فهرست مطالب

سیاست خارجی - سال بیست و هشتم شماره 1 (پیاپی 109، بهار 1393)

فصلنامه سیاست خارجی
سال بیست و هشتم شماره 1 (پیاپی 109، بهار 1393)

  • تاریخ انتشار: 1393/02/09
  • تعداد عناوین: 7
|
  • سیدجلال الدین دهقانی فیروزآبادی صفحات 1-39
    با آغاز به کار دولت یازدهم در 13 مرداد ماه 1392 خرده گفتمان دیگری در چارچوب کلان گفتمان اسلام گرایی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران ظهور کرد. این خرده گفتمان، براساس گفتمان عام این دولت، اعتدال گرایی نامیده می شود. بر مبنای منطق تحول و چرخه گفتمانی در سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران گفتمان اعتدال گرایی را می توان «آرمان خواهی واقع بینانه» یا «آرمان گرایی واقع بین» نامید. دال مرکزی گفتمان اعتدال گرایی تعادل و توازن است که برحسب توازن بین آرمان و واقعیت، انواع عقلانیت، مصالح اسلامی و منافع ملی، اهداف سیاست خارجی، اهداف و ابزار سیاست خارجی، عناصر قدرت ملی، اعمال قدرت و دیپلماسی، حق و تکلیف، سه اصل عزت، حکمت و مصلحت، ساختار سیاست خارجی و توسعه روابط خارجی تعریف می شود. عناصر و دقایق گفتمان اعتدال گرایی نیز عبارتند از: آرمان گرایی، واقع گرایی، عقل گرایی متوازن، تکلیف گرایی معطوف به نتیجه، تعامل گرایی سازنده، امنیت طلبی، منزلت طلبی، صلح طلبی، عدالت گرایی، تحول گرایی، کمال گرایی، توسعه گرایی متوازن و چندجانبه گرایی متوازن. با این تعاریف سئوال اساسی مقاله پیش رو این است که گفتمان اعتدال گرایی برحسب دقایق و اجزای خود چگونه می تواند به تحقق اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران مساعدت نماید؟ در پاسخ به این پرسش، مقاله حاضر این فرضیه را مد نظر قرار می دهد که گفتمان اعتدال گرایی به عنوان یک خرده گفتمان در کلان گفتمان اسلام گرایی ظرفیت بالاتری را برای بهره گیری از واقع بینی در تحقق اهداف و منافع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران به خدمت گیرد.
    کلیدواژگان: اعتدال، تعامل سازنده، توازن، عقلانیت، چندجانبه گرایی، گفتمان، واقع بینی، آرمان گرایی
  • حسین جعفرزاده بهابادی، محسن خلیلی * صفحات 41-69

    سمت گیری سیاست خارجی، عبارت از ایستارها و تعهدات کلی یک دولت در برابر محیط خارجی و استراتژی اصلی آن برای تحقق هدف های خارجی و داخلی و مقابله با تهدیدات مستمر است. مسئله نوشتار حاضر این است که مشخص کند که یک رهبر انقلابی به کدام یک از سمت گیری های موجود در سیاست خارجی، گرایش دارد. بنابراین، پرسش اصلی مقاله، جست وجوی چیستی بسامد جهت گیری های سیاست خارجی در آثار رهبر کنونی کشور ایران است. فرضیه های اولیه، گمانه هایی بود که در باب فراتری یا فروتری یکی از سه جهت گیری در مقایسه با همدیگر، مطرح می شد. نگارندگان با توجه به شاخص های سه سمت گیری انزواگرایی، عدم تعهد، اتحاد/ ائتلاف، که برگرفته از الگوی نظری هالستی از سیاست خارجی است و با تاکید بر حلقه اول از الگوی تحلیل نهادی هیلزمن که در ایران، مقام رهبری می باشد، کوشش کرده اند با شمارش مضمون های هم پیوند با شاخص های سمت گیری، در گفتارها و نوشتارهای آیت الله خامنه ای در بازه زمانی 1388-1368، نشان دهند که می توان به این دستامد رسید که فراوانی حاصل از این شاخص ها، نمایان گر سفارش به اتخاذ دو سمت گیری عدم تعهد و اتحاد/ ائتلاف در سیاست خارجی دین پایه است. روش به کار بسته شده در نوشتار پیش رو، آمیزه ای از تحلیل کمی(شمارش بسامد شاخص های مرتبط با جهت گیری های سه گانه در سیاست خارجی) و تحلیل کیفی(تفسیر یافته ها) است. یافته تفسیری برآمده از نوشتار، نشان دهنده این نکته است که نوعی واقع گرایی برای دور ساختن یک سیاست خارجی انقلابی دینی، از انزواجویی، بر گفتار و نوشتار مقام عالی رتبه کشور، چیره است.

    کلیدواژگان: سیاست خارجی، سمت گیری، آیت الله خامنه ای، گفتارها، نوشتارها، 1388، 1368
  • محمدعلی بلورچی، ناصر هادیان صفحات 71-92
    در سال های گذشته افزایش نقش افکار عمومی در محیط بین الملل از یک سو و همچنین وقوع تحولات جدید در عرصه بین الملل از سوی دیگر، منجر به آن شده تا بهره گیری از دیپلماسی نوینی تحت عنوان دیپلماسی عمومی، به عنوان ابزار پیشبرد منافع ملی در حوزه بین الملل مورد توجه صاحب نظران، محققان و مجریان کشورها قرار گیرد. از آنجا که در تحقیقات منتشر شده در این باب، کمتر به موضوع بررسی دیپلماسی عمومی جمهوری اسلامی ایران در خارج از کشور پرداخته شده، محققین در این مقاله درصدد هستند تا با انتخاب جامعه آماری مسلمانان انگلستان، دیپلماسی عمومی ایران را در یکی از کشورهای اروپایی مورد سنجش قرار دهند. بر همین مبنا با استفاده از گزارش طیفی از سازمان ها و نهادهای فعال در حوزه دیپلماسی عمومی و نمایندگی های ایران در کشور انگلستان و همچنین مصاحبه ها و گفتگوهای انجام گرفته با 91 نفر از مجریان، صاحب نظران و کارشناسان دیپلماسی عمومی ایران، به بررسی این سئوال می بپردازیم که دیپلماسی عمومی ایران در قبال مسلمانان انگلستان چگونه عمل کرده است؟ در همین راستا، با بهره گیری از مفاهیم اصلی دیپلماسی عمومی از یک سو و بررسی فعالیت های کشور، مسئولین و نمایندگان جمهوری اسلامی ایران در انگلستان از سوی دیگر، به تایید و یا رد فرضیه موفقیت آمیز بودن دیپلماسی عمومی ایران در انگلستان خواهیم پرداخت. در پایان نیز راهکارهایی را به منظور توفیق بیشتر این نوع از دیپلماسی در برقراری ارتباط با مسلمانان این کشور اروپایی بر می شمریم.
    کلیدواژگان: دیپلماسی عمومی، مسلمانان انگلیس، سفارت جمهوری اسلامی ایران در لندن، رایزنی فرهنگی ایران در انگلستان، مرکز اسلامی لندن، مجمع جهانی اسلامی
  • هادی آجیلی، سید عسکری واجدی روشن صفحات 99-125
    در دوران کنونی روزبه روز بر اهمیت دیپلماسی انرژی و به تبع آن بر اهمیت نفت به عنوان اصلی ترین عامل سیاسی در چرخه انرژی افزوده می شود. با بررسی دقیق در نوسانات صورت گرفته در تولید و صادرات و همچنین شرکت های سرمایه گذار در دو دوره ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد می توان به خوبی به اهمیت و ضرورت تدوین دیپلماسی انرژی برای جمهوری اسلامی ایران پی برد. در این راستا این مقاله درصدد است تا دیپلماسی انرژی را با تمرکز بر نفت در این دو دوره بررسی کند. این مقاله به دنبال پاسخ به این سئوال است که دیپلماسی انرژی جمهوری اسلامی ایران در این دو دوره مشخص دارای چه ویژگی هایی بوده است و آیا می توان سخن از دیپلماسی مشخص و مدون به میان آورد؟ با توجه به ویژگی های دیپلماسی انرژی در دوره ریاست جمهوری خاتمی و احمدی نژاد، باید گفت که جمهوری اسلامی ایران دارای دیپلماسی انرژی مدون و مشخصی در این دو دوره نبوده است. از جمله تشابهات، مدون نبودن و نبود برنامه مشخص در حوزه انرژی به طور عام و نفت به طور خاص و از تمایزات، نوع نگاه آن ها به دیپلماسی و اتخاذ سیاست های متفاوت است.
    کلیدواژگان: دیپلماسی انرژی، ایران، دوران ریاست جمهوری خاتمی، دوران ریاست جمهوری احمدی نژاد
  • ناصر پورابراهیم صفحات 127-148
    در پرتو تحولات اخیر در خاورمیانه به ویژه تحولات جهان عرب که در اوایل سال 2011 رخ داد و پیروزی دوباره حزب عدالت و توسعه در ژوئن2014 و انتخاب رجب طیب اردوغان به عنوان نخستین رئیس جمهور منتخب، مقاله حاضر به بررسی مولفه های جدید سیاست خاورمیانه ای ترکیه خواهد پرداخت و سعی در پاسخ به چرایی جهت گیری های اخیر سیاست خارجی ترکیه می کند که براساس دو گفتمان تمدنی و رویکرد ژئوپلتیک شکل گرفته است. پژوهش حاضر به بررسی پویش های اصلی و ایدئولوژیک و پس زمینه های سیاست خارجی ترکیه خواهد پرداخت که با اعمال سیاست های جدید سعی در ایفای نقشی جدید در خاورمیانه دارد. فرضیه مقاله امکان پذیری تحلیل سیاست خارجی ترکیه در چارچوب برداشت از نقش ملی در خاورمیانه می باشد. به عبارت دیگر برداشت از نقش ملی توسط نخبگان سیاست خارجی ترکیه عامل تعیین کننده ای در جهت گیری های سیاست خارجی خاورمیانه ای ترکیه است. مقاله حاضر در پی پاسخ به سئوال های ذیل است. ترکیه به دنبال ایفای کدام نقش ها در خاورمیانه است؟ سیاست های جدید ترکیه در خاورمیانه براساس برداشت از نقش ملی کدامند؟ آیا این سیاست ها برای ترکیه محدودیت به بار خواهد آورد و یا قدرت مانور آن را افزایش خواهد داد؟ نتیجه این سیاست ها به خصوص در مقابل تحولات اخیر در خاورمیانه چگونه خواهد بود؟
    کلیدواژگان: ترکیه، خاورمیانه، حزب عدالت و توسعه، برداشت از نقش ملی
  • ناصر حضی نیا صفحات 149-172
    در دهه پایانی قرن بیستم خلا قدرت ناشی از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در کنار اختلافات سرزمینی برخی اقوام با صورت بندی متکثر قومی مذهبی و فقدان توسعه سیاسی موجب شد منطقه قفقاز جنوبی با ساختاری آنارشیک شکل گیرد. منطقه ای با سه جمهوری مستقل آذربایجان، ارمنستان و گرجستان، که با تداوم ناپایداری امنیتی همراه با عدم شکل گیری یک رژیم امنیتی مشترک نفوذ بازیگران منطقه ای و بین المللی را در روند تحولات منطقه در پی داشته است. در این میان، منافع و اهداف متعارض بازیگران منطقه ای همچون روسیه، ایران، ترکیه و نیز بازیگران فرامنطقه ای از جمله ایالات متحده، ناتو و رژیم صهیونیستی محیط امنیتی قفقاز جنوبی را با چالش های جدیدی از رقابت ژئوپلیتیک مواجه کرده است. این در حالی است که قفقاز به رغم چالش های سیاسی امنیتی، به لحاظ منابع انرژی و ترانزیت آن و اهمیت ژئوپلیتیک و ژئواکونومیک از جایگاه بالایی در معادلات سیاست بین الملل برخوردار می باشد. مقاله حاضر با استفاده از روش کتابخانه ای و رویکرد توصیفی تحلیلی و با هدف بررسی آثار رقابت بازیگران منطقه ای و بین المللی در قفقاز جنوبی به این پرسش می پردازد که رویکردهای راهبردی بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای چه تاثیری بر مسائل امنیتی حوزه قفقاز جنوبی بر جای گذاشته است؟ به نظر می رسد طی دو دهه اخیر در محیط امنیتی قفقاز جنوبی رقابت منفی بین بازیگران منطقه ای و فرامنطقه ای تشدید یافته و این امر باعث تداوم بی ثباتی در این حوزه راهبردی شده است.
    کلیدواژگان: قفقاز جنوبی، قدرت های منطقه ای، قدرت های فرامنطقه ای، امنیت انرژی، محیط امنیتی، تهدیدات امنیتی، راهبردهای امنیتی
  • صادق زیباکلام، جواد عرب عامری صفحات 173-189
    طی یک دهه اخیر و همزمان با افزایش بهای نفت در بازارهای جهانی، روند جدیدی در سیاست انرژی آمریکا به منظور کاهش وابستگی این کشور به منابع نفت و گاز خلیج فارس و حرکت به سمت خودکفایی انرژی از طریق افزایش بهره برداری از منابع غیرمتعارف موسوم به شیل، در حال شکل گیری است. بنابراین، پرسش اصلی مقاله حاضر اینست که بهره برداری از منابع غیر متعارف انرژی (شیل) تا چه میزان در تحقق خودکفایی انرژی آمریکا موثر بوده و این مسئله چه تاثیراتی بر جایگاه خلیج فارس در راهبرد امنیت انرژی آمریکا خواهد داشت؟ فرضیه این مقاله این است که افزایش بهره برداری از منابع غیرمتعارف انرژی در کاهش وابستگی آمریکا به نفت خلیج فارس موثر بوده و می تواند در آینده، این کشور را به رقیبی برای تولیدکنندگان سنتی انرژی تبدیل نماید. از این رو می توان کاهش دخالت سنتی آمریکا در خاورمیانه همزمان با افزایش توجه آمریکا به منطقه آسیا پاسفیک در پی ظهور چین به عنوان قدرت اقتصادی نظامی عمده در این منطقه را به عنوان نشانه هایی از دگرگونی جایگاه خلیج فارس از مهم ترین تولید کننده انرژی فسیلی جهان به یکی از مناطق تولیدکننده انرژی، در راهبرد امنیت انرژی آمریکا در نظر گرفت. در راستای تبیین این فرضیه، کوشش خواهد شد با استفاده از چارچوب مفهومی واقع گرایی نئوکلاسیک، سیاست امنیت انرژی آمریکا به عنوان بخشی از راهبرد کلان سیاست خارجی این کشور مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.
    کلیدواژگان: نفت و گاز شیل، امنیت انرژی، رئالیسم نئوکلاسیک، خلیج فارس، ایالات متحده
|
  • Seyed Jalal Dehghani Firouzabadi Pages 1-39
    A new micro- discourse within the framework of Islamism macro-discourse emerged in the foreign policy of the Islamic Republic of Iran, as the eleventh administration took office on August 4th, 2013. The Rouhani administration pursues an approach that centers as “moderation”. Based on the logic of discourse evolutions and discursive cycles, the moderation discourse can be described as “realist idealism” or in other words as “realistic idealism”. The central argument of moderation discourse is balance and equality, which is defined on the basis of a balance between idealism and realism, various kinds of wisdom, Islamic expediencies and national interests, foreign policy objectives, elements of national power, exerting power and diplomacy, rights and duties, three principles of “glory, wisdom and expediency”, foreign policy structure, and development of foreign relations. The elements and nuances of the moderation discourse are as followings: idealism, realism, balanced rationalism, results-focused task orientation, constructive cooperation, security seeking, prestige seeking, peace seeking, justice, evolutionism, perfectionism, balanced expansionism, and balanced multilateralism. The following research question guides this study: How the moderation policy of the government can serve foreign policy objectives of the Islamic Republic? The author attempts to respond to this question through proving the hypothesis that the moderation discourse as a new micro- discourse within the framework of Islamism macro-discourse has a higher capacity for exercising realism for achieving goals and interests of Islamic Republic of Iran’s foreign policy.
  • Hossein Jafarzadeh Behabadi, Mohsen Khalili Pages 41-69

    Foreign policy orientation is the attitudes and general commitments of a state towards its foreign environment, its main strategy for implementing external and internal objectives, and for countering permanent threats. This study aims to determine the foreign policy orientation of a revolutionary leader. Therefore, the main question is to find the frequency of foreign policy orientations in the works of the Supreme Leader of the Islamic Republic of Iran. The primary hypothesis was upon some speculations about the superiority or the inferiority of one of the three orientations in a comparison among them. Considering three orientation indexes of “isolationism”, “non-alignment”, and “alliance”, which are derived from Holsti’s theoretical models of foreign policy, and emphasizing on the first ring of Hilsman’s institutional analysis model, which corresponds to the Supreme Leader in Iran, the authors have attempted to prove this conclusion that the abundance of these indexes indicates the precedence of the two orientations of non-alignment and alliance in a religion-based foreign policy. This conclusion is gained through counting the contents, which are associated with the orientation indexes in the quotations and the writings of Ayatollah Khamenei in the period of 1989-2009. The research method is a combination of quantitative analysis (counting the frequencies of those indexes which are related to triple orientations in foreign policy) and qualitative analysis (interpreting the findings). The interpretive finding of this literature indicates that a kind of realism is dominant on quotations and writings of the Supreme Leader of the Islamic Republic of Iran with the aim of keeping the revolutionary foreign policy away from isolationism.

  • Mohammad Ali Boloorchi, Nasser Hadian Pages 71-92
    In the past few years, the increasing role of public opinion in international arena from one hand, and also new developments in international arena from the other, has led to the development of a new approach in diplomacy which is called “Public Diplomacy”, and is employed as an instrument for pursuing national interests in the international arena by scholars, researchers, and executive individuals. Since there has not been noticeable study on the public diplomacy of the Islamic Republic of Iran, the authors attempt to assess Iran’s public diplomacy in a European country with selecting UK Muslims as their statistical population in this literature. Using a wide range of reports collected from some organizations and institutions which are active in the area of public diplomacy as well as Iran’s mission in England, besides interviewing 91 executive individuals and researchers of Iran’s public diplomacy, the literature addresses the following question: What has been the impact of Iran’s public diplomacy on UK Muslims? Using the main definitions of public diplomacy and also scrutinizing the activities of the missions and the representatives of the Islamic Republic of Iran in England, the article would accept or reject the hypothesis of Iran’s successful public diplomacy in England. At the end, some solutions would be proposed for a better implementation of an effective role of public diplomacy in strengthening ties with this European country.
  • Hadi Ajili, Seyed Askari Vajedi Roshan Pages 99-125
    At the present, we are witnessing the increasing importance of energy diplomacy and therefore the importance of petroleum as the main political element in the energy cycle. Scrutinizing the frequencies of production and exportation and also investment companies in the presidencies of Mr. Khatami and Mr. Ahmadinejad, we can conclude the importance and necessity of composing energy diplomacy for the Islamic Republic of Iran. A comparative analysis of energy diplomacy with a focus on petroleum during the presidencies of Mr. Khatami and Mr. Ahmadinejad is done using economic liberalism theory especially that of Gilpin. The author addresses the following question: What have been the characteristics of energy diplomacy in the presidential terms of Mr. Khatami and Mr. Ahmadinejad? And whether there was certain energy diplomacy in those periods? The hypothesis of the article is that considering energy diplomacy characteristics, the Islamic Republic of Iran did not have a certain and well-defined energy diplomacy in the mentioned presidential terms. Lack of strategy in the energy field and particularly for petroleum is a similarity in these two presidential terms and their different visions towards diplomacy is considered as their dissimilarities.
  • Naser Pourebrahim Pages 127-148
    In light of recent evolutions in the Middle East, especially the developments in the Arab world since early 2011 and the election of Recep Tayyip Erdogan, this article attempts to study new factors of Turkey’s Middle East policies and find the reason of recent orientations of Turkey’s foreign policy. The possibility of Turkey’s foreign policy analysis in the framework of national role interpretation in Middle East is the hypothesis of this literature. This article tries to answer the following questions: What roles Turkey is going to play in Middle East? Which interpretations of national role is the recent Turkish foreign policy based upon? Would these policies put Turkey under some limitations or would they add to its maneuverability? To what extent would Turkey’s policies towards Middle East evolutions lead?
  • Naser Hazynia Pages 149-172
    In the decades prior to the turn of the twentieth century, the power vacuum resulted from the collapse of the USSR as well as territorial disputes of amongst various ethnicities, with plural ethnic-religious formations and lack of political development, caused the formation of South Caucasus region with an anarchic structure. This region with three independent republics of Azerbaijan, Armenia and Georgia was suffering from the lack of a common security regime and was influenced by regional and international actors. Meanwhile, opposing interests and goals of regional actors such as Russia, Iran, and Turkey as well as trans-regional ones such as the United States, NATO and the Zionist Regime, made the security environment of South Caucasus confronted with some new challenges caused by geopolitical rivalries. Meanwhile, contrary to its political and security challenges, South Caucasus stands in a high level due to its energy resources and geopolitical and geo-economic importance in international politics equations. Using library research methods and an explanatory – analytical method and with the aim of scrutinizing the impact of rivalry among regional and international actors in the South Caucasus, the present literature addresses the following question: What has been the impact of strategic approaches of regional and international actors on security issues in the South Caucasus? It seems that a negative competition among regional and trans-regional actors has increased in the South Caucasus and this has led to a continuous instability in this strategic sub-region.
  • Sadegh Zibakalam, Javad Arabameri Pages 173-189
    During the last decade and simultaneously with the increase of oil price in global markets, a new trend of US energy policy is being shaped in order to reduce US dependence on Persian Gulf oil and gas resources and to move towards energy self- efficiency through an increase of using non-conventional resources (Shell). The questions of this article are the followings; to what extent the exploitation of non-conventional energy has been effective in the implication of US energy self-sufficiency? What has been the impact of exploiting non-conventional energy resources on the importance of the Persian Gulf in US energy security strategy? The hypothesis of this article is that an increase of using non-conventional energy resources has been effective in the reduction of US dependence on Persian Gulf petroleum and can make this country a future rival for traditional energy producers. Decreasing US traditional interventions in Middle East as well as growing inclination to Asia- Pacific region, is a noticeable sign of changing importance of the Persian Gulf for US energy security strategy. Using neo-classic realism, the author tries to scrutinize US energy security policy as a part of its macro strategy of foreign policy.