فهرست مطالب

مجله الهیات تطبیقی
پیاپی 10 (پاییز و زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/12/18
  • تعداد عناوین: 10
|
  • رضا برنجکار، ابوذر نوروزی* صفحات 1-14
    مهمترین بعد اسماء و صفات الهی جنبه معناشناختی آن است. تفسیر انسان از این جنبه اسماء و صفات، بر نوع ارتباط انسان با خداوند تاثیر عمیقی خواهد داشت، زیرا شناخت خدا و سخن گفتن با او از طریق اسماء و صفات خداوند است. این جهت از اسماء و صفات به این پرسش پاسخ می دهد که چگونه می توان درباره صفات خداوند سخن گفت و این صفات چه نسبتی با صفات انسان دارند؟ نوشتار پیش رو، به روش تحلیل گزاره ای دیدگاه دیونیسیوس، برجسته ترین نماینده الهیات سلبی در مسیحیت را درباره معنا شناسی اسماء الهی با تکیه بر رهیافت قرآن و حدیث می کاود. حاصل این پژوهش، این که در جنبه اثبات در الگوی دیونیسیوس مولفه های شناخت فطری- قلبی و سیر انفسی که در رهیافت قرآن و حدیث از اهمیت شایانی برخوردار بود، مطرح نشده و از دو جنبه نفی الگوی قرآن و حدیث؛ یعنی تباین آفریدگار و آفریدگان و به تصور در نیامدن پروردگار نیز تنها به جنبه اخیر پرداخته است. هرچند با طرح آخرین روش؛ یعنی کلام عرفانی و نفی روش های ایجابی و سلبی توسط وی، این موارد وفاق را نیز نمی توان لحاظ کرد.
    کلیدواژگان: اسماء و صفات الهی، معنا شناسی، الاهیات سلبی، دیونیسیوس، قرآن، احادیث اهل بیت(ع)
  • سید مرتضی حسینی شاهرودی، ریحانه شایسته* صفحات 15-28
    مساله شر از مسائلی است که برخی فیلسوفان ملحد، آن را دلیلی برای رد وجود خداوند عنوان کرده اند. جی. ال. مکی از جمله فیلسوفانی است که در مقاله «شر و قدرت مطلق» (Evil and Omnipotence)، در صدد آن است که اثبات کند، شر موجود در عالم با برخی صفات خداوند، همچون قدرت مطلق و خیر مطلق منافات دارد، در نتیجه متاله یا باید به وجود خدا بدون این صفات معتقد باشد یا باید اساسا منکر وجود خدا شود. از منظر فلسفه اشراق ساختار استدلالی مکی در مساله شر قابل قبول نیست. سهروردی با قضایای مقوم مکی مخالف است. او خداوند را خیر محض و شر را امر عدمی می داند و تعلق نگرفتن قدرت واجب الوجود به محالات ذاتی را محدود کننده قدرت او به حساب نمی آورد، به علاوه معتقد است وجود شر با هیچ یک از کمالات خداوند منافات ندارد و شر قلیل موجود در هستی، لازمه عالم مادی است و فقدان شر قلیل بی تردید حکمت خداوند را زیر سوال خواهد برد.
    کلیدواژگان: شر~، خیر، قادر مطلق، خیر مطلق، جی، ال، مکی، سهروردی
  • سید مهدی امامی جمعه، وحیده حداد* صفحات 29-40
    آیا نظام عالم فعلی- فاعلی است؟ و اگر فاعلیتی در کار است و عالم و مافی ها را باید به عنوان فعل نگریست، آیا می توان نظام عالم را یک نظام عنایی دانست؟ در یونان باستان دو نظام بزرگ فلسفی توسط ارسطو و افلاطون برپا شد تا بتواند برای پرسش های فوق الذکر پاسخی داشته باشد. در عالم اسلام نیز فارابی و بعد از او ابن سینا با پی گرفتن فلسفه فارابی، اولین افرادی بودند که یک نظام فلسفی بنا کردند تا پاسخی بنیادین برای این پرسش ها بیابند. اما آنچه مهم است و ضروری می نماید، این است که یک بررسی تحلیلی- تطبیقی بین این سه نظام فلسفی به عمل آید. هر سه نظام فلسفی، نظام عالم را فعلی- فاعلی دیدند. به طور کلی، ارسطو به یک نظام عنایی قائل نبوده، اما افلاطون با وجود قائل شدن اراده و عنایت برای آفریدگار، فاعلیت او را ایجادی نمی داند؛ این در حالی است که در عالم اسلام، ابن سینا در سیر تفکر خود به یک نظام عنایی دست یافت که فاعلیت آن را کاملا ایجادی می داند. چند و چون این اختلافات موضوع بحث این مقاله است. نتیجه نهایی و بنیادین که این مقاله به آن دست یافت، این بود که اختلافات ابن سینا با افلاطون و ارسطو ریشه در وجودشناسی دارد که شیخ به آن رسیده بود و این بر اصالت فلسفی وی در برابر تفکر یونانی دلالت می کند.
    کلیدواژگان: فاعلیت، عنایت، واجب الوجود، ابن سینا
  • سعید رحیمیان*، زهرا اسکندری صفحات 41-50
    یکی از مهمترین مسائل فلسفی برای همه مکاتب، از جمله مکاتبی که قائل به مبدئی الهی و واحد برای عالم هستند، تبیین کیفیت پیدایش عالم و چگونگی صادر شدن کثرات از واحد است. در این میان، فلاسفه مسلمان با توجه به اصل توحید، همچنین لزوم سنخیت میان علت و معلول و بر اساس قاعده الواحد به بحث درباره صادر اول پرداخته اند. صدرالمتالهین یکی از فلاسفه مسلمان است که برای نخستین بار صادر اول را وجود می داند. در میان فلاسفه غرب نیز برای نوافلاطونیان دغدغه اصلی، چگونگی کثیر شدن واحد است. پروکلس (ابرقلس- بروقلس. 410-485م) یکی از مهمترین نوافلاطونیانی است که در قرن پنجم پس از میلاد می زیسته است. وی که مهمترین شخصیت نوافلاطونی پس از فلوطین است، سالیان دراز ریاست حوزه آتن را بر عهده داشته است. پروکلس نخستین نوافلاطونی است که مشخصا صادر اول را وجود می داند. این نوشتار مقایسه ای است میان دیدگاه ملاصدرا و پروکلس در باب صادر اول.
    کلیدواژگان: صادر اول، پروکلس، وجود منبسط، وجود رابط
  • محمدرضا قائمی نیک*، مجتبی زروانی صفحات 51-70
    پدیدارشناسی دین، بالاخص در قرن بیستم، به عنوان روش یا رهیافتی در دین پژوهی، همچون یک روش تکمیلی برای تاریخ ادیان به کار گرفته شد تا در ورای پدیدارهای متکثر تاریخی ادیان، «ذات»ی واحد را صورت بندی و کشف نماید. از سوی دیگر، به اقتضاء پایندی به «مبانی» روشی که عمدتا از پدیدارشناسی ادموند هوسرل متاثر بوده است، «واقعیت» دین را نوعی واقعیت بین الاذهانی قلمداد می کند که شباهت این واقعیت، با «واقعیت» دین که الاهیات یا کلام سنتی بدان قائل است، صرفا اشتراک لفظ بوده و لذا تمایز ماهوی دارند. در این مقاله با بررسی پدیدارشناسی هوسرل و بیان تمایزات و تشابهات آن با پدیدارشناسی دین، کوشیده ایم تا اولا تمایز میان «ذات» و «واقعیت» دین در پدیدارشناسی دین و ثانیا تمایز «واقعیت» دین در پدیدارشناسی و «واقعیت» دین در الاهیات سنتی را تبیین نماییم. در بخش نتیجه گیری به این نکته اشاره شده است که عدم توجه به این تمایز مهم، سبب ناکامی در پژوهش های دینی، از جمله پژوهش های پدیدارشناختی خواهد شد.
    کلیدواژگان: پدیدارشناسی، دین، الاهیات سنتی، ذات، واقعیت، بین الاذهانی
  • عباس یزدانی*، مهدی جهان مهر صفحات 71-82
    هدف این مقاله مقایسه و ارزیابی دیدگاه جان هیک و آلوین پلنتینگا در مورد مسئله ی تنوع دینی است. هیک در تبیین دیدگاه تکثرگرایی خود، مشکلات انحصارگرایی و شمول گرایی دینی مسیحی را طرح کرده، و تنها راه خلاصی از این چالش ها را نگاهی کثرت گرایانه به ادیان معرفی می کند. وی با تاکید بر تحول رستگارآفرین از خود محوری به خدا محوری، به عنوان گوهر اصلی دین، اختلاف ظاهری میان ادیان و دعاوی آن ها را ناشی از بی توجهی به زبان سمبلیک دین می داند. پلنتینگا برخلاف هیک، اختلافات موجود بین ادیان را دلیلی بر تناقض آمیز بودن موضع کثرت گرایی، و حقانیت انحصارگرایی دینی تلقی می کند. وی در تبیین و دفاع از موضع انحصارگرایانه خود، دو دسته از انتقادات اخلاقی و معرفتی را مورد بررسی قرار داده و به رد آن ها می پردازد. پلنتینگا، به کمک نظریه کارکرد گرایی صحیح خود، و با وام گرفتن از الگویی معروف به الگوی آکوئیناس-کالوین، به اثبات اعتبار معرفتی موضع انحصارگرایی می پردازد. از مقایسه این دو نظریه و ارزیابی استدلال ها و مبانی آن ها، به نظر می رسد که اشکالات عمده ای بر هر دو دیدگاه، به ویژه به لحاظ توجیه معرفت شناختی آن ها، وارد است و هیچ کدام از توجیه معرفتی مناسبی برخوردار نیستند. با این وجود، به نظر می رسد، نظریه هیک، به جهت تاکید بر تسامح بین پیروان ادیان، از جذابیت بیشتری نسبت به دیدگاه انحصارگرایانه پلنتینگا، بر خوردار است.
    کلیدواژگان: انحصارگرایی دینی، تکثرگرایی دینی، تجربه دینی، رستگاری، هیک، پلنتینگا
  • عباس دهقانی نژاد*، محمد سعیدی مهر صفحات 83-92
    یکی از مباحث فلسفی معاصر درباره معجزه، بحث امکان معجزه است. درباره امکان وقوع معجزه دوگونه سوال مطرح است: اول این که آیا معجزه مفهومی خود متناقض است؟ دوم این که آیا معجزه با قوانین علمی و فلسفی ای مثل اصل علیت، سنخیت علت و معلول و قوانین فیزیکی حاکم بر جهان راست می آید؟ در سوال اول پاسخ ایجابی به معنای استحاله معجزه است و در سوال دوم پاسخ سلبی وقوع معجزات را مردود می کند. در این مقاله، ما به سوال نخست خواهیم پرداخت و پس از بیان دیدگاه های موافق و مخالف در این مساله، نشان خواهیم داد که عدم انسجام مفهوم معجزه، تنها در تعریف خاص «نقض قانون طبیعت» صادق بوده، تعریف قاضی عبدالجبار از معجزه؛ یعنی «ناقض عادت» می تواند مشکل عدم انسجام مفهومی معجزه را رفع نماید.
    کلیدواژگان: معجزه، نقض قانون طبیعت، نقض عادت، نبوت، اسلام، مسیحیت
  • داود قرجالو*، سحر کاوندی صفحات 93-104
    رویکرد اصلی نوشتار حاضر ترسیم دیدگاه بوئتیوس فیلسوف نامدار رومی قرون وسطی به مسئله شر است. وی بی آنکه مرتکب خطایی شده باشد، در بند و به مرگ محکوم گشته و بجد با دشواره شر به خود می پیچد و بدنبال راه چاره است و از این رهگذر ماهیت سعادت واقعی را مدنظر قرار داده و اشکالاتی مطرح می سازد و به آنها پاسخ می دهد. دو اشکالی که وی مطرح ساخته بدین ترتیب است1) با وجود خدایی قادر مطلق، و خیرمحض چگونه می تواند شر وجود داشته باشد؟ و2) چرا رویه جهان معکوس می چرخد و خیر فرودست باقی می ماند و شر، فرا؟ همچنین در این راستا دفع دخل مقدر می نماید و به دو اشکال احتمالی مبنی براینکه 1)آیا خدا می تواند از شر به مثابه یک ابزار استفاده نماید؟ و 2)رابطه شر و اختیار چگونه است، پاسخی پیش دستانه می دهد.
    کلیدواژگان: مسئله شر، بوئتیوس، علم به سعادت حقیقی، شر به مثابه ابزار، خیرهای برتر، اختیار
  • سید محمد روحانی* صفحات 105-118
    در این تحقیق به بررسی تطبیقی آموزه تجسد خداوند در عیسی در آیین مسیحیت و آموزه تنزلات جسمانی خدای ویشنو در آیین هندو پرداخته شده و شباهت ها و تفاوت های آن با هم مورد بررسی قرار گرفته است. به این منظور نخست ماهیت تجسد خداوند در آیین هندو و مسیحیت تبیین شده و سپس با هم مقایسه شده است. پس از بررسی این باور مشترک در دو آیین به این نتیجه می رسیم که تنها وجه شباهت این باور در دو دین عبارت است از پذیرش امکان در جسم درآمدن خداوند، و امکان جمع آن با باور به تعالی و غیرمادی دانستن حقیقت ذات الهی و متناقض ندانستن آنها با هم. ولی با اینحال گذشته از این شباهت ظاهری این باور در دو آیین تفاوت های بسیاری نیز با هم دارند که نباید از آن غافل بود. مهم ترین تفاوت های باور به تجسد در هندو و مسیحیت عبارت است از اینکه؛ در مسیحیت عیسای ناصری که تجسد خداوند محسوب می شود، پسر خدا و یکی از اقنوم های سه گانه نیز قلمداد می گردد که از ازل با هم بوده اند، ولی در آیین هندو تجسدهای خداوند نه پسران او هستند و نه هیچکدام یکی از اضلاء تثلیث هندو را تشکیل می دهند، بلکه خودشان تجسد یکی از اقانیم ثلاثه، یعنی ویشنو، خدای حافظ هستند. در مسیحیت هدف از تجسد خداوند تنها مصلوب شدن و رنج بردن به خاطر کفاره گناه جد انسان ها آدم و پاک کردن آلودگی ذاتی است که بر اثر این گناه در نسل بشریت به وجود آمده است، در حالی که در آیین هندو هدف از تجسد گسترش شریعت (دهرمه) و غالب کردن نیکی بر بدی و دفع شر اهریمنان است. در مسیحیت خداوند تنها یک تجسد دارد و آن عیسی مسیح است، ولی در آیین هندو خدای ویشنو تجسدهای بسیاری در جسم های مختلف حیوانی و نیمه انسانی و انسانی دارد که در دوران های مختلف به دلایل گوناگون ظهور کرده یا خواهد کرد. آخرین تفاوت را نیز می توان در این باور جستجو کرد که نجات در مسیحیت تنها و تنها در ایمان به شخص عیسی به عنوان خدای متجسد بیان می شود، در حالی که در آیین هندو اعتقاد و پرستش تجسدهای خدای ویشنو یکی از راه های نجات قلمداد می گردد، نه تنها راه نجات. بنا بر این با توجه به این تفاوت های بنیادین در ماهیت و هدف از تجسد خداوند در دو آیین، به نظر نمی رسد آنگونه که برخی به صراحت و قاطعیت مدعی هستند، مسیحیت اولیه این باور را بر مستقیما بر اثر تاثیرپذیری از آیین هندو پذیرفته باشد.
    کلیدواژگان: خداوند، تجسد، اوتاره، نزول، ویشنو، مسیح، تثلیث، فدیه، دهرمه
  • نفیسه اهل سرمدی*، مریم سادات ایزدی صفحات 119-130
    در حکمت صدرایی توحید ذات از وحدت واجب الوجود تا بلندای وحدت وجود، مراتب و درجات دارد. مدرس زنوزی و بانو امین هر چند هر دو صدرائی مشربند، لیکن درتبیین توحید وجود مشترک نیستند. بانو همچون صدرا از هر دو تعبیر وجود رابطی و رابط، بهره می برد. حکیم مدرس اگرچه از بکار بردن لفظ وجود رابط، احترازی ندارد، اما در تحلیل آن گونه ای دیگر عمل می نماید. جالب اینجاست که ایشان از عدم مشارکت واجب با ممکن در مفاهیم وجودی و بازگشت علیت به تشان سخن می گوید، ولی مصرانه می کوشد که از مبنای خویش در کثرت وجود، عدول ننماید که البته در مورد نخست- بر خلاف آن دیگر- صدرا و بانو نیز چنین خط مشیی دارند. نگارنده هر چند در مورد اول، کلام ایشان را صائب می داند، ولی از دریچه فهم او، سلوک این حکیم متاله از وجود رابطی معلول تا نظریه تشئون، رهین توفیق نیست.
    کلیدواژگان: وجوب وجود، وحدت وجود، وجود رابطی، وجود رابط، تشان
|
  • Dr S.Moreza Hosseini Shahroudi, Reyhaneh Shayesteh * Pages 15-28
  • Dr Saeed Rahimiyan *, Zahra Eskandari Pages 41-50
    One of the most important philosophical issues for all doctrines such as those which consider the divine and unique source for all creatures is clarification of the world emergence and the ways of processing numerousness from the unique. Mean while, Muslim philosophers have discussed the first emanated effect based on monotheism principle and compatibility between cause and effect and also based on the rule of “The unique”. Sadrolmotealehin is one of the Muslim philosophers who know the first effect as the existence, for the first time. Among western philosophers, the basic centric problem for neoplatos is the ways of unique excessiveness (i.e. how a unique existence become the source of multiple beings). Proclus (Abarqoles- Broqles. 485-410) is one of the most important Neo-Platonist of the Plotinus who lived in fifth century A.D. He was in charge of Aten district for many years. Proclus considered the being as the first effect. This study is a comparison between Molasadra and Proclus point of view about the first effect.
    Keywords: Molasadra, Proclus, First effect, Existence, Unity, Multiplicity
  • Mohammadreza Ghaeminik *, Dr Mojtaba Zarvani Pages 51-70
    Phenomenology of religion، especially in 20th century، as a method or an approach in study of religion، was applied like a Supplementary method for history of religion to discover a unit “essence” from plural phenomena. On the other hand، for commitment to methodology basics is required _ which is mostly influenced by Edmund Husserl`s phenomenology _ “reality” of religion is considered as an intersubjective reality that is substantively different from theological reality. In this essay، it is attempted to explain the distinction between firstly “essence” and “reality” of religion in phenomenology of religion and secondly phenomenological and theological reality of religion by expressing distinctions and similarities of phenomenology of religion and phenomenology of Husserl. In Conclusion، it is pointed that paying no attention to this important distinction leads to failure in religious studies، including phenomenological studies.
    Keywords: Phenomenology, religion, theology, essence, reality, intersubjectivity
  • Dr Abbas Yazdani *, Mahdi Jahanmehr Pages 71-82
    The purpose of this paper is to compare Hick’s pluralism with Plntinga’s exclusivism concerning religious diversity. In explaning his pluralistic approach، Hick introduces problems of Christian exclusivism and inclusivism and contends that the only way to get rid of these challenges، is the theological revolution of the «Christ-centered» to «God-centered» by means of a religious pluralism. He holds that the apparent differences between religions and their claims arising of negligence from the symbolic language of religion. Plantinga contrary to Hick، differs between religions as a reason for the contradictory stance of pluralism، and sees the legitimacy of religious exclusivism. In explaining and defending his exclusivistic position، he rejects both moral and epistemological criticisms. Finally through his «proper function theory» and through borrowing from the «Aquinas- Calvin Model» Plantinga tried to justify the validity of their religious exclusivism. By comparing these two views and their principles and arguments، it seems that، both views on major issues، particularly in terms of epistemological justification، are confronted with some problem. However، it seems that Hick''s theory، for the emphasis on the aspect of the tolerance between faiths، is more attractive than Plantinga’s religious exclusivism.
    Keywords: Religious exclusivism, religious pluralism, religious experience, salvation, John Hick, Alvin Plantinga
  • Dr Abbas Dehghaninezhad *, Dr Mohammad Saeeidimehr Pages 83-92
  • Davood Gharejalo *, Sahar Kavandi Pages 93-104
    This paper tries to discuss Boethues''s –one of the best philosophers of medieval- point of view about the problem of evil. He was reflecting on his betrayal by his colleagues and wondering why he –an innocent man- is being punished. He reflects on essence of real happiness and thinks about two critiques: 1) Although there exists an all-powerful and all good God، evil exists too. 2) Why wickedness flourishes and is in control and virtue not only lacks rewards but is even thrown down and trodden under feet of wicked men? He pays attention to these issues: a) Whether God can use evil as a tool? B) How is the relationship between evil and freewill?
    Keywords: The problem of Evil, Boetheus, real happiness, greater goods, freewill