آرشیو دوشنبه ۲ امرداد ۱۳۸۵، شماره ۱۱۶۹
هفت و نیم
۹

باغستان...

فیلم

پ م

فیلمی در سرش

از عکس های قهوه یی مستند

عمه های پیر

و شاعران مرده.

از دورنمای دماوند در دامنه راهپیمایی

یک نمای درشت از مردمک هراسان.

پرونده یی لای دو شاخه گیر افتاده.

نمای دیگر از موش ها

صعود از زیرزمین به ارتفاعات.

یک زنبیل پربنفشه

در متن خارزار.

لب ها و چشم های خندان

مردان شاخدار.

فیلم کند می شود

و به آخر می رسد

با تصویر محو یک پرنده

روی میز آشپزخانه

چشمان سیاه موش ها

پشت توری پنجره خانه.

مجسمه پیرشدگی

انگار دیروز بود که آن پیرمرد خاکستر

ریخته شد و با باد رفت.

دوچرخه سوار جوان با شتاب از پهلویش گذشت

نهیب رفتار پرشتابش

مجسمه نمک را غبار کرد

پراکند در سطح خیابان.

غزاله

شعرهایش گم شد

رفت به دنبال دفترش

خودش هم گم شد

ورق هایش بر زمین ریخت

معناهایش منتشر شد.

ورق های شعرش تا بر بال باد رفت

از اندوه

آهی شد سبک

با اولین باد

رفت و از شاخه آویخت.

پاییز

پیدایش کردند میان برگ های زیر درخت.

ملودی غایب

در گنج را که باز کردم

نتی در هوایش تاب می خورد

می توانست روزگاری «دوئت» بوده باشد.

مثل آنکه صبحگاه با آن بیدار می شویم

و مدام در پستوهای ذهن می گردد تا ذله مان کند

نتی که بایگانی اش می کنیم تا زجرمان ندهد دیگر

نتی از تصنیفی چنان قدیمی

که دیگر کسی معنای کلاتش را نمی فهمد.