فهرست مطالب

نشریه سیاست دفاعی
پیاپی 82 (بهار 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/03/14
  • تعداد عناوین: 7
|
  • صفرعلی خالدیان صفحه 9
    با وقوع حوادث 11 سپتامبر 2001، نبرد با تروریسم به یکی از اصول محوری سیاست خارجی آمریکا تبدیل شد و سیاست های تهاجمی علیه برخی کشورها در دستور کار قرار گرفت. راهبرد آمریکا در مبارزه با تروریسم بعد از حوادث 11سپتامبر 2001، پاکستان را با تحولات جدیدی مواجه نمود. بعد از این رویداد پاکستان خود را به صورت حامی اهداف آمریکا نشان داد و در دوازدهم سپتامبر 2001، رسما پایان حمایت خود را از طالبان اعلام نمود و به ائتلاف جنگ علیه تروریسم پیوست.
    از نظر هدف، پژوهش حاضر از نوع کاربردی با بهره گیری از روش توصیفی- تحلیلی در پی پاسخ به این سوال اصلی پژوهش است که«چرا راهبرد مبارزه با تروریسم آمریکا باعث گسترش ناامنی در پاکستان از سوی طالبان پاکستانی گردید؟» این سوال با استفاده از نظریه ی اتحادها و ائتلاف های نظامی مورد بررسی قرار گرفت. یافته های تحقیق حاکی از آن است که ورود پاکستان به ائتلاف نبرد با تروریسم تحت رهبری آمریکا علاوه بر بازتاب منفی در سطح افکار عمومی پاکستان، سبب واگرایی پشتون های طالبانی با دولت پاکستان شد و ائتلاف گروه های رادیکال پشتون در دو کشور افغانستان و پاکستان حول محور«تحریک طالبان پاکستانی» را در پی داشت. بنابراین، راهبرد مبارزه با تروریسم آمریکا در پاکستان و حملات هواپیماهای بدون سرنشین به مناطق قبایلی این کشور سبب ایجاد اهداف و منافع مشترک برای گروه های به اصطلاح جهادی شد و همین امر سبب شد تا این گروه ها اقدامات خود را در داخل مرزهای پاکستان متمرکز سازند که نتیجه ی آن گسترش ناامنی های داخلی در حوزه ی سرزمینی پاکستان می باشد.
    کلیدواژگان: راهبرد، راهبرد مبارزه با تروریسم، حوادث 11 سپتامبر2001، طالبان پاکستانی
  • امین حکیم، حسین علایی صفحه 61
    مروری بر تجربه ی فعالیت های امنیتی و دفاعی کشورها در چند سال اخیر نشان می دهد که به کارگیری فناوری های همگرا در این فعالیت ها بسیار مورد تاکید است. امروزه در خدمت گرفتن هر فناوری که مطابق با منافع ملی و تامین کننده ی امنیت ملی باشد، امری مبرهن به نظر می رسد و این مهم میسر نمی شود، مگر بر پایه ی شناخت کامل این فناوری ها و آشنایی با جنبه های کاربردی آنها که توان عملیات را ارتقا داده، توان مقابله و عکس العمل را از بیگانگان سلب می نماید. این مقاله میان رشته ای، به کاربرد فناوری های نانو، زیستی، اطلاعات و شناخت (NBIC) در شکل دهی به فضای رزم آینده و نیز فرصت ها و تهدیدات ناشی از آن در حوزه ی دفاعی کشور می پردازد.
    فناوری یکی از مهم ترین عوامل برتری قدرت نظامی بوده و برتری فناورانه منجر به برتری در ابعاد مختلف خواهد شد. این فناوری ها از هم اکنون آثار خود را نشان داده و از آنها به عنوان فناوری های انقلابی یاد می شود که دگرگونی و تحول بنیادین و عمیقی ایجاد می نمایند؛ در این راستا همان طور که مشخص است بیش ترین تاثیر این فناوری ها در حوزه ی دفاعی می باشد و در آینده برتری و قدرت در دست کشوری است که این فناوری ها را شناخته و به کار گیرد. بنابراین، پژوهش حاضر، از نوع کاربردی با ماهیت توصیفی می باشد؛ از آن جهت توصیفی است که به وصف و بررسی رابطه ی بین فناوری های همگرا و فضای رزم می پردازد.
    کلیدواژگان: فناوری نانو، فناوری زیستی، فناوری اطلاعات، فناوری شناختی، فناوری های همگرا
  • علی ولیقلی زاده، زهرا احمدی پور، محمدرضا حافظ نیا صفحه 111
    با توجه به نقش مهم شناخت و درک عوامل ایجاد بحران های ژئوپلیتیکی در جهت دهی به سیاست خارجی، هدف این پژوهش تبیین بنیان های جغرافیایی بحران های ژئوپلیتیکی است. از این رو، از نظر هدف، پژوهش حاضر کاربردی با روش توصیفی - تحلیلی می باشد، و سعی شده است، در دو بخش متفاوت: الف (بخش نظری)، ب (مطالعه ی موردی: بحران قره باغ) بنیان های جغرافیایی بحران-های ژئوپلیتیکی مورد بررسی قرار گیرد تا پس از آن با استناد به مباحث نظری و تجربیات بحران قره باغ به عنوان یکی از معروف ترین بحران های ژئوپلیتیکی، در یک تحلیل راهبردی به تبیین بنیان های جغرافیایی بحران های ژئوپلیتیکی پرداخته است.
    بنابراین، این پژوهش از نظر ماهیت محتوا هم نظری و هم راهبردی است، اما طبق نتایج مطالعات این پژوهش، به لحاظ راهبردی بنیان های جغرافیایی بحران-های ژئوپلیتیکی را می توان در سه حوزه ی کاملا متفاوت مبانی جغرافیایی - سیاسی، جغرافیایی - فرهنگی و جغرافیایی - اقتصادی مورد بررسی و تحلیل قرار داد. اگرچه این به معنای آن نیست که همه ی بنیان های جغرافیایی بایستی در بحران ژئوپلیتیکی قابل مشاهده باشد. هم چنان که طبق مطالعات این پژوهش در بحران ژئوپلیتیکی قره باغ، نقش بنیان های جغرافیایی - سیاسی و جغرافیایی - فرهنگی کاملا برجسته تر از نقش بنیان های جغرافیایی - اقتصادی است.
    کلیدواژگان: بحران ژئوپلیتیکی، بحران قره باغ، بنیان های جغرافیایی، مناقشات سرزمینی، مناقشات قومیتی و مناقشات دینی
  • ریباز قربانی نژاد، عبدالعلی قوام، محمدرضا حافظ نیا، زهرا احمدی پور صفحه 151
    تنش و منازعه میان واحدهای سیاسی- فضایی در ابعاد مختلف محلی، ناحیه ای، ملی، منطقه ای و جهانی همواره بخشی از تاریخ حکمرانی انسان در این کره ی خاکی را به خود اختصاص داده و سابقه ای به درازای عمر بشر دارد. در این میان، حکومت های ملت پایه به عنوان بارزترین واحدهای سیاسی دارای حاکمیت و اقتدار در فضای سرزمینی تحت کنترل خود، به خاطر تلاش برای بقای ملی و گسترش حوزه ی نفوذ و نیز دستیابی به منافع ملی خود، روابط مبتنی بر تنش و منازعه را با همسایگان و کشورهای دیگر تجربه کرده اند. در بسیاری از مواقع نیز حکومت ها نسبت به برخی عوامل و ارزش های جغرافیایی و ژئوپلیتیکی بیرون یا درون قلمرو خود، دیدگاهی ناسازگار با دیدگاه همسایگان یا قدرت های منطقه ای و جهانی دارند و در چنین حالتی نیز کشمکش و مشاجره ی بین آنها بروز می کند.
    با عنایت به اهمیت موضوع عوامل ایجاد کننده ی تنش و منازعه در روابط کشورها، دیدگاه های مختلف و متنوعی از سوی اندیشمندان و متخصصان رشته-های علمی مختلف نظیر جغرافیا، علوم سیاسی، جامعه شناسی، مدیریت، روابط بین-الملل، ژئوپلیتیک و هم چنین مکاتب فکری و فلسفی مختلف در این زمینه ارائه شده است. فرضیه ای که این تحقیق بر پایه ی آن صورت گرفته است، این است که «بیش تر نظریه هایی که از سوی متخصصان و اندیشمندان این حوزه از جغرافیای سیاسی و روابط بین الملل در رابطه با سرچشمه های بروز تنش و منازعه در روابط میان کشورها ارائه شده است، از حالت تک عاملی و یا چند عاملی برخوردار بوده و هیچ کدام از آنها نتوانسته است یک مدل نظری جامع و کاملی در این رابطه ارائه دهد.»بر این اساس، این مقاله از نظر هدف، از نوع بنیادی و کاربردی با رویکرد توصیفی- تحلیلی که با استفاده از منابع کتابخانه ای به ارزیابی و بررسی نظریه های مرتبط با سرچشمه های تنش و منازعه میان کشورها می پردازد و با نقد و تحلیل آن نظریه ها، نظریه ی تازه ای را در زمینه ی عوامل ایجادکننده ی تنش و منازعه در روابط کشورها ارائه می نماید.
    کلیدواژگان: تنش، منازعه، ژئوپلیتیک، روابط بین الملل، دولت، ملت
  • روح الله قادری کنگاوری صفحه 191
    پیروزی انقلاب اسلامی در 22 بهمن سال 1357 و به دنبال آن تاسیس نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران به مثابه مولود و مولد ارزش های الهی انقلاب اسلامی برپایه ی نظریه ی مترقی ولایت فقیه به عنوان ناموس نظام اسلامی، در تاریخ 11 و 12 فروردین 1358 با رای 2/98% ملت، اعتبار و مشروعیت مکاتب فکری و اندیشه ای در غرب و مناسبات حاکم بر سیاست و روابط بین الملل را با تاکید بر اصل هستی شناختی «نفی سلطه گری و سلطه پذیری» (چه از نوع غربی و یا شرقی آن) به چالش کشید. از این منظر، انقلاب اسلامی که به دنبال بازنگری جدی و شالوده شکنی بنیادین در ساختار و قواعدبازی حاکم بر نظام بین الملل می باشد، هرگز نمی تواند و نباید با نظام سلطه که همواره به دنبال استعمار، استعباد، استثمار، استضعاف، استکبار، استحمار، استبداد، استخفاف و تحقیر سایر ملتهاست، همزیستی مسالمت آمیز راهبردی دائمی داشته باشد؛ در غیر این صورت، هویت و امنیت هستی شناختی آن مورد خدشه و تهدید جدی قرار خواهد گرفت. نظریه ی مقاومت به عنوان یک نظریه ی رهایی بخش در قالب پارادایم برخورد با سلطه و مبتنی بر قدرت روایت انقلاب اسلامی از متن اسلام ناب محمدی(ص) و با هدف غربزدگی زدایی از نظام بین الملل نظریه پردازی شده است. این مقاله که بیانگر روایت دیگری از متن سیاست و روابط بین الملل مبتنی بر تزویر و معیارهای دوگانه است، برای اولین بار ابتکار «جایزه ی سالانه ی صلح مقاومت» در قالب اولین نظریه ی کاملا بومی با رویکرد ایرانی-اسلامی را براساس اصول عزت، حکمت و مصلحت نظام اسلامی و «دکترین تعامل گرایی ضدنظام سلطه» مورد تایید و تاکید رهبر معظم انقلاب، اعلام می کند.
    کلیدواژگان: انقلاب اسلامی، روابط بین الملل، مقاومت، سلطه ستیزی، آمریکا، امنیت هستی شناختی، فرانظریه
  • زهرا پیشگاهی فرد، مرتضی فراهانی صفحه 249
    مقایسه و جایگاه قدرت ملی کشورها در نظام ژئوپلیتیک جهانی، همواره از دغدغه های دانشمندان جغرافیای سیاسی، ژئوپلیتیک، روابط بین الملل و علوم سیاسی بوده است. به همین دلیل تلاش های متعددی جهت سنجش و مقایسه ی قدرت کشورها در قالب روش ها و مدل های مختلف صورت گرفته است. اما همه ی آنها از منظر یک یا چند شاخص یا بعد محدود به مقایسه و رتبه بندی قدرت ملی کشورها پرداخته اند. شناخت صحیح و دقیق جایگاه قدرت ملی کشور باعث می شود تا دولت ها و رهبران سیاسی در جهت تامین اهداف و منافع ملی، تصمیمات درست تر اتخاذ کنند. در این پژوهش با استفاده از آمار و اطلاعات کمی و کیفی کشورها و نظرات خبرگان و کارشناسان به روش توصیفی تحلیلی، جایگاه قدرت ملی کشورهای خاورمیانه با استفاده از روش تصمیم گیری چند شاخصه ی جبرانی مورد بررسی قرار می گیرد. به این منظور تکنیک نظرسنجی از خبرگان، برای تعیین وزن شاخص ها و با کاربرد روش TOPSIS، برای بررسی و رتبه بندی گزینه ها در مورد مطالعه ی قدرت ملی کشورهای خاورمیانه، مورد استفاده قرار می گیرند. نتایج حاصل شده از این پژوهش نشان می دهد، جایگاه قدرت ملی کشورهای خاورمیانه به ترتیب؛ ترکیه، ایران، عربستان، فلسطین اشغالی، مصر، امارات، کویت، اردن، لبنان، بحرین، قطر، عمان، سوریه، عراق و یمن قرار دارند.
    کلیدواژگان: قدرت ملی، تصمیم گیری چندشاخصه، نظر خبرگان، TOPSIS
  • مهدی زروندی صفحه 275
    با توجه به وسعت چالش ها و تعارضات امنیتی در خاورمیانه و تاثیرگذاری عوامل گوناگون در سطوح فروملی، ملی، منطقه ای و فرامنطقه ای در بی ثباتی و ناامنی های منطقه، امنیت سازی در چارچوب الگوی امنیتی مبتنی بر همکاری و مشارکت، مستلزم فرآیندی تدریجی و طولانی مدت است. در این فرآیند، همکاری منطقه ای می تواند تنها به واسطه ی اعتمادسازی گام به گام و ایجاد اطمینان متقابل میان کشورها و هم چنین تلاش برای حل و فصل چالش هایی که محصول برخی تعارضات ساختاری چون مشکلات روند دولت – ملت سازی و ضعف فرهنگ و رویه های دموکراتیک است، تحقق یابد.
    در رویکرد امنیت هژمونیک، علاوه بر این که منافع و اهداف قدرت فرامنطقه ای هژمون در اولویت قرار دارد، دولت ها به دوست و دشمن تقسیم می شوند. مشارکت دولت های منطقه ای بر مبنای منافع طبیعی و بلندمدت خود در جهت ایجاد ساختار امنیتی پایدار و مبتنی بر همکاری، با دشواری های جدید مواجه می شود. دراین راستا، برخی تهدیدات و چالش های امنیتی مشترک که در بلندمدت برای بخش عمده ای از کشورهای منطقه مشکل آفرین خواهد بود، مورد غفلت و بی توجهی قرار خواهد گرفت. باتوجه به رویکرد امنیتی فوق، این مقاله درصدد گسترش محیط امنیتی در فضای این رویکرد به شیوه ی پرهیز ازجنگ می باشد. در این راستا، ضمن برشماری عمده ی مشکلات موجود در فرآیند رسیدن به آن، به ارزیابی عملکرد مسولان این حوزه نیز پرداخته است.
    کلیدواژگان: محیط امنیتی، سیاست دفاعی، چالش های امنیتی، همکاری های منطقه ای