دردا مسلمان خواب کم کن چشم واکن

درد آشنا شو درد بی دردی دواکن

قدس از کفت بگرفت صهیونیزم برخیز

از نیل هم بگذشت با دشمن درآویز

خون فلسطین شصت سال انگار آبست

وجدان انسان وجهان انگار خواب است

هم بر فرات و دجله دشمن چیره گشته

دشمن برویت ای مسلمان خیره گشته

افغان افغانان بکیهان سرکشیده

دشمن کنار بسترت لشکر کشیده

چون دجله خون مسلمین سیلاب گشته

امروز قتلت ای مسلمان باب گشته

از تونس و ترکیه قرآن را ربودند

درها بسوی دشمنت هرجا گشودند

لبنان میان خون و آتش می گدازد

دشمن سرود فتح اردن می نوازد

آفریقیا را خصم دون غارت نموده

بر غارت و قتل تو عادت نموده

فرزند اتیوپی زدرد گشنگی مرد

دشمن فروغ چشم و جان از پیکرت برد

دروازه صنعا به دشمن بازگشته

بس فتنه در خاک عدن آغاز گشته

در خاک فلیپینی مسلمان پایمال است

بلخ و بخارا نیک بنگر در چه حال است

دست اجانب در حرم غوغا نموده

اندر خیانت مشت خود را وا نموده

هر روز دشمن کید و مکر تازه دارد

هان مکر شیطان بزرگ آوازه دارد

فرعون اندر نیل ایران جا نموده

هامان دوران امر او اجرا نموده

از موج خشم خویشتن دریا برآرید

در غرقگاهش تا ابد برجا نشانید

قارون غارت پیشه را مهلت نشاید

جز دفن در خاک مذلت ره نباید

فرزند بوجهل لعین را شقه سازید

بر زاده شیطان و اربابش بتازید

هان مسلمین رگبار سجلید امروز

جند خدا طیر ابابیلید امروز

باید که همچون عصف ماکولش نمایید

این بولهب از دست مشلولش نمایید

جنگ آوران تا جان دشمن را بگیرید

تا جمله سامان دشمن را بگیرید

هان مکر او را پاسخی مردانه باید

در جنگ با او ضربتی جانانه باید