فهرست مطالب

تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی - پیاپی 31 (زمستان 1392)

فصلنامه تحقیقات کاربردی علوم جغرافیایی
پیاپی 31 (زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/12/15
  • تعداد عناوین: 12
|
  • علی اکبر عنابستانی*، رضا خسرو بیگی، علی اکبر تقیلو، ابوالفضل زارعی صفحات 7-27
    مشارکت به عنوان کنش و فعالیت اجتماعی هدفمند تحت تاثیر و برآیند عناصر فضایی است که به صورت منابع و سرمایه هایی(روابط اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مدیریتی) در جوامع ظاهر می شوند. مقاله حاضر در صدد است با رویکردی سیستمی و در قالب روش توصیفی- تحلیلی و همبستگی، الگوی فضایی- مکانی عاملیت های موثر بر نهادینه شدن مشارکت را در20 سکونتگاه روستایی بخش جعفر آباد شهرستان قم مشخص سازد. جمع آوری داده ها از طریق پرسشنامه در حجم نمونه 355 نفر و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های مناسب در نرم افزار SPSS انجام شده است. نتایج بدست آمده نشان می دهدکه عناصرفضایی- مکانی تاثیرگذار برمشارکت که به صورت سرمایه های اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و مدیریتی ظهور می یابند به صورت خلاء ای جدی در سطح روستاها نمایان شده اند و اگر هم اثری از آنها وجود دارد مبتنی بر پتانسیل های درونی خود سکونتگاه ها می باشد که بدون دخالت رهنمودهای مدیریتی دولت ایجاد شده اند و تصویری ناقص و پراکنده از مشارکت را به نمایش می گذارند. در این ارتباط، بر اساس آزمون تی، سطح مشارکت در اغلب شاخص های مورد مطالعه بویژه گویه هایی که بازگوکننده مشارکت رسمی با نهادهای سازمان یافته می باشد، پایین تر از حد مورد انتظار است. در رتبه بندی عاملیت های فضایی-مکانی موثر در میزان مشارکت شاخص هایی مانند مانند ارتباطات اجتماعی در بین مردم، میزان اختلافات قومی و قبیله ای در روستا، جویای احوال بودن در بین مردم، احترام به یکدیگر در بین مردم، مشاجره بر سر مسائل کشاورزی در بین مردم، احترام به نصیحت دیگران، اعتماد به یکدیگر در بین مردم و... از نظر اندازه بیشترین سهم را در تبیین میزان مشارکت داشته اند که بیانگر غیر رسمی و عرفی بودن عناصر فضایی تاثیرگذار بر مشارکت روستایی است. نتایج رگرسیون چند متغیره نشان داد که بعد سرمایه اجتماعی با ضریب تعیین 743/0، بیشترین تاثیر را بر میزان مشارکت در نواحی روستایی داشته است.
    کلیدواژگان: سرمایه اجتماعی، سرمایه فرهنگی، سرمایه اقتصادی، سرمایه مدیریتی، بخش جعفرآباد
  • یوسف قویدل رحیمی، داریوش حاتمی زرنه*، محمد رضایی صفحات 29-46
    در پژوهش حاضر ارتباط بین الگوی پیوندازدور دریای شمال-خزر با نوسانات بارش سواحل جنوبی دریای خزر در یک دوره بلند مدت 55 ساله مورد بررسی قرار گرفته است. داده های مورد استفاده در این پژوهش شامل داده های بارش ماهانه 5 ایستگاه سینوپتیک حاشیه جنوبی خزر، داده های الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر و همچنین داده های بازکاوی شده ارتفاع ژئوپتانسیل می باشد. نتایج تحلیل همبستگی پیرسون به عنوان روش اصلی مورد استفاده در این پژوهش نشانگر وجود رابطه معنی دار و مستقیم بین بارش های ایستگاه های منتخب با الگوی پیوندازدور دریای شمال-خزر است که این امر حاکی از افزایش بارش در فاز مثبت الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر و کاهش بارش در فاز منفی می باشد. از نظر زمانی، ضرایب همبستگی مورد محاسبه نشان از ارتباط بیشتر و معنی دار تری بین بارش ایستگاه ها و الگوی پیوندازدور دریای شمال-خزر در ماه های سپتامبر تا آوریل است. بیشترین میزان همبستگی ماهانه در بین ایستگاه ها با 555/. در ماه دسامبر مورد محاسبه قرار گرفت. تحلیل ضرایب همبستگی فصلی نیز نشان از تاثیرپذیری بیشتر بارش های فصول پاییز و زمستان به ترتیب ضرایب همبستگی معنی دار 396/0 و 392/0 دارد. ایستگاه گرگان به عنوان شرقی ترین ایستگاه سواحل جنوبی دریای خزر، کمترین میزان همبستگی با الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر را از خود نشان داد و بارش آن غیر از ماه فوریه در هیچ یک از ماه های سال و فصول چهارگانه رابطه معنی داری با الگوی پیوند از دور دریای شمال-خزر نشان نداد که احتمالا این امر به دلیل دوری گرگان از مرکز عمل دریای خزر می باشد. تحلیل آرایش الگوهای جوی تراز 500 هکتوپاسکال در فازهای منفی و مثبت نشان می دهد که در فاز مثبت اسقرارناوه ای عمیق بر روی دریای مدیترانه و قرارگیری کرانه های جنوبی خزر در شرق ناوه وضعیت سیکلونی فراهم می آورد که باعث انتقال رطوبت دریاهای شمال، مدیترانه. دریای سیاه و اقیانوس اطلس به سمت ایران می شود، اما در فاز منفی قرارگیری منطقه ی مورد مطالعه در زیر محور پشته منجر به ایجاد جوی پایدار با وزش ضعیف مداری شده و به این علت با وزش هوای گرم و خشک آفریقا بارش کل ایران کم می شود.
    کلیدواژگان: بارش، الگوی پیوند از دور دریای شمال، خزر، تحلیل همبستگی، سواحل جنوبی دریای خزر
  • سجاد احمدی، فرانک سیف الدینی*، محسن کلانتری صفحات 47-72
    در بررسی پدیده بزهکاری، صرف نظر از این که بزهکار کیست و چه انگیزه ای دارد و یا بزه دیده کیست، این موضوع قابل ملاحظه است که در برخی مکان ها و بعضی زمان-ها میزان جرایم بیشتر است. در واقع مکان و زمان در میزان بزهکاری و ایجاد انگیزه برای گذار از اندیشه به عمل مجرمانه نقش دارد. تحلیل فضایی جرایم در شهرها به شناسایی الگوهای رفتار مجرمانه، کشف کانون های جرم خیز و در نهایت به تغییر این شرایط و خلق فضاهای مقاوم در برابر جرم و رفع نابهنجاری های شهری کمک می کند. این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی، به تحلیل فضایی الگوهای رفتار مجرمانه و کانون های جرم خیز مواد مخدر و سرقت در سطح منطقه 17 شهرداری تهران پرداخته است. در تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش از روش های آماری–گرافیکی در قالب سیستم اطلاعات جغرافیایی و نرم افزار Spss بهره گرفته شده است. بر مبنای نتایج شاخص نزدیک ترین همسایه، توزیع فضایی جرایم مرتبط با مواد مخدر و سرقت در منطقه 17 شهرداری تهران از الگوی خوشه ایپیروی می کند و محدوده های خاصی از سطح منطقه 17 محل تمرکز جرایم مورد بررسی است. همچنین نتایج آزمون همبستگی پیرسون حاکی از آن است که بین تراکم نسبی جمعیت و جرایم مواد مخدر و سرقت رابطه آماری معنی داری وجود دارد.
    کلیدواژگان: جرم، تحلیل فضایی، خوشه ای، منطقه 17
  • احمد شاهیوندی*، محمود قلعه نویی صفحات 73-91
    مسیرهای عابر پیاده به عنوان بخش جدایی ناپذیر سیستم حمل و نقل شهری و ارتباط دهنده مبدا، مقصد با سواره رو می باشد. با توجه به مسائل و مشکلاتی که وسایل نقلیه موتوری درون شهری به وجود آورده، توجه جدی به پیاده ها می تواند با کاهش مصرف سوخت، آلودگی هوا، معضلات ترافیکی و هزینه خانوارها همراه باشد. همچنین سبب افزایش سلامتی جسمی و روحی شهروندان و خلق فضاهای شهری با کیفیتی مناسب خواهد شد. هدف از انجام این پژوهش سنجش قابلیت پیاده مداری مسیرهای عابر پیاده در خیابان های شهر اصفهان می باشد. روش پژوهش به صورت پیمایشی بوده، از بین عابران پیاده با استفاده از روش کوکران تعداد 400 نفر به عنوان نمونه آماری انتخاب شده اند و از طریق معیارهای مختلف به سنجش جنبه های مختلف کیفی و کمی پیاده روها پرداخته شده است. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از مدل ارزیابی تاپسیس و برای طبقه بندی محورهای مطالعاتی از مدل تحلیل خوشه ایاستفاده شده است. نتایج پژوهش نشان داد، اختلاف خیلی زیادی در بین پیاده روه های شهر اصفهان از نظر میزان برخورداری از 54 معیار در نظر گرفته شده وجود دارد. محورهای استانداری و چهارباغ پایین نسبت به سایر محورها دارای قابلیت پیاده مداری بیشتری می باشند و محور قائمیه نسبت به سایر محورها از وضعیت بسیار نامطلوبتری برخوردار است.
    کلیدواژگان: حمل و نقل شهری، قابلیت پیاده مداری، عابر پیاده، مدل تاپسیس، شهر اصفهان
  • پیمان محمودی*، بهلول علیجانی صفحات 93-112
    برای مدل بندی رابطه بین سه عامل زمین-اقلیم ارتفاع، طول و عرض جغرافیایی با بارش های سالانه و فصلی استان کردستان از داده های ماهانه 83 ایستگاه سینوپتیک، اقلیم شناسی و بارانسنجی برای یک دوره 30 ساله (1387 - 1358) بهره گرفته شد. نقص آماری ایستگاه ها نسبت به 30 سال بر اساس مدل رگرسیونی با هماهنگ ترین ایستگاه ها تکمیل شد. مدل انتخابی برای ایجاد این رابطه، مدل رگرسیونی چند متغیره با استفاده از روش ورود گام به گام متغیرها به مدل بود. صحت دقت مدل ها نیز با آزمودن چهار فرضیه خطی بودن رابطه، ناهمبسته بودن خطاهای مدل، نرمال بودن باقیمانده ها و ثابت بودن واریانس باقیمانده ها سنجیده شد. نتایج حاصل از اجرای این مدل بر روی بارش های فصلی و سالانه نشان از ترکیب های متفاوت هرکدام از این سه متغیر بر روی توزیع مکانی بارش های فصلی و سالانه بود. به طوریکه ترکیب دو متغیر طول جغرافیائی و عرض جغرافیائی، به ترتیب 69، 66 و 46 درصد تغییرات مکانی بارش های فصل پاییز، بارش های سالانه و بارش های فصل بهار را توجیه می کنند. ترکیب دو متغیر عرض جغرافیایی و ارتفاع حدود 63 درصد تغییرات مکانی بارش فصل تابستان و ترکیب سه متغیر طول جغرافیایی، عرض جغرافیایی و ارتفاع 47 درصد تغییرات مکانی بارش را در فصل زمستان تبیین می کنند.
    کلیدواژگان: زمین، اقلیم، بارش، رگرسیون چند متغیره، استان کردستان
  • علیرضا جمشیدی*، سیداسکندر صیدایی، معصومه جمشیدی، علیرضا غلامی، داود جمینی صفحات 113-131
    هدف این نوشتار بررسی عوامل موثر بر وجود یا عدم وجود عوامل اصلی تشکیل دهنده ی تله ی محرومیت در جوامع روستایی شهرستان شیروان و چرداول است. این پژوهش از نوع توصیفی تحلیلی است که به روش پیمایشی اجرا شده است. اطلاعات مورد نیاز پژوهش از طریق انجام مصاحبه های حضوری و با استفاده از پرسشنامه در سال زراعی 89-1388، به دست آمد. جامعه آماری تحقیق کلیه خانوارهای ساکن در روستاهای شهرستان شیروان و چرداول بودند که در امر کشاورزی (زراعت یا دام پروری و یا هردو باهم) اشتغال دارند (8099N=)، از این میان، 200 خانوار، به روش نمونه گیری طبقه ای متناسب چند مرحله ای و با استفاده از فرمول کوکران، به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. ضریب آلفای کرونباخ و ضریب KMO در قسمت اصلی ابزار جمع آوری کننده اطلاعات نشان داد که وسیله ی تحقیق قابلیت زیادی برای جمع آوری اطلاعات را دارا می باشد. برای علت یابی متغیرهای موثر در چگونگی وجود یا عدم وجود عوامل اصلی تشکیل دهنده ی تله ی محرومیت در جوامع روستایی از مدل تحلیل مسیر بهره گرفته شده است. نتایج تحلیل مسیر نشان داد که متغیرهای خسارت و دورافتادگی محل سکونت ازمراکز سرویس دهی و خدمات بر عامل آسیب پذیری، متغیرهای ملاقات بر نخبگان سیاسی مذهبی شهرستان و سطح سواد بر عامل انزوا، عوامل سیاسی اجتماعی بر عامل بی قدرتی، متغیرهای میزان هزینه های مورد استفاده در بخش کشاورزی و درآمد کل خانوار بر عامل فقر، و متغیرهای بهره وری عوامل تولید و نیروی انسانی بر عامل ضعف جسمانی دارای اثرات مستقیم و به طور مثبت و معنی داری بر وجود عوامل اصلی تشکیل دهنده ی تله ی محرومیت در جوامع روستایی شهرستان شیروان و چرداول تاثیرگذار بوده اند.
    کلیدواژگان: تله محرومیت، مناطق روستایی، توسعه روستایی، تحلیل مسیر، شهرستان شیروان و چرداول
  • محمود فال سلیمان*، محمد حجی پور، حجت الله صادقی صفحات 133-155
    محصول پسته به عنوان یکی از محصولات پربازده و دارای مقاومت زیاد در برابر خشکی و شوری، نقش قابل توجهی در وضعیت اجتماعی و اقتصادی کشاورزان مناطق خشک و نیمه خشک دارد. دشت مختاران در خراسان جنوبی از جمله مناطقی است که کشت این محصول در آن تمرکز فراوانی یافته است. تحقیق حاضر تلاش داشته تا ضمن پهنه بندی نواحی مستعد کشت پسته با روش های تصمیم گیری چند شاخصه ای AHP و تاپسیس در محیط GIS، مناسب ترین متد را از میان آن دو روش شناسایی و معرفی نماید. این پژوهش کاربردی و توصیفی- تحلیلی می باشد که پس از جمع آوری اطلاعات و لایه های مختلف و آماده سازی آن ها، از دو روش نامبرده جهت تعیین نواحی مستعد کشت بهره گرفته شده است. نتایج نشان داد بر اساس روش AHP بخش عمده دشت مختاران برای کشت پسته با محدودیت متوسط، کم و بدون محدودیت هستند اما در روش تاپسیس بیشتر مناطق این دشت با محدودیت متوسط، نسبتا شدید و محدودیت شدید تشخیص داده شده اند. تطبیق موقعیت جغرافیایی پهنه های تعیین شده از دو روش مزبور نیز موید عدم یکسانی موقعیت این پهنه ها به ویژه در نواحی بودن محدودیت برای کشت پسته در دشت مورد مطالعه است. با توجه به این که روش AHP نسبت به روش تاپسیس نواحی بیشتری را مستعد کشت پسته در دشت مختاران معرفی نموده و هم چنین نواحی مستعد معرفی شده در آن، با وضع موجود کشت پسته در این منطقه انطباق بیشتری دارد می توان گفت از کارآیی بیشتری در راستای مکان یابی نواحی مستعد کشت محصولات کشاورزی برخوردار است.
    کلیدواژگان: توسعه کشاورزی، روش تصمیم گیری چند شاخصه، سیستم اطلاعات جغرافیایی، پسته، دشت مختاران
  • علیرضا انتظاری*، الهه اکبری، فاطمه میوانه صفحات 157-172
    امروزه با رشد روزافزون جمعیت در بیشتر مناطق جهان، تامین آب شرب از منابع زیرزمینی از اهمیت ویژه ای برخورداراست. این بهره مندی در بعضی مناطق و موقعیت ها با بروز بیماری هایی همراه بوده است. این مطالعه به منظور بررسی کیفیت آب زیرزمینی دشت مشهد به لحاظ قابلیت شرب و میزان تاثیر بر سلامت انسان ها انجام شده است. برای شناسایی و نحوه ی توزیع کیفیت آب زیرزمینی این دشت از اطلاعات 60 حلقه چاه در رابطه با پارامترهای میزان مواد جامد محلول، سختی کل، کلر، سدیم و سولفات در طی دهه اخیر استفاده گردید. به نحوی که این پارامترها براساس استانداردهای بین المللی و طبقه بندی شولر در سیستم اطلاعات جغرافیایی از طریق روش های وزن دهی معکوس فاصله و ترکیب وزن دهی خطی پهنه بندی و با هم مقایسه شدند و سپس میزان ارتباط مرگ و میرهای ناشی از بیماری های قلبی و کلیوی با پارامترهای مذکور با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون محاسبه و مورد تجزیه و تحلیل قرارگرفت. نتایج بررسی تغییرات کیفی آب زیرزمینی دهه گذشته، حاکی از روند نزولی و وضعیت نامطلوب به خصوص در قسمت های جنوبی دشت می باشد. همچنین بین میزان مرگ و میرهای ناشی از بیماری قلبی عروقی با پارامتر کلر ارتباط معناداری (p<0.05) وجود دارد. با تداوم روند تغییرات منفی کیفیت آب زیر زمینی، احتمال بروز این بیماری در سالهای آتی نیز افزایش خواهد یافت. لذا به منظور جلوگیری از پیش روی آب های شور و کاهش کیفیت آب های زیرزمینی و به خطر افتادن سلامتی ساکنین این دشت، بایستی از نشت فاضلاب های خانگی و صنعتی و همچنین برداشت بی رویه ی آب های زیرزمینی، اقدامات جدی انجام گیرد.
    کلیدواژگان: آب زیرزمینی، پهنه بندی، سیستم اطلاعات جغرافیایی، بیماری ها، دشت مشهد
  • پرویز ضیاییان فیروزآبادی*، حمیدرضا تلخابی، لیلا حسینجانی صفحات 173-189
    در سال های اخیر خطر بیابان زایی و رشد کویر یکی از موضوعات مهم در مقیاس محلی و جهانی بوده که می تواند ناشی از نتایج تغییرات اقلیمی و ضعف در مدیریت صحیح محیط باشد. در این میان تکنولوژی سنجش از دور به دلیل تولید تصاویر ماهواره ای با قدرت تفکیک طیفی و مکانی بالا، به عنوان وسیله ای کارآمد برای آشکارسازی و ارزیابی تغییرات شناخته شده است. در این تحقیق با استفاده از داده های اقلیمی و همچنین تصاویر، TM، MSS ETM+ماهواره ی لندست مربوط به سال های1973، 1985، 2000 و 2011، روند تغییرات اقلیمی و تغییرات اراضی کویر میقان مورد بررسی قرار گرفته است. از پارامترهای اقلیمی برای بررسی تغییرات اقلیمی و از روش تفریق باندهای مشابه طیفی و منطق فازی برای بدست آوردن شدت تغییرات ایجاد شده، استفاده شد. تصاویر ماهواره ای، در محیط نرم افزارARC GIS10 به روش طبقه بندی نظارت شده از نوع حداکثر مشابهت(MLC) با انتخاب نمونه های آموزشی، طبقه بندی شدند. نتایج بررسی نشان داد که به تبع تغییرات اقلیمی(کاهش بارش و افزایش دما) شدت تغییرات فازی برای دوره 85-1973 معادل84843/0، برای دوره2000-1985 معادل 92983/0 و برای دوره زمانی2011-2000 معادل 92795/0 بوده است. همچنین مساحت اراضی کویری، در طول سه دوره فوق؛ به ترتیب 9/15، 6/8 و 9/9 کیلومتر مربع افزایش یافته و در طول دوره ی 38 ساله، از 8/123 به 4/158 کیلومتر مربع رسیده است. روند گسترش متوسط سالانه کویر0.9052کیلومتر مربع، و میزان همبستگی بین کاهش بارش و افزایش کویر 998/0- بوده است.
    کلیدواژگان: آشکارسازی تغییرات فازی، تصاویر ماهواره ای، روند تغییرات اقلیمی، گسترش کویر، حوضه کویر میقان
  • رحمان جهانی دولت آباد*، علی شماعی، اسماعیل جهانی دولت آباد صفحات 191-210
    احیاء هویت محله ای و تعلقات اجتماعی به منظور مدیریت بهینه و ارتقاء کیفیت زندگی شهروندان، همواره مورد تاکید محققان و کارشناسان شهری بوده است. در این بین، ایجاد ساختار مدیریت محله ای به منظور فراهم کردن فضای مشارکتی، بواسطه شکل گیری نهادهای مردمی بویژه شورایاری ها را می توان حرکتی در این راستا تلقی کرد. بر همین اساس، پژوهش حاضر به سنجش میزان هویت محله ای در منطقه هفت تهران و نقش نهادهای مردمی بویژه شورایاری ها در تقویت آن پرداخته است. روش تحقیق توصیفی- تحلیلی و پیمایشی است. داده های مورد استفاده از ابزار پرسشنامه در میان 500 نفر از ساکنان 15 سال به بالای منطقه 7 تهران گردآوری شده است. روش نمونه گیری مورد استفاده در این پژوهش، خوشه ایچندمرحله بوده است. نتایج پژوهش حاکی از آن است که احساس تعلق و حساسیت به محله در بین شهروندان منطقه مورد مطالعه چندان پررنگ و قابل قبول نیست. یکی از مهمترین علل این موضوع فقدان تعامل سازنده بین نهادهای مردمی و شهروندان در این منطقه است. انتظارات شهروندان منطقه از نهادهای مردمی در خصوص تقویت عوامل هویت بخش محله ها قابل توجه است. این موضوع نشان می دهد که حساسیت نسبت به محله و پتانسیل شکل گیری هویت محله ای در بین شهروندان منطقه هفت وجود دارد و در صورتی که به انتظارات آنان در این خصوص به نحو مطلوب جامه عمل پوشانده شود، وضعیت مناسبتری بر محله ها حاکم خواهد شد.
    کلیدواژگان: هویت، هویت محله ای، نهادهای مردمی، شورایاری محله ها، منطقه 7 تهران
  • داریوش یاراحمدی*، اسدالله خوش کیش صفحات 211-225
    نیمه غربی کشور ایران در هم جواری با بیابان های بزرگی قرار دارد که گردو غبار این بیابان ها به طور مستمر نیمه غربی آن را تحت تاثیر خود قرار داده و اثرات مخربی را در این بخش از کشور به وجود می آورند. شناخت الگوی فضایی این گردو غبارها در زمینه برنامه ریزی دقیق برای شناسایی، جلوگیری و کاهش اثرات آن ها کمک شایانی به ما می کند. لذا هدف از تحقیق حاضر تحلیل فضایی پدیده ی گردو غبار در نوار غربی کشور ایران در بازه زمانی 1990 تا 2009 میلادی می باشد. برای این کار آمار روزانه گردو غبار با کد (06) و میزان دید افقی مربوط به آن در 23 ایستگاه سینوبتیک غرب کشور از سازمان هواشناسی کشور دریافت و به صورت روزانه، ماهیانه و سالانه محاسبه شد. سپس نقشه پهنه بندی آن برای کل دوره و سال 2009 در محیط نرم افزاری GIS ترسیم شد. نتایج بدست آمده نشان داد که میزان گردو غبار ورودی در طول دوره دارای یک بیشینه در استان خوزستان می باشد و هرچه از جنوب به سمت شمال و از غرب به شرق در منطقه مورد مطالعه پیش می رویم از میزان گردو غبار کاسته می شود. ایستگاه هواشناسی دزفول با 1861 روز بیشترین و ایستگاه هواشناسی خوی با 42 روز کمترین میزان روز گردو غباری را در طول دوره داشته اند. همچنین تحلیل نقشه پهنه بندی سال 2009 نشان می دهد که الگوی فضایی گردو غبارها در سال های اخیر خصوصا سال های 2008 و 2009 دچار تغییرات محسوسی شده و یک بیشینه ی گردو غباری دیگر نیز در غرب کشور یعنی استان کرمانشاه به وجود آمده است.
    کلیدواژگان: پهنه بندی، پدیده گردو غبار، سیستم اطلاعات جغرافیایی، غرب ایران
  • جعفر معصوم پور سماکوش*، مرتضی میری، حسن ذوالفقاری، داریوش یار احمدی صفحات 227-245
    مکانیزم های صعود بارندگی در مناطق مختلف از الگوهای متفاوتی تبعیت می کنند. شناخت این الگوها می تواند سطح برنامه ریزی محیطی را ارتقاء بخشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی ویژگی های زمانی بارش های بیش از پنج میلی متر و تعیین سهم بارش های همرفتی شهر تبریز بر اساس داده های جو بالا می باشد. بدین منظور داده های ساعتی بارش ایستگاه تبریز طی دوره آماری بیست وشش ساله(2005-1980)، از آرشیو سازمان هواشناسی دریافت و با گزینش داده های بارش بیش از5 میلی متر، فراوانی زمانی آنها بررسی گردید. پس از گزینش نمونه های مورد بررسی، نمودارهای اسکیو- تی روزهای بارش به همراه شاخص های ناپایداری ازقبیل CAPE، LI، TT، SI و KI تجزیه و تحلیل شدند. پردازش این داده ها در مقیاس سالانه بیانگر وقوع مکرر آنها است. حداکثر رخداد این بارش ها در بهار و حداقل آنها در تابستان است. در مقیاس ماهانه، بیشترین تعداد وقوع در ماه های می و آوریل می باشد. نتایج حاصل از ترسیم نمودار های اسکیو- تی و محاسبه شاخص های ناپایداری نشان می دهد که نقش عامل همرفت در رخداد بارش های دوره گرم منطقه، بسیار ناچیز است(تنها در 20 درصد از بارش های منطقه تاثیرگذار است)، زیرا هنگامی می توان عامل همرفت را عامل اصلی بارش محسوب کرد که نه تنها میزان همرفت شدت کافی داشته باشد، بلکه ناپایداری لازم برای ایجاد بارش را نیز فراهم سازد. در مجموع، پس از بررسی 96 نمونه بارش دوره گرم سال مشخص شد که عامل همرفت، بیشترین نقش را در رخداد بارش ماه های ژوئن و می داشته است.
    کلیدواژگان: همرفت، ناپایداری، شاخص CAPE، نمودار اسکیو، تی، تبریز
|
  • Aliakbar Anabestani*, Reza Khosrovbaygi, Aliakbar Taghilu, Aboulfazl Zarei Pages 7-27
    Participation, as a purposeful social interaction, is influenced by spatial elements that appear in a society as resources and social, cultural, economic and administrative capital. This study, uses a systematic approach, in the form of a descriptive-analytical correlation, tries to identify local-spatial pattern of factors effective in the institutionalization of public participation of 20 rural settlements in Jafar Abad District in Qom Township. Data were collected from the questionnaires filled out by a sample size of 355 people, and analyzed using appropriate tests in the SPSS software package. Results show that the local-spatial elements effective in participation that appear in the society as social, cultural, economic and administrative capital have emerged as a serious gap in the rural areas, and if any of them were effective, they were based on internal potential of such settlements built without governmental management guidelines. And depicted as an incomplete and partial image of public participation. Based on student t-test, the level of participation in most of the indexes, especially items reflecting official participation in organized institutions was less than expected. In ranking the local-spatial factors effective in public participation, indexes like social relations among people, tribal differences in a village, asking after people, mutual respect among people, dispute over agricultural issues, following other's advice, trusting one another among the people, etc., with regard to size had the largest role in explaining the level of participation, which reflects the informal and typical nature of spatial elements affecting rural participation. The results of multiple regression showed that social capital with a coefficient of determination of 0.743 had the greatest effect on the participation in rural areas.
    Keywords: social capital, cultural capital, economic capital, managerial capital, Jafar Abad District
  • Yousef Ghavidel Rahimi*, Dariuosh Hatami Zarneh, Mohammad Rezaei Pages 29-46
    The North Sea -Caspian upper atmospheric teleconnection pattern (NCP) is one of very important teleconnection patterns of 500 hecto-pascal level. This teleconnection pattern has important role in implications on the regional climate of Eastern Mediterranean. So far, the role of said pattern on the rainfall fluctuations of southern shores of Caspian Sea has not been studied. Accordingly, in this study the relationship between the patterns of North Sea – Caspian index with Caspian Sea rainfall fluctuations in a long period of 55 years (1955-2010) has been studied. The data used in this study include Monthly rainfall data from five synoptic stations on the southern coast of the Caspian Sea, Data of pattern of North Sea – Caspian index and Re- analyzed Geopotential height data. Results, Show an increase of precipitation in positive phase of the North Sea – Caspian and decrease of precipitation in the negative phase. In the time point of view, correlation coefficients calculated show significant relationship between the rainfall stations and pattern of North Sea – Caspian in April to September. Most of the monthly correlations between stations with 0/555 were calculated in December. Analysis of seasonal Correlation also showed the more influence of rainfall in fall and winter with 0/396 and 0/392 significant correlation coefficients respectively. Gorgan station as Easternmost station in the south Caspian Sea, showed worse correlation with pattern of North Sea – Caspian, and Rainfall Except for February, did not show Correlation with pattern of the North Sea – Caspian in all months and seasons, this is Probably due to the distance of Gorgan station from action center of Caspian sea. Analysis of Atmospheric patterns in level of 500 hPa in positive and negative phase show establishment of a deep trough over the Mediterranean and Placement of Southern shores of the Caspian sea in the East Trough provides Cyclonic condition that Cause transfer of Moisture of north sea, the Mediterranean, Black Sea and the Atlantic Ocean to Iran. However, in negative phase of the study area located below the ridge axis led to barotropic atmosphere with weak zonal wind and Due to the warm and dry air blowing of Africa, rainfall is low in Iran.
    Keywords: Precipitation_teleconnection pattern of the North Sea – Caspian_Correlation analysis_Southern coast of the Caspian Sea
  • Sajjad Ahmadi, Faranak Sifoldini*, Mohsen Kalantary Pages 47-72
    In analyzing delinquency event, besides, considering, who the delinquents are, what their motives are and who the victims are, it is important to consider in which locations and at what times, delinquent behaviors occur the most. In fact, location and time have impact on delinquency rate and on creating motives to act. Spatial analysis of delinquency in cities helps to determine the pattern of delinquency behavior, and locations with the highest rate of delinquency. Considering the patterns and the locations of delinquent behaviors, spaces can be converted to be resistant to delinquency and abnormal behaviors. Current research used descriptive-analytic research to analyze the distribution of delinquent behaviors and drug smuggling, considering their location of occurrence in region 17, in Tehran city. Statistical and graphic methods, GIS and SPSS were used, on the basis of nearest neighbor indicator. The distribution of delinquencies related to drug smuggling and rubbery, show cluster pattern. Particular areas of region 17, are the Clusters of delinquency behaviors. Result of Pearson correlation analysis shows that there is a significant positive significant correlation between population density and drug smuggling and rubbery rate.
    Keywords: crime, Spatial Analysis, clustered, region 17
  • Ahmad Shahivandi*, Mahmoud Ghalehnoee Pages 73-91
    Pedestrian ways as an integral part of the urban transportation system complete the origin-destination trajectory. Due to the problems created by motorized transportation within the city, pedestrian movement could reduce fuel consumption, air pollution, congestion problems and costs associated with families. This could also improve physical and mental health of citizens and the quality urban spaces would be created. The objective of this study is to assess the walking capability of pedestrian ways in the city of Isfahan. The method of survey has been used in order to choose a Cochrane statistical sample of 400 participants, using different criteria to assess the qualitative and quantitative aspects of pedestrian ways. To analyze our database, the assessment model of TOPSIS has been used and classification of subjects is down by cluster analysis. The results showed a very large differences between the pedestrian ways of the city in terms of 54 criteria considered in the study. Ostandari and Chahar-Bagh had greater capability of walking than the other axes, and Ghaemieh was the worse.
    Keywords: Urban transportation, Pedestrian capability, Pedestrian, TOPSIS, Isfahan
  • Peyman Mahmoudi*, Bohlol Alijani Pages 93-112
    To model the relationship between three Geo-Climate factors of altitude, latitude and longitude and annual and seasonal precipitation in and Kurdistan Province, monthly data from 83 synoptic, climatology and pluviometer stations for a period of 30 years (1985-2008) were used. Statistical defects of stations in 30 years were completed with the most consistent station based on regression model. Model of choice for establishing this relationship was multiple-regression model using stepwise method of variables. Validity of models was also evaluated by testing four hypotheses of linearity of the relationship, lack of correlation of model errors; normality of remnants and constancy of variance of the remaining were evaluated. The results of implementation of this model on the annual and seasonal precipitation indicated the different combinations of each of these three variables on the spatial distribution of seasonal and annual precipitation. So that, the combination of the two variables of longitude and latitude, respectively justifies 69, 66 and 46% of spatial variability of autumn precipitation, annual precipitation and spring precipitation. The combination of the two variables of longitude and latitude explains about 63% of spatial variability of summer precipitation and combination of the three variables of longitude, latitude and altitude explains 47% of precipitation spatial variability in the winter.
    Keywords: Geo, Climate, Precipitation, multiple, regression, Kurdistan
  • Alireza Jamshidi*, Sayed Eskandar Saidaei, Alireza Gholami, Davood Jamini Pages 113-131
    The purpose of this article is factors affecting the presence or absence of the main factors forming the deprivation trap in rural communities Shirvan and Chardavool Township. The study used a descriptive and analytical that has been conducted the survey method. Research required information were obtained through face to face interviews and questionnaires in the crop year of 2010-2011. The statistical population are all households residing in the villages of Shirvan and Chrdavool Township which are employed in agricultural sector (crops or livestock, or both together) (N=8099). Using the formula of Cochran, 200 households were selected as sample through the sampling multi-stage stratified sampling. Cronbach's alpha coefficients and KMO coefficient in the main part of the data collected showed that research tools have the high potential to collect information. In this study, a path analysis model is used to explain the causal factors in the presence or absence of the main factors forming the trap of deprivation in rural communities. Based on the results there are Significant positive relationship between some variables constituent factors of deprivation trap in rural communities in Shirvan and Chardavool Township including variables of damage and residence remoteness from the service centers on vulnerability factor, variables of meeting with the religious and political elite of the township and the education level on the isolation factor, variables such as the cost used in the agricultural sector and total household income on the poverty factor, and productivity of production and manpower variables on physical weakness.
    Keywords: Deprivation Trap, Rural Areas, Rural Development, Path Analysis, Shirvan, Chrdavool Twonship
  • Mahmoud Fallsolyman*, Mohammad Hajipour, Hojat, Allah Sadeghi Pages 133-155
    Regarding great resistance against thirsty and salt, pistachio as one of the most productive agricultural products has a great role in economic and social conditions of yeomen who work in dry and semi-dry areas. Mokhtaran plain in south Khorasan is one of the areas that has focused on planting this product. This research has tried not only to division areas capable of producing pistachio with multi criteria decision making approaches (TOPSIS and AHP) in GIS, but find and represent the best approach among those two approaches. This research is practical and description-analysis, and has used one of the two mentioned approaches nominating for areas capable of planting, after collecting and preparing different information. Results have shown that according to AHP approach, 469 KM2 of Mokhtaran plain has no limitation, and 568 KM2 of it has a little limitation, and other three parts: 694, 467, and 288 KM2have great limitation for planting pistachio. However, according to TOPSIS approach, 263 KM2 of Birjand`s Mokhtaran plain has no limitation for planting pistachio, 97 KM2 has little limitation, 486 KM2 has average conditions, and 651, and 989 KM2 has great and extreme limitations. Comparison of these two approaches showed that according to existing state of planting pistachio and areas that has division according to natural conditions, AHP approach is more suitable and accurate for this production.
    Keywords: agriculture extension, multi criteria decision making approach, geographical information system, pistachio, Mokhtaran plain
  • Alireza Entezari*, Elahe Akbari, Fatemeh Mayvaneh Pages 157-172
    Nowadays, with progressive growing rate of population in the most parts of the world, groundwater resources play a very significant role for supplying drinking water. whereas this has been associated with the occurrence of some diseases and difficulties. This study has been done to determine the quality of groundwater resources in Mashhad plain in terms of drinking capability as well as its effect on health factors. To determine how the distribution of groundwater quality is, the data gathered from 60 wells in this plain over the last decade has been assessed from the point of view of such parameters as total dissolve solid, total hardness, chlorine, sodium and sulfate. The mentioned parameters have been compared and zoned based on international standards and Schuler classification in geographic information systems through the inverse distance weighting and weighting linear combination. Then the relationship between deaths of cardiovascular and kidney diseases with these parameters was determined by the Pearson correlation coefficient and at the end were analyzed. The evaluation results of the groundwater quality changes in last decade indicate a descending trend and unfavorable situation, especially in the southern parts. In addition, there is a significant relationship between death rate due to cardiovascular diseases and chlorine parameter (p <0.05). With continuation of the negative changes trend in groundwater quality, probability of these of these diseases would be increased in future. Therefore, in order to prevent advancing of brine and reducing the quality of ground waters as well as to prevent endangering the health of the plains residents, serious efforts should be done in addition to preventing the leakage of domestic and industrial wastewater and reducing ground waters indiscriminate extraction.
    Keywords: groundwater, Zoning, GIS, disease, Mashhad plain
  • Parviz Zeaiean Firouzabadi*, Hamid Reza Talkhabi, Leila Hosseinjani Pages 173-189
    In recent years, threat of desertification or desert growth has been one of the most important issues on a local and global scale. This could be the results of climate change and poor environmental management. The remote sensing technology with its ability to produce high spatial and spectral resolution satellite images is known to be an effective tool for the detection and evaluation of changes. The present study with uses climate data and Landsat Satellite ETM+, TM, MSS images for the years 1973, 1985, 2000 and 2011 to analyze the trend of climate and desert changes. To obtain the climate change, climate parameters and magnitude of changes, band subtraction method and fuzzy logic were used. Satellite images were classified using Maximum Likelihood Classifier (MLC) in ARC GIS10 software. Results showed that in consequence of climate changes (reduced rainfall and increased temperature) the magnitude of fuzzy changes were equal to 0.84843, 0.92983 and 0.92795 for the periods of 1973-1985,2000-1985, and 2000-2011 respectively. The area of desert has increased15.9, 8.6, and 9.9 square kilometers respectively during these three periods and during 38 years desert area has reached from123.8 to158.4 square kilometers which shows an average annual growth rate of 0.9052 km2 and that correlation between the reduced rainfall and increased deserts -0.998.
    Keywords: Detection of Fuzzy changes, Satellite Images, The process of climate change, Desert expansion, Meghan Basin
  • Rahman Jahani Doulat Abad*, Ali Shamai, Ismail Jahani Doulat Abad Pages 191-210
    Revitalize a neighborhood identity and social belonging in order to optimal management and improve the quality of life citizens have always been emphasised by urban experts and researchers. In this regard, creation a neighborhood management structure in order to provide a collaborative space, through the formation Public institutions particularly neighborhood councils can be seen as a move in this direction. Accordingly, the present study has discussed the rate of neighborhood's identity in the region 7 of Tehran and the role of public institutions particularly councils to enhance the of identity. This method of research is descriptive - analysis and survey. Used data from a questionnaire has been collected among 500 residents to 15 years of the region 7 of Tehran. Multi-stage cluster sampling method was used in this study.The research results show that Sense of belonging and sensitivity to the neighborhood does not seem very strong and reliable among citizens of the region. One of the most important reasons for this issue is lack of interaction between citizens and public institutions in the region. Expectations of the region citizens of public institutions are significant about the strengthening of in neighborhood identifying elements. It Shows sensitivity to the neighborhood and the potential for identity formation there are among the citizens of the region 7 of Tehran and if their expectations are to be effectively fulfilled in this respect, the situation will be more favorable to the neighborhood.
    Keywords: Identity_Neighborhood identity_Public institutions_Neighborhood councils_Region 7 of Tehran
  • Dariush Yarahmadi*, Asadollah Khoshkish Pages 211-225
    Western half part of Iran is located in the proximity of the country's major deserts. The desert dust influences continually the western half of Iran, and Creates devastating effects in this part of the country. Spatial pattern recognition of this dust helps in planning and prediction of the detailed, prevention and mitigation of their effects. The aim of this study is Spatial Analysis of dust phenomenon in the West part of Iran in the timeframe from 1990 to 2009. To do this, daily data of dust and horizontal visual of 23 synoptic stations in the western half of Iran achieved from Meteorological Organizations, and this monthly and annual data have been analyzed. Then the zoning map has drawn for the entire period and year 2009in GIS software. The results showed that the dust input during selective time reach to maximumin the Khuzestan province and also results shows that by moving from south to north and from West to East, reduced the amount of dust.Weather station of Dezful with 1861 days and weather station of Khoy with 42 days, have respectively the highest and lowest of dusty days in during the period. Also analysis zoning map of year 2009 shows, the dust spatial pattern has changed markedly in recent years (2008 and 2009) and in the Western part of Iran another maximum dustycenter (Kermanshah Province) has been created.
    Keywords: Zoning, Dust phenomenon, Geographical Information System, West Iran
  • Jafar Masoompour*, Morteza Miri, Hasan Zolfaghari, Dariush Yarahmadi Pages 227-245
    The ascending mechanisms of the rainfall in different regions follow different patterns. Thus, understanding these patterns can amplify the level of environmental planning. The main objective of this research is the study of the spatial and temporal characteristics of the rainfall over five millimeters and the determination of convective precipitation contribution in Tabriz city based on upper air data. In this regard, hourly precipitation data of the station in Tabriz during a twenty-six-year period (2005-1980) collected from the Meteorology Organization with the rainfall data choice of more than 5 mm, and their temporal-spatial frequency was examined. With the selection of samples (precipitation of more than 5 mm), Skew-T diagrams of precipitation days were analyzed with instability indices such as CAPE, LI, TT, SI and KI. Annual precipitation data processing in the station in Tabriz showed that in the last decades, precipitation occurrence of more than 5 mm was more. Also, this precipitation has occurred frequently. In a seasonal scale, the maximum event of this precipitation (more than 5 mm) recorded in spring and the least in summer. Reviewed monthly, the maximum precipitation event of more than 5 mm occurred in May and April. Skew-T diagrams and calculation of instability indices showed that the role of convection factor, as the main cause of this type of precipitation, in heat duration precipitation is negligible. The convection factor is the main factor when the convection rate has sufficient intensity and the convection provides necessary instability for precipitation. In general, the convection factor has had the most important roles in the occurrence of precipitation in months of June and May. In total, after reviewing 96 samples of precipitation during warm period, we recognized that the convection factor frequently influences this area only in 20 percentage of the precipitation.
    Keywords: Convection, Instability, CAPE Index, Skew, T diagram, Tabriz