فهرست مطالب

نشریه پژوهش در پزشکی
سال سی و هشتم شماره 1 (پیاپی 149، بهار 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/05/15
  • تعداد عناوین: 8
|
  • مرجان تابش، لیلا آزادبخت، الهام فقیه ایمانی، مریم تابش، احمد اسماعیل زاده صفحات 1-9
    سابقه و هدف
    تا کنون هیچ مطالعه ای جهت بررسی تاثیر مکمل یاری کلسیم و ویتامین D بر فاکتور های التهابی و آدیپوسیتوکین ها در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 که دارای سطوح ناکافی ویتامین D سرم هستند انجام نشده است. این مطالعه با هدف بررسی تاثیر مکمل یاری کلسیم و ویتامین D بر بیومارکرهای التهابی و آدیپوسیتوکین ها در افراد مبتلا به دیابت نوع 2 دارای سطوح ناکافی ویتامین D سرم انجام گردید.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی تصادفی کنترل شده، 118 فرد مبتلا به دیابت به صورت تصادفی به چهار گروه تقسیم شدند: 1- دریافت هفته ای 50000 IU ویتامینD و پلاسبوی کلسیم، 2- دریافت روزانه 1000 mg کلسیم کربنات و پلاسبوی ویتامین D، 3- دریافت هفته ای 50000 IU ویتامین D و روزانه 1000 mg کلسیم کربنات و 4- دریافت پلاسبوی ویتامین D و کلسیم به مدت 8 هفته. در ابتدای مطالعه و پس از 8 هفته سطوح خونی عوامل التهابی و آدیپوسیتوکین ها تعیین شد.
    یافته ها
    مکمل یاری هم زمان کلسیم و ویتامین D سبب کاهش معنی دار لپتین (تغییرات از ابتدای مطالعه 19±92- در برابر 18±9- ng/ml در گروه پلاسبو، 001/0P<)، IL-6 (تغییرات از ابتدای مطالعه 1±4- در برابر 1±3- ng/ml در گروه پلاسبو، 001/0P<) و TNF-α (تغییرات از ابتدای مطالعه 3/1±4/3- در برابر 2/1±1/0- pg/ml در گروه پلاسبو، 04/0P=) گردید. افرادی که فقط مکمل کلسیم دریافت میکردند کاهش بیشتری در hs-CRP در مقایسه با پلاسبو پس از تعدیل سطوح ابتدایی داشتند (تغییرات از ابتدای مطالعه 25/0±07/0- در برابر 24/0±02/0- ng/ml در گروه پلاسبو، 09/0P=).
    نتیجه گیری
    مکمل یاری هم زمان کلسیم و ویتامین D سبب بهبود التهاب از طریق کاهش فاکتورهای التهابی IL-6، TNF- در افراد دارای سطوح ناکافی ویتامین D و مبتلا به دیابت نوع 2 می شود.
    کلیدواژگان: ویتامین D، کلسیم، شاخص های التهابی، آدیپوسیتوکین ها، دیابت نوع 2
  • رسول گنجی، عباس پیریایی*، محمد بیات، معصومه رجبی بذل، ژاله محسنی فر، راضیه خیرجو صفحات 10-18
    سابقه و هدف
    تاثیر مثبت ترشحات سلول های بنیادی مزانشیمی در فرایند ترمیم برخی بافت ها گزارش شده است. به نظر می رسد این ترشحات به علت دارا بودن متابولیت ها و فاکتورهای ویژه، در درمان زخم های دیابتی هم موثر باشد. در این مطالعه بر آن هستیم تا تاثیر ترشحات سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان را بر استحکام زخم دیابتی بررسی نماییم.
    روش بررسی
    در این مطالعه تجربی، 24 سر موش صحرایی به صورت تصادفی به چهار گروه کنترل سالم، کنترل دیابتی، دیابتی پلاسبو (تحت درمان با محیط کشت پایه) و دیابتی تجربی (تحت درمان با محیط کشت بهینه) تقسیم شدند. برای القاء دیابت در موش ها از تجویز داخل صفاقی آلوکسان استفاده شد و در ناحیه پشت موش ها یک برش با ضخامت کامل پوست ایجاد گردید. طی 24 ساعت پس از ایجاد زخم موش های گروه تجربی 200 میکرولیتر محیط کشت بهینه، و گروه پلاسبو نیز 200 میکرولیتر محیط کشت پایه را به صورت تزریق داخل وریدی دریافت نمودند. 15 روز بعد از ایجاد زخم، از زخم ها نمونه برداری شد و آزمایش بیومکانیکی از نوع کشش پذیری (tensiometery) روی آنها انجام شد و داده های به دست آمده با آزمون ANOVA تجزیه و تحلیل شد.
    یافته ها
    اختلاف وزن و قندخون موش های دیابتی با گروه سالم از نظر آماری معنی دار بود (001/0>P). مقدار نیروی حداکثر گروه دیابتی تجربی (05/1±45/3) نسبت به گروه دیابتی کنترل (56/0±76/1) و گروه دیابتی پلاسبو (62/0±30/2) افزایش معنی داری یافته بود (05/0>p). علاوه برآن میزان استرس حداکثر گروه دیابتی تجربی (1/0±34/0) نسبت به گروه دیابتی کنترل (05/0± 18/0)، و همچنین میزان سفتی ارتجاعی گروه دیابتی تجربی (07/1±19/3) در مقایسه با گروه دیابتی پلاسبو (19/0±20/2) افزایش معنی داری داشت (05/0>p).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که استفاده از ترشحات سلول های بنیادی مزانشیمی مغز استخوان انسان موجب افزایش استحکام زخم دیابتی می شود. مطالعات بیشتر با بررسی های بافت شناسی و مولکولی توصیه می گردد.
    کلیدواژگان: دیابت، سلول بنیادی مزانشیمی، محیط کشت بهینه، التیام زخم، تنسیومتری
  • مریم مرادی، محمدحسین علیمحمدیان، فرشید یگانه، وحید خاضع شاهگلی، مصطفی حاجی ملا حسینی* صفحات 19-24
    سابقه و هدف
    در مورد خواص تعدیل ایمنی کیتین در مقایسه با کیتوسان تناقضاتی وجود دارد. برای پاسخ به این تناقضات، تاثیر میکروپارتیکل های کیتین را در مقایسه با میکروپارتیکل های کیتوسان بر تحریک سوسپانسیون سلولی آلوده به انگل لیشمانیا مورد مطالعه قراردادیم.
    روش بررسی
    در این تحقیق که به روش تجربی انجام پذیرفت، موش های Balb/c با 105 × 2 پروماستیگوت انگل لیشمانیا ماژور در فاز ایستایی، در قاعده دم و به طریقه داخل جلدی آلوده شدند و پس از دوهفته با روش PCR آلودگی موش ها تائید گردید. سپس سوسپانسیون سلولی آلوده به لیشمانیا از غدد لنفی موش ها جدا شد. از میکروپارتیکل های کیتین که با سونیکاسیون و عبور دادن از صافی تهیه شده بودند و اندازه آنها با Master sizer بررسی شده بود، برای تحریک سلولی استفاده گردید. در نهایت غلظت سایتوکاین های TNF-α و IL-10 به روش الایزا در سوپرناتانت کشت سلولی اندازه گیری شد.
    یافته ها
    تحریک با میکروپارتیکل های کیتین افزایش معنی دار تولید TNF- α و همچنین IL-10 را در مقایسه با کیتوسان نشان داد (001/0>p).
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که میکروپارتیکل های کیتین قادر به تحریک تولید TNF-α و IL-10 در سوسپانسیون سلولی آلوده به لیشمانیا باشند و احتمالا بتوان از آن به عنوان یک ایمونومدولاتور در واکسیناسیون و یا درمان ضایعات لیشمانیایی بهره گرفت.
    کلیدواژگان: کیتین، لیشمانیا ماژور، سایتوکاین
  • هانیه سادات اجتهد، گلاله اصغری، مهدیه نورمحمدی، سحر میرزایی، پروین میرمیران*، فریدون عزیزی صفحات 25-31
    سابقه و هدف
    با توجه به تاثیر اضافه وزن دوران کودکی و نوجوانی در بروز بسیاری از بیماری های مزمن بزرگسالی، تعیین شاخص-های پیشگویی کننده آن می تواند نقش مهمی در سلامت افراد ایفا نماید. لذا مطالعه حاضر با هدف مقایسه چندین شاخص تن سنجی شامل نمایه توده بدن (BMI)، دور کمر (WC)، نسبت دور کمر به دور باسن (WHR)، نسبت دور کمر به قد (WHtR) و ضخامت چین پوستی (SF) در نوجوانان ایرانی به عنوان پیشگویی کننده درصد چربی بدن (PBF) و تشخیص نوجوانان با چربی بیش از حد انجام شد.
    روش بررسی
    در مطالعه مقطعی حاضر که بر روی 133 نوجوان (65 پسر و 68 دختر) 10 تا 18 ساله انجام شد، درصد چربی بدن توسط آنالیز مقاومت بیوالکتریکی (BIA) و شاخص های تن سنجی برای هر یک از افراد اندازه گیری گردید. آنالیز آماری داده ها با استفاده از رگرسیون خطی و منحنی (receiver operating characteristic) ROC با تعدیل مخدوش گرهایی چون سن، جنس و درجه بلوغ انجام شد.
    یافته ها
    نمایه توده بدنی، 67% تفاوت های بین فردی PBF را توضیح داده و R2adj مدل ها نشان داد که BMI در مقایسه با سایر شاخص ها، PBF را بهتر پیشگویی می کند (001/0 > P). سطح زیر منحنی محاسبه شده برای BMI جهت تمایز بین چربی بدنی بیش از حد و نرمال 92/0 بود (001/0 > P) که این مقدار در مقایسه با شاخص های WC، WHR و WHtR به طور معنی داری بالاتر بود (05/0 > P).
    نتیجه گیری
    از میان شاخص های تن سنجی بررسی شده، BMI توانایی بیشتری در پیشگویی P BF و تشخیص چربی بیش از حد در نوجوانان را دارد.
    کلیدواژگان: نمایه توده بدن، درصد چربی بدن، نوجوانان
  • سیروس مومن زاده*، مجید پورفرخ، مسعود هاشمی، آمنه باریکانی صفحات 32-36
    سابقه و هدف
    استئوارتریت زانو یکی از بیماری های شایع در جهان است که علاوه بر درمان های جراحی، درمان های دارویی متعددی برای آن پیشنهاد شده است. هدف از مطالعه حاضر، مقایسه دو روش درمان دارویی با استفاده از مخلوط اکسیژن-ازن و هیالورونیک اسید بر درد وناتوانی بیماران با استئوآرتریت زانو بود.
    روش بررسی
    با استفاده از یک کارازمایی بالینی تصادفی شده، 60 (30بیمار در گروه مخلوط اکسیژن و ازون و30 بیمار در گروه هیالورونیک اسید) بیمار مبتلا به استئو ارتریت زانو بررسی شدند. در گروه ازن، 8 میلی لیتر مخلوط گاز اکسیژن-ازن با غلظت 15 میکروگرم در میلی لیتر و در گروه اسید هیالورونیک، 2 میلی لیتر محلول حاوی یک میلیون واحد هیالورونیک اسید داخل مفصل زانو تزریق شد. این کار در هر دو گروه در سه هفته متوالی تکرار و پرسشنامه های WOMAC و VAS برای آنها تکمیل شد. اطلاعات به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS16 و با به کار گیری آزمون من ویتنیU با سطح معنی داری کمتر از 05/0 مقایسه گردید.
    یافته ها
    شدت درد اولیه (VAS base) در گروه مخلوط ازون واکسیژن 8/0±3/8 و در گروه هیالورونیک اسید 13/0±07/8 بود (05/0>p). شدت درد در ماه اول و دوم بعد ازآخرین تزریق در گروه مخلوط ازون و اکسیژن برابر 43/1±43/5 و 12/1±63/2 (0001/0=P) و شدت درد در ماه اول ودوم بعدازآخرین تزریق در گروه هیالورونیک اسید برابر31/1±5 و24/1±97/2 (001/0=P)، اما دربین دو گروه تفاوت معنی داروجود نداشت. نمره Womac اولیه در گروه اکسیژن –ازون 3/8±7/62 و در گروه هیالورونیک اسید 10±3/60 بود. این شاخص در ماه های اول و دوم بعد ازآخرین تزریق در گروه ازن برابر 2/42±8/9و 8/24±5/8 (001/0p=) و در گروه هیالورونیک برابر 13/42±9/10و6/26±8/9 (001/0p=) بود، اما دربین دو گروه تفاوت معنی داروجود نداشت.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که استفاده از روش های درمان دارویی برای کاهش درد و ناتوانی ناشی از استئو ارتریت زانو موثر است، اما دو روش درمانی مخلوط اکسیژن و ازون و هیالورونیک اسید مشابه هم عمل می کنند.
    کلیدواژگان: پرولوتراپی، اکسیژن، ازون، هیالورونیک اسید، استئوارتریت زانو
  • زهرا آئینی، امین افصحی، حسین رضوان* صفحات 37-41
    سابقه و هدف
    با توجه به شیوع بیماری لیشمانیوز و نظر به اهمیت کشت انگل در تحقیقات مربوط به انگل لیشمانیا و لزوم استفاده از سرم جنین گاوی (FCS) در محیط کشت و نیز باتوجه به وجود مشکلاتی از قبیل قیمت بالا و احتمال آلودگی های ویروسی و نیز اینکه امکان تهیه این محصول فعلا در کشور ما مشکل بوده و واردات اینگونه مواد نیز خالی از اشکال نمی باشد، لذا در مطالعه حاضر امکان استفاده از سرم گاو، سرم گوسفند و سرم موش در کشت انگل L.majer و امکان جایگزینی آن با FCSدر محیط کشت به عنوان مکمل مورد بررسی و مقایسه قرار گرفت.
    روش بررسی
    تحقیق به روش تجربی انجام گرفت. انگل لیشمانیا ازموسسه واکسن و سرم سازی رازی تهیه و در 5 فلاسک به ترتیب شامل فلاسک حاوی محیط DMEM و10% سرم جنین گوساله، فلاسک حاوی محیط DMEM و10 % سرم گاو، فلاسک حاوی محیط DMEM و10% سرم گوسفند، فلاسک حاوی محیط DMEM و 10%سرم موش و فلاسک حاوی محیط DMEM به تنهایی، تعداد 1میلیون پروماستیگوت لیشمانیا ماژور اضافه گردید. سپس در روزهای 2، 4، 7، 9، 11، 21و 24 تعداد انگل ها شمارش و با یکدیگر مقایسه شدند.
    یافته ها
    رشد انگل در روز های 2 و 4 پس از کشت در محیط حاوی 10 % سرم موش نسبت به سایر محیط ها بیشتر بود. همچنین در محیط حاوی 10% سرم گوسفند تا روز 24 پس از کشت امکان زنده ماندن انگل لیشمانیا ماژور وجود داشت، در حالی که در سایر فلاسک ها در روز 24 انگلی وجود نداشت.
    نتیجه گیری
    به نظر می رسد که اگر تعداد انگل برای روزهای کمتر از 7 مورد نظر باشد، محیط حاوی سرم موش بهتر از سایرمحیط-ها است، اما اگر تداوم و بقای انگل مورد نظر باشد محیط حاوی سرم گوسفند نسبت به سایر محیط ها مناسب تر است. در ضمن انجام تحقیقات بیشتر توصیه می شود.
    کلیدواژگان: سرم موش، سرم گوسفند، سرم جنین گوساله، کشت لیشمانیا
  • مریم ولی زاده، آرمان احمدزاده، موسی بهزادی، عرفان قاسمی، ماندانا ستاری، حسن دربندی، فرشید یگانه* صفحات 42-46
    سابقه و هدف
    بیماری لوپوس یکی از شایع ترین بیماری های خودایمنی است و اینترفرون آلفا (IFN-α) جزء مهم ترین عوامل دخیل در پاتوژنز این بیماری محسوب می گردد. ملکول CD26 یک آنزیم غشایی است که با عملکرد اگزوپپتیدازی خود نقش مهمی در تنظیم پاسخ های ایمنی دارد. هدف از این تحقیق بررسی سطح سرمی مولکول IFN-α و CD26 در خون بیماران مبتلا به لوپوس بود.
    روش بررسی
    این مطالعه مورد-شاهدی، بر روی نمونه های 46 بیمار مبتلا به لوپوس و 44 فرد سالم که به لحاظ سن و جنس تطبیق داده شده بودند انجام شد. بیماران با توجه به شدت بیماری به دو زیرگروه فعال (24 نفر) و غیرفعال (22 نفر) و با توجه به نتایج آزمایشات بالینی به دو زیرگروه با درگیری کلیوی (17 نفر) و بدون درگیری کلیوی (29 نفر) دسته بندی شدند. سپس سطح سرمی CD26 و IFN-α با تکنیک الایزا اندازه گیری و با آزمون من ویتنی مورد قضاوت آماری قرار گرفت.
    یافته ها
    درگروه های بیمار و شاهد، غلظت سرمی IFN-α (pg/mL 7/31 ±93/73 در برابر pg/mL 5/7±36/62) و CD26 (ng/mL 409±66/579 دربرابر 137±96/438) اختلافی با هم نداشتند. همچنین در مقایسه غلظت CD26 در دو زیرگروه بیماران فعال و غیرفعال (ng/mL 529±58/654 دربرابر 199±93/497) اختلافی وجود نداشت. اما غلظت سرمی CD26 در زیرگروه بیماران با درگیری کلیوی (ng/mL553 ±4/771) از بیماران بدون درگیری کلیه (ng/mL 243 ±26/467) بطور قابل توجهی بالاتر بود (05/0>p).
    نتیجه گیری
    با توجه به این که sCD26 به تخریب سایتوکاین های التهابی کمک می نماید، می توان گفت افزایش معنی دار sCD26 در بیماران با درگیری کلیوی نشان دهنده واکنش کلیه به التهاب حاصل از پاسخ های خود ایمنی است. بنابراین پیشنهاد می گردد با اندازه گیری غلظت sCD26 به عنوان یک نشانگر زیستی معیاری جهت اندازه گیری پاسخ های کنترل کننده التهاب تعریف شود.
    کلیدواژگان: لوپوس، اینترفرون آلفا، پاتوژنز
  • مرجان افغان، عباسعلی گائینی، مریم رزاقی آذر، مهدی مجرد، مریم شعبانی، فرهاد حسین پناه* صفحات 47-52
    سابقه و هدف
    با توجه به اهمیت محور GH/IGF-I و وجود گزارش هایی مبنی بر تاثیر فعالیت بدنی روی شاخص های این محور در کودکان سالم، این مطالعه با هدف تعیین تاثیر یک دوره فعالیت بدنی 8 هفته ای بر این محور در کودکان مبتلا به کوتاه قدی ایدیوپاتیک (ISS) انجام شد.
    روش بررسی
    در این کارآزمایی بالینی، 14 کودک (4 دختر و 10 پسر) مبتلا به ISS با سن تانر ≤ 1 به طور تصادفی به دو گروه کنترل (7 نفر) و مداخله (7 نفر) تقسیم شدند. آمادگی قلبی-تنفسی آزمودنی ها با استفاده از آزمون بروس روی تردمیل سنجیده شد. حداکثر مسافت استقامت (به متر)، به عنوان معیار ظرفیت ورزشی در نظر گرفته شد. برنامه فعالیت بدنی شامل فعالیت ها و بازی های ورزشی مناسب سن کودکان، همراه با دویدن، پریدن، و فعالیت های ورزشی رقابتی بود. شدت فعالیت بدنی با استفاده از ساعت مچ بند پولار در محدوده 40 تا 60 درصد حداکثر تواتر قلبی کنترل شد. گروه کنترل به طور همزمان در کلاس نقاشی شرکت کردند. مقادیر IGF-I و IGFBP-3 در ابتدا، پس از 5 هفته و پس از 8 هفته مداخله اندازه گیری شدند. جهت تحلیل آماری، از Repeated Measures استفاده شد. سطح معنی داری 05/0>p در نظر گرفته شد.
    یافته ها
    مقادیر IGF-I در ابتدای مطالعه، هفته 5 و هفته 8 در گروه مداخله به ترتیب 171، 110 و 93ng/dl (03/0p=) و در گروه کنترل به ترتیب 100، 99 و 74 ng/dl (03/0=p) بود. مقادیر IGFBP-3 در ابتدای مطالعه، هفته 5 و هفته 8 در گروه مداخله به ترتیب 2401، 1763 و 1861 ng/dl و در گروه کنترل به ترتیب 2004، 1288 و 1535 ng/dl بود (05/0
    کلیدواژگان: کودکان، فعالیت بدنی، IGF، I، IGFBP، 3
|
  • Marjan Tabesh, Leila Azadbakht, Elham Faghihimani, Maryam Tabesh, Ahmad Esmaillzadeh Pages 1-9
    Background
    To the best of our knowledge, no study has examined the effects of vitamin D-calcium co-supplementation on inflammatory biomarkers and adipocytokines in vitamin D insufficient type 2 diabetics. This study was performed to assess the effects of vitamin D and calcium supplementation on inflammatory biomarkers and adipocytokines in vitamin D insufficient people with type 2 diabetes.
    Materials And Methods
    Totally, 118 diabetic patients were enrolled in this randomized placebo controlled clinical trial. After matching for age, sex, body mass index, type and dose of hypoglycemic agents and duration of diabetes, subjects were randomly assigned into four groups receiving: 1) 50000 IU/wk vitamin D + calcium placebo; 2) 1000 mg/d calcium+vitamin D placebo; 3) 50000 IU/wk vitamin D + 1000 mg/d calcium; 4) vitamin D placebo+calcium placebo for 8 weeks. Blood sampling was done for quantification of inflammatory biomarkers and adipocytokines at study baseline and after 8 weeks of intervention.
    Results
    Joint calcium-vitamin D supplementation resulted in a significant reduction in serum leptin (changes from baseline: -92±19 vs. -9±18 ng/mL in placebo, P=0.01), IL-6 (changes from baseline: -4±1 vs. -3±1 pg/mL in placebo, P<0.001) and TNF-alpha concentrations (changes from baseline: -3.4±1.3 vs. 0.1±1.2 pg/mL in placebo, P=0.04) compared with placebo. Individuals who only received calcium supplements tended to have a greater decrease in serum hs-CRP levels compared with placebo after controlling for baseline levels (changes from baseline: -0.07±0.25 vs. 0.02±0.24 ng/mL in placebo, P=0.09).
    Conclusion
    Joint calcium-vitamin D supplementation might improve systemic inflammation through decreasing IL-6 and TNF-alpha concentrations in vitamin D insufficient people with type 2 diabetes.
    Keywords: Vitamin D_Calcium_Inflammatory biomarkers_Adipocytokines_Type 2 diabetes
  • Rasool Ganji, Abbas Piryaei *, Mohammad Bayat, Masoumeh Rajabibazl, Zhaleh Mohsenifar, Raziyeh Kheirjoo Pages 10-18
    Background
    Diabetes is a metabolic chronic disorder that makes it difficult to heal wounds because of its complications. To this point, many studies on the use of mesenchymal stem cells in wound healing process particularly diabetic ulcers have been done. In this study, we evaluate the impact of mesenchymal stem cells-derived conditioned medium (MSC-CM) on diabetic wound strength.
    Materials And Methods
    The type of study is experimental. 24 rats were divided into four groups: normal control, diabetic control, diabetic placebo (culture medium treated) and diabetic experimental (treated with MSC-CM). Diabetes mellitus was induced in the diabetic rat groups by intraperitoneal injections of alloxan. One full-thickness skin incision was made on the dorsal region of each rat.Conditioned medium were obtained from human bone marrow mesenchymal stem cells. 24 hours after wounding, diabetic experimental rats received 200 µl of conditioned medium, and diabetic placebo rats received 200 µl of of culture medium intravenously. 15 days after wounding, the wounds were sampled and biomechanical testing of elasticity (tensiometery) was performed on them and strength of wounds was evaluated by ANOVA test.
    Results
    Body weight and blood glucose difference of diabetic rats was significantly higher than the control group (P=0.00). Maximum force of experimental group was 3.45±1.05 while this criterion in diabetic control was 1.76± 0.56 and in diabetic placebo was 2.30±0.62, which was significantly increased (p<0.05). Morover,the maximum stress of experimental group was 0.34±0.1, which compared to the diabetic control group (0.18±0.05) showed a significant increase. In addition, standard elastic stiffness of the experimental group was 3.19 ±1.07, whichcompared with diabetic placebo group (2.2 ±0.19) significantly increased.
    Conclusion
    It seems to be human mesenchymal stem cells-derived conditioned medium has significant effect on wound strength in diabetic rats.
    Keywords: Diabetes, Mesenchymal stem cells, Conditioned medium, Wound healing, Tensiometry
  • Maryam Moradi, Mohammad Hossein Alimohammadian, Farshid Yeganeh, Vahid Khaze, Mostafa Haji Molla Hoseini * Pages 19-24
    Background
    There are contradictions about the immune modulating properties of chitin in comparison with chitosan. To respond to these contradictions, we investigated stimulatory effects of chitin micro-particles in comparison with chitosan micro-particles on L.major infected cell suspensions.
    Materials And Methods
    In this experimental study, Balb/c mice were intradermally infected with 2 × 105 stationary phase of L.major promastigotes into their base of the tail.Two weeks later infectivity were confirmed by PCR then leishmania infected lymph nodes cell suspensions of the mice were isolated. Chitin micro-particles were prepared by sonication and passing the filter and after size determination by mastersizer, used for cell stimulation.Finally,ELISA measured concentrations of TNF-α and IL-10 in cell culture supernatants.
    Results
    We observed chitin micro-particles significantly increase TNF-αand also IL-10 production (P ≤0.001) in compare with chitosan.
    Conclusion
    Chitin micro-particles can stimulate production of TNF-α and IL-10 in leishmania infected cell suspensions. Chitin seems to be utilized as an immunomodulator in Leishmania vaccine or treatment.
    Keywords: Chitin, Leishmania major, Cytokine
  • Hanieh, Sadat Ejtahed, Golaleh Asghari, Mahdiyeh Nour, Mohammadi, Sahar Mirzaie, Parvin Mirmiran *, Fereidoun Azizi Pages 25-31
    Background
    Regarding to the impact of childhood and adolescence obesity on incidence of most of chronic adulthood diseases, determination of the predictors of obesity can play an important role in human health. Therefore, the objective of the present study was to compare body mass index (BMI), waist circumference (WC), waist to hip ratio (WHR), waist to height ratio (WHtR) and skinfolds as predictors of percentage body fat (PBF) and diagnosis of excess adiposity in Iranian adolescents.
    Materials And Methods
    In this cross-sectional study, all anthropometric measurements and PBF using the bioelectrical impedance analysis of 133 adolescents (65 boys and 68 girls), aged 10-18 years, were taken. Linear regression and receiver operating characteristic (ROC) analysis were used to analyze the data, adjusting for potential covariates including sex, age, and pubertal stage.
    Results
    BMI explained 67% of between-subject variance in PBF and R2adj of models revealed that prediction of PBF by BMI was better than other indices (P< 0.001). The AUC value for BMI to differentiate between the excess adiposity and normal PBF was 0.92 (P< 0.001), which was significantly higher than those for WC, WHR, and WHtR (P< 0.05).
    Conclusion
    The performance of BMI is better than other anthropometric indices in predicting PBF and diagnosing excess adiposity in Iranian adolescents.
    Keywords: Body mass index, Percentage body fat, Adolescents
  • Sirous Momenzadeh *, Majid Poorfarrokh, Masood Hashemi, Ameneh Barikani Pages 32-36
    Background
    Knee osteoarthritis (KOA) is one of the most common diseases in the world that not only has surgical treatment, but also numerous medical drug treatments. The object of this study is to assess the effect of two medical treatments with use of mixture of oxygen-ozone and hyaluronic acid on pain and disability of patients with KOA.
    Materials And Methods
    In a randomized clinical trial, 60 patients with KOA (30 in O2-O3 mixture group and 30 in hyaluronic acid group) were assessed. In ozone group 8ml mixture of O2-O3 with 15 mic/ml and in hyaluronic group, 2 ml solution with 2 million units hyaluronic acid was injected intra-articularly. This procedure was repeated 3 weeks and VAS score and WOMAC questionnaire were completed for them. The data were analyzed with SPSS 16 software and with the use of MANN-U WHITNEY with a p<0.05 were assessed.
    Results
    The severity of base pain (VAS Base) at O2-O3 group was 8.3+/-0.8 and at hyaluronic group was 8.07+/-0.13 (p<0.05). The severity of pain at first and second months after the last injection in O2-O3 group was 5.43+/-1.43 and 2.63+/-1.12 (p<0.0001) and in hyaluronic group was 5+/-1.31 and 2.97+/-1.24 (p<0.0001), but no difference between two groups. The number of WOMAC base at O2-O3 group was 62.7+/-8.3 and at hyaluronic group was 60.3+/-10. This number at first and second months after the last injection in O2-O3 group was 42.2+/-9.8 and 24.8+/-8.5 (p<0.001) and in hyaluronic group was 42.13+/-10.9 and 26.6+/-9.8 (p<0.001), but no difference between two groups.
    Conclusion
    It is assumed that use of medical treatments for pain and disability control due to KOA are effective but there is no difference between two methods of O2-O3 mixture and hyaluronic acid.
    Keywords: Prolotherapy, Oxygen, Ozone, Hyaluronic acid, Knee osteoarthritis
  • Zahra Ayini Pages 37-41
    Background
    Due to the high prevalence of leishmaniasis andthe importance of the culture method in Leishmania research, and the vital need to the fetal calf serum (FCS), which is normally used in the media and difficulties associated with the use of this material such as the high cost, the possibility of viral contamination and the difficulty of import, the potency of bovine, sheep or mouse serums to enrich the medium in the culture of L.major was studied and compared with FCS.
    Materials And Methods
    using an experimental method, 1 million of L. majorpromastigotes obtained from Razi Vaccine and Serum Institute, were cultured in 5 flasks containing DMEM medium enriched with 10% fetal calf serum, 10% bovine serum, 10% sheep serum, 10% mouse serum and DMEM medium alone respectively. The number of parasites were counted and compared on days 2, 4, 7, 9, 11, 21 and 24.
    Results
    The results showed that the parasite growth in the medium containing 10% mouse serum was higher than others on days 2 and 4. The parasites survival in the medium containing 10% sheep serum was longer (more than 24 days) compared to other flasks, which had no live parasite on that time point.
    Conclusion
    In conclusion, for short time cultures (less than 7 days), media enriched with the mouse serum shows higher performance but the survival of the parasite is higher in media containing sheep serum. However, further studies are still recommended.
    Keywords: Mouse serum, Sheep serum, Fetal calf serum, Leishmania culture
  • Maryam Valizadeh, Arman Amadzadeh, Moosa Behzadi, Erfan Ghasemi, Mandana Sattari, Hassan Darbandi, Farshid Yeganeh * Pages 42-46
    Background
    Lupus is one of the most common autoimmune diseases. IFN-α as an important factor in the pathogenesis of lupus has been introduced. Also, CD26 with its enzymatic activity has many roles in the regulation of immune responses. In the current study, we investigated the level of CD26 and IFN-α in the serum of SLE patients.
    Materials And Methods
    In this case-control study, 46 SLE patients and 44 sex and age-matched controls enrolled. Patients were grouped into subgroups of active patients (n=24) and inactive (n=22), or nephritis patients (n=17) and non-nephritis patients (n=29). Serum level of sCD26 and IFN-α were measured by ELISA and the Mann-Whitney test was used for statistical analysis.
    Results
    Difference between patients and controls in serum levels of CD26 (438.96±137 vs. 579.66±409 ng/mL) and IFN-α (73.93±31.7 vs. 62.36±7.5 pg/mL) was not significant. Additionally, the concentration of sCD26 between active and inactive patients was not significant. A significant elevated level of sCD26 was observed in patients with nephritis vs. non-nephritis patients (771.4±553 vs. 467.26±243 ng/mL, p<0.05).
    Conclusion
    In regards to the roles of sCD26, significant elevation in sCD26 level in lupus nephritis patients could be considered as a sign of anti-inflammatory responses. Therefore, measurement of serum sCD26 as a biomarker can define new criterion for measuring anti-inflammatory responses.
    Keywords: Lupus, Interferon, alpha, Pathogenesis
  • Marjan Afghan, Abbas Ali Gaeini, Maryam Razzaghiazar, Mehdi Mojarrad, Maryam Shabani, Farhad Hosseinpanah * Pages 47-52
    Background
    According to the importance of GH/IGF-I axis and reported effects of physical activity on this axis among healthy children, this study was conducted to determine the effect of a prolonged physical activity program on growth mediators in children with idiopathic short stature (ISS).
    Materials And Methods
    fourteen pre-pubertal short stature children were randomly allocated to physical activity or control group (7 children in each group). Children in physical activity group performed 8 week physical activity program. Simultaneously, children in control group participated in a drawing course. IGF-I and IGFBP-3 levels in blood were determined after 5 and 8 weeks. Repeated-measure analyses of variance were performed statistical analysis. P<0.05 was considered statistically significant.
    Results
    A significant decrease was observed in IGF-I levels of physical activity group but not in control group after 8 weeks. IGFBP-3 fluctuations were not significant in both groups.
    Conclusion
    Brief endurance-type physical activity program seemed to have resulted in catabolic rather than anabolic responses of the growth axis despite the fact that physical activity led to improved cardiorespiratory responses to physical activity. It is suggested that prolonged physical activity program (>8 weeks) may result in anabolic responses of the GH/IGF-I axis.
    Keywords: Children, Physical activity, IGF, I, IGFBP, 3