فهرست مطالب

پژوهش های زبان شناسی تطبیقی - پیاپی 8 (پاییز و زمستان 1393)

نشریه پژوهش های زبان شناسی تطبیقی
پیاپی 8 (پاییز و زمستان 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/12/07
  • تعداد عناوین: 13
|
  • گلناز مدرسی قوامی صفحات 1-9
    در فارسی معیار، تفاوت [i،e]، [u،o] و [a،ɑ] در کیفیت واکه ها در هر یک از جفت هاست. واکه های [e،o،a] باقی مانده واکه های کوتاه [i،u،a] و واکه های [i،u،ɑ] بازمانده واکه های بلند [ī،ū،ā] در فارسی میانه هستند. تفاوت کمی میان این واکه ها به رفتار متفاوت آن ها در نظام واجی فارسی معیار منجر شده است. بررسی صوت شناختی دیرش واکه های کوتاه و بلند نشان داده است که در فارسی امروز هنوز هم میان دیرش این دو گروه واکه تفاوت هست، ولی این تفاوت عمدتا به هجای باز بی تکیه محدود می شود. در پژوهش حاضر، دیرش شش واکه ساده فارسی معیار در هجای تکیه بر hVd به پیروی از لهیسته و پیترسون (1961) در گفتار 14 زن و مرد فارسی زبان اندازه گیری شد. نتایج نشان می دهد که واکه های کوتاه و بلند در هجای بسته تکیه بر نیز تمایز دیرشی دارند. واکه های کوتاه نه تنها از واکه های بلند کوتاه ترند، بلکه در الگوی دیرش هدف واکه ای و گذر سازه ای نیز میان آن ها تفاوت مشاهده می شود.
    کلیدواژگان: نظام واکه ای زبان فارسی، دیرش، هدف، گذرسازه ای، آواشناسی فیزیکی
  • بتول علی نژاد، حسن آزموده صفحات 11-26
    این پژوهش به بررسی و مطالعه نشانداری مختصه ای محل تولید همخوان های زبان فارسی می پردازد. از آنجا که روابط ناهمگن در نظام آوائی تعیین کننده هستند، نظام نشانداری سلسله مراتب موجود در نظام آوایی زبان را مطالعه می کند. با بهره گیری از چهارچوب پیشنهادی رایس (2000)در تشخیص روابط نشانداری مختصه ای، این بررسی از میان معیارهای مختلف تعیین نشانداری با استفاده از معیار واجی «حذف» نشان می دهد که پس از چاکنائی ها، تیغه ای ها بی نشان ترین محل های تولید همخوان در زبان فارسی هستند. بدنه ای ها و لبی ها نیز محل های تولید نشانداراند. بنابراین، نشانداری مطلق نیست و می توان آن را بر پیوستار نشانداری نشان داد. همچنین نشان داده می شود که از یک طرف، بر خلاف نظر عده ای از واج شناسان، زبان طبیعی بشر دارای نظامی ثابت و از پیش تعیین شده از روابط نشانداری نیست بلکه هر زبان روابط نشانداری را به طور ویژه انتخاب می کند.
    کلیدواژگان: نشانداری مختصه ای، معیار واجی، حذف، محل تولید همخوان
  • ندا موسوی صفحات 27-33
    در این مقاله، به مقایسه کشش واکه ها در دو خوانش متفاوت از شعر عروضی می پردازیم. دو خوانش مورد نظر ما عبارتند از خوانش عروضی که مبتنی بر رعایت قواعد وزن شعر است و خوانش جدید که بدون اطلاع از این قوانین است. تحلیل به صورت آکوستیکی و با استفاده از نرم افزار پرت انجام می شود. در این تحقیق دیرش واکه ها در بافت های آوایی مختلف اندازه گیری شده است. نتایج نشان می دهد که در خوانش عروضی الگوی تمایز کشش واکه های کوتاه و بلند پابرجاست، اما این تمایز در خوانش جدید کم تر می شود. نتایج اندازه گیری کشش واکه ها در خوانش جدید با فارسی گفتاری هم مقایسه شده است. الگوی تمایز کشش در خوانش جدید به سوی همین الگو در فارسی گفتاری تمایل دارد.
    کلیدواژگان: وزن عروضی، کشش واکه ای، خوانش شعر
  • محمد زمانی، ابراهیم بدخشان صفحات 35-45
    محدودیت توالی رسایی (SON-SEQ) یک محدودیت نشانداری (markedness) است. این محدودیت تضمین می کند که آغازه مرکب افزایش رسایی دارد و پایانه مرکب دچار افت رسایی می شود. از جمله راهکارهای دستگاه واجی زبان کردی کلهری برای جلوگیری از نقض محدودیت توالی رسایی در خوشه های همخوانی (consonant cluster)، بهره گیری از فرایند افزایش واکه ای و فرایند قلب (metathesis) است. در فرایند افزایش در این گویش از واکه پیشین نیم باز گسترده /E/ استفاده می شود. افزودن این واکه ناقض محدودیت عدم افزایش [DEP] است، اما استدلال خواهد شد که تخلف از این محدودیت به نفع محدودیت رتبه بالای دیگر کاری توجیه پذیر است. همچنین، در این مقاله نشان داده می شود که با وجود اینکه فرایند قلب ناقض محدودیت توالی خطی [LINEARITY] است، اما از آنجا که گاه گویشور به محدودیت رعایت توالی رسایی [SON-SEQ] در گویش مورد مطالعه جایگاهی بالاتری از محدودیت رعایت توالی خطی را اختصاص می دهد، تخطی از آن به سود رعایت محدودیت با مرتبه بالاتر یک تخطی مهلک محسوب نمی شود.
    کلیدواژگان: توالی رسایی، نظریه بهینگی، فرایند واجی و آوایی، قلب، افزایش، آغازه
  • یدالله منصوری صفحات 47-55
    این مقاله به برسی گونه های چندگانه برخی لغات فارسی، با نشان دادن سیر تحول و مسیر تحول آوایی آنها از زمان باستان تاکنون می پردازد. این واژه ها عبارت اند از: هجیر، خجیر و هژیر همه به معنی «زیبا، پسندیده»؛ خروس، خروه و خروچ هر سه به معنی «بانگ کننده، خروس»؛ رزه، رژه و رجه«ریسمان، طناب»؛ گی هان، کی هان، جی هان و جهان؛ جیوه، ژیوه و زیبق به معنی «سیماب، فلز مایع درخشان و سخت»؛ نپی، نبی و نوی به معنی «قرآن»؛ هرزه (هرز)، خله «هرزگی» (خل «نادان») و یله «آزاد، رها، ول»؛ برخی از این واژه ها فعل هستند: جاویدن (جویدن)، چاویدن و ژاویدن «نشخوارکردن»؛ خپسیدن، خفسیدن، خسپیدن و خسبیدن به معنی «خوابیدن»؛ ساویدن، سابیدن و ساییدن به معنی «مالیدن، سودن»؛ مزیدن، مژیدن و مکیدن به معنی «مک زدن»
    کلیدواژگان: هجیر، گیهان، نبی، خسبیدن، مزیدن
  • والی رضایی، مریم ترابی صفحات 57-79
    در این تحقیق، وقوع انضمام در افعال بر حسب نوع عمل مورد بررسی قرار گرفته است تا مشخص شود که ارتباط فرایند انضمام با طبقات نمودی فعل چگونه است. بدین منظور، تعدادی از افعال متعدی متعلق به چهار طبقه ایستا، کنشی، پایا و لحظه ای از متون نوشتاری و گفتاری انتخاب شده و انضمام پذیری آن ها با معیارهایی چون معیار معنایی، جانشینی، مصدرسازی، شم زبانی، مبتداسازی، قلب نحوی و افزودن قید، مورد بررسی قرار گرفته است. یافته های این پژوهش نشان می دهد که فرایند انضمام با نوع عمل فعل در ارتباط است و بسامد وقوع آن در طبقات نمودی مختلف، متفاوت است؛ بدین معنی که افعال ایستا و پایا شرایط حضور در این فرایند را ندارند، افعال لحظه ای استعداد انضمام پذیری پایینی دارند. انضمام مفعول عمدتا در افعال کنشی رخ می دهد، زیرا افعال کنشی تاثیر بیشتری برمفعول دارند و بر اساس اصل تصویر گونگی فاصله زبانی آن ها کاهش می یابد. در افعال انضمامی، از آنجا که ترکیب اسم و فعل دلالت بر مفهوم واحدی دارد، براساس تصویر گونگی تمایل بر این است که از نظر ساختاری نیز به صورت واحدی بیان شوند.
    کلیدواژگان: انضمام، دستور نقش و ارجاع، نوع عمل، افعال کنشی
  • نادر جهانگیری، سهیلا نوربخش بیدختی، حمیدرضا آقا محمدیان شعرباف صفحات 81-99
    بر پایه نظریه معناشناسی پیش فرض (default semantics)، زمان مفهومی است ادغامی(merger)که برخاسته از ترکیب منابع معنایی همچون واژگان و ساخت دستوری، پیش فرض های شناختی (cognitive defaults)و استنتاج آگاهانه با تکیه بر عوامل بافتی (consciouspragmatic inference) می باشد. سخنگویان هنگام مواجه شدن با یک فعل خاص، یا آن را جزء پیش فرض های شناختی خود خواهند یافت و به سرعت و بدون نیاز به پردازش ذهنی سنگین معنای زمانی آن را درک خواهند نمود و یا برای درک زمان آن ناچار به استنتاج آگاهانه با تکیه بر بافت گفتمانی خواهند بود، که در این شرایط فرایند درک زمان فعل کندتر است؛ چرا که بار پردازشی طولانی تری را می طلبد. در این پژوهش سعی براین است که با انجام آزمایش ردیابی چشمی (eye tracking)به شواهدی عینی دال بر وجود چنین منابع معنایی برای درک زمان در زبان فارسی دست یابیم. در این آزمون، حرکات چشمی تعدادی از سخنگویان بر روی صورت های فعلی موجود در 19 متن زبان فارسی بررسی گردید. نتایج به دست آمده نشان می دهد که سخنگویان زبان فارسی برای درک معنای زمان در پاره گفتارها، قائل به پیش فرض های شناختی می باشند و برخی از صورت های فعلی نزد آن ها صورت های پیش فرض محسوب می شوند. اما این پیش فرض ها نسبی و درجه پذیرند. به عبارت دیگر، می توان صورت های مختلف فعلی زبان فارسی را با توجه به این که کدام یک از منابع معنایی مفروض در معناشناسی پیش فرض نقش موثرتری در درک زمان آن ها ایفا می نمایند، بر روی یک پیوستار قرار داد. به این ترتیب که صورت های فعلی که پیش فرض های قوی برای درک زمان محسوب می شوند و افعالی که درک زمان آن ها صرفا با تکیه بر استنتاج آگاهانه صورت می گیرد، در دو انتهای این پیوستار و دیگر صورت های فعلی در میانه پیوستار واقع شوند.
    کلیدواژگان: معناشناسی پیش فرض، درک زمان، ردیابی چشمی، پیش فرض های شناختی، استنتاج آگاهانه
  • آسیه ایمانی، عباس اسلامی راسخ صفحات 101-119
    هدف پژوهش بررسی و مقایسه پیوستگی و همبستگی ضرب المثل های مربوط به زن در دو فرهنگ امثال وحکم و کوچه است. چهارچوب نظری تحلیل، فراکارکرد متنی هلیدی- متیسن است. روش پژوهش هم دارای مولفه های کیفی و هم رویکرد کمی است که برگرفته از ابزارهای انسجام و محاسبه میزان همبستگی بین تعداد واژه ها و تعداد عوامل پیوستگی براساس سنجه های همبستگی پیرسون، خی دو و میانه است. نتایج نشان می دهد هر دو عامل پیوستگی دستوری و واژگانی در دو فرهنگ به کار گرفته می شوند اما با توزیعی متفاوت؛ در %83/18 از کوچه و %47/31 از امثال وحکم هیچ عامل پیوستگی وجود ندارد که در این موارد عامل انسجام حاصل از همبستگی است؛ سنجه پیرسون نشان می دهد در امثا ل وحکم بین تعداد واژه ها و تعداد پیوستگی، همبستگی بالاتری نسبت به کوچه وجود دارد که هر دو معنادار بوده (01/0p<) و نشان می دهد گفتمان ضرب المثل ها به لحاظ پیوستگی، پیوستاری می سازد که دو سوی آن بیشینگی و کمینگی است.
    کلیدواژگان: تحلیل گفتمان، انسجام، ضرب المثل، زن
  • شکوفه دشتبانی، محرم منصوری زاده *، محمد نصیری صفحات 121-141

    در زبان شناسی، پیکره انباره ای از داده های متنی است. در این مقاله، تمرکز ما بر طراحی و ساخت خودکار پیکره دو زبانه فارسی-انگلیسی است. ما نرم افزاری برای ساخت پیکره طراحی کرده ایم که هزینه و زمان ساخت پیکره را کاهش می دهد؛ به علاوه نرم افزار ارائه شده قابلیت مدیریت پیکره را نیز برای کاربران فراهم می کند. در این مقاله، روشی برای ترازبندی جمله های پیکره فارسی تخصصی حوزه فاوا و جملات انگلیسی پیکره تخصصی حوزه فاوا ارائه شده است. هدف ما طراحی یک سیستم ترازبندی برای استخراج جمله های متناظر دو زبان است. در این روش، ما با استفاده از یک لغت نامه دو زبانی که خود مولفان ایجاد کرده ایم و با استفاده از تکنیک پیشنهاد شده، امتیاز شباهت دو جمله را محاسبه می کنیم. آزمایشات نشان می دهد که این تکنیک علاوه بر اینکه از نظر دقت بسیار قوی است، تعداد جمله های کاندید را نیز کاهش می دهد.

    کلیدواژگان: زبان شناسی رایانشی، مدیریت پیکره، ترازبندی جمله، پیکره تطبیقی، بلندترین زیر دنباله مشترک (LCS)
  • علی صیادانی صفحات 143-157
    تعامل و برخورد زبان ها باهمدیگر پدیده ای است که قدمت آن به آغاز و پیدایش نخستین تمدن های انسانی می رسد. این تعامل و برخورد زبانی به خوبی از روابط و رفتار انسانی هر دوطرف خبر می دهد و نقش مرزها و فاصله های جغرافیایی را در ارتباط و تمدن انسانی کنار می زند و از بین می برد. یکی از بارزترین مصادیق این تعامل زبانی، وجود واژه های دخیل یک زبان بیگانه در زبان مادر است. با بررسی و استخراج این واژه ها به خوبی می توان به ارتباط و پیوند ناگسستنی انسان های آن دوره پی برد.
    این تعامل در دیوان ابن هانی به شکل واژه های فارسی نمود دارد و شکل و نوع کاربرد این واژه ها مبین این امر است که شاعر عمدتا این واژه های فارسی را به مانند مضامین شعری اش از شعرای عصر عباسی و عصر جاهلی اخذ کرده است و نشان گر نوعی تقلید در به کارگیری این واژگان است. از طرف دیگر، درصد بیشتر این واژه های دخیل به واژه های مربوط به طبیعت مانند گل ها و واژه های مربوط به بعد نظامی است. عمده واژه های فارسی دیوان ابن هانی عبارتند از: سربال، سنابک، الجمان، مسک، میادین، جهنم، عسکر، قباذ، بهرام گور، کسری، آل ساسان، گل نرجس و یاسمین، جلنار، البنفسج، سرادق، الإبریز، النسیج الخسروانی، سوذنیق، تاج، صولجان، آنک.
    در این پژوهش، سعی نگارنده درآن بوده که به بررسی واژه های فارسی دخیل در دیوان ابن هانی الاندلسی بپردازد. از این رو با استفاده از روش توصیفی و تحلیلی به ریشه یابی این واژه ها پرداخته و بارمعنایی ای که در شعر ابن هانی القا می کنند، تبیین شده است.
    کلیدواژگان: ابن هانی، واژه های فارسی، اندلس، دخیل، معرب
  • محمد کریمی طرقبه صفحات 175-186
|
  • Golnaz Modarresi Ghavami Pages 1-9
    In Standard Persian the difference between individual vowels in [i،e]، [u،o]، and [a،ɑ] pairs is of a qualitative nature. Traditionally، [e،o،a] and [i،u،a] are classified as short and long respectively، since they are remnants of short [i،u،ɑ] and long [ī،ū،ā] vowels of Middle Persian. These two classes of vowels still behave differently in the phonological system of Modern Persian. Acoustic analyses of long and short vowels have shown that the two groups are different in duration، but the difference is mainly limited to unstressed open syllables. The duration of the two classes of vowels was measured following Lehiste and Peterson (1961) in hVd stressed syllables in the speech of 14 female and male speakers of Standard Persian. Results show that long and short vowels are not only different in total duration، but they demonstrate different patterns in terms of target and formant transition.
    Keywords: Persian Vowel System, Duration, Target, Formant Transition, Acoustic Phonetics
  • Pages 11-26
    This research deals with featural markedness of place of articulation of consonants in Persian. Because of the determining function of uncongenial relations، markedness studies hierarchy in phonological systems. This research، among the proposed criteria by Rice (2000)، applies only Ellipsis criteria for determining the existing hierarchical markedness in consonantal relations. It is showed that glottals and coronals constitute the most unmarked consonants for place of articulation. Labials and dorsals are the marked consonants. Then، it is argued that markedness is not an absolute phenomenon in languages.
    Keywords: featural markedness, phonological criteri, ellipsis, the place of articulation
  • Pages 27-33
    In this paper we Compare vowel quantity in two different recitations. We investigate vowel quantity in two different ʔaruz poetic recitations: ʔaruz recitation which is based on metrical rules and modern recitation which doesn’t regard them. The research is done by Praat. Vowel durations are measured in different phonetic contexts. Results show that in ʔaruz recitation there is a significant difference in quantity between short and long vowels. But this difference is vanished in modern recitation. Vowel quantity in modern recitation is compared to Persian speech as well. The pattern of vowel quantity in modern recitation tends to the same pattern in Persian speech.
    Keywords: ʔaruz meter, vowel quantity, poetic recitaion
  • Mohammad Zamani, Ebrahim Badakhshan Pages 35-45
    Sonority sequence constraint is a markedness constraint. This constraint will guarantee that the compound onset has an increase in sonority and the compound coda a decrease. Among the strategies that Kalhori Kurdish employs to stop the sonority constraint in the consonant clusters is to use the vowel anaptyxis and metathesis. In the first one Kalhori uses front half open vowel /e/. Adding this vowel violates the DEP constraint but it will be shown that violating it to the benefit of a higher rank constraint is justified. It will also be shown that metathesis violates linearity but since speakers sometimes apply a higher position to the sonority sequence constraint in the dialect under the study، violating it to the benefit of a constraint with a higher rank is not considered as a fatal violation.
    Keywords: Sonority Sequance, Optimality Theory, Metathesis, Insertion, Onset
  • Yadollah Mansouri Pages 47-55
    This article studies some variant of a number of phonetic changes in New Persian words، originating from Old Iranian language. Phonological analysis of these words indicates how they changed and entered new Persian. These words are: hojīr، xojīr and hožīr ‘pleasing، nice، beautiful’; xurūs، xurūh and xurūč ‘rooster’; rezah، režah and rajah ‘rope، string’; gēhān، kēhān، jēhān and jahān ‘world’; jīveh، žīveh and zībaq ‘mercury، quicksilver’; nōpī، nōbī and nuvī ‘the sacred book، qur’an’; harzeh (cf. harz) ‘profligacy’، xoleh (cf. xol) ‘ignorant، foolish person، fool’ and yaleh ‘free، loose’; and some of these words are verbs: jāvīdan (javīdan)، čāvīdan and žāvīdan ‘to chew’; xupsīdan، xufsīdan، xuspīdan and xusbīdan ‘to sleep’; sāvīdan، sābīdan and sāyīdan ‘to rub away، to grind، to scratch’; mazīdan، mažīdan and makīdan ‘to suck’.
    Keywords: beautiful, world, book. sleep, suck
  • Vali Rezai Pages 57-79
    This paper explores the interaction between object incorporation and Aktionsart in Persian. First، about 100 transitive verbs of different classes including states، activities، accomplishments، and achievements are gathered from various spoken and written texts. Afterwards، their potentiality to incorporation are examined using criteria such as semantic، substitution، infinitive formation، intuition، topicalization، scrambling، adverb insertion، etc.. The findings show that object incorporation is related to Aktionsart. This process does not occur in states and accomplishments. Few achievement verbs may incorporate their objects. However، almost all activity verbs may incorporate their second arguments if they are non-referential. This high potentiality to incorporation in activities can be explained by the principle of iconicity. Since activities affect their objects more than other classes the linguistic distance between the verb and the object tend to reduce and make a compound verb as a single unit.
    Keywords: object incorporation, Aktionsart, Activity verbs, Role, Reference Grammar
  • Nader Jahangiri, Soheila Nourbakhsh Beidokhti, Hamidreza Aghamohammadian Sharbaf Pages 81-99
    According to Default Semantics Theory، time is a merger meaning composed of information sources like: word and structure، cognitive defaults and conscious pragmatic inference. When the speakers encounter a particular verb، they may employ their cognitive defaults and figure out the reference time automatically without effortful processing or they may use conscious pragmatic inference to understand its temporal meaning. In this research we try to achieve objective evidences based on an eye tracking experiment for the involvement of these sources of information in the processing of Persian temporal meaning. In an eye tracking experiment، the eye movements of 30 Persian speakers on the verb expressions of 19 passages have been studied. The results show that Persian speakers rely on their cognitive defaults to understand the temporal meaning of some verb expressions while for other verb expressions، the temporal meaning is understood through conscious pragmatic inference. So the verb expressions could be assumed on a continuum. Some of them are strong defaults to refer to a particular time but understanding the temporal reference of some should only be possible through conscious inference and the rest of them would be placed in the middle.
    Keywords: Default Semantics, time conceptualization, eye tracking, cognitive defaults, conscious pragmatic inference
  • Asiyeh Imani, Abbas Eslami Rasekh Pages 101-119
    This research aims to study and compare the cohesion-coherence of proverbs related to woman inAmsal-O-Hekam and Kouche. The framework of analysis is textual metafunction in Halliday-Matthiessen’s Model. The method consists of both qualitative and quantitative approach، extracted from cohesive-coherent devices and figuring out the correlation between the number of words and cohesive devices based on Pearson Correlation، Chi-square and Median tests. The results show that both lexical and grammatical devices are used but their distribution is different; there are no cohesive devices in 18. 83% of Kouche and in 31. 47% of Amsal-O-Hekam، in which، cohesion-coherence is related to coherence not cohesion; Pearson test shows there is a higher correlation between the number of cohesive devices and words in Amsal-O-Hekam in comparison with Kouche، but both are statistically significant (p˂0/01). This shows proverbial discourse makes a continuum with two ends. In one end there is minimalityand in the other end، maximality.
    Keywords: discourse analysis, cohesion, coherence, proverb, woman
  • Shokoofe Dashtbani, Muharram Mansoorizadeh, Mohammad Nassiri Pages 121-141

    In Computational Linguistics، corpus is a collection of written texts or spoken materials in machine-readable form، assembled for the purpose of studying linguistic structures، language changes over time as well as natural language processing projects. In this paper، we focus on designing a bilingual corpus. This corpus is made automatically and it consists of resources and documents in ICT domain. We developed a software framework for building textual corpus to reduce the cost and construction time. In addition، this software provides corpus management capabilities. We also proposed an alignment method for Persian-English ICT corpus. Our goal is to design an alignment system for the extraction of corresponding sentences. In this method، we deployed a bilingual dictionary and artificial intelligence techniques in order to calculate score representing the similarity between two sentences. then، we automatically map each pair of sentences in both languages.

    Keywords: Computational linguistics, corpus management, sentence alignment, comprable corpus, longest common sub, sequence (LCS)
  • Ali Sayadani Pages 143-157
    In this research، the Writer attempts proceed to study Persian Borrowingwords in the poetry of Ibn Hani of Andolusia. Hence، by using of descriptive and analytical methods to deal with the roots of the wordsAnd explained the connotations of inducing poetry of Ibn Hani.
    Keywords: IbnHani, Persian words, Andolusia, Borrowingwords, Inflective