلسیم، ویتامین D و PTH را در این زمینه محتمل دانسته اند. هدف از این مطالعه، مشخص کردن ارتباط احتمالی بین سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین D و فشار خون و همچنین ارتباط بین کلسیم سرم، کلسیم دریافتی و PTH با فشار خون در شرق تهران است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه مقطعی، 251 فرد 40 ساله و بالاتر شامل 123 نفر با غلظت سرمی ویتامین D پایین (کمتر یا مساوی 20ng/mL) و 128 نفر با ویتامین D طبیعی (بالاتر از 20ng/mL) از نمونه های طرح قند و لیپید تهران (TLGS) به صورت تصادفی انتخاب شدند. خصوصیات فردی و دموگرافیک هر نمونه توسط یک پزشک آموزش دیده، ثبت و معاینه بالینی انجام شد. فشار خون سیستولیک بالاتر یا مساوی 140mmHg و فشار خون دیاستولیک بالاتر یا مساوی 90mmHg پرفشاری خون محسوب شد. ارزیابی تغذیه براساس یادامد 72 ساعته صورت پذیرفت و بخش مربوط به میزان دریافت کلسیم و فیبر مورد استفاده قرار گرفت. نسبت انرژی دریافتی به متابولیسم پایه (EI:BMR) برای هر فرد محاسبه شد و کم گزارش دهی و بیش گزارش دهی به ترتیب به صورت EI:BMR کمتر از 1.35 و بیشتر یا مساوی 2.4 تعریف شد. هنگام مقایسه میزان کلسیم دریافتی بین دو گروه با فشار خون بالا و طبیعی و همچنین هنگام بررسی ارتباط بین کلسیم دریافتی و فشار خون، افراد کم گزارش ده و بیش گزارش ده از مطالعه خارج شدند. جهت آنالیز داده ها از آزمون t و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد.
    یافته ها
    محدوده سنی افراد 72 - 40 ساله و میانگین 50±8 سال بود. گروه مورد مطالعه شامل 136 مرد و 115 زن بود. میانگین سن، BMI، دور کمر، میزان قند، کلسترول، تری گلیسرید،LDL، کلسیم، فسفر، PTH، آلبومین خون و میزان فیبر و کلسیم دریافتی بین دو گروه با ویتامین D طبیعی و پایین، اختلاف معنی دار نداشت. 57 نفر (22.7%) ازکل افراد مورد بررسی فشار خون بالا داشتند. در دو گروه با فشار خون بالا و طبیعی، غلظت کلسیم،PTH و ویتامین D سرم تفاوت معنی دار نداشت. بعد از خروج افراد کم گزارش ده و بیش گزارش ده و همچنین حذف اثر فیبر، کلسیم دریافتی نیز در دو گروه تفاوت معنی دار نداشت. در این مطالعه ارتباط بین PTH و کلسیم سرم با فشار خون معنی دار نبود و ارتباط معنی دار بین ویتامین D و فشار خون سیستولیک، دیاستولیک و فشار خون متوسط شریانی نیز دیده نشد.
    نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان می دهد که بین فشار خون و غلظت سرمی 25- هیدروکسی ویتامینD، کلسیم،PTH و کلسیم دریافتی در افراد 40 ساله و بالاتر ارتباطی وجود ندارد.
    کلیدواژگان: ویتامین D، کلسیم، فشار خون، PTH
  • مریم جمشیدیان طهرانی، ناصر کلنتری، لیلا آزاد بخت، علیرضا رجایی، آناهیتا هوشیار راد، بنفشه گلستان، زینت کمالی صفحه 271
    مقدمه
    استئوپروز از بیماری های شایع دوران سالمندی است که شیوع آن با توجه به شیوه زندگی و نوع تغذیه در جوامع مختلف متغیر است. این مطالعه با هدف تعیین شیوع استئوپروز در زنان 60 - 40 ساله شهر تهران در سال 1379 اجرا شد.
    مواد و روش ها
    اطلاعات مربوط به خصوصیات جمعیتی - اجتماعی، بررسی مصرف مواد غذایی طی سه روز متوالی، بسامد خوراک یک هفته ای مواد غذایی غنی از کلسیم، فعالیت فیزیکی و آزمون افسردگی 754 خانم غیر باردار تهرانی که به روش نمونه گیری تصادفی خوشه ایبرای شرکت در مطالعه انتخاب شده بودند، کسب شد. همچنین ارزیابی تن سنجی، فشار خون و اندازه گیری چگالی توده استخوان در نواحی فمور و L2-L4 ستون فقرات این افراد انجام گرفت. تعریف استئوپروز در نواحی فمور و ستون فقرات براساس معیارهای WHO صورت گرفت.
    یافته ها
    شیوع استئوپروز در ناحیه ستون فقرات 15.8 و در ناحیه فمور 2.9 درصد و میزان استئوپنی به ترتیب 33.8 و 26.8 درصد بود. بدین ترتیب 50.6 درصد از زنان مورد بررسی در ناحیه ستون فقرات و 29.6 درصد در ناحیه فمور به یکی از اشکال استئوپنی و استئوپروز مبتلا بودند. رابطه معکوسی بین افزایش سن و چگالی توده استخوان در نواحی فمور و ستون فقرات وجود داشت (P<0.001). در زنان یائسه شیوع استئوپروز ناحیه فمور 4.6 درصد و ناحیه ستون فقرات 23.1 درصد بود و میزان چگالی استخوانی آنها نسبت به زنان غیریائسه کمتر بود (P<0.001).
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان داد که استئوپروز در کشور ما نیز همانند سایر کشورها از بیماری های شایع دوران میانسالی و سالمندی است؛ لذا اندیشیدن تدابیری برای پیشگیری و درمان این بیماری ضروری به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: استئوپروز، چگالی توده استخوانی، استئوپنی، فمور، ستون فقرات
  • آذر برادران، حمید نصری، فروزان گنجی صفحه 277
    مقدمه
    هیپرپاراتیروییدیسم ثانویه به عنوان یکی از علل تشدید کننده کم خونی و همچنین مقاومت به درمان با اریتروپویتین در بیماران همودیالیزی محسوب می شود. اگر چه علل این تشدید کم خونی و مقاومت کاملا و به درستی شناخته نشده است، در این زمینه تبدیل سلول های مغز استخوان به سلول های چربی، فیبروز مغز استخوان و همچنین کاهش کلسی تریول مطرح شده است. با این حال نقش هیپرپاراتیروییدیسم ثانویه در تشدید کم خونی و مقاومت به اریتروپویتین درمانی در مقایسه با موارد التهاب یا کمبود آهن نقش کوچکی است. در این مطالعه اثر هیپرپاراتیروییدیسم ثانویه در تشدید آنمی در بیماران همودیالیزی بررسی شده است.
    مواد و روش ها
    این مطالعه توصیفی - تحلیلی روی 36 بیمار همودیالیزی بیمارستان آموزشی - درمانی هاجر شهر کرد در سال 1382 انجام شد. شمارش کامل خون اندازه گیری کلسیم، فسفر، آلکالن فسفاتاز، پاراتورمون intact، آهن سرم، TIBC، درصد ظرفیت اشباعی ترانسفرین، فریتین سرم و همچنین کفایت همودیالیز از طریق فرمول میزان کاهش اوره محاسبه گردید. داده ها با نرم افزار SPSS آنالیز آماری شد. برای بررسی رابطه ها از Partial correlation با تعدیل برای سن، ماه های دیالیز و سطح فریتین استفاده شد.
    یافته ها
    تعداد کل بیماران 36 نفر بودند. 55.6% مرد، 66.1% بیش از 40 سال سن داشتند. میزان میانگین ± انحراف معیار و مقادیر ماکزیمم و مینیمم Intact PTH برابر 439.4±433 و 2234 و 25pg/mL بود. در مورد هموگلوبین مقادیر میانگین ± انحراف معیار و ماکزیمم و مینیمم برابر 9±1.9، 14.5 و 6g/dL بود. در مورد هماتوکریت میانگین 28.8±6.3، ماکزیمم 52 و مینیمم 20% بود. در این بررسی ارتباط معکوس میان سطح Intact PTH و میزان هماتوکریت و هموگلوبین وجود داشت. همچنین رابطه معکوس میان سطح آلکالن فسفاتاز و هموگلوبین و هماتوکریت نیز به دست آمد (در تمام موارد P<0.05 بود).
    نتیجه گیری
    هیپرپاراتیروییدیسم ثانویه می تواند باعث تشدید آنمی در بیماران همودیالیزی شود و در این بیماران توجه بیشتر به کنترل هیپرفسفاتمی و فزونی ترشح پاراتورمرن ضروری به نظر می رسد. این کار باعث درمان بهتر کم خونی در بیماران همودیالیزی می شود.
    کلیدواژگان: کم خونی، همودیالیز، هیپرپاراتیروئیدیسم ثانویه
  • حسن مظفری خسروی*، علی دهقانی، محمد افخمی صفحه 283
    مقدمه

    با گذشت 10 سال از برنامه یددار کردن نمک، برای ارزیابی وضعیت اختلالات ناشی از کمبود ید، شناسایی مناطق در معرض خطر و پایش و ارزشیابی برنامه های کنترل آن این اختلالات مورد مطالعه قرار می گیرند. هدف از این مطالعه تعیین شیوع گواتر آندمیک و میزان ید ادرار دانش آموزان 11-6 ساله استان یزد و نیز مشخص کردن وضعیت استان و شهرستان های وابسته 10 سال پس از شروع برنامه یددار کردن نمک طعام است.

    مواد و روش ها

    در این مطالعه 4755 دانش آموز (2948 پسر و 1807 دختر) 6 تا 11 ساله از مدارس ابتدایی استان یزد به روش نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب وتوسط دو پزشک آموزش دیده معاینه شدند. از یک سیزدهم کل نمونه ها یک نمونه ادرار و نمک مصرفی در منزل گرفته شد. ید ادرار به روش هضمی و ید نمک با استفاده از کیت آزمون سریع به صورت کیفی اندازه گیری شد.

    یافته ها

    شیوع کلی گواتر در استان 40.9، در دختران 41.8 و در پسران 40.3 درصد بود که در دو جنس تفاوت معنی دار نبود. از سوی دیگر در استان شیوع گواتر درجه یک 38.6 و درجه 2، 2.3 درصد به دست آمده است. شیوع گواتر درجه 1 در دختران و پسران به ترتیب 39.1 و 38.3 و شیوع گواتر درجه 2 در دختران و پسران به ترتیب 2.7 و 2 درصد بود تفاوت آماری معنی دار نبود (P=0.2). میانگین کلی ید ادرار 264±123، در دختران 236±118 و در پسران 281±123 میکروگرم در لیتر به دست آمد (p=0.001). کلا در استان 10.5 درصد از افراد ید ادرارشان کمتر از 100، 24.5 درصد در حد ایده آل، یعنی 199-100 و 65 درصد بیش از 200 میکروگرم در لیتر بود. در کل 6 درصد از نمونه های نمک فاقد ید بوده است، 1.1 درصد در حد 8 پی.پی.ام، 6% در حد 15 پی.پی.ام و 86.8% در حد 30 پی.پی.ام و بالاتر ید داشته اند. به این ترتیب تقریبا 94% از نمونه ها یددار بوده است. در شهرستان های اردکان، میبد و صدوق 100 درصد نمونه های نمک بیش از 30 پی.پی.ام ید داشته اند.

    نتیجه گیری

    نتایج این بررسی نشان می دهد شیوع کلی گواتر، به ویژه گواتر درجه 2 به شدت در استان و شهرستان ها کاهش یافته است و از نظر ید ادرار، وضعیت نسبت به گذشته بسیار تغییر کرده است. به طوری که نه فقط ید ادرار افزایش یافته، بلکه درصد عمده ای از افراد ید ادرارشان از محدوده ایده آل تعیین شده توسط سازمان جهانی بهداشت فراتر رفته است و به این ترتیب با توجه به این نماگر مثل برخی از مطالعات دیگر، می توان از سال 1381 استان یزد را عاری از اختلالات ناشی از ید معرفی نمود.

    کلیدواژگان: کمبود ید، گواتر آندمیک، ید، ید ادرار، نمک یددار، اختلالات ناشی از کمبود ید، دانش آموزان، تیرویید
  • آرش اردوخانی، پروین میرمیران، فریدون عزیزی صفحه 293
    مقدمه
    این گزارش به بررسی ارتباط ازدواج های فامیلی با هیپوتیروییدی دایمی می پردازد.
    مواد و روش ها
    از اسفند 1376 تا شهریور 1381، نمونه های خون بندناف خشک شده بر روی کاغذ فیلتر نوزادان زنده به دنیا آمده در تهران و دماوند و از تیر 1379 داده های مربوط به ازدواج های فامیلی والدین گردآوری و TSH?20mU/L بندناف (two-site IRMA) فراخوان شد. در 14-7 روزگی یا پس از آن، T4<6.5?g/dL، TSH>10mU/L سرم هیپوتیرویید محسوب گردید. بیماران تا تیر 1382 درمان و پیگیری شدند. دیس ژنزی با اسکن تکنیسیوم پرتکنتات و / یا اولتراسونوگرافی تیرویید و دیس هورمونوژنزی در موارد با تیرویید به جا (eutopic) با قطع درمان به مدت 4 هفته در 3-2 سالگی و مقادیر غیرطبیعی TSH و T4 سرم شناسایی شدند.
    یافته ها
    از 35067 نوزاد، 25 هیپوتیروییدی دایمی (1 در 1403 تولد)، 18 (1 در 1948 تولد) دیس ژنزی و 7 (1 در 5010 تولد) دیس هورمونوژنزی تیرویید شناسایی شد. از تیر 1382 به بعد، 21 نوزاد هیپوتیروییدی دایمی و از والدین (23227 نفر)، 6648 نفر (28.6%) ازدواج فامیلی داشتند. ازدواج بین First cousins در 3994 (17.2%) نوزاد ثبت شد(n=23195). نسبت شانس ازدواج فامیلی در هبپوتیروییدی دایمی 2.75 (فاصله اطمینان 95%: 6.47-1.17؛ P=0.02) ودر دیس ژنزی 3.74 (فاصله اطمینان 95%: 10.52-1.33؛ P=0.01) بود. نسبت شانس ازدواج بین First cousins در هیپوتیروییدی دایمی 2.96 (فاصله اطمینان 95%؛ 7.15-1.23؛ P=0.02) ودر دیس ژنزی 3.21 (فاصله اطمینان 95%: 9.02-1.14؛ P=0.03) بود.
    نتیجه گیری
    ازدواج فامیلی عامل احتمالی در افزایش هیپوتیروییدی دایمی نوزادان در تهران است.
    کلیدواژگان: کرتینیسم، غربالگری نوزادان، هیپوتیروئیدیسم، تیروتروپین، تیروکسین، ازدواج های فامیلی، بندناف
  • فرزاد شیدفر، احمد عامری، سیدعلی کشاورز، محمود جلالی صفحه 299
    مقدمه
    کم خونی فقر آهن شایع ترین کمبود ماده مغذی در بارداری است و دریافت مکمل های آهن در بارداری برای پیشگیری از این کم خونی ممکن است تاثیر نامطلوب در جذب مس داشته باشد. هدف از این مطالعه تاثیر مصرف قرص آهن بر وضع مس سرم زنان باردار بود.
    مواد و روش ها
    در یک مطالعه همگروهی تاریخی (historical cohort) از بین تمامی زنان بارداری که در سه ماهه سوم بارداری بودند و به مراکز بهداشتی - درمانی مراجعه کرده بودند، به صورت تصادفی 47 زن باردار که قرص آهن استفاده کرده بودند و 38 زن باردار که قرص آهن استفاده نکرده بودند انتخاب شدند...
    کلیدواژگان: وضعیت مس سرم، قرص آهن، بارداری
  • مجید کاراندیش، ابوالقاسم جزایری، محمود محمودی، محمد راضی جلالی، احمد بهروز صفحه 307
    مقدمه
    با وجود انجام مطالعات نسبتا زیاد در مورد ارتباط بین دریافت کلسیم در دوره شیردهی با غلظت کلسیم در شیر مادر، تاثیر مقدار دریافت این ماده مغذی در دوره بارداری بر غلظت کلسیم در شیر مشخص نیست. وجود چنین ارتباطی اخیرا به وسیله بعضی پژوهشگران پیشنهاد شده است ولی هنوز گزارش کارآزمایی بالینی در این مورد منتشر شده است. هدف از این کارازمایی کنترل شده تصادفی دوسوکور، تعیین تاثیر مصرف مکمل کلسیم در بارداری بر غلظت کلسیم در شیر انسان بود.
    مواد و روش ها
    68 مادر باردار، از هفته 28 تا 30 بارداری به صورت تصادفی در یکی از دو گروه (مکمل کلسیم) (یک گرم در روز، به صورت دو کپسول کربنات کلسیم) یا (دارونما) قرار گرفتند. مصرف کپسول ها تا هنگام زایمان ادامه یافت. 1.5 تا 3 ماه پس از زایمان، از مادران نمونه شیر گرفته شد و غلظت کلسیم آنها با استفاده از اسپکتروفوتومتری جذب اتمی اندازه گیری شد. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS ویرایش 9 و با آزمونهای t و مربع کای تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    از نظر خصوصیات دموگرافیک، تن سنجی، دریافت انرژی و کلسیم از راه غذا و فشار خون اختلاف معنی داری بین دو گروه دیده نشد. همچنین دو گروه از نظر ضریب پیروی از پروتکل پژوهش اختلاف معنی داری نداشتند و هیچ کدام از افراد شرکت کننده دخانیات مصرف نمی کردند. میانگین و انحراف معیار غلظت کلسیم در شیر رسیده در دوگروه «مکمل کلسیم» و «دارونما» به ترتیب 228±38 و 235±42 میلی گرم در لیتر بود (P=0.49).
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر فرضیه تاثیر مصرف مکمل کلسیم را در سه ماهه سوم بارداری بر غلظت کلسیم در شیر رسیده تایید نکرد.
    کلیدواژگان: کلسیم، بارداری، شیر مادر، مکمل کلسیم
  • احمد اسماعیل زاده، پروین میرمیران، لیلا آزادبخت، فریدون عزیزی صفحه 315
    مقدمه
    پرفشاری خون یکی از شایعترین و مهم ترین عوامل خطرساز بیماری های قلبی - عروقی است. بررسی های انجام شده در مورد ارتباط ریز مغذی ها با فشارخون یافته های متناقضی را گزارش کرده اند. هدف این مطالعه، ارزیابی و مقایسه دریافت کلسیم، منیزیم و پتاسیم در افراد مبتلا به پرفشاری خون با گروه شاهد است.
    مواد و روش ها
    از بین افراد مورد بررسی در مطالعه قند و لیپید تهران،1470 نفر از افراد بالای 3 سال به طور تصادفی جهت ارزیابی دریافت های غذایی انتخاب شدند. ارزیابی دریافت های غذایی با استفاده از یادامد 24 ساعته خوراک برای دو روز توسط پرسشگران مجرب صورت گرفت. نسبت انرژی دریافتی (EI) به BMR محاسبه شد و افراد کم گزارش ده و بیش گزارش ده (به ترتیب EI:BMR کمتر از 1.35 و بیشتر یا مساوی 2.4) از مطالعه حذف شدند. فشار خون با استفاده از فشار سنج جیوه ای طبق روش های استاندارد اندازه گیری شد. پرفشاری خون به صورت فشار خون سیستولیک مساوی یا بالاتر از140 mmHg یا دیاستولیک مساوی یا بالاتر از90 mmHg تعریف شد. 94 نفر مبتلا به پرفشاری خون بودند. از بین بقیه افراد، 104 نفر با فشارخون طبیعی که از نظر سن، جنس، وزن، نمایه توده بدنی، انرژی و فیبر دریافتی با گروه مورد همسان سازی شده بودند، به طور تصادفی انتخاب شدند.
    یافته ها
    میانگین ± انحراف معیار سن افراد با فشار خون بالا و طبیعی به ترتیب 42±15 و 41±15 سال بود. میانگین کلسیم، منیزیم و پتاسیم دریافتی هم در افراد مبتلا به پرفشاری خون و هم افراد با فشار خون طبیعی کمتر از مقادیر توصیه شده بود. افراد مبتلا به پرفشاری خون کلسیم و پتاسیم کمتری را در مقایسه با افراد با فشار خون طبیعی دریافت کرده بودند (به ترتیب 611±256 در مقابل 771±276mg/d و 2461±808 در مقابل 2740±691mg/d،P<0.01 برای هر دو) اما از نظر منیزیم دریافتی تفاوتی بین دو گروه وجود نداشت. با افزایش مقدار کلسیم و پتاسیم دریافتی از مقدار فشار خون سیستولیک و دیاستولیک کاسته می شد در حالی که چنین رابطه ای در مورد منیزیم دیده نشد.
    نتیجه گیری
    یافته ها حاکی از ارتباط معکوس کلسیم و پتاسیم دریافتی با فشار خون است. رابطه ای بین منیزیم دریافتی با فشار خون در این مطالعه دیده نشد.
    کلیدواژگان: کلسیم، منیزیم، پتاسیم، پرفشاری خون
  • اخبار همایش ها
    صفحه 322
  • مریم کشاورز، غلامرضا بابایی صفحه 325
    مقدمه
    با توجه به گزارش های محدودی که در زمینه مقایسه عوارض حاملگی بین دو گروه سالم و مبتلا به دیابت حاملگی در کشورهای آسیایی وجود دارد، این مطالعه با هدف مقایسه عوارض مادری، جنینی و نوزادی بین دو گروه در شهر شاهرود انجام گرفت.
    مواد و روش ها
    به منظور مقایسه عوارض مادری و جنینی برای همه زنان بارداری که برای انجام غربالگری دیابت حاملگی از مطب های خصوصی و مراکز بهداشتی - درمانی شهر شاهرود به درمانگاه زنان بیمارستان فاطمیه شاهرود ارجاع داده می شدند، در یک مطالعه کوهورت مراقبت های دوران بارداری انجام شد. اطلاعات مادر و نوزاد در زمان زایمان از دفاتر مربوط به اتاق زایمان و پذیرش نوزادان به دست آمد.
    یافته ها
    بین دو گروه سالم (1247 نفر) و مبتلا به دیابت حاملگی (63 نفر) از نظر میزان بروز فشار خون حاملگی (1.8% در مقابل 9.7%، P<0.001)، مرده زایی (0.4% در مقابل 6.5%،P<0.001)، هیدرآمنیوس (0.6 در مقابل 8.1%، P<0.001)، سزارین (57.6% در مقابل 87.1%، P<0.001) و میزان ماکروزومی (2.8% در مقابل 8.1%، P<0.005) تفاوت آماری معنی داری وجود داشت. تفاوت آماری معنی داری در میزان پره اکلامپسی، پیلونفریت، زایمان زودرس، وزن کم نوزاد، تاخیر رشد داخل رحمی، آنومالی جنینی یا نوزادی، دیستوشی شانه و نیاز به احیای نوزاد، وزن و دیگر مشخصات نوزادی بین دو گروه مشاهده نشد. در گروه مبتلا به دیابت حاملگی، در زنان بارداری که هیچ یک از ریسک فاکتورهای دیابت حاملگی را نداشتند و سن آنها کمتر از 25 سال بود، موردی از عوارض مادری، جنینی و همچنین عوارض نوزادی مانند هیپوگلیسمی، زردی، دیسترس تنفسی مشاهده نشد. هیچ یک از این افراد نیاز به دریافت انسولین در دوران بارداری نداشتند و پس از زایمان مبتلا به دیابت آشکار یا اختلال تحمل گلوکز نشدند.
    نتیجه گیری
    در این مطالعه، بعضی عوارض در گروه مبتلا به دیابت حاملگی بیشتر از گروه سالم بود که احتمالا با کنترل ضعیف قند خون ارتباط دارد. طبق نتایج به دست آمده از بعضی مطالعات، شیوع دیابت حاملگی در کشور ما تقریبا با شیوع دیابت حاملگی در کشورهای غربی و پیشرفته برابری می کند. به علاوه در مطالعه حاضر در گروه مبتلا به دیابت حاملگی، هیچ یک از عوارض مادری، جنینی و نوزادی در زنان بدون عوامل خطرساز مشاهده نشد. از این رو بررسی بیشتر صرفه اقتصادی انجام غربالگری عمومی در سطح کشور پیشنهاد می شود.
    کلیدواژگان: دیابت حاملگی، عوارض حاملگی، هیپوگلیسمی، زردی، دیسترس تنفسی
|
  • F. Esfandi, N. Pajhan, T. Komeili Movahed, N. Mohammad Taghvaei Page 227
    Introduction
    Obesity is a major risk factor for type 2 diabetes, hypertension, hyperlipidemia, cardiovascular disease and certain types of cancer. Furthermore, obesity is associated with insulin resistance and hyperinsulinaemia. Hormones and cytokines such as leptin and TNF are produced by adipose tissue and have a key role in insulin resistance of obesity. The purpose of this study was to examine the effects of peripheral administration of yohimbine on some of adipose factors.
    Materials And Methods
    Experiments were carried out on two groups of male rats: lean control group (fed standard purina rodent chow) and obese group (fed cafeteria diet). A blood sample was taken from each rat, after exposure to diet for 18 weeks. The obese group were randomly divided into two groups. Group I was injected with 4mg/kg yohimbine and group II received the equal volume of saline. Blood samples were taken 30, 60, and 120 min after drug or saline injection.
    Results
    Insulin level was significantly increased 30 and 60 minutes after injection (P<0.05). TNF- and leptin levels were decreased (P<0.05) while FFA level was increased in response to yohimbine, 30 minutes after injection. Glucose level was increased but it was lower than control group during 120 minutes.
    Conclusion
    It has been shown previously that cAMP is the main regulatory factor of leptin, TNF- and FFA in adipocytes. In comparison to the obtained results in the control group, we conclude that probably sensitivity of – adrenergic receptors and -AR proportion are increased in obesity.
  • M. Taheri, S. Zahedi-Asl, A. Ahangarpour Page 237
    Introduction
    Patients with chronic renal failure have abnormal thyroid function and higher serum aluminum (Al). In recent years the toxicity of Al in human and animals has been a matter of concern. In this study the effect of high Al intake in the diet has been investigated in rats.
    Materials And Methods
    Aluminum (1620mg/kg of the diet as aluminum chloride) was added to the diet of Wistar rats for 40 days. At the end of this period serum Al, T4 and TSH concentrations were measured. Al was determined by atomic absorption spectrometry and the hormones were assayed using commercially available kits.
    Results
    Serum Al concentration of the test rats (6.3±.1 μg/l) was not significantly different from controls (6.6±.4 μg/l). Serum T3 concentration in animals consuming diet with high Al content (138±8 ng/dl) was significantly lower compared to the control animals (146±7 ng/dl). Serum T4 concentration of the test animals (3.0±0.3 μg /dl) was also significantly lowers than control animals (4.7±0.5 μg/dl). Thyrotropin concentrations were not significantly different.
    Conclusion
    The results of this study indicate that high Al intake in rats can disturb thyroid function and the possible adverse effect(s) of the element should be considered and fully investigated in subjects in close contact with high amounts.
  • N. Zarghami, H. Yazdizadeh, A. Khosrowbeygi, F. Kheradmand, N. Safaei Page 243
    Introduction
    Diabetes mellitus is the most common endocrine disease and diabetic retinopathy (DR) is one of its most important ophthalmic complications. It is supposed that insulin-like growth factor-1 (IGF-1) is one of the probable causative factors on formation and promotion of retinopathy. The aim of this study is to evaluate the correlation between serum total IGF-1 and IGF-binding protein-3 (IGFBP-3) levels and DR.
    Materials And Methods
    We designed a case-control study with systematic random sampling. Sixty-three diabetic patients with no history of hypertension were examined by retinal fundoscopy, and divided into two groups (control group without retinopathy and case group with retinopathy). The serum level of fasting blood sugar (FBS) was measured by enzymatic glucose oxidase and glycosylated hemoglobin (HbA1c) by colorimetric method. Total IGF-1 and IGFBP-3 levels were measured by immunoassay.
    Results
    The incidence and severity of retinopathy, increased significantly with increasing age and duration of diabetes (p<0.05), but there was no correlation between retinopathy and serum levels of FBS, HbA1c, IGF-1 and IGFBP-3. There was a significant inverse correlation between age and IGF-1 in both control and case groups (p<0.05). There was a significant direct correlation between total levels of IGF-1 and IGFBP-3 in the case group (p<0.02).
    Conclusion
    Our data showed that serum levels of total IGF-1 and IGFBP-3 were not correlated significantly with incidence and severity of retinopathy. However, it is postulated that with increasing sample size, the role of IGF-1 and its binding proteins as causative factors will be clear.
  • A. Jafarzadeh, Sm Sajjadi Page 249
    Introduction
    There is considerable experimental evidence for effects of thyroid hormones on immune system. An association between hypothyroidism and susceptibility to some infections has been also demonstrated. The aim of this study was to evaluate immunological changes in hypothyroid females.
    Materials And Methods
    Blood samples were collected from 50 females with hypothyroidism and a control group consisting of 50 sex- and age-matched euthyroid subjects. Thyroid function was assessed according to T3, T4 and TSH levels. The following parameters were studied in the two groups: total and differential white blood cell (WBC) counts, serum concentration of immunoglobulins including IgG, IgA, IgM and IgE, CRP, C3 and C4 complement components.
    Results
    Decreased serum concentration of IgG and IgA was observed in hypothyroid patients compared to euthyroid females. Hypothyroid females had higher serum IgE concentration than euthyroid group (179.8 IU/ml vs. 109.8 IU/ml P<0.05). Similarly serum C3 concentration in hypothyroid patients was significantly higher as compared to euthyroid females (138.8 mg/ml vs. 117.8 mg/dl P<0.01). In euthyroid group the absolute count of circulating WBC, PMN cells and lymphocytes were slightly higher than those in hypothroid group. On the other hand, the eosinophil count was higher in hypothyroid patients as compared to control group.
    Conclusion
    These results indicate that some immunological alterations occur in hypothyroid women.
  • M. Roghani, A. Bagheri, Sm Atyabi, A. Hadavandkhani Page 255
    Introduction
    Hyperalgesia is one of the symptoms of diabetic neuropathy and is considered as a major clinical complaint in these patients which could affect the quality of their life. Since attenuation of hyperalgesia is very important, in the present study the possible analgesic effect of aqueous extract of coriander was investigated in male rats with streptozotocin-induced diabetes using standard formalin test in both early (acute) and late (chronic) phases.
    Materials And Methods
    Male albino Wistar rats (250-350 g) were used. They were randomly divided into three groups, i.e. control, diabetic and extract-treated diabetic. For induction of diabetes, streptozotocin (60 mg/Kg) was administered i.p. After one month, formalin test was conducted.
    Results
    Pain sensation of diabetic rats in the second interval (5-10 min) of the acute phase of the formalin test is higher (P<0.001) in comparison with control group, while a less significant difference was found between control and extract-treated diabetic group (P<0.05). On the other hand, there was no significant difference between control and extract-treated diabetic groups regarding acute and chronic phases of the formalin test.
    Conclusion
    It is concluded that i.p. administration of aqueous leaf extract of coriander at a dose of 100 mg/kg does not produce a significant analgesic effect using formalin test.
  • Z. Kashi, P. Mirmiran, Y. Mehrabi, M. Hedayati, F. Azizi Page 261
    Introduction
    Mean systolic and diastolic blood pressures and prevalence of hypertension vary throughout the world. These differences have mostly been explained by changes in diet and racial differences. However, it is believed that other factors such as calcium, vitamin D and PTH status may contribute to its pathogenesis. This study was conducted to assess the association between the serum 25-hydroxyvitamin D level and blood pressure and also between Ca, PTH and blood pressure among a group of individuals residing in Tehran.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, 251 subjects aged ≥ 40 years, 123 subjects with low vitamin D (≤ 20 ng/ml) and 128 with normal vitamin D levels(>20 ng/ml), were randomly selected from the population of the Tehran Lipid & Glucose Study (TLGS). Subject data included clinical, diet and biochemical information. Systolic blood pressure ≥ 140mm/Hg or diastolic blood pressure ≥90mm/Hg were considered as hypertension. Blood samples were taken and serum calcium, phosphorus, PTH and 25,OH vitamin D were measured. Nutritional assessment was done according to 72-hour recall and Ca and fiber intake were calculated. For each subject the energy intake to basal metabolism rate (EI:BMR) was calculated. Individuals having EI:BMR <1.35 and ≥2.4 were considered to be under-reporters and over-reporters, respectively. While comparing normotensive and hypertensive subjects for calcium intake and the correlation between blood pressure and Ca intake, under- and over-reporters were excluded. For data analysis, Student’s t test and Pearson correlation coefficient were used.
    Results
    In this study 136 men and 115 women aged 40-72 years (mean±SD: 50±8) were studied. Mean age, BMI, waist, FBS, TG, CHOL, LDL, Ca, P, PTH and Albumin measurements, and also fiber and calcium intake were not significantly different between the two groups with normal and low serum vitamin D levels. 57 subjects (%22.7) were hypertensive. Comparing hypertensive and normotensive subjects, no significant difference between serum Ca, PTH and vitamin D status was seen in these subjects. After excluding under- and over-reporters and adjusting for fiber, calcium intake was also not significantly different between the two groups. In this study, correlations between serum calcium and PTH with blood pressure were not significant. No significance association was found between vitamin D and systolic blood pressure, diastolic blood pressure and mean arterial blood pressure.
    Conclusion
    The results of this study suggest that no significant association exists between blood pressure and the serum 25-hydroxy vitamin D, calcium, PTH and calcium intake status of subjects aged≥ 40 years.
  • M. Jamshidian Tehrani, N. Kalantari, L. Azadbakht, A. Rajaie, A. Hooshiar-Rad, B. Golestan, Z. Kamali Page 271
    Introduction
    Osteoporosis is one of the most common aging disorders. Its prevalence varies according to lifestyle and dietary habits in various countries. This study was undertaken to determine the prevalence of osteoporosis in Tehranian women aged 40-60 years in 2000.
    Materials And Methods
    In this study, 754 non-pregnant women were selected by cluster random sampling. Sociodemographic characteristics and physical activity data were collected using a pre-tested questionnaire. Dietary data were obtained using 3 consecutive 24-hour recalls and a food frequency questionnaire of calcium-rich foods for the past week. Anthropometry and blood pressure were evaluated and BMD was measured in femur and spine. Osteoporosis was determined according to WHO definition.
    Results
    The prevalence of osteoporosis in spine and femur area was 15.8 and 2.9 percent, respectively and the prevalence of osteopenia was 33.8 and 26.8, respectively. 50.6 percent of women had osteoporosis or osteopenia in spine and 29.6 in femur. Bone mineral density was lower in osteoporosis or osteopenia subjects than healthy women (P<0.001). The prevalence of osteoporosis in menopause women was 4.6 percent in femur and 23.1 percent in spine area and these women had lower bone mineral density (p<0.001).
    Conclusion
    Osteoporosis was also a problem in our country as other countries. It is an important problem in older adults and it is necessary to make a decision for its prevention and control.
  • A. Baradaran, H. Nasri, F. Ganji Page 277
    Introduction
    secondary hyperparathyroidism is listed among the possible reasons for intensifying the anemia and resistance to erythropoietin therapy in hemodialysis patients. Although its exact mechanism is not entirely clarified, but shift of bone marrow cells to adipocytes, bone marrow fibrosis and decreased calciteriol can be the causes. However, the role of secondary hyperparathyroidism in severity of anemia and resistance to erythropoietin treatment in comparison to other factors like inflammation and iron deficiency is minor. In this study, we evaluated the role of secondary hyperparathyroidism in severity of anemia in hemodialysis patients.
    Materials And Methods
    This is a descriptive-analytic study done on 36 hemodialysis patients in Hajar Hospital in Shahrekord. The study was done in 2003. CBC, calcium, phosphorus, alkaline phosphatase level, iPTH, serum iron, total iron binding capacity, transferin saturation, ferritin, and also dialysis adequacy by urea reduction rate (URR) were evaluated. All data were analyzed with SPSS software and reported as mean±SD and maximum and minimum. Correlations were analyzed by Pearson coefficient.
    Results
    Total patients were 36 and 55.5 % were male, 66.1 % were more than 40 years old. Mean±SD, minimum and maximum of iPTH were 439.4±433, 25 and 2234 pg/ml, respectively. Mean ± SD minimum and maximum of Hgb were 9±1.9, 6 and 14.5 g/dl and for Hct were 28.8±6.3, 20 and 52 percent. There were inverse correlations between iPTH and Htc and Hgb as well as between alkaline phosphatase and Hg and Hct (p<0.05 for all correlations).
    Conclusion
    This study showed that the severity of secondary hyperparathyroidism is associated with severity of anemia. Secondary hyperparathyroidism by itself can intensify anemia of hemodialysis patients, and needs more attention to control hyperphosphatemia and parathormone hypersecretion, resulting in better treatment of anemia in hemodialysis patients.
  • H. Mozaffari Khosravi, A. Dehghani, M. Afkhami Page 283
    Introduction

    Iodine deficiency disorders (IDD) are among the most important epidemic disorders in the world and also in our country. The surveillance of IDD may be implemented to assess the prevalence of IDD, identify high risk areas for intervention and monitor and evaluate IDD control programmes, such as salt iodization. The objective of this study was to determine total goiter rate (TGR) and urinary iodine in 6-11 year old students in Yazd province and related cities 10 years after salt iodization programme.

    Materials And Methods

    In this prevalence study, 4755 primary school students (2948 boys and 1807 girls) aged 6-11 were selected by multistage “probability proportionate to size” (PPS) cluster sampling in Yazd province. Thyroid examination and goiter classification were made according to WHO standard protocol by two trained physicians. Urine and household salt samples were collected from one-thirteenth of the total population. Urinary iodine was determined by digestion method. Salt iodine was determined by rapid test kit.

    Results

    TGR was 40.9% in Yazd province (Girls 41.8% and boys 40.3% p>0.05). Prevalence of goiter grade 1 and grade 2 were 38.6% and 2.3%, respectively. These figures were 39.1% and 2.7% for girls and 38.3% and 2% for boys, respectively. The rate of goiter was not significantly different between two sexes (p=0.2). Overall mean of the urinary iodine in province was 264±123 μg/L and corresponding mean in girls and boys were 236±118 μg/L and 281±123 μg/L, respectively which were significantly different (p=0.001). In general, 10.5% of Yazd population had urinary iodine concentrations under 100 μg/L, 24.5% were in ideal range (100-200 μg/L) and 65% were higher than 200 μg/L. In general, 6% of household salt samples did not have iodine, 1.1% had 8ppm, 6% 15ppm and 86.8% had above 30ppm. Thus, approximately 94% of salt samples contained iodine.

    Conclusion

    The results of this study indicated that TGR, especially goiter grade 2, has markedly decreased and according to urinary iodine status, not only mean urinary iodine was elevated, but also was higher than ideal range of WHO. Thus, according to this index, it can be concluded that Yazd province has been IDD free since 2002. Keywords: Iodine deficiency, Endemic goiter, Iodine, Urinary iodine, Iodized salt, IDD, Students, Thyroid

  • A. Ordookhani, P. Mirmiran, F. Azizi Page 293
    Introduction
    To assess the relationship between parental consanguinity and permanent congenital hypothyroidism (PCH).
    Materials And Methods
    From February 1998 to August 2002, cord dried blood spot samples, viz. only live births, in eight hospitals and a rural birth center in Tehran and Damavand were collected on Whatman BFC 180 filter papers. Samples with cord TSH  20 mU/L (two-site IRMA) were recalled. Between 7-14 days of life or thereafter, congenital hypothyroidism (CH) was confirmed by serum TSH > 10 mU/L and T4 < 6.5 g/dL and L-T4 was immediately started. CH-affected newborns were followed-up until May 2003. Thyroid dysgenesis was determined using 99m technetium pertechnetate thyroid scanning and/or ultrasonography. In thyroid eutopic newborns, dyshormonogenesis was diagnosed by a 4-week discontinuation of L-T4 between 2-3 years of age followed by abnormal serum TSH and T4 values.
    Results
    Of 35067 specimens, 373 (1.06%) were recalled, 25 had PCH (1:1403 births), 18 had thyroid dysgenesis (1:1948 births), and 7 had thyroid dyshormonogenesis (1:5010 births). Twenty-one PCH cases were detected from July 2000 onwards and 6648 (28.6%) of 23227 neonates had parental consanguinity. The odds ratio of parental consanguinity in PCH was 2.75 (95%CI: 1.17-6.47 P=0.02) and in dysgenesis was 3.74 (95%CI: 1.33-10.52 P=0.01) and the odds ratio of first-cousin parental consanguinity in PCH was 2.96 (95%CI: 1.23-7.15 P=0.02) and in dysgenesis was 3.21 (95%CI: 1.14-9.02 P=0.03) compared to non-PCH and non-dysgenetic cases, respectively.
    Conclusions
    Parental consanguinity can be considered as the possible causative factor for the high prevalence of PCH and dysgenesis in Tehran.
  • F. Shidfar, A. Ameri, Sa Keshavarz, M. Djalali Page 299
    Introduction
    Iron deficiency anemia is recognized as the most prevalent nutrient deficiency in the world and iron supplements, which are prescribed daily in pregnant women for prevention of this anemia, may have unfavorable effects on copper absorption. The purpose of this study was to determine the effects of iron supplementation on serum copper status of pregnant women.
    Materials And Methods
    In a historical cohort study, from all the pregnant women in the third trimester visiting health centers, 47 pregnant women who took iron tablet (Tl) and 38 pregnant women who did not (DTI) were randomly selected. Serum copper levels were measured by colorimetery and serum iron, TIBC, and Ferritin levels were measured by spectrophotometer. The mean daily intakes of nutrients were estimated using 3-day dietary recall questionnaire and FP2 software. The data were analyzed using student’s t-test, χ2 and Pearson’s correlation coefficients.
    Results
    In Tl group, the mean intake of copper increased significantly compared to DTl group (P<0.05). There was a significant negative correlation between serum copper concentration and TIBC of the two groups (P<0.05). Mean iron concentration and TIBC were significantly different between the two groups (P<0.05). There was no significant difference between the mean serum copper levels of TI group when compared to the DTI group.
    Conclusion
    Iron supplementation had no significant effect on serum copper status of pregnant women. The serum copper levels of 16.5 percent of pregnant women were lower than normal and another 16.5 percent were in borderline range, but the others did not have copper deficiency.Keywords:
  • M. Karandish, A. Djazayery, M. Mahmoudi, M. Razi-Jalali, A. Behrooz Page 307
    Introduction
    The relationship between calcium intake during lactation and breast milk calcium concentration has been studied by many investigators, but there is no conclusive evidence on the effect of supplementation during pregnancy on the breast milk content. The aim of this double blind, placebo controlled trial was to determine the effect of calcium supplementation during the third trimester of pregnancy on the breast milk calcium concentration.
    Materials And Methods
    Sixty-eight pregnant mothers were assigned randomly to \"Calcium Supplement\" (1 g daily, as two calcium carbonate capsules) or \"Placebo\" groups from 28th-30th week of gestation through delivery. Breast milk samples were taken 1.5-3 months after delivery. Calcium concentration was measured using atomic absorption spectrometry. Data analyses were done by SPSS (Version 9).
    Results
    There were no significant differences between the two groups with respect to demographic characteristics, anthropometric measures, dietary energy and calcium intakes, and blood pressure. Compliance was similar between the two groups and no participant was a smoker. Mean±SD of calcium concentrations in mature breast milk were 228±38 and 235±42 mg/L in \"Calcium Supplement\" and \"Placebo\" groups, respectively (p=0.49).
    Conclusion
    Our study did not support the hypothesis stating that calcium supplementation during the third trimester of pregnancy affects concentration in mature breast milk.
  • A. Esmaillzadeh, P. Mirmiran, L. Azadbakht, F. Azizi Page 315
    Introduction
    In spite of many studies about the association of diet with blood pressure, yet the relationship between micronutrients and blood pressure remains obscure. This study aimed at evaluating the dietary intake of calcium, magnesium and potassium in relation to blood pressure.
    Materials And Methods
    Trained interviewers collected dietary data on 1470 participants of Tehran Lipid and Glucose Study by means of two 24-hour dietary recalls. Energy intake (EI) to BMR ratio was calculated. Under- and over-reporters (EI: BMR<1.35 and >=2.4, respectively) were excluded from the study. Trained physicians according to standard protocols measured blood pressure. Hypertension was defined as SBP≥140 or DBP≥90 mmHg. After excluding subjects who used blood pressure-lowering drugs or vitamin-mineral supplements 94 hypertensives were included in the study. Normotensive persons, as control group, were selected randomly from subjects who were matched with hypertensives regarding age, sex, weight, BMI, energy and fiber intake.
    Results
    Mean ± SD of age was 42± 15 and 41± 15years for hypertensives and normotensives, respectively. Dietary intakes of calcium, magnesium and potassium were lower than RDA. Hypertensives had lower intake of calcium and potassium than normotensives (611±256 vs. 771±276 mg/d and 2461±808 vs. 2740±691 mg/d). Magnesium intake was not significantly different between the two groups. Blood pressure was decreased with calcium and potassium intake, but not with magnesium intake.
    Conclusion
    The results showed an inverse correlation of calcium and potassium with blood pressure. There was no relationship between magnesium and blood pressure.
  • M. Keshavarz, Gh Babaee Page 325
    Introduction
    To compare the incidence of fetal, maternal and neonatal complications amongst women with gestational diabetes mellitus (GDM) and pregnant women with normal glucose tolerance in Shahrood.
    Materials And Methods
    In order to compare fetal and maternal complications, for all pregnant women who were referred from private clinics and health care settings to Fatemiyeh Hospital for screening of GDM, prenatal care was done in a cohort study. The records of mothers and neonates were obtained from delivery and nursery units.
    Results
    Between GDM group (63 pregnant women) and 1247 pregnant women with normal glucose tolerance, there were significant differences (p<0.001) in the rate of hypertension in pregnancy (9.7% vs. 1.8%), still birth (6.5% vs. 0.4%), hydramnious (8.1% vs.. 0.6%), cesarean section (86.9% vs. 57.6%), and macrosomia (8.1% vs. 2.8%, p<0.05). There was no difference in the rate of pre-eclampsia, pyelonephritis, pre-term delivery, low birth weight, Intra uterine growth retardation, fetal or neonatal malformations, shoulder dystocia and need for resuscitation delivery. There was also no difference in birth weight and other neonatal birth measurements. Among Pregnant women in GDM group who were younger than 25 years and had no risk factors, there was no fetal, maternal and neonatal complications, none of them required insulin therapy in pregnancy and all had normal blood glucose after delivery.
    Conclusion
    Some of the complications were higher in GDM than in normal group, possibly due to poorer glycaemic control. Moreover, according to previous studies, the prevalence of GDM in Iranian pregnant women is comparable with developed countries, so more surveys regarding selective screening and cost effectiveness of universal screening in Iranian population are recommended.