فهرست مطالب

بلور شناسی و کانی شناسی ایران - سال بیست و دوم شماره 2 (پیاپی 56، تابستان 1393)

مجله بلور شناسی و کانی شناسی ایران
سال بیست و دوم شماره 2 (پیاپی 56، تابستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/03/25
  • تعداد عناوین: 14
|
  • احسان سلاطی، محمدحسن کریم پور، محمدرضا حیدریان شهری صفحه 193

    منطقه کیبرکوه در70 کیلومتری جنوب غربی شهرستان خواف در استان خراسان رضوی قرار گرفته است. منطقه ی مورد بررسی با وسعت 60 کیلومتر مربع از شرق به روستای زوزن (قاسم آباد) و از غرب به کیبرکوه محدود می شود. واحدهای سنگی منطقه عبارتند از: ماسه سنگ، شیل، سنگ آهک با سن کربونیفر تا پالئوسن، اسلیت، میکاشیست مربوط به پالئوزوئیک و مجموعه توده های نفوذی با سن کرتاسه تا ترشیاری که به شکل دایک و استوک نفوذ کرده اند. ترکیب آنها از گرانیت تا دیوریت تغییر می کند. براساس پذیرفتاری مغناطیسی، توده های نفوذی به دو سری ایلمنیت (احیایی) و مگنتیت (اکسیدان) جدایش شدند. زون های دگرسانی پروپلیتیک با گسترش بیشتر، سرسیتیک، آرژیلیک و سیلیسی با گسترش کمتر در جنوب گستره قرار دارند. زون های اسکارن در چند محل شناسایی شدند. کانی سازی پیریت، کالکوپیریت، مگنتیت، گالن و باریت در جنوب منطقه مورد شناسایی قرار گرفتند. برداشت های مغناطیس سنجی زمینی به منظور دستیابی به اطلاعات عمقی و گسترش توده های نفوذی وابسته به کانی سازی انجام شد. 526 ایستگاه با فاصله های 25 و 50 متر در 10 نیمرخ با فاصله های 600 تا 700 متر و راستای شمال شرقی- جنوب غربی، پیمایش شدند. با اصلاحات و پردازش داده های مغناطیسی، نقشه های شدت کل میدان مغناطیسی، انتقال به قطب، مشتق قائم اول و فراسو تهیه شدند. با استفاده از این نقشه ها محل واقعی، گسترش و عمق نسبی منابع ایجاد کننده ناهنجاری های A، B، C، D، E و F که توده های نفوذی هستند، شناسایی شدند. ناهنجاری های مغناطیسی در نقشه ی RTP وابسته به توده های نفوذی و زون های دگرسانی در بخش جنوبی منطقه یک طرح مدور تا نیمه مدور، که ناشی از حضور یا عدم حضور مگنتیت در زون های دگرسانی و توده های نفوذی است، دارد. براساس شواهد کانی سازی، دگرسانی، سنگ های نفوذی، و بیهنجاری مغناطیسی بخش جنوبی گستره پتانسیل برای یک سیستم مس پورفیری را دارد. با توجه به حضور چند زون اسکارنی آهن و بالا بودن دامنه ی بیهنجاری مغناطیسی D، بخش مرکزی منطقه پتانسیل برای کانی سازی اسکارنی مگنتیت دارد.

    کلیدواژگان: مغناطیس سنجی، نقشه های مغناطیسی، مس پورفیری، کانی سازی مگنتیت
  • سیده ماندانا حمزه ساروی، فرهاد اسمعیلی قدسی صفحه 207

    فیلم های نازک نانو ساختاری اکسید نیکل با روش غوطه وری سل- ژل تهیه شدند. از سه روش (تابش فروسرخ، آون و مایکروفر) برای خشک کردن فیلم ها استفاده شد. اثر روش خشک سازی روی خواص اپتیکی، مولکولی، الکتریکی، ساختاری و مورفولوژی فیلم ها به ترتیب به وسیله طیف سنج نوری مریی- فرابنفش، طیف سنج تبدیل فوریه فروسرخ، اثر هال، پراش پرتو X، میکروسکوپ نیروی اتمی، و میکروسکوپ الکترونی روبشی مورد بررسی قرار گرفت. ثابت های اپتیکی فیلم های نازک اکسید نیکل با استفاده از رهیافت کمینه سازی نامقید نقطه گرا محاسبه شد. گاف نوار انرژی فیلم ها در روش های خشک سازی با تابش فروسرخ، فر، و مایکروفر به ترتیب 62/3، 59/3، و eV 47/3 به دست آمد. نقش پراش پرتو X نمونه ها نشان می دهد که فیلم های خشک سازی شده با تابش فروسرخ آمورف بوده در حالی که با دو روش دیگر بلوری هستند.

    کلیدواژگان: سل، ژل، اکسید نیکل، خشک سازی، خواص اپتیکی
  • رقیه دوروزی، فریبرز مسعودی، منصور قربانی صفحه 217

    در دامنه ی شمالی البرز مرکزی و جنوب روستای کمربن، توده ی نفوذی گابروی قلیایی برونزد دارد که در حواشی شامل ترالیت های ریزدانه بوده و به سمت مرکز به تشنیت های درشت دانه تر تبدیل می شود. در تشنیت های مورد بررسی کانی رونیت به همراه کلینوپیروکسن دیوپسیدی، ترکیب کانی شناسی اصلی سنگ را می سازند. در این پژوهش حضور این کانی در سنگ های درونی البرز مرکزی گزارش شده و ویژگی های کانی شناسی، پاراژنز و ماگمای سازنده ی آن بر اساس آنالیز نقطه ای و آنالیز کل سنگ بررسی شدند. ترکیب رونیت در تشنیت های کمربن (Ti، VIAl، Fe+3، Fe+2، Mn، Mg)5.99(Na، Ca)1.97(Si، IVAl)6.02O22 است. سنگ نگاری و آنالیز این کانی با ویژگی های منتشر شده در منابع علمی با رونیت همخوانی دارد. رونیت های مورد بررسی دارای مقادیر کم Na + IVSi و مقادیر بالای Ca + IVAl هستند که این مسئله می تواند نشانگر خاستگاه اولیه این کانی باشد. بررسی های مختلف بیانگر وجود پاراژنز پایدار رونیت و کلینوپیروکسن غنی از Al است. از جمله فاکتورهای مهم مربوط به تبلور رونیت در ماگماهای اشباع شده، مقادیر بالای Al و Ti و تهی شدگی از Si دارد. این در حالی است که کلینوپیروکسن های همراه با کانی رونیت نیز غنی شدگی قابل توجهی از Al2O3 و TiO2 و تهی شدگی از سیلیس را نشان می دهند. بنابراین با توجه به ویژگی های کانی شناسی و شیمیایی کانی رونیت و کلینوپیروکسن دیوپسیدی همراه، می توان نتیجه گرفت که کانی رونیت در تشنیت ها از یک ماگمای قلیایی تحت اشباع غنی از Al و Ti در فشارهای نسبتا کم به وجود آمده است. وجود گابرو های قلیایی تشنیتی در جنوب کمربن، بیانگر حضور فاز پلوتونیسم تحت اشباع از سیلیس در یال شمالی البرز مرکزی است.

    کلیدواژگان: رونیت، ترالیت، تشنیت، ماگمای تحت اشباع، البزر مرکزی
  • فرهاد آلیانی، ثریا دادفر، محمد معانی جو، کاظم برزویی صفحه 229

    توده های نفوذی شمال شرق سنقر بخشی از توده های نفوذی زون سنندج - سیرجان را تشکیل می دهند. بر اساس مشاهدات صحرایی و بررسی های میکروسکوپی، منطقه ی مورد بررسی از دو دسته، سنگ های توده ای (گابرو هورنبلنددار، سنگ های حدواسط و اسیدی) و دایک ها (گابرو پیرکسن دار) تشکیل شده اند. با توجه به بررسی های کانی شناسی و ژئوشیمیایی، این مجموعه گرانیتوئید ی از نوع I، آهکی-قلیایی و متا آلومین است. با توجه به روند تغییرات نمودارهای عناصر اصلی و فرعی در برابر یکدیگر فرایند تبلور جدایشی مهمترین عامل تشکیل دهنده ی سنگ های توده ای منطقه است. تغییرات نسبت Zr/Nb و La/Yb در این سنگ ها نشان دهنده ی دو خاستگاه متفاوت اسپینل لرزولیت تا گارنت لرزولیت (سنگ های توده ای) و اسپینل لرزولیت (دایک ها) است. هم چنین، نسبت Th/Ta در گستره ی 20-6 و غنی شدگی از عناصر LILE و LREE نسبت به HFSE و HREE از شواهد تشکیل ماگما در یک محیط وابسته به فرورانش در حاشیه ی فعال قاره است.

    کلیدواژگان: گرانیتوئید نوع I، حاشیه ی فعال قاره، آهکی، قلیایی، زون سنندج، سیرجان، سنقر
  • سیدعلی مظهری صفحه 243
    در این بررسی کانی آپاتیت در نمونه های گرانیتوئیدی چهار توده ی شناخته شده به روش ریز پردازش الکترونی (EPMA) مورد بررسی قرار گرفت. داده های حاصل نشان می دهد که تمرکز بسیاری از عناصر کمیاب موجود در آپاتیت را می توان بدین روش تعیین کرد. ترکیب عناصر کمیاب در آپاتیت گرانیت های مختلف دامنه ی تغییرات گسترده ای نشان می دهد و معمولا بین این تغییرات و ترکیب سنگ میزبان رابطه ی منظمی برقرار است. با استفاده از نمودارهای دوتایی که تغییرات ترکیب سنگ کل [از قبیل ضریب اشباع آلومینیوم (ASI) و استرانسیوم] با عناصر کمیاب آپاتیت را ترسیم می کند، می توان به نوع ماگمای اولیه دست یافت. ترکیب عناصر کمیاب آپاتیت در انواع مختلف گرانیت تفاوت های روشنی از خود نشان می دهند. آپاتیت های گرانیت نوع I غنی از Si، Cl، S، Th و LREE هستند در حالی که نمونه های نوع S تمرکز بالایی از Fe، Mn، Na، F و HREE دارند. آپاتیت های سوزنی موجود در نمونه های مافیک تر گرانیتوئیدهای نوع I و نیز برونبوم های ریز دانه ی مافیک در بسیاری از موارد تمرکز غیر معمولی نسبت به آپاتیت های دیگر در سنگ میزبان نشان می دهند که حاکی از نقش فرایند اختلاط ماگمایی در تشکیل این سنگ ها هستند.
    کلیدواژگان: آپاتیت، گرانیت، نوع I، نوع S، زوزن، نقده، بانه، شیرکوه
  • هادی پیروج، احمد جهانگیری، نصیر عامل، امین الله کمالی صفحه 257

    سنگ های آتشفشانی و توده ی نفوذی بررسی شده در غرب شهرستان نیر در استان اردبیل و در جنوب آتشفشان سبلان قرار دارد. سنگ های آتشفشانی در منطقه ی مورد بررسی ترکیب بازالتی تا تراکی آندزیتی داشته و بافت میکرولیتی پورفیری دارند. کانی های اصلی تشکیل دهنده ی سنگ های بازالتی تا تراکی آندزیتی عبارتند از پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن و الیوین. در اطراف این واحدهای آتشفشانی، توده ی نفوذی میکروگابرویی تا میکرودیوریتی برونزد دارد. این سنگ ها بافت دانه ای داشته و در آن کانی های پلاژیوکلاز، پیروکسن، الیوین و بیوتیت حضور دارند. نمودارهای چند عنصری بهنجار شده با کندریت و گوشته ی اولیه نشان دهنده ی غنی شدگی عناصر LREE و LILE و تهی شدگی HREE و HFSE مانند Ti، Nb و Ta در سنگ های منطقه است. با توجه به نمودارهای عناصر کمیاب La/Sm نسبت به La و Zr/Nb نسبت به La/Yb ماگمای خاستگاه این سنگ ها می تواند از نرخ پایین ذوب بخشی یک گوشته ی گارنت لرزولیتی زیر قاره ای ایجاد شود. محیط زمین ساختی پس از برخوردی این منطقه و شواهد ژئوشیمیایی عناصر کمیاب، بیانگر این است که ماگمای سازنده ی سنگ های منطقه از یک گوشته ی دگرنهاد شده در اثر یک فرورانش قدیمی ایجاد شده است.

    کلیدواژگان: بازالت پلیو، کواترنری، فرورانش، دگرنهادی، گارنت لرزولیت، استان اردبیل
  • فیروزه نورمندی پور، محمدهادی فرپور، مهدی سرچشمه پور صفحه 269

    تشکیل کانی های رسی متاثر از فرایندهای خاک سازی بوده است که به نوبه خود نقش مهمی در مدیریت اراضی ایفا می کنند. این پژوهش با هدف بررسی چگونگی تشکیل، رده بندی و کانی شناسی رسی خاک های کشکوئیه- انار انجام گرفت. به همین منظور، چهار خاکرخ شاهد مورد آزمایش های فیزیکی شیمیایی و کانی شناسی رسی قرار گرفتند. افق های جیپسیک، سالیک، و ناتریک از جمله افق های مشخصی بودند که در بررسی های صحرایی و آزمایشگاهی شناسایی شدند. زیرگروه های جیپسیک هاپلوسالید و تیپیک هاپلوسالید بر اساس رده بندی خاک امریکایی جدا شدند. کانی های رسی ایلیت، کائولینیت، کلریت، اسمکتیت، پالیگورسکیت و سپیولیت با استفاده از پراش سنج پرتو X (XRD) شناسایی شدند. به علاوه، از میکروسکوپ الکترونی عبوری (TEM) نیز برای تایید حضور کانی رسی فیبری پالیگورسکیت استفاده شد. کانی رسی سپیولیت برای اولین بار در خاک های استان کرمان گزارش می شود. همبستگی معکوسی بین اسمکتیت و پالیگورسکیت در خاک های مورد بررسی وجود داشت، به طوری که بیشترین میزان اسمکتیت و پالیگورسکیت به ترتیب در افق های سطحی و زیرسطحی مشاهده شدند.

    کلیدواژگان: ایران مرکزی، پالیگورسکیت، خاک های گچی نمکی، سپیولیت، منطقه ی کشکوئیه، انار
  • ملیحه شاهزیدی، محسن موید، شوجی آرایی، جمشید احمدیان، تهمینه پیرنیا صفحه 281

    توده ی گرانیتی میشو در جنوب غرب مرند، شمال غرب ایران (استان آذربایجان شرقی) و دامنه ی شمال غربی کوه های میشو رخنمون داشته و در سنگ های سازند کهر تزریق شده است. این توده از لحاظ سنگ شناسی در برگیرنده ی طیفی از سنگ های نفوذی حدواسط شامل گرانودیوریت، کوارتزمونزودیوریت و دیوریت است. کانی های اصلی تشکیل دهنده ی سنگ های منطقه شامل کوارتز، ارتوکلاز، پلاژیوکلاز، بیوتیت، آمفیبول و پیروکسن هستند. آمفیبول یکی از کانی های مهم این سنگ هاست. بر پایه ی نتایج حاصل از ریزپردازنده ی الکترونی آمفیبول های موجود در سنگ های این توده در گروه کلسیک قرار گرفته و از نوع مگنزیوهورنبلند، آکتینولیت هورنبلند و آکتینولیت هستند. از طرف دیگر این آمفیبول ها یک منطقه بندی شیمیایی از مگنزیوهورنبلند، آکتینولیت هورنبلند یا آکتینولیت با هسته هایی از آکتینولیت هورنبلند یا مگنزیوهورنبلند نشان می دهند. پیرامون آکتینولیتی و آکتینولیت هورنبلندی به صورت انبوهه های بلوری پیرامون مرکز شکل دار تا نیمه شکل دار آکتینولیت هورنبلند و مگنزیوهورنبلند دیده می شوند. بر پایه ی بررسی های کانی شناسی، هسته های بلوری در شرایط پایین گریزندگی اکسیژن تبلور یافته اند که با مقادیر پایین #Mg در آنها تائید می شود، در حالیکه مقادیر بالای #Mg در بخش های حاشیه ای بیانگر گریزندگی بالای اکسیژن حین تبلور آنهاست. از طرف دیگر هیچ شاهدی مبنی بر این که آکتینولیت یا آکتینولیت هورنبلند نتیجه ای از یک رویداد گرمابی نهایی باشد وجود ندارد، با این وجود می توان آن را نتیجه ای از واکنش های نیمه جامد کلینوپیروکسن در نظر گرفت.

    کلیدواژگان: منطقه بندی شیمیایی، گریزندگی اکسیژن، واکنش های نیمه جامد، گرانیت میشو
  • هوشنگ پورکاسب، سهراب ویسه، شراره خیاط نیکنام، علیرضا زراسوندی صفحه 297

    در این پژوهش، ویژگی های کانی شناسی و شیمیایی مارن های سازند میشان در منطقه ای از شمال شرق اهواز برای استفاده در صنعت آجر بررسی شده است. بررسی های کانی شناسی و زمین شیمی به روش های پراش پرتو ایکس (XRD) و فلوئورسانی پرتو ایکس (XRF) انجام شد. ترکیب کانی شناسی منطقه اغلب دارای کانی های اصلی کوارتز، کلسیت، دولومیت و کانی های فرعی شامل ارتوکلاز، کلریت، و موسکوویت است. ایلیت و مونتموریلونیت بصورت فرعی در بعضی از نمونه ها حضور دارند. SiO2، CaO، Al2O3، Fe2O3 و MgO فراوان ترین اکسیدهای اصلی منطقه بشمار می روند. اکسید های یاد شده بر رفتار فنی مواد اولیه ی آجر تاثیر دارند. میانگین ترکیب شیمیایی مارن ها به ترکیب شیمیایی مناسب خاک آجرپزی (استاندارد شماره ی 1162) نزدیک است. از نظر ترکیب شیمیایی و کانی شناسی، با استفاده از مواد افزودنی معدنی مانند رس پرمایه می توان مارن های منطقه را در صنعت آجر به کار برد.

    کلیدواژگان: مارن، میشان، آجر، استاندارد، کانی شناسی، ترکیب شیمیایی
  • صدیقه سلامی، علی اصغر سپاهی، محمد معانی جو صفحه 309

    منطقه ی مورد بررسی در غرب ایران و در 38 کیلومتری جنوب غربی شهرستان قروه واقع شده است و در تقسیمات زمین شناسی بخشی از زون سنندج- سیرجان به حساب می آید. این منطقه شامل دایک های پگماتیتی متعددی است که از نظر کانی شناسی و ژئوشیمی در گروه پگماتیت های مسکوویت دار حاوی عناصر کمیاب قرار می گیرند. لیتولوژی این توده از سینوگرانیت تا گرانودیوریت پگماتیتی متغیر است. سنگ های این مجموعه از نوع I، آهکی-قلیایی با پتاسیم متوسط تا بالا بوده و از نظر درجه اشباع از آلومینیوم در گستره ی متا آلومین تا پرآلومین قرار دارند. مقدار پایین (La/Yb)N در این نمونه های پگماتیتی (28/2)، نشان دهنده پیشرفت تبلور جدایشی در ماگمای اولیه است. مقدار Eu/Eu* نیز در آنها بسیار پایین و برابر 137/0 است که حاکی از جدایش پلاژیوکلازهای غنی از Ca قبل از مرحله ی پگماتیتی است. در نمودارهای عنکبوتی رسم شده، عناصر LILE نظیر K، Rb و Th نسبت به عناصر HFSE بویژه Nb و Ti غنی شدگی نشان می دهند. تزریق پگماتیت های مورد بررسی به درون سنگ های کربناتی مجاور منجر به تشکیل اسکارن شده است، این اسکارن ها از ترکیب کانی شناسی متفاوتی نظیر: ترمولیت، اپیدوت، اسکاپولیت، کلینوزوئیزیت، پیروتیت، پیریت، کالکوپیریت و مگنتیت تشکیل شده اند. بر اساس ژئوشیمی پگماتیت های مورد بررسی، ترکیب آنها با توده های توام با اسکارن Sn، W و Mo همخوانی دارد، این امر با بررسی های صورت گرفته در منطقه در مورد کانه زایی Sn و W همخوانی دارد.

    کلیدواژگان: ژئوشیمی، آهکی، قلیایی، پگماتیت های ابراهیم عطار، اسکارن، قروه
  • محمد شورگشتی، سید مسعود همام، آزاده ملک زاده شفارودی صفحه 323

    مجموعه های گا برویی جنوب شرق سلطان آباد در 35 کیلومتری شرق شهرستان سبزوار واقع شده و از لحاظ تقسیم بندی زمین ساختی، بخشی از زون افیولیتی سبزوار محسوب می شود. ترکیب این توده های آذرین درونی از گا برو تا گا برو دیوریت متغیر است. کانی های اصلی عبارتند از سنگ های گا برویی شامل پلاژیوکلاز، کلینوپیروکسن از نوع اوژیت – دیوپسید و ارتوپیروکسن از نوع انستاتیت – هیپرستن و کا نی های فرعی شامل آپاتیت، اسفن، بیوتیت، و کا نی کدر (اکسید های مختلف آهن). ازکا نی های ثانوی می توان به سریسیت، کلریت، کربنات، ترمولیت و اکتینولیت ا شاره کرد. این توده ها بنابر نمودارهای ژئوشیمیایی تولئیتی و شبه رخشان تا پرآلومینی هستند. آمفیبول ها در گروه آمفیبول های کلسیم دار قرار می گیرند بررسی های کا نی شناسی، زمین دما سنجی پیروکسن ها، آمفیبول ها و پلاژیوکلازهای ناحیه مورد بررسی نشان می دهد که دمای تشکیل توده های گابرویی 1000 تا 1350 درجه ی سانتی گراد بوده است. بر اساس بررسی های ژئوشیمیایی، موقعیت زمین ساختی توده های گا برویی جنوب شرق سلطان آباد با بازا لت های قوس آتشفشانی (CAB) قا بل مقایسه است. با تکیه بر داده های ژئوشیمایی و روابط صحرایی خاستگاه ماگمایی مجموعه های پلوتونیکی باید ماگمایی مشتق از گوشته باشد. این ماگما از عناصر Ti، Nbو Ba تهی شدگی و از عناصر Rb و K غنی شدگی نشان می دهند که بیا نگر تشکیل این سنگ ها در محیط فرورانش است.

    کلیدواژگان: گابرو، قوس - آتشفشانی، شیمی کانی ها، زمین دما - فشار سنجی، افیولیت، سبزوار
  • بهزاد حاج علیلو، بهرام وثوق، محسن موید صفحه 39

    رفتار عناصر نادر خاکی موجود در ساختار شیمی بلورین باریت برای مدت زیادی مورد توجه محققین مختلف بوده است. کانی سازی های باریت-گالن متعددی در شمال غرب ایران موجود هستند. این ذخایر میزبان رسوبی تحت کنترل گسلی، ناهمشیبی و دیرزادی آشکاری نسبت به میزبان شیلی پرکامبرینی (ریفئن) خود دارند. بررسی زمین شیمی عناصر نادر خاکی به جهت شناخت رفتار این عناصر در باریت ها و گالن های مورد مطالعه انجام شد که در این راه از داده های بهنجار شده به کندریت و نیز محاسبه ناهنجاری های Eu، Ceو Laاستفاده گردید. بررسی عناصر نادر خاکی موید تفاوت الگوبندی عناصر نادر خاکی میان سنگ میزبان و کانی سازی های مورد بررسی است. باریت ها در محیط اکسیدان و گالن ها در محیط احیایی تشکیل شده اند؛ علاوه بر آن باریم تشکیل دهنده باریت ها منشا آتشفشانی دارد. نهایتا به نظر می رسد که کانی سازی در شرایط اختلاط سیالات گرمابی شوراب رخداده باشد.

    کلیدواژگان: باریت، گالن، زمین شیمی، کانی سازی، پرکامبرین، شیل
  • هادی عمرانی، محسن موذن، ابرهانسلی صفحه 49

    سنگ های متابازیت می توانند برخی از شواهد فرآیند های تکتونیکی و ژئوشیمیایی مناطق فرورانشی را حفظ کنند. افیولیت ها و متابازیت های سبزوار که در شمال خرد قاره ایران مرکزی واقع هستند چنین شواهدی را حفظ کرده اند. متابازیت ها پوسته اقیانوسی فسیلی حوضه مرتبط به نئوتتیس می باشند. متابازیت ها شامل گلوکوفان شیست، آمفیبولیت و شیست سبز می باشند. محتوای عناصر اصلی و فرعی این سنگ ها نشان می دهد که سنگ مادر شیست های آبی و آمفیبولیت ها، بازالت های نوع مورب بوده است. عناصر نادر خاکی وجود دو نوع مورب غنی (E-MORB) و تهی شده (N-MORB) را نشان می دهند. مجموع عناصر نادر خاکی (ΣREE) برای بازالت های نرمال مورب 246 - 132 (ppm) و برای مورب غنی شده 744-617 (ppm) می باشد. نسبت La/Yb از 43/0 تا 79/0 برای نرمال مورب و 1/1 و 7/8 برای مورب غنی شده در تغییر است. عدد منیزیم بین 27/0- 24/0، 24/0 - 23/0، 42/0 و 38/0 به ترتیب برای گلوکوفان شیست، گارنت آمفیبولیت، آمفیبولیت و کلریت شیست در تغییر است که نشان دهنده تفریق بلوری ضعیف در ماگمای اولیه می باشد. سنگ های دگرگونی فشار بالا در نتیجه فرورانش به سمت شمال شاخه ای از نئوتتیس حوضه سبزوار بین خرد قاره ایران مرکزی و اوراسیا از کرتاسه بالائی تا ائوسن تشکیل شده اند.

    کلیدواژگان: دگرگونی ناحیه ای، خرد قاره ایران مرکزی، نئوتتیس، کرتاسه بالائی - ائوسن، سبزوار، ایران
  • حبیب شهبازی شیران، هادی شفایی مقدم صفحه 57

    تراکی آندزیت ها، تراکیت ها و لاتیت ها همراه با ایگنیمبریت ها و سنگ های پیروکلاستیک که دارای سرشت شوشونیتی می باشند از اصلی ترین سنگ های ولکانیکی پلیوکواترنر منطقه سبلان می باشند. پلاژیوکلاز، فلدسپار پتاسیم، بیوتیت همراه با کلینوپیروکسن و شیشه از مهمترین تشکیل دهندگان این سنگ های ولکانیکی هستند. پلاژیوکلازها دارای ترکیب آندزین تا لابرادوریت بوده در حالی که کلینوپیروکسن ها دارای ترکیب اوژیت می باشند. سنگ های ولکانیکی سبلان غنی شدگی در عناصر نادر خاکی سبک نسبت به عناصر نادر خاکی سنگین نشان داده و با غنی شدگی در عناصر با شعاع یونی بزرگ و تهی شدگی در عناصر با قدرت میدانی بالا مشخص می گردند. مشاهدات پترولوژیکی همراه با ژئوشیمی عناصر نادر خاکی و کمیاب این گدازه ها نشان دهنده سرشت شوشونیتی و مشتق شدن از یک زون فرورانش می باشد. سنگ های ولکانیکی سبلان از نظر ایزوتوپی، از یک گوشته غنی شده (همراه یا بدون آلودگی با مواد پوسته ای) مشتق شده و در دیاگرام تغییرات ایزوتوپ نئودیمیم در مقابل ایزوتوپ های استرانسیوم در محدوده بازالت های قوس های آتش فشانی پلات می گردند. این خصوصیات ژئوشیمیایی و ایزوتوپی برای گدازه های سبلان نشان دهنده اشتقاق ماگمای آنها از ذوب بخشی درجه پائین یک گوشته لیتوسفری قاره ای که توسط ورقه فرورانش شده دچار متاسوماتیزم شده است، می باشد. تشکیل این گدازه ها می تواند در ارتباط با پرشیب شدن و شکست ورقه اقیانوسی فرورانش شده در یک محیط بعد از برخورد باشد.

    کلیدواژگان: ژئوشیمی، ایزوتوپ های استرانسیوم، نئودیمیم، پتروژنز، گدازه های پلیوکواترنر، سبلان
|
  • Page 193

    Keybarkuh area is located about 70 Km southeast of Khaf city in Khorassan Razavi Province. The study area, with 60 km2, is bounded to the east by Zouzan (Ghasemabad) and to the west by Keybarkuh. Rock units mapped in the area consist of sandstone, shale, limestone (Carboniferous to Paleocene); slate, mica schist (Paleozoic) and a complex of intrusive rock (Cretaceous to Tertiary) formed as dyke and stock. The composition of intrusive rocks varies between granite to diorite. Based on magnetic susceptibility, intrusive rocks are divided into ilmenite (reduced) and magnetite (oxidant) series. Propylitic alteration zones with broader extension and sericitic, argilic and silicic alteration with lesser extension are located in the southern section. Skarn zones were identified in some location. Pyrite, chalcopyrite, magnetite, galena and barite mineralization were identified in the south of the studaed area. Ground magnetic survey carried out to determine relative depth and extension of intrusive bodies related to mineralization. 526 stations with 25 and 50 m spacing in ten profiles with 600 to 700 m apart oriented northeast-southwest were surveyed. After correction and processing of magnetic data, TMI, RTP, 1VD, and Upward Continuation maps were produced. Using these maps, distribution and relative depth of the magetic source of A, B, C, D, E and F anomalies, which are intrusive bodies, were identified. Magnetic anomalies in the RTP map, which are related to intrusive bodies and alteration zones in the southern part of the area, have a circular to semicircular pattern arise from the presence or absence of magnetite in the intrusive bodies and alteration zones. Based on the mineralization evidences, alteration zones, intrusive rocks, and magnetic anomalies, the southern part of the area has potential for porphyry copper mineralization. Considering the presence of iron skarn and high magnitude of the magnetic anomaly D, the central part of the area has potential for magnetite skarn.

    Keywords: Ground magnetic, magnetite maps, porphyry copper, magnetite
  • Page 207

    The nanostructured nickel oxide thin films were prepared by dip coating sol – gel method. Three methods (drying with oven, IR and microwave) have used for drying the films. The effect of drying method on the optical, molecular, electrical, structural, and morphology properties of the films were studied by Uv-Visible spectrophotometry, Fourier Transform Infrared spectroscopy, Hall effect, X-ray diffraction, Atomic Force Microscopy, and Scanning Electron Microscopy. Optical constants of nickel oxide thin films were calculated by using Pointwise Unconstrained Minimization Approach. The optical band gap of the films dried by infrared, oven, and microwave methods obtained 3.62, 3.59, and 3.47eV, respectively. The X-ray diffraction patterns of samples show that the film dried by infrared is amorphous while by two other methods are crystalline.

    Keywords: Sol- gel, Nickel oxide, Drying, Optical properties
  • Page 217

    In northern hillside of Central Alborz, south of the Kamarbon village, there is an outcrop of alkaline gabbro that has fine grain theralite in margins and toward the center, changes to coarse grain teschenite. In the teschenitic rocks the main minerals are diopside clinopyroxenes and rhonite. In this research, the occurrence of this mineral in Kamarbon gabbroic intrusion is reported and its mineralogical properties, paragenesis and source of magma are investigated based on whole rock and microprobe analysis data. In these rocks, rhonite has (Si, IVAl)6.02(Ti, VIAl, Fe+3, Fe+2, Mn, Mg)5.99 (Na, Ca)1.97O22 composition. This composition is similar to pervious published analysis of rhonite. Studied rhonites in teschenitic gabbroitic rocks has low values of Na+IVSi and high values of Ca+IVAl that can be primary source for this mineral. The studies indicate the stable paragenesis of rhonite and Al rich clinopyroxene. Considerable factors for crystallization of rhonites in undersaturated magmas are enrichment of Al and Ti and depletion of Si whereas associated clinopyroxenes represents enrichment of Al2O3 and TiO2 and depletion of silica. Therefore regarding to the mineralogical and chemical properties of rhonite and associated clinopyroxenes, it could be concluded that rhonite mineral may be produced from an undersaturated alkaline magma enriched in Al and Ti. Occurrence of rhonite and associated clinopyroxenes in south Kamarbon teschenitic alkaline gabbros represents the existence of an undersaturated plutonic phase in nothern part of Central Alborz.

    Keywords: rhonite, theralite, teschenite, under saturated magma, central Alborz
  • Page 229

    The plutonic bodies in northeast of the Sonqor area is a small part of the Sanandaj-Sirjan zone. According to the field and microscopic observations, the study area is composed of two major units; massive rocks (hornblende gabbro, intermediate and felsic rocks) and dikes (pyroxene gabbro). Mineralogical and geochemical studies show that this granitoide compelex is I-type, calk-alkaline and metaluminous. The regular variation trends in the main and trace elements diagrams demonstrate that these massive rocks are generated by fractional crystallization process. The changes in ratios of Zr/Nb and La/Yb in these rocks indicate two different origin which are spinel lherzolite to garnet lherzolite (massive rocks) and spinel lherzolite (dikes). Also Th/Ta ratio in the range of (6-20) and enrichment in LILEs and LREE relative to HFSEs and HREE, all of these evidances indicate the intrusion of this body into the subduction zone which is related to an active continental margin setting.

    Keywords: I-type granitoide, Active continental margins, Calk-alkaline, Sanandaj-Sirjan Zone, Sonqor
  • Page 257

    The studied volcanic and pluton rocks are located in west of Nir city in the Ardebil Province and south of Sabalan volcano. Volcanic rocks in the studied area are display basaltic to trachy-andesite composition with microlitic porphyry texture. The main minerals of basalt to trachyandesite rocks are plagioclase, pyroxene and olivine. Bordering to volcanic units, pluton of microgabbroic to microdioritic is exposed. These rocks have a granular texture with essential minerals of plagioclase; pyroxene, olivine and biotite. Multi-element diagrams, normalized to chondrite and primitive mantle, indicates LREE and LILE enrichment and HREE and HFSE depletion such as Ti, Nb and Ta in the studies samples. Based on trace elements ratios diagrams La/Sm vs. La and Zr/Nb vs. La/Yb, parental magmas may have been generated from low degree partial melting of subcontinental mantle source with garnet-lherzolite composition. Post-collisional geotectonic environment of the studied samples and trace element geochemical evidence indicate that produced magma formed from a metasomatic mantle due to ancient subduction.

    Keywords: Plio-Quaternary basalt, Subduction, Metasomatism, Garnet-lherzolite, Ardabil province
  • Page 269

    Formation of clay minerals is affected by soil forming factors which in turn play an important role in soil management. The aim of the present research was to study genesis, classification, and clay mineralogy of Koshkooiyeh-Anar soils. Four representative pedons were studied for physicochemical and clay mineralogy analyses. Gypsic, salic, and natric were among the diagnostic horizons that have been identified by field and laboratory studies. Gypsic Haplosalid and Typic Haplosalid subgroups were classified by Soil Taxonomy. Illite, kaolinite, chlorite, smectite, palygorskite, and sepiolite clay minerals were identified using X-ray diffraction (XRD). In addition, Transmission Electron Microscope (TEM) was also used to prove the presence of fibrous palygorskite clay mineral. Sepiolite is reported in soils of Kerman Province for the first time. A reverse relation between smectite and palygorskite was found in studied soils, thus the maximum content of smectite and palygorskite were identified in surface and subsurface horizons, respectively.

    Keywords: Central Iran, Palygorskite, Saline gypsiferous soils, Sepiolite, Koshkooiyeh-Anar area
  • Page 281

    The Mishu garnitoidic complex is cropped out in NW of Mishu mountains, in southwest of Marand, northwest Iran (East Azarbaidjan) which is intruded into Kahar Formation. Based on petrographic studies, this pluton is composed of intermediate rocks including granodiorite, quartzmonzodiorite and diorite. Plutonic rocks are mainly composed of quartz, plagioclase, orthoclase, biotite, amphibole and pyroxene minerals. Amphiboles are one of the most important minerals in intermediate rocks. Based on results of electron microprobe analyses, amphibole minerals are calcic and show magnesiohornblende to actinolitic hornblende and actinolite compositions. Also these Amphiboles have compositional zoning from magnesiohornblende, actinolitic hornblende or actinolite with cores of magnesiohornblende or actinolitic hornblende. Actinolite and actinolitic hornblende rims occured patchy compositional domains or crystal aggregates around subhedral cores of actinolitic hornblende or magnesiohornblende. The mineralogical studies show cores of phenocrysts crystallized under conditions of low oxygen fugacity, indicated by low Mg content.Whereas high Mg content in the rims displays higher oxygen fugacity during their crystallization. There is no evidence for actinolite or actinolitic hornblende resulting from late hydrothermal activity, nevertheless patchy domains of actinolite or actinolitic hornblende are probably the result of subsolidus reactions of clinopyroxene in the presence of exsolved fluid.

    Keywords: Compositional zoning, oxygen fugacity, subsolidus reactions, Mishu granite
  • Page 297

    This study focuses on the mineralogical and chemical characterization of Mishan Formation marls from North East Ahvaz for brick production. Mineralogical and Geochemical studies were performed by XRD and XRF methods. Major minerals in marls are quartz, calcite, dolomite and the minor minerals are orthoclase, chlorite, and muscovite. Illite and montmorillonite are also present as minor minerals in some samples. SiO2, CaO, Al2O3, Fe2O3 and MgO are the most abundant major oxides. These oxides are effective on the technical behavior of brick raw materials. Raw materials (marls) composition was compared with Iranian National standard permissible limits. The average chemical composition of marls is close to the required amount. From mineralogical and chemical composition point of view, by adding clay admixture to the raw materials, marls of this region can be used for brick and related industries.

    Keywords: Marl, Mishan, brick, standard, mineralogy, chemical composition
  • Page 309

    The study area is located in west of Iran (38 km SW of Qorveh). This region is part of Sanandaj-Sirjan zone. This area contains several pegmatitic dikes and based on mineralogical and geochemical characteristics belong to muscovite-rare-element pegmatites. The lithology of this body varies from pegmatitic syenogranite to granodiorite. Various rock bodies in this suite are mostly I-type and calc-alkaline, with moderate to high K and regarding to the aluminum saturation degree they are subaluminous to peraluminous. The low (La/Yb) N ratio in the pegmatitic samples (2.28) indicates progression of fractional crystallization in the initial magma. The low Eu/Eu* ratio (0.137) in these pegmatites indicates differentiation of calcic plagioclase before pegmatitic stage. In the spider diagrams, LILE elements such as K, Rb and Th are enriched relative to HFSE elements specially Nb and Ti. Intrusion of this pegmatite in the carbonate rocks led to skarn development. These skarns have different minerals such as tremolite, epidote, scapolite, clinozoisite, pyrrhotite, pyrite, chalcopyrite and magnetite. Based on geochemical characteristics of these pegmatites, their composition, in accordance with bodies, is related to Sn, W and Mo skarns. This fact is in agreement with the studies in area regarding Sn & W mineralization.

    Keywords: Geochemistry, calc-alkaline, pegmatites of Ebrahim Attar, skarn, Qorveh
  • Page 323

    Gabbroic complex of Soltan Abad is Located about 35 Km east of Sabzevar. According to tectonic classification, the study area is part of Sabzevar ophiolitic zone. The composition of these intrusion bodies are vary from gabbro to gabbro-diorite. The main minerals of gabbroic rocks are plagioclase (bytonite), clino-pyroxene and ortho-pyroxene (enstatit – hyperestene) and accessory minerals are apatite, sphene, biotite, and opaque minerals (different iron oxides). Secondary minerals are sericite, chlorite, carbonate and tremolite- actinolite. According to the geochemical diagrams, these bodies are tholeiitic and metaluminous - peraluminous. Amphiboles belong to the calcic group. Geothermobarometry of pyroxene, amphibole and plagioclase indicate that the temperature of plutonic rocks formation was between 1000 and 1350 °C. On the basis of geochemical studies and tectonic setting, the gabbroic bodies of SE Soltan Abad are comparable to the volcanic arc basalts and created in the regime of volcanic arc tectonic setting. On the basis of geochemical data and field relation, magmatic source of plutonic complex should have been derived from mantle. This magma is depleted from Ti, Nb and Ba and enriched in K and Rb which indicate the charactristics of subduction setting.

    Keywords: Gabbro, volcanic – arc, mineral chemistry, geothermobarometry, ophiolite, Sabzevar
  • Page 39

    The barite and the behavior of REE in its crystallo-chemical structure have been a major category of research done by scientists for a long time. There are various barite mineralization in Northwest Iran. These sediment-hosted resources as a type of tectonic-controlled-vein mineralization bear unconformity to their shale host rocks at Precambrian age (Riphean). The REE geochemical studies are carried out with the aims to investigate the behavior of REE in barite and galena crystal chemistries and to compare them with respect to their host rocks and some certain standards to reach the aims, Eu, Ce, La anomalies, chondorite normalized ratios, and other standards are used. REE evidences revealed discrepancy between barite-galena mineralization and host rocks. Barite crystallized at oxidized environment, but galena at reduction environment; moreover, barite originated from volcanic sources. Finally it seems that the mineralizations are formed under brine and hydrothermal fluid mixing condition.

    Keywords: barite, galena, geochemistry, mineralization, Precambrian, shale
  • Page 49

    HP/LT metabasite rocks can preserve some evidences of tectonic and geochemical processes of a subduction zone. Sabzevar Ophiolite and metabasites which are located at the north of Central Iranian Microcontinent Block (CIM) have preserved such evidences. The metabasites are fossil oceanic crust of Neotethys-related basin. Metabasites are composed of glaucophane schist, amphibolite and greenschist. Major and trace element contents of the rocks indicate that blueschist and amphibolite protoliths were MORB basalts. Rare earth elements show presence of two MORB types, N- and E-MORB. ΣREE is 132-246 (ppm) and 617-744 (ppm) for the N- MORB and E-MORB basalts, respectively.  La/Yb ratio is ranging from 0.43-0.79 for N-MORB and 8.7 and 1.1 for E-MORB. The Mg# ranges are between 0.24-0.27, 0.23-0.24, 0.42 and 0.38 for glaucophane schist, garnet amphibolite, amphibolite and chlorite schist, respectively, which indicates a weak fractional crystallization in the original magma. High pressure rocks were formed due to northward subduction of Neotethys-branch of Sabzevar basin between CIM and Eurasia since Upper Cretaceous to Eocene.

    Keywords: Geochemistry, Metamorphic Rocks, Central Iranian Microcontinent, Neotethys, Upper Cretaceous-Eocene, Sabzevar, Iran
  • Page 57

    HP/LT metabasite rocks can preserve some evidences of tectonic and geochemical processes of a subduction zone. Sabzevar Ophiolite and metabasites which are located at the north of Central Iranian Microcontinent Block (CIM) have preserved such evidences. The metabasites are fossil oceanic crust of Neotethys-related basin. Metabasites are composed of glaucophane schist, amphibolite and greenschist. Major and trace element contents of the rocks indicate that blueschist and amphibolite protoliths were MORB basalts. Rare earth elements show presence of two MORB types, N- and E-MORB. ΣREE is 132-246 (ppm) and 617-744 (ppm) for the N- MORB and E-MORB basalts, respectively.  La/Yb ratio is ranging from 0.43-0.79 for N-MORB and 8.7 and 1.1 for E-MORB. The Mg# ranges are between 0.24-0.27, 0.23-0.24, 0.42 and 0.38 for glaucophane schist, garnet amphibolite, amphibolite and chlorite schist, respectively, which indicates a weak fractional crystallization in the original magma. High pressure rocks were formed due to northward subduction of Neotethys-branch of Sabzevar basin between CIM and Eurasia since Upper Cretaceous to Eocene.

    Keywords: Geochemistry, Metamorphic Rocks, Central Iranian Microcontinent, Neotethys, Upper Cretaceous-Eocene, Sabzevar, Iran