فهرست مطالب

تحقیقات دام و طیور - سال سوم شماره 4 (1393)

مجله تحقیقات دام و طیور
سال سوم شماره 4 (1393)

  • تاریخ انتشار: 1394/03/23
  • تعداد عناوین: 7
|
  • حمید بانشی، طاهره محمدآبادی، خلیل میرزاده، مرتضی چاجی، محمود قاسمی نژاد صفحات 1-11
    این آزمایش به منظور بررسی اثر بخار آب تحت فشار پایین، اسید سولفوریک و مخلوط آنزیمی ناتوزیم بر قابلیت هضم و فرآسنجه-های تولید گاز کاه کنجد در شرایط آزمایشگاه انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل عمل آوری کاه کنجد با دو سطح صفر و یک بار بخار آب در دمای 130 درجه به مدت 120 دقیقه، دو سطح صفر و 4/ 2 درصد اسید سولفوریک تجاری و دو سطح صفر و 3 گرم در کیلوگرم ماده خشک آنزیم اگزوژنوس بودند. ترکیب شیمیایی، هضم پذیری آزمایشگاهی و فراسنجه های تولید گاز نمونه ها تعیین شد. عمل آوری های انجام شده سبب کاهش معنی دار ماده خشک، پروتئین خام، فیبر نامحلول در شوینده خنثی (NDF)، فیبر نامحلول در شوینده اسیدی (ADF) و مقدار لیگنین کاه کنجد شد (05/ 0>P). عمل آوری با اسید، بخار و آنزیم باعث کاهش 4 درصدی میزان لیگنین شد، عمل آوری با آب مقدار ADF نمونه ها را از 89/ 46 درصد در تیمار شاهد به 48/ 26 درصد کاهش داد. تولید گاز، تجزیه-پذیری دیواره سلولی و همچنین قابلیت هضم الیاف نامحلول در شوینده خنثی تحت تاثیر عمل آوری های انجام شده قرار گرفت (05/ 0>P). بیشترین پتانسیل تولید گاز (53/ 55 میلی لیتر) مربوط به کاه کنجد عمل آوری شده با اسید- بخار- آنزیم و بیشترین نرخ تولید گاز (0283/ 0 میلی لیتر بر ساعت) متعلق به کاه کنجد عمل آوری شده با بخار- آنزیم بود. کاه کنجد عمل آوری شده با اسید- بخار- آنزیم بیشترین قابلیت هضم (NDF (55/45 درصد و (ADF (45/83 درصد را نشان داد. نتایج این آزمایش نشان داد که عمل آوری کاه کنجد با اسید- بخار- آنزیم بهترین اثر را بر کاهش محتوای لیگنین نمونه ها داشته و از طرفی تجزیه دیواره سلولی، پتانسیل تولید گاز، توده میکروبی و قابلیت هضم ADF و NDF کاه کنجد عمل آوری شده با این تیمار وظعیت مناسب تری نسبت به سایر نمونه ها داشته است.
    کلیدواژگان: کاه کنجد، بخار آب تحت فشار، اسید سولفوریک، آنزیم ناتوزیم، تولید گاز
  • مرتضی چاجی، عباس مسعودی، حجت دمیری، محمد بوجارپور، آرش آذرفر صفحات 12-21
    این آزمایش به منظور تعیین اثر سطوح مختلف بنتونیت سدیم بر پارامترهای رشد جوجه های گوشتی و مقایسه توان پیش بینی شبکه عصبی مصنوعی و مدل گمپرتز انجام گردید. به این منظور از 288 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه راس که در قالب یک طرح کاملا تصادفی با شش تیمار (6 جیره) و هر تیمار شامل 4 تکرار استفاده شد. تیمارها به ترتیب شامل 0، 75/ 0، 5 /1، 25/ 2، 3 و 75/ 3 درصد بنتونیت سدیم بودند که به صورت سرک استفاده شدند. به منظور برآورد خصوصیات رشد از تابع رشد گمپرتز استفاده گردید و جهت مقایسه توان پیش بینی این تابع با مدل شبکه عصبی مصنوعی از شاخص های مجذور ضریب همبستگی (R2)، میانگین قدر مطلق انحرافات (MAD)، ریشه میانگین مربع خطا (RMSE) و اریبی استفاده گردید. تیمارهای آزمایشی سبب تغییر معنی دار در پارامترهای مقدار وزن نهایی (Wf)، وزن اولیه جوجه ها (W0)، زمان تغییر منحنی رشد (T) و وزن در زمان تغییر منحنی رشد (Wi) گردیدند (05/ 0>P)، اما ثابت رشد نمایی (b) تحت تاثیر جیره های آزمایشی قرار نگرفت. نرخ رشد در تمام سنین به جز هفته چهارم تحت تاثیر تیمارهای غذایی قرار گرفت و اختلاف معنی داری بین تیمارها مشاهده شد (05/ 0>P). نتایج مقایسه شاخص های توان پیش بینی نشان داد، مقدار مجذور ضریب همبستگی، برای شبکه عصبی مصنوعی بالاتر از این مقدار برای معادله گمپرتز است، این مقادیر به ترتیب 9992/ 0 و 9925/ 0 بود. از طرف دیگر مقدار میانگین قدر مطلق انحرافات، ریشه میانگین مربع خطا و اریبی شبکه عصبی مصنوعی کم تر از معادله گمپرتز بود. در کل یافته های این تحقیق نشان دهنده کارایی بیشتر شبکه عصبی مصنوعی نسبت به معادله گمپرتز برای بیش بینی وزن جوجه های گوشتی در سن 42 روزگی می باشد.
    کلیدواژگان: پارامترهای رشد، مدل گمپرتز، بنتونیت سدیم، شبکه عصبی مصنوعی، جوجه گوشتی
  • مریم رحیمی کاکلکی، همایون فرهنگ فر، محمد باقر منتظر تربتی، علیرضا اقبال صفحات 22-38
    صفات رشد در حیوانات مزرعه ای از نظر اقتصادی دارای اهمیت هستند. نرخ رشد، یا چگونگی تغییرات وزن بدن در مراحل مختلف، به عنوان یک صفت مهم در امر اصلاح نژاد دام در نظر گرفته می شود که می توان آن را به کمک یک تابع غیرخطی توصیف نمود. در این تحقیق، برای توصیف منحنی رشد در نژادهای مختلف گوسفندان ایران، تابع غیرخطی و سه پارامتری گمپرتز بر رکوردهای وزن بدن تعداد 134798 راس بره (متولد شده طی سال های 1389-1364) از تولد تا سن 72 ماهگی برازش داده شد. بره های فوق نتاج حاصل از 5198 راس قوچ و 82577 راس میش در 541 گله بودند. منحنی های رشد مربوط به هر یک از نژادها، گروه های مختلف سال و فصل تولد، جنس بره، نوع تولد و سن مادر با استفاده از پارامترهای برآورد شده تابع مزبور پیش بینی و میانگین وزن بدن در بازه تولد تا یکسالگی محاسبه شدند. نتایج نشان داد در بین نژادهای مختلف، نژاد لری بختیاری بیشترین میانگین وزن در فاصله تولد تا یکسالگی (126/ 37 کیلوگرم) و نژاد کرمانی کمترین میانگین وزن را در فاصله سنی مذکور (078/ 21 کیلوگرم) داشتند. بره های نر (956/ 29 کیلوگرم) نسبت به بره های ماده (921/ 27 کیلوگرم) وزن بالاتری را دارا بودند. مادران با شکم زایش پنج و بیشتر، بره های سنگین تری نسبت به میش های با سن کمتر، تولید می نمایند. بیشترین و کمترین میانگین وزن، متعلق به بره های یک قلو (812/ 28 کیلوگرم) و بره های سه قلو و بالاتر (036/ 27 کیلوگرم) بود. مدل گمپرتز می تواند یک مقایسه توصیفی از رشد حیوان را ایجاد نماید و برای پیش بینی مقدار وزن بدن در هر مقطع زمانی، مورد استفاده قرار گیرد.
    کلیدواژگان: تابع گمپرتز، منحنی رشد، وزن بدن، گوسفندان ایران
  • بهناز عینی، مسلم باشتنی، علیرضا عرب صفحات 39-46
    این آزمایش به منظور بررسی اثر مرحله برداشت و افزودن اسیدفرمیک و مایع شکمبه به سیلاژ سورگوم بر میزان گاز تولیدی حاصل از سیلاژ سورگوم انجام شد. سورگوم در چین اول و دوم برداشت و هنگامی که میزان ماده خشک آن به 25 درصد رسید با اسید فرمیک و مایع شکمبه عمل آوری و سپس سیلو گردید. طول مدت سیلوکردن 81 روز بود. پس از باز کردن درب سیلوها و خشک کردن نمونه ها، از هرتیمار به منظور بررسی میزان تولید گاز نمونه برداشته و درون سرنگ های تولید گاز ریخته شد. تولید گاز در زمان 2، 4، 6، 8، 16، 24، 48، 72 و 96 ساعت قرائت و یادداشت شد. نتایج نشان داد میزان تولید گاز در سیلاژ حاصل از چین دوم کمتر بود، همچنین میزان ضریب b نیز در این تیمار بیشتر از سیلاژ چین اول بود. در آزمایش دوم میزان تولید گاز در سیلاژ عمل آوری شده با مایع شکمبه به طور معنی داری کمتر از تیمار شاهد بود، ضریب bدر سیلاژ عمل آوری شده با اسید فرمیک بیشتر از تیمار شاهد بود. قابلیت هضم ماده آلی و انرژی متابولیسمی در چین اول بیشتر از چین دوم بود. عمل آوری سیلاژها با مایع شکمبه باعث کاهش معنی دار قابلیت هضم ماده آلی (73 /45 در مقابل 1/ 52 و 59 /52 درصد) و انرژی متابولیسمی (72 /6 در مقابل 7/7 و 75/ 7 مگاژول بر کیلوگرم ماده خشک) نسبت به اسید فرمیک و شاهد شد.
    کلیدواژگان: سیلاژ سورگوم، تولید گاز، اسیدفرمیک، مرحله برداشت
  • سیداحسان غیاثی، رضا ولی زاده، عباسعلی ناصریان صفحات 47-59
    هدف از مطالعه حاضر مقایسه تفاله های هسته انار، گوجه فرنگی، سیب، لیمو ترش و پرتقال با یکدیگر و در برابر علوفه خشک یونجه، اسید آسکوربیک، آلفا توکوفرول و بوتیلیتد هیدروکسی تولوئن (BHT) به عنوان اجزاء آنتی اکسیدانی رایج در جیره از لحاظ ترکیب شیمیایی، پتانسیل ممانعت از پراکسیداسیون اسیدهای چرب روغن و توانایی خنثی نمودن رادیکال های آزاد پراکسید بود. اثر دما و مدت زمان های مختلف اکسیداسیون بر محتوای پراکسید و ساختار اسیدهای چرب روغن سویا طی فرآوری شبیه سازی شده خوراک نیز مورد بررسی قرار گرفت. افزایش دما و زمان اکسیداسیون به طور معنی داری باعث افزایش محتوای پراکسید نمونه های روغن خام سویا گردید. محتوای کل اسیدهای چرب اشباع و غیر اشباع در اثر اکسیداسیون به طور معنی داری به ترتیب افزایش و کاهش یافت. عصاره متانولی هسته انار در مقایسه با سایر نمونه های گیاهی و آنتی اکسیدان های شیمیایی به طور معنی داری بیشترین میزان ترکیبات پلی فنولی، قابلیت خنثی کنندگی رادیکال های آزاد و ممانعت از پراکسیداسیون اسیدهای چرب را نشان داد. هسته انار دارای فیبر، پروتئین خام، عصاره اتری، مس، روی و پتانسیل اسیدی کننده قابل ملاحظه ای نسبت به سایر مواد مورد آزمایش بود. از این رو جهت استفاده به عنوان یک مکمل خوراکی دارای خواص آنتی اکسیدانی و متابولیکی برای بازه زمانی پیرامون زایش مناسب به نظر می رسد.
    کلیدواژگان: هسته انار، آنتی اکسیدان، پراکسیداسیون، روغن سویا، فرآوری خوراک دام
  • سید مرتضی مرتضوی، علی اصغر اسلمی نژاد، محمدرضا نصیری کریم حسن پور، مهدی ناقوس صفحات 60-69
    در این تحقیق صفت بره زایی گوسفند نژاد ایران بلک و دو نژاد بلوچی و آرمان مورد مقایسه قرار گرفت و اثر عوامل محیطی موثر بر صفت ذکر شده مطالعه شد. همچنین برآورد پارامترهای ژنتیکی و روند ژنتیکی صفات بره زایی و متوسط وزن تولد بره های هر میش (صفتی برای مادر) در نژاد ایران بلک به صورت دو صفتی (خطی-آستانه ای) تکرارپذیر انجام شد. این رکوردها طی سال های 1359 تا 1388 توسط ایستگاه اصلاح نژاد عباس آباد مشهد رکوردبرداری شده بودند. برای آنالیز ژنتیکی نژاد ایرانبلک، تعداد کل دام دارای فنوتیپ برابر با 2701 راس بود که از 110 پدر و 840 مادر متولد شده بودند. نژادهای ایران بلک و آرمان نسبت به نژاد بلوچی به طور معنی داری بره زایی بیشتری نشان دادند (05/ 0>P). با افزایش سن میش نرخ چندقلوزایی کاهش یافت. به طوری که میش های 8 سال سن و بالاتر کم ترین نرخ بره زایی را داشتند و میش های 2 تا 6 سال سن از لحاظ بره زایی تفاوت معنی داری با یکدیگر نداشتند. وراثت پذیری دو صفت متوسط وزن بره های هر میش و بره زایی به ترتیب 148/ 0 و 266/ 0 و تکرارپذیری صفات مذکور به ترتیب 674/ 0 و 381/ 0 برآورد گردید. همبستگی های فنوتیپی، محیطی و ژنتیکی بین دو صفت ذکر شده منفی و بزرگ و به ترتیب 484/ 0-، 369/ 0- و 968/ 0- به دست آمد. روند ژنتیکی صفت بره زایی تا سال 1375 افزایشی (016/ 0 بره در هر سال) و بعد از آن کاهشی (012/ 0- بره در هر سال) بود و روند ژنتیکی متوسط وزن بره های هر میش در هر دو دوره ذکر شده عکس روند ژنتیکی بره-زایی بود. به نظر می رسد که عدم وجود یک استراتژی اصلاح نژادی پایدار برای نژاد ایرانبلک در ایستگاه عباس آباد و تغییر اهداف اصلاح نژادی باعث تغییرات چشمگیری در روندهای ژنتیکی در قبل و بعد از سال 1375 شده است.
    کلیدواژگان: پارامترهای ژنتیکی، نژادهای سنتتیک گوسفند ایران، نمونه گیری گیبس
  • مرتضی یوسفی صفحات 70-80
    طی آزمایشی 224 قطعه مرغ تخم گذار لگهورن سویه W-36 در سن 60 هفتگی به صورت تصادفی به هفت تیمار غذایی و چهار تکرار هر کدام با هشت قطعه مرغ تقسیم گردیدند. مرغ ها از جیره های غذایی آزمایش در حد اشتها در طول دو دوره آزمایش 28 روزه تغذیه شدند که عبارت بودند از: شاهد منفی (فاقد مکمل کلسیم، آنزیم فیتاز و اسیدهای ارگانیک)؛ شاهد منفی (به همراه کربنات کلسیم)؛ شاهد منفی (به همراه سنگ آهک)؛ شاهد منفی (به همراه کربنات کلسیم و فیتاز)؛ شاهد منفی (به همراه سنگ آهک و فیتاز)؛ شاهد منفی (به همراه کربنات کلسیم، فیتاز و اسیدهای ارگانیک) و شاهد منفی (به همراه سنگ آهک، فیتاز و اسیدهای ارگانیک). خوراک مصرفی تیمار های آزمایشی نسبت به شاهد به طور معنی داری کمتر بود. میانگین وزن تخم مرغ های شاهد سبک تر از تیمارهای آزمایشی بود (P<0.001). درصد تولید در تمام جیره های غذایی آزمایشی در مقایسه با شاهد در کل آزمایش بیشتر بود (P<0.01). علاوه بر این، جیره غذایی شاهد به همراه سنگ آهک، فیتاز و اسیدهای ارگانیک بهتر از جیره غذایی شاهد به همراه سنگ آهک بود. ضریب تبدیل خوراک در تیمارهای غذایی آزمایشی نسبت به شاهد منفی در طول مدت آزمایش بهتر بود (P<0.001). فراسنجه های کیفیت پوسته تخم مرغ در تمام تیمارهای غذایی نسبت به شاهد منفی بهتر بودند (P<0.05). نتایج کلی نشان دادند که افزودن منابع کلسیم و افزودنی های خوراکی موجب بهبود عملکرد تخمگذاری و کیفیت پوسته تخم مرغ در خوراک مرغ های تخم گذار تجاری گردیدند.
    کلیدواژگان: اسیدهای ارگانیک، پوسته تخم مرغ، تولید، فیتاز، منابع کلسیم
|
  • H. Baneshi, T. Mohammadabadi, K. Mirzadeh, M. Chaji, M. Ghasemi Nejad Pages 1-11
    This experiment was conducted to investigate the effect of processing with low steam pressure, sulfuric acid and Natozyme enzyme mixture on digestibility and in vitro gas production parameters of sesame straw. Experimental treatments were two levels of 0 and one bar steam pressure in 120 min and 130 °c, two levels of 0 and 2.4% sulfuric acid, and two levels of 0 and 3 gr/kg/DM exogenous enzyme. Chemical composition, in vitro digestibility and gas production parameters of the samples were determined. Processing caused to significant decrease of dry matter, crude protein, neutral detergent fiber (NDF), acid detergent fiber (ADF) and lignin content of sesame straw (P< 0.05). Processing by acid, steam and enzyme decreased the lignin by 4%. Processing by water decreased the ADF content of samples from 46.89% in the control treatment to 26.48%. Processing influenced gas production, cell wall degradability and digestibility of neutral detergent fiber (P<0.05). The greatest potential of gas production (53.55 mL) was related to the sesame straw processed by acid - steam - enzyme and the greatest rate of gas production (0.0283 ml/h) was belonged to the sesame straw processed by steam– enzyme. Sesame straw processed by acid- steam- enzyme had the greatest digestibility of NDF (55.45%) and ADF (45.83%).Therefore the result of this experiment showed processing of sesame straw by acid- steam- enzyme had the best effect on decrease of lignin content of samples. Also cell wall degradability, potential of gas production, microbial biomass and digestibility of ADF and NDF of sesame straw processed with this treatment was more appropriate than the other treatments.
    Keywords: Sesame straw, Steam pressure, Acid sulfuric, Natozyme enzyme, Gas production
  • M. Chaji, A. Masoudi, H. Damiri, M. Boojarpour, A. Azarfar Pages 12-21
    This experiment was conducted to determine the effects of sodium bentonite on broiler growth parameters, and to compare prediction ability of the Gompertz model and artificial neural network (ANN). A total of 288 one day-old Ross chicken were used in a completely randomized design with 6 treatments (6 diets) and each treatment were divided into 4 replicates. The treatments were diets including 0, 0.75, 1.5, 2.25, 3 and 3.75% sodium bentonite, which was used as top-dress. Gompertz growth function was used to estimate the growth characteristics and to compare the prediction ability of this function with artificial neural network, R square coefficient (R2), mean absolute deviation (MAD), root mean square error (RMSE) and bias were used as indicators. The treatments caused significant changes in the final weight (Wf), the initial weight of chicks (W0), the time for change of growth curve (T) and the weight in the change of growth curve (Wi) (P<0.05), but constant of exponential growth (b) was not affected by the experimental diets. Growth rate at all ages, except the fourth week, was affected by dietary treatment (P<0.05). The R square coefficient for the artificial neural network (0.9992) was higher than Gompertz equation (0.9925. The value of the MAD, RMSE and bias of ANN was less than the Gompertz equation. Overall, this experiment shows that the performance of the ANN for estimation the weight of broilers at 42 days-old was better than Gompertz equation.
    Keywords: Growth parameters, Gompertz model, Sodium bentonite, Artificial neural network, Broiler chickens
  • M. Rahimi Kakolaki, H. Farhangfar, M.B. Montazer Torbati, A. Eghbal Pages 22-38
    Growth traits in farm animals are of great economic importance. Today, growth rate, body weigh changes at different stages of the life, is considered as an important trait in animal breeding. Growth process can be described by a nonlinear function. In the present study, to describe the growth curve of different breeds of Iranian sheep, Gompertz nonlinear function was fitted on body weight records of 134,798 lambs (born between 1985-2010) from birth to 72 months of age. The lambs were progeny of 5,198 rams and 82,577 ewes in a total of 541 flocks. Growth curves of the breed, year and season of birth, sex of lamb, type of birth and dam age were predicted by using estimated parameters of the function. The findings showed Lori-Bakhtiari and Kermani breeds had highest (37.126 kg) and lowest (21.078 kg) mean body weight, respectively. Male lambs were found to be heavier than female lambs (29.956 kg vs. 27.921 kg). Older ewes (parity five and over) had heavier lambs than that of the younger ewes. The highest and lowest mean body weights were obtained for singleton (28.812 kg) and triplet (27.036 kg) lambs, respectively. Gompertz could provide a descriptive comparison for animal growth and to be utilised for predicting growth rate.
    Keywords: Gompertz function, Growth curve, Body weight, Iranian sheep
  • B. Aini, M. Bashtani, A.R. Arab Pages 39-46
    This experiment was conducted to investigate the effect of harvesting, addition of formic acid and ruminal fluid to sorghum silage on amount of gas production. Sorghum at the first and second harvesting (with 25 % DM) was treated with formic acid and rumen fluid and then was ensiled for 81 days. After opening and drying the samples, a sample was taken from each treatment and put it into gas production syringe. Gas production at 2, 4, 6, 8, 16, 24, 48, 72 and 96 hours of incubation were recorded. Results showed that for the second-cut silage gas production was lower and that coefficient b was higher as compared to the first-cut silage. In the second experiment, gas production for the silage treated with ruminal fluid was significantly lower than the control treatment and a higher b coefficient was also found for the formic acid treated silage. Organic matter digestibility (OMD) and metabolism energy (ME) were greater for the first-cut as compared to the second-cut silage. Treating the silage with ruminal fluid caused a significant decrease of OMD (45.73 % vs. 52.1 and 52.59 %), ME (6.72 MJ/kg DM vs. 7.7 and 7.75 MJ/kg DM) as compared with formic acid and control treatments.
    Keywords: Sorhum silage, Gas production, Formic acid, Harvesting stage
  • S.E. Ghiasi, R. Valizadeh, A.A. Naserian Pages 47-59
    The study was carried out to evaluate the polyphenol content, chemical composition, radical scavenging activity and inhibition potential of peroxidation of pomegranate seed and other agricultural by-products such as tomato, apple, lemon and orange pomace in comparison with alfalfa, ascorbic acid, alpha-tocopherol and butylated hydroxyl toluene (BHT) as common antioxidant source of diet. Effect of temperature and duration of oxidation on peroxide value of raw soybean oil were investigated as food processing simulation. The results indicated that peroxide value of soybean oil samples increased by rising temperature and time of oxidation significantly. Total saturated and unsaturated fatty acid contents of oil significantly increased and decreased by oxidation, respectively. The pomegranate seeds methanolic extract had the highest values of polyphenol, radical scavenging activity and inhibition potential of peroxidation among all investigated materials. Pomegranate seeds had notably high fiber, CP, EE, Cu, and Zn content and acidifying potential compared with other investigated by-products. Therefore, pomegranate seed seems to be effective antioxidant and beneficial supplement for peri-parturation period from metabolic point of view.
    Keywords: Pomegranate seed, Antioxidant, Peroxidation, Soybean oil, Animal feed processing
  • S.M. Mortazavi, A.A. Aslaminejad, M.R. Nassiri, K. Hasanpur, M. Naghous Pages 60-69
    Prolificacy trait of Iran black was compared with Baluchi and Arman sheep breeds and the environmental factors affecting the trait were studied. Furthermore, estimation of genetic parameters and evaluation of the genetic trend of the Iran black breed for the prolificacy and average birth weight of the lambs per lambing (as a trait for the ewes) were carried out using bivariate (linear-threshold) repeatability model. Total recorded animals was 2,701 (offspring of 110 sire and 840 dam) and the data were collected during 1980-2009 by Abbas Abad breeding station that located in Mashhad, Iran. Lambing rate was significantly higher in Iran black and Arman breeds than in Baluchi breed (P<0.01). Lambing rate decreased with aging of the ewes, such that, ewes older than 8 years old showed the lowest prolificacy. Ewes with age between 2 to 6 years did not differ to each other significantly. Heritability of average birth weight of the lambs and prolificacy were 0.148 and 0.266, respectively. Repeatability estimates of the traits were 0.674 and 0.381, respectively. Phenotypic, environmental and genetic correlations among the traits were highly negative and were -0.484, -0.369 and -0.968, respectively. The genetic trend for the prolificacy trait was ascending until year 1996 (0.016 lamb/year) and descended afterwards (-0.012 lamb/year). Genetic trend for average birth weight of the lambs were opposite in direction with genetic trend of prolificacy in both periods. It seems that lack of a sustainable breeding strategy for genetic improvement of Iran Black breed for prolificacy and other economically important traits has resulted in a non-constant genetic progress during the past years.
    Keywords: Genetic parameters, Iranian synthetic sheep breeds, Gibbs sampling
  • M. Youssefi Pages 70-80
    A total of 224 Leghorn laying hens at 60 weeks of age were randomly assigned into seven dietary treatments and four replicates each one with eight birds in each replicate. The hens were fed with diets including: Negative Control (without Ca sources, phytase and organic acids supplementation); Negative Control with Ca-carbonate; Negative Control with limestone; Negative Control with Ca-carbonate and phytase; Negative Control with limestone and phytase; Negative Control with Ca-carbonate, phytase and organic acids and Negative Control with limestone, phytase and organic acids. Feed intake significantly was lower in experimental diets than the negative control. Mean egg weight in all experimental diets was higher than the negative control (P<0.001). The hen-day egg production was higher in all dietary treatments than the negative control (P<0.01). Also, negative control with phytase or organic acid supplementation diet was better than the treatment without phytase and organic acid. Feed conversion ratio was better in all dietary treatments than the negative control (P<0.001). Eggshell quality parameters were better in all dietary treatments as compared to negative control (P<0.05). The results showed that inclusion of either Ca sources or feed additives could improve layer performance and eggshell quality in commercial laying feeds.
    Keywords: Organic acids, Eggshell, Production, Phytase, Calcium resources