فهرست مطالب

نشریه سیاست دفاعی
پیاپی 76 (پاییز 1390)

  • تاریخ انتشار: 1390/07/17
  • تعداد عناوین: 8
|
  • بررسی احتمال آسیب پذیری رسانه ملی در مقابل تروریسم سایبری
    عباس بشیری، محمدنبی آقاتقی، علی اکبر سردره، محمدرضا سردره صفحه 8
    سایبر تروریسم به حمله های اطلاعاتی اطلاق می گردد که به طور خاص شبکه های اطلاعاتی سازمان های دولتی و یا رسانه ها را مورد حمله قرار می دهد و هدف های اصلی آن شامل جاسوسی، ایجاد آسیب های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی و یا حتی فیزیکی (ویروس stuxnet) می باشد. بر اساس تعریف ارائه شده می توان گفت که سایبر تروریسم و مقابله با آن از لحاظ امنیتی بسیار مهم بوده و مورد توجه سازمان های اطلاعاتی کشورهای مختلف دنیا می باشد. یکی از نقاط آسیب پذیر در مقابل این پدیده رسانه ها می باشند. رسانه ها نقش آگاهی دهنده و یا هشداردهنده در مواقع بحرانی را دارند و یا این که حتی در مواقع غیربحرانی دارای مسئولیت سنگینی در زمینه ی تطابق محتوی و مفهوم برنامه ها با دیدگاه های ایدئولوژیک مخاطبان هستند؛ بنابراین، کنترل بر فرستنده های رسانه ای یا سیستم های اتوماسیون داخلی آنها (به عنوان مثال، سیستم اتوماتیک رایانه ای برای تنظیم و پخش برنامه ها از رادیو و تلویزیون) می تواند عواقب خطرناکی را در ابعاد گوناگون سیاسی، فرهنگی و امنیتی در پی داشته باشد. این پژوهش نشان می دهد که در صورت عدم توجه به استفاده از شبکه های امن برای کنتزل فرستنده ها در آینده، شبکه ی کنترل فرستنده های زمینی صدا و سیما پاشنه ی آشیل این رسانه در مقابل سایبر تروریسم خواهد بود.
    کلیدواژگان: رسانه ی ملی، تروریسم سایبری، نرم افزارهای کنترل فرستنده و مدیریت پخش
  • حسین شریفی طرازکوهی، علی شبستانی صفحه 9
    مقاله ی پیش رو، با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی و تکیه بر داده های عینی- تاریخی و استفاده از منابع کتابخانه ای و فضای مجازی نشان می دهد که جمهوری اسلامی ایران یکی از کشورهایی است که پدیده ی تروریسم با امنیت ملی و بین المللی آن پیوند خورده و همواره از تروریسم آسیب دیده؛ در عین حالی که از ابزارهای نظامی و تاکتیکی در کوتاه مدت برای مقابله با مظاهر تروریسم بهره گرفته، سیاست هایی را اتخاذ نموده است که بتواند در بلند مدت از به وجود آمدن اقدامات تروریستی پیشگیری و عوامل به وجود آورنده ی اقدامات تروریستی را مهار نماید. همچنین ضمن اشاره به این که که جمهوری اسلامی ایران در پرتو صلح عادلانه ی جهانی برای مقابله با تروریسم، سیاست جهان بدون تروریسم را مطرح و در این زمینه هم پیش قدم بوده و این رویکرد را به جهانیان ارائه نموده است.
    کلیدواژگان: تروریسم، مقابله با تروریسم، سیاست های جمهوری اسلامی ایران
  • سعید حکیمی ها صفحه 55
    در نتیجه ی فرایند جهانی سازی وگسترش فناوری، تغییرهای قابل توجهی در ماهیت و میزان جرایم بین المللی در حال ایجاد است. به عنوان نمونه، اوایل قرن بیست و یکم تهدید های جهانی جدید پدیدار شد. حملات 11سپتامبر 2001 به ایالات متحده امریکا، چالش تروریسم بین المللی را آشکارا نشان داد. شورای امنیت سازمان ملل متحد در اجرای مفاد منشور ملل متحد و به منظور جلوگیری از تامین مالی تروریسم، غیرقانونی کردن جمع آوری پول برای چنین مقاصدی و مسدود کردن دارایی ها و منابع مالی تروریست ها، قطعنامه هایی فراگیر را صادر کرد. این شورا فصل جدیدی در فرایند مبارزه ی جهانی علیه تروریسم بین المللی گشود و به موجب قطعنامه ی 1373 تعهداتی برای تمامی اعضای سازمان ملل متحد در نظر گرفت. از جمله ی این موارد، تضمین دولت ها در جرم انگاری اعمال تروریستی در قوانین و مقررات داخلی خود به عنوان اعمال مجرمانه ی مهم و در نظر گرفتن مجازات متناسب برای آنها می باشد. در مجموعه ی حقوق کیفری ایران، عنوان مجرمانه ی مستقلی برای تروریسم پیش بینی نشده است. از این رو، دولت ایران پیش نویس لایحه ی «مبارزه با تروریسم» را در تاریخ 15/9/1382 به مجلس شورای اسلامی تقدیم کرد، اما عملا هیچ گاه در دستور کار مجلس شورای اسلامی قرار نگرفت. ممکن است چنین تصور شود که با وجود عنوان مجرمانه ی «محاربه» و عناوین مشابه در قانون مجازات اسلامی و سایر قوانین متفرقه ی خلا قانونی در این زمینه وجود ندارد.
    موضوع مورد بررسی در این مقاله این است که تروریسم در کشور ایران و سایر کشور ها از چه سابقه ای برخوردار است و در نظام حقوقی جمهوری اسلامی ایران فارغ از الزام بین المللی چه سیاستی در مقابله با تروریسم پیش بینی شده است و اصولا سیاست جنایی در این خصوص وجود دارد یا خیر؟ و آیا به رغم وجود عناوین مجرمانه ی سنتی نیازی به جرم انگاری تروریسم در حقوق کیفری ایران وجود دارد؟
    کلیدواژگان: تروریسم، سیاست جنایی، محاربه
  • روح الله قادری، کاظم ذوقی بارانی صفحه 101
    بدون تردید فهم مساله ی تروریسم به مثابه یک متن را نمی توان جدا از بافتار[1]، ساختار و نظامی که حاکم بر جهان است مورد مطالعه قرارداد. آن چه تنور فعالیت های تروریستی را تاکنون گرم نگه داشته، تبعیض های محسوس و معیارهای دوگانه (و بعضا چندگانه) در جامعه ی جهانی نسبت به برخی جوامع و فرهنگ ها است که این امر خود زمینه و بستری را برای پرورش و تکثیر –افقی و عمودی- عقده ها و عقیده های تاریخی تروریست ها و حتی انحراف افکار عمومی به سمت حمایت از اقدامات تروریستی فراهم می آورد. از این دیدگاه «تروریسم برایند انباشت عقده ها و عقیده های سرکوب شده تاریخی است». فرضیه ی اصلی و در واقع چارچوب نظری انتقادی این مقاله این است که پیروی محض از سیاست ماکیاولیستی که برای رسیدن به هدف، استفاده از هر ابزار و شیوه ای را (با تاکید بر میزان هزینه- فایده) تجویز می نماید، باعث تضاد و تعارض میان ارزش ها[2] و منافع[3] آمریکایی در سیاست های خاورمیانه ای و بین المللی به طور اعم و راهبرد مبارزه با تروریسم به طور اخص شده است. به عبارت دیگر، منطق نظام سرمایه داری (حاکمیت مطلق پول، سود و سرمایه)، گفتمان سیاست قدرت[4]، و اصل اصالت لذت[5] (بیشترین میزان لذت برای بیشترین افراد)، اولویت منافع بر ارزش های غربی و آمریکایی مثل آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و... را اجتناب ناپذیر و قطعی نموده است. درست به همین دلیل است که شیوه ی کنونی مبارزه آمریکا با تروریسم پیش از آن که معطوف به شناخت و مقابله با علل و ریشه های واقعی تروریسم باشد، معطوف و متمرکز بر مبارزه - نظامی و غالبا یک جانبه گرایانه- با معلول تروریسم است.
    کلیدواژگان: تروریسم، آمریکا، القاعده، هویت، حقوق بشر، حقوق بشردوستانه، دیوان کیفری بین المللی، نهضت های آزادی بخش
  • محمدصادق جوکار، سید حمزه صفوی صفحه 153
    این مقاله در صدد فهم و پاسخ به دو سوال می باشد؛ چرا رویکرد از دیدگاه این مقاله نوبنیادگرایان[1] با غرب خصمانه و مبتنی بر حمله بوده و چرا برخلاف اسلام گرایان کلاسیک از شیوه های تروریستی جامعه محور در مبارزه با غرب بهره می گیرند. سازماندهی این مقاله برای پاسخ به دو سوال فوق در سه بخش است. در بخش اول براساس تعریفی که از گروه های رادیکال از وضعیت خود دارند، «قالب بندی دیگری» (غرب)، در نزد آنها چگونه است و چه درکی از آن دارند. در بخش دوم، به شیوه های تعامل با غرب بر اساس درک و دریافت خود می پردازد و در بخش سوم که نتیجه گیری است به جمع بندی و دلالت های سیاست گذارانه به عنوان بهره ی پژوهش پرداخته می شود. یافته های این پژوهش نشان می دهد که غرب و در راس آن آمریکا در نزد گروه های اسلام گرای رادیکال در قالب «دشمن صلیبی و اشغالگر سرزمین های اسلامی و حامی صهیونیست» تصور می شود. این تصور موجد، رابطه ی خصمانه ی اسلام گرایان رادیکال که با غرب ایجاد شده، با توجه به برداشت نص گرایانه ی آنها از مفهوم جهاد و ضرورت آن در شرایط اشغال سرزمین های اسلامی و بر اساس استدلال «مقابله به مثل توازن فی الرعب» در مقابل«اشغال گر» شیوه های نظامی را انتخاب می گردد. از نظر دلالت سیاستگذارانه این یافته ها نشان می دهد تا زمانی که آمریکا در سرزمین های اسلامی است و رژیم صهیونیستی با مدد کمک های نظامی و مالی آمریکا در فلسطین به اشغالگری می پردازد، باید شاهد تداوم خشونت های نظامی گروه های اسلام گرا بود. روش پژوهش این مقاله، تحلیل محتوایی نامه ها، بیانیه ها و دستورالعمل های دست اول رهبران القاعده به عنوان برجسته ترین و منسجم ترین گروه رادیکال اسلامی است. در این مقاله سعی می شود تا چگونگی توجیه اقدامات تروریستی و نوع جامعه ستیزانه ی آن از سوی نخبگان مذهبی گرو ه های نوبنیادگرا مورد بررسی قرار گیرد.
    3- نوبنیادگرایی اسلامی (اسلام گرایان رادیکال) در این مقاله، جنبش های نوین اجتماعی هستند که مدرنیسم فنی فرهنگ زدایی شده را با گرایشات سنتی ترکیب می کنند تا با اسلام سنتی و فرهنگ مدرن غربی و جهانی شدن هر مخالفت نمایند و دارای ویژگی هایی چون جهاد گرایی، تکفیر گرایی، فراملی بودن، ضد یهودی بودن تا ضد صهیونیسم بودن و نص گرا بودن هستند. برای اطلاعات بیشتر به کتاب «اسلام جهانی شده» نوشته الیور روآ مراجعه شود.
    کلیدواژگان: نوبنیادگرایی، غرب، جهاد، تروریسم، آمریکا، صهیوصلیبیسم
  • قربانعلی محبوبی، روح الله قادری صفحه 179
    هدف مقاله ی حاضر، بررسی و تبیین رویکرد نظامی و مبارزاتی تروریسم در دو سطح راهبردی و تاکتیکی می باشد. فرضیه ی اصلی این است که مبارزات تروریستی (دشمن بدون مرز)، معطوف به «دفاع راهبردی» و «حمله ی تاکتیکی» می باشد. استدلال می شود که متخاصمان بسیار ضعیفی چون پارتیزان ها و تروریست ها آن قدر ضعیف اند که نمی توانند اهداف راهبردی را تامین نموده و به پیروزی قاطع در جنگ دست یابند. بنابراین، آنها باید دفاع راهبردی را اتخاذ کنند؛ یعنی با این هدف راهبردی که از نابودی قطعی و کاملشان توسط دشمن جلوگیری نمایند. در عین حال آنها قادر به انجام حملات تاکتیکی هستند، به عبارت دقیق تر از طریق کسب پیروزی های نظامی تاکتیکی درصدد افزایش هزینه ی تلاش دشمن و در نهایت از پای درآوردن نیروی اخلاقی (اراده ی جنگیدن) و نیروی فیزیکی (تسلیحات) دشمن خود می باشند، تا بلکه سرانجام به قوای کافی (یعنی دستیابی به تسلیحات نامتعارف راهبردی کشتار جمعی و هسته ای) برای انجام یک حمله راهبردی دست یابند. بنابراین، این که مبازرات تروریستی چگونه منجر به کسب پیروزی های نظامی تاکتیکی می شود؟ و گروه های تروریستی چگونه از نابودی قطعی و کاملشان جلوگیری به عمل می آورند؟ از زمره ی سوالات مورد توجه این مقاله می باشد. در ضمن روش تحقیق، توصیفی- تبیینی با استفاده ترکیبی حوزه ها و مفاهیم مطالعات راهبردی و دفاعی و هم چنین استفاده از منابع روزآمد و معتبر در دو فضای کتابخانه ای و دیجیتالی می باشد.
    کلیدواژگان: تروریسم، امنیت، فناوری، شیوه ی نبرد، راهبرد، تاکتیک
  • نجله خندق صفحه 207
    دراین مقاله سعی بر آن است که مبارزه علیه تروریسم و تامین امنیت در جهان توسط امریکا، با ارائه ی مباحث کاملا به روز و روشنگرانه و همچنین جمع آوری اطلاعاتی که بیش از هر امر دیگر بر جنگ، تروریسم و امنیت ملی مبتنی است، واقف می کند، به نیاز و خلا موجود در این زمینه پاسخ دهیم.
    از این رو، نگاهی به جنگ آمریکا علیه عراق که هنوز مراحل مختلف آن در حال پیگیری است، می تواند به فهم بیشتر موضوع به ما کمک کند. در این راستا ابتدا با غور در دلایل این تهاجم و بررسی آن، در حد توان، راهبرد آمریکایی ها و قوای انگلیسی را ترسیم کرده و کوشیده ایم تا پیروزی سریع آنان بر گارد جمهوری و ارتش عراق و مقاومت مهلک تری را که جایگزین آن شده است، به طور اجمالی تحلیل کنیم. سپس به تجزیه و تحلیل اطلاعاتی پرداخته ایم که ضمن توجیه کابینه ی بوش و بلر برای آغاز حمله، دو جامعه ی آمریکا و انگلیس را در چالش های تندی گرفتار ساخته است. در انتها با ارائه ی دلایلی که حاکی از عدم وجود تسلیحات کشتار جمعی در عراق و سوء استفاده از اطلاعات ارائه شده توسط سرویس های جاسوسی این دو کشور بوده است، به نمادین بودن جنگ در عراق و این که حاصلی به جز تشدید چالش های بین المللی، تمسخر لیبرالیسم و دمکراسی حاکم بر جوامع غربی را در پی نداشته است، اشاره کرده ایم. چراکه از نظر آمریکا، صدام و به ویژه گروه القاعده و هم پیمانان جهادی اش همواره به عنوان تهدیدی جدی برای امنیت ملی کشورش به شمار می رفت.
    کلیدواژگان: تروریسم، جنگ، حمله، تسلیحات کشتار جمعی، امنیت ملی
  • زکیه تقی زاده صفحه 229
    کشور سومالی از 28 ژانویه 1991 میلادی و پس از شورش گروهی از نظامیان، تبعات ناتوانی دولتی را متحمل شده و دولت فدرالی انتقالی جدید، علاوه بر تعارضات سیاسی و نابسامانی های اقتصادی- اجتماعی، با چالش روزافزون اعمال مجرمانه ی تروریستی واقع در قلمروی خشکی و دریایی این کشور مواجه است. درگیری های مسلحانه ی داخلی و بین المللی، فروپاشی اقتدار حکومتی و بروز پدیده ی دولت ناتوان از عواملی است که بدون توجه به آن، نمی توان به بحران تروریستی موجود در سومالی به صورت ریشه ای نگریست.
    در پژوهش پیش رو تبیین خواهد شد که راه حل منطقی برای از بین بردن ریشه ی فعالیت های مجرمانه ی تروریستی در سومالی، بازگشت آرامش سیاسی و صلح پایدار به منطقه شاخ آفریقا و ظرفیت سازی برای رشد و توسعه ی اقتصادی- اجتماعی آن است؛ بر این اساس، جامعه ی بین المللی باید عنایت ویژه ای به وضعیت بحرانی این منطقه داشته باشد که سال هاست به نحوی چالش برانگیز، صلح و امنیت بین المللی را به مخاطره افکنده است.
    کلیدواژگان: تروریسم بین الملل، بحران سومالی، صلح پایدار، امنیت