فهرست مطالب

ایرانی آموزش در علوم پزشکی - سال سیزدهم شماره 12 (پیاپی 62، اسفند 1392)

مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی
سال سیزدهم شماره 12 (پیاپی 62، اسفند 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/12/12
  • تعداد عناوین: 13
|
  • فاطمه نادری، محسن آیتی*، مجید زارع بیدکی، محمد اکبری بورنگ صفحات 1001-1010
    مقدمه
    نقش یادگیری از طریق تلفن همراه در آموزش، سیار بودن و راحتی استفاده از آن است. این یادگیری سبب بالا رفتن رضایت یادگیرنده، تشویق یادگیرنده، غنی سازی تعامل و داشتن فعالیت های ارتباطی موثر در یادگیرنده می شود، از این رو این مطالعه با هدف بررسی خودنظم دهی فراشناختی و نگرش دانشجویان با روش یادگیری از طریق تلفن همراه در دانشجویان پیراپزشکی (رشته اتاق عمل) دانشگاه علوم پزشکی بیرجند انجام شد.
    روش ها
    این پژوهش از نوع شبه تجربی است، جامعه پژوهش را دانشجویان رشته اتاق عمل دانشکده های اقماری بیرجند (فردوس و قائن) تشکیل داد. افراد نمونه شامل کل جامعه پژوهش(43نفر)بود.کتاب الکترونیکی درس میکروب شناسی بر روی تلفن های همراه دانشجویان گروه آزمایش (22 نفر) نصب گردید و در طول ترم علاوه بر آموزش چهره به چهره، محتوای یادگیری به شکل مذکور و نیز از طریق پیامک توسط آنان مورد استفاده قرار گرفت. گروه کنترل صرفا با روش معمول چهره به چهره آموزش دیدند. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه خودنظم دهی فراشناختی پینتریچ و پرسشنامه نگرش دانشجویان به تلفن همراه بود. پینتریچ، روایی و پایایی بالایی برای پرسشنامه فوق ذکر کرده و در مطالعات داخل نیزروایی و پایایی آن تایید شده است. برای سنجش نگرش، از پرسشنامه 12 گویه ای در زمینه نگرش به یادگیری از طریق تلفن همراه استفاده شدکه روایی آن با روش تحلیل عاملی و پایایی با آلفای کرونباخ 9/0 تایید شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آمار توصیفی و استنباطی انجام گردید.
    نتایج
    نتایج پژوهش نشان داد که استفاده از تلفن همراه تاثیر معناداری (0005/0p<) بر خودنظم دهی فراشناختی و نگرش دانشجویان نسبت به یادگیری از طریق تلفن همراه داشته است.
    نتیجه گیری
    آموزش از طریق تلفن همراه تاثیر مثبتی بر خودنظم دهی فراشناختی و نگرش دانشجویان داشته؛ بنابراین پیشنهاد می شود برنامه ریزان درسی به طراحی و به کارگیری روش های تدریس مناسب و تکنولوژی های روزدر جهت افزایش نگرش، انگیزش، خودنظم دهی و مهارت های فراشناختی فراگیران اقدام کنند.
    کلیدواژگان: تلفن همراه، خودنظم دهی فراشناختی، نگرش، دانشجو، پیراپزشکی
  • بیتا بیجاری، علی عباسی صفحات 1011-1018
    مقدمه
    دروس علوم پایه در دانشجویان پزشکی در فهم دروس بالینی و ارزیابی وضعیت تحصیلی در مقاطع بعدی تحصیلی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. هدف از این مطالعه بررسی اعتبار پیش بینی امتحان جامع علوم پایه در موفقیت تحصیلی دانشجویان پزشکی در مقاطع بالاتر بود.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی مقطعی دانشجویان پزشکی دانشکده پزشکی بیرجند در چهار ورودی 1381 تا 1384 به صورت سرشماری انتخاب شدند. اطلاعات مربوط به145 دانشجو شامل نمرات امتحان جامع علوم پایه و پیش کارورزی، معدل دوره بالینی و معدل کل دانشجویان از پرونده آنان استخراج شد. داده ها با استفاده از آزمون های t test، آنالیز واریانس و ضریب همبستگی پیرسون مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    نتایج
    میانگین نمره علوم پایه و نمره پیش کارورزی در دانشجویان به ترتیب 27/19±86/128 و 82/18±54/118 و میانگین معدل بالینی و معدل کل دانشجویان به ترتیب 96/0±09/17 و 04/1±77/16 بود. اختلاف میانگین نمرات علوم پایه و پیش کارورزی در دو جنس از نظر آماری معنادار نبود. ضریب همبستگی پیرسون بین نمره علوم پایه با معدل بالینی و نمره پیش کارورزی و معدل کل دوره پزشکی به ترتیب 56/0و 55/0 و 68/0محاسبه شد.
    نتیجه گیری
    همبستگی متوسط تا بالای بین نمره امتحان جامع علوم پایه با نمرات مقاطع بالاتر در دوره پزشکی مشخص می کند که می توان از آزمون علوم پایه به عنوان ابزار معتبری برای شناسایی دانشجویان در معرض عدم موفقیت تحصیلی در دوره های بعدی تحصیل استفاده کرد.
    کلیدواژگان: امتحان جامع علوم پایه، موفقیت تحصیلی، اعتبار پیش بینی، دانشجوی پزشکی
  • زیبا محمدی، علیرضا خاتونی*، محمد حیدری، مسعود بحرینی صفحات 1019-1030
    مقدمه
    علی رغم مزایای متعددی که اینترنت به همراه دارد، با مشکلات جدی نیز همراه است که مهم ترین آنها مساله وابستگی به اینترنت است. هدف این پژوهش تعیین میزان وابستگی به اینترنت در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه بوده است.
    روش ها
    در مطالعه ای توصیفی مقطعی، 384 دانشجوی دانشگاه علوم پزشکی کرمانشاه به روش تصادفی طبقه ای وارد مطالعه شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسشنامه استاندارد یانگ استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار تحلیلی (آزمون های آماری t مستقل و آنالیز واریانس) استفاده شد.
    نتایج
    یافته های حاصل از 350 پرسشنامه تکمیل شده نشان داد 7/91% دانشجویان دچار وابستگی خفیف به اینترنت بودند و تنها 3/0% وابستگی شدید به اینترنت داشتند. در مقایسه ی میانگین امتیاز وابستگی به اینترنت برحسب متغیرهای جنسیت (356/2t=،019/0P=)، سن(426/3f=، 034/0P=)، وضعیت تاهل(447/4t=، 001/0>P)، رشته تحصیلی(3/4f=، 001/0>P)، داشتن کامپیوتر شخصی(388/4t=، 001/0>P)، میزان آشنایی با رایانه(547/6f=، 001/0>P) و اینترنت(458/6f=، 002/0P=)، و دلیل استفاده از اینترنت(383/3f=، 001/0>P)، تفاوت آماری معناداری یافت شد.
    نتیجه گیری
    با عنایت به میزان بالای وابستگی خفیف به اینترنت در میان دانشجویان دانشگاه، تدوین برنامه های آموزشی جهت آشنایی دانشجویان با مخاطرات ناشی از وابستگی به اینترنت ضروری می نماید.
    کلیدواژگان: وابستگی، اینترنت، دانشجویان
  • سهیلا شهشهانی*، سمانه حسین زاده، کیانوش عبدی، اکبر میرجانی اقدم صفحات 1031-1039
    مقدمه
    این پژوهش با هدف تعیین رضایت مندی دانشجویان تحصیلات تکمیلی (کارشناسی ارشد؛ دکتری؛ دستیاری و MPH) دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی از نحوه هدایت و راهنمایی پایان نامه توسط اساتید راهنما و مشاور در سال 1391- 1390 صورت گرفت.
    روش ها
    مطالعه حاضر از نوع توصیفی می باشد که به صورت مقطعی انجام شده است. جامعه هدف کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه بودند که در فاصله زمانی مهر ماه 1390 تا خرداد ماه 1391 از پایان نامه خود دفاع نمودند. نمونه گیری به صورت تمام شماری صورت گرفت. پرسشنامه محقق ساخته توسط دانشجویان تحصیلات تکمیلی (106 نفر)که جهت انجام امور مربوط به دفاع از پایان نامه خود به دفتر تحصیلات تکمیلی مراجعه نمودند تکمیل شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها آزمون کروسکال-والیس، مدل خطی تعمیم یافته و آزمون های کای-دو و فیشر به کار گرفته شد.
    نتایج
    این پژوهش نشان داد میزان رضایت دانشجویان از استادان راهنما و مشاور خود در حد زیاد بود. بین سن (022/0p=) و همچنین مقطع تحصیلی (026/0p=) با نمره رضایت دانشجویان از اساتید راهنما، ارتباط معناداری مشاهده شد. همچنین بین میزان رضایت آنان از اساتید مشاور با متغیرهای سن (013/0p=)، جنس (001/0p=)، نوع پایان نامه (018/0p=) و دانشکده (019/0p=) ارتباط معناداری وجود داشت.
    نتیجه گیری
    اگرچه این پژوهش نشان داد سطح رضایت اکثر دانشجویان از اساتید راهنما و مشاور پایان نامه خود در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، بالا است ولی باید به افزایش توانمندی دانشجویان در امر پژوهش، توجه بیش تری شود.
    کلیدواژگان: رضایت مندی، هدایت و راهنمایی، دانشجویان تحصیلات تکمیلی، استاد مشاور، استاد راهنما، پایان نامه
  • سید نصرالله حسینی، مسعود میرزایی، ریحانه فاریابی*، امیر محسن مختاری اردکان، مرتضی شاکر اردکانی، مهدی میرزایی علویجه صفحات 1040-1050
    مقدمه
    انگیزه دانشگاهیان یک عامل کلیدی در کیفیت آموزش، پژوهش و پیشرفت هر کشور است. بنابراین بی انگیزه بودن و عدم رضایت شغلی آن ها می تواند موجب تهدید سلامت جسمی، روانی و کیفیت زندگی آن ها و مانع دستیابی به اهداف عالی دانشگاه گردد. مطالعه حاضر با هدف تعیین عوامل موثر در انگیزش شغلی اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید صدوقی یزد مبتنی بر تئوری هرزبرگ انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه توصیفی- مقطعی به روش سرشماری در میان اعضای هیات علمی دانشگاه علوم پزشکی یزد انجام گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه دو قسمتی شامل یازده سوال زمینه ای و جمعیت شناختی و چهل گویه مبتنی بر نظریه دو عاملی انگیزش هرزبرگ در قالب یازده عامل (پنج عامل در حیطه درونی و شش عامل در حیطه بیرونی) بود. پرسشنامه ها پس از تاییدروایی و پایایی توسط 230عضو هیات علمی به روش خودگزارش دهی تکمیل شد و داده ها ا استفاده ازآمار توصیفی و تی تست مستقل و آنالیز واریانس یک طرفه در سطح معناداری 05/0 مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    7/68 درصد از اعضای هیات علمی مرد و 3/31 درصد زن بودند. حیطه بیرونی عوامل انگیزشی نسبت به حیطه درونی از اهمیت بیش تری برخوردار بود و به ترتیب عوامل امنیت شغلی، حقوق و دست مزد، شرایط محیط کار، موقعیت و ارتقای شغلی، پیشرفت و توسعه شغلی از اهمیت بیش تری برخوردار بودند. عامل استقلال و مسوولیت به عنوان کم اهمیت ترین عامل شناخته شد.
    نتیجه گیری
    پیشنهاد می شود جهت ارتقای سطح انگیزش اعضای هیات علمی به عوامل بیرونی مبتنی بر نظریه هرزبرگ توجه بیش تری شود.
    کلیدواژگان: انگیزش، انگیزش شغلی، هرزبرگ، هیات علمی، دانشگاه
  • مریم براتعلی، علیرضا یوسفی*، مسیح صبوری، نرگس کشتی آرای صفحات 1051-1057
    مقدمه
    رشد سریع علوم اعصاب و شناسایی کارکردهای مختلف قسمت های گوناگون مغز به مدد دستگاه های تصویربرداری پیشرفته حاصل شده، چشم اندازهای جدیدی را پیش روی علوم گوناگون گشوده است. این نوشتار درصدد است به تشریح چشم اندازهای تلفیق یافته های علوم اعصاب و تربیت بپردازد.
    روش ها
    مقاله حاضر حاصل یک مرور غیرنظام مند است که از طریق جستجوی پایگاه های اطلاعاتی science direct و Springer و نیز موتور جستجوی عمومی Google و همچنین منابع کتابخانه ای موجود به دست آمد. کلیدواژه های اصلی مورد استفاده عبارت بود از BRIDGING EDUCATION AND NEUROSCIENCE؛ NEUROEDUCATIN
    نتایج
    گرچه روش های دستیابی به نتایج در علوم اعصاب و تعلیم و تربیت تفاوت های قابل ملاحظه ای با هم دارند که تلفیق یافته های این دو حوزه را با هم دشوار جلوه می دهد؛ اما به نظر می رسد در آینده احتمال ظهور یک رشته میان رشته ای میسر باشد.
    نتیجه گیری
    هم یافته های علوم اعصاب برای متخصصان تربیت، بینش های جدیدی را ایجاد کرده است و هم نتایج پژوهش های روانشناسان تربیتی سوالات و حوزه های پژوهشی جدی را در مقابل متخصصان علوم اعصاب قرار می دهد. همکاری علمی نزدیکتر متخصصان دو حوزه نویدبخش یافته هایی خواهد بود که برابعاد زندگی بشر تاثیر خواهد گذاشت.
    کلیدواژگان: علوم اعصاب، علوم اعصاب تربیتی، تربیت
  • طاهره چنگیز، محمد فخاری*، اطهر امید صفحات 1058-1072
    مقدمه
    یکی از الگوهای پرکاربرد در ارزشیابی آموزش های درون سازمانی و ضمن خدمت، الگوی چهار سطحی کرک پاتریک است. کاربران لازم است که با نقاط قوت این الگو و شرایط و زمینه های کاربرد این الگو آشنا باشند. هدف از این مقاله بیان خصوصیات الگو بر اساس نظر کرک پاتریک و جمع بندی انتقاداتی است که دیگر صاحب نظران بر این الگو وارد نموده اند. در انتها به اصلاحاتی که بر این الگو انجام گرفته اشاره شده است.
    روش ها
    در ابتدا منابع کتابخانه ای در زمینه الگوی کرک پاتریک به صورت دستی مورد بررسی قرار گرفت. سپس با استفاده از موتور جستجوی Google Scholar و پایگاه مقالات Eric، Ebsco، Elsevier و Proquest تمامی مقالاتی که در عنوان و کلید واژه های آن ها از Kirkpatrick، Model، Evaluation استفاده شده بود، مورد جستجو قرار گرفت. در نهایت تمامی مقالاتی که قابل دستیابی بود دانلود و بررسی گردید.
    نتایج
    در جستجوی منابع کتابخانه ای، 5 کتاب در این زمینه یافت شد. در جستجوی اینترنتی تعداد 18مقاله و 3 پایان نامه قابل دانلود به دست آمد. این الگو به گردآوری شواهد در 4 سطح برای قضاوت در مورد اثر بخشی برنامه های آموزشی تاکید می کند. این مدل دارای چندین پیش فرض است،غالب این پیش فرض ها توسط کاربران الگو تعیین شده اند. با این حال بعضی از انتقاداتی که بر این الگو وارد شده است با پیش فرض های وضع شده بر آن در ارتباط است. بعضی از صاحب نظران برای توسعه این الگو سطوح دیگری را هم پیشنهاد داده اند. ولی این پیشنهادات توسط کرک پاتریک مورد پذیرش قرار نگرفته است.
    نتیجه گیری
    این مدل یک دید کلی در زمینه شاخص های اصلی اثر بخشی برنامه به کاربران می دهد. با این حال از بررسی اغلب متغیرهای موثر بر اثر بخشی برنامه های آموزشی ناتوان است. این مدل برای ارزشیابی آموزش های کوتاه مدت و ضمن خدمت در سازمان ها مناسب است و استفاده از آن برای ارزشیابی تمامی برنامه های آموزشی چندان مناسب نیست.
    کلیدواژگان: ارزشیابی برنامه، الگوی کرک پاتریک، هرم کرک پاتریک، آموزش ضمن خدمت
  • مریم باقری، ملیحه صادق نژاد، طیبه صیادی، فاطمه حاجی آبادی صفحات 1073-1081
    مقدمه
    علی رغم این که ارزشیابی، مهم ترین حیطه اثربخشی آموزش بالینی است؛ شواهد، حاکی از عدم کارایی روش های ارزشیابی فعلی است. روش های رایج ارزشیابی محدود به اطلاعات ذهنی بوده و علاوه بر عدم ارزیابی دقیق مهارت های بالینی دانشجویان، به آن به عنوان ابزاری جهت یادگیری توجه نمی شود. پ‍ژوهش حاضر با هدف تعیین تاثیر روش ارزشیابی DOPS بر میزان یادگیری مهارت های بالینی دانشجویان فوریت های پزشکی انجام شد.
    روش ها
    این مطالعه نیمه تجربی دو گروهی، به صورت قبل و بعد در بخش های جراحی بیمارستان های قائم(عج) و امام رضا(ع) مشهد، طی دو سال تحصیلی1387و 1388 انجام گرفت. جامعه پژوهش، تمامی دانشجویان ترم دوم رشته فوریت های پزشکی بودند که به دو گروه (25 نفر گروه تجربی و 21 نفر گروه شاهد) تقسیم شدند. روش گرد آوری داده ها مشاهده و تکمیل فهرست وارسی پژوهشگرساخته در ابتدا و پایان کارآموزی بود. اعتبار ابزار به روش محتوی و پایایی آن با استفاده از روش همبستگی بین ارزیابان (89/0r=) تایید شد. داده ها با استفاده از آماره های توصیفی و نیز آزمون های تی مستقل و تی زوج تحلیل شد.
    نتایج
    ویژگی های دموگرافیک در دو گروه تفاوت معناداری نداشت. میانگین نمره پیش آزمون در دو گروه، قبل از مداخله تفاوت معناداری با هم نداشت (3/1-،t= 18/0p=)، در صورتی که بعد از کارآموزی گروه تجربی (ارزشیابی به روش DOPS)میانگین نمره بهتری را نشان داد به طوری که تفاوت بین نمره دو گروه معنادار بود (9/4، t= 0001/0p=).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد، استفاده از روش های نوین ارزشیابی، نظیر DOPS به عنوان روشی عینی، معتبر و با قابلیت اجرایی بالا در ارزشیابی بالینی به تنهایی و یا در کنار روش های رایج، به ارتقای مهارت های بالینی دانشجویان و یادگیری موثرتر منجر می گردد.
    کلیدواژگان: ارزشیابی بالینی، مشاهده مستقیم مهارت های بالینی (DOPS)، مهارت های بالینی، ارزشیابی دانشجو
  • نیکو یمانی، محمد فخاری * صفحات 1082-1098
    مقدمه

    پاسخ گویی اجتماعی برنامه درسی به منزله جهت دهی تمامی فعالیت های آموزش پزشکی به سمت تربیت پزشکانی است که قادر به مرتفع نمودن نیازهای سلامتی جامعه هدف باشند. در این مقاله سعی گردیده است که با نگاهی کلی به این مقوله، موانع موجود در راه پاسخ گو نمودن برنامه درسی پزشکی مورد بررسی قرار گیرد و پیشنهادات و راه کارهایی را که در متون بر اساس تجارب دیگر کشورها و نظرات صاحب نظران برای ارتقای پاسخ گویی برنامه درسی مطرح شده است برای آگاهی برنامه ریزان و دست اندرکاران آموزش پزشکی ارائه نماید.

    روش ها

    برای انجام این مطالعه مقالاتی که از سال 2000 تا سال 2013 در پایگاه داده های Pubmed، Elsevier، springer، proquest و Google scholar به ثبت رسیده بود،مورد جستجو قرار گرفت. استراتژی جستجو شامل جستجوی کلمات پاسخ گویی اجتماعی (Accountability Social)، آموزش پزشکی (Medical education)، آموزش بالینی (Teaching clinical)، برنامه درسی (curriculum) در عنوان یا چکیده یا کلمات کلیدی مقالات مرتبط بود.

    نتایج

    در مجموع 37 مقاله مرتبط یافت و بررسی شد. به منظور جمع بندی نتایج، بعد از تعریف مفهوم پاسخ گویی به هشت مانع عمده در ارتقای پاسخ گویی اجتماعی اشاره و سپس به مدل های ارزشیابی اثربخشی اجتماعی برنامه ها پرداخته شده است. در نهایت راه کارهای پیشنهاد شده در متون ارائه گردیده است.

    نتیجه گیری

    در راستای توسعه پاسخ گویی اجتماعی، موانع ساختاری متعددی در دانشگاه ها وجود دارد که لازم است در جهت افزایش پاسخ گویی آموزش پزشکی مرتفع گردد. پیشنهادات متعددی در زمینه کمک به موسسات برای پاسخ گو نمودن برنامه های درسی ارائه شده ولی اغلب حاصل تجارب فردی محققین است و کارایی آن ها در سیستم های آموزشی مختلف نیاز به بررسی و تحقیق بیشتر دارد و جهت دهی تحقیقات آموزشی به سمت توسعه پاسخ گویی در آموزش پزشکی یک ضرورت است

    کلیدواژگان: پاسخ گویی اجتماعی، آموزش پزشکی، برنامه درسی، مدل های پاسخ گویی اجتماعی، حرفه ای گری
  • اطهر امید، نیکو یمانی*، پیمان ادیبی صفحات 1099-1113
    مقدمه
    اهمیت آموزش اخلاق پزشکی سال هاست که در دانشکده های پزشکی مورد تاکید قرار گرفته است اما هنوز توافقی بر روی اهداف یادگیری آن به وجود نیامده است. این مطالعه با هدف بررسی پیامدهای یادگیری آموزش اخلاق پزشکی براساس الگوهای رشد اخلاقی انجام پذیرفت.
    روش ها
    این مطالعه از نوع مروری است که با استفاده از کلید واژه های مناسب در پایگاه اطلاعاتی Medline، Web of Science، Scoupus، Eric و با محدود کردن زمان مقالات به 1990 تا 2012 مورد جستجو قرار گرفت. 7 مقاله در ارتباط با اهداف یادگیری و 12 مقاله در ارتباط با مدل از بین 61 مقاله مورد بررسی قرار گرفت.
    نتایج
    محققان در مورد اهداف یادگیری آموزش اخلاق پزشکی دیدگاه های متفاوت دارند. بعضی از محققان هدف آموزش اخلاق را تربیت پزشکانی با فضیلت می دانند و بعضی دیگر هدف کاربردی تر و قابل اندازه گیری برای یادگیری دانشجویان را مهارت استدلال اخلاقی می دانند. اما مدل Rest که اجزای شناختی و نگرشی یک رفتار اخلاقی را نشان می دهد چهار جزء را برای بروز رفتار اخلاقی لازم می داند.
    نتیجه گیری
    برای آموزش رفتار اخلاقی علاوه بر آموزش اصول اخلاقی لازم است مهارت هایی مانند کنترل هیجان ها، تحمل ابهام برای داشتن دیدگاه های چندگانه و مهارت هم دلی برای تشخیص موقعیت دشوار اخلاقی آموزش داده شود. به علاوه باید محیط های مناسب از نظر الگوی نقش و مشوق ارزش های اخلاقی برای فراگیران فراهم آورد. همچنین ایجاد فرصت های بازاندیشی باعث کسب بینش نسبت به کدهای اخلاقی خواهد شد و احتمالا تعهد اخلاقی را افزایش خواهد داد.
    کلیدواژگان: اخلاق پزشکی، مدل Rest، تئوری کهلبرگ، برنامه درسی، پیامدهای یادگیری، استدلال اخلاقی، دانشجویان
  • سید کامران سلطانی عربشاهی، علی نوروزی*، سعیده نوروزی، لوییز سید صفحات 1114-1126
    مقدمه
    بررسی متون علمی نشان دهنده آن است که تا کنون پژوهشگران اندکی به بررسی مقوله انگیزش، در حیطه آموزش پزشکی پرداخته اند. از این رو تهیه ابزارهای اندازه گیری مناسب می تواند گامی در جهت تشویق پژوهشگران به پرداختن در این زمینه بخصوص باشد. در این مطالعه ویژگی های روانسنجی ابزارهای اندازه گیری انگیزش درونی و جو انگیزش درک شده دانشجویان پزشکی مورد بررسی قرار گرفت.
    روش ها
    در این مطالعه توصیفی222 دانشجوی پزشکی نسخه ایرانی دو ابزار اندازه گیری انگیزش درونی و جو انگیزشی درک شده را تکمیل نمودند. جهت بررسی پایایی ابزارها از روش های بازآزمایی و محاسبه آلفای کرونباخ استفاده شد. برای تعیین روایی ساختاری ابزارهای اندازه گیری نیز روش تحلیل عاملی تاییدی به کار گرفته شد.
    نتایج
    پس از اصلاح و تعدیل سوال های هر دو ابزار، ضرایب پایایی قابل قبولی به دست آمد. تحلیل عاملی تاییدی نشان داد که ابزارهای مذکور از شاخص های نیکویی برازش مناسبی برخوردار هستند.
    نتیجه گیری
    ابزار 11 سوالی انگیزش درونی و ابزار 16 سوالی جو انگیزشی درک شده، واجد پایایی و روایی مناسبی جهت استفاده در حیطه آموزش پزشکی هستند.
    کلیدواژگان: انگیزش درونی، جو انگیزشی درک شده، جستار انگیزش درونی، مقیاس جو انگیزشی درک شده
  • فریبا حقانی، بهاره امینیان*، طاهره چنگیز، سپیده جمشیدیان صفحات 1127-1137
    مقدمه
    نقش موثر در فرآیند یاددهی- یادگیری و کسب موفقیت در زندگی و ویژگی قابلیت ارتقا، هوش هیجانی را به یکی از موضوعات مهم در آموزش تبدیل نموده است. تاکنون ابزارهای متعددی برای سنجش هوش هیجانی افراد تدوین شده؛ اما ابزاری که نشان دهد یک مدرس در تدریس خود تا چه اندازه از مهارت های هوش هیجانی بهره می جوید، تدوین نشده است. این مطالعه با هدف تدوین و روان سنجی ابزار سنجش هوش هیجانی در تدریس انجام شد.
    روش ها
    پس از مرور متون و مشخص نمودن عوامل موثر در تدریس مبتنی بر هوش هیجانی، پرسشنامه اولیه با 109 سوال طراحی شد. روایی صوری و محتوایی آن با نظر کارشناسان تایید گردید. برای بررسی روایی سازه، پرسشنامه هوش هیجانی بار- ان به همراه پرسشنامه تدوین شده، توسط یک نمونه تصادفی 30 نفره از اساتید تکمیل گردید و همبستگی بین این دو پرسشنامه بررسی شد. همچنین برای انجام تحلیل عاملی و تلخیص تعداد گویه ها، پرسشنامه در یک نمونه 350 نفری از اساتید دانشگاه علوم پزشکی اصفهان توزیع و از تحلیل عاملی اکتشافی با روش تحلیل مولفه های اصلی استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آماره های توصیفی، همبستگی و تحلیل عاملی انجام گرفت.
    نتایج
    از 350 استاد دریافت کننده پرسشنامه، 204 نفر آن را تکمیل نمودند (درصد بازگشت 58 %). پرسشنامه حاضر با پرسشنامه بار- ان به طور معناداری همبستگی داشت (71/0=r و 001/0P<). بر اساس نتایج تحلیل عاملی و نظرات کارشناسان، پرسشنامه ای با 31 گویه در 8 حیطه «توجه به احساسات فراگیران، انگیزه تدریس، ارتباط با فراگیران، تعهد نسبت به فراگیران، هدایت فراگیران، توجه به رشد اجتماعی فراگیران، توانایی در تدریس و واکنش های به هنگام» تایید شد. ضریب پایایی پرسشنامه بر اساس آلفای کرونباخ 9/0 محاسبه گردید.
    نتیجه گیری
    پرسشنامه 31 گویه ای حاصل از این پژوهش می تواند ابزاری معتبر و پایا برای سنجش هوش هیجانی مدرسان در تدریس باشد. پیشنهاد می شود این پرسشنامه در نمونه های آماری بزرگ تر، اجرا شود.
    کلیدواژگان: هوش هیجانی، هوش عاطفی، ابزار سنجش، پرسشنامه، تدریس، روان سنجی، مدرس
  • سپیده جمشیدیان صفحات 1138-1139
    استفاده از منابع مختلف در بیان روش شناسی پژوهش، در بسیاری موارد، باعث درک متفاوت خوانندگان از روش انجام پژوهش شده است. با این حال، در مجلات مرتبط با آموزش به این موضوع بهای چندانی داده نشده و اغلب ذکر نشده کدام نوع دسته بندی برای روش شناسی مقالات چاپ شده در مجله، منظور شده است. اگر چه اصل، بیان پژوهش انجام شده است اما رسیدن به یک فهم مشترک در ارتباط با دسته بندی نوع مطالعات پژوهشی می تواند برای خوانندگان مجله به ویژه دانشجویان که در ابتدای راه پژوهش های آموزشی قرار دارند، بسیار کمک کننده باشد. در مقالات مختلف، با عبارت هایی مثل مطالعه تحلیلی، مطالعه توصیفی تحلیلی، مطالعه پیمایشی، مطالعه مقطعی، مطالعه توصیفی مقطعی مواجه می شویم که هر کدام، از یک نوع دسته بندی متفاوت گرفته شده اند. در کتاب های مختلف پژوهش درآموزش، یکی از انواع متدهای پژوهشی، روش علی- مقایسه ای است(1تا6) که ساده ترین روش کمی برای کشف روابط علی- معلولی بین پدیده ها و یکی از روش هایی است که متخصصان تعلیم و تربیت برای مقایسه افرادی که واجد یک ویژگی هستند و افرادی که فاقد آن هستند، بسیار مورد استفاده قرار می دهند. با وجود استفاده بسیار از این روش، مقالات بسیارکمی، به استفاده از این متد پژوهش اشاره داشته اند و به دلیل عدم وجود مداخله، آن را در قالب پژوهش های توصیفی جای داده اند. این موضوع از آنجا اهمیت بیش تری پیدا می کند که دسته بندی پژوهش های تربیتی با پژوهش هایی که در حوزه علوم سلامت انجام می شود متفاوت بوده و برای دانشجویان رشته های آموزش در زمینه های بهداشتی و پزشکی که با هر دوی این پژوهش ها سروکار دارند، می تواند باعث سردرگمی شود؛ ضمن این که گاه نویسندگان مقالات خودشان نیز نمی دانند نوع مطالعه را چگونه عنوان کنند و آن را در کدام قالب قرار دهند. یک مورد از این برداشت های متفاوت، در نقد مقاله چاپ شده در مجله شماره 5 دوره سیزدهم مشاهده می شود(7) که در نقد روش شناسی یکی از مقالات(8)، توضیحاتی بیان شده که خود، نشانه متفاوت بودن دیدگاه های افراد در مورد انواع روش های پژوهشی است. در این نقد، دسته بندی مربوط به پژوهش های علوم سلامت برای مقاله مذکور که یک پژوهش آموزشی بود، پیشنهاد شد، اما سوال اساسی این است که آیا می توان دسته بندی مربوط به روش های پژوهش در علوم سلامت را در پژوهش های علوم تربیتی و آموزش استفاده نمود یا خیر. با توجه به تقسیم بندی کتاب گال، بورگ و گال (نمودار 1)(9) و همان طور که نویسنده محترم مقاله، در پاسخ به نقد مقاله(7) ذکر کرده اند، مطالعه مقطعی نوعی از مطالعه توصیفی در نظر گرفته شده و در این تقسیم بندی نامی از مطالعات تحلیلی برده نشده است. آنچه مسلم است، این موارد، تنوع و تعدد دسته بندی های مختلف را نشان می دهد و لزوما نشانه درست یا غلط بودن هیچ کدام نیست؛ اما در نهایت سردرگمی ایجاد شده، برای خوانندگان مقاله خوشایند نیست. نمودار1: دسته بندی خلاصه از انواع پژوهش برگرفته از کتاب روش های تحقیق گال، بورگ و گال لازم به ذکر است که در قسمت راهنمای نویسندگان مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، توضیحات کاملی در مورد نگارش انواع مقالات داده شده است و در مورد نحوه نگارش قسمت روش ها، در پژوهش های تجربی، پیش تجربی و شبه تجربی و همچنین پژوهش های توصیفی طولی و توصیفی مقطعی مطالبی آورده شده است، اما در مورد این که مثلا طرح پیش تجربی چیست یا منظور از طرح توصیفی مقطعی، دقیقا چیست، توضیحی آورده نشده است. با توجه به موارد یاد شده، پیشنهاد می شود هیات محترم تحریریه مجله ایرانی آموزش در علوم پزشکی، چارچوبی مشخص بر اساس منابع معتبر آموزشی برای دسته بندی انواع طرح های پژوهش در نظر بگیرند و آن را به اطلاع کارشناسان مقالات، نویسندگان و خوانندگان مجله برسانند. نتیجه این اقدام، کمک به ایجاد درک یکسان تمامی این افراد از روش شناسی پژوهش و دقت بیش تر نویسندگان مقالات برای مشخص نمودن روش شناسی پژوهش و آزمون های آماری به کار گرفته شده، خواهد بود.
|
  • Fateme Naderi, Mohsen Ayati *, Majid Zare Bidaki, Mohammad Akbari Bourang Pages 1001-1010
    Introduction
    The advantage of mobile learning in education is mobility and availability. This type of learning not only increases learner’s satisfaction and encourages them، but also develops learner’s interactions and effective communicational activities. As a result، this study was performed to investigate metacognitive self-regulation and attitude of students of allied health sciences through mobile learning in Birjand University of Medical Sciences.
    Methods
    In this quasi-experimental study، study population included operating room students (n=43) in satellite faculties of Birjand (Ghaen and Ferdows). Initially a relevant microbiology mobile book was installed on students’ mobile phones in case group (22 students). The microbiology contents were represented to the students of case group through the mobile book and SMS in addition to regular face to face technique. The control group received only conventional face-to-face training. Data gathering tool included questionnaires of Pintrich metacognitive self-regulation and students'' attitude toward mobile learning. Pintrich has reported high validity and reliability and this also approved by domestic studies. A questionnaire of 12 items was used for investigating students’ attitude toward mobile learning which its validity was verified through factor analysis and the reliability was confirmed through Cronbach’s Alpha. Data was analyzed using descriptive and inferential statistics.
    Results
    The results of the study showed that mobile use has a significant effect on students’ metacognitive self-regulation and attitudes (p<0. 0005).
    Conclusion
    Mobile learning left a positive effect on students’ metacognitive self-regulation and attitudes. Therefore، it is recommended that curriculum planners design and employ appropriate mobile learning methods to enhance attitude، motivation، and self-regulation skills of students.
    Keywords: Cell phone, metacognitive self, regulation, attitude, student, allied health sciences
  • Bita Bijari, Ali Abassi Pages 1011-1018
    Introduction
    Basic science materials are important for medical students considering the understanding of clinical subjects and evaluation of academic performance in subsequent levels. The aim of this study was to assess predictive validity of comprehensive basic science examination for students’ academic performance in Birjand University Medical Sciences.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study، 145 medical students that were admitted to Birjand University Medical Sciences within years 2002 to 2004 were selected through census. Information of these students including grades of comprehensive basic science examination (CBSE) and pre-internship examination (CPIE)، average point grade (GPA) of clinical course and total average grade of students were collected from students’ files of records. Data was analyzed using t tests، ANOVA، and Pearson correlation coefficient.
    Results
    Mean scores of comprehensive basic science examination (CBSE) and comprehensive pre-internship examination (CPIE) for medical students were 128. 86±19. 27 and 118. 54±18. 82 respectively. Mean of clinical course average grade and total grade point averages were 17. 09±0. 96 and 16. 77±1. 04 respectively. The difference between mean scores of two genders was not statistically significant. The Pearson correlation coefficient for comprehensive basic science examination grade with clinical course average، pre-internship examination grade، and total grade point averages was 0. 56، 0. 55 and 0. 68 respectively.
    Conclusion
    A moderate to high correlation between CBSE scores and scores of higher academic levels determined that the CBSE is a valid measurement to identify students at the risk of educational failure in subsequent academic levels.
    Keywords: Comprehensive basic science examination, academic performance, predictive validity, medical student
  • Ziba Mohammady, Alireza Khatony *, Mohammad Hydary, Masoud Bahreini Pages 1019-1030
    Introduction
    Despite several advantages of Internet، it involves serious problems and the most important ones is dependency on Internet. This study aimed to examine the Internet dependency in students of Kermanshah University of Medical Sciences.
    Methods
    In this descriptive cross-sectional study، 384 students of Kermanshah University of Medical Sciences were selected through stratified random sampling. Young''s Internet Addiction Scale was employed for gathering data. Data analysis was performed using descriptive and analytic statistic including independent t-test and ANOVA.
    Results
    The results of 350 filled questionnaires showed that 91. 7% of students were slightly dependant on the Internet and only 0. 3% of them were severly dependant. There were statistically significant differences between internet dependency and sex (p=0. 019، t=2. 356)، age (p=0. 034، f=3. 426)، marital status (p<0. 001، t=4. 447)، field of study (p<0. 001، f=4. 3)، having a personal computer (p<0. 001، t=4. 388)، knowledge of computer (p<0. 001، f=6. 547)، knowledge of Internet (p<0. 002، f=6. 458)، and reason for using the Internet (p<0. 001، f=3. 383).
    Conclusion
    Considering high prevalence of slight dependence on the Internet among university students، development of training programs to familiarize students with the risks of dependence on the Internet is necessary.
    Keywords: dependency, Internet, students
  • Soheila Shahshahani *, Samaneh Hoseinzadeh, Kianoosh Abdi, Akbar Mirjai Aghdam Pages 1031-1039
    Introduction
    This research was designed to determine the satisfaction level of postgraduate students of USWR with supervisory performance of supervisor and advisor in Thesis process in 1390-1391.
    Methods
    This descriptive cross-sectional study was performed on postgraduate students of USWR who were preparing for thesis defense between 2011 October to 2012 June. Samples were selected through census. A researcher made questionnaire was completed by postgraduate students (n=106) who visited postgraduate office prior to their thesis defense. We used Kruskal-Wallis test، generalized linear model، chi2، and Fisher’s exact tests for data analysis.
    Results
    The study showed that students’ satisfaction with their supervisors and advisors were at a high level. A statistically significant difference was observed between age (P= 0. 022) and students’ academic level (P= 0. 026) with their level of satisfaction with supervisors. We found statistically significant relationships between level of satisfaction with advisors considering age (P= 0. 013)، gender (P= 0. 001)، type of thesis (P= 0. 018) and also type of school (P= 0. 019).
    Conclusion
    Although this research showed that students’ level of satisfaction with their supervisors and advisors of thesis project was at a high level in the University of Social Welfare and Rehabilitation Sciences، but we should emphasis on empowering students̕ research capabilities.
    Keywords: Satisfaction, supervision, postgraduate students, supervisor, advisor, thesis
  • Seyyed Nasrolah Hoseyni, Masoud Mirzaei, Reyhane Faryabi *, Amir Mohsen Mokhtari Ardekan, Morteza Shaker Ardekani, Mehdi Mirzaei Alavijeh Pages 1040-1050
    Introduction
    Motivation of faculties is a key factor for quality of research and education of every nation. Lack of motivation and job satisfaction as a result، may threat physical and mental health of faculties and their quality of life and consequently impede professional achievements. Herzberg''s expression motivation model evaluates two domains; motivation and mental hygiene. This study aimed to determine effective factors in job motivation of faculties in Shahid Sadoughi University of Medical Sciences based on Herzberg’s model.
    Methods
    This cross-sectional study was performed on all faculties of Shahid Sadoughi University of Medical Sciences through census sampling. Data collection tool was a questionnaire of two different parts including 11 questions on background and demographic data in first part and 40 items based on Herzbergs'' two-factor theory of job motivation in a frame of eleven factors (5 internal and 6 external domains) in the second part. After confirming validity and reliability، questionnaires were completed by 230 faculties through self report. Data was analyzed using descriptive statistics، independent t-test، and one-way ANOVA at 0. 05 significance level،
    Results
    68. 7 percent of faculties were male and 31. 3 percent were female. The external domain was more important to the participants compared to internal domain. Job security، income، conditions of workplace، level and promotion، and job progress and development were the most important factors respectively. Independence and responsibility identified to be the least important factors.
    Conclusion
    In order to improve faculties’ job motivation، we recommend pay further attention to external factors of Herzberg’s theory.
    Keywords: Motivation, job motivation, faculty member, university
  • Maryam Baratali, Alireza Yousefy *, Masih Saboori, Narges Keshtiaray Pages 1051-1057
    Introduction
    Thanks to advanced imaging devices، the rapid growth of neurosciences and identification of various functions in different parts of the brain has lead to new perspectives open in a variety of sciences. This paper outlines the prospects for integrating findings of neuroscience and education.
    Methods
    This paper is the outcome of a non-systematic review through searching scientific databases such as Science Direct and Springer and search engines such as Google as well as library sources. Main key terms in our search were neuroeducation، bridging education، and neuroscience.
    Results
    Although methods to achieve results in neuroscience and education are significantly different and combination of the findings of these two fields may appear difficult، the emergence of a new interdisciplinary field seems to be possible in the future.
    Conclusion
    The findings of neuroscience have generated new insights to education professionals. The results of educational psychologists’ studies as well، have placed new questions and study fields to neuroscientists. Closer scientific cooperation between experts of these two fields may lead to promising findings that can affect human life
    Keywords: Neuroscience, neuroeducation, education
  • Tahereh Changiz, Mohammad Fakhari *, Athar Omid Pages 1058-1072
    Introduction
    One of the common models for evaluation in the organization and in-service training model is four-level Kirkpatrick’s model. Users must be aware of strengths and areas of application of this model. The aim of this paper is to clarify the characteristics of this model according to Kirkpatrick and to summarize the critics of scholars to this model. At the end، the reforms that have been carried out on this model are described.
    Methods
    At first، we manually searched library sources for the publications on Kirkpatrick’s model. Then using Google Scholar and databases such as Eric، Ebsco، Elsevier، and Proquest، articles having terms such as Kirkpatrick، model، and evaluation in title or keywords were retrieved. Finally، all the articles that were available were downloaded and reviewed.
    Results
    Five books were found in searching library resources. Eighteen articles and 3 dissertations were also retrieved which were downloadable. This model emphasizes collecting evidence at 4 levels to judge the effectiveness of educational programs. This model comprises several assumptions that are determined by the predominant users of the model. However، some of the critics to this model related to the assumptions established on it. Some experts have proposed additional levels to extend the model to other surfaces. However، Kirkpatrick refused these proposals.
    Conclusion
    This model provides a general insight on key indicators of the effectiveness of the program to users. Yet، it neglected some variables that affect the evaluation of training program’s effectiveness. This model is suitable for the evaluation of short-term and in-service trainings in organizations. It is not recommended for evaluating all educational programs.
    Keywords: Program evaluation, Kirkpatrick's model, Kirkpatrick's pyramid, in service training
  • Maryam Bagheri, Maliheh Sadeghnezhad, Tayyebe Sayyadee, Fatemeh Hajiabadi Pages 1073-1081
    Introduction
    Despite the fact that evaluation is the most important part of effectiveness of clinical education، evidences show the inefficiency of current evaluation methods. Common evaluation methods are restricted in subjective information and in addition to failure in evaluating students’ clinical skills precisely، they are not considered as learning instruments. Therefore، this study was conducted to determine the effect of DOPS evaluation method on learning clinical skills of emergency medicine students.
    Methods
    This two group quasi experimental study of before and after design was carried out in surgery wards of Ghaem & Emam Reza hospitals of Mashhad University of Medical Sciences within 2008 and 2009 academic years. Study population included all emergency medicine students of the second semester that were divided into two groups (n=25 in experiment and n=21 in control group). Data collection method included observation and completion of a researcher made checklist before and after clinical course. Tool credibility was confirmed using content validity and its reliability was approved through inter-rater reliability (r=0/89). Data were analyzed using descriptive statistics، independent t-test، and paired t-test.
    Results
    There was no significant difference between groups regarding demographic variables. The mean of pretest in two groups showed no significant difference before intervention (p=0. 18 and t=-1. 3). This is while case group showed higher mean scores compared to control group after intervention (via DOPS evaluation) and this difference was significant (p=0. 0001، t=4. 9).
    Conclusion
    It seems that employing new methods of evaluation such as DOPS as an objective، valid، and highly applicable method in clinical evaluation solely or along with other common methods، can result in the improvement of clinical skills and more effective learning among students.
    Keywords: Clinical evaluation, Direct Observation of Procedural Skills (DOPS), clinical skills, Student evaluation
  • Nikoo Yamani, Mohammad Fakhari Pages 1082-1098
    Introduction

    Social accountability of curriculum is considered as the director of all medical education activities towards the training of medical practitioners who could be able to contribute to health needs of a population. This study tried to investigate some barriers to medical education social accountability and summarize the experimental based proposals and recommendations in international literature on social accountability program to aware stakeholders and curriculum planners.

    Methods

    We searched for all papers published from 2000 to 2013 in Pubmed، Elsevier، Springer، and Proquest databases as well as Google scholar search engine. Search strategy included the words of social sccountability، medical education، clinical teaching، and curriculum in the article title abstract or keywords.

    Results

    Thirty seven related articles totally were found and investigared. In order to conclude the results، we defined the concept of social accountability and point eight major obstacles in development of social acoountability، and then we discussed different models for evaluation of programs’ social efficacy. Finally the recommended implications are argued.

    Conclusion

    There are several structural obstacles in universities that have to be eliminated in order to develop social accountability in medical education. A number of recommendations have been made in order to help institutions make the programs accountable but they are the results of personal experiences of researchers. These should be investigated and studied more to be examined regarding their effectiveness in educational systems. Directing educational studies into accountabilitry in medical education is a necessity.

    Keywords: Social accountability, medical education, curriculum
  • Athar Omid, Nikoo Yammani *, Peyman Adibi Pages 1099-1113
    Introduction
    For years، the importance of medical ethics education in medical schools has been emphasized but there is no consensus over learning goals yet. This study aimed to investigate the learning outcomes of medical ethics education based on models of moral reasoning.
    Methods
    This study is a review using proper keywords in databases such as Medline، Web of Science، Scoupus، and Eric limiting the results to papers published from 1990 to 2012 which resulted in finding61 articles. Seven articles related to learning objectives and 12 articles related to the model were investigated.
    Results
    Researchers have different views on learning objectives of medical ethics education. Some believe that the goal of ethics education is to train virtuous physicians. Others believe that the more practical and measurable goal is moral reasoning skills. Showing the cognitive and attitudinal elements of an ethical behavior، however، Rest Model postulates the four components for ethical behavior to flourish.
    Conclusion
    For teaching ethics education، skills such as emotional control، tolerance of ambiguity for multiple perspectives، and empathy in difficult situations should be taught in addition to teaching ethical principles. Moreover، appropriate environments regarding role modeling and encouraging ethical values must be provided for learners. Providing reflective opportunities also will bring insight on ethical codes that results in increasing moral commitment.
    Keywords: medical ethics, Rest model, Kohlberg's theory, curriculum, learning outcomes, medical students, moral reasoning
  • Seyyed Kamran Soltani Arabshahi, Ali Norouzi *, Saiideh Norouzi, Luis Cid Pages 1114-1126
    Introduction
    Review of the literature indicates that few researchers have examined the issue of motivation in medical education context. Hence construction of appropriate measurement tools can be a step toward encouraging researchers to address this particular issue. This study examined psychometric characteristics of tools for measuring Intrinsic Motivation Inventory (IMI) and Perceived Motivational Climate Scale (EPCM) in medical students.
    Methods
    A sample of 222 Iranian medical students completed Iranian versions of the EPCM، and IMI in a descriptive study. For assessing reliability of instruments، test-retest method and calculating Cronbach''s alpha were used. Confirmatory factor analyses were carried out to confirm the factorial validity of tools.
    Results
    After modification of the questions in both instruments، acceptable reliability coefficient was found. Confirmatory factor analysis indicated that these tools have appropriate goodness of fitting indices.
    Conclusion
    The modified IMI (i11 questions)، and EPCM (16 questions) have appropriate reliability and validity for use in medical education.
    Keywords: Intrinsic motivation, perceived motivational climate, intrinsic motivation inventory, perceived motivational climate scale
  • Fariba Haghani, Bahareh Aminian *, Tahereh Changiz, Sepideh Jamshidian Pages 1127-1137
    Introduction
    Emotional Intelligence (EI) has become a matter of great interest in teaching due to its positive effects on teaching-learning process، achievement in life، and improvement potential. Several instruments have been developed to measure individuals’ EI but none of them have been able to show to what extent a teacher uses EI in his teaching. This study was performed to develop an emotional intelligence measurement tool in teaching and evaluate its psychometric features.
    Methods
    The preliminary questionnaire of 109 questions was developed based on literature review and determining emotional teaching factors. Content and face validity were confirmed by experts. The construct validity was confirmed by determining the correlation between the instrument and the Bar-On questionnaire among 30 randomly selected faculties. For factor analysis and data reduction also، 350 questionnaires were distributed among faculties in Isfahan University of Medical Sciences. Exploratory factor analysis was performed through principal components analysis. Data was analyzed using descriptive statistics، correlation، and factor analysis.
    Results
    350 faculties received the questionnaire and 204 filled it out (response rate =58%). The designed questionnaire was correlated with Bar-On (p<0. 001&r=0. 714). Based on the results of factor analysis and negotiation with experts، the final questionnaire was prepared comprising 31 questions in 8 categories of “responding to learners’ feelings، motivation in teaching، communication with learners، responsibility towards learners، leading learners، sensitivity to learners’ social development، teaching abilities، and prompt reaction. Reliability coefficient of the questionnaire was 0. 9 calculated through Cronbach’s alpha.
    Conclusion
    This 31 item questionnaire seems to be a valid، reliable، and useful instrument to measure teachers’ emotional intelligence in teaching. Evaluation of the designed questionnaire in larger populations is recommended.
    Keywords: Emotional intelligence, tool, questionnaire, teaching, psychometric evaluation, teacher