فهرست مطالب

فصلنامه ادب پژوهی
پیاپی 26 (زمستان 1392)

  • تاریخ انتشار: 1392/10/10
  • تعداد عناوین: 7
|
  • پارسا یعقوبی جنبه سرایی٭، زهرا ابطحی صفحات 9-24
    نظربازی در غزلیات سعدی نه تنها از منظر بسامد چشمگیر، که از نظر شیوه های اظهار هم متنوع است. تحقیقات پیشین عمدتا با رویکردی محتوامحور و نگاهی عرفانی، به تبیین نظربازی پرداخته اند، اما لذت قرائت متن دربرگیرنده مفهوم نظربازی و نیز درک معنا یا معانی آن، در گرو کشف شیوه بیان راوی است. این نوشتار درصدد است تا نشان دهد که راوی غزلیات سعدی چگونه با ایجاد تصور تابوشکنی به مثابه نوعی تعلیق، ابتدا مخاطب را دچار نوعی پرسه کرده، سپس به معنای دلخواه خود می رساند. نتیجه حاکی است که راوی غزل برای طرح معنایی فلسفی یا عرفانی درباب کنش نظربازی، با درجاتی از تعلیق در سه لایه از بافت کلامی- بیت، غزل و کل غزلیات- سه سطح روایت می سازد که مخاطب در هریک از این سطوح، ظاهرا با شکلی از تابوشکنی روبه رو می شود. اما تنش به وجودآمده در هر سطح با توجه به بافت کلامی سطح بالا و یا در قیاس با هم، فروکش کرده، تصور تابوشکنی منتفی می شود. درنهایت مخاطب به سوی معنایی واحد یا غالب - اعم از فلسفی یا عرفانی- سوق داده می شود.
    کلیدواژگان: غزل سعدی، نظربازی، تابوشکنی، تعلیق، تثبیت معنا
  • ناهید دهقانی*، سعید حسام پور صفحات 25-48
    ژرار ژنت را می توان بزرگ ترین نظریه پرداز در زمینه بررسی «زمان در روایت» دانست. ژنت برای سنجش شتاب روایت، شمار صفحات رمان را بر زمان تقویمی بازنمایی شده در متن تقسیم می کند و نتیجه را معیار بررسی قرار می دهد. زمان در شازده احتجاب گلشیری پیشروی بسیار کندی دارد، اما در ذهن شازده و دیگر شخصیت های آن، با شتابی وصف ناپذیر در حال پیشروی و پسروی است. در لایه بیرونی رمان که زمان تقویمی بازتاب بیشتری دارد، می توان پیشروی کندی در زمان داستان احساس کرد که با الگوی ژنت همخوانی دارد. در بررسی شتاب روایت در این رمان، چه همه زندگی شازده را خط اصلی روایت بدانیم و چه شب پایانی زندگی او را خط اصلی و دیگر بخش های رمان را گذشته نگری بشماریم، عوامل کاهنده و افزاینده شتاب روایت یکسان است؛ اما با هریک از این دو رویکرد، اندازه تاثیرگذاری این عوامل دگرگون می شود. شتاب روایت در رویکرد نخست، بسیار تند و در دوم، بسیار کند است.
    کلیدواژگان: ژرار ژنت، شتاب روایت، سرعت روایت، هوشنگ گلشیری، شازده احتجاب
  • زهره هاشمی*، قوام ابوالقاسم صفحات 49-71
    نظریه استعاره شناختی از دیدگاه های قابل توجه در زمینه تحقیقات زبان شناسی شناختی است که با توجه به نگاشت های متشکل از دو قلمرو منبع و هدف، به بررسی و تحلیل مفاهیم انتزاعی مطرح شده در زبان می پردازد. هدف نگارندگان در این مقاله بررسی مفهوم «عشق» برپایه بازیابی عناصر واژگانی در قلمروهای حسی این مفهوم در رساله سوانح العشاق خواجه احمد غزالی (520 ق) به منظور مشخص کردن شبکه های استعاری و کشف استعاره های کانونی و اصلی این مفهوم و درنهایت رسیدن به دیدگاه نویسنده درباره عشق بوده است. نگارندگان با استفاده از نظریه استعاره شناختی به بررسی مفهوم عشق در متن فوق پرداخته و نشان داده اند که دیدگاه غزالی به عشق دیدگاهی زاهدانه و عابدانه است، نه عاشقانه.
  • رضا صادقی شهپر*، حجار راضیه صفحات 73-94
    ظهور جنبش فمینیسم، چه در عرصه سیاست و اجتماع و چه در حوزه ادبیات، نتیجه کم اهمیت تلقی شدن زنان در جامعه مردسالار بود. این جنبش با اندیشه برابری طلبی، آزادی خواهی و احقاق حقوق زنان، از اواخر دهه 1960 به این سو، به صورت جدی در ادبیات و نقد ادبی رایج شد و تاثیر قابل توجهی بر جهت گیری تفکر انتقادی در برخورد با ادبیات گذشته و نیز خلق آثار ادبی جدید به ویژه از سوی زنان نهاد. بررسی تصاویر زنان در آثار ادبی و نیز بازتاب تجربه ها و عواطف زنانه در نوشته های زنان، از موضوعات مهم نقد فمینیستی است. از داستان نویسان زن ایرانی، شهرنوش پارسی پور در داستان هایش، به ویژه در رمان سگ و زمستان بلند، توجه عمده ای به مسائل زنان دارد. اعتراض نویسنده به وضع زنان در جامعه، توجه به تجربه ها و احساسات زنانه و ستیز با مردسالاری، از ویژگی های برجسته این رمان است. نگارندگان در این مقاله به نقد این رمان از منظر نظریه های ادبی فمینیسم پرداخته اند.
  • محمدشکرایی* صفحات 95-117
    کندوکاو در روش های درهم تنیده اسطوره، افسانه و روان شناسی بسیاری از لایه های پنهان و ناخودآگاه موجود در اسطوره ها و افسانه ها را برای ما آشکار می کند. تولد نمادین یکی از بن مایه های مکرر است که در کهن الگوی قهرمان اتفاق می افتد. در این بن مایه شاهدیم که چگونه عناصر کی هانی کودکی را که به شکلی نمادین متولد شده، پشتیبانی می کنند. کار اصلی کهن الگوی قهرمان، آماده ساختن قهرمان برای پذیرش تکالیف بزرگ و تحمل بحران-های بزرگ روحی و به انجام رساندن رسالتی است که پیش از تولد برای او تعیین شده است. از این رو، در اسطوره ها و افسانه های ملل مختلف می توان شاهد این تولد نمادین بود. رستم، زال، سام، ایزد مهر، حضرت مسیح (ع)، بودا و بسیاری دیگر تولدی نمادین دارند. در این جستار در پی آنیم که با روشی توصیفی- تحلیلی نشان دهیم که گونه های متفاوت تولد نمادین در اسطوره ها و افسانه ها با نمادپردازی های مختلف بیانگر تقدیر قهرمانی هستند.
  • محمدایرانی *، سمیه بیگلری صفحات 119-145
    نرترپ فرای از منتقدان ادبی اسطوره گراست که به ادبیات به دید صور نوعی می نگرد. فرای در کتاب تحلیل نقد در تبیین نظریه «میتوس تراژدی»، به بررسی صور نوعی، ساختار، شخصیت ها و مراحل تراژدی می پردازد. در شاهنامه، دو داستان سهراب و فرود از بن مایه های قوی تراژیک برخوردارند. با توجه به مسائلی از قبیل صور نوعی، ساختار، شخصیت ها و مراحل تراژیک این دو اثر، می توان آنها را در کنار بزرگ ترین تراژدی های جهان به گونه ای بررسی و تحلیل کرد که قابل تطبیق و بررسی با میتوس تراژدی فرای باشند. عنصر مشترک همه این تراژدی ها تضاد و تقابل یا کشمکش دو منشا قدرت برای اثبات خود و دفع دیگری است. این تقابل، ذاتی است و به ساختار و طبیعت تراژدی برمی گردد. سهراب و فرود، قهرمانان اصلی داستان تراژیک خود هستند، اما به دلیل تقابل با قهرمانان و شخصیت های بزرگی چون رستم، کیخسرو و توس مورد توجه قرار نگرفته اند.
  • عباسعلی آهنگر *، محمدامیر مشهدی، ستاره مجاهدی رضاییان صفحات 147-176
    زبان ها شیوه های گوناگونی از ارجاع را در نشان دادن مشارکین روایت ها بهکار می گیرند. این شیوه ها می توانند شامل حذف کامل مرجع، ارجاع تلویحی به صورت تصریف فعلی، بهکارگیری ضمایر منفصل و در نهایت بهکارگیری گروه اسمی کامل باشند. این ابزارهای گفتمانی با نیت نویسنده در نشان دادن موقعیت مشارکین و تاکید بر وقایعی خاص مرتبط اند. پژوهش حاضر براساس الگوی لوینسون، فراوانی بهکارگیری شیوه های گوناگون ارجاع مشارکین، روش های معرفی مشارکین اصلی و فرعی و همچنین چگونگی تاکید بر معرفی مشارکین داستان هفت خوان رستم را در شاهنامه بررسی و تحلیل می کند. براساس یافته های این پژوهش، فراوانی ارجاع مشارک اصلی بیشتر با تصریف فعلی، و فراوانی ارجاع مشارک فرعی بیشتر با گروه اسمی در هفت خوان رستم مشاهده شده است. افزون بر این، ضمایر متصل نیز به طور قابل ملاحظه ای برای ارجاع به مشارکین اصلی و فرعی به کار رفته اند.
|
  • Pages 9-24
    Eye-flirting in Ghazaliāt of Sa’di has always been a matter of research because, compared to other Persian literary texts, Ghazaliāt is more prolific concerning the concept of eye-flirting. Nevertheless, most of these researches have been content-based and mystical. The present article, by adopting a narrative point of view, does its best to show how Ghazaliāt, through breaking the taboos, creates a suspense in which the reader finds the occasion to pose new questions that pave the way for the narrator to attain his goals. This is a method of narration in which the narrator at the three levels of line, Ghazal and Ghazaliāt, shapes different degrees of suspense that move towards different forms of taboo-breaking, but the tensions coming out of these suspenses, will decrease due to their interrelations, and consequently eliminates the perception of breaking taboos. The reader, in this way, will be finally directed towards one and the same philosophical or mystical meaning
  • Pages 25-48
    To measure the narrative tempo, Gerard Genette, the outstanding theoretician who focused on the role of Time in narratives, divided the number of the pages in a novel by the chronological time represented in the text. In Shāzde Ehtejāb of Hooshang Golshiri, movement of time is very slow chronologically but so fast in the minds of the characters. In the outer levels, where the chronological time is more at work, the movement slows down which is in accord with Genette’s suggested patterns. Whether we take the whole life, or just the last night of prince’s living as the narrative focal point, there will be no change in the existence of the factors that accelerate or decelerate time, but the narrative tempo will change, and in fact it will increase in the former and decrease in the latter.
  • Pages 49-71
    Cognitive metaphor theory is an effective approach that studies the linguistic concepts by following the mappings which include source and target spheres. This article tries to examine the concept of “Love” in Savāneh-al Oshagh by Ghazzaāli. It starts with focusing on lexical elements that are characterized by their emotional sense, in order to discover their metaphorical networks and canonical metaphors, and recognize, finally, the viewpoint of the writer about the concept of love. The article concludes that Ghazzāli follows more the outlook of a devotee and ascetic than that of a lover.
  • Pages 73-94
    Feminism, in its socio-political and literary aspects, emerged because of the degradation of women in patriarchal societies. Attempts of the women in search of their civil rights and emancipation since 1960’s deeply influenced many literary works which tried to display the feminine experience and emotions. Shahrnoosh Pārsipoor, in her The Dog and the Long winter, depicts the various aspects of women struggle with the dominant patriarchal culture in Iran. This struggle and its different manifestations in the novel will be discussed in this article
  • Pages 95-117
    A deep study of mythology, legends and psychology proves that how interwoven are the elements used in these three areas. Symbolic birth is a recurrent theme in Hero archetype, in which cosmic elements support the child born symbolically. The essential task of the archetype is to support the hero to take all steps necessary to accomplish his work. Symbolic birth can be seen in all cultures, and Rostam, Zāl, Sām, Jesus, Buddha, are just some examples. This article, through adopting a descriptive and analytical method, shows that the different ways of symbolic birth manifest the heroic faith of the protagonists.
  • Pages 147-176
    Different languages take benefit of different referential ways to trace out the narrative actants. These ways include deletion of reference, implicit reference of verb inflexion, using unbounded pronouns such as personal pronouns and demonstratives, and complete noun phrases. The choice of each, reflects the intention of the writer in displaying the position of actants and emphasizing the function of some events. The present article follows Levinson’s model to determine various ways of actants’ reference, methods of introducing the major and minor references, and the manner of emphasis on actants in a story of Ferdowsi’s Shāhnāme (Book of Kings) entitled “The Seven Adventures of Rostam”. The findings of the article prove that verb inflexion and noun phrase play more important roles in displaying respectively the frequency of major and minor actants of reference. In addition, bounded pronouns have been remarkably used for referencing both major and minor actants.