فهرست مطالب

نقد و نظر - سال هفدهم شماره 3 (پیاپی 67، پاییز 1391)

فصلنامه نقد و نظر
سال هفدهم شماره 3 (پیاپی 67، پاییز 1391)

  • 208 صفحه، بهای روی جلد: 50,000ريال
  • تاریخ انتشار: 1391/09/20
  • تعداد عناوین: 9
|
  • محمدتقی سبحانی صفحه 2
  • سید علی حسینی زاده خضرآباد* صفحه 4
    در دوران غیبت صغری، ابو سهل اسماعیل بن علی و ابو محمدحسن بن موسی نوبختی از مشهورترین متکلمان امامیه در بغداد بودند که نقش مهمی در انتقال میراث کلامی امامیه به متکلمانی چون شیخ مفید و سید مرتضی بر عهده داشته اند. از آن جا که اندیشه های امامیه در دوران شیخ مفید و سید مرتضی تفاوت هایی با آراء متکلمان عصر حضور همچون هشامین و مومن الطاق دارد و به نوعی به اندیشه های کلامی معتزله نزدیک تر شده برخی برآنند که نوبختیان در تطور اندیشه های متکلمان امامی و هم گرایی آنان با معتزلیان نقش اصلی را بر عهده داشته اند و در حقیقت، عقل گرایی معتزلی به دست بنو نوبخت در میان متکلمان امامی مذهب شیوع یافته است. این مقاله ضمن رفع این اتهام از طریق مقایسه اندیشه های کلامی این دو گروه به واکاوی میزان تاثیرگزاری متکلمان نوبختی بر آراء اندیشمندان امامیه پرداخته است.
    کلیدواژگان: نوبختیان، کلام امامیه، معتزله، متکلمان، عقل گرایی، هشام بن حکم
  • اکبر اقوام کرباسی* صفحه 34
    مرجئه شیعه نام جریانی است که در کوفه سده دوم نقاب از چهره برگرفت. این گروه که عمدتا به دنبال بروز شرایط اجتماعی سیاسی کوفه و احتمالا به منظور حل و فصل معضلات پیش روی جامعه شیعی، خود را از شیعیان اعتقادی متمایز کردند، در مسئله امامت به عنوان محوری ترین کانون فکری شیعه، ایده ای مطرح ساختند که به واقع گونه ای عقب نشینی از این مبنای فکری شیعه بود. سامان دهندگان این رویکرد که بعضا از اصحاب امام باقر و امام صادق8و شیعیان او به شمار می آمدند با ارائه نظریه خویش به تدریج از سوی شیعیان راستین، طرد شده و عملا به جریانی که سال ها بعد از زید بن علی حمایت کرد، متمایل شدند؛ گروهی که منابع فرقه نگاری از آن با نام «بتریه/ بتریه» یاد کرده اند. مرجئه شیعه هرچند پیش از جریان زید حضور فکری داشتند، اما سال ها بعد از او، بهترین بستر نظری را برای پذیرش نظریه امامت مفضول از سوی زیدیه فراهم آوردند. این نوشته درصدد است با خوانش تاریخی این جریان فکری و برشماری بارزترین مولفه فکری آنان، ضمن واکاوی زمینه های ظهور و بروز برخی نظریه های امامت، بستر دریافت و فهم برخی روایات شیعه را در این زمینه هموار تر سازد.
    کلیدواژگان: کلام شیعی، مرجئه، مرجئه شیعه، بتریه
  • عبدالمجید اعتصامی* صفحه 67
    در جامعه مسلمانان سده اول و دوم، اندیشه «ارجاء» در دو مرحله سیاسی و کلامی ظهور و بروز یافت که در هر دو مرحله، تاخیر و وانهادن امری به روز قیامت و یا واگذاری امری به خداوند نهفته است. واژه «مرجئه» در روایات منسوب به پیامبر9 و امیرالمومنین7 نیز به کار رفته است که با حذف روایات ضعیف، می توان ادعا کرد که در کلام آن دو بزرگوار این واژه اغلب در معنای «اهل سنت و جماعت» یا «اصحاب حدیث»؛ و در معنایی متفاوت با معنای مشهور به کار برده شده است. از امام باقر7 به بعد بیشتر روایاتی که درباره مرجئه یا اندیشه ارجاء نقل شده نیز معنای اهل سنت و جماعت یا اصحاب حدیث در آنها اراده شده است و دیگر روایات موجود با قرینه هایی لفظی به معانی دیگر ارجاء اشاره کرده اند. در این نوشتار با بررسی بیشتر روایاتی که به اهل بیت: نسبت داده شده اند، معانی قابل برداشت از واژه (اصطلاح) «مرجئه» یا «ارجاء» مورد بررسی قرار می گیرد.
    کلیدواژگان: مرجئه، ارجاء سیاسی، ارجاء کلامی، اهل سنت و جماعت، مرجئه شیعه
  • سید حسن طالقانی* صفحه 92
    در سده سوم هجری برخی راویان حدیث از سوی احمد بن محمد بن عیسی اشعری از شهر قم اخراج شدند. از آنجا که بیشتر اخراج شدگان متهم به غلو بودند، دلیل اخراج ایشان، غلو و انحراف عقیده دانسته شده است و با یک تعمیم کلی اظهار می شود که قمی ها راویان را به کوچک ترین شائبه غلو از شهر اخراج کرده و در حقیقت به حذف کلی آنان حکم می کردند، ولی به نظر می رسد که دلایل اخراج این افراد، تنها انحراف در عقیده نبوده است، بلکه اخراج شدگان گروهی اجتماعی و فعال بودند که حضور ایشان در قم در شرایط سیاسی آن زمان برای بقاء جامعه شیعی قم مناسب نبود. ضمن اینکه اندیشه اخراج راویان و حذف کلی یک راوی - حتی اگر مبتنی بر دلایل اعتقادی باشد- تنها دیدگاه احمد اشعری بوده و نه اندیشه همه مشایخ قم و این رفتار با عملکرد ایشان سازگار به نظر نمی رسد و از همین رو، نباید به عنوان مبنای فکری مدرسه قم تلقی شود.
    کلیدواژگان: اخراج راویان، مدرسه حدیثی قم، احمدبن محمدبن عیسی، غالیان
  • مجید جعفری ربانی* صفحه 106
    محمد علی امیر معزی - شیعه پژوه معاصر - در مقاله ای با عنوان «صفار قمی و بصائر الدرجات» به بررسی بعضی از جنبه های شخصیت محمد بن حسن صفار - محدث شیعی سده سوم - و کتاب او بصائر الدرجات پرداخته است. بنا به ادعای او، پس از مرگ صفار برخی از بزرگان شیعه برخورد تردیدآمیزی با صفار داشته و مضامین کتابش را غلوآمیز دانسته اند. این دیدگاه از تغییر مفهوم عقل نزد علمای متاخر در مقایسه با علمای نخستین سرچشمه می گیرد، به گونه ای که عقل، در نظر متاخرین ابزاری برای ادراک گزاره های منطقی است؛ در نتیجه، بسیاری از احادیث که دربرگیرنده گزاره های فرا منطقی بودند و نزد متقدمان صحیح به حساب می آمدند، با تغییر مفهوم عقل مورد تردید واقع شدند. در این نوشتار، ضمن بیان دیدگاه نویسنده درباره مفهوم عقل قدسی، به بررسی ادعای امیرمعزی در برخورد تردیدآمیز با کتاب صفار پرداخته می شود. افزون بر این، به دیدگاه امیر معزی، در باب معنا و مفهوم واژه «علم» در روایات نقل شده در کتاب بصائر الدرجات نیز اشاره شده است.
    کلیدواژگان: صفار، بصائرالدرجات، شهود قدسی، عقل منطقی، غلو، علم سری و باطنی
  • عباس میرزایی* صفحه 122
    ابن قبه رازی از متکلمان برجسته و بلندآوازه امامیه در نیمه دوم سده سوم هجری است که در حوزه مسائل مربوط به امامت دیدگاه های درخور توجهی داشته است و از همین روی، از جایگاه ویژه ای در میان متکلمان امامیه برخوردار است. سید حسین مدرسی طباطبایی- شیعه پژوه معاصر- درکتاب مکتب در فرآیند تکامل با ارجاعات فراوان به آثار ابن قبه و بررسی رساله های به جا مانده از او در صدد تحلیل تحولات تاریخی اندیشه امامیه در بستر تحولات سیاسی- اجتماعی برآمده است. در این مقاله به ادعاهای مدرسی طباطبایی و برداشت ها و خوانش او از آثار و اندیشه های ابن قبه پرداخته می شود.
    کلیدواژگان: متکلمان امامیه، تاریخ تفکر امامیه، مکتب در فرایند تکامل، ابن قبه رازی
  • سید حسین حائری* صفحه 141
    مجموعهٔ حدیثیکافی نوشتهٔ محمد بن یعقوب کلینی از مهم ترین مجموعه های حدیثی شیعیان دوازده امامی است. برخی از مستشرقان به بررسی تفاوت های میان این اثر با دو مجموعهٔ حدیثی دیگر شیعی،یعنیمحاسن و بصائر الدرجات پرداخته و به این نتیجه رسیده اند که کتاب کافی هرچند از نظر محتوایی همانند دو اثر دیگر نمایندهٔ فضای آکنده از غلو قم است، اما چون شیعیان عقل گرای بغداد را مخاطب قرار داده در انتخاب احادیث و چینش آن ها به نوعی راه اعتدال را پیموده است. این پژوهش در پی واکاوی این فرضیه است و این انگاره که شیعیان بغداد دچار عقل گرایی افراطی بوده و بدین جهت برای «نقل» هیچ اعتباری قائل نبودند را به چالش می کشد و بر این باور است که کلینی در اثر گران سنگ خود به شکل سنتیدر پی جمع آوری و تنظیم میراث حدیثی شیعه بوده است و اساسا آن را نه در بغداد که در ری گردآورده است.
    کلیدواژگان: کلینی، کافی، محاسن، بصائر الدرجات، مدرسه قم، مدرسه بغداد، آندرو جی، نیومن، غالیان، مقصره
  • محمدجعفر رضایی*، محمد نصیری صفحه 173
    کتاب پیشوای ربانی در تشیع نخستین نوشته دکتر محمدعلی امیرمعزی از مهم ترین آثار مهم شیعه شناسی در غرب به شمار می رود. امیرمعزی در این کتاب با بهره گیری از روش پدیدارشناسی به شناخت گوهر و ذات تشیع امامی از طریق مراجعه به آثار اصیل و نخستین امامیه (به طور خاص، کتب روایی) پرداخته است. از نظر وی گوهر تشیع نظریه امامت و به طور خاص، تفسیر باطنی از این نظریه است. به نظر وی به دلیل تقیه اصحاب امامیه بهترین راه برای رسیدن به اندیشه های باطنی امامان، مراجعه به اندیشه ها و تعالیم باطنی غالیان است. در این مقاله ضمن گزارشی کوتاه از محتوای این کتاب به نقد و بررسی آن پرداخته ایم. در مجموع نظریه امیرمعزی در مواردی مانند اثبات باطن گرایی امامیه، مبهم است و در برخی موارد نیز شواهد و دلائل او ناکافی اند. با این همه، اشکال عمده این اثر یکی دانستن تعالیم ائمه: و غالیان است؛ این ادعا شواهد نقض فراوانی دارد که در این مقاله به آنها اشاره شده است.
    کلیدواژگان: کلام امامیه، تشیع نخستین، باطنی گری، غالیان، امامت، محمدعلی امیرمعزی
|
  • Seyyed Ali Hosseinizadeh Khezrabad* Page 4
    The most famous Imamieh theologians in Baghdad during the minor absence (gheybati șoghrã) were Abū Sahl Isma’il ibn Ali and Abu Moĩammad Hassan ibn Mūsa Nõbakhti who had a significant role in the transfer of the Imamieh theological heritage to later theologians like Mufid and Sayyid Murtada. Since there are differences between the Imamieh thoughts during Mufid and Sayyid Murtada on the one hand and the views of the theologians during the presence (hudūr) of Imams, such as Hishamain and Mumin al-Taq and the former was rather close to Mutazilite views, some scholars hold that the Nõbakhtis had a major role in the development of Imamieh theology and its colvergence with Mutazilite theology, and in fact, the Nõbakhtis have propagated the Mutazilite rationalism among Imamieh theologians. This paper tries to reject this accusation and investifate the influence of the Nõbakhtis on Imamieh scholars by way of the comparison between the views of the two groups.
    Keywords: The Nõbakhtis, Imamieh theology, Mutazilite, theologians, rationalism, Hisham ibn Hakam
  • Akbar Aghvam Karbasi* Page 34
    Shiite Murji’ah is a movement in the second century of Kufah. Having distinguished themselves from official Shiites after the rise of some political-social events in Kufah and basically as a way of solving the troubles before Shiite community, they adopted an idea concerning Imamat –which is the most central foundation of Shiite thought- which was a kind of retreatment from this foundation. Those who adopted this idea were deciples of Imam Baqir (a.s.) and Imam Sadeq (a.s.), but were rejected by Shiite community because of this idea and they indeed tended to a movement which years later supported Zaid ibn Ali; a sect which is usually called “Butriah” or “Batariah”. Though Shiite Murji’aj was present before the movement of Zaid, but years after him, they prepared the best theoretical background for the acceptance of the Imamat of the less competent. This paper tries to present a historical reading of this movement and introduce the main lines of their thoughts and seeks to examine the backgrounds of the rise of some theories of Imamat, and this way it tries to prepare the ground for understanding some Shiite hadiths.
    Keywords: Shiite theology, Murjiah, Shiite Murjiah, Butriah
  • Abdomajid Etesami* Page 67
    In Muslim communities of the first and the second centuries, the idea of Irja’ emerged in two political and theological levels, in both of which inheres the notion of leaving an affair to the Dooms Day or to God. The term ‘Murji’ah’ has been used in narrations attributed to the Prophet and Imam Ali (p.b.u.h.) and with overlooking the weakly attributed ones, we can claim that in their narrations, the term has usually been used to mean the “people of tradition (sunnah) and community (jama’ah)” or the “people of narrations (hadith)”; which is different from the well-known use of the term. Since Imam Baqer’s time, most of the narrations quoted about Murhi’ah or the idea of Irja’ have used the terms to refer to the people of tradition and community or the people of narrations, and other available narrations have pointed to other meanings of Irja’ by help of verbal evidence. In this paper, we examine the meanings of the term “Murji’ah” or “Irja’” with a more investigation about the narrations attributed to Ahl Al-Bait.
    Keywords: Murjiah, political Irja', theological Irja', people of tradition, community, Shiite Murjiah
  • Seyyed Hassan Taleghani* Page 92
    In the 3rd century a.h. some narrators of hadiths were dismissed from Qom by Ahmad ibn ‘Isã Ash’ari. Since most of these narrators were accused of exaggeration abouth the place of Imams (Ghulow), it is held that the reason for their dismissal is exaggeration and deviation in belief and then a generalization is made to the effect that Qomis used to dismiss the narrators with a small sign of exaggeration. However, it seems that the only reason for their dismissal was not deviatin in beliefs, rather they were particular social activists whose presence in Qom was dangerous for the survival of Shiite community in Qom. Moreover, the dismissal of narrators (even if it is based on deviation in beliefs) was merely the approach of Ahmad Ash’ari and not all of the masters of Qom, and thus it should not be taken as the approach of the school of Qom.
    Keywords: Dismissal of narrators, School of Qom, Ahmad ibn Muhammad ibm Isã, exaggerators
  • Majid Jafari Rabbani* Page 106
    In a paper titled “Saffar Qomi and Basa’ir al-Darajat”, Mohammad Ali Amirmo’ezzi –a contemporary schor of Shiism- has examined the career of Muhammad ibn Hassan Saffar (Shiite muhadith of third century) and his book Basa’ir al-Darajat. According to him, after the demise of Saffar, some Shiite scholars were doubtful of him and took his book to contain exaggerations about Imams. This arises from the transformation of the concept of reason for late scholars in comparison with early scholars. Reason for the late scholars is a instrument for the discovery of logical propositions and thus many hadiths which contained super-logical propositions and were taken by the early scholars to be correct, were in doubt by the transformation in the concept of reason. This paper elaborates the concept of divine reason and examines Amirmoezzi’s claim about the doubts of Shiite scholars about Saffar’s book. Also we have considered Amirmoezzi’s view about the meaning of “knowledge” in the hadiths narrated in Basa’ir al-Darajat.
    Keywords: Saffar, Basair al Darajat, divine intuition, logical reason, exaggeration, mystical, internal knowledge
  • Abbas Mirzaei* Page 122
    Ibn Qibah Rãzi is one of the most-known Imamieh theologians of the second half of the 3rd century a.h.; he has significant views concerning Imamat and thus has a special place among Imamieh theologicans. In his book Shiism in the Process of Evolution, Seyyed Hussein Mudarresi Tabataba’i –a comtemporary scholar of Shiism- tries to analyse the historical developments of Imamieh thought in its political-social background, by appeals to the works of Ibn Qibah and an examination of his treatises. This paper seeks to examine and criticize the claims of Mudarresi Tabataba’i and his interpretations of the works of Ibn Qibah.
    Keywords: Imamieh theologians, history of Imamieh thought, Shiism in the Process of Evolution, Ibn Qibah Rãzi
  • Sayyed Hossein Haeri* Page 141
    The Hadith collection of Mohammad Ibn Ya’qub Kolaini, called Kafi, is one of the most important Hadith collections of Twelve-Imam Shiites. Some Orientalists have studied the differences of this work from two other Shiite Hadith collections—Mahasin and Basa’ir ad-Darajat —and concluded that Kafi is, in respect to the content, similar to the other works which represent the exaggeration (Qolow) in Qom, but since it has addressed the rationalist Shiites of Baghdad, it is moderate in its choice of hadiths and their arrangement. This paper seeks to examine this thesis and challenges the idea that Baghdad Shiites do not credit narrations, due to their radical rationalism. I believe that in his valuable work, Kolaini sought to collect the narrative heritage of Shiites in a traditional way, and he has carried out this task in Ray, not in Baghdad.
    Keywords: Kolaini, Kafi, Mahasin, Basair ad, Darajat, Qom School, Baghdad School, Andrew J. Newman, Exagerationists, Guiltists